سكرات موت | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
سكرات موت
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
سكرات موت
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
سکرات موت
,
موت
,
خوف از مرگ
سوال:
انسان در لحظه جان دادن چه حالتي پيدا مي کند؟
پاسخ تفصیلی:
مرگ مهم ترین دغدغه انسانی است؛ زیرا با هر زندگی، مرگی زاده می شود و هر چیزی که نام زندگی دارد مرگ را هم آغوش خود دارد. از این روست که مفهوم زندگی و مرگ به هم وابسته اند و هر جایی که زندگی وجود دارد مرگ، نه در کنار و بیرون آن، بلکه در درون آن در انتظار دمی است تا بتواند چیرگی خویش را بنمایاند و خود را نشان دهد.همان اندازه که مفهوم زندگی برای انسان روشن و آشکار است به همان میزان مرگ در تاریکی و ابهام قرار دارد. به همان اندازه که زندگی، ظاهر و هویداست مرگ در باطن و نهان است. این گونه است که نام مرگ و مفهوم و معنای آن، مردمان را به هراس می اندازد و دلهره را در جانشان فرو می افکند.بی گمان شناخت مسئله ای به این مهمی برای همگان از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است. دسترسی به منابع شناختی نسبت به آن بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا کسی که با مرگ دست و پنجه انداخته و مرگ بر او چیره شده، هرگز این فرصت را نیافته است تا بازگردد و تجربه خویش را بازگویه نماید و از رخدادها و اموری که بر وی گذشته خبری دهد. این مسئله عدم بازگشت، خود ترس و دلهره ای دیگر در میان زندگان انداخته است تا مفهوم مرگ بیش از پیش خود را هراسناک تر بنمایاند. باور به این که این بازگشت نشدنی، پایان هر چیزی باشد و نیستی و نابودی را به همراه داشته باشد موجب می شود تا مرگ، گاه به مفهوم پایان زندگی و آغاز بی بازگشت نیستی باشد.آموزه های وحیانی برای توصیف و تحلیل و تبیین مرگ اهتمام ویژه ای نشان داده است. مرگ به معنای فنا و نیستی و فوت، مفهومی است که با هدفمندی آفرینش و آفریدگاری و پروردگاری خدا در تضاد است. از این روست که آموزه های وحیانی تلاش جدی برای تبیین آن داشته است و با بیان این که مرگ نیز آفریده ای از آفریده های خداوند، همانند زندگی و حیات است می کوشد تا هدفمندی آفرینش را تبیین و تحلیل کند.توصیفی که قرآن و آموزه های وحیانی درباره مرگ و حقیقت آن به دست می دهد به این معنا است که رستاخیز و حسابرسی، به عنوان فرآیندی طبیعی تحقق خواهد یافت.به نظر می رسد که قرآن به عنوان آموزه های وحیانی از سوی خداوندی که خود آفریدگار مرگ و زندگی است می تواند بهترین منبع شناختی انسان از مرگ و حقیقت آن باشد. در این نوشتار کوشش بر آن است تا با بازخوانی مفهوم مرگ و حالات انسان در هنگام مرگ و احتضار، آن چه را که انسان با آن روبه رو می شود از زبان قرآن توصیف کند و تحلیل قرآن از مرگ و حقیقت آن را تشریح نماید که آن را از نظر می گذرانیم.زندگی در دام مرگبا هر زندگی، مرگی زاده می شود و هر موجود زنده ای که آفریده شده باشد طعم مرگ را خواهد چشید. از این رو در روایات اسلامی آمده است که در هنگام قیامت و پس از نفخه نخستین صور، هر آفریده ای جان به جان آفرین تسلیم خواهد کرد. آن گاه که خداوند به نام جبار قهار، ظهور و بروز کرده و به این نام بر هستی تجلی می کند، همه آفریده ها، مرگ را می چشند و جان می دهند. در آن زمان خداوند به مرگ رو کرده و به آن فرمان می دهد: یا موت مت؛ ای مرگ تو نیز بمیر. آن گاه است که در هستی ندا می دهد که لمن الملک الیوم؟ امروز ملک و سلطنت بر هستی از آن کیست؟ و چون کسی جز خدا نیست خود پاسخ می دهد: لله الواحد القهار؛ هستی از آن خدای یگانه قهار است.این که در آیه پس از پرسش خداوندی کسی پاسخ نمی دهد و واژه قال و مانند آن وجود ندارد بیانگر آن است که پاسخ گویی نیست تا پاسخ این پرسش را دهد و خود پاسخ می دهد.بر این اساس جز خداوند آفریدگار مرگ و زندگی، همه آفریده ها حتی فرشته ها در هر مقام و منزلتی باشند می بایست مزه مرگ را بچشند و حتی فرشته ملک الموت که خود مرگ را برای دیگری به ارمغان می آورد به دام مرگ می افتد و جان را تسلیم حق تعالی می کند و البته طبق روایات، خداوند اولین موجودی را که زنده می گرداند اسرافیل فرشته است تا در صور بدمد و خلایق مجدداً با نفخه او زنده شوند. (برگرفته از درس های استاد حسن زاده آملی)مفهوم مرگ مرگ در مفهوم قرآنی به معنای فوت و نیستی نیست بلکه به معنای توفی و وفات است. وفات به معنای گرفتن است و توفی به معنای گرفتن کامل و بی نقص چیزی می باشد. بر این پایه مرگ به معنای گرفتن کامل روح و جان زنده به دست خداوند و یا فرشته مرگ و یا نمایندگان فرشته مرگ است. این گرفتن به معنای انتقال از جهانی به جهانی دیگر و از حالتی به حالتی کامل تر است.از نظر قرآن، مرگ نه تنها در پایان زندگی بلکه در هر دم اتفاق می افتد و انسان هر دم جامه ای را می کند و جامه نویی از زندگی می پوشد. از این رو خداوند هر دم در شانی از شئونات آفریده های خویش است و آنان را به سوی کمال رهنمون می سازد. این گونه است که بی عنایت دمی هر هستی نیست می شود و از هم فرو می پاشد و نظام هستی در هم می پیچد.خواب نوعی از مرگدر تبیین و تحلیل قرآنی، انسان نیز این گونه است با این تفاوت که انسان در طول شبانه روز به هنگام خفتن، مرگ را در آغوش می گیرد و توفی انجام می شود و جان را به خدا و یا فرشته مرگ تسلیم می کند. در این زمان تنها رشته ای نازک کالبد را به جان متصل می کند که اگر این نیز بریده شود مرگ او کامل می شود و دیگر به کالبد خویش بازنمی گردد. این گونه است که انسان ها در تحلیل قرآنی با هر خفتنی، مرگ را تجربه می کنند و دوباره بازمی گردند تا به این شکل مفهوم رستاخیز به ایشان نموده شود و بدانند که رستاخیز آدمیان چگونه پدیدار می شود.مرگ در مفهوم قرآنی به معنای انتقال از مقامی به مقام دیگر است. این بدان معناست که انسان با مرگ خویش چیزی را از دست نمی دهد و یا اگر چیزی را از دست بدهد نسبت به آن چه به دست می آورد چیز با ارزشی را از دست نداده است. به تعبیری می توان آن را همانند دگردیسی که در پروانه رخ می دهد همانند کرد. کرمی بر شاخه ای و سپس در پیله و در نهایت پروانه ای می شود که پر پرواز دارد در حالی که پیش از این نه تنها از زیبایی پروانه برخوردار نبود بلکه حتی نمی توانسته پرواز داشته باشد.هر بخش از زندگی و مرگ آدمی در جهان زهدان و دنیا و برزخ و آخرت این گونه است. البته با این تفاوت که پروانه به شکل طبیعی و روندی تکوینی در یک فرآیند تکاملی صعودی حرکت می کند ولی انسان با توجه به تلاش ها و برون داد ظرفیت ها و توانمندی های استعدادی و ذاتی خویش این حرکت را تنظیم می کند. او هرچه در این راه بتواند ظرفیت های مثبت را بروز دهد در جهان دیگر از بهره بیش تری برخوردار می شود. اگرچه در هر حال انسان و همه موجودات زنده به سوی خداوند در حرکت می باشند و به او می پیوندند ولی این رفتن و شدن، بستگی به فعالیت های انسان دارد. اگر انسان، شدنی را در پیش گیرد که به سوی کمال صعودی و عروجی باشد در نهایت به الله می رسد که به نام رحمان و رحیم بر وی تجلی می کند و با اسم جمالی، خویش را بر وی عرضه می دارد و اگر به سوی کمال هبوطی و سقوطی پیش رود در نهایت با الله با منتقم و جبار رو به رو می شود و خداوند به نام جلالی خویش بر او آشکار می شود.به هر حال انسان در نهایت در مرحله و جهانی می بایست با مرگ دست و پنجه نرم کند و آن را تجربه نماید. از نظر قرآن مرگ انسان به هر شکلی اتفاق افتد انتقال است. این انتقال در هر شکل آن، اجل اوست که نمی تواند دمی پیش یا پس شود. در نهایت هر انسانی در هنگام اجل معین خویش، با مرگ زندگی نوین خویش را آغاز می کند.مرگ، گاه به شکل دفعی اتفاق می افتد و گاه دیگر به شکل تدریجی رخ می دهد. آن چه در رخدادهای مرگ بیان می شود بیش تر ناظر به مرگ تدریجی است که از آن به دم احتضار به زبان عربی یاد می شود. احتضار واژه ای است که از حضر به معنای غایب نبودن گرفته شده است. جان کندن و حضور مرگ را احتضار می گویند؛ زیرا مرگ به عنوان آفریده ای بر سر بالین انسان می آید و او را به جهانی دیگر می برد.در قرآن به مسئله احتضار اشاره شده ولی از واژه احتضار برای بیان این معنا استفاده نشده است و به جای آن اصطلاح سکرات مرگ (ق آیه ۱۹) غمرات مرگ (انعام آیه ۹۳) و حضور مرگ (نساء آیه ۱۸) و آمدن مرگ (انعام آیه ۶۱) و رسیدن جان به گلو (واقعه آیه ۸۳) و توفی به معنای گرفتن و نگه داشتن روح (نحل آیه ۳۲) و مانند آن به کار رفته است.در آیه ۳۰ سوره قیامت از مسئله احتضار به عنوان سوق یاد شده است بدین معنی که انسان در هنگام مرگ به سوی خداوند رانده و سوق داده می شود که به معنای بی اختیاری و رفتن انسان به سوی خداوند، بی اختیار و اراده خود است.کاربرد واژه سوق به این معناست که انسان به طور طبیعی از رفتن به سوی خداوند از راه مرگ و توفی کراهت دارد؛ از این روست که وی را به زور و ناخواسته از کانال مرگ به سوی خداوند می برند.فرشتگان مامور نزع روح (نازعات آیه ۱) مأمور می شوند تا جان و روح کافران را به سختی برگیرند.انسان به زندگی دنیوی دل بستگی و علاقه بسیاری دارد و نمی خواهد آن را رها کند. از این روست که به کراهت جانش گرفته می شود و وی به سختی حاضر است تا جان را تسلیم کند و به زندگی دیگری در آید و کالبد جسمانی خویش را رها سازد.رویدادهای دم مرگقرآن در بیان مرگ تدریجی و قطع روح از بدن در لحظه نهایی (قیامت آیه ۲۶ تا ۳۰) به ابعاد مختلف و حالات مربوط به احتضار اشاره می کند و توجه انسان ها را به آن لحظه حساس جلب و آنان را به پرهیز از باورهای باطل و گناهان دعوت می نماید. (انعام آیه ۹۳ و محمد آیه ۲۶ و ۲۸).در هنگام مرگ رویدادهای بسیاری رخ می دهد که می توان به نمونه های زیر اشاره کرد.رسیدن جان به گلو یکی از حالات انسان در دم مرگ است. قرآن از چنین تعبیری برای بیان وحشت زیاد انسان در هنگام مرگ استفاده می کند گویی که در هنگام مرگ دشمن بر ایشان چیره شده و از هر لحاظ در تنگاتنگی قرار گرفته و راه پیش و پس بر او بسته است. (احزاب آیه ۱۱)قرآن تبیین می کند که در این زمان جان به تراقی می رسد. تراقی جمع ترقوه، استخوانی است که گلو را از چپ و راست دربرگرفته و یا به معنای جلوی حلق و بالای سینه است. (مفردات راغب ص ۱۶۶ و ۳۶۳)آیات قرآن این حالات را نشان دهنده قدرت خداوند و ناتوانی انسان در برابر خدا و دیگر پدیده های الهی می داند. (واقعه آیات ۸۳ و ۸۷)وضعیت محتضر قرآن به موقعیت و وضعیت محتضر اشاره می کند و نگاه های آکنده از دل سوزی و آمیخته با ترس و هراس اطرافیان به محتضر را توصیف می کند این درحالی است که محتضر با زبان حال و قال از آنان یاری و کمک برای رهایی می طلبد. در این حالت است که قرآن بیان می کند خداوند از اطرافیان محتضر به وی نزدیک تر است تا هم عجز انسان و حتی همه زندگان پیرامون محتضر را بنمایاند و هم قدرت الهی را نشان دهد.در این زمان است که خویشاوندان و دوستان محتضر که در اطراف وی هستند از روی ناامیدی می گویند چه کسی می تواند او را شفا دهد و درمان کند. (قیامت آیه ۲۷)انسان در این هنگام که از هرگونه شفا و درمان نومید شده است این گمان در وی تقویت می شود که مرگ را گریزی نیست و در نهایت وقتی چشم او بر برزخ و جهان دیگر گشوده می شود و به سخنی، بهشت و یا دوزخ را می نگرد یقین می کند که دیگر راه بازگشتی نیست. (قیامت آیه ۲۸)حالا دیگر زمانی است که می بایست با مال و فرزند و دنیا و اهل و عیال خداحافظی کند و همه آن چه را گرد آورده است بگذارد و به تعبیر قرآن فراق و جدایی میان ایشان می افتد.در این زمان پاهای محتضر در کنار هم گرد می آید و انسان به خود می پیچد و دیگر نیروی حیات و زندگی در پاهای او نیست تا آن را نگه دارد. (قیامت آیه ۲۹) از این روست که گفته می شود جان از پای وی بیرون رفته است. البته به این معنا نیز است که محتضر وضعیت بسیار سختی را در آن هنگام دارد و نمی تواند خود را نگه دارد و پیچش پا در حقیقت نهایت خواری و ناتوانی انسان است.حالات کافران و ستمگران فرشتگان بر بالین وی حاضر می شوند و توفی و جان گرفتن وی را آغاز می کنند. (انعام آیه ۶۱ و سجده آیه ۱۱) البته در قرآن برای کافران و مومنان دو گونه حالت مختلف از حضور فرشتگان ترسیم می شود؛ زیرا در آن هنگام ستمگران و کافران حالاتی بسیار بد و سختی را می گذرانند و به خوارترین شکل جان می دهند. (نحل آیه ۲۸ و نیز انعام آیه ۹۳) در حالی مومنان و نیکان در حالت بشارت و مژده به سوی خداوند می روند. (نحل آیه ۳۲)در آیات قرآنی توضیح داده شده است که هنگام مرگ منافقان و کافران، فرشتگان مامور، بر صورت و پشت های آنان می زنند (محمد آیه ۲۷ و انفال آیه ۵۰) بر صورت ایشان می زنند تا بنگرند که چه در پیش رو دارند و بر پشت ایشان می زنند که بر دنیا تمایل داشته و آن را اکنون می بایست رها سازند.در آیات قرآنی آمده است خداوند به مومنان بشارتی می دهد که در دنیا و آخرت ازآن بهره مند شده اند. (یونس آیه ۶۴) در روایت است که مراد از بشارت دنیای ایشان، رویاهای نیکویی است که مومن می بینند و بشارت در آخرت بشارت در زمان مرگ است. (من لایحضره الفقیه ج ۱ ص ۱۵۲)در حالت احتضار دیگر توبه پذیرفته نمی شود و اگر امید به بازگشتی بوده تا زمان احتضار است. از این رو توبه فرعون سودی به حال وی نداشته است(یونس آیه ۹۰ و ۹۱) قرآن در آیه ۱۸ سوره نساء توضیح می دهد که در این هنگام که حقیقت مرگ و زندگی روشن می شود دیگر توبه را تاثیری نیست.در این زمان، درخواست تاخیر مرگ و بازگشت به دنیا معنا و مفهومی نخواهد داشت؛ زیرا اجل قابل تغییر نیست و نمی توان آن را پس و پیش کرد.قرآن کریم از اقرار برخی ستم گران به کفر خویش در هنگام مرگ خبر می دهد که این بیانگر آن است که در آن حالت انسان به وضعیت و موقعیت خود آگاه شده و می داند که در چه جایگاهی است و پرده ها کنار می رود و چیزی به نام غیب باقی نمی ماند. از این رو به حقیقت اعتراف می کند به اینکه کافر بوده و بر خود سرزنش می فرستد. حتی عده ای از ستمگران خواهان بازگشت به دنیا و بازسازی اعمال و رفتار و اندیشه های خویش می شوند ولی این اعتراف در هنگام دیدن حقیقت و در زمان مرگ سودی به حال ایشان نخواهد داشت. (اعراف آیه ۳۷ و مومنون آیه ۹۹ و ۱۰۰).قرآن هم چنین بیان می کند که مرگ، همزمان می شود با آشنایی با وضعیت جدید و این که به بهشت و یا دوزخ در می آید هر چند که این بهشت و دوزخ برزخی باشد. ولی حال او بر وی آشکار می شود و احتضار و مرگش با عذاب و آسایش او پیوند می خورد. (یس آیه ۳۶ و نیز نوح آیه ۲۵ و غافر آیه ۴۶).پس لحظه مرگ و احتضار، بسيار حسّاس و خطرناك است، حتّى خوبان از آن دلهره و وحشت دارند، البتّه منافاتى ندارد كه در عين حالى كه ترس دارند، علاقه به لقاءاللّه نيز داشته باشند. مانند غوّاصى كه به يافتن مرواريد علاقمند است، امّا از غرق شدن در دريا نيز بيم دارد. آيات و روايات فراوانى در اين زمينه وارد شده كه ما به گوشهاى از آنها اشاره مىكنيم. زيرا آن حالات از عالم ملكوت و غيب است و ما جز راه وحى، راه ديگرى براى كشف آن نداريم. * قرآن مىفرمايد: «و جَائتْ سَكرَةُ المَوتِ بِالحَقِّ ذلِك ما كُنتَ مِنهُ تَحِيد»( سوره ق، آيه19) به راستى لحظه گيجكننده مرگ فرارسيد، همان كه از آن فرار مىكردى. همان گونه كه انسانِ مست نه مىفهمد كه خودش چه مىگويد و نه مىفهمد كه مردم درباره او چه مىگويند، در آن لحظه هم حضور مرگ و دلهرهها از يك سو و جدايى از زن و فرزند و مال و مقام از سوى ديگر، براى او هوشى نگذارده و چنان او را گيج و مبهوت كرده كه قرآن و حديث از آن حالت به لفظ «سَكرَة» و مستى ياد كرده است. اين تعبير درباره قيامت هم آمده كه مىفرمايد: «...وتَرَى النّاسَ سُكارى و ما هم بِسُكارى ولكنّ عَذابَ اللّهِ شَديدٌ»( سوره حج، آيه2) اى پيامبر! تو در آن روزى كه زلزله براى به پاشدن قيامت مىشود، مردم را همچون افراد مست مىبينى، ولى آنان مست نيستند و لكن عذاب خدا سختتر است، عذاب بزرگ الهى است كه عقل را از سرشان ربوده است. * قرآن مىفرمايد: «حتّى اِذا جاءَ اَحَدَهُم المَوتَ قالَ رَبّ ارجِعُونِ لَعلّى أعمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكتُ»( سوره مؤمنون، آيات 99 تا 100) تا اينكه مرگ يكى از آنان فرارسد، از خدا استمداد مىكند و به مأموران قبض روح مىگويد: مرا برگردانيد تا شايد عمل صالحى (با اموالى كه جمع كرده و اكنون بجا مىگذارم و مىروم) انجام دهم، ليكن به اين آرزوها هرگز لباس عمل پوشانده نمىشود و جواب همه اين نالهها منفى است. در روايات مىخوانيم كه اين ناله از كسانى است كه مالياتهاى اسلامى و زكات مال خود را نمىپردازند.( تفسيرالميزان، ج15، ص79) * درقرآن مىخوانيم: «واَنفِقُوا مِمّا رَزَقناكُم مِن قَبلِ أن يَأتِىَ اَحَدَكُمُ المَوتَ فَيَقول رَبِّ لولا اَخّرتَنِى الى أجَلٍ قَرِيبٍ فَاَصَّدّقَ واَكُن مِنَ الصّالِحين»( سوره منافقون، آيه10) تا مرگ به سراغ شما نيامده، از آنچه به شما دادهايم در راه خدا به ديگران انفاق نماييد و گرنه لحظه مرگ خواهيد گفت: خدايا! آيا نمىشود مرا تا مدّت نزديك و كوتاهى مهلت دهى تا از اموال جمع كرده خود در راه تو صدقه دهم و بدين وسيله از شقاوتها رهايى يابم و جزو صالحان شوم؟در قيامت نيز فرياد التماس و درخواست مراجعت و برگشت به دنيا بلند است و مىگويند: «فَاْرجِعنا نَعمَلُ صالِحاً»( سوره سجده، آيه12) خدايا! حالا فهميديم، ما را به دنيا برگردان تا عمل صالح انجام دهيم. * قرآن كه بهترين كتاب آدمسازى و غفلتزا مىباشد، در سوره قيامت(سوره قيامت، آيه 26 تا 29) مىفرمايد: «كلاّ» اينقدر دنيا را بر آخرت ترجيح ندهيد، به فكر مردن باشيد همان مرگى كه «اِذا بَلَغَتِ التَّراقِى» چون جان شما از بدن خارج و به استخوانهاى گردن رسد، «وَ قِيلَ مَن رّاقٍ» گفته مىشود: كيست كه اين انسان در حال مردن را نجات بدهد؟ كدام پزشك و دارويى را براى رهايى او از مرگ بياوريم؟! «وَ ظَنّ أنّهُ الفِراقُ» ولى خود انسان مىداند كه هر لحظه و آنى از دنيا و تمام چيزهايى كه يك عمر دنبال آنها دويده و جمع كرده و به آنها دل بسته جدا مىشود، از دوستان و فرزندان و همسر دور مىگردد. «وَ الْتَفَّتِ السّاقُ بِالسّاقِ» بخاطر بيرون آمدن روح از بدن، ساق پاهاى او بهم چسبيده و شدائد جدايى از دنيا و ورود به عالم ديگر در كنار هم او را در فشارى بس شديد قرار داده است. توجّه داريد كه قرآن كريم براى اينكه انسان را از وابستگى عميقى كه به دنيا دارد جدا كند، چگونه صحنههاى جان دادن را ترسيم مىكند.( در سوره واقعه از آيه 83 به بعد نيز به مسأله جان دادن اشاره شده است) آرى، تمام گرفتارىها از غفلت ماست و اگر درباره تلاوت قرآن آن همه سفارش شده براى آن است كه هم افراد با برخورد با اين قبيل آيات توجه پيدا كنند و هم جامعهها با شنيدن سرنوشت ملّتها، از خواب غفلت بيدار شوند و راه الهى را طى نمايند. زيرا يكى از نامها و صفات قرآن «تَذكره» است، يعنى قرآن وسيله ياد و توجّه و عامل غفلتزدايى است. * حضرت على عليه السلام در نهجالبلاغه صحنه مرگ را چنين ترسيم مىفرمايد: انواع گيجىها و حسرتها و فراقها از دنيا و روآوردن به جهان پر خطر ديگر براى انسان پيدا مىشود و در ادامه مىفرمايند: «فغَيرُ مَوصوفٍ ما نَزَلَ بِهِم» آنچه بر انسان در لحظه مرگ وارد مىشود قابل توصيف نيست. وقتى مرگ به سراغ انسان مىآيد، اطراف بدن شل مىشود، رنگ مىپرد، زبان مىگيرد و انسان هنوز مىبيند و مىشنود ولى ديگر قدرت حرف زدن ندارد، فكرش هم كار مىكند، ولى در اينكه در تمام عمرش چه كرده است. «يُفَكِّرُ فيما أفنى عُمرَه و فيمَ اَذهَب دَهرَه» با خود فكر مىكند كه عمرش را در چه راهى صرف و ايّامش را در چه مسيرى گذرانده است. امام مىفرمايد: محتضر در آن لحظه از اموال و ثروتى كه در طول عمرش جمع كرده ياد مىكند و با خود مىگويد: اين اموال رااز چه راهى بدست آوردم؟ چرا فكر حلال و حرام آن نبودم؟ الآن گناه و حسابش با من و لذّت و بهرهاش با ديگران است. مأمور مرگ همچنان روح او را از اعضاى بدنش جدا مىكند، تا زبان و گوش هم از كار مىافتد و فقط چشمانش مىبيند و به اطراف خود نگاه مىكند و تلاش و وحشت وحركات اطرافيان را مشاهده كرده، ولى نمىشنود و حرفى نمىتواند بزند و در لحظه آخر روح از چشم هم گرفته مىشود و او در ميان خانواده، دوستان و بستگان همچون مردارى مىافتد و همه از او مىترسند و از او دور مىشوند و پس از اندكى او را به خاك و به عملش سپرده و همگى برمىگردند.( نهجالبلاغه، خطبه 109)* در روايات مىخوانيم: در لحظه مرگ، مال و فرزندان و عمل انسان براى او مجسّم مىشوند، محتضر به مال توجّهى مىكند، مىبيند جز كفن سهم ديگرى ندارد، توجّهى به فرزندان و همسرش مىكند، ولى آنان هم تا گور او را بيشتر همراهى نمىكنند و تنها عمل اوست كه تا ابد با اوست.راستى، با اين همه آيات و روايات روشن و هشدارهاى پى در پى، جايى براى غفلت باقى مىماند؟!پس در پاسخ بايد گفت كه، در هنگام سكرات و حالت احتضار و آستانه مرگ حوادث گوناگونى براى انسان رخ مى دهد از جمله:الف) تمثّل مال، همسر و فرزندان، اعمال:1. مال و دارایى و ثروتى كه شخص سال ها در پى آن تلاش كرده و خود را به آب و آتش زده، اكنون انسان از آن جدا مى شود و حتى نمى تواند یك درهم سیاه را با خود بردارد و ببرد، به اشكالى تمثل پیدا مى كند و با انسان سخن مى گوید.2. اهل و همسر و فرزندان كه یك عمر براى آنان زحمت كشیده، اكنون نمى توانند به فریاد او برسند و حتى در برخى موارد همسر و فرزندان به خاطر ثروت محتضر مایلند كه پدر و همسرشان زودتر بمیرد تا آنها به ثروت او دست پیدا كنند. 3. اعمال شخص نیز در هنگام مرگ متمثل مى شوند و با صاحب خود حرف مى زنند.ب) حضور شیطان در هنگام مرگحضور شيطان نيز در هنگام مرگ شخص محتضر را وسوسه مى كند و به او كفر و شرك را تلقین مى كند تا به این وسیله ایمانش را به سرقت ببرد و شخص، بى ایمان از دنیا برود.ج) حسرت خوردنانسان محتضر در لحظه مرگ، تمام فراز و نشیب هاى عمر و زندگى خویش را در چند لحظه همچون یك حلقه فیلم مى بیند و براى فرصت هاى از دست رفته عمر خویش حسرت مى خورد. د) حضور آرامش بخش ائمه اطهار عليهم السلامانسان ها همچنین در لحظه مرگ، اهل بیت علیهم السلام را بر بالین خود مشاهده مى كنند و آن بزرگواران، نیكان را تسكین و آرامش مى بخشند.البته لحظات مرگ خوبان و نیكان با بدان و بدكاران تفاوت دارد. به استناد آيات مباركي از قرآن كريم نیكان و صالحان به هنگام فرا رسیدن مرگ، با سلام و بشارت و امنیت مورد استقبال قرار مى گیرند و خداوند براى آنان اجر كریم آماده كرده است:يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿27﴾ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً ﴿28﴾؛ اى نفس مطمئنه (27) خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (28). سوره مباركه فجرهُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا ﴿43﴾؛ اوست كسى كه با فرشتگان خود بر شما درود مى فرستد تا شما را از تاريكي ها به سوى روشنايى برآورد و به مؤمنان همواره مهربان است(43). سوره مباركه احزابالَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿32﴾؛ همان كسانى كه فرشتگان جانشان را در حالى كه پاكند مى ستانند [و به آنان] مى گويند: درود بر شما باد به [پاداش] آنچه انجام مى داديد به بهشت درآييد (32). سوره مباركه نحلو اما خداوند متعال درباره ي لحظه ي جان دادن و مرگ بدكاران مى فرماید:الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُاْ السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿28﴾؛ همانان كه فرشتگان جانشان را مى گيرند در حالى كه بر خود ستمكار بوده اند پس از در تسليم درمى آيند [و مى گويند] ما هيچ كار بدى نمى كرديم! آرى خدا به آنچه مى كرديد داناست (28). سوره مباركه نحلوَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوْحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنَزلَ اللّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ﴿93﴾؛ چه كسي ستمكارتر است از كسي كه دروغي به خدا ببندد يا بگويد وحي به من فرستاده شده در حالي كه وحي به او نشده باشد، و كسي كه بگويد من هم همانند آنچه خدا نازل كرده نازل ميكنم، و اگر ببيني هنگامي كه (اين) ظالمان در شدايد مرگ فرو رفته اند و فرشتگان دستها را گشوده به آنان مي گويند جان خود را خارج سازيد امروز مجازات خوار كننده اي در برابر دروغ هائي كه به خدا بستيد و در برابر آيات او تكبر ورزيديد، خواهيد ديد، (در آن روز به حال آنها تاسف خواهي خورد) (93). سوره مباركه انعامإِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِيرًا ﴿97﴾؛ كساني كه فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالي كه به خويشتن ستم كرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالي بوديد (و چرا با اينكه مسلمان بوديد در صف كفار جاي داشتيد!) گفتند: ما در سرزمين خود تحت فشار بوديم، آنها (فرشتگان) گفتند: مگر سرزمين خدا پهناور نبود كه مهاجرت كنيد! پس آنها (عذري نداشتند و) جايگاهشان دوزخ و سرانجام بدي دارند (97). سوره مباركه نساء
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/5294
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت