نياز به وحي | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
نياز به وحي
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
نياز به وحي
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
نیاز به وحی
,
نیاز انسان به وحی
,
معرفت شناسی (مسائل جدید کلامی)
سوال:
آيا مي توان بدون کمک وحي به تمام خوبيها و بدي ها آگاهي پيدا کرد؟
پاسخ تفصیلی:
در پاسخ توجه به چند مطلب، بايسته است:
امام صادق(ع) خطاب به هشام فرمود:
«يا هشام! ان للّه على الناس حجتين: حجة ظاهرة و حجة باطنة: فامّا الظاهرة فالرّسل والانبياء و الائمّة عليهم السلام و اما الباطنة فالعقول»
؛ «اى هشام! همانا كه خداوند بر مردم دو گونه حجت دارد: حجتى آشكار و حجتى پنهان؛ حجت آشكار او، رسولان، پيامبران و امامان هستند و حجّت پنهان عقول ايشان است»
ابى جعفر محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 16.
.
همچنين از آن حضرت خطاب به هشام آمده است:
«يا هشام!انّ اللّه تبارك و تعالى اكمل للنّاس الحجج بالعقول و نصر النبيين بالبيان»
؛ «اى هشام! همانا خداى متعال حجتها را براى مردم، به وسيله عقلهايشان كامل كرد و انبيا را به وسيله بيان يارى نمود».
با توجه به روايات ياد شده و ديگر دلايل مربوط به فلسفه دين و ديندارى درمىيابيم كه انسان با وجود عقل نياز گسترده \ فراخ و فراگيرى به دين دارد. دين نه تنها راهبر به سوى تأمين سعادت جاودان اخروى است؛ كه در زيست اين جهانى نيز به گونههاى مختلف و در عرصههاى گوناگون حيات فردى و اجتماعى و حوزههاى روابط چهارگانه انسان يعنى: رابطه با خدا، رابطه با خود، رابطه با همنوعان و رابطه با طبيعت تأثيرات منحصر به فرد و بديلناپذيرى دارد. در يك تقسيم بندى مىتوان خدمات و كاركردهاى دين را در چند حوزه اساسى تقسيم بندى كرد:
1. حوزه هدايت، معرفت و دانايى،
2. عرصه روان شناختى،
3. عرصه اخلاق،
4. حوزه تمدن و اجتماع.
بررسى هر يك از عرصههاى ياد شده مجالى فراخ مىطلبد. آن چه اكنون اشاره مىشود كلياتى در باب وجه حاجت به دين در كنار عقل و خرد بشرى است:
آموزههاى فراعقلى
پارهاى از معارف و حقايق تنها از طريق وحى آسمانى در اختيار بشر قرار مىگيرد و شاهباز خرد و دانش بشرى به تنهايى توان پرواز در آن ساحت را ندارد. پارهاى از آموزههاى مربوط به اوصاف و افعال الهى، عوالم هستى، سنن و قوانين فراطبيعى حاكم بر هستى و... از اين قبيلاند.
بهنگام سازى تجربههاى ديرياب
پارهاى ازحقايق زمانى در تور تجربه بشرى مىافتد كه كار از كار گذشته و هيچ فرصتى براى استفاده و بهرهبردارى از آن نمانده و چه بسا خسارتى جبرانناپذير دامنگير آدمى شده است. مسائلى چون ويژگىهاى سراى جاودان، جزئيات مربوط به سعادت و شقاوت آدميان، نقش هر يك از كنشهاى اين جهانى انسان در تعيين سرنوشت ابدى او، امورى هستند كه تنها پس از خروج از نشئه دنيا به تجربه مىآيند و آن گاه ديگر فرصتى براى انسان نمانده تا سرنوشتى نيكو براى خود رقم زند و خود را از خسارت ابدى برهاند. تنها دين حق الهى است كه همه اين حقايق را به رايگان و به موقع - يعنى تا زمانى كه در اين جهان فرصت باقى است - در اختيار بشر مىگذارد و راه سعادت جاودان را به او مىنماياند.
آسان ياب سازى حقايق دشوار
پارهاى از حقايق موثر در سعادت و بهروزى آدميان اگر چه با كاوشهاى عقلانى يافتنى هستند؛ اما شناخت و درك آنها جز با كاوشهاى ژرف و دشوار، آن هم براى تنى چند از نخبگان، با طى مقدمات عديده و در گذر طولانى زمان ممكن نيست، و ديگران از دريافت آنها و درك سعادت مبتنى بر آنها محروم خواهند ماند.
يكى از فوايد مهم و انحصارى دين اين است كه اين گونه حقايق را سهل و آسان در اختيار همگان قرار مىدهد.
«اتين ژيلسون» در تبيين فلسفه «توماس آكويناس» مىنويسد:
«آيا خدا روا مىبيند كه حقايق فلسفى قابل قبول عقل را از طريق وحى به مردم افاضه كند؟ جواب اين است كه هرگاه اين حقايق در زمره امورى باشد كه علم بدانها براى نجات بشر ضرورت دارد، چنين افاضهاى حاصل مىشود. اگر جز اين مىبود، اين حقايق و نجاتى كه مشروط بدانهاست منحصر به تعداد محدودى از مردم مىشد و ديگران خواه به سبب حرمان از نور فطرى عقل، خواه به دليل فقدان فراغ و فرصت براى بحث و فحص، خواه به جهت عدم جرأت به مطالعه و تحقيق از اين موهبت محروم مىماندند. علاوه بر اين، كسانى هم كه قادر به تحصيل اين حقايق بودند رنج فراوان در اين راه مىبردند و مدت مديدى از عمر آنان در تفكر مىگذشت، و اكثر ايام حيات شان در جهلى كه مىتوانست منشأ خطر باشد سپرى مىشد»
اتين ژيلسون، روح فلسفه قرون وسطى، ترجمه ع. داودى، ص 53، تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ دوم، 1370.
.
>پرورش عقل و خرد
از جمله كاركردهاى دين شكوفاسازى خرد و رهاسازى آن از گرفتار آمدن در دام عوامل لغزنده، انحرافانگيز و مزاحمت آفرين است.
استاد مطهرى در اين باره مىنويسد: «ذهن و فكر انسان در بسيارى موارد دچار اشتباه مىشود. اين موضوع نزد همه ما شايع و رايج است. البته منحصر به عقل نيست بلكه حواس و احساسات نيز مرتكب خطا مىشوند؛ مثلاً براى قوه باصره، دهها نوع خطا ذكر كردهاند. در مورد عقل بسيار اتفاق مىافتد كه انسان استدلالى ترتيب مىدهد و براساس آن نتيجهگيرى مىكند. اما بعد احياناً درمىيابد كه استدلال از پايه نادرست بوده است»
شهيد مطهرى، آشنايى با قرآن، ج 3، ص 53، صدرا، چاپ هشتم، 1374.
.
ايشان سپس به تبيين لغزشگاههاى انديشه پرداخته و موارد زير را به عنوان علل رخداد خطا در فكر و انديشه بشر از ديدگاه قرآن يادآور مىشود:
1. تكيه بر ظن و گمان به جاى علم و يقين.
2. ميلها و هواهاى نفسانى.
3. شتابزدگى.
4. سنتگرايى و گذشته نگرى.
5. شخصيت گرايى.
جهت آگاهى بيشتر بنگريد: همو، انسان و ايمان (جهانبينى توحيدى، ج 1)، صص 66 - 71، صدرا، چاپ يازدهم، 1374
افزون بر نشان دادن لغزشگاههاى انديشه و راه چاره آن، دين حق از راههاى ديگرى به رشد و شكوفايى خرد آدميان مدد مىرساند از جمله:
1. انگيزش و دعوت به سوى تفكر، انديشه و خردورزى.
2. تأييد و تقويت آموزههاى عقلى از طريق نقل.
3. سمت و سو دهى به عقل و خرد و فعال ساختن آن در جهت صحيح و مفيد به حال بشريت.
جهت آگاهى بيشتر بنگريد: همان، صص 72 - 74.
4. پشتيبانى احكام عقلى توسط دين بدين معنا كه وقتى عقل عملى ما، فضايل اخلاقى را به عنوان وظايف انسانى از ما درخواست مىكند، چه ضمانت اجرايى براى انجام چنين دستوراتى وجود دارد؟ در شرايط عادى اگر چه وجدان اخلاقى مؤثر است؛ ولى در نهايت - به ويژه در شرايط خاص - اين ديانت و اوامر و نواهى الهى است كه ما را وادار به انجام وظايف خود خواهد ساخت.
ر. ك: مظفر، اصولالفقه، ج 2، ص 109 ؛ شهيد صدر، دروس فى علم الاصول ص 289 ؛ دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، ص 327.
رابطه عقل و دين
از آنچه گذشت روشن مىشود كه چرا با وجود عقل، انسان به دين نيازمند است. حقيقت آن است كه دين مكمل عقل و خرد بشرى است و كار بشر با عقل تنها، به سامان نمىرسد. از طرف ديگر دين مؤيد عقل، پرورشدهنده و رهاننده آن از اسارت و برطرف كننده موانع شكوفائى آن و جهت دهنده به كاوشهاى عقلانى نيز است. بنابراين كاركرد دين درباب عقل عبارت است از:
1. تكميل عقل؛
2. تأييد عقل و پشتيبانى از احكام آن؛
3. بيدارگرى، آزادسازى انديشه و رشد و شكوفاسازى خرد؛
4. جهت بخشى و سمت و سودهى به عقل؛
5. آسانياب سازى دستاوردهاى ديرياب خرد.
براي آشنايي بيشتر نسبت به چگونگي نياز انسان به دين مقاله چرا دين تقديم مي شود:
چرا دين
اساسيترين پرسش انسان دربارة دين اين است كه دين چه فايده و لزومي دارد؟ چرا بايد ديندار بود؟ رابطه دين و انسان چگونه رابطهاي است؟ آيا زندگي بدون دين امكانپذير است و در اين صورت، ديني زيستن بهتر است يا زندگي منهاي دين؟ اكنون بر آنيم به ياري خداوند با رعايت اختصار به بررسي پرسش يادشده بپردازيم.
تعريف دين
متفکران و انديشمندان تلاشهاي زيادي در ارائه تعريفي از دين کردهاند. آنان هر يک از منظر خاصي به دين نظر کرده و تعريفي همسو با آن زاويه نگرش به دست دادهاند. غالب اين تعاريف از مشکلاتي چون ابهام، عدم جامعيت و ... رنج ميبرند.1
در مقابل متفکران مسلمان کوشيدهاند با نظر به دور نمايههاي دين تعريف جامع تري ارائه کنند. در مجموع ميتوان گفت جامعترين تعريف دين عبارت است از: مجموعهاي از آموزههاي اعتقادي، اخلاقي و عملي که پيامبران از سوي خداوند جهت راهنمايي و هدايت بشر آوردهاند. اعتقاد و التزام به اين آموزهها موجب کمال و سعادت انسان در اين جهان و سراي پايدار آخرت است 2
رابطه انسان و دين
گرايش انسان به دين امري ذاتي، عميق و ريشهدار است. دين نه تنها تأمين كنندة بسياري از نيازهاي انسان، بلكه خود نيازي بنيادين و نهفته در ژرفاي وجود آدمي است. «تا نه گي دو كه نه تن» مينويسد: «حس مذهبي يكي از عناصر اوليه ثابت و طبيعي روح انساني است و نسبت به مفاهيم(زيبايي) مربوط به هنر ( نيكي) مربوط به اخلاق و ( راستي) مربوط به علم (مفهوم ديني)، يا به طور صحيحتر، مفهوم مقدس، مقوله چهارمي است كه داراي همان اصالت و استقلال سه مفهوم ديگر است».3
«آلكسيس كارل» نيز بر آن است كه: «احساس عرفاني [ديني] جنبشي است كه از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است و يك غريزه اصلي است».4وي در جايي ديگر مينويسد: «فقدان احساس اخلاقي و عرفاني در ميان اكثريت عناصر فعال يك ملت، زمينه زوال قطعي ملت و انقياد او را در بند بيگانه تدارك ميبيند؛ سقوط يونان قديم معلول چنين عاملي بود.
در نگاه «تولستوي» نيز «ايمان آن چيزي است كه انسان با آن زندگي ميكند.»5 استاد مطهري در توضيح اين سخن ميگويد: «يعني ايمان مهمترين سرمايه زندگي است». به نظر وي مردم به برخي از سرمايههاي زندگي مانند سلامت، امنيت، ثروت و رفاه و... توجه دارند، اما به يك سرمايه بزرگ كه نامش ايمان است توجه ندارند؛ چرا كه آنان اصولاً محسوسات و ماديات را بيش از معقولات و معنويات ميشناسند.6 در نظر «ويل دورانت» نيز دين روح زندگي است، او ميگويد: «زندگي بدون، دين ملالانگيز و پست است، مانند جسدي است بيروح».7
قريب به اين مضمون را در سخن «ويليام جيمز» ميتوان يافت. او مدعي است: «ايمان يكي از قوايي است كه بشر به مدد آن زندگي ميكند، فقدان كامل آن در حكم سقوط بشر است».8
از آنچه گذشت روشن ميشود كه نياز انسان به دين امري جاودان و زوالناپذير است. لازمه ذاتي بودن دينورزي اين است كه دين همچون ديگر غرايز و نيازهاي ذاتي انسان همپاي حيات بشر بپايد و آينده بشريت را همچون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بين انسان و دين را هرگز نميتوان و نبايد انتظار داشت.
«ارنست رنان» در پايندگي و ژرفايي تأثير دين در نهاد انسان ميگويد: «ممكن است روزي هرچه را دوست ميدارم نابود و از هم پاشيده شود و هرچه را كه نزد من لذت بخشتر و بهترين نعمتهاي حيات است از ميان برود، و نيز ممكن است آزادي به كار بردن عقل و دانش و هنر بيهوده گردد، ولي محال است كه علاقه به دين متلاشي يا محو شود، بلكه همواره و هميشه باقي خواهد ماند و در كشور وجود من شاهدي صادق و گواهي ناطق بر بطلان ماديت خواهد بود».9
همه آنچه گفته آمد را در يك آيه زيباي قرآن ميتوان يافت كه رمز دينگرايي انسان را چنين ترسيم كرده است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا؛10 پيوسته رو به سوي دين پاك خداوند داشته باش كه انسانها را بر آن سرشته است و آفرينش الهي دگرگون نخواهد شد».
كاركردهاي دين
دين از جهات متعددي مددرسان و ياور انسان است.
کارکردهاي دين گستره فراگير و دامن گستري را شامل ميشود. در نگاه نخستين ميتوان گفت نقش دين به دو ساحت اساسي حيات انسان مربوط است .
1- حيات اينجهاني
2- حيات فرا اينجهاني
کارکردهاي اينجهاني
کارويژهها و کارکردهاي دنيايي دين نيز عرصههاي گوناگوني دارد و به گونههاي مختلفي تقسيم پذير است. از جمله تقسيم آن به کارکردهاي فردي و اجتماعي و تقسيم آن دو به زير شاخههاي ديگر ميباشد.در عين حال برخي از اين تقسمات خالي از پارهاي تداخلات يا فرو نهادن بخشي از دادههاي دين نميباشد. در اين قسمت مهمترين کارکردهاي دنيايي دين را به طور فشرده در سه عرصه روانشناسي، معرفت و دانايي حوزه مناسبات انساني و اجتماعي پي ميگيريم.
کارکردهاي روانشناختي11
از نظرگاه روانشناختي دين كاركردها و ثمرات بسياري براي انسان دارد. در ميان دانشهاي جديد هيچ يك مانند روانشناسي نقاب از رازهاي شگفت دين و دينداري بر نكشيده و لزوم اجتنابناپذير آن را در همين زندگي دنيايي به طور ملموس روشن نساخته است. البته بايد توجه داشت كه اساساً روانشناسي در پي تعيين حق و باطل و به تعبير ديگر «ارزش صدق»12 دين نيست؛ چرا كه تعيين اين مسئله خارج از توان و كارويژههاي اين دانش است.
افزون بر آن روانشناسي در اين باره نظر به دين خاصي ندارد؛ و چه بسا در برخورد با پارهاي از اديان كاركردهاي منفياي نيز مطرح كنند. البته انتظار ميرود که هر اندازه ديني از حقانيت بيشتري برخوردار باشد كاركردهاي مثبتتري داشته باشد، لاجرم ميتوان بهترين كاركرد را از بهترين دين انتظار داشت.
آنچه اين دانش پي ميگيرد و در صلاحيت آن است ثمرات و كاركردهاي رواني دين فارغ از حقانيت و ارزش صدق آن است. پارهاي از كاركردهاي روانشناختي دين و دينورزي عبارتند از:
1ـ معنا بخشيدن به حيات
از مهمترين كاركردهاي اساسي دين، تبيين معناي زندگي است. هر انساني از خود ميپرسد كه زندگي براي چيست؟ درد و رنج و مرگ و ميرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آيا جهان ارزش زيستن دارد يا نه؟ يافتن پاسخي صحيح در برابر اين پرسشها زندگيساز است و ناكامي در برابر آن زندگي سوز. دين با تبيين جاودانگي، حكمت و هدفمندي هستي و جهتگيري رو به خير و كمال و تعالي آن، در پرتو تدبير خداوند حكيم و رحمان و رحيم، خرد پذيرترين و دلپسندترين معنا از حيات انسان و جهان را به دست ميدهد.
«كارل يوستاويونگ»13 در اهميت اين مسئله مينويسد: «در ميان همه بيماراني كه در نيمه دوم حياتم با آنها مواجه بودهام، يكي هم نبوده كه مشكلش در آخرين وهله، چيزي جز مشكل يافتن يك نگرش نسبت به حيات باشد. با اطمينان ميتوان گفت كه همه آنان از آن رو احساس بيماري ميكردهاند كه چيزي را كه اديان زنده هر عصر، به پيروان خود، عرضه ميدارند، از دست دادهاند و هيچ يك از آنان قبل از يافتن بينش ديني خود، شفاي واقعي نيافته است.»14
«ويكتور فرانكل»15 نيز قدرت دين را عقيده به «اَبَر معني»16 ميداند، يعني دين بهترين معني براي زندگي كردن است.17
برخي از جامعهشناسان نيز برآنند كه گوهر دين واكنش در برابر تهديد به بيمعنايي در زندگي بشر و تلاش در جهت نگريستن به جهان به مثابه حقيقتي معنادار است.18
پارهاي از بروندادهاي روانشناختي تفسير ديني حيات عبارت است از:
1. احساس خوشبيني و رضايت
2. مطبوع سازي زندگي در مجموعه هستي
3. ايجاد اميدواري
4. مسئوليت پذيري
5. نشاط و حركت
آموزههاي ديني نگرش فرد به نظام هستي و قوانين آن را خوشبينانه ميسازد.19
از نظر استاد مطهري فرد با ايمان در كشف هستي شهروند كشوري را ميماند كه قوانين و تشكيلات و نظامات آن را صحيح و عادلانه ميداند و به حسن نيت كارگزاران آن ايمان دارد. لاجرم: اولاً، زندگي براي او مطبوع و دلپذير ميشود. ثانياً زمينههاي ترقي و تعالي را براي خود و ديگران فراهم ميبيند و روح «اميدواري» در او پديد ميآيد. ثالثاً، اگر چيزي موجب عقبماندگي او شود آن را جز از ناحيه كمكاري و بيتجربگي و مسئوليتگريزي خود و امثال خود نميداند. او همچنين پارهاي از رنجها و دشواريها را زمينه ترقي و تكامل خود ميداند. اين انديشه به طور طبيعي شخص را به غيرت ميآورد و با «خوشبيني» و «اميدواري» به حركت و جنبش در جهت اصلاح خود واميدارد و از دشواريها استقبال ميكند.
در مقابل، فرد بيايمان مانند شهروندي است كه قوانين، تشكيلات و كارگزاران كشورش را فاسد ميداند و از قبول آنها هم چارهاي ندارد. درون چنين فردي انباشته از عقدهها و كينههاست. او هرگز به فكر اصلاح خود نميافتد، از جهان لذت نميبرد و هستي براي او زنداني هولناك است كه يا بايد از چنگ آن بگريزد و يا با رنج و سختي آن را تحمل كند.
2- انسجام و تعادل شخصيت
در وجود انسان تمايلات و گرايشها و غرايزگوناگوني وجود دارد که گاه در تعارض و تضاد و با يکديگر قرار ميگيرند. کشاکش طوفان غرايز و ناتواني در ايجاد توازن و هماهنگي بين آنها به اختلال شخصيت ميانجامد. دين نقش مهمي در هويت بخشي، ايجاد معادل بين اميال و غرايز، اولويت گزاري و برقراري نظام طولي بين آنها، رهايي از آشفتگي و هماهنگ سازي افکار و احساسات دارد و در نتيجه به ايجاد وحدت و انسجام شخصيت ميانجامد .20
يونگ بر آن است که هر گاه بيان اميال تعادل و توازن برقرارانسان به کل يک پارچه و منسجم مبدل ميشود و به عبارت ديگر وحدت شخصيت مييابد و اين تنها در سايه نگرش ديني تحقق پذير است. توحيد و يگانگي شخصيت در انسان را بايد در الگوي دير پاي خدا جستجو کرد. وحدت شخصيت يعني انسان نوعي زندگي با خدا دارد و بدون خدا بشر هرگز نميتواند به يک کل يکپارچه مبدل شود. 21
3ـ بهداشت، سلامت و آرامش روان
يكي از نيازهاي مهم انسان، سلامت و آرامش روان است. در دنياي كنوني عليرغم پيشرفتهاي خيرهكننده علمي و تكنولوژيك، روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگي و ناآرامي بيش از پيش بر انسان چيره شده و حاجت به آرامش روحي و رواني بيشتر احساس ميشود. نقش دين در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفي حايز اهميت است. در اين باره تحقيقات انجام شده توسط روانشناسان قابل توجه است:
الف. دينداري و تحمل فشارهاي رواني
تحقيقات انجام شده نشان ميدهد انگارههاي ديني نقش مؤثري در تسكين دردهاي روحي، كاهش اضطراب و تحمل فشارهاي رواني دارند و افراد مذهبي از ناراحتي رواني بسيار كمتري رنج ميبرند.22
ب. دينداري و افسردگي
بر اساس تحقيقات، بين دين و افسردگي، استرس و اضطراب نسبت معكوس وجود دارد.23 اين مسئله در عصر حاضر مورد توجه بسياري از روانشناسان و انديشمندان است.
«ويلر»24بر آن است كه فرد مذهبي از طريق اعتقادات ديني بر مشكلات چيره ميشود و از طريق اعمال مذهبي و شركت در مراسم ديني به شبكه وسيع حمايتهاي اجتماعي متصل ميشود. «ميدور»25 نيز اظهار ميدارد كه وابستگي ديني چون بديل ديگر متغيرهاي مؤثر بر سلامت روان مانند وضعيت اقتصادي و حمايت اجتماعي عمل ميكند و منجر به كاهش شيوع افسردگي ميشود.26
ج. ديندارى و کاهش بزهكارى
بررسىها گواه بر آن است كه بين ديندارى و بزهكارى و جرم و جنايت رابطه منفى وجود دارد و رفتارهاى مذهبى مىتواند بين آنها تمايز افكند.27
د. ديندارى و كاهش مصرف الكل و مواد مخدر
براساس تحقيقات انجام شده توسط «ادلف»28، «اسمارت»29، «اوتار»30 و «ديويدز»31 افراد مذهبى از مواد مخدر استفاده نمىكنند و يا بسيار كم مصرف مىكنند. از نظر «لوچ»32 و «هيوز»33 به ويژه در ميان عناصر مذهبى اصولگرايان كمتر از همه به مواد مخدر گرايش دارند و هر اندازه ايمان دينى فرد قوىتر باشد احتمال استفاده از مواد مخدر و الكل در او كمتر يا مساوى با صفر است.34
هـ. ديندارى و كاهش خودكشى
مسأله خودكشى يكى از بحرانهاى جدى در تمدن كنونى بشر است. «سازمان بهداشت جهانى اخيراً آمار جالبى درباره خودكشى در كشورهاى مختلف جهان انتشار داده است. به موجب اين آمار در هشت كشور صنعتى جهان خودكشى در بين افراد 15 تا 44 ساله سومين علت مرگ و مير در اين كشورها را تشكيل مىدهد. اين كشورها عبارتند از: آلمان غربى، اتريش، كانادا، فنلاند، دانمارك، مجارستان، سوئد و سوئيس.
كارشناسان سازمان بهداشت جهاني كه اين آمار را پس از ده سال مطالعه كردهاند همچنين اعلام كردهاند كه خودكشى در كشورهاى در حال توسعه نيز به طور وحشتناك رو به افزايش است. در اين كشورها حتى جوانان كمتر از 15 سال نيز دست به خودكشى مىزنند.
آمارى كه از طرف كارشناسان مزبور تهيه شده، نشان مىدهد كه به طور كلى طبقات تحصيلكرده و روشنفكر بيش از طبقه كارگر اقدام به خودكشى مىكنند. مثلاً در انگلستان عده زيادى از پزشكان در سالهاى اخير خودكشى كردهاند. تنها در آلمان غربى همه ساله دوازده هزار نفر خودكشى مىكنند و شصت هزار نفر ديگر به نحوى در صدد خودكشى بر مىآيند. مهمترين علت خودكشى آلمانىها بيمارى عصبى است. در حال حاضر در آلمان غربى بيش از يك ميليون نفر از فشار عصبى رنج مىبرند و ممكن است هر آن دست به خودكشى بزنند.35
در مقابل، تحقيقات نشان مىدهد خودكشى در كسانى كه در مراسم دينى شركت مىكنند نسبتى بسيار كمتر از ديگران دارد. كامستاك36 و پاتريچ37 در يك بررسى نشان دادند احتمال خودكشى در افرادى كه به عبادتگاهها نمىروند چهار برابر بيش از شركتكنندگان در محافل دينى است.38 همه پژوهشها نشان مىدهد يكى از علل مهم خودسوزى ضعيف بودن اعتقادات مذهبى بوده است.»
يك بررسى كه در كشور اردن توسط «داراكه»(1992)39 انجام شده است نشان مىدهد تعداد خودكشى در ماه رمضان در مقايسه با ماههاى ديگر سال كاهش قابل توجهى را نشان مىدهد.40
و. ديندارى، رضايت از ازدواج و كاهش طلاق
مسأله ناپايدارى خانواده و گسست آن يكى از بحرانهاى بزرگ دنياى متمدن كنونى و در پى آورنده نتايج ويرانگر روانى و اجتماعى است. براساس مطالعات انجام شده، مذهب مهمترين عامل پاىبندى به خانواده، رضايت از ازدواج41 و كاهش طلاق است و اين مسأله عامل مهمى در بهداشت روانى خانوادهها به شمار مىرود. تحقيقات نشان داده است مردانى كه همسرانشان را طلاق داده و يا از آنها جدا شدهاند ده برابر بيش از ديگران در معرض ابتلا به بيمارىهاى روانى هستند.42
4. سازگارسازى جهان درون و برون؛ كاهش رنج ها
بهره ديگرى كه از تفسير دينى حيات بر مىخيزد «ايجاد سازگارى بين جهان درون و برون» و در نتيجه كاهش رنجها و ناراحتىهاست.
بدون شك در مواردى بين خواستهها و تمايلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوتهايى مشاهده مىشود. گاه اين تفاوتها به گونهاى است كه شرايط خارجى براى انسان رنجآفرين و ملالانگيز است. اين تفاوتها مىتواند به گونههاى مختلف باشد مثل: 1. تفاوت بين خواستههاى ما و نظام تكوين، مانند شرور و آفاتى چون مرگ و مير، سيل، زلزله، نقص عضو، بيمارى و... 2.تضاد بين تمايلات ما و واقعيات اجتماعى، مثل حاكميت نظام استبدادى و...
از طرف ديگر در مواردى واقعيات خارجى به سهولت و در شرايطى كه ما در آن قرار داريم تغييرپذير است؛ در چنين وضعيتى انسانها به طور معمول در جهت تغيير واقعيت جهان به سود تمايلات خود مىكوشند؛ اما گاه جهان خارج اصلاً تغييرپذير نيست، يا در شرايط مورد نظر شخص دگرگون نمىشود؛ و يا تغيير آن مستلزم هزينههايى تحملناپذير و نامعقول است.
در اين موارد بهترين راه سازگارسازى درون با خارج است و دين نيرومندترين عامل آشتىدهنده اين دو جهان است. دين با تفسيرى كه از جهان و ناملايمات و رنجهاى آدمى در آن مىدهد، نه تنها ناسازگارى آن دو را از ميان بر مىدارد؛ بلكه با دادن نقش عبادى به تحمل دشوارىها و اينكه بزرگترين اولياى الهى چشنده تلخترين رنجهايند شيرينترين رابطه را بين آن دو ايجاد مىكند؛ به طورى كه انسان مؤمن مىگويد: «زير شمشير غمش رقص كنان بايد رفت»، از همين رو «اليسون» بهترين راه مقابله با مشكلات تغييرناپذير را مقابله مذهبى مىداند.43
اينكه حضرت اباعبدالله الحسين(عليهالسلام) در سرزمين سوزان كربلا و ديدن آن همه رنج و مصيبت و زخمهاى بسيار بر جان و توان خويش فرمود: «رضا الله رضانا اهلالبيت» و زينب كبرى(س) پس از تحمل آن همه دشوارى طاقت فرسا مىفرمايد: «ما رأينا الّا الجميل» عالىترين نمايش شكوه ايمان در سازگارى جهان درون و برون و شيرين نمودن رنج و سختى در جهت مقاصد و اهداف بلند الهى و انسانى است. بدين ترتيب نه تنها رنج انسان كاهش مىيابد، بلكه در مواردى شيرين و دلپذير مىشود و اين جز در سايه دين و ايمان دينى امكانپذير نيست.
5. هدفبخشى و ايدهآلپرورى
يكى از مهمترين كاركردهاى دين ارائه ايدهآل و آرمان مطلوب است. ايدهآل اصل يا موضوعى است كه مورد گرايش انسان قرار گيرد و هدف تلاشها و كوششهاى او باشد. ايدهآل موجب شكلگيرى نوع انتخاب آدمى است.
شخص به طور آگاهانه يا ناخودآگاه همه پديدهها را با آن مىسنجد و ارزشداورى مىكند. ايدهآل از مختصات زندگى بشرى و از عناصر اساسى آن است. انسان زمانى مىتواند از يك زندگى حقيقى برخوردار باشد كه آگاهانه براى خود ايدهآل و آرمان انتخاب كند. انسانها در طول تاريخ ايده آلهايى چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زيبايى، دانش و... انتخاب كردهاند ليكن بهترين ايدهآل آن است كه داراى شرايط زير باشد:
1. منطقى باشد.
2. قابل وصول باشد.
3. تمايلات سودجويانه و خودخواهانه و «من طبيعى» آدمى را كنترل كند.
4. در انسان چنان كششى ايجاد كند كه از درون به سوى هدف اعلاى حيات حركت كند.
چنين آرمانى تنها از دين حق و معناى دينى حيات بر مىخيزد.44
«ميلر بروز» از قول «اينشتين» مىگويد: «علم، ما را از آنچه هست آگاه مىكند و دين (وحى) است كه ما را به آنچه كه سزاوار است كه باشد مطلع مىكند».45
6. پاسخ به احساس تنهايى
يكى از رنجهاى بشر كه در جهان صنعتى و پيدايش كلانشهرها به شدت رو به افزايش است، مسأله احساس تنهايى است. منظور از احساس تنهايى در اينجا تنهايى فيزيكى يعنى جدايى از ديگران نيست؛ بلكه گونههاى ديگرى هم چون ناتوانى ديگران در پاسخدهى به برخى از نيازهاى انسان، عدم درك ديگران از شخص و يا سرگرمى ديگران به كار خود و جستجوى منافع خويش و عدم توجه عميق، جدى، خيرخواهانه و ديگرخواهانه در جهت تأمين خواستهها و نيازهاى شخص است.46
به عبارت ديگر، انسان در اين دنيا خود را در ميان انبوه مردمانى مىيابد كه همواره در بند خودخواهىهاى خويشند و حتى اگر اعمالى به ظاهر نيك و مفيد به حال ديگرى انجام مىدهند عمدتاً آميخته به انواع درخواستها، گرايشها و خودخواهىهاى ظاهر و پنهان است و كسى صد در صد خير خواهانه كارى براى «من» انجام نمىدهد. اما در نگرش دينى، انسان هيچگاه تنها نيست.بلکه همواره در آغوش پر مهر خدايي است که تنها و تنها از سر لطف و مهرباني او را آفريده و لحظه به لحظه خير و رحمت بي انتهايش را بر او سايه گستر ميسازد بدون آن که خود نصيبي ار اين مهر بيکران نصيبش گردد و اجر و پاداشي در برابر ارزاني داشت نعمتهايش طلب کند.
7. تقويت قدرت كنترل غرايز
از جمله خطراتى كه همواره جامعه بشرى را مورد تهديد قرار داده و در عصر قدرت و تكنولوژى خطراتى صد افزون براى بشريت به بار آورده لجام گسيختگى غرايز، خودخواهىها و تمايلات سركش نفسانى است. اين پديدة شوم نه تنها از جانب علم و دانش و فلسفههاى بشرى مهارشدنى نيست، بلكه اربابان قدرت و دانش را نيز به اسارت خود درآورده و علم و تكنولوژى را نيز در اين جهت، استخدام كرده است.
آن عامل نيرومندى كه انسان را از اسارت هواهاى نفسانى آزاد ساخته و قدرت رويارويى با طغيانهاى زندگىسوز نفس اماره را مىبخشد، ايمان استوار دينى است.
«داستايوفسكى» مىگويد: «اگر خدا (دين) نباشد همه چيز مباح است».47 يعنى غير از خداباورى و ايمان مذهبى هيچ عامل ديگرى توان بازدارندگى از اعمال ضداخلاقى، بيمارى بىعدالتى، تجاوز و فساد و تباهى و رام كردن نفس اماره و سركش آدمى را ندارد.48
افزون بر آنچه گذشت كاركردهاى روانشناختى،49 فراروانشناختى،50 روان تنى51 و جسمانى ديگرى براى دين ذكر شده كه به ذكر عناوين آنها بسنده نموده و خواننده عزيز را به مطالعه و جستجوي بيشتر زمينه فرا ميخوانيم:
8. بهداشت و سلامت جسمانى، طول عمر، پايدارى در فعاليتهاى فيزيكى، تقويت سيستم ايمنى و دفاعى بدن، تسريع در بهبودى و كوتاه كردن دوران درمان.52
9. ايجاد خضوع، تعبد و تسليم در جهانى آكنده از سرگردانى و تعارضات فكرى.53
10. عشق و محبت، پاسخ به غرايز فرامادى بشر و ايجاد لذتهاى فراجسمانى،54 تصفيه غمها و جذب شادىها.55
11. كاهش اضطراب، ترسها و وحشتها؛ به ويژه ترس از مرگ.56
12. افزايش قدرت كنترل و مديريت ذهن (سايكو سيبرنيتك)57 و تصويرسازى ذهنى.58
13. شجاعتآفرينى و افزايش قدرت پايدارى در برابر دشمنان و زورمندان.59
14. بهداشت و سلامت روح و حقيقت برين وجود آدمى.60
15. ايجاد وقار و سنگينى و دورى از جلفى و سبكى.61
16. كاهش و كنترل عمليات جنسى.62
17. انگيزش، پرورش و تفسير تجربههاي ديني.
جمعبندى اين قسمت را با سخنى از «ميلتون يينگر»63 به پايان مىبريم. او در مقاله «دين و نيازهاى فرد»64 مىنويسد: «در پزشكى روان تنى وقتى نكات زير را ملاحظه كنيم، ارزش دين آشكار مىشود:
1. دين، انسان را به يك فلسفه حيات مسلح مىكند و به عقل وى روشنگرى لازم را مىبخشد. دين براى يك فرد نقشى را ايفا مىكند كه قطبنما براى يك كشتى و در درياى زندگى جهت و راهنمايى در اختيار او مىنهد.
2. دين بر اراده انسان تأكيد مىنهد، آن را تقويت و فرد را كمك مىكند تا به فرمانهاى عقل گردن نهد.
3. دين نيازهاى اساسى روح، به ويژه نياز به عشق و جاودانگى را، تحقق مىبخشد.»65
کارکردهاي معرفتي
دين يکي از مهمترين منابع معرفت آموز و آگاهي آفرين است. حاجت انسان به دين درکنار عقل و به تعبير ديگر خدمات معرفتي دين به انسان سويههاي مختلفي دارد. در نگاه کلي بخشي از خدمات دين در اين عرصه عبارت است از:
1-ارائه آموزههاي فرا عقلي، يعني اموري که عقل به تنهايي قادر به کشف و درک آنها نيست ، اما اگر از منبعي ديگر مانند وحي آسماني در اختيارش قرارگيرد براي آن قابل قبول و پذيرش ميباشند.
2- بهنگام و آسان ياب سازي حقايق دشوار و دير ياب: پارهاي از حقايق يا زماني در تور تجربه بشر ميافتد که کار از کارگذشته و يا تها افراد خاصي و نادري به آنها دست يافته و اکثر انسانها از دسترسي به آن و سعادت وابسته به آن محروم ميمانند. از جمله خدمات انبياي الهي اين است که اين گونه آگاهيها را بهنگام، آسان و رايگان در اختياربشر ميگذارند.
در نگاهي ديگر فرآوردههاي معرفتي دين را ميتوان در دو عرصه مورد برسي قرارداد:
1.پاسخ به پرسشهاي بنيادين :
همه انسانهاي هشيار پرسشهايي اساسي در باب راز وجود خود وجهان دارند.67
اين که جهان و انسان چرا و چگونه به وجود آمدهاند ؟ به کجا ميروند؟جايگاه انسان در نظام هستي و نقش او در سر نوشت خود چيست و ... اين بخش مهمترين و جامعترين آموزهها و معارف دين را شامل ميشود. کليات اين عرصه از معارف ديني عبارت است از :
1-1 خداشناسي: اسماء حسني و اوصاف ذاتي و فعلي خداوند و تبيين رابطه او با انسان و جهان؛
1-2 هستي شناسي: مشتمل بر سنتها و قوانين عام حاکم بر هستي، عوالم هستي و درجات و مراتب آن ؛
1-3 جهان شناسي: معرفي جاني که مارد آن زندگي ميکنيم جايگاه آن در کل هندسه هستي قوانين فرا طبيعي حاکم بر جهان.
1-4 انسان شناسي: چيستي، جايگاه، ارزش و راز هستي آدمي، ساحتها و مراتب وجودي انسان، نيازهاي ثابت و متغير آدمي، آينده بشريت، مسئوليت و نقش انسان در ساختن هويت و سرنوشت خود و ديگران
1-5 فرجام شناسي: غايت جهان و انسان، چگونگي حيات پسين و عوامل مواثر بر آن.
1-6 راه شناسي: نماياندن راه سعادت و نيکفرجامي انسان در اين جهان و در زندگي جاويد آخرت، باز شناسي آن ازکژ راههها و عوامل نگونبختي و بد فرجامي، بيان موانع راه و چگونگي فراز آمدن در برابر آنها. تشويق و انگيز ش انسان نسبت به تلاش در جهت ساختن سرنوشتي نيکو براي خود و ديگران و بيم دادن ازکژروي و تباهي گرايي. به عبارت ديگر آموزههاي پيشين همه از هست و نيستها سخن ميگويد وعناصر جهان بيني را تشکيل ميدهد، اما راه شناسي از بايدها ونبايدها ميگويد و اجزاي (شريعت) را ميسازد .
2 دين و علم :
بخشي از معارف دين را آموزهاي علمي آن تشکيل ميدهد. مراد از آموزههاي علمي بيان قوانين طبيعي حاکم بر پديدهاي جهان و انسان است يعني اموري که در قلمرو دانش تجربي ( science ) بشر قرار ميگيرد.ليکن در گسترهاي عامتر ميتوان نقش دين در علم را چهار گونه بر شمرد:
2-1- انگيزش و به تعبير ديگر تقويت انگيزه کاوشهاي علمي. در اسلام اين مساله بيش از هر ديني نمايان است و بخشي عظيمي از ادبيات ديني را به خود اختصاص داده است.
2-2- جهت دهي و سمت و سو بخشي به علم و کاوشهاي علمي؛
2-3- ارائه پيش فرضها ي متافيزيکي علوم ؛
2-4- اراوئه پارهاي از گزارهها ي علمي ؛
2-5- ايجاد روحيه علمي؛
در مجموع برخي از انديشمندان بر آنند که دين به علم و علوم بيشتر مددرسانده است تا علم و علوم به دين 68
اينشتين در اين باره ميگويد؛ ( حسن ديني قويترين و شريفترين سرچشمه ( شاه فنر ) تخقيقات علمي است69
کارکردهاي اجتماعي
افزون بر كاركردهاى فردى،دين داراى نقش اجتماعى نيرومند و بديلناپذيرى است. از همين رو از ديرزمان فيلسوفان و انديشمندان به فلسفه اجتماعى وجود دين توجه چشمگيرى داشتهاند. پارهاى از كاركردهاى اجتماعى دين به اختصار عبارت است :
ايجاد جامعه سالم
جامعه سالم، يكى از بنيادىترين نيازهاى انسان است. تحقق اين مهم در گرو امورى است از جمله :
1. جهتگيرى به سمت اهداف، ايدهآلها و معيارهاى تكاملى، پيش برنده و بشر دوستانه.
2. وجود قوانين جامع، دقيق و عادلانه.
3. رعايت عملى عدالت و اجراى قوانين؛دوري ازخود محوري، قناعت به حقوق خود و رعايت حقوق ديگران.
4. پاى بندى به تعهدات و پيمانها.
5. پاس داشت اصول اخلاقى، حس تعاون و همدردى، مهرورزي و مهربانى نسبت به يكديگر.
به قول شاعر :
خللپذير بود هر بنا كه مىبينى
مگر بناى محبت كه خالى از خلل است
6. انسجام اجتماعى و حسن اعتماد متقابل.
تاثير دين در امور يادشده منحصر به فرد و بديل ناپذير است. آنچه در پي ميآيد شرح کوتاهي از اين مساله است :
دين پشتوانه اخلاق اجتماعى
دين مهمترين، پشتوانه اخلاق اجتماعى است. بزرگترين و والاترين آموزگاران اخلاق، انبياى بزرگ الهى بودهاند و ژرفترين، جامعترين و كهنترين مضامين و احكام اخلاقى را در منابع دينى و با پشتوانه الهى مىتوان يافت.
در نگاه استاد مطهري اخلاقِ منهاى خدا و دين و ايمان، همچون اسكناس بدون پشتوانه است. به قول داستايوفسكى «اگر خدا (دين) نباشد همه چيز مباح است».70
. خدا سرسلسله معنويات است و پاداش دهنده كارهاى خوب. احساسات نوع پرستانه كه امرى معنوى است، وقتى در انسان ظهور و بروز مىكند كه انسان در جهان، معنويتى قائل باشد. وقتى كه انسان به خدايى معتقد باشد مىتواند انسانها را دوست داشته باشد، و احساسات نوع دوستانه در او ظهور و بروز داشته باشد. اخلاق از مقوله زيبايى معنوي است، تا ما به يك حقيقت و زيبايى مطلق معقول و معنوى به نام خدا قائل نباشيم نمىتوانيم به يك زيبايى معنوى ديگر معتقد باشيم. اساساً فعل زيبا يعنى فعل خدايى، فعلى كه گوئى پرتوى از نور خدا در آن است.71
پارهاى از كاركردهاى اخلاقى - اجتماعى دين عبارت است از :
1. استوار ساختن ميثاقها و پيمانها
احترام به عهد و پيمان يكى از اركان اساسى تمدن است. اين نقش را همواره مذهب بر عهده داشته و هنوز كه هنوز است جانشينى پيدا نكرده است.
«ويل دورانت» در كتاب «درسهاى تاريخ» مىنويسد: «مذهب... به مدد شعائر خود ميثاقهاى بشرى را به صورت روابط با مهابت انسان و خدا درآورده و از اين راه استحكام و ثبات به وجود آورده است».72
2. ايجاد انسجام و همبستگى اجتماعى
«رابرتسون اسميت» بر آن است كه دين دو كاركرد دارد: يكى تنظيم رفتار فردى براى خير همگان و ديگرى برانگيختن احساس اشتراك و وحدت اجتماعى. او مناسك دينى را وحدتزا و تحكيم بخش اشتراك اجتماعى مىداند.73
«اميل دوركيم» نيز نقش حياتى دين را ايجاد همبستگى و انسجام اجتماعى مىداند. او مىگويد: «مناسك دين براى كاركرد درست زندگى اخلاقى ما، همان اندازه ضرورت دارند كه خوراك براى حفظ زندگى جسمانى ما لازم است؛ زيرا از طريق همين مناسك گروه خود را تاييد و حفظ مىكند».74
برخى از كارويژههاى دين در راستاى ايجاد انسجام و همبستگى اجتماعى عبارت است از :
2-1. انگيزش محبت و عواطف انسانى.75
2-2. بسط شخصيت و انقلاب دروني در برابر خودخواهىها و طغيانگرىهاى نفس انسان.76
2-3. رفع اختلاف،77راموشاندن بدىها و تصفيه كدورتها.78
2-4. تعهدآفرينى و ايجاد احساس مسئوليت.79
استاد مطهرى در اين باره مىنويسد: «تأثير مهم دين و نقش دين در اجتماع اين است كه نوعى انقلاب فكرى و وجدانى به وجود مىآورد كه عواطف و احساسات و هدفها و ايدهآلها و معيارها دگرگون مىشود و جهانبينى عوض مىشود. آدمى خود را داراى رسالت احساس مىكند؛ زندگى اجتماعى جهت خاص پيدا مىكند و جهت ديگر غير از جهت زندگى فردى را درك مىكند، نوع دلبستگى عوض مىشود».80
عدالت و قانون
دين بزرگترين پشتوانه عدالت و قانون است. فروغى از «منتسكيو» نقل مىكند: «مذهب مىتواند هنگامى كه تمام قوانين كشورى و سياسى ناتوان و قاصر است، مُمِدّ تشكيلات و قوانين سياسى باشد»81
جايگاه عدالت در دين چنان است كه قرآن به پاداري آن را يکي از اهداف اساسي رسالت انبيا دانسته و مىفرمايد: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ »82
كار ويژههاى عدالت گرايانه دين
1. بينش و انگيزش
نقش دين و پيامبران در نحوه نگرش به عدالت و انگيزش نسبت به آن نقش بديع و انحصارى است و با ديدگاه فيلسوفان و ديگر مصلحان اجتماعى تفاوت بنيادين دارد :
1-1. در بعد نظرى، «دين» با ارائه جهانبينى عدالتنگر، عدالت بشرى را به عنوان جزئى ازكل عدالت جهانى مىشناساند، نه اين كه اين جهان را آكنده از جور و ستم و ناموس آن را تنازع بقاء دانسته و عدالت را به ناچار تنها براى تأمين منافع خود، لازم شمرد. از طرف ديگر دين آينده بشريت و حركت تاريخى بشر را به سمت برقرارى عدالت فراگير و جهان گستر معرفى مىكند.83
2-1. در بعد عاطفى و انگيزش، «عدالت» را امرى مطلوب، پركشش، جاذبهدار و مطبوع و دلپذير مىسازد.84
2. ارائه قوانين عادلانه
مطمئنترين منبع قوانين عادلانه براى بشر، قوانين دينى و الهى است. قانون عدالت، هرگز از انسان اسير شهوات و خودخواهى، انتظار نمىرود. علم و تكنولوژى نيز نه تنها انسان را به عدالت نزديك نساخته، بلكه بر اثراسارت آن در دست انسانهايى كه اسير شهوات و هواهاى نفسانى و قدرت طلبي خويشند جهان را در توحشى مدرن قرار داده است.
«ژوزوئه دوكاسترو» مىگويد: «جهان در حالى كه علم و صنعت آن، پيشرفت كرده است، سياست جهان دوران توحش را طى مىكند».85
«ژان ژاك روسو» مىنويسد: «براى كشف بهترين قوانينى كه مناسب ملل است، يك عقل كل لازم است كه ناظر به تمام شهوات انسانى باشد؛ ولى خودش هيچ حس نكند [ فاقد گرايش شهوانى باشد]. هيچ گونه وابستگى با طبيعت نداشته باشد؛ اما آن را به خوبى بشناسد. مصلحت آن بستگى به ما نداشته؛ ولى به بهروزى ما كمك كند. پس فقط خدايان مىتوانند آن طور كه بايد و شايد به مردم قانون عرضه دارند»86
3. دين و آزادى
نقش دين و پيامبران در مبارزه با استبدادها و اختناقها و درگيرى با مظاهر طغيان، از اساسىترين نقشهاست. قرآن در حكايتهاى تاريخى خود درگيرىهاى پيامبران را با مظاهر استبداد مكرر يادآورى مىكند و در برخى آيات خود تصريح مىكند طبقهاى كه با پيامبران همواره در ستيز بودهاند، اين طبقه بودهاند.87 البته آزادي در دين سطوح وساحتهاي مختلف را در بر ميگيرد از جمله :
(3 ـ 1 ) آزادي از اسارت نفس وهواهاي شيطاني 88
( 3 ـ 2 ) آزادي از اسارت خرافات، اوهام و باور داشتهاي پوچ و در بند کشنده عقل و خرد انساني 89
(3ـ3) آزادي از اسارت نظامهاي فاسد و ستم پيشه90
4. استقرار نظم عادلانه
يكى از كارويژههاى انبيا، تلاش در جهت ايجاد نظام عادلانه اجتماعى است. از زمان نوحعليه السلام هر پيامبرى كه آمده است و نظم مذهبى موجود را به هم ريخته، به نظم اجتماعى توجه داشته و در پى اصلاح بوده است.91 چنانكه گذشت، قرآن در آيه 25 سوره حديد يكى از اهداف بعثت انبيا را برقرارى عدالت اجتماعى شمرده است.
استاد مطهرى در معناى اين آيه مىگويد: «يعنى بر هم زدن يك نظم فاسد موجود و استقرار يك نظم عادلانه مطلوب، هدف همه رسالتها و نبوتها بوده، فقط اين امر در اسلام ختميه محرزتر و مشخصتر است».92
کارکردهاي فرا اينجهاني
از مهمترين خدمات و حسنات دين آشنا سازي انسا نها با جهان پس از مرگ است. اطلاعات دقيق و جامعي که انبيا در اين عرصه ارائه کرده و راهنمايي هايي که براي نجات و رستگاري ابدي کردهاند از هيچ دانش و فلسفه و معرفت بشري به دست نميآيد. آنچه را که انبيا در اين عرصه بهنگام آسان و رايگان در اختيار بشر گذاردهاند زماني در تور تجربه بشري ميافتد که کار از کار گذشته و همه فرصتها براي بهسازي سرنوشت از دست رفته است .از اين رو کارويژههاي اخروي دين از جهات گوناگون با خدمات انيجهاني تفاوت دارد
تفاوتهاي دنيا و آخرت:
جهان گذران کنوني از جهاتي جند با جهان آخرت تفاوت دارد. پارهاي از اين تفاوتها عبارت است از:
1- اين جهان جنبه مقدماتي دارد و آن جهان جنبه غايي و هدف گونه؛
2- اين جهان جهان شدن ساختن و کارو کشتن است و آن جهان جهان استقرار در شده ها، جهان دروکردن و بهره گرفتن از کردهها و کشته ها؛
3- در اين جهان تغيير سرنوشت ممکن است اما در آن جهان ناممکن؛
4- اين جهان محدود، گذران و موقت است و آن جهان پايدار، جاودان و بي نهايت؛
5- اين جهان آکنده از خوشي و ناخوشي ها، ملايمتها و ناملايمات است ولي آن جهان براي رستگاران لذت و بهجت وسرور خالص است و براي تبهکاران رنج و درد وعذاب خالص؛
6- ادراکات انسان در اين جهان محدود و در پرده حجاب است، ولي در آن جهان حجابها مرتفع و درک و آگاهي انسان قوي تر، لطيفتر و نيرو مندتر است.از همين رو لذت و رنج آن جهان نيز بسيار قويتر و شديدتر است. 93
7- با توجه به آنچه آمد اهميت نقش انبيا در رابطه با حيات جاودان روشن ميشود. يکي از جهاتي که توجه به آن لازم است اين که تفاوت بين محدود و نامحدود نامحدود است و از همين رو برتري کارکردهاي فرا اين جهاني دين نسبت به خدمات دنيوي آن بي نهايت ميباشد .
بهر روي کارکرد انبيا در راستاي حيات جاويد آخرت را در چند بخش ميتوان تلخيص نمود:
1- ترسيم دقيقي از چگونگي جهان آخرت و مراحل و مراتب و منازل و قواعد و قوانين حاکم بر آن .؛
2- بيان نيازهاي فرا اين جهاني بشر، امور موثر در نيک و بد سرنوشت اخروي و ارائه رهنمودهاي جامع و کامل در جهت رسيدن به بهترين خير وسعادت پايدار ابدي؛
3- يادآوري پياپي جهان آخرت و انگيزش لازم در جهت حرکت به سمت صلاح آخرت و ارائه هشدارهاي بجا وبي وقفه نسبت کجروي و تباهيهاي سرنوشت سوز ؛
4- بيان موانع راه سعادت و چگونگي مواجهه و فراز آمدن در برابر آنها؛
5- تنظيم امور جهان به گونهاي که افزون بر خير و صلاح اين جهان ناظر به خير و سعادت جاودان آخرت باشد. 94
نمودارکارکردهاي دين
1- اين جهاني
روانشناختي
معنا بخشيدن به حيات
احساس خوش بيني و رضايت
مطبوع سازي زندگي در مجموعه هستي
ايجاد اميد واري
مسئوليت پذيري
نشاط و حرکت
انسجام و تعادل شخصيت
سلامت و آرامش روان
تحمل فشارهاي رواني
کاهش افسردگي
کاهش بزه کاري
کاهش مصرف الکل و مواد مخدر
کاهش خودکشي
رضايت از ازدواج و کاهش طلاق
سازگاري جهان درون و برون، کاهش رنجها
هدف بخشي و ايده آل پروري
پاسخ به احساس تنهايي
تقويت قدرت کنترل غرايز
سلامت جسماني و افزايش طول عمر
تسريع در درمان
پاسخ به غرايز فرا مادي
خضوع و تعبد در جهان آکنده از سر گرداني و تعارض
افزايش قدرت کنترل و مديريت ذهن
شجاعت آفريني و افزايش قدرت پايداري
بهداشت روح و حقيقت برين وجود انسان
ايجاد و قار و سنگيني او دوري از جلفي و سبکي
کاهش و کنترل عمليات جنسي
معرفتي
پاسخ به پرسشهاي بنيادين
خداشناسي
هستي شناسي
جهان شناسي
انسان شناسي
فرجام شناسي
راه شناسي
راهنما شناسي
دين و علم
انگيزش علمي
جهت دهي به علم
پيش فرضهاي علوم
گزارههاي علمي
ايجاد روحيه علمي
کارکردهاي اجتماعي
ايجاد جامعه سالم
پشتوانه اخلاق اجتماعي
استوار سازي پيمان
انسجام و همبستگي اجتماعي
عدالت و قانون
بينش و انگيزش
ارائه قوانين عادلانه
مبارزات آزادي بخش
فرااين جهاني
ترسيم دقيق سيماي آخرت
بيان عوامل موثر در سرنوشت اخروي
ياد آوري و هشدار
راهنمايي و هدايت
تنظيم امور دنياي ناظر به آخرت
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/4290
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت