صدف و گوهر دين | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
صدف و گوهر دين
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
صدف و گوهر دين
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
گوهر دین
,
دین شناسی
,
گوهر شریعت
,
گوهر و صدف دین
,
دین پژوهی
سوال:
مسائل اساسي که دين بر روي آن ها تأکيد دارد، کدام ها هستند و اصولا مغز دين اسلام چيست؟ يعني به طور کلي اگر امروز پيامبراکرم(ص) در جامعه ما حضور داشتند، نسبت به چه مسائلي اغماض بيشتري داشتند و نسبت به چه مسائلي اغماض کمتري داشتند يا اصلا در چه مسائلي چشم پوشي نمي کردند؟
پاسخ تفصیلی:
يکي از مسائل حوزه دين پژوهي به طور کلي و انسان و دين مسئله گوهر و صدف يا مغز و پوسته دين است ، بدين صورت که گوهر دين چيست ؟ و صدف آن کدام استبا توجه به اين که صدف براي پاسداري از حريم گوهر استبه گونهاي که صدف نباشد، آن در و گوهر از بين ميرود و در صورت استفاده از گوهر صدف را بايد به دور انداخت و در واقع ارزش صدف به اعتبار گوهر درون است . آيا دين نيز چنين است که داراي گوهر و صدفي باشد، به گونهاي ارزش دين به اعتبار گوهر او بوده و صدف در حدي که براي حفظ گوهر لازم است، از آن استفاده شود، در غير اين صورت بايد آن را به کناري نهاد، يا خير؟ براي پاسخ اين سؤال بايد مطالب و مقدماتي را بيان کرد . 1 - مراد از دين در تعبير - گوهر و صدف دين - چيست؟ آيا مراد دين به معناي تدين و دينداري است؟ يا مجموعه گزارههايي که عقايد و اخلاق و احکام يک مکتب را تشکيل ميدهد . اگر مراد، تدين و دينداري باشد ميتوان گفت : سخن از گوهر و صدف دين صحيح است، چنان که در اسلام، گوهر دين داري، معرفت توحيدي و شناخت صفات جمال و جلال الهي استبه گونهاي که منشا اعمال صالح گردد . و اگر انسان کاري را بدون معرفت انجام دهد و يا در انجام آن کار، نيتخالصانه و الهي و توحيدي نداشته و آن کار را به قصد تقرب به خدا انجام ندهد، بيارزش خواهد بود و اثري بر آن مترتب نخواهد شد . از اين رو قرآن فرمود: «و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء» (1) به آنها دستوري داده نشده، جز آن که خدا را بپرستند و در حالي که به توحيد گرويدهاند، دين خود را براي او خالص کنند . در روايات نيز بر نيتخالصانه تاکيد شده و ارزش عمل را در نيت آن ميداند . چنان که امام سجاد (ع) فرمود: «لاعمل الا بالنية» (2) هيچ عملي بدون نيت نيست و پيامبر اکرم (صليالله عليه وآله) فرمود: «انما الاعمال بالنيات و لکل امريء ما نوي فمن غزا ابتغاء ما عندالله وقع اجره عليالله عز وجل و من غزا يريد عرض الدنيا او نوي عقالا لم يکن له الا مانوي» (3) اعمال انسان به نيات اوست و آن چه براي انسان ارزشمند است، نيت اوست .
اگر کسي در ميدان پيکار شرکت کند و نيت او طلب چيزي باشد که در نزد خداست، پاداش او بر خداوند خواهد بود و اما اگر هدف و نيت او به دست آوردن متاع دنيا (غنائم جنگي) باشد و يا غرض او دستيافتن به شتر باشد، هماني براي اوست که نيت کرده است . اما اگر مراد از دين مجموعه گزارههاي اعتقادي و اخلاقي و احکام عملي باشد . گرچه از يک نظر همه دين گوهرند و صدف اصلا در حريم دين راه ندارد . از اين رو تعبير به گوهر و صدف دين روا نخواهد بود، ولي ميتوان گوهر دين را اصل واحدي به نام توحيد دانست . به گونهاي که همه مسائل اعتقادي و اخلاقي و احکام عملي، تفصيل همان توحيد باشد و به توحيد بازگشت کند .
مرحوم علامه طباطبائي (ره) فرمودند: همه معارف گوناگون دين - يعني اصول معارف الهي و اخلاق کريمه انساني و احکام شرعي که عبارت از کليات عبادات و معاملات و سياسات و ولايات باشد و هم چنين، توصيف نظام آفرينش مانند عرش و کرسي و لوح و قلم و آسمان و زمين و فرشتگان و جن و شياطين و گياهان و حيوانات و انسانها، و توصيف آغاز و انجام خلقت و چگونگي آن - اعتماد و تکيه گاه آن بر اصل واحد يعني توحيد است . (4) بنابراين، جوهر دين و به عبارتي، محور و مرکز اساسي دين، توحيد است . يعني خداوند واحد است و انسان بايد بکوشد اين وحدت و يگانگي را بفهمد، نه تنها يگانگي خداوند را بفهمد، بلکه بايد بيابد که بين همه اشياء نوعي درهم شدگي و ارتباط متقابل وجود دارد . توحيدي هست که در کل نظام مخلوق خداوند و جامعه بشري سريان داشته و در زندگي انساني، در رابطه ميان انسان و جهان طبيعت، در انديشه انسان، در ساختههاي انسان، وجود خواهد داشتبه گونهاي که همه اشکال اين توحيد، حکمت و شيتخداوند را در جهان منعکس ميکند، مشيتي که به عيني ترين وجه در قانون الهي يا شريعت مندرج است و بايد در هر کدام از وجوه اصيل زندگي مسلمين نيز ظهور پيدا کرده و انعکاس يابد . از اين رو مسلمان زيستن، يعني زندگي کردن مطابق مشيتخداوند، زيستن با فضائلي مطابق با اصول اخلاقي عرضه شده در قرآن مجيد و سنت نبوي و ائمه معصومين (ع) و زيستن با آگاهي از وحدانيتخداوند که در مخلوقات او و نيز در انسان و جامعه انساني منعکس شده و تجلي کرده است . ناگفته نماند: مراد ما در اين مسئله دين به معناي دين داري نيستبلکه مراد دين به معناي مجموعه گزارههاي اعتقادي و اخلاقي و احکام عملي است . 2 - مراد از گوهر و صدف دين چيست؟ مطلب دومي که در رابطه با مسئله مورد نظر جاي بحث دارد، تبيين مفهوم گوهر و صدف دين است که آيا تلقي واحدي از گوهر و صدف دين وجود دارد يا ديدگاههاي متفاوتي در ارتباط با آن ارائه گرديدهاست؟ در تبيين مقصود از گوهر و صدف دين، بيانات متفاوتي وجود دارد . قول اول: برخي مراد از گوهر و صدف دين را در بيان اهداف دين تبيين ميکنند و ميگويند: دين داراي اهداف متعدد طولي است و اين اهداف به يک هدف اعلي و غايت قصوا منتهي ميشود و گوهر دين آن هدف اعلي و غايت قصوا است . در نتيجه صدف آن، همان اهداف متوسط دين خواهد بود . (5) نقد و تحليل در اين که دين اهدافي دارد و اين اهداف در طول همند و هدف نهايي و غايت قصواي دين يکي است، جاي ترديد ندارد . اما اين که هدف نهايي دين چيست و اهداف متوسط آن کدامند؟ دين پژوهان عميق و ژرف انديش، هدف اساسي دين و احکام و روشهاي تربيتي را آن توحيد ميدانند و اهداف ديگر را مقدمات آن هدف عالي ميدانند به طوري که انسان فرد و جامعه انساني - با طي اين اهداف متوسط ميتواند بر بام بلند آن هدف متعالي صعود کند . مرحوم علامه طباطبائي (ره) ضمن بيان چگونگي اکتساب فضائل اخلاقي، ميگويد: در اين رابطه مسالکي وجود دارد که بعضي راه تهذيب نفس و تزکيه جان و تحصيل ارزشهاي اخلاقي را با عنايتهاي صالح دنيوي، هموار ميکنند و بعضي با غايات اخروي، اين مسير را طي ميکنند به اين معنا که انسان اگر بخواهد به بهشت و نعمت هاي آن راه يابد و از جهنم و نعمتهاي آن محفوظ بماند . بايد به تحصيل فضائل اخلاقي بپردازد . ولي راهي مخصوص قرآن کريم است که نه در تعاليم انبياء پيشين - آن طور که در اختيار ماست - و نه در معارف حکماء الهي، سابقه ندارد و آن اين که انسان را به گونهاي در وصف و علم با به کار گيري علوم و معارف، تربيت ميکند که موضوعي براي رذايل نماند . بلکه آن را از ريشه دفع ميکند . دين راه مبتني بر توحيد خالص کاملي است که مخصوص اسلام است . اين روش، به لحاظ اين که پايه و اساس آن محبت الهي و ايثار مشيت الهي بر مشيتخويشتن نتايج و آثاري دارد که آن روشهاي ديگر، آن آثار و نتايج را نخواهد داشت . (6) بنابراين هدف عالي دين، توحيد و به تعبير اهل معرفت رسيدن به مقام فناء فيالله است و اهدافي از قبيل حتي زندگي اخروي يا توجه به زندگي دنيوي و يا ساختن جامعه نمونه و يا تامين عدالت اجتماعي، اهداف متوسط ديناند که ارزش آن ها به غايت نهايي يعني توحيد است و شايد براي همين باشد که در روايات ما کساني که براي راهيافتن به بهشت و دستيابي به نعمتهاي بهشتي خدا را عبادت ميکنند، عبادت آنها را، عبادت تجار و سوداگران و کساني که براي ترس از جهنم و محفوظ ماندن از عذاب آن، خدا را عبادت ميکنند، عبادت آنها را عبادت بردگان و کساني که عبادتشان از منشا محبت الهي و شايستگي خداوند براي عبادت سرچشمه بگيرد . عبادت آنها را عبادت احرار و آزادگان، (7) ميداند . قول دوم: برخي در تبيين مراد از گوهر و صدف دين، از مسئلهاي بنام ذاتيات و عرضيات دين استمداد ميکنند و ميگويند: تمايز بين وجوه ذاتي از وجوه عرضي موجب توفيق بيشتر در بدست آوردن گوهر دين ميشود .
ايشان در بيان مراد از ذاتيات دين، امور ماهوي و گوهري دين را پيامهايي ميدانند که پيامبر اگر در هر کجا بوده و در هر محيطي و زماني ظهور ميکرد به ناچار آنها را ابلاغ ميکرد و مصاديق آن را مقاصد شارع ميداند و ميگويند: مقاصد شارع همان ذاتيات ديناند . و آن ذاتيات عمدتا عبارتند از الف: آدمي خدا نيستبلکه بنده است (اعتقاد) ب: سعادت اخروي مهمترين هدف زندگي آدمي و غايت اخلاق ديني است (اخلاق) ج: حفظ دين و عقل و جان و نسل ومال مهمترين مقاصد شارع در حيات دنيوي است (فقه) قوانين اجتماعي اسلام براي حفظ و تامين اين مقاصد فقهي وضع شدهاند . (8) همين نويسنده با بيان ديگري غايت اصلي دين را آباداني آخرت ذکر ميکند و زندگي دنيوي را تابعي از زندگي اخروي ميداند و ميگويد: دين مرامي است که در اصل براي آخرت ميآيد و دنيا تابع آن است (9) و در جمله ديگري ميگويد: اسلام عقيدتي عين ذاتيات و اسلام تاريخي عين عرضيات دين است . (10) نقد و تحليل مسئله ذاتيات و عرضيات به بيان اين نويسنده جاي تحليل و نقد گستردهاي دارد اما آيا واقعا ذاتيات دين، ممد کشف گوهر دين است وچگونه ؟ محل تامل است . زيرا ايشان در بيان عرضيات دين اموري را ذکر ميکند که نه تنها مقوم دين نيستبلکه خارج و در تضاد با دين است مثل جعل و وضع و تحريف که در واقع با دين بيگانه است و يا فقه را از عرضيات دين ميداند در حالي که در همان مقاله، فقه را يکي از مصاديق ذاتيات دين ذکر ميکند، با صرف نظر کردن از اين گونه نقدها، اگر مراد ايشان در بيان ذاتيات دين همان باشد که سعادت حيات اخروي در پرتو آن تامين شود در اين صورت ميتوان گفت نظر ايشان به همان نظر قبلي برميگردد که غايت اصلي دين چه بايد باشد و ديگر نظر جديدي نخواهد بود . قول سوم: بعضي در تبيين گوهر و صدف دين از تعابير اهل معرفت در ادبيات عرفاني سود ميجويند و گوهر دين را لب دين يا حقيقت دين ميدانند و صدف دين را قشر دين و شريعت و طريقت ميدانند و از همين جا اين پندار پيش آمده است که با رسيدن به لب و مغز بايد قشر را بدور انداخت و بارسيدن به بام حقيقتبايد نردبان شريعت را به کناري نهاد، گرچه آنها که اهل توجهاند ميگويند: اين توهم باطل است چرا که قشر اگر چه کم ارزش است اما حافظ و نگهبان مغز است . گرچه مقوم و معرف مغز نيست . از اين رو ميگويند: کنار زدن قشر باعث زوال دينداري پس بايد ضمن توجه به حقيقت و مغز از قشر و شريعت غافل نبود . مگر اينکه انسان از زندگي دنيوي کوچ کرده و به عالم آخرت راه يابد که در اين صورت عالم برزخ و آخرت، عالم تکليف و شريعت يستبلکه عالم ظهور حقيقت است . مولوي در مقدمه دفتر پنجم مينويسد: شريعت همچو شمع است ره مينمايد و بي آنکه شمع به دست آوري راه رفته نشود و چون در ره آمدي آن رفتن تو طريقت است و چون رسيدي به مقصود آن حقيقت است و جهت اين گفتهاند که لوظهرت الحقايق بطلت الشرايع همچنان که مس زر شود و يا خود از اصل زر بود او را نه علم کيميا حاجت است که آن شريعت است و نه خود را در کيميا ماليدن که آن طريقت است چنان که گفتهاند: طلب الدليل بعدالوصول الي المدلول قبيح و ترک الدليل قبل الوصول الي المدلول مذموم (11) ، حاصل آن که شريعت همچون علم کيميا آموختن است از استاد يا کتاب و طريقت استعمال کردن داروها و مس را در کيميا ماليدن است و حقيقت زر شدن مس .
کيميا دانان به علم کيميا شادند که ما علم دين ميدانيم و عمل کنندگان به عمل کيميا شادند که ما چنين کارها ميکنيم و حقيقتيافتگان به حقيقتشادند که ما زر شديم و از علم و عمل کيميا آزاد شدهايم چون آدمي از اين حيات ميرد شريعت و طريقت از او منقطع شود و حقيقت ماند . حقيقت اگر دارد نعره ميزند که: يا ليت قومي يعلمون بما غفرلي ربي (12) و اگر ندارد نعره ميزند که: «ياليتي لم اوت کتابيه و لم ادر ما حسابيه، يا ليتها کانت القاضية ما اغني عني ماليه هلک عني سلطانيه (13) ، شريعت علم است، طريقت عمل است، حقيقت الوصول الي الله، فمن کان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرک بعبادة ربه احدا» (14) قرآن کريم عبادت را نردبان يقين ميداند و ميفرمايد: «فسبح بحمد ربک و کن من الساجدين واعبد ربک حتي ياتيک اليقين» (15) پروردگارت را تسبيح و حمد گو و از سجده کنندگان باش و پروردگارت را عبادت کن تا يقين تو فرا رسد . يقين در آيه همان يقين معرفتي است و اگر در روايتيقين به مرگ تفسير شده است از باب جري و تطبيق است نه تفسير مفهوم يقين و وجه اطلاق يقين بر مرگ آن است که در آن حال پردههاي ظلماني عالم طبيعتبه کناري رفته و ديده تيزبين برزخي به تماشاي جمال حقايق مينشيند از اين رو همه ترديدها و شبهات رختبربسته و يقين جايگزين آن ها ميشود . لفظ «حتي» غايت نيست تا معناي آيه اين باشد که وصول به يقين غايتباشد به اين معنا که عبادت کن تا به يقين برسي و در نتيجه اگر کسي به يقين رسيد ميتواند عبادت را رها کند، هرگز! بلکه مراد آن است که يکي از منافع عبادت يقين است و رسيدن به يقين جز از راه عبادت و بندگي ميسور نيست . مفهوم آيه در مثل، مانند آن است که پلههاي نردبان را طي کن تا دستتبه آن شاخسار بلند برسد . به اين معنا نيست که به محض دسترسي نردبان را رها کن زيرا رهاکردن نردبان مايه سقوط و هلاکت قطعي است . بنابر اين مفاد آيه: اين است که يقين بر پلههاي نردبان عبادت استوار است و دستبرداشتن از ابزار صعود، انسان را به دره سقوط ميکشاند . از مجموع اين مطالب استفاده ميشود قشر از لب و شريعت و طريقت از حقيقت تفکيک ناپذيرند . البته تعبير به لب و قشر از قرآن اقتباس شده است، در سوره نور از لب دين به نور واز قشر و پوست دين به چراغ و چراغدان تعبير شده است «الله نور السموات والارض مثل نوره کمشکاة فيها مصباح، المصباح في زجاجة، الزجاجة کانها کوکب دري يوقد من شجرة مبارکة زيتونة لا شرقية و لا غربية يکاد زيتها يضيء و لو لمتمسسه نار نور علي نور» (16) خدا نور آسمانها و زمين است، مثل نور او چون چراغداني است که در آن چراغي و آن چراغ در شيشه اي است، آن شيشه گويي اختري درخشان است که از رختخجسته زيتوني که نه شرقي است و نه غربي، افروخته ميشود نزديک است که روغنش هر چند بدان آتشي نرسيده باشد، روشني بخشد . گرچه در آيه چنين تمثيل ميکند که يک لبي است و فرعي، مثل اين که چراغي است که شعلهاش با شيشه تنظيم و چراغ در چراغدان جاسازي ميشود تا از گزند مصون بماند، ولي اين تمثيل از بعضي جهات مقرب است واز بعضي جهات مبعد . زيرا سراسر دين نور است نه اين که بعضي احکام و اخلاقيات آن مثل شيشه بينور باشد . بنابر اين اگر از شريعتبه قشر تعبير شده بايد توجه داشت که قشر محافظ لب است، چنان که چراغ و چراغدان محافظ نور است و اگر چراغ و شيشه و چراغ دان شکسته شود، نوري عايد انسان نميشود و اگر شريعت ترک شود اصل دين و توحيد رها ميشود . قرآن در تبيين اين حقيقت که سراسر دين نور و گوهر است فرمود: «قد جائکم من الله نور و کتاب مبين» (17) سراسر قرآن کريم نور است و گوهر . نه اين که بخشي از آن صدف باشد و به توان آن را به دور انداختبلکه حتي رسيدن به گوهر و لب، همين گوهرهاي فرعي است . پس به لحاظ اين که دين سراسر آن نور است و نور داراي درجات و مراتب قوي و ضعيف است، همان طور که دين داري افراد داراي مراتب و درجات ضعيف و قوي استخود دين نيز داراي درجات قوي و ضعيف است که اصول دين به منزله نور قوي دين و فروع دين به منزله نور ضعيف است . اگر بخواهيم از اصول دين به عنوان گوهر دين و از فروع دين به عنوان صدف دين ياد کنيم، لازم است توجه داشته باشيم که اصول اعتقادي دين سبب بروز فروع دين است و فروغ دين زمينهساز حفظ و تقويت اصول دين است . از اين رو اگر کسي به خدا و قيامت معتقد است، اهل نماز و عبادت و طهارت بوده و از گناه پرهيز ميکند وهمين اعمال ديني يعني پرهيز از گناه و اطاعت ذات اقدس خداوند، موجب شکوفايي اصول دين استبه گونهاي که همين اعمال موجب ميشود تا بينش توحيدي در انسان قويتر و راسختر گردد . قرآن کريم ميفرمايد: «مثل الذين ينفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبيتا من انفسهم» (18) انفاق اموال به انگيزه طلب رضاي الهي و بلکه هر گونه اعمال صالحي موجب تثبيت اعتقادات ميباشد و کساني که از اعتقاد راسخ برخوردار نيستند در مقام عمل نيز متزلزلند و به بهانههاي واهي از انجام کارهاي فردي و اجتماعي امتناع ميورزند . بنابراين، عمل صالح، اخلاق و فروع دين براي تثبيت موقعيت اعتقادي يعني اصول دين است، چنان که اگر کسي در باغش درختي را غرس نمايد بايد آن را آبياري کند تا اين نهال لرزان تثبيتشود . لازم استبا اخلاق و عمل صالح و انجام عبادات، نهال اعتقاد به خدا و قيامت آب ياري شده و تثبيت گردد . گرچه بعضي گوهر دين را صرفا عرفان ميدانند و اخلاقيات و جزييات و عواطف را از آن جدا ميکنند (19) و سعي دارند انسان را به سمت عرفان سوق دهند ولي در واقع عرفان داراي دو بخش نظر و عمل است و هر دو براي انساني که ميخواهد به مرحله عاليه آن نور قوي نائل شود بايد مورد توجه واقع گيرد . نتيجه گيري با توجه به مجموعه مطالبي که مطرح شد ميتوان چنين نتيجه گيري کرد که: تعبير از محتواي دين به صدف و گوهر با اين غرض که گوهر ارزشمند است و صدف بيارزش، سخن صحيحي نيست . زيرا دين صدف و گوهر آن، اهداف متوسط و نهايي آن، اصول و فروع آن، لب و قشر آن و شريعت و طريقت و حقيقت آن، همه ارزش مند هستند، گرچه به لحاظ کيفيت آن داراي مراتب و درجات است که بعضي از مراتب آن قوي و بعضي ضعيف است اما در عين حال اين مراتب ضعيف و قوي در هم تاثير و تاثر متقابل دارند; يعني اصول دين در تجلي اعمال و فروع دين مؤثر است و اعمال ديني و فروع آن در شکوفايي و تثبيت اصول اعتقادي تاثير دارد . گوهر همه اديان واحد است گوهر دين در همه اقوام و ملل يکسان است زيرا اولا ديني غير از اسلام مقبول حق نيست و ثانيا حقيقت انسان که آفريده خداست واحد و تغيير ناپذير است، ثالثا خدا مسئول پرورش اين حقيقت است و رابعا خدا هرگز دچار جهل و فراموشي و سهو نميشود، بلکه همه حقايق را از ازل تا ابد ميداند و لذا دو تا دين ندارد و دو گونه دستور ارائه نميدهد، قرآن هم با عنوان مثبتبيان ميفرمايد: که «ان الدين عندالله الاسلام» (20) و هم با سلب و نفي روشن کرد که «و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه» (21) و لذا استعمال اديان به صيغه جمع در صورتي رواست که مقصود تکامل دين و تنزلات دين باشد يعني ظهورات دين تکميل شود نه اين که دين زمانيناقص بود و بعد کامل شد و سپس به اکمل و اتم و اعلي درجه خود بار يافتبلکه حقيقت دين يکي است که گاهي مراحل نازله آن نازل ميشود و گاهي مراحل متوسط آن ظهور ميکند و گاهي هم مراحل پاياني آن تجلي ميکند و با جمله نوراني «اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي» (22) پايان ميپذيرد در غير اين صورت، حقيقت دين، بيش از يکي نيست، ولي چون مقتضيات زمان متفاوت است موجب تغيير فروع دين است نه اين که سبب تغيير اصول دين باشد، بلکه اصول و کليات دين ثابت و هميشگي است . پينوشتها: 1 . سوره بينه، آيه5 . 2 . وسائل الشيعه، ج1، طبع آل البيت، حديث1، ص46 . 3 . همان، حديث 10/49 . 4 . الميزان، ج10، ص131 - 128 . 5 . همان، ج1، ص361 - 354 . 6 . وسائل الشيعه، ج1، باب9، ص62 و 63 . 7 . مدارا و مديريت، ص4 و 5، و مجله کيان، شماره42، ص19 . 8 . همان، ص189 - 180 . 9 . کيان، شماره 42، ص18 . 10 . درخواست دليل و راهنما بعد از رسيدن به مطلوب ناپسند است و ترک راهنما قبل از رسيدن به مطلوب نکوهيده . 11 . سوره يس، آيه26 و 27; آن که به بهشت راه يافت ميگويد: اي کاش قوم من ميدانستند که پروردگارم مرا آمرزيده (و از مکرمين قرار داده است) . 12 . سوره الحاقه آيه29 - 25; آن که نامه اعمالش را به دست چپش دهند ميگويد: اي کاش هرگز نامه اعمالم را به من نميدادند و نميدانستم حساب من چيست . اي کاش مرگم فرا ميرسيد، مال و ثروتم هرگز مرا بينياز نکرد، قدرت من نيز از دست رفت . 13 . سوره کهف، آيه110; هر که به لقاي پروردگارش اميد دارد بايد کاري شايسته انجام دهد و هيچ کس را در عبادت پروردگارش شريک نکند . 14 . مثنوي معنوي، چاپ انتشارات راستين ص702 - 701 . 15 . سوره فجر، آيه99 - 98 . 16 . سوره نور، آيه35 . 17 . سوره مائده، آيه15 . 18 . سوره بقره، آيه265 . 19 . دين ونگرش نوين، استليس، ترجمه احمد رضا جليلي، ص368 - 366 . 20 . سوره آل عمران، آيي19 . 21 . سروه آل عمران، آيه85 . 22 . سوره مائده، آيه32 . آيةالله جوادي آملي - تنظيم و نگارش: محمدرضا مصطفيپور ،
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/4271
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت