برتري اسلام و شيعه | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
برتري اسلام و شيعه
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
برتري اسلام و شيعه
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
برتری ایمان بر اسلام
,
برتری شیعه
,
شیعه شناسی
سوال:
خوب مي خواستم ببينم شما چه نقاط مثبتي در اسلام و چه نقاط منفي در مسيحيت ديديد كه اسلام را انتخاب كرديد. همچنين دليل شيعه بودن شما چيست؟ اصلا شما چرا مسلمان و آن هم شيعه هستيد؟ اين سؤال بسيار مهمي هست كه همه ما بايد قادر باشيم به آن پاسخ دهيم و احيانا اگر نتوانستيم، دو راه وجود دارد كه بايد انتخاب كنيم: 1- انتخاب دين به صورت كور كوركي (يعني مؤمن زاده باشيم و نه مؤمن) 2- تحقيق و به دست آوردن شواهد و مدارك كافي براي انتخاب دين ارجح و سپس انتخاب آن.
پاسخ تفصیلی:
پرسش 1 . امتياز اسلام بر ديگر اديان چيست؟ چرا بايد مسلمان بود؟
دين مبين اسلام از جهات مختلفى بر شريعتهاى پيامبران پيشين و آنچه امروزه به نام اديان مختلف خوانده مىشود، امتياز دارد. بسيارى از اين امتيازات از سوى انديشمندان و متفكران غيرمسلمان، مورد تأكيد قرار گرفته است. بررسى جامع و تفصيلى اين مسئله، كاوشى ژرف مىطلبد و از حوصله اين نوشتار خارج است؛ از اين رو به اختصار نكاتى چند بيان مىشود :
يك. خردپذيرى و خردپرورى
از جمله امتيازات مهم اسلام، عقلانيت و خردپذيرى آموزههاى آن است. اين مسئله در امور مختلفى نمودار است؛ از جمله :
1-1. نظام فكرى و عقيدتى اسلام : (مانند خداشناسى، هستىشناسى، انسانشناسى، راهنماشناسى و فرجامشناسى)؛
1-2. نظام اخلاقى اسلام؛
1-3. نظام رفتارى و قوانين و دستورات عملى؛
1-4. دعوت به تحقيق و پرسش گرى در انتخاب دين.
خردپذيرى آموزههاى اسلام، از چنان وضوح و روشنى برخوردار است كه قرآن مجيد، آدميان را به بررسى هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دين دعوت كرده و هر گونه تحميل و اجبار و پذيرش كوركورانه دين را نهى مىكند : «فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(1)؛ «پس بشارت ده بندگانم را، آنان كه به سخنان [ مختلف] گوش فرا داده و برترين را بر مىگزينند» و «لا إِكْراهَ فِى الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»(2)؛ «هيچ گونه تحميل و اجبار در امر دين روا نيست [ ؛زيرا ]به خوبى راه هدايت از ضلالت روشن شد». اما مسيحيت كنونى به علت قرار گرفتن در تنگناهاى شديد معرفتى و ناتوانى در حل رابطه تثليث و توحيد و تجسد و خدا انگارى مسيح، به جداسازى و گسست ايمان از معرفت فتوا داده و دين و ايمان را با عقل و خرد بيگانه ساخته است!(3)
پروفسور لگنهاوزن(4) مىگويد : «چيزى كه در اسلام بيش از همه، براى من جاذبه داشت، اين بود كه چقدر اين دين از پرسشهاى انسان استقبال مىكند و همواره دعوت به تحقيقات بيشتر در تعاليم دين مىكند».(5)
همو مىگويد : «وقتى از كشيشها مىپرسيدم كه من نمىفهمم چه طور خدا يكى است و سه شخص است؟ در اكثر موارد جواب مىگفتند كه ما نمىتوانيم به درك اين آموزه برسيم. تنها خدا مىداند كه حقيقت اين امر چيست. اين رمزى ست كه فقط خدا آن را مىداند و عقل در اينجا بهبن بست مىرسد! از جمله چيزهايى كه براى بنده خيلى جالب بود، اين بود كه در اسلام نگفتهاند اصول دين را چشم و گوش بسته بپذير؛ بلكه دعوت كردهاند كه بپرس. مخصوصاً اين خصلت در ميان شيعيان خيلى بيشتر است»(6).
خانم مارگريت ماركوس (مريم جميله) نيز در اين زمينه مىنويسد :
«پس از آنكه عقايد همه كيشهاى بزرگ را مورد بررسى قرار دادم، به اين نتيجه رسيدم كه به طور كلى مذهبهاى بزرگ يكى بودند؛ ولى به مرور زمان فاسد شدهاند. بتپرستى، فكر تناسخ و اصول طبقه بندى در كيش هندويى سرايت كرد. صلحجويى مطلق و انزوا از مشخصات كيش بودايى شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقايد كنفسيوسى، عقيده اصالت گناه و تثليث و در نتيجه آن مفهوم خدايى مسيح و شفاعت به استناد مرگ ادعايى عيسى بر روى دار در مسيحيت، انحصارطلبى ملت برگزيده يهود و ... نتيجه اين انحرافات است. هيچ يك از اين انديشههايى كه مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پيدا نمىشد؛ بلكه به صورت روزافزونى احساس مىكردم كه تنها اسلام آن مذهب اصيلى است كه طهارت خودش را حفظ كرده است. ساير مذهبها فقط و فقط بعضى اجزاى آن، مقرون با حقيقت است؛ ولى فقط اسلام است كه تمام حقيقت را حفظ كرده است»(7).
دو. اسلام و علم
به رغم آنچه در تعارض و ناسازگارى مسيحيت با علم و معرفت بيان شد، دين اسلام با دانش و معرفت پيوندى نزديك و ناگسستنى دارد. وفاق و آشتى دين و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگير و در خور توجه است :
5-1. تشويق به فراگيرى دانش
در اين عرصه اسلام گوى سبقت از هر مكتب و آئينى ربوده است و از اين هم فراتر رفته و كسب دانشهاى لازم در جهت تأمين نيازمندىهاى دنيوى و اخروى را فرض و لازم دانسته است. چنان كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمودند : «ان طلب العلم فريضه على كل مسلم».(8)
همانا علم آموزى بر هر مسلمانى واجب است.
و نيز آمده است : عالمى كه از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است.(9) در كتابهاى روايى و نصوص دينى ابواب مفصلى در اين زمينه وجود دارد.(10)
5-2. تقويت روحيه علمى :
اسلام روحيه پژوهشگرى را ارج مىنهد و در مسير حقيقتيابى و معرفت اندوزى هيچ مانعى نمى نهد. قرآن مجيد آواى تحقيق و جست و جوى آزاد و گزينش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است :
بشارت ده بندگانى را كه به سخنان گوش فرا داده و برترين آنها را برمىگزينند.(11)
5-3. دارا بودن مضامين علمى :
نصوص دينى اسلام آكنده از مضامين و مطالب علمى است. در اين عرصه اسلام هم در بردارنده مبانى و پيش فرضهاى عام و متافيزيكى علوم است و هم دارنده بسيارى از گزارههاى علمى، به گونهاى كه يكى از وجوه اعجاز كتاب آسمانى اسلام اعجاز علمى آن شناخته شده تا آن جا كه در اين زمينه دانشمندان مسلمان و غير مسلمان صدها كتاب در باب رهاوردهاى علمى قرآن به نگارش درآوردهاند.
از جهت سازگارى با علم و دانش بشرى نيز اسلام كارنامه درخشانى دارد. موريس بوكاى(12) دانشمند فرانسوى به دو امتياز اساسى در اين رابطه اشاره مىكند :
2-1. غناى فراوان قرآن در حوزه مسائل علمى؛ در حالى كه عهد قديم (تورات) و عهد جديد (انجيل) نسبت به بسيارى از آنها ساكت و فاقد اطلاعات و دادههاى مشخصى هستند.(13)
2-2. استوارى و توافق دادههاى قرآن با دستاوردهاى متقن و معتبر علوم روز؛ در حالى كه عهد عتيق و اناجيل به تعارضات آشتى ناپذيرى در اين زمينه مبتلا هستند. بوكاى مىنويسد : «من بدون سبق ذهن و با عينيت كامل، ابتدا به قرآن توجه كردم و خواستم درجه سازگارى اين متن را با معلومات علمى امروز بسنجم ... در پايان كار بر من مسلّم شد كه قرآن، به ايجاب و اثبات هيچ مطلبى نمىپردازد كه در اين دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمى محل انتقاد و ترديد قرار داد.
براساس همين روش عينى، عهد عتيق و اناجيل را نيز مطالعه كردم. در مورد عهد عتيق به هيچ وجه نيازى نبود كه پا را از كتاب نخست آن؛ يعنى، سفر تكوين (پيدايش) فراتر بگذارم، تا به تأكيداتى آشتىناپذير، با معلومات متقن علمى اين روزگار برخورد كنم!
در همان صفحه اول انجيل نيز، شجره و نسب عيسىعليه السلام ما را دچار اشكال مىكند؛ زيرا در اين باب متن انجيل متى با متن انجيل لوقا آشكارا در تناقض است. درباره تاريخ ظهور بشر بر روى زمين نيز مطالب انجيل لوقا با معارف امروزى كاملاً ناسازگار است».(14)
5-4. پيوند علم، ايمان و رستگارى :
اسلام در اين باره، امتياز اساسى ديگرى بر مسيحيت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام به گسست ناپذيرى علم و عقل و ايمان و معرفت و رستگارى فتوا مىدهد.(15) اما به اعتقاد رسمى مسيحيت شجره ممنوعه - كه آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسانها مورد خشم الهى قرار گرفته و گنهكار شدند - چيزى جز خوردن از شجره معرفت و دانش نيك و بد نبوده است : «پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنايت خود سازد و آدم را امر نموده، چنين گفت : آنچه از درختان خواهى بخور؛ اما مبادا كه از درخت معرفت نيك و بد بخورى كه هر گاه از آن بخورى خواهى مرد».(16)
در باب سوم مىگويد : خداوند پس از تخلف آدم چنين گفت :
«اكنون انسان مانند يكى از ما شده كه نيك و بد را تميز مىدهد و اكنون است كه دست دراز كند و از درخت حيات نيز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بيرون كرد ...».(17)
بر اساس اين آموزه، جست و جوى دانش و معرفت در تعارض با رستگارى و خلود انسان در بهشت است. به عبارت ديگر چنين وانمود مىكند كه يا بايد رستگارى در بهشت را برگزيد و يا در جست و جوى دانش و معرفت برآمد. پس آنكه بهشت و رستگارى مىخواهد، بايد از پيمودن طريق دانش و معرفت فاصله گيرد و آنكه دانش و معرفت مىجويد، بايد بهاى سنگين خروج از بهشت و سعادت جاودان را تحمل كند!
استاد مطهرى در اين باره مىنويسد : «بر اساس اين برداشت همه وسوسهها، وسوسه آگهى است؛ پس شيطان وسوسهگر همان عقل است»(18).
سه. كتاب معصوم الهى
يكى از مهمترين امتيازات اسلام بر ديگر اديان، «كتاب آسمانى» آن است. قرآنمجيد، از چند جهت بر كتابهاى آنان امتياز دارد. برخى از اين جهات عبارت است از :
3-1. كلام الهى؛ قرآن مجيد كتابى است كه تماماً از سوى خداوند، بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده و تمام الفاظ و كلمات به كار رفته در آن، عيناً كلام الهى است. به عبارت ديگر اسلام تنها دينى است كه مستقيماً كلام خدا را در دسترس بشر قرار مىدهد و انسان را با سخن او آشنا مىسازد؛ در حالى كه ديگر اديان موجود، از چنين امر مهمى تهى بوده و حتى ادعاى آن را ندارند.
دكتر موريس بوكاى مىنويسد :
«فرق اساسى ديگر ميان مسيحيت و اسلام - در مورد كتابهاى مقدس - اين است كه مسيحيت متنى ندارد كه از طريق وحى نازل شده و تثبيت گرديده باشد؛ اما اسلام قرآن را دارد كه با ضابطه بالا مىخواند.
قرآن بيان و گزاره وحيانى است كه از طريق جبرئيل به محمدصلى الله عليه وآله رسيده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبى مبتنى بر وحى در مسيحيت، بر پايه گواهىهاى متعدد و غير مستقيم افراد انسانى استوار است و بر خلاف تصور بسيارى از مسيحيان، هيچ گونه قولى در دست نيست كه واسطه نقل آن، يك شاهد عينى زندگانى عيسىعليه السلام باشد»(19).
توماس ميشل - استاد الهيات و كشيش مسيحى - مىنويسد : بر خلاف قرآن، كتاب مقدس مجموعهاى بين 66 تا 73 كتاب است كه در طول 1500 سال تأليف شده و شمار بزرگى از مؤلفان - كه تاريخ نام بسيارى از آنها را فراموش كرده - براى تهيه آن به عمليات پيچيدهاى پرداختهاند.
او همچنين مىگويد : «اصولاً مسيحيان نمىگويند خدا كتابهاى مقدس را بر مؤلفان بشرى املا كرده است؛ بلكه معتقدند او به ايشان براى بيان پيام الهى به شيوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبك نويسندگى ويژه هر يك، توفيق داده است».(20)
ميشل اشاره مىكند كه نويسندگان كتابهاى مقدس، معصوم نبوده و دچار محدوديتهاى علمى و تنگناهاى زبانى بوده و به رنگ زمان خود در آمده بودند و لاجرم خطاهايى نيز در كتاب مقدس به يادگار نهادهاند : «گاهى اين نويسنده بشرى، نظريات غلط يا اطلاعات اشتباهآميزى دارد كه اثر آن در متن كتاب باقى مىماند»(21).
رابرت ا. هيوم نيز مىنويسد : «اسلام، از اين جهت كه متن مقدس آن صريحاً وحى خداوندى به يك فرد خاص - بنيانگذار اين دين - است، در ميان همه اديان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوى اصلى خدا است ...»(22).
3-2. تحريف ناپذيرى؛ قرآن كتابى است تحريفناپذير كه همواره اصالت و عصمت خود را در طى قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحريف كوتاه كرده است؛ در حالى كه هيچ يك از اديان موجود، از اين ويژگى برخوردار نيست. «عصمت» امرى افزون بر اصل الهى بودن پيام قرآن است و براى آن مىتوان مراحل زير را ذكر كرد :
3-2-1. عصمت از ناحيه نازل كننده (خداوند)(23)؛
3-2-2. عصمت از ناحيه حاملان وحى و فرشتگان رساننده به پيامبرصلى الله عليه وآله(24)؛
3-2-3. عصمت در دريافت وحى از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله(25)؛
3-2-4. عصمت در ابلاغ وحى به مردم از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله(26)؛
3-2-5. عصمت در بقا و استمرار تاريخى وحى در ميان بشر تا پايان تاريخ(27).
به اعتقاد مسلمانان، كتابهاى آسمانى نازل شده بر پيامبران پيشين نيز از نظر عصمت در چهار مرحله نخست با قرآن مجيد همتا و همپاىاند(28)؛ ليكن مرحله پنجم عصمت (تحريفناپذيرى ابدى در ميان مردم) از اختصاصات قرآن است.
3-3. معجزه جاويد و سند رسالت؛ پيامبران براى اثبات رسالت خود، معجزه آوردهاند؛ ليكن كتاب آسمانى آنها، غير از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ يعنى، هم كتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف ديگر اين كتاب معجزهاى جاودان و باقى و سندى زنده بر رسالت است كه قرنها و عصرها را در مىنوردد و همگان را به تحدّى مىطلبد. در حالى كه معجزات پيامبران پيشين، فقط نزد حاضرين مشهود بوده و اثرى از آن باقى نيست و جوامع بشرى از مشاهده آن محروماند.
افزون بر آن كتاب آسمانى اسلام، امتيازات بيشمارى از جهت محتوايى دارد كه بررسى آنها مجالى فراختر مىطلبد.
چهار. جامع بودن
از ديگر ويژگىهاى اسلام در برابر ديگر اديان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تكاملى بشر تا پايان تاريخ را به ارمغان آورده است. جان ديون پورت مىنويسد : «... قرآن مطابق تحقيقات كومب با انجيل فرق دارد؛ زيرا انجيل داراى مكتب و روش فقاهتى نيست؛ بلكه به طور كلى محتويات آن مركب است از قصص و روايات و بيانات تحريض و ترغيب بشر در نشر عواطف و احساسات عالى و فداكارى و ... ولى هيچ نوع عامل و رابطه منطقى جالب و جاذبى كه اين معانى را با يكديگر ربط دهد، در انجيل وجود ندارد. از اين گذشته قرآن مانند اناجيل نيست كه فقط به عنوان ميزان و شاخصى درباره عقايد دينى و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلكه داراى مكتب و روش سياسى نيز هست؛ زيرا تخت و تاج يا به تعبير ديگر اساس دستگاه و سازمان سياسى، روى اين شالوده ريخته شده و هر نوع قانونى براى اداره امور كشور، از اين منبع گرفته مىشود. و بالاخره كليه مسائل حياتى و مالى با اجازه همين منبع و مصدر قانونگذارى، حل مىشود(29).(30)
پنج. نظام حقوقى اسلام
از جمله امتيازات انحصارى اسلام بر ديگر اديان، نظام حقوقى اصيل آن است. اين مسئله بسيارى از انديشمندان غرب را به تحسين و اعجاب وا داشته است. اگر چه اين مسئله در ذيل نظام رفتارى و بحث از «جامعيت اسلام» قابل بررسى است؛ ليكن به جهت اهميت ويژهاى كه دارد به طور مستقل مورد بررسى قرار مىگيرد. اولين نكته قابل توجه، نقش بىبديل اسلام در بنيانگذارى و توسعه حقوق بين الملل است.
مارسل بوازار(31) پژوهشگر انستيتوى تحقيقات عالى حقوق بينالملل در ژنو، مىنويسد :
«در قرون وسطى هر وقت ركودى در قوانين مسيحيت روى مىداد صاحب نظران از حقوق اسلامى استفاده مىكردند. در قرن سيزده ميلادى در چند دانشگاه اروپا، مبانى فقه اسلامى مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسيس دانش حقوق بينالملل را دگرگونى در روابط ملتها و جلوگيرى از تجاوز زورمندان و توانگران و برابرى و برادرى انسانها بدانيم؛ بايد اذعان كنيم كه پيغمبر اسلامصلى الله عليه وآله بنيانگذار حقوق بينالملل بوده است».(32)
اصول حقوق بشر در اسلام
حقوق بشر و يا حقوق بين الملل اسلامى داراى اصولى چند است؛ از جمله :
1. اصل حرمت و كرامت انسان؛
2. اصل عدالت، برابرى و نفى تبعيض؛
3. اصل صلح و همزيستى مسالمتآميز؛
4. اصل وفاى به عهد؛
5. اصل تفاهم و روادارى؛
6. اصل مشاركت و همكارىهاى بينالمللى؛
7. اصل حمايت از ملل تحت ستم و ...(33).
اصول ياد شده در نگاه انديشمندان غربى، مورد توجه قرار گرفته است. مارسل بوازار در مورد اصول همزيستى مسالمتآميز و تفاهم مىنويسد :
«در مورد پيروان اديان الهى بايد گفت اصولاً اسلام آنها را مورد حمايت خود قرار داده و امنيت كاملى در جامعه اسلامى دارند. آنان مىتوانند طبق دستورات دينى خود آزادانه عمل كنند، به خصوص كه در قرآن نيز رعايت حقوق آنان توصيه شده است. اين تساهل دينى در مسيحيت و يهود، مطلقاً وجود نداشته و به ويژه پيروان دين يهود، ناگزير از انجام فريضههاى بسيار سخت و توان فرسا بودهاند»(34).
همو مىنويسد :
«در ديانت يهود برترى نژادى وجود دارد و در برادرى مسيحيت، رابطه الهى بر جنبههاى عملى آن در زندگى اجتماعى غلبه يافته و در شرايط امروز قابل اجرا نيست. اما در ديانت اسلام اين افراط و تفريط به چشم نمىخورد ... اين تفكر كه از قرآن نشأت مىيابد، به ديانت اسلام سوداى جهان شمولى مىبخشد. اسلام به دنبال ساختن جهانى است كه همه مردم - حتى آنان كه به دين سابق خويش وفادار ماندهاند - با تفاهم، همكارى، برادرى و برابرى كامل زندگى كنند».(35)
شش. خاتميت
اسلام دين خاتم است و اين خاتميت، اركان و لوازمى دارد؛ از جمله :
6-1. نسخ شرايع پيشين؛ هر پيامبرى كه شريعتى به ارمغان آوَرْد، شريعت پيشين را نسخ كرد و اسلام - به عنوان آخرين شريعت و برنامه كامل سعادت بشر از سوى خداوند - ناسخ همه شريعتهاى پيشين است.
6-2. نسخ ناپذيرى؛ دين و شريعت اسلامى به لحاظ خاتم بودنش، از پايايى و ماندگارى برخوردار است. اين دين هرگز نسخ نخواهد شد و شريعت ديگرى جايگزين آن نمىشود.
5-3. همگانى بودن؛ لازمه ناسخ بودن و پويايى اسلام، آن است كه اين دين، بديلناپذير، همگانى و يگانه پرچمدار دعوت به سوى توحيد و وحدت بخش همه آدميان تحت لواى توحيد و يگانه شريعت و قانون سعادتآفرينِ خداوند باشد.
ويژگىهاى ديگرى نيز در باب جاذبههاى اسلام و امتيازات معارف آن وجود دارد كه به جهت اختصار از ذكر آنها خوددارى مىشود.
هفت. نفى نيست انگارى(36)
يكى از امتيازات اساسى اسلام، در برابر برخى از ديگر اديان به ويژه مسيحيت، پيراستگى آن از درونمايههاى نيست انگارانه و نفى زمينه گرايش به نيهيليسم(37) (نيست انگارى) است. به تعبير پروفسور فلاطورى، در اسلام عنصرى يافت نمىشود كه بهانه به دست نيست انگارى چون نيچه(38) دهد تا در اين حوزه فرهنگى، حكم به نيست انگارى كند. توضيح اينكه نيچه؛ نيهيليسم را مفهومى دو پهلو مىداند كه يكى از وجوه آن نيست انگارى به معناى قدرت روح و به تعبير وى «نيهيليسم فعال» است و ديگرى نيست انگارى به معناى سقوط و زوال قدرت روح (نيهيليسم منفعل)(39). نيست انگارى منفعل، از تباه شدن قوه خلاّقه و از بىهدفى و آنچه معناى حيات و ارزشهاى واقعى را تشكيل مىدهد، ناشى مىشود(40).
نيهيليسم فعال، بر ملا كننده بيهودگى مطلق و به تعبير ديگر افشاگر نيهيليسم منفعل است. نيست انگارى منفعل، به گذشته فرهنگ مغرب زمين تعلق دارد و بنياد آن از نظر نيچه، تصور متافيزيكى افلاطونى و باور دينى مسيحيت است. عمدهترين عنصر مسيحى - افلاطونى مورد توجه وى، نگاه منفى به جهانى است كه ما در آن زندگى مىكنيم. باور افلاطونى و ايمان مسيحى، اين جهان را كه ما در آن زندگى مىكنيم، جهانى خيالى و ساختگى، غير واقعى و دروغين و بد و زشت مىپندارد(41). او مسيحيت را مذهبى نيستانگارانه مىخواند(42) و مىگويد : آرى، نيستانگارى و مسيحيت هم قافيهاند و نه تنها هم قافيه كه برازنده هم هستند.(43)
در مقابل، دو عنصر اساسى در تعاليم اسلامى وجود دارد كه راه را بر بسيارى از انتقادات وارد بر مسيحيت و يهوديت - از جمله اين نگرش نيچه - مىبندد. آن دو عنصر عبارت است از :
1. يكتا پرستى مطلق كه مضمون و محتواى اصلى ايمان دينى اسلام را تشكيل مىدهد.
2. نگرش مثبت به جهان به عنوان اصل و مبناى حيات.
در اين نگرش، پيامبر، داراى ذات و قلمروى الهى - به معناى قلمروى حقيقى و واقعى كه در برابر جهان غير واقعى و در مقابل جهان ظاهر قرار گرفته است(44) - نمىباشد. در دين اسلام بين جهان بود و نُمود، انفصال نيست و جهان نمود، به اندازه جهان بود، واقعى است. بنابراين تعاليم اسلام بهانه به دست كسى نمىدهد تا بر آن انگ نيست انگارى زند و همين مسئله باعث مىشود كه نيچه نيز در ضمن نفى مسيحيت - به عنوان مذهبى نيستانگارانه كه حيات را نابود مىسازد و علم و فرهنگ را به تباهى مىكشاند - از اسلام تعريف و تمجيد كند.
او مىنويسد : «مسيحيت، ما را از ثمرات تمدن عهد باستان و بعدها از دستاوردهاى تمدن اسلامى محروم كرد. فرهنگ و تمدن اسلامى در دوران حكمرانان مسلمان اندلس - كه در اساس با ما خويشاوندتر از يونان و روم بوده و در معنا و مفهوم و ذوق و سليقه گوياتر از آنها است -، لگدمال شد؛ چرا اين تمدن لگدمال شد؟ براى آنكه اصالت داشت ... براى آنكه به زندگى آرى مىگفت ...»(45).
هشت. عدم حاجت به عصرى كردن دين
نبود نص الهى در اديان ديگر و تعارض آموزههاى كتب مقدس با ره آوردهاى علمى و حاجات عصرى، انديشمندان و متألهان غرب را بر آن داشت كه به عصرى كردن دين، روى آورند؛ زيرا نه چشمپوشى از دستاوردهاى نوين علمى و نيازهاى عصرى امكانپذير مىنمود و نه با تعارض مىتوان زيست و نه متون مقدس از چنان اعتبار و وثاقت و درونمايهاى بر خوردار بود كه بر علم پيشى گيرد. از اين رو يا بايد با دين معارض عقل و علم، خداحافظى كرد و يا براى جمع بين ديندارى و زيستن در زمان حال، دين را به رنگ زمانه درآورد و اين گزينه مقبول انديشمندان غربى شد.
منظور از عصرى كردن دين، جايگزين ساختن دين يا كتابهاى آسمانى جديد و تغيير پياپى آنها، همگام با تحولات عصرى نيست؛ بلكه تغيير فهم و ارائه قرائتهاى گوناگون از دين به تناسب تحولات فكرى، فرهنگى و تاريخى است.
به عبارت ديگر، اگر كتاب مقدس سخن خدا نباشد و نويسندگان آن برداشت خود از پيام الهى را نگاشته باشند، - برداشتى كه تابع فرهنگ زمان و علوم و دانستههاى آن زمان بوده و عارى از خطا و اشتباه نمىباشد - هيچ دليل منطقى بر تعبّد در برابر نص نخواهد ماند و هر كس مىتواند دين را مطابق پسند و فرهنگ حاكم بر زمان خود - بدون داورى و سنجش كتاب مقدس - فهم و تفسير كند؛ زيرا آنچه در كتاب مقدس است، كلام مستقيم الهى نيست؛ بلكه فهمى از آن است، بدون آنكه نويسنده آن و فهم او از پيام خدا، برتر از فهم انسان امروزى باشد.
چنين چيزى در نهايت به آنارشيزم معرفتى(46) خواهد انجاميد و راه هرگونه ارزش داورى(47) در باب بسيارى از برداشتهاى گوناگون را مسدود خواهد ساخت؛ زيرا در اينجا نه مىتوان «نص محور»(48) بود و نه «مؤلف محور»(49)، زيرا نصى الهى وجود ندارد و آنچه هست تفاسير و تجربههاى مؤلفان بشرى است، و چون نص الهى در ميان نيست، راهى به سوى فهم مراد شارع نيز وجود ندارد. پس تنها يك راه مىماند و آن «مفسّر محورى»(50) است. بنابراين دين، امرى كاملاً شخصى و عصرى مىشود؛ زيرا چنين دينى، چيزى جز معرفت دينى و برداشت مفسر نيست و هيچ نص و متن نهايى وجود ندارد كه بتوان معرفت دينى را با آن موزون كرد و مورد سنجش قرار داد.
اما در اسلام مسئله كاملاً برعكس است. در دسترس بودن متن وحى، جامعيت دين، هماهنگى اسلام با علم و عقل، اجتهاد زنده و پويا، هماهنگى دين با فطرت ثابت بشرى، وجود قوانين ثابت براى نيازهاى ثابت و قوانين متغير براى نيازهاى متغير و بسيارى از عوامل ديگر، حاجت به عصرى شدن و لجام گسيختگى در تفسير دين را مسدود مىسازد. آنچه در اينجا لازم است تنها شناخت نيازهاى نو شونده در طول زمان و عرضه آنها بر منابع دينى و گرفتن پاسخ از دين بر اساس متدلوژى فهم دين است. اگر چه در اين عرصه نيز گاه برداشتهاى متفاوتى رخ مىنمايد؛ اما چند تفاوت اساسى در اينجا وجود دارد؛ از جمله :
1. وجود برداشتهاى متفاوت، تنها در پارهاى از آموزههاى دينى؛ يعنى، برخى از امور ظنى و نه همه آنها است و شامل امور يقينى و ضرورى نمىشود(51).
2. نص معتبر و خدشه ناپذيرى وجود دارد كه ملاك و معيار سنجش است و لاجرم هرگز به آنارشيزم معرفتى نمىانجامد.
افزون بر آنچه گذشت امتيازات ديگرى براى اسلام قابل شمارش است؛ از جمله : مورد بشارت انبياى پيشين بودن و اعتبار پذيرى اديان الهى و پيامبران پيشين از اسلام و ... كه به جهت اختصار از بررسى آنها خوددارى مىشود(52).
...................) Anotates (.................
1) زمر (39)، آيه 17و18.
2) بقره(2)، آيه 256.
3) جهت آگاهى بيشتر نگا :
الف. محمد تقى، فعالى، ايمان دينى در اسلام و مسيحيت، (تهران : مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، چاپ اول 1378)؛
ب. حميدرضا، شاكرين، پرسمان سكولاريسم، (مشكلات كلامى مسيحيت)، (تهران : مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، 1384).
4) M.)G( Legenhausen.
5) محمد، لگنهاوزن، «با پرسش زندهام»، پرسمان (ماهنامه)، پيش شماره اول، خرداد 80، ص 5.
6) همان، ص 6.
7) مارگريت، ماركوس، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعيدى، (تهران : شركت سهامى انتشار، 1348)، ص 9.
8) الشيخ المفيد : الامالى، ص 292.
9) بصائر الدرجات، باب فضل العالم على العابد، ص 6.
10) به عنوان نمونه ر.ك : اصول كافى، ج 1، كتاب فضل العلم.
11) فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه»، (زمر (18 :(39).
12) Mourice Bucallie.
13) موريس، بوكاى، عهدين، قرآن و علم، ترجمه حسن حبيبى، (تهران : حسينيه ارشاد) بىتا، ص 12.
14) همان، صص 13-12.
15) جهت آگاهى بيشتر نگا : اصول كافى، ج 1، كتاب «نفس العلم» و كتاب «العقل و الجهل».
16) تورات، سفر پيدايش 2، 17-15.
17) تورات، سفر پيدايش 3، 22.
18) مرتضى، مطهرى، مجموعه آثار، (قم : صدرا، چاپ هفتم، 1377)، ج 2، ص 30.
19) نگا : توماس، ميشل، كلام مسيحى، ترجمه حسين توفيقى، (قم : مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چاپ اول 1377)، صص 23 و 24.
20) همان، ص 26.
21) همان، ص 27.
22) رابرت، ا. هيوم، اديان زنده جهان، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهى، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم، 1377)، ص 309.
23) نگا : بقره(2)، آيه 176؛ نساء(4)، آيه 122 و ... .
24) نگا : شعراء (26) آيه 193.
25) نجم (53)، آيه 3 و 4؛ تكوير (81)، آيه 23-19، بينه (98)، آيه 2.
26) همان.
27) فصلت(41)، آيه 42؛ حجر(15)، آيه 9، واقعه(56) آيه 77.
28) اين مسئله نشان مىدهد كه اعتبار كتب آسمانى و اديان پيشين نزد مسلمانان بسيار بالاتر از آن است كه مدعيان پيروى از آن اديان ادعا مىكنند. بهترين گواه اين مطلب سخنانى است كه از توماس ميشل درباره عهدين بيان شد.
29) جان، ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمدصلى الله عليه وآله و قرآن، ترجمه غلامرضا سعيدى، (قم : دارالتبليغ اسلامى، بىتا)، ص 99.
30) مترجم كتاب در پاورقى آورده است : «مردم بىخبرى كه حتى در همين كشور اسلامى تصور مىكنند دين از سياست جداست، بخوانند و متنبه شوند كه دستگاه تبليغات اسلامى غير از اديان منسوخ است و چقدر تأسف آور است كه يك نفر محقق خارجى اين معنى را كاملاً درك كرده و توضيح دهد؛ ولى كسانى كه خود را مسلمان معرفى مىكنند به تقليد كوركورانه از خارجيان مغرض، چه ياوه سرايىهايى مىكنند». (همان، صص 99 - 100).
31) Boizard, Marcell A.
32) مارسل، بوازار، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م.ى، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1361)، ص 270.
33) براى آگاهى بيشتر نگا :
الف. عبدالكريم، سليمى، نقش اسلام در توسعه حقوق بين الملل، (قم : مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1382)؛
ب. زين العابدين، قربانى، اسلام و حقوق بشر، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ پنجم 1375)؛
ج. مارسل، بوازار، انسان دوستى در اسلام، ترجمه محمد حسين مهدوى، (تهران : توس، 1362).
34) همان، ص 107.
35) مارسل، بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دكتر محسن مؤيدى، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1358)، ص 106.
36) اين قسمت عمدتاً از مقاله «فرهنگ شرقى - اسلامى و نيست انگارى غربى» نوشته پروفسور «عبدالجواد فلاطورى» استفاده شده است كه توسط آقاى خسرو ناقد، از زبان آلمانى به فارسى ترجمه گرديده و در روزنامه شرق (فرهنگى)، شماره 3 - 262 به تاريخ 21 و 22، مرداد 1383، ص 6 چاپ شده است.
نام اصل مقاله عبارت است از :
konnte die islamisch- morenlaendische kultur zu einem dem abendlaen dischen nihilismus aehnelnden nihilismus fuehrer?
37) Nihilismus )Nihilism(.
38) Nietzche.
39) ارجاعات اين قسمت به «مجموعه آثار» نيچه به زبان آلمانى از سوى نويسنده مقاله است. همه ارجاعات با ذكر شماره مجلد و شماره صفحه آمده است. نام و مشخصات اصلى مجموعه آثار نيچه عبارت است از :
)Neitzche werke. Leipziq 1091(
40) همان، ج 15، صص 651 و 851.
41) همان، ج 16، صص 7، 47، 563 و نيز : ج 5، ص 572.
42) همان، ج 15، ص 852.
43) كنايه نيچه به هم قافيه بودن واژههاى آلمانى nihilist und christ است.
44) اين جمله ناظر به تفكيك قلمرو مسيح از حكومت اين جهان در آيات انجيل است كه نخستين بذر سكولاريسم و جدا انگارى دين از دنيا را در جهان مسيحى افشانده است. نگا : انجيل متى، باب 22، آيه 21 ؛ لوقا، باب 20، آيه 25، يوحنا، باب 19، آيه 36.
45) همان، ج 8، ص 703.
46) Epistemic Anarchism.
47) Evaluation.
48) Text Oriented.
49) Author Oriented.
50) Interpreter Orientation.
51) جهت آگاهى بيشتر نگا :
الف. محمد، حسين زاده، مبانى معرفت دينى، (قم : مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ دوم 1380)، صص 87 - 120؛
ب. احمد، واعظى، تحول فهم دين، (تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر).
52) جهت آگاهى بيشتر در اين زمينه به منابع زير رجوع كنيد :
الف. ميرمصطفى، تامر، بشارتهاى كتب مقدس، ترجمه بزرگ كيا، (قم : دليل، چاپ اول 1379)؛
ب. جعفر، سبحانى، احمد موعود انجيل ؛ نيز : منشور جاويد، ج 6 (تفسير موضوعى)، (قم : توحيد، چاپ اول، 1375)، صص 13 - 22؛
پ. انجيل برنابا، ترجمه حيدر قليخان قزلباش (سردار كابلى)، (بىجا، بىچا، دفتر نشر الكتاب، 1362)؛
ت. داود، عبدالاحد، محمد فى كتاب المقدس، (قطر : دارالضياء، للنشر و التوبيع، 1985م)؛
ث. محمد صادق، فخر الاسلام، انيس الاعلام فى نصرة الاسلام، (تهران : مرتضوى، 1351)؛
ج. موريس، بوكاى، عهدين، قرآن و علم، ترجمه حسن حبيبى : (تهران : حسينيه ارشاد، بىچا، بىتا)، صص 145 - 151؛
د. عبدالرحيم، سليمانى اردستانى، درآمدى برالهيات تطبيقى اسلام و مسيحيت، (قم : طه، 1382، چاپ اول).
-----
شيعه
پرسش 1 . آيا در اسلام حتماً بايد پيرو فرقه خاصى بود يا اين كه انسان تابع كدام فرقه باشد تفاوتى ندارد؟ و اگر تنها يك گروه بر حق است به چه دليل آن گروه شيعه است؟
يك. ملاك اصلى مسلمان بودن ايمان به حقيقت ناب اسلام و پيروى از آموزهها و تعاليم اسلام خالص و پيراسته از پيرايهها است. اين مسأله در زمان پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله در تبعيت و پيروى يكپارچه از آن حضرت تبلور مىيابد. پس از رحلت پيامبر اعظمصلى الله عليه وآله نيز تبعيت از اسلام ناب در گرو پيروى كامل از مسيرى است كه حضرتش براى امت ترسيم فرموده و بدان راهنمايى كرده است.
دو. براساس آنچه در روايات متعدد و متواترى شيعه و سنى نقل كردهاند، پيامبر اكرم در موارد مختلفى مسير آينده امت را ترسيم كرده و راه راست و ضلالتناپذير را پيروى كامل از «ثقلين» يعنى قرآن و عترت دانستهاند. از جمله در صحيح مسلم و مسند احمد بن حنبل و سنن دارمى و سنن بيهقى و ديگر منابع معتبر روايى اهلسنت آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير فرمودند : «هان اى مردم! همانا من يك بشر هستم و انتظار مىرود كه فرستاده پروردگارم (ملكالموت) نزد من آيد پس او را اجابت گويم. به درستى كه من دو چيز گرانبها نزد شما مىگذارم : يكى از آن دو كتاب خداست كه در آن هدايت و نور است. پس كتاب خدا را دريابيد و به آن چنگ زنيد... و ديگرى اهل بيت من است...».(1) نيز آن حضرت اضافه فرمودند : «آن دو (قرآن و عترت) جدايى ناپذيرند تا بر حوض كوثر به من بازگردند. پس بنگريد پس از من چسان آن دو را پى مىگيريد».(2) و نيز بر اين نكته تأكيد كردند كه : «اگر آن دو را پيروى كنيد هرگز گمراه نخواهيد شد».(3)
بنابراين گوهر هدايت اسلام ناب پس از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله جز از طريق پيروى قرآن و عترت به چنگ آمدنى نيست. از اين احاديث نكاتى چند به شرح زير به دست مىآيد :
2-1. قرآن و اهلبيتعليهم السلام هميشه همراه يكديگرند و جدايى ناپذيرند و طالبان حقايق قرآن بايد به اهلبيتعليهم السلام چنگ بزنند.
2-2. چنان كه پيروى از قرآن بدون هيچ قيد و شرطى بر همه واجب است پيروى از اهلبيتعليهم السلام نيز چنين است.
2-3. اهلبيتعليهم السلام معصومند، زيرا جدايىناپذير بودن آنها از قرآن، و لزوم پيروى بىقيد و شرط از آنان از دلايل روشنى بر معصوم بودن آنها است، چرا كه اگر گناه و خطايى داشتند از قرآن جدا مىشدند، و پيروى از آنان، مسلمانان را از ظلالت و گمراهى بيمه نمىكرد، و اينكه فرمودند با پيروى از آنان در برابر گمراهىها مصونيت داريد، دليل روشنى بر عصمت آنها است.
2-4. پيامبرصلى الله عليه وآله اين برنامه را براى تمام ادوار تاريخ مسلمين تا روز قيامت تنظيم كرده، مىفرمايد : «اين دو هميشه با هماند تا در كنار حوض كوثر نزد من آيند». اين به خوبى نشان مىدهد كه در تمام طول تاريخ اسلام فردى از اهلبيتعليهم السلام به عنوان پيشواى معصومعليه السلام وجود دارد، و همان گونه كه قرآن هميشه چراغ هدايت است، آنها نيز هميشه چراغ هدايتند.
2-5. جدا شدن يا پيشى گرفتن از اهلبيتعليهم السلام مايه گمراهى است و هيچ انتخابى را نبايد بر آنها مقدم داشت زيرا آنها از همه افضل و اعلم و برترند.(4)
سه. پيامبر اعظمصلى الله عليه وآله در موارد مكرر مصاديق اهل بيت را با نام و عدد معرفى نمودهاند. دراين دسته از روايات كه در منابع مختلف شيعه و سنى نقل گريده است حضرت علىعليه السلام به عنوان امام اول و جانشين بلافصل آن حضرت معرفى شده و آخرين امام كه دوازدهمين آنان است حضرت مهدى خواهد بود.(5)
چهار. بر اثر عللى كه پيش از اين گفته آمد امت اسلامى پس از آن حضرت به گروهاى مختلفى تقسيم شدند. عمدهترين تقسيم به دو گروه شيعه و سنى است. شيعه كسانى را گويند كه به لزوم پيروى از اهل بيت و امامت آنان به دليل اشارت قرآنى و نصوص قطعى رسيده از پيامبر ايمان دارند. در مقابل اهل سنت و جماعت كسانى را گويند كه منكر وابستگى امر امامت و رهبرى دينى و سياسى امت به نص بوده و لزوم پيروى از اهل بيتعليهم السلام را انكار مىكنند. گروه نخست به عنوان شيعه علىعليه السلام شناخته شده و از زبان پيامبرصلى الله عليه وآله به اين نام خوانده شدهاند.
از جمله پيامبر به حضرت علىعليه السلام فرمود : «يا على انت و اصحابك فى الجنه، انت و شيعتك فى الجنه»؛ اى على تو و يارانت در بهشتيد، تو و شيعيانت در بهشتيد».(6)
مشابه اين روايت در منابع اهل سنت به تكرار يافت مىشود.(7)
پنج. همان طور كه حقانيت همه اديان در عرض يكديگر مردود است، حقانيت همه فرقهها در درون يك دين نيز ممكن نيست و به تناقض مىانجامد.
در روايات متعددى كه شيعه و سنى از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نقل كردهاند امت پس از آن حضرت به فرقههاى متعددى تقسيم شده و در اين ميان تنها يك گروه اهل نجات و رستگارىاند.
نتيجه :
براساس آنچه گذشت آيا مىتوان غير از تشيع راستين، يعنى پيروى حقيقى از قرآن و عترت را، راه حق و صراط مستقيم و نجات آفرين به حساب آورد؟
...................) Anotates (.................
1) صحيح مسلم، باب فضائل على ابن ابى طالب؛ مسند احمد، 4/364؛ سنن دارمى، 2/431؛ سنن بيهقى، 2/148 و 7/30؛ الطحاوى، 4/368.
2) الترمذى، 13/201؛ اسدالغابه، 2/12؛ الدر المنثور، تفسير سوره شورى، آيه مودت.
3) مستدرك الصحيحين و تلخيصه، 3/109؛ فضائل الطائى، ص 30؛ مسند احمد، 3/17 و... .
4) جهت آگاهى بيشتر بنگريد :
الف. آيه الله مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 9، ص 75 و 76، تهران : دارالكتب الاسلاميه، چهارم، 1377.
ب. على اصغر رضوانى، شيعهشناسى و پاسخ به شبهات، ج 2.
ج. حميدرضا شاكرين، چرا تشيع (مق) معارف (ماهنامه)، ش 53 و 54.
5) جهت آگاهى بيشتر به پاسخ پرسشهاى بعدى رجوع كنيد.
6) جهت آگاهى بيشتر بنگريد : على ربانى گلپايگانى، درآمدى به شيعهشناسى، ص 31-28، قم : مركز جهانى علوم اسلامى.
7) ابن حجر عسقلانى، الصواعق المحرقه، ص 161، ط. مكتبه القاهره.
----------
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/3360
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت