يقين به خدا | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
يقين به خدا
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
يقين به خدا
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
خداشناسی(الهیات بالمعنی الاخص)
سوال:
دختري هستم که در خانواده مذهبي بزرگ شده ام و خيلي به مسائل مذهبي و قرآني اهميت مي دهم اما متأسفانه گاهي اوقات در مورد برخي صفات خداوند سوالات بي شماري برايم پيش مي آيد مثلا اينکه خداوند از روز ازل بوده يا اينکه خداوند تنها و مطلق است وحي. سوالات بيشمار مرا آزار مي دهد، لطفا ياريم کنيد تا به يقين کامل برسم و رضاي پروردگارم را جلب کنم.
پاسخ تفصیلی:
يک. نگرشي کلي در باب اوصاف الهي
ما چون در طبيعت پرورش يافتهايم و با آن انس گرفتهايم و هر چه ديدهايم جسمانى و داراى مكان و زمان معين بوده وابعاد و اشكال مخصوصى داشته است، هنگام شناخت صفات خدا گرفتار تشبيه مىشويم و تصور ذاتى كه نه جسم دارد، نه مكان و نه زمان و در عين حال نامحدود است و برتمام زمانها و مكانها احاطه دارد، برايمان دشوار است.
زيرا محتاج به بلندپروازى فكر و انديشه وخالى ساختن آن از تصوراتى است كه نسبت به موجودات مادى و طبيعى داريم. به همين جهت، نخستين شرط شناسايى صفات خداوند، نفى صفات مخلوقات از آن ذات مقدس و تشبيه نكردن او به موجودات محدود عالم طبيعت است. درك اين حقيقت، كه ذات خداوند با موجودات جسمانى اطراف ما شباهت ندارد، كليد رمز اين بحث است كه با كشف آن مىتوان با صفات خدا آشنا شد.
دستيابى به پاسخى دقيق و روشن، متوقف بر تبيين حقيقت زمان از يك سو و بيان اوصاف موجودات مادى و مجرد از سوى ديگر است. از اين رو طى چند مرحله به سوى پاسخ اين سؤال خواهيم رفت.
1ـ حقيقت زمان:
الف) زمان، امتداد است،
(بداية الحكمه، علامه طباطبائى، ص 78 و هستىشناسى، عبدالرسول عبوديت، ص 328)
امتداد، عبارت است از چيزى كه عقل انقسام آن را به اجزاء (دو جزء يا بيشتر) ممكن بداند (خواه تقسيم آن در خارج براى انسان ممكن باشد، خواه ممكن نباشد) به عنوان مثال خط (و نيز سطح و حجم)، يك امتداد است زيرا از نظر عقل قابل انقسام به دو پاره خط است و هر يك از آن دو پاره خط نيز خود قابل انقسام به دو پاره خط ديگر است و اين قابليت تقسيم پذيرى همواره ادامه دارد و از نظر عقل ممكن است هر چند در خارج وقتى ما تقسيم را ادامه دهيم به جائى مىرسيم كه پاره خط آنقدر كوتاه مىشود كه ما نمىتوانيم آن را تقسيم كنيم امّا همين پاره خطى كه در خارج قدرت بر تقسيم آن نداريم، از نظر عقل قابل تقسيم است چون به حكم خط بودن ـ بر خلاف نقطه ـ بُعد دارد و از همين رو عقل آن را قابل انقسام مىداند.
«زمان» نيز، امتداد است يعنى امرى پيوسته است كه از نظر عقل قابل انقسام به اجزاء كوچكتر است به عنوان مثال هر ساعت را مىتوان به شصت جزء تقسيم كرد و دقيقه ناميد و هر كدام از آن اجزاء را به شصت جزء تقسيم كرد و ثانيه ناميد و هر ثانيه نيز قابل انقسام به هزارم ثانيه و هر هزارم ثانيه قابل انقسام به اجزاء ديگر است و اين قابليت تقسيم پذيرى همچنان ادامه خواهد يافت.
نتيجه سخن: هر چيزى را كه داراى نوعى اتصال و پيوستگى است به گونهاى كه تقسيم آن از نظر عقل ممكن است، امتداد مىنامند و زمان امتداد است. ب) زمان، امتداد سيال است (توضيح: در كتب فلسفهاى كه به زبان عربى است از امتداد به (كم متصل) و از سيال به (غير قارالذات) تعبير شده است)،
(هستىشناسى، عبدالرسول عبوديت، ص 350).
امتداد دو گونه است: 1ـ امتداد پايدار 2ـ امتداد سيّال
(در كتب فلسفى، از امتداد به «كم متصل» و از پايدار به «قار الذات» و از سيال به «غير قار الذات» تعبير شده است)
. امتداد پايدار: امتدادى است كه اجزاى آن، همه با هم موجودند مانند اجزايى كه براى يك خط متصور است. امتداد سيال: امتدادى است كه اجزاى آن، هرگز با هم در وجود جمع نمىشوند؛ بلكه به تدريج يكى پس از ديگرى، موجود و معدوم مىشوند، به گونهاى كه در آنِ واحد همواره يك جزء موجود است و ساير اجزاى آن، يا قبلاً موجود شده و الان معدوم گشتهاند و يا بعدا موجود خواهند شد.
زمان از اين گونه است يعنى امتدادى است كه اجزاى آن هيچ گاه با هم موجود نيستند، بلكه همواره تنها يك جزء موجود است كه در آنِ بعد معدوم و جزء ديگر موجود مىشود. از اين رو زمان به گذشته و حال و آينده تقسيم مىشود. گذشته، معدوم شده؛ آينده هنوز موجود نشده و تنها حال موجود است و همواره حال، گذشته مىشود و آينده، حال (از آنجا كه هر جزء فرضى زمان، خود داراى امتداد است و هر اندازه هم كه تقسيم شود باز قابل انقسام عقلى است؛ هر جزء فرضى زمان را كه در نظر بگيريد ـ هر اندازه هم كه كوچك باشد مثلاً يك ميليونيم ثانيه يكباره موجود نمىشود بلكه به تدريج موجود مىشود) نتيجه: زمان، امتداد سيال است يعنى، امر متصل و به هم پيوستهاى است كه اجزاء آن با هم در وجود جمع نمىشوند بلكه به تدريج و يكى پس از ديگرى موجود مىگردند. ج) زمان، امتداد سيال شىء متحرك است. حقيقت زمان ـ چنان كه گذشت ـ امتداد سيال است؛ امّا بايد توجه داشت كه زمان ـ به عنوان يك امتداد ـ وجودى مستقل از ساير اشيا ندارد، بلكه امتدادِ شى اى است كه داراى حركت است. توضيح: حركت، عبارت است از تغيير تدريجى؛ مانند: تغيير تدريجى دماى آب از يك درجه به هشتاد درجه و تغيير تدريجى يك دانه كاشته شده در زمين به يك نهال و يك نطفه به يك انسان بالغ.
حركت به معناى دقيق فلسفى آن، تغيير دفعى و آنى را در بر نمىگيرد. از همين رو حركت داراى امتداد و پيوستگى است و اين امتداد، امتدادى سيال است يعنى اجزاى فرضى آن هيچ گاه با هم موجود نيستند؛ بلكه به تدريج و يكى پس از ديگرى موجود مىشوند. با توجه به اينكه قبلاً معلوم شد كه «زمان، امتداد سيال است»، اكنون رابطه ميان حركت و زمان مشخص مىشود و آن اينكه: هر حركتى داراى زمان است و زمان همان امتداد سيال است كه در هر حركت وجود دارد به عبارت ديگر، زمان امتداد و بُعد شئ متحرك است. از اين رو، زمان بر خلاف تصوير ساده ذهنى ما، امرى مستقل و جداى از ساير اشياء نيست بلكه بُعد و امتداد شئ متحرك است.
همان گونه كه طول و عرض و ارتفاع وجودى مستقل و جداى از جسم ندارند بلكه امتداد ـ از نوع پايدار ـ و بُعد جسم هستند؛ زمان نيز وجودى مستقل و جداى از جسم ندارند بلكه امتداد ـ از نوع سيّال ـ و بُعد چهارم آن است. د) هر حركت، زمان مخصوص به خود دارد. همان گونه كه طول، عرض و عمق، امرى مستقل و جداى از جسم نيستند؛ بلكه ابعاد و امتدادهاى هر جسم هستند و از اين رو هر جسمى، طول، عرض و عمق مخصوص به خود دارد. همچنين زمان، امرى مستقل و جدا از حركت نيست؛ بلكه بُعد حركت و امتداد آن است لذا هر حركتى، زمان مخصوص به خود دارد و ما به تعداد حركتهاى موجود در عالم هستى، زمان داريم.
بنابراين، اين تصوير ساده ذهنى ـ كه زمان امرى مستقل و جداى از حركت است و سپس حركت با آن مقايسه و بر آن منطبق مىشود ـ تصوير درستى نيست. تصوير ساده اين است كه زمان امر مستقلى است كه از ازل وجود داشته و سپس در بستر زمان، حركتهايى پيدا شده است؛ مثلاً نطفهاى به كودكى تبديل شده و آن كودك به سن جوانى و پيرى رسيده، سپس فرزند او همين مسير را طى كرده است در حالى كه واقع مطلب اين است كه هر حركتى، بُعد و امتدادى مخصوص خود دارد كه زمانِ آن حركت است.
از اين رو هر حركت زمان مخصوص به خود دارد؛ ليكن براى مقايسه اندازه حركتهاى مختلف با هم، زمانِ يكى از حركتها را واحد و مقياس عام قرار دادهايم و آن زمانِ حركت وضعى زمين (حركت زمين به دور خودش) است. اين زمان را 24 قسمت كردهايم و هر قسمت را يك ساعت ناميدهايم و هر ساعت را شصت قسمت كرده و دقيقه ناميدهايم و هر دقيقه را شصت قسمت كرده و ثانيه ناميدهايم. همچنين سى واحد از اين زمان را يك ماه و دوازده ماه را يك سال و صد سال را يك قرن ناميدهايم. بنابراين، زمانِ عام هم خود زمانِ يك حركتى خاصى است (حركت وضعى زمين) كه براى سادگى در هنگام مقايسه زمانها با يكديگر، آن را معيار عمومى قرار دادهايم؛ مانند اين كه متر را مقياس عام براى سنجش طول قرار مىدهيم. ه) زمان، ويژگى موجوداتى است كه داراى حركت و تغييراند. با توجه به حقيقت زمان (امتدادِ سيال شىء متحرك)، زمان ويژگى موجودِ متغيّر و متحرك است. از اين رو هر موجودى كه داراى حركت و تغيير است، زمان دارد و هر موجودى كه حركت ندارد، زمان ندارد (نظير طول، عرض و عمق كه ويژگى موجود مادى و جسم است).
هر موجودى كه داراى جسم است، طول، عرض و عمق دارد و هر موجودى كه جسم ندارد، طول و عرض و عمق ندارد. همان گونه كه در مورد موجودى كه جسم ندارد، بى معنا است كه براى آن طول و عرض ذكر كنيم (مثلاً نمىگوييم «ناراحتى من از اين موضوع، چهل متر طول دارد»)؛ در مورد موجودى كه حركت و تغيير ندارد، نيز بى معنا است كه تغييرات زمانى به كار بريم و آنها را در ظرف زمان قرار دهيم.
2ـ حقيقت مكان:
الف) تعريف مكان،
(هستىشناسى، عبدالرسول عبوديت، ص 342)
: هر موجودى كه داراى امتدادهاى سه گانه (طول، عرض و عمق) است، اين امتدادهاى سه گانهاش فضايى را اشغال مىكند.
فضائى كه اين امتدادهاى سه گانه را احاطه كرده است، مكان آن موجود ناميده مىشود. (گاهى از باب مسامحه تنها به يكى از سطوحى كه جسم را احاطه كرده توجه مىكنيم و به ساير سطوحى كه در برگيرنده جسم است نظر نمىكنيم؛ (مثلاً مىگوييم: مكان فلان كتاب، روى ميز است يا مكان رضا، فلان قطعه از زمين است (توجه ما به سطح زيرين كتاب و زير پاى رضا است). ب ) مكان، ويژگى موجوداتى است كه جسماند: با توجه به تعريف بالا، معلوم شد كه مكان خصوصيت موجوداتى است كه داراى ابعاد سه گانهاند (يعنى موجود جسمانى)؛ زيرا جسم، جوهرى است كه ابعاد سه گانه دارد. 3ـ نتيجه زير از شناخت حقيقت زمان و مكان به دست مىآيد: يكم: موجود مجرد، فراتر از مكان و زمان است؛ زيرا مكان ويژگى موجودى است كه جسم دارد. از اين رو مكان داشتن در مورد موجود غير جسمانى، معنا و مفهومى ندارد، زيرا در جهات سه گانه امتداد ندارد تا مكان اشغال كند. زمان نيز ويژگى موجوداتى است كه داراى حركت و تغييراند.
از اين رو موجود مجرد ـ كه مجرد از ماده است تغيير و حركت ندارد تا مقدار حركت (زمان) داشته باشد، لذا موجود مجرد فرا زمان است. دوّم: موجود مكانى و زمانى، ناقص و محدود است. زمان و مكان، نشانگر نقص و كاستى موجود زمانمند و مكانمند است؛ زيرا موجود مكانمند اوّلاً محدود به مكان خاصى است (در جايى هست و در جاى ديگر نيست) ثانيا در وجودش محتاج و نيازمند به مكان است. از طرف ديگر موجودى كه زمانمند است به اين معنا است كه در او تغيير و حركت وجود دارد. كه دقيقا به معناى اين است كه آن شىء كمالى را فاقد است و با حركت به سوى آن، مىخواهد واجدِ آن شود. هستهاى كه در زمين كاشته مىشود، تنه، شاخ، برگ و ميوه ندارد و با حركت به سوى درخت شدن، داراى اين امور مىشود. پس حركت نشانه فقر و نادارى است.
4ـ خداوند، مجرد تام و واجد جميع كمالات و پيراسته از هر گونه نقص و كاستى است. خداوند، مبدأ هستى و سرچشمه همه وجودات و كمالات است. بر اساس قانون عليّت، موجودات پيرامون ما، همگى منتهى به علتى مىشوند كه واجب الوجود بالذات است. چنين موجودى بايد واجد جميع كمالات وجودى بوده و هيچ گونه نيازى به غير نداشته باشد؛ زيرا فاقد شىء نمىتواند اعطاكننده و افاضه كننده آن به ديگرى باشد. لازمه جسمانى و مادى بودن، زمانمند و مكانمند بودن است و چنين موجودى، ناقص و محتاج به غير است، و چون خداوند، از هر نوع نقصان و نياز پيراسته است، لاجرم موجودى مجرد و فرامكانى و فرا زمانى است. او در ظرف زمان و مكان نمىگنجد و از چنين نقص و محدوديتى به دور است. مكان، مانند طول و عرض و ارتفاع از ابعاد موجوداتى است و بعد چهارم آن است. خداوند و همه مخلوقاتى كه مجرد هستند مانند ملائكه، اصلاً زمان ندارند.
دو.
ازلى بودن خدا
از مفهوم «واجب الوجود»، ازلى و ابدى بودن و در يك كلام سرمدى بودن خداوند اثبات مىشود؛ زيرا واجب الوجود - كه وجود برايش ضرورى است - نيازى به علت ندارد و او علت براى وجود ممكنات است. از اينجا دو صفت براى واجب الوجود اثبات مىشود: يكم. «بىنيازى» او از هر موجود ديگرى؛ زيرا اگر كمترين نيازى به موجود ديگرى داشته باشد، آن موجود ديگر، علت او خواهد بود و در جاى خود مبين شده كه معناى علت همين است كه موجود ديگرى، نيازمند به او باشد.
دوّم. موجودات ممكن الوجود، معلول و نيازمند به اويند و او نخستين علت، براى پيدايش آنها است.
با استفاده از اين دو مطلب مىگوييم: اگر موجودى معلول و نيازمند به موجود ديگرى باشد، وجودش تابع آن خواهد بود و با مفقود بودن علتش، به وجود نخواهد آمد. به ديگر سخن، معدوم بودن موجودى در برههاى از زمان، نشانه نيازمندى و ممكن الوجود بودن آن است و چون واجب الوجود، خود به خود وجود دارد و نيازمند به هيچ موجودى نيست، هميشه موجود خواهد بود.
بدين ترتيب دو صفت براى واجب الوجود اثبات مىشود: يكى ازلى بودن؛ يعنى، در گذشته، سابقه عدم نداشته است و ديگرى ابدى بودن؛ يعنى، در آينده نيز هيچ گاه معدوم نخواهد شد. بنابراين هر موجودى كه سابقه عدم يا امكان زوال داشته باشد، واجب الوجود نخواهد بود.
آموزش عقايد، ج 1 و 2، صص 84 - 85.
با دقت در اين مطالب، روشن مىشود كه ممكن نيست واجب الوجود، خود را معدوم سازد؛ چرا كه وجودِ او ضرورى و حتمى است و اگر بخواهد اين ضرورت را از خود بگيرد، انقلاب در ذات لازم مىآيد و اين با واجب الوجود بودن او ناسازگار است. به عبارت ديگر واجب الوجود؛ يعنى، چيزى كه عدمش محال است. پس اگر بشود كه خود را معدوم سازد، يعنى، عدمش ممكن است و چيزى كه عدمش ممكن باشد، «ممكن الوجود» است؛ نه «واجب الوجود».
در «نهج البلاغه» در خطبههاي زيادي بر اين معني تأكيد شده است به عنوان نمونه در خطبه 163 ميخوانيم
«لَيْسَ لِأَوَّلِيَّتِهُ اِبْتِداءٌ وَ لا لِأَزَليَّتِهِ اِنْقِضاءٍ»
[براي اوليت او آغاز، و براي ازليتش پايان نيست] و در خطبه 185 آمده است
«مُسْتَشْهِدٌ بِحُدُوْثِ الأَشْياءِ عَلي أَزَليَّتِهِ»
[با حدوث موجودات ازليت خود را آشكار ساخته] و نيز در همين خطبه ميخوانيم «واحِدٌ لا بِعَدَدٍ، وَ دائمٌ لا بِأَمَدٍ» [يگانه است اما نه واحد عددي (كه دومي براي آن تصور شود) و هميشگي است ولي نه اينكه زماني داشته باشد]! در اصول كافي در فصل معاني اسماء الله در تفسير «هُوَ الأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» از امام صادق (ع) چنين آمده است
«هُوَ الأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيءٍ وَ هُوَ الْآخِرُ عَلَي ما لَمْ يَزَلْ وَ لا تَخْتَلِفُ عَلَيْهُ الصِّفاتُ وَ الأَسْماءُ، كَما تَخْتَلِفُ عَلَي غَيْرِهِ»
[او آغاز بوده و قبل از همه چيز، و آخر است بعد از همه چيز، صفات و اسمائش دگرگون نميشود آنگونه كه از ديگران دگرگون ميشود (اصول كافي 1/ 115 (باب معاني الاسماء) حديث 5)] پيام قرآن ج 4، حضرت آيت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران به نقل از سايت تبيان
سه.
يگانگى خدا
در باب اثبات يگانگى خداوند، دلايل گوناگونى ذكر شده است كه در اين اختصار نمىتوان همه آنها را شمارش و تبيين كرد؛ ازاينرو تنها به تحليلو تشريح يك دليل بسنده مىكنيم. فهم اين برهان، نيازمند توجّه به دو مقدمه است:
يكم.
وجود هر معلولى، وابسته به علت خويش است؛ به عبارت ديگربنا بر اصل عليّت - كه در جاى خود مستدل و مبرهن گشته هر معلولى وجود خودش را - با همه شئون و متعلقاتش از علّت هستىبخش خويش، دريافت مىدارد و اگر احتياج به شروط و معدّاتى هم داشته باشد، مىبايست وجود آنها هم مستند به علّت هستىبخش خويش باشد.
بنابراين اگر دو يا چند علت هستىبخش، در عرض هم فرض شوند، معلول هر يك از آنها، وابسته به علّت خودش است و هيچگونه وابستگى به علت ديگر يا معلولهاى آن، نخواهد داشت. بدين ترتيب، ارتباط و وابستگى ميان معلولهاى آنها، به وجود نخواهد آمد.
دوم.
نظام اين جهانِ مشهود، نظام واحدى است كه در آن، پديدههاى همزمان و ناهمزمان، با يكديگر ارتباط و وابستگى دارند. امّا ارتباط پديدههاى همزمان، همان تأثير عِلّى و معلولى در ميان آنها است كه موجب تغييرات و دگرگونىهايى در آنها مىشود و به هيچ وجه، قابل انكار نيست و امّا ارتباط ميان پديدههاى نا همزمان، به اين صورت است كه پديدههاى «گذشته»، زمينه پيدايش پديدههاى «كنونى» را فراهم كردهاند و پديدههاى «كنونى» نيز به نوبه خود، زمينه پيدايش پديدههاى «آينده» را فراهم مىسازند. اگر روابط علّى و اعدادى، از ميان پديدههاى جهان برداشته شود، جهانى باقى نخواهد ماند و هيچ پديده ديگرى هم، به وجود نخواهد آمد. چنانكه اگر ارتباط وجود انسان با هوا، نور، آب و مواد غذايى بريده شود، ديگر نمىتواند به وجود خود ادامه دهد و زمينه پيدايش انسان ديگر يا پديده ديگرى را فراهم سازد.
با ضميمه اين دو مقدمه، مىتوان نتيجه گرفت كه نظام اين جهان - كه شامل مجموعه پديدههاى بىشمار گذشته، حال و آينده است آفريده يك آفريدگار مىباشد و تحت تدبير حكيمانه او اداره مىشود؛ زيرا، اگر يك يا چند آفريدگار ديگرى مىبود، ارتباطى ميان آفريدگان به وجود نمىآمد و نظام واحدى بر آنها حاكم نمىشد؛ بلكه هر آفريدهاى از طرف آفريدگار خودش، به وجود مىآمد و به كمك ديگر آفريدگان همان آفريدگار، پرورش مىيافت. در نتيجه، نظامهاى متعدد و مستقلى، به وجود مىآمد و ارتباط و پيوندى ميان آنها برقرار نمىشد.
درصورتى كه نظام موجود در جهان، نظام واحد همبستهاى است و پيوند ميان پديدههاى آن، مشهود است.
محمدتقى مصباح يزدى، آموزش فلسفه، ج 2، ص 359 و 360؛ براى اطلاع بيشتر از تقريرهاى گوناگون اين موضوع نگا: سيدمحمدحسين طباطبايى، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، صص111 - 123.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/4274
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت