تبعيض در هدايت | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
تبعيض در هدايت
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
تبعيض در هدايت
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
تبعیض در هدایت
,
عدل الهی
سوال:
چگونه بگوييم خداوند عادل است در صورتي که يک نفر در خانواده فقير و يک نفر ولد زنا و ديگري در خانواده مسلمان و ديگري در خانواده کافر به دنيا مي آيند اين بچه ها چه گناهي کرده اند اين چه عدالتي است؟ يک نفر که در يک کشور غير اسلامي به دنيا آمده و از اسلام خبري ندارد يا بر عليه اسلام تبليغات سوء مي شود و آن شخص کافر مي ميرد، آيا عدل است که مجازات شود؟ در صورتي که يک نفر در يک خانواده مسلمان بدون تحقيق مسلمان مي شود، آيا اين عدالت است؟ لطفا به طور کامل و مفصل توضيح دهيد.
پاسخ تفصیلی:
در این سوال از دو گونه امور پرسش شده است یکی سوال از شرائط اقتصادی و محیطی است که عاملی است خارجی و عارضی و دیگری مساله ی حرامزاده و کافرزاده بودن که مربوط می شود به خمیرمایه ی وجودی شخص. لذا این سوال از دو زاویه باید پاسخ داده شود. پس ابتدا به مساله حرامزادگی کافرزاده بودن پرادخته می شود و در انتها مساله تفاوت در شرائط اقتصادی و محیطی مورد بررسی قرار می گیرد.
در پاسخ به مساله حرامزادگی بررسی چند مسأله لازم است که حاصل این مسائل پاسخ نهایی را تأمین می کند.
1ـ عالم مادّه ، دار علّت و معلول.
شکی نیست که قانون علیّت یک قانون جهان شمول است ؛ و هیچ مخلوقی از حکم این قانون خارج نیست ؛ لذا موجودات و فعل و انفعالات مادّی هم ، دارای علل خاصّ خودند ؛ به قول شاعر همواره « گندم از گندم بروید جو ز جو » و « از کوزه همان برون تراود که در اوست.» بر این اساس از زمین خوب و حاصلخیز گیاه خوب می روید و در زمین نامرغوب گیاه نامرغوب رشد می کند. « وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدا ـــ سرزمين پاكيزه گياهش به فرمان پروردگار مىرويد؛ امّا سرزمينهاى بد طينت ، جز گياه ناچيز و بىارزش، از آن نمىرويد. » ( الأعراف/58 ) اگر دو درخت مثل هم ، در دو زمین متفاوت از نظر مرغوبیت خاک کاشته شود ، یقینا دو نتیجه متفاوت خواهیم داشت ؛ همچنین اگر دو درخت مثل هم ، در دو زمین مثل هم کاشته شده ولی با دو آب متفاوت ــ مثلا یکی با آب شور و دیگری با آب شیرین ــ آبیاری شود باز دو نتیجه متفاوت مشاهده خواهیم نمود. یعنی در این عالم ، هر علّتی ، معلول مخصوص به خود را دارد و محال است از یک علّت خاصّ ، غیر معلول خودش پدیدار شود کما اینکه هر معلولی نیز علّت ویژه ی خود را دارد و محال است یک معلول خاصّ از علّتی غیر از علّت خاصّ خود به وجود آید. این همان قانون کلّی علیّت است که عالم بر اساس آن سامان یافته و اساساً همین قانون است که عالم هستی را عالم کرده است. لذا اگر قانون علیّت در هستی حاکم نبود اساساً چیزی به نام عالم خلقت نیز وجود نداشت ؛ چون عالم بودن عالم نتیجه ی تفاوت موجودات آن است و تفاوتها نتیجه ی قانون علیّت هستند.
پس آنچه در گیتی حاکم است قانون عامّ علیّت است که وجود انسان نیز نتیجه ی آن است ؛ چون از هر تخمک و اسپرم خاصّی تنها و تنها یک انسان خاصّ پدید می آید ؛ و محال است یک شخص خاصّ از غیر این تخمک و اسپرم موجود شود. بنا بر این آن جنینی که از راه زنا حاصل می شود جز از همین راه ، محال بود حاصل شود. اگر مادر همین نوزاد حرامزاده دقیقاً در همان لحظه ی زنا ، به جای زنا ، با شوهر خود همبستر می شد یقیناً نوزادی که به دنیا می آمد غیر از آن نوزادی بود که از راه زنا حاصل گشته است. همینطور کسی که از والدین کافر به دنیا محال بود جز از همان دو نفر پدید آید. پس پدید آمدن آن شخصی که به خاطر نحوه ی عملکرد والدینش عنوان حرامزاده یا کافرزاده به او اطلاق می شود ، جز از همان راه که پدید آمده امکان نداشته است و فرض اینکه خدا همان شخص را از راه حلال از والدین دیگری به دنیا بیاورد فرض محال و مستلزم تناقض است. چون فرض پیدایش یک معلول از غیرعلّت خودش به این معناست که چیزی که علّت این معلول نیست علّت این معلول باشد. یعنی یک چیز ، هم علّت این معلول خاصّ باشد و هم علّت آن نباشد که این تناقضی آشکار می باشد که ذاتاً محال است.
2ـ خدا چه چیزی می آفریند؟
باید توجّه داشت که خدا کسی را حرمزاده یا حلال زاده یا کافرزاده و مسلمان زاده نمی کند ؛ خدا فقط به هر موجودی که امکان وجود داشته باشد وجود را افاضه می کند. کار خدا تنها و تنها وجود دادن است ؛ همانگونه که کار خورشید نور دادن است. نور خورشید وقتی از شیشه ی قرمز عبور می نماید قرمز می شود و هنگامی که از شیشه ی آبی عبور می کند آبی می شود.
در این مثال ، اصل نور آبی و قرمز و نور بودن آنها هر دو کار خورشید است و شیشه به هیچ وجه ایجاد نور نمی کند ؛ ولی آبی و قرمز شدن آن نور ، منتسب به شیشه است نه خورشید. به همین نحو کار خدا هم تنها وجود دادن است ؛ وقتی تخمک زن و اسپرم مرد به هم رسیدند خدا وجود می دهد چه آن تخمک و اسپرم از راه حرام گرد هم آمده باشند یا از راه حلال و چه از دو شخص کافر باشند یا از دو فرد مسلمان. وجود دهنده در هر دو فرض ، فقط و فقط وجود دهنده است و آنچه عنوان حرامزاده و حلال زاده بودن و کافرزاده و مسلمان زاده را موجب می شود والدین هستند نه خدا که وجود دهنده است.
همینطور وقتی کسی دیگری را بی دلیل می کشد ، میراننده خداست کما اینکه اگر همان فرد کشنده ، همان شخص کشته شده را از باب قصاص می کشت باز میراننده خدا بود ؛ یعنی نسبت هر دو کار برای خدا یکسان است ؛ امّا در فرض اوّل ، شخص کشنده ، قاتل نامیده و در فرض دوم قصاص کننده گفته می شود ولی هیچکدام از این عناوین به خدا نسبت داده نمی شوند و خدا در هر دو فرض ، فقط میراننده و قبض کننده ی روح است. کما اینکه وقتی فرزندی به دنیا می آید ، مرد ، پدر می شود و زن مادر ؛ امّا خدا نه پدر است و نه مادر بلکه خدا تنها خالق (وجود دهنده) است. همچنین مادر ، فرزند را می زاید ولی کار خدا زاییدن نیست بلکه تنها وجود دادن است.
لذا خدا نه کسی را حرامزاده می کند نه حلال زاده ، نه مسلمان زاده می کند و نه کافر زاده ؛ بلکه هر چه امکان وجود داشته باشد خدا به او وجود می دهد و وجود دادن در هر حال خیر و خوب است اگر چه آن وجود نسبت به امثال خود ضعیف باشد.
3ـ قاعده کلّی در قضاوت اخروی خداوند متعال
مطلب دیگر اینکه عنواینی چون پدر ، مادر ، فرزند ، احکام خاصّ همین دنیا می باشند و عناوینی چون حرامزاده و حلال زاده بودن و کافرزاده و مسلمان زاده بودن ، نه تنها احکام این دنیا بلکه احکام خاصّ انسان مکلّف هستند و در خارج از نظام تشریع معنا ندارند. لذا در آخرت نیز ، که دار تشریع و تکلیف نیست ، این عناوین برداشته می شوند. « فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ ـ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ـ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ في جَهَنَّمَ خالِدُونَ. ــــــ پس آنگاه كه در صور دميده شود، ديگر آن روز ميانشان نسبت خويشاوندى وجود ندارد و از حال يكديگر نمىپرسند. پس هر كه ميزان اعمالش سنگين باشد، آنها حقا رستگاراناند. و هر كه ميزان اعمالش سبك باشد، آنان كسانىاند كه به خويشتن زيان زدهاند و هميشه در جهنم مىمانند.» ( مومنون : 101 ـ 103)
بنا بر این حرامزاده یا حلال زاده بودن و امثال آن برای خدا و قضاوت او معنی ندارند ؛ خدا در قضاوت اخروی خود تنها چیزی را که ملاک قرار می دهد حاصل دست خود افراد است نسبت به توان وجودی آنها. لذا فرمود: « لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت. ــــــ خداوند هيچ كس را، جز به اندازه ی توانايي وجودیش ، تكليف نمىكند. (انسان،) هر كار(نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده؛ و هر كار(بدى) كند، به زيان خود كرده است »(البقرة:286). در قضاوت اخروی خداوند متعال اصل کلّی و قاعده ی شک ناپذیر و محکم همان است که خداوند متعال در آیات 39 تا 41 سوره مبارکه النّجم بیان فرمود که: « أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ـ وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى ـ وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى ـ ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى ــــــ كه هيچ كس بار گناه ديگرى را بر دوش نمىگيرد ؛ و اينكه براى انسان بهرهاى جز سعى و كوشش او نيست ؛ و اينكه تلاش او به زودى ديده مىشود. سپس به او جزاى تامّ و تمام داده خواهد شد.»
طبق براهین قاطع عقلی شکی در این نیست که خداوند متعال عادل است و ظلم که امر عدمی و صفت نقص است به ساحت کمال مطلق او راه ندارد ؛ پس محال است کسی را به خاطر کاری که نکرده است مجازات کند ؛ لذا عذاب فقط در مقابل گناه اختیاری است و بس. و در این حسابرسی خدا ذرّه ای در حقّ کسی اجحاف نمی کند. حساب خداوند علیم و خبیر در روز قیامت چنان دقیق است که تمام عوامل را در انجام عمل خوب و بد یک فرد در نظر می گیرد و هیچ عاملی را فروگذار نمی کند ؛ و تأثیر کارهای گذشتگان را تا هزاران نسل نیز محاسبه می کند ؛ و زمینه های بروز یک رفتار را از خود شخص تا حضرت آدم (ع) لحاظ می نماید و آنگاه قضاوت عادلانه می کند ؛ و البته فضل و رحمت او بر عدلش غالب است ؛ لذا از بسیاری از آنچه به ضرر بنده است چشم پوشی می کند و با بندگان به رحمت رفتار می نماید .
بر این اساس مثلا اگر کسی هزار سال پیش کاری کرده است که الان باعث گمراهی یک عدّه شده است ؛ او در گناه اینها شریک است ؛ یا اگر کسی در اثر تأثیر اعمال دیگران ، به صورت ناخودآگاه گرایش بیشتری به گناه پیدا کرده است ؛ خداوند متعال به هنگام حسابرسی اثر این عامل را در نظر گرفته در مجازات او تخفیف می دهد.
بنا بر این ، اوّلاً خدا کسی را به خاطر زنازاده بودن یا کافرزاده بودن مجازات نمی کند و ثانیاً اگر زنازاده بودن یا کافرزاده بودن شخص ، در ارتکاب معاصی حقیقتاً نقش داشته باشد یقیناً خداوند عادل این تأثیر را در مجازات خود لحاظ می نماید ، « وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً ــــ و به قدر رشته ی شكاف هسته ی خرمايى به آنان ستم نمىشود.» (الإسراء:71)
4ـ تأثیر حرامزادگی و کافرزادگی در عمل اختیاری انسان.
در مقام فرض این احتمال وجود دارد که افراد حرامزاده و کافرزاده نسبت به افراد عادی از برخی جهات ، ضعف وجودی داشته باشند ولی دلیل محکمی بر این فرض وجود ندارد ــ بحث تفصیلی این مطلب در ادامه خواهد آمد ــ ولی به هر حال حرامزاده و کافرزاده بودن موجب سلب اختیار انسان نشده و علّت تامّه ی ارتکاب گناه نمی شود. لذا فرزند زنا و فرزند کافر نیز مثل دیگر انسانها مختار بوده سرنوشت خود را در دست اختیار خود دارد و هیچ دلیل عقلی یا نقلی وجود ندارد که اثبات کند اینها لزوماً اهل جهنّم می شوند ؛ کما اینکه هیچ دلیلی نیست که اثبات کند هر حلال زاده و مسلمان زاده ای وارد بهشت می شود.
پسر نوح از شریفترین نطفه ها پدید آمده بود ولی اهل جهنّم شد و در مقابل کافر زاده هایی بودند که از اولیاء الهی گردیدند. « يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُون. ـــــ زنده را از مرده خارج مىسازد، و مرده را از زنده بيرون مىآورد؛ اين است خداى شما ، پس چگونه از حقّ منحرف مىشويد؟! » (الأنعام:95) امام حسن عسکری (ع) در تفسیر آیه فرمودند: « يَعْنِي الْمُؤْمِنَ مِنَ الْكَافِرِ وَ الْكَافِرَ مِنَ الْمُؤْمِن»
امّا اگر گفته شود که در برخی روایات گفته شده که دشمن اهل بیت نمی شود مگر ولدالزّنا و ولدالحیض ؛ پاسخ داده می شود که مراد از این ولدالزّنا و ولدالحیض غیر از معنی عرفی آنهاست. طبق روایات ، علی (ع) پدر امّت اسلام است ؛ لذا هر کس منکر ولایت و پدری او بر خود باشد او پدری نامشروع را برای خود برگزیده است لذا از این حیث ولدالزّنا است و هر که ولایت او را پذیرفته در کنار ولایت غیر او ـ از غیر معصومین ــ پذیرفته است ، او از این جهت ولدالحیض است ؛ چون نطفه ی ولدالحیض مرکّب از اسپرم پدر و خون حیض است. امیر المومنین (ع) فرمودند:«... اى اصبغ ، روزى رسول خدا (ص) مرا فرا خواند و فرمود: اى على به مسجد من برو ، سپس بر منبر بالا مىروى و مردم را سوى خود فرا مىخوانى، پس حمد و ثناى خدای ـ عزّ و جلّ ـ بجاى مىآورى و درود فراوان بر من مىفرستى ، آنگاه مىگویى: اى مردم، من فرستاده ی رسول خدا به سوى شما هستم، و ايشان به شما مىفرمايد: «آگاه باشيد، لعنت خدا و لعنت فرشتگان مقرّب و پيامبران مرسل خداوند و لعنت من بر هر كس كه خود را به غير پدر خودش منتسب كند ، يا خود را از آنِ غير صاحبان خود بداند ، يا مزد كارگرى را كم گذارد و به او ستم روا دارد». من به مسجد آن حضرت رفتم، حمد و ثناى الهى بجاى آوردم و درود فراوانى بر رسول خدا (ص) فرستادم، سپس گفتم: «اى مردم من فرستاده رسول خدا (ص) به سوى شما هستم، و ايشان به شما مىفرمايد: آگاه باشيد لعنت خدا و لعنت فرشتگان مقرّب و پيامبران مرسل خدا و لعنت من بر هر كس كه خود را به غير پدر خودش منتسب كند، يا خود را از آنِ غير صاحبان خود بداند، يا مزد مزدبرى را كم گذارد.» پس هيچ يك از مردم سخنى نگفت جز عمر بن خطّاب كه گفت: اى ابا الحسن پيام را رساندى ولى سخنى سربسته و بدون شرح و تفسير آوردى، گفتم: به رسول خدا (ص) مىگويم. پس خدمت پيامبر (ص) بازگشتم و داستان را به آن حضرت گزارش دادم.
فرمود: به مسجدم باز گرد، و بر منبر رو و حمد و ثناى الهى بجاى آر و بر من درود فرست، سپس بگو: اى مردم ما چيزى براى شما نياوريم جز اينكه تأويل و تفسير آن را بنزد خود داريم. آگاه باشيد ، منم پدر شما ، آگاه باشيد منم مولا و صاحب اختيار شما ، آگاه باشيد منم اجير و مزدبر شما.» ( أمالي المفيد ،ص353 ،المجلس الثاني و الأربعون )
امّا اگر گفته شود که به هر حال حرامزاده و کافرزاده از نظر وجودی از افراد عادی ضعیفتر آفریده شده و گرایش او به معصیت بیشتر از بقیّه ی افراد است و این ظلم است ؛ پاسخ داده می شد که اوّلاً اصل چنین ادّعایی ، جای چون و چرا دارد و بی دلیل نمی توان چنین ادّعایی را پذیرا شد.
ثانیاً چنین نیست که حرامزاده و کافرزاده از حیث وجودی از هر حلال زاده و مسلمان زاده ای ضعیفتر باشد ؛ به یقین برای ما روشن است که بسیاری از عقب مانده های ذهنی و عقلی ، با اینکه حلال زاده و مسلمان زاده اند ولی از نظر رتبه ی وجودی بالاتر از زنا زاده و کافرزاده نیستند. ثالثاً به فرض وجود تفاوت بین شخص حرامزاده و کافرزاده و شخص مسلمان حلال زاده ، باز نمی توان گفت در حقّ او ظلمی رخ داده است.
باید توجّه داشت که تفاوت در خلقت ، ظلم نیست بلکه تفاوت در خلقت ، اساس وجود جهان است ؛ آنچه ظلم است تبعیض است. اگر خدا درباره ی دو موجود که از هر جهت مساوی اند دو گونه قضاوت نماید این تبعیض و ظلم است و خدا منزّه از چنین کاری است و به تصریح قرآن کریم خدا با هر کسی بر اساس شرائط وجودی خود او قضاوت می کند. « لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها. ـــــ خداوند هيچ كس را جز به مقدار آنچه به او داده تكليف نمىكند.» (الطلاق:7). خدا جمادات را در پایین ترین رتبه آفریده و بالاتر از آنها گیاهان را خلق نموده و برتر از آنها حیواناتند که خود آنها نیز دارای مراتب وجودی فراوانی هستند ؛ و برتر از حیوانات جنّ را پدید آورده که خود آنها نیز دارای مراتبند و برتر از جنّها بشر را آفریده است که برخی در مرز حیوانیّت و برخی برترند و برخی باز هم برتر تا برسد به رتبه ی اولیاء و انبیاء الهی که خود آنها نیز همگی در یک رتبه خلق نشده اند و تفاوت وجودی دارند و در بین آنها چهارده معصوم فراتر از همه و نبی اکرم (ص) در صدر خلائق اوّلین و آخرین است. پس اگر بنا بود خدا موجودات را متفاوت نیافریند در آن صورت باید یک موجود بیش نمی آفرید ؛ چون اگر قرار بود موجود دوم نیز از هر جهت ، حتّی از نظر زمان و مکان و ... ، مثل موجود اوّل باشد در آن صورت دومی نمی شد بلکه همان اوّلی بود.
مسأله ی تأثیر عوامل اقتصادی و محیطی بر وجود انسان.
1ـ فقر و ثروت و عدالت الهی
اوّلاً باید توجّه داشت که سعادت حقیقی انسان نه در گرو مال و ثروت است نه در گرو فقر. تاریخ روشن بشر گواه صادق این حقیقت است که از میان هر دو گروه هم مومن و سعادتمند شده اند هم کافر و فاسق و شقی ؛ و البته ثروتمندان بیشتر به شقاوت و بدبختی حقیقی و ابدی گرفتار شده اند تا فقراء ؛ و همواره نزدیکترین افراد به انبیاء و ائمه (ع) و جهاد کنندگان در راه خدا فقراء بوده اند ؛ و اکثر دشمنان انبیاء نیز از میان ثروتمندان و دنیاداران بوده است. لذا چنین نیست که خدا به واسطه ی اندک دادن مال دنیا به کسی در حقّ او ظلمی کرده باشد بلکه چه بسا در حقّ او احسان نموده و او را در دسته ی انبیاء قرار داده که اکثراً از فقراء بوده اند
ثانیاً در منطق الهی مالک امور تنها خداست و غیر او تنها امانتدار خدا هستند. لذا هیچ کس بالذّات ثروتمند نیست بلکه همه فقیر بالذّات هستند و هیچ موجودی جز خدا ، مالک وجود خود نیست کجا رسد مالک موجود دیگری باشد. « يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد. ــــــ اى مردم شما(همگى) نيازمند به خدائيد؛ و تنها خداوند است كه بىنياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است » (فاطر:15). بنا بر این ، ثروتمندان ، به حقیقت مالک مال نیستند بلکه مانند کارمند یا رئیس بانکی هستند که ثروت فراوانی به آنها سپرده شده تا طبق قانون آن را به دیگران واگذار نموده اقتصاد کشور را به گردش درآورند. لذا اگر خدا به برخی ثروت افزونتری داده چنین نیست که آن ثروت را تماماً به خود آنها داده باشد ؛ بلکه خدا ثروتمندان را طبق قوانین شریعت مأمور نموده که مال را به اهلش برسانند. پس اگر چنین کردند تکلیف خود را انجام داده و اجر آن را خواهند داشت ، در غیر این صورت همان مال و ثروت موقّت دنیایی موجب شقاوت و بدبختی اخروی آنها را فراهم ساخت.
بنا بر این ، ثروت ، صرفاً یکی از عوامل امتحان الهی است که تکلیف مضاعفی بر صاحبش موجب می شود ؛ کما اینکه فقر نیز یکی از عوامل امتحان بشر است که آن هم تکلیفی را بر فقیر و غنی در پی دارد. و اساساً دنیا جای بهره مندی نیست و همه چیز آن برای خودسازی و تهیّه ی توشه ی آخرت است.
ـ چرا روزی مردم یکسان نیست؟
شکی در این نیست که تلاش افراد در مقدرا روزی آنها دخیل است. یعنی اگر افراد دنبال روزی خود نروند در موارد بسیاری از آن محروم می شوند. درست است که خداوند متعال روزی رسان است ؛ ولی چنین نیست که خدا روزی هر کسی را در دهانش بگذارد. بلی ، افرادی هستند که خداوند متعال بی واسطه یا باواسطه روزی آنها را بدون اینکه تلاشی برای کسب آن بکنند می رساند. مثل کودکان شیر خوار و غیر شیر خوار و از کارافتادگان ؛ و بلکه اکثر مردم روی زمین . چرا که تنها عدّه ی اندکی از افراد بشر کار می کنند و افراد تحت تکفّل آنها از دست رنج آنها روزی می خورند.
ولی به هر حال خداوند متعال روزی همه را چنین قرار نداده و روزی تعدادی از انسانها و افراد تحت تکفّل آنها را در گرو تلاش خود آنها قرار داده است. چرا که اگر چنین نمی کرد کمتر کسی حاضر می شد مسئولیّتهای اجتماعی خود را انجام دهد. کار از نظر اسلام علّت کسب روزی نیست بلکه یک وظیفه شرعی است و هر کسی مؤظّف است برای بقاء اجتماع بشری تلاش کند. لکن اگر خدا روزی مردم را به کار آنها گره نمی زد کمتر کسی حاضر می شد به این وظیفه ی شرعی خود عمل کند.
بنا بر این ، تلاش برخی افراد برای رسیدن به روزی لازم است ؛ ولی چنین هم نیست که هر کس بیشتر تلاش نمود حتماً روزی بیشتری نیز به چنگ آورد. این امری است که نیاز به اثبات ندارد چرا که با اندک توجّهی به جامعه انسانی می توان این حقیقت را دریافت که گاه برخی افراد که هم اهل تدبیر و حساب و کتابند ، هم اهل تلاش و کوشش ، در کسب روزی بیشتر ، شکست می خورند ؛ و در مقابل افرادی بدون کمترین تلاش و یا حتّی بدون هیچ تلاشی به ثروتهای هنگفت می رسند. این نشان می دهد که دست دیگری نیز در کار است. و اساساً یکی از حکمتهای تفاوت ارزاق نیز همین است که انسانها از این راه متوجّه خدا شوند و بدانند که همه ی امور به دست اوست.
لذا امیرالمومنین(ع) فرمود:« عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ ــ خدا را از راه به هم خوردن تصمیمها ، گشوده شدن گرهها و نقض شدن اراده ها شناختم.»(نهج البلاغه/ حکمت 250)
به تصريح قرآن کریم ، توسعه و تنگى روزى در دست خداست «إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً ــ پروردگار تو روزى را براى هر كس از بندگانش بخواهد گسترده مىكند، و براى هر كس بخواهد محدود مىسازد؛ همانا خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بصیر است.» (اسراء: 30) . از ذيل آيه به دست مي آيد كه قبض و بسط روزی ، روى عللى بوده و بی حکمت نيست ، كه خدا به بندگان دانا و به صلاح آنها عالم است. مشابه این آیه در رعد: 26 ، قصص:82 ، عنكبوت: 62، سباء: 36، زمر: 52 ، نحل: 71 نیز آمده است.
البته تلاش انسان و وارد شدن از راههاى صحيح در كثرت روزى بى تأثير نیست ؛ ولى به عنوان جزئی از علّت و حتّی از آن هم کمتر و فقط به عنوان علّت معدّ (علّت زمینه ساز) که قابلیّت قابل را تتمیم می کند. برای خوردن يك ليوان آب از شير لوله كشى شهر ، حرکت شخص لازم است ؛ ولی این حرکت در مقابل هزاران و بلکه میلیاردها عاملی که به اذن خدا باعث شده اند تا این آب به لوله های خانه انسان برسد چه قدری دارد. یا انسان برای رسیدن به نان باید گندم بکارد. ولی نقش انسان در روییدن گندم همین است که گندم را برزمین بپاشد و در وقت درو آن را برداشت کند. آنکه یک گندم را صد گندم می کند خداست. لذا فرمود:« آيا هيچ درباره آنچه كشت مىكنيد انديشيدهايد؟! آيا شما آن را مىرويانيد يا ما مىرويانيم؟! »(واقعه/64 و 63) بنا بر این در هر كاری ميلياردها شرائط و مقدمات لازم است كه جور كردن همه آنها در اختيار بشر نيست لذا قبض و بسط روزی در دست خدا است و كار و تلاش بشر تنها یکی از آن عوامل است.
بنا بر این ، طبق مفاد آیات ، هیچ موجودی محروم از روزی مکفی نیست. لکن در مواردی ، یکی از شروط رسیدن به روزی تلاش خود افراد است. و مراد از تلاش نیز صرفاً کار کردن نیست ؛ بلکه گاهی تلاش به این است شخص یا جامعه حقّ خود را از دیگران بگیرد. مقدار غذا و پوشاک و وسائل راحتی که بر روی زمین وجود دارد چندین برابر نیاز بشر موجود است. لکن تنبلی ، بی تدبیری ، و کج فهمی عدّه ای از مردم باعث شده است که حدود هشتاد درصد ثروت روی زمین در دست بیست درصد مردم قرار گیرد.
آیا اگر این هشتاد درصد محروم برای احقاق حقّ خود قیام کنند نمی توانند حقّ خود را از آن بیست درصد مردم بگیرند؟! روشن است که اگر بخواهند می توانند ولی نمی خواهند.
آیا اگر مردم فلسطین ، مردم عراق ، مردم افغانستان و مردم دیگر ممالک گرفتار فقر ، یکپارچه برخیزند نمی توانند از عهده ی اسرائیل و آمریکا و دیگر کشورهای جهانخوار بر آیند؟! اگر بخواهند می توانند ؛ ولی اختلافات فکری ، مذهبی ، تنبلی ها ، ترسها و اندیشه های نادرست اجازه چنین کاری را نمی دهد. انبیاء(ع) آمده اند تا بشر را با هم یکرنگ کنند تا در سایه ی یکرنگی ، همه از مواهب خدادادی عادلانه استفاده کنند.
لکن مردم تن به این تعالیم نمی دهند ؛ و تا مردم تن به تعالیم الهی ندهند ، این بی عدالتی در تقسیم رزق ، همواره خواهد بود. این سنّت خداست که هر کس آخرت را رها کرده و فقط دنیا را بخواهد به آن می رسد ؛ و هر کس برای آخرتش تلاش کند و مجری احکام خدا باشد او ، هم به اندازه ی کفاف به دنیا می رسد هم به آخرت.
« آن كس كه(تنها) زندگى زودگذر(دنيا) را مىطلبد، آن مقدار از آن را كه بخواهيم ـ و به هر كس اراده كنيم ـ مىدهيم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهيم داد، كه در آتش سوزانش مىسوزد در حالى كه نكوهيده و رانده(درگاه خدا) است. ـــ و آن كس كه سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و كوشش كند ـ در حالى كه ايمان داشته باشد ـ سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد. »( الإسراء : 18و 19 ) « كسى كه زراعت آخرت را بخواهد، به كشت او بركت و افزايش مىدهيم و بر محصولش مىافزاييم؛ و كسى كه فقط كشت دنيا را بطلبد، كمى از آن به او مىدهيم امّا در آخرت هيچ بهرهاى ندارد»( الشورى : 20 )
این دو آیه ی شریفه مربوط به فرد است ؛ یعنی اگر فردی فقط به دنبال دنیا باشد ، و آخرت را رها کند دچار سنّت استدراج می شود و خدا او را غرق در خواسته هایش می کند و در نهایت او را وارد جهنّم می کند ؛ و اگر کسی طالب آخرت باشد و در راه آن تلاش کند او نیز به آخرتش می رسد و از دنیا نیز بی بهره نمی ماند.
امّا اگر یک جامعه در مسیر خدا و آخرت قرار گیرند ، نه تنها آخرت مردم آن جامعه تأمین می شود ، در دنیا نیز غرق در نعمت می شوند و از آفات آسمان و زمین ایمن می شوند. خداوند متعال می فرماید:« و اگر اهل شهرها و آباديها ، ايمان مىآوردند و تقوا پيشه مىكردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مىگشوديم؛ ولى(آنها حق را) تكذيب كردند؛ ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.»(الأعراف : 96)
بنا بر این ، یکی دیگر از از عوامل ازدیاد رزق دینداری یا عدم دینداری است.
اگر اجتماع متدیّنین حقیقتاً از دین تبعیّت کنند نعمات الهی به آن جامعه سرازیر می شود و همه به اندازه ی کفاف از نعمات دنیایی بهره می برند. امّا اگر جامعه ای ادّعای دینداری کند ولی دیندار واقعی نباشد ، برکت از آن جامعه برداشته می شود ؛ و در چنین فضایی فقط کسانی به ثروت می رسند که فقط طالب دنیا هستند و اگر از دین هم حرفی می زنند فقط برای این است که به دنیا برسند. و این از یک طرف مجازات خود آن شخص است که گرفتار سنّت استدارج شده است و از طرف دیگر مجازات جامعه ی مدّعی دینداری است ؛ چون در ادّعای خود صدق تامّ ندارند.
ـ حکمت تفاوت در میزان ارزاق.
گرچه با پایبندی به تعالیم دینی فقر از جامعه ی بشری زدوده می شود ولی تفاوت در میزان دارایی ها از بین نمی رود ؛ چون این تفاوتها حکمتهایی دارد که به برخی از آنها پرداخته می شود.
الف. تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند ؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوی بهره بیشتر برده است ، و چهارمی حس هنری خوبی دارد و... و همه ی اینها از سنخ روزی است. لذا همه از روزی برخوردارند لکن سنخ روزیها متفاوت است ؛ و همین امر باعث می شود که همه ی مردم به همدیگر محتاج باشند و این احتیاجهای متقابل باعث پدید آمدن اجتماع و بقاء آن می شود. خداوند متعال می فرماید:«أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ. ــــ آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند؟! ما معيشت آنها را در حيات دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و بعضى را بر بعضى برترى داديم تا برخی ، بعضی دیگر را در خدمت گیرند ؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمعآورى مىكنند بهتر است.»(الزخرف : 32)
ب. گاه تفاوت در رزق برای امتحان برخی بندگان است تا از این راه استعدادهای فطری افراد شکوفا شود. خداوند متعال می فرماید:« امّا انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمايش، اكرام مىكند و نعمت مىبخشد(مغرور مىشود و) مىگويد: «پروردگارم مرا گرامى داشته است. و امّا هنگامى كه براى امتحان ، روزيش را بر او تنگ مىگيرد ، مىگويد: پروردگارم مرا خوار كرده است. »( الفجر : 15و 16)
ت. گاه تفاوت رزق برای این است که خداوند متعال حضور خویش را در تدبیر عالم به بندگانش نشان دهد. و بفهماند که کثرت مال دنیا ، ارزش نبوده و علامت عنایت خاصّ خدا به کسی نیست. خداوند متعال می فرماید:« [روزى قارون] با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم . به راستى كه او بهره عظيمى دارد. ـــ اما كسانى كه علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: واى بر شما ثواب الهى براى كسانى كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام مىدهند بهتر است، اما جز صابران آن را دريافت نمىكنند. ـــ سپس ما، او (قارون ) و خانهاش را در زمين فرو برديم، و گروهى نداشت كه او را در برابر عذاب الهى يارى كنند، و خود نيز نمىتوانست خويشتن را يارى دهد. ــــ و آنها كه ديروز آرزو مىكردند بجاى او باشند(هنگامى كه اين صحنه را ديدند) گفتند: واى بر ما! گويى خدا روزى را بر هر كس از بندگانش بخواهد گسترش مىدهد يا تنگ مىگيرد! اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مى برد. اى واى گويى كافران هرگز رستگار نمىشوند. »(قصص/79 ــ 82 )
و می فرماید: « و هنگامى كه رحمتى به مردم بچشانيم، از آن خوشحال مىشوند؛ و هر گاه رنج و مصيبتى بخاطر اعمالى كه انجام دادهاند به آنان رسد، ناگهان مأيوس مىشوند. ــ آيا نديدند كه خداوند روزى را براى هر كس بخواهد گسترده يا تنگ مىسازد؟!در اين نشانههايى است براى گروهى كه ايمان مىآورند. ــ پس حقّ نزديكان و مسكينان و در راهماندگان را ادا كن .اين براى آنها كه رضاى خدا را مىطلبند بهتر است، و چنين كسانى رستگارانند. »(روم/36ــ 38) ( )
ث. روزی افزون ، گاه از باب مجازات الهی است ؛ یعنی خداوند متعال کسانی را که خدا را فراموش کرده و به دنیا چسبیده اند با امور دنیایی مشغول می کند تا بدون اینکه خود بدانند ناگهان خود را در آتش جهنّم ببینند. خداوند متعال می فرماید:« خدا روزى را براى هر كس بخواهد(و شايسته بداند) وسيع، براى هر كس بخواهد(و مصلحت بداند،) تنگ قرار مىدهد؛ ولى آنها[ كافران] به زندگى دنيا، شاد(و خوشحال) شدند؛ در حالى كه زندگى دنيا در برابر آخرت، متاع ناچيزى است.»(الرعد/26). « آن كس كه(تنها) زندگى زودگذر(دنيا) را مىطلبد، آن مقدار از آن را كه بخواهيم-و به هر كس اراده كنيم- مىدهيم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهيم داد، كه در آتش سوزانش مىسوزد در حالى كه نكوهيده و رانده(درگاه خدا) است. ــ و آن كس كه سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و كوشش كند-در حالى كه ايمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد.»( الإسراء : 18و 19)
ج. گاه تنگ نمودن روزی برای این است که بنده ی خدا طغیان نکند ؛ یعنی همانطور که خدا روزی برخی افراد فاسق را از باب مجازات افزایش می دهد ، روزی برخی افراد مومن را هم کاهش می دهد تا همواره خود را محتاج خدا ببیند و راه طغیان پیش نگیرد. همچنین اگر همه در یک سطح بودند به استخدام همدیگر در نمی آمدند ، لذا افراد برای این که از داشته های دیگران استفاده نمایند متوسل به زور می شدند ، همان گونه که کشورهای ثروتمند سعی می کنند با افزایش قدرت نظامی خود دیگر کشورهای ثروتمند را مطیع خود نمایند یا خود را از تجاوز آنها در امان نگه دارند.
بین کمپانیهای ثروت و سرمایه داران نیز چنین رقابتهای سخت و گاهاً خونباری وجود دارد. خداوندت متعال می فرماید:« چنين نيست(كه شما مىپنداريد) به يقين انسان طغيان مىكند. ــ از اينكه خود را بىنياز ببيند. » (علق/6و7 ) و می فرماید:« بخوريد از روزيهاى پاكيزهاى كه به شما دادهايم؛ و در آن طغيان نكنيد، كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوط مىكند. »( طه : 81) و ایضاً ««وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ ــــ اگر خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمين طغيان و ستم مىكنند؛ از اين رو به مقدارى كه مىخواهد(و مصلحت مىداند) نازل مىكند، كه نسبت به بندگانش آگاه و بيناست»( شورى: 27) همچنین فرمود:« اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه در راه خدا گام مىزنيد(و به سفرى براى جهاد مىرويد)، تحقيق كنيد! و بخاطر اينكه سرمايه ی ناپايدار دنيا(و غنايمى) به دست آوريد، به كسى كه اظهار صلح و اسلام مىكند نگوييد: «مسلمان نيستى» زيرا غنيمتهاى فراوانى(براى شما) نزد خداست. شما قبلاً چنين بوديد؛ و خداوند بر شما منّت نهاد(و هدايت شديد). پس، (بشكرانه اين نعمت بزرگ،) تحقيق كنيد! خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است. »( النساء : 94)
3ـ شرائط محیطی و عدالت خدا
الف. عذاب خدا تابع ابلاغ دین است.
در مباحث پیشین گفته شد که ثواب و عقاب الهی تابع تکلیف و تکلیف تابع توان و وسع شخص است ؛ « وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون. ـــــــ و ما هيچ كس را جز به اندازه ی توانایی و وسعش تكليف نمىكنيم؛ و نزد ما كتابى است كه به حقّ سخن مىگويد؛ و به آنان هيچ ستمى نمىشود.» (المؤمنون:62) لذا اگر کسی در شرائطی قرار گرفته که از نعمت هدایت خاصّه محروم است و حقیقتاً دسترسی به هدایت انبیاء الهی ندارد ، تکلیفی هم از این بابت ندارد ؛ لذا ، از این جهت هیچگاه عذاب نخواهد شد. خداوند متعال می فرماید: « مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً . ـــ هر كس هدايت شود، براى خود هدايت يافته؛ و آن كس گمراه گردد، به زيان خود گمراه شده است؛ و هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمىكشد؛ و ما هرگز(قومى را) مجازات نخواهيم كرد، مگر آنكه پيامبرى مبعوث كرده باشيم.» (الإسراء: 15)
امّا اگر معارف و احکامی ـ هر چند ناقص ـ از یکی از انبیاء به او رسیده یا قوانین و آداب و رسومی در میانشان هست که عقل منطقی درستی آنها را تصدیق می کند و فطرت سلیم و وجدان بیدار به درستی آنها گواهی می دهد عقلاً ملزم است که به آنها پایبند باشد ؛ چون به حکم عقل اگر خداوند متعال بر اساس همین امور از چنین کسی مواخذه نماید ، مواخذه ی او قبیح نیست.
ب. شرائط محیطی تعیین کننده ی عاقبت شخص نیست.
در این که بشر از شرائط محیطی خویش تأثیر می پذیرد شکّی نیست ولی این بدان معنا نیست که انسان در متن شرائط محیطی خوب یا بد بی اختیار می شود یا تشخیص خود را از دست می دهد. خداوند متعال با مثالهای متعدّدی که در قرآن کریم ذکر نموده به این پندار پاسخ گفته و نشان داده که کسانی در بدّترین محیطها راه هدایت را پیش گرفته اند و عدّه ای نیز در بهترین محیطها گرفتار شقاوت شده اند. ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلين ـ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ . ــــــــ خداوند براى كسانى كه كافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان(در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مىشوند!» ـ و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است ، در آن هنگام كه گفت: «پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش!» (التحريم :10 و11)
زن حضرت نوح و حضرت لوط (ع) و همچنین پسر نوح (ع) با اینکه در بهترین محیط هدایتی بودند ولی به اختیار سوء خود کافر شده اهل جهنّم گشتند ولی آسیه ، زن فرعون و همچنین اصحاب کهف و نیز مومن آل فرعون با اینکه در بدّترین ، کفرآمیزترین و وسوسه انگیزترین محیطها زندگی می کردند و از نعمات مادّی و قدرت فراوان برخوردار بودند راه هدایت را پیش گرفتند.
لذا حضور در محیط آلوده برای کسانی که قدرت تحقیق و حقیقت یابی دارند عذر موجّهی نیست و آنکه توان تحقیق و حقیقت یابی دارد و در سایه ی عقل و اندیشه می تواند حقّ را از باطل تشخیص دهد عقلاً مؤظّف است که تحقیق نماید.
بلی افرادی هستند که مستضعف فکری بوده توان حقیقت یابی ندارند ؛ وضعیّت اخروی اینها طبق آیات و روایات اهل بیت (ع) به خداوند متعال واگذار می شود تا طبق علم مطلق خود و با توجّه میزان توانایی آنها در باره ی آنها قضاوت نماید ؛ لذا ما حقّ نداریم آنها را به صرف مسلمان نبودن اهل جهنّم بدانیم.
امّا آنها که توان تحقیق دارند مثل دانشمندان ، اهل فکر و اندیشه و علمای ادیان اینها را دیگر نمی توان مستضعف فکری دانست. اینها اوّلاً ندای اسلام را شنیده اند و ثانیاً توان تحقیق و حقیقت یابی را دارند. لذا اگر تحقیق نمی کنند یا تحقیق کرده ایمان نمی آورند مستحقّ عذاب الهی خواهند بود.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/4611
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت