تفاوت احكام اديان | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
تفاوت احكام اديان
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
تفاوت احكام اديان
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
ادیان و فرَق دینی
,
احکام ادیان
سوال:
با توجه به اينکه تمامي پيامبران از جانب خدا هستند و تمامي آنها مردم را به يک چيز واحد دعوت مي کنند چرا قوانين اديان با يکديگر تفاوت دارد چرا گوشت خوک و شراب براي مسلمانان حرام و براي مسيحيت حرام نيست اگر خدا از احوال تمامي موجود با خبر بود چرا شيطان را آفريد تا با او مخالفت کند و چرا انسان را آفريد تا شيطان او را فريب دهد
پاسخ تفصیلی:
حقيقت همه اديان توحيدى - كه پيامبران الهى مروج و مبلغ آن بودهاند - يكى است و بر اصول اعتقادى يگانه - كه از جانب خداوند متعال بيان شده - استوار است. اساسا در منطق قرآن كريم «اديان» نداريم؛ بلكه «دين» داريم و تمام پيامبران، منادى «دين واحد» بودهاند كه از آن به «اسلام» (تسليم در برابر خداوند واحد) تعبير شده است: «ان الدين عندالله الاسلام ؛ همانا دين در نزد خداوند فقط اسلام است» و «و من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه ؛ هر كس غير از اسلام دينى را برگزيند از او پذيرفته نيست». قرآن كريم دين را فقط «اسلام» و همه پيامبران را «مسلمان» مىخواند: A{«ما كان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما ؛ }A ابراهيم نه يهودى بود و نه مسيحى؛ بلكه يكتاپرستى مسلمان بود». بنابراين از ديدگاه قرآن مجيد، همه پيامبران، مردم را به دين واحد؛ يعنى، اسلام، تسليم و عبوديت در برابر خداى يگانه دعوت كردهاند و اصول و اركان اعتقادى واحدى را تبليغ كردهاند. بر اين اساس، همه پيامبران از يك سلسله اصول مشترك و سنتهاى ثابت و واحدى پيروى مىكردند، اصولى چون دعوت به تقوا، نفى شخصيتپرستى، دعوت به وحدت، تبشير و انذار، تحمل دشمنى و استهزاى جاهلان، دعوت به تعالى و... (در اين خصوص نگا: تفسير موضوعى قرآن كريم، حضرت آيةالله جوادى آملى، قم، مركز نشر اسراء، چاپ اوّل، 1376ش، ج 6، صص 41 ـ 123). اما در عين حال به سه جهت پيامبران و اديان با يكديگر متفاوت بودهاند: الف) تفاوت محيط و سطح و احتياج و استعداد مردم، اين جهت غير قابل انكار است كه پيامبران براى هدايت مردم آمدهاند؛ از اين رو، نوع دستورها و سطح مطالب و معارف بايد در حدود رشد و درك جامعه و نيازهاى محيط باشد. طبعا بشر در قرون اوليه روابط اجتماعى بسيار محدودى داشت و نظام اجتماعى وى گسترش و تفصيل زيادى نداشت از اين رو، قوانين محدودى زندگى او را اداره و رهبرى مىكرد و همين طور آراء، اهواء، افكار و عقايد مختلفى در جامعه ابراز نشده بود، تا براى اصلاح، نياز به تذكرات فراوان باشد و اين گسترش افكار، روابط، شناخت و برخورد با عوامل طبيعى و نيازمنديها رفته رفته موجبات پيدايش دعوت و رسالت و پيامبر جديدى را فراهم مىكرد تا سرانجام محيط دعوت اسلامى و شرايط آن، ابلاغ دعوت نهايى و كامل را ايجاب كرد. ب) تحريف؛ بدون شك در طى زمان تحريف و انحرافى در اديان گذشته توسط پيروان نادان و رهبران مذهبى و مقامات خودخواه و سود پرست جامعه به وجود مىآمد، در اين صورت لازم بود تا پيامبر ديگرى بيايد و جهات انحراف و تحريف را خاطرنشان ساخته و دين گذشته را از الودگىها پيراسته سازد. تا اين كه دوران اسلام كه شروع زمان تسلط بشر به ضبط و تدوين و حفظ آثار خود بود، فرا رسيد.
>راز آفرينش شيطان
در ابتدا گفتنى است: اگر چه شيطان از فرمان خداوند روگردانى كرده، اما در هر صورت آفريده خداست و در جهان هستى نقشى دارد. برخى از بزرگان عرفان و حكمت، شيطان را به سگ آموزش ديده تشبيه كردهاند كه بيگانگان را آزار مىدهد و به خودىها كارى ندارد.
قرآن مجيد نيز درباره كسانى كه سزاوار وسوسه و آزارهاى شيطانىاند؛ مىگويد: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»؛ مريم (19)، آيه 83 .؛ «آيا ندانستى كه ما شيطانها را بر كافران گماشتهايم، تا آنان را [به گناهان ]تحريك كنند؟» و «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»؛ نحل (16)، آيه 100 . «تسلّط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمىگيرند، و بر كسانى كه آنها به او [خدا] شرك مىورزند».
از اين آيات به خوبى آشكار مىشود: كسانى كه با سوء اختيار خود، از ولايت الهى روىگردان شدهاند، سزاوار اسارت شيطانىاند؛ اما درباره پاكان و انسانهايى كه بهرهمند از الهامات رحمانىاند، مىفرمايد: «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ»؛ حجر (15)، آيه 42 . «در حقيقت، تو را بر بندگان من تسلّطى نيست، مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند».
حال در اين پرسش سه موضوع (خداوند، انسان و شيطان) مطرح است. گرچه بعضى از مباحث آنها با هم تداخل دارد، اما در اينجا جداگانه به بررسى آنها مىپردازيم.
الف. خداوند
1. هدف خداوند از خلقت انسان، به كمال رساندن او است؛ يعنى، هدف به فعل خدا مربوط مىشود، نه به فاعل؛ زيرا خداوند خود كامل على الاطلاق است و نمىتوان غايت و هدفى براى ذات او تصوّر كرد.
2. تبلور كمال انسان، «معرفت الهى» است و شناخت نيز در گرو عبادت او است. از اين رو خداوند فرمود: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»؛ ذاريات (51)، آيه 56 - 51.؛ «جن و انس را تنها براى عبادت خود آفريدم». با عبادت و معرفت ذات كامل علىالاطلاق (خداوند)، كمال انسان تحقّق مىيابد.
3. انسان عبادتگر را تنها در صورتى مىتوان در حال حركت به سوى كمال برين به حساب آورد كه آگاهانه و با اختيار، اين مسير را انتخاب نمايد؛ نه آنكه مانند فرشتگان، به صورت تكوينى عبادت كند و قدرت بر عصيان و نافرمانى خدا نداشته باشد: «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون»؛ انبياء(26)، آيه 21 و 27..
جلوهاى كرد رُخش، ديد ملك عشق نداشت غرق در غيرت شد و آتش به سراپرده آدم زد
از اين رو خداوند، انسان را موجودى مختار آفريد و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختيار او قرار داد: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا»؛ انسان (76)، آيه 3.؛ «ما راه را به انسان نشان داديم؛ خواه شاكر باشد يا ناسپاس».
4. از اينجا است كه مسئله امتحان به عنوان يكى از اهداف واسطهاى خلقت انسان مطرح مىشود. امتحان، تبلور اختيار انسان است و جاى تعجب ندارد كه در آيات فراوانى از قرآن كريم، طرح اين مسئله به گونههاى مختلف مشاهده مىشود: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيه»؛ انسان (76)، آيه 2.؛ «ما انسان را از نطفهاى اخلاط آفريديم تا او را بيازماييم» همچنين مراجعه شود به محمد) 31 :) 47؛ انبياء) 35 :) 21؛ بقره) 155 :) 2؛ كهف) 7 :) 18؛ انعام) 165 :) 6؛ هود) 7 :) 11؛ ملك) 2 :) 67، فجر) 15 :) 89 و....
5. برقرارى يك امتحان واقعى، تنها در صورت قدرت بر انتخاب هر يك از دو طرف خير و شرّ، توسط انسان ميسر است. خداوند انسان را گل سر سبد مخلوقات خود مىداند و تنها براى خلقت او به خود تبريك گفته است: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِين»؛ مؤمنون (23)، آيه 114.. از اين رو در جهت انتخاب مسير كمال و خير، امكانات فراوانى را در اختيار او گذاشته است كه از آن جمله مىتوان به موارد زير اشاره كرد:
الف. آفرينش او بر اساس فطرت و گرايش ذاتى به خداوند: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»؛ روم (30)، آيه..
ب. ورود خداوند به صحنه، براى كمك به هدايت انسان: «قُلِ اللَّهُ يَهْدِى لِلْحَقِّ»؛ يونس (10)، آيه 35..
ج. الهام خوبىها و بدىها به انسان، به منظور گزينش آگاهانه او: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»؛ شمس (91)، آيه 28..
د. محبوب قرار دادن ايمان به خداوند، در نهاد انسان: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِى قُلُوبِكُم»؛ حجرات (49)، آيه 7..
ه . يارى رساندن ويژه به مؤمنان در مسير زندگانى: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِى الْحَياةِ الدُّنْيا»؛ مؤمن (40)، آيه 56 ؛ با استفاده از الميزان، ج 12، ص 159..
و. گشودن راههاى هدايت به تناسب تلاش انسان: «اَلَّذينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين»؛ ابراهيم (14)، آيه 12..
6. با وجود اين همه امكانات در جانب خير، وجود نيرويى در جانب شرّ نيز لازم بود تا مسئله اختيار و امتحان واقعى محقّق شود. اين نيروها در مقابل الهامات خداوندى، انسان را به سوى شرّ وسوسه مىكنند تا او در ميان دو دعوت، خود مسيرى را انتخاب و با عوامل گرايش به شرّ مبارزه و مجاهده كند و با اين مجاهدت به عالىترين درجات كمال اختيارى دست يازد. از اين رو به منظور تحقق هدف الهى از خلقت انسان، آفرينش چنين نيروهايى در كل نظام هستى لازم بود، تا امكان تشخيص خير از شر، زيبا از زشت و خوب از بد و مجاهده و مبارزه در راه حق وجود داشته باشد.
7. با نافرمانى ابليس و رانده شدن از درگاه خداوند و تقاضاى او براى مهلت داشتن، به منظور اغواى انسان، خداوند او را بهترين گزينه براى انجام هدف خود دانست و با تقاضايش مبنى بر درخواست مهلت، به صورت اجمالى موافقت كرد تا در مقابل عوامل هدايت الهى، وسوسهگر انسان به جانب شرّ باشد. اما بيش از اين به او قدرت نداد تا در راستاى هدف خود، مبنى بر امتحان انسان و شناخت مؤمنان از غيرمؤمنان عمل كند: «وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِى شَكٍّ»؛ سبأ (34)، آيه 21..
ب. انسان
1. انسان موجودى دو بعدى و تركيبى از جان و تن است. او به مقتضاى جان خود - كه نفخهاى از روح الهى است ؛«نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِى»؛ (ص (38)، آيه 72. - ميل به سوى كمال و حركت به سوى هدف آفرينش خود دارد. قرآن اين مسئله را با اين آيه بيان كرده است: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيه»؛ انشقاق (84)، آيه 6.
؛ «اى انسان تو كوشنده به سوى پروردگارت هستى كه او را ملاقات خواهى كرد». انسان به مقتضاى تن خود - كه از خاك و گل آفريده شده است - ميل به عالَم پايين و طبيعت مادى دارد.
ميل جان اندر ترقى و شرف ميل تن، در كسب اسباب و علل
2. از آنچه گذشت، معلوم مىشود در نهاد انسان، دو نيرو وجود دارد: نيرويى كه او را به سمت بالا مىكشاند و نيرويى كه او را به ورطه سقوط سوق مىدهد كه گاهى از آن با تعبير نفس امّاره (نفس امر كننده به بدى) ياد مىشود: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّى»؛ يوسف (12)، آيه 54..
3. دو نيروى فوق، ذات انسانى را ذاتى مختار قرار مىدهد تا در بين دو گزينه خير و شرّ، يكى را انتخاب كند. از اينجا است كه مىتوان مسئله امتحان را با تحليل ذات انسانى به خوبى درك كرد.
4. نيروى درونى راهنماى خير، از سوى نيروهاى بيرونى با امكانات فراوان حمايت مىشود. در بخش قبلى به حمايتهاى ويژه خداوندى اشاره شد. در اين جا به ذكر نمونهاى ديگر از اين حمايتها (كمك ويژه فرشتگان) اشاره مىگردد. خداوند اين نيروها را به يارى استقامتگران در مسير حق مىفرستد: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»؛ سجده (32)، آيه 31..
5. در مقابل مىبايست نيروى درونى متمايل به شرّ، از سوى نيروى بيرونى حمايت مىشد؛ پس شيطان بهترين گزينه براى اين مأموريت تشخيص داده شد.
6. نتيجه آنكه شيطان گرچه دعوت كننده به سوى شرّ است؛ اما وجود آن در كلّ نظام هستى، امرى خير محسوب مىشود؛ زيرا ناخودآگاه باعث رسيدن انسانهاى كمال جو، به عالىترين مدارج كمال - در كشاكش جدال درونى ميان حق و باطل - مىشود.
ج. شيطان
1. شيطان كه توصيف گر هر موجود متمرّدى است، تبلور اوليهاش در «ابليس» بود كه به تصريح قرآن، از جنيان به شمار مىرفت: «كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّه»؛ كهف (18)، آيه 50.
2. جنّ همانند انسان، موجودى مختار است كه هدف از آفرينش او، رسيدن به كمال از راه معرفت و عبادت است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون»؛ ذاريات (51)، آيه 51 و 56.. بنابراين آفرينش شيطان براى وسوسه گرى و گمراهى نبوده؛ بلكه گزينش اين مسير براساس سوء اختيار خودش بوده است. خداوند نيز در اين جهت او را مانند هر موجود مختار ديگر، مأذون داشته است.
3. ابليس با اختيار خود، مدت طولانى به عبادت خداوند پرداخت تا جايى كه خداوند او را در ميان فرشتگان قرار داد. حضرت على(عليه السلام) اين مدت را شش هزار سال مىداند كه معلوم نيست آيا از سالهاى دنيوى است يا اخروى نهجالبلاغه، خطبه 192. كه هر روز آن، برابر با هزار سال دنيوى است: «فِى يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون»؛ سجده (32)، آيه 5..
4. شيطان با سوء اختيار خود و به دنبال قياسى باطل (اينكه خداوند او را از آتش آفريده و انسان را از گل و آتش برتر از گل است و من برتر از اويم) ؛ «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»؛ ص (38)، آيه 76. تكبر ورزيد و از فرمان خدا براى سجده بر آدم، سرپيچى كرد. اين فرمان، خود نوعى امتحان براى او بود و با اختيار مسير شرّ، اين موجود به ظاهر آسمانى، به ورطه سقوط افتاد و از درگاه قدس الهى و همراهى با فرشتگان به پايين رانده شد تا به همگان نشان داده شود كه لازمه اختيار آن است كه مختار هميشه در حالت بيم و اميد، به سر برد و هيچ گاه از خود مطمئن نباشد و هميشه از ذات اقدس الهى استمداد كند.
5. خداوند عادل است و ذرهاى ظلم روا نمىدارد و اجر عمل هر كس را زيادتر از استحقاقش مىدهد. ابليس نافرمانى كرد و از در مقابله با خداوند در آمد و روشن است كه چنين موجودى، نمىتواند در بهشت جاى گيرد. اما از سوى ديگر او مقدار زيادى عبادت كرد و خداوند به مقتضاى عدلش، بايد پاداشى براى آن در نظر گيرد. اين پاداش طبيعتاً پاداشى دنيوى است و چه عادلانه است كه اين پاداش، خواسته خود شيطان باشد كه در راستاى بهرهگيرى او در رسيدن به هدفش - كه همانا اغوا و فريب نوع آدم است - مورد نياز او است. درخواست باقى ماندن و طلب امكاناتى براى به گمراهى كشاندن انسانها نيز از خواستههاى او بود كه در روايات به آن اشاره شده است الميزان، ج 8، ص 61، به نقل از تفسير قمى از امام صادق(عليه السلام)..
6. با اجابت خواستههاى شيطان از سوى خداوند؛ او تهديدهاى خود را بيان كرد و سخن از فريب نوع آدم و نشستن بر سر راه مستقيم الهى و كشاندن انسانها به بيراهه را داد اعراف (7)، آيه 16 و 17؛ حجر (15)، آيه 40.! خداوند در مقابل تهديد كرد كه جهنم را از او و پيروان او پر خواهد كرد. «لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِين»؛ اعراف (7)، آيه 18. و از شيطان خواست تا هر چه در توان دارد، به كار گيرد تا بندگان خالص خداوند از ناخالصان شناخته شوند: «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِى الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَعِدْهُم»؛ اسراء (17)، آيه 67..
در پايان توجه به دو نكته لازم است:
يكم. شيطان تنها قدرت فريب كسانى را دارد كه با اختيار خود ولايت او را بپذيرند و تحت سرپرستى او درآيند: «كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلى عَذابِ السَّعِير»؛ حج (22)، آيه 3. و «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»؛ نحل (16)، آيه 100.. او به گفته خود، بر بندگان مخلص خداوند، هيچ تسلطى ندارد: «إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»؛ ص (38)، آيه 84 و حجر (15)، آيه 39..
خداوند نيز در آيات متعدد اين سخن را تأييد كرده و بندگان خاص خود را از شمول وسوسههاى شيطانى به دور دانسته است: «انّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»؛ حجر (15)، آيه 42.؛ زيرا اين بندگان با اختيار خود، مسير الهى را انتخاب كرده و با اتكا به وعدههاى الهى، خود را از وسوسهها و فريبها و وعدههاى شيطانى به دور نگه داشتهاند.
دوم. شيطان هيچ گونه تسلّط تكوينى بر انسان ندارد؛ زيرا موجودى هم عرض و چه بسا فروتر از انسان است. خداوند نيز به او قدرت تسلط تكوينى نداده است. طبق آيات قرآنى، قدرت او تنها در محدوده وسوسه است كه آن را از راههايى همچون وعدههاى دروغين و وسوسه براى كشاندن انسان به فحشا «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»؛ بقره (2)، آيه 272. و زينت دادن كارهاى زشت «لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِى الْأَرْض»؛ حجر (15)، آيه 39. انجام مىدهد.
جالب است كه پس از آن كه انسان با وعدههاى او فريب خورد، شيطان از او بيزارى جسته، او را به جاى خود رها مىكند «كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّى بَرِىءٌ مِنْك»؛ حشر (59)، آيه 16..
جالبتر اينكه در روز قيامت، پيروان شيطان او را به سبب فريب خود، مورد ملامت قرار مىدهند؛ ولى او به صراحت اعلام مىدارد تنها كار من وعدههاى خلاف واقع بود كه شما آن را باور كرديد و به وعدههاى الهى اطمينان نكرديد. بنابراين شما حق ملامت مرا نداريد و بايد خود را سرزنش كنيد. در اينجا نه من مىتوانم فريادرس شما باشم و نه شما مىتوانيد كمكى به من كنيد. «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِى عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِى فَلا تَلُومُونِى وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ»؛ ابراهيم (27)، 14 و 28..
به همين جهت خداوند كيد و مكر شيطان را در مقابل ريسمانهاى محكم الهى، ضعيف شمرده است: «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفًا»؛ نساء (4)، آيه 76..
ولى انسان نيز موجودى ضعيف است. «وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِيفًا»؛ نساء (4)، آيه 28.
و جز با اتكال به قدرت الهى، در انتخاب مسير خير و حركت در آن، راه به جايى نمىبرد.
نكته پايانى اينكه وسوسهگرى شيطان، پس از روىگردانى انسان از نداى فطرت و الهامات رحمانى است و كسانى كه با اختيار و انتخاب خود، كفر ورزيده و قابليت محبت و همراهى با پاكترين انسانهاى روى زمين را از دست دادهاند، سزاوار آن هستند كه به وسوسههاى شيطانى گرفتار شوند. اين نوعى مجازات الهى نسبت به آنان در همين دنيا است: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»؛ مريم (19)، آيه 83.؛ «آيا ندانستى كه ما شيطانها را بر كافران گماشتهايم، تا آنان را شديداً تحريك كنند».
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/4024
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت