دين افزون بر كاركردهاى فردى، داراى نقش اجتماعى نيرومند و بديلناپذيرى است. از همين رو از ديرزمان فيلسوفان و انديشمندان به فلسفه اجتماعى وجود دين توجه چشمگيرى داشتهاند. اكنون به اختصار به پارهاى از كاركردهاى اجتماعى دين اشاره مىشود:<BR> <BR> ايجاد جامعه سالم<BR> وجود جامعه سالم، يكى از بنيادىترين نيازهاى اجتماعى انسان است. تحقق اين مهم و حسن روابط و مناسبات اجتماعى انسان در گرو امورى است از جمله:<BR> 1. جهتگيرى به سمت اهداف، ايدهآلها و معيارهاى تكاملى، پيش برنده و بشر دوستانه.<BR> 2. وجود قوانين جامع، دقيق و عادلانه.<BR> 3. رعايت عملى عدالت و اجراى قوانين؛ قناعت به حقوق خود و رعايت حقوق ديگران.<BR> 4. پاى بندى به تعهدات و پيمانها.<BR> 5. پاسداشت اصول اخلاقى، حس تعاون و همدردى و احساس محبت و مهربانى نسبت به يكديگر.<BR> به قول شاعر:<BR>
خللپذير بود هر بنا كه مىبينى | مگر بناى محبت كه خالى از خلل است |
<BR> 6. انسجام اجتماعى و حسن اعتماد متقابل.<BR> <BR>
دين پشتوانه اخلاق اجتماعى<BR> يكى از نقشهاى بنيادين دين در اجتماع، پشتوانه اخلاق اجتماعى است. بزرگترين و والاترين آموزگاران اخلاق، انبياى بزرگ الهى بودهاند و ژرفترين، جامعترين و كهنترين مضامين و احكام اخلاقى را در منابع دينى و با پشتوانه الهى مىتوان يافت.<BR> از نگاه استاد مطهرى اخلاقِ منهاى خدا و منهاى دين و ايمان، همچون اسكناس بدون پشتوانه و استدلال بدون منطق است.
شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ج 4، ص 123، قم و تهران: صدرا، چاپ دوم، 1382. ايشان در اين باره «ژرژبيدو» رهبر سوسياليستهاى فرانسه و از مدافعان اعلاميه حقوق بشر را مثال مىآورد كه وقتى سخن از استقلال الجزاير به ميان آمد شديداً با آن مخالفت كرد و جزو سازمانهاى آدمكش در برابر آزادى خواهان الجزايرى قرار گرفت.
همان، امدادهاى غيبى در زندگى بشر، ص 43، قم و تهران: صدرا، چاپ هفتم، 1374. بنابراين بدون خدا و دين، معنويت و اخلاق سرابى بيش نيست.<BR> به قول داستايوفسكى «اگر خدا (دين) نباشد همه چيز مباح است».
همان، تعليم و تربيت در اسلام، ص 118، تهران: صدرا، چاپ بيست و پنجم، 1374.<BR> ريشه همه اينها يك چيز است و آن فاصله گرفتن سياست و نظام مديريت جامعه از خدا و دين. خدا سرسلسله معنويات است و هم پاداشدهنده كارهاى خوب. احساسات نوع پرستانه كه خود امرى معنوى است، وقتى در انسان ظهور و بروز مىكند كه انسان در جهان، معنويتى قائل باشد. يعنى وقتى كه انسان به خدايى معتقد باشد مىتواند انسانها را دوست داشته باشد، اين احساسات نوع دوستانه در او ظهور و بروز داشته باشد. اعتقاد مذهبى پشتوانه مبانى اخلاقى است. كسى كه مىگويد اخلاق از مقوله زيبايى است، و زيبايى را هم زيبايى معقول و معنوى مىداند بايد توجه داشته باشد كه اساساً تا ما به يك حقيقت و زيبايى مطلق معقول و معنوى به نام خدا قائل نباشيم نمىتوانيم به يك زيبايى معنوى ديگر معتقد باشيم. زيبايى معنوى روح يا زيبايى معنوى فعل؛ وقتى معنى پيدا مىكند كه ما به خدايى اعتقاد داشته باشيم. اگر خدايى نباشد معنى ندارد كه فعل فقط در دنيا خوب و زيبا باشد. اساساً فعل زيبا يعنى فعل خدايى، فعلى كه گوئى پرتوى از نور خدا در آن هست.
همان جا. پارهاى از كاركردهاى اخلاقى - اجتماعى دين عبارت است از:<BR>
. استوار ساختن ميثاقها و پيمانها<BR> احترام به عهد و پيمان يكى از اركان اساسى تمدن است. اين نقش را همواره مذهب بر عهده داشته و هنوز كه هنوز است جانشينى پيدا نكرده است.<BR> «ويل دورانت» در كتاب «درسهاى تاريخ» مىنويسد: «مذهب... به مدد شعائر خود ميثاقهاى بشرى را به صورت روابط با مهابت انسان و خدا درآورده و از اين راه استحكام و ثبات به وجود آورده است».
شهيد مطهرى، وحى و نبوت، ص 27، قم و تهران: صدرا، چاپ پنجم، 1374.<BR>
. ايجاد انسجام و همبستگى اجتماعى<BR> «رابرتسون اسميت» بر آن است كه دين دو كاركرد دارد: يكى تنظيم رفتار فردى براى خير همگان و ديگرى برانگيختن احساس اشتراك و وحدت اجتماعى. او مناسك دينى را وحدتزا و تحكيم بخش اشتراك اجتماعى مىداند.
بنگريد: ملكم هميلتون، جامعهشناسى دين، ترجمه محسن ثلاثى، ص 170، چاپ اول، 1377.<BR> «اميل دوركيم» نيز نقش حياتى دين را ايجاد همبستگى و انسجام اجتماعى مىداند. او مىگويد: «مناسك دين براى كاركرد درست زندگى اخلاقى ما، همان اندازه ضرورت دارند كه خوراك براى حفظ زندگى جسمانى ما لازم است؛ زيرا از طريق همين مناسك گروه خود را تأييد و حفظ مىكند».
همان، ص 179.<BR> <BR> برخى از كارويژههاى دين در راستاى ايجاد انسجام و همبستگى اجتماعى عبارت است از:<BR> 2-1. انگيزش محبت و عواطف انسانى.
شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص 123.<BR> 2-2. بسط شخصيت و مقابله با خودخواهى و طغيانگرىهاى نفس انسان.
همان، ص 123.<BR> 2-3. رفع اختلاف،
جوادى آملى، انتظار بشر از دين، ص 52، قم، اسراء، چاپ اول، 1380. فراموشاندن بدىها و تصفيه كدورتها.
شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص 157.<BR> 2-4. تعهدآفرينى و ايجاد احساس مسئوليت.
شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص 141-132.<BR> استاد مطهرى در اين باره مىنويسد: «تأثير مهم دين و نقش دين در اجتماع اين است كه نوعى انقلاب فكرى و وجدانى به وجود مىآورد كه عواطف و احساسات و هدفها و ايدهآلها و معيارها دگرگون مىشود و جهانبينى عوض مىشود. آدمى خود را داراى رسالت احساس مىكند؛ زندگى اجتماعى جهت خاص پيدا مىكند و جهت ديگر غير از جهت زندگى فردى را درك مىكند، نوع دلبستگى عوض مىشود».
همان، ص 123 و 124.<BR> <BR>
عدالت و قانون<BR> دين بزرگترين پشتوانه اجراى عدالت و قانون است. فروغى از «منتسكيو» نقل مىكند: «مذهب مىتواند هنگامى كه تمام قوانين كشورى و سياسى ناتوان و قاصر است، مُمِدّ تشكيلات و قوانين سياسى باشد»
محمد على فروغى، آيين سخنورى، ج 2، ص 19، ق: شهيد مطهرى، همان، ص 189..<BR> جايگاه عدالت در دين چنان ارجمند است كه قرآن دراين باره مىفرمايد:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ »؛
حديد (57)، آيه 25<BR> براساس آيه بالا برقرارى عدالت اجتماعى يكى از اهداف مهم بعثت انبياء و انزال كتاب آسمانى است.<BR> <BR> كار ويژههاى عدالت مدار دين<BR>بينش و انگيزش<BR> نقش دين و پيامبران در نحوه نگرش به عدالت و انگيزش نسبت به آن نقش بديع و انحصارى است و با ديدگاه فيلسوفان و ديگر مصلحان اجتماعى تفاوت بنيادين دارد:<BR> 1-1. در بعد نظرى، «دين» با ارايه جهانبينى عدالتنگر، عدالت بشرى را به عنوان جزئى از كل عدالت جهانى مىشناساند، نه اين كه اين جهان را آكنده از جور و ستم و ناموس آن را تنازع بقاء دانسته و عدالت را به ناچار تنها براى تأمين منافع خود، لازم شمرد. از طرف ديگر دين آينده بشريت و حركت تاريخى بشر را به سمت برقرارى عدالت فراگير و جهان گستر معرفى مىكند.
بنگريد: همان، تكامل اجتماعى انسان، قم و تهران: صدرا.<BR> <BR> 2-1. در بعد عاطفى و انگيزش، «عدالت» را امرى مطلوب، پركشش، جاذبهدار و مطبوع و دلپذير مىسازد.
جهت مطالعه بيشتر بنگريد: شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، صص 177-174.<BR>ارايه قوانين عادلانه<BR> مطمئنترين منبع قوانين عادلانه براى بشر، قوانين دينى و الهى است. قانون عدالت، هرگز از انسان اسير شهوات و خودخواهى، انتظار نمىرود. علم و تكنولوژى نيز نه تنها انسان را به عدالت نزديك نساخته، بلكه بر اثراسارت آن در دست انسانهايى كه اسير شهوات و هواهاى نفسانى خويشند جهان را در توحشى مدرن قرار داده است.<BR> «ژوزوئه دوكاسترو» مىگويد: «جهان در حالى كه علم و صنعت آن، پيشرفت كرده است، سياست جهان دوران توحش را طى مىكند».
همان، ص 123.<BR> «ژان ژاك روسو» مىنويسد: «براى كشف بهترين قوانينى كه مناسب ملل است، يك عقل كل لازم است كه ناظر به تمام شهوات انسانى باشد؛ ولى خودش هيچ حس نكند (فاقد گرايش شهوانى باشد). هيچ گونه وابستگى با طبيعت نداشته باشد؛ اما آن را به خوبى بشناسد. مصلحت آن بستگى به ما نداشته؛ ولى به بهروزى ما كمك كند. پس فقط خدايان مىتوانند آن طور كه بايد و شايد به مردم قانون عرضه دارند»
ژان ژاك روسو، قرارداد اجتماعى، ترجمه منوچهر كيا، ص 48، تهران: انتشارات گنجينه، چاپ دوم 1352..<BR> آنچه گذشت، تحليل مسأله از منظر برون دينى و به عبارت ديگر نگاه برون متنى است. از ديگر سو با مرورى كوتاه بر قوانين اسلامى و آيات قرآن، روشن مىگردد كه اسلام دينى جامع و همه سونگر است كه تمام ابعاد زندگى انسان را در نظر گرفته است. اين دين، همان گونه كه مردم را به عبادت و يكتاپرستى دعوت مىكند و دستورات اخلاقى و مربوط به خودسازى فردى دارد؛ احكام و دستوراتى در مورد مسائل حكومتى، سياسى، اقتصادى، اجتماعى، قضايى، فرهنگى، تربيتى و... دارا است.<BR> «ادوارد گيبون» مىنويسد: «... قرآن دستور عمومى و قانون اساسى مسلمين است. كه شامل مجموعه قوانين دينى، اجتماعى، مدنى، تجارى، نظامى، قضايى، جنايى و جزايى است. همين مجموعه قوانين از تكاليف زندگى روزانه گرفته تا تشريفات دينى؛ از تزكيه نفس تا حفظ بدن و بهداشت؛ از حقوق عمومى تا حقوق فردى؛ از منافع فردى تا منافع عمومى؛ از اخلاقيات تا جنايات و از عذاب و مكافات اين جهان تا عذاب و مكافات جهان آينده همه را در بر دارد»
جان ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمد(ص) و قرآن، ترجمه غلامرضا سعيدى، ص 98 - 99، قم: دارالتبليغ اسلامى، بىچا، بىتا..<BR>مبارزات آزادىبخش<BR> نقش دين و پيامبران در مبارزه با استبدادها و اختناقها و درگيرى با مظاهر طغيان، از اساسىترين نقشهاست. قرآن در حكايتهاى تاريخى خود درگيرىهاى پيامبران را با مظاهر استبداد مكرر يادآورى مىكند و در برخى آيات خود تصريح مىكند طبقهاى كه با پيامبران همواره در ستيز بودهاند، اين طبقه بودهاند.
همان، وحى و نبوت، ص 28.<BR> استقرار نظم عادلانه<BR> يكى از كارويژههاى انبيا، تلاش در جهت ايجاد نظام عادلانه اجتماعى است. از زمان نوح(ع) هر پيامبرى كه آمده است و نظم مذهبى موجود را به هم ريخته، به نظم اجتماعى توجه داشته و در پى اصلاح بوده است.
مرتضى مطهرى، پيرامون انقلاب اسلامى، ص 128. چنانكه گذشت، قرآن در آيه 25 سوره حديد يكى از اهداف بعثت انبيا را برقرارى عدالت اجتماعى شمرده است.<BR> استاد مطهرى در معناى اين آيه مىگويد: «يعنى بر هم زدن يك نظم فاسد موجود و استقرار يك نظم عادلانه مطلوب، هدف همه رسالتها و نبوتها بوده، فقط اين امر در اسلام ختميه محرزتر و مشخصتر است».
همان.