در رابطه با وحي به نكات زير توجه نماييد:
1-وحي، راهکاري شناختي است که از سوي خداوند متعال، با هدف نشان دادن راه نيک بختي به بشر از يک سو و پاسخگو نبودن وسايل شناختي در اختيار او، همچون حس و عقل, از ديگر سوست. بدين سان، اين وسيله شناختي الهي, نارسايي هاي دانش بشري و نيز يافته هاي عقلاني او را در تکاپوي نيازهاي هدايتي، پوشش مي دهد.
(استاد محمد تقي مصباح يزدي، آموزش عقايد (دوره کامل سه جلدي)، صص177-180،شرکت چاپ و نشر بين الملل، تهران، 1381)2-چيستي وحي، با همه زوايايش براي ما شناخته شده نيست. تنها مي دانيم که گونه اي دريافت دروني، از راهي جز انديشه ورزي و به دور از خطا مي باشد که در فرآيند آن، شخصي که از سوي خداوند گزينش شده به علم غيب و دنياي پنهان از ديده ها راه مي يابد و به دنبال آن، از حقايقي که به نيک بختي يا تيره روزي آدمي پيوسته است، برخوردار مي شود.
(علامه محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج2,ص131و ص157،مؤسسه الاعلمي)پيامبر ادعاي دريافتي اين چنين فرا مادي، براي هر گونه ترديد زدايي، از راه انجام کاري بيرون از توان بشر؛ يعني معجزه، اثبات مي کند.
(همان، ص155)3-فرود آمدن فرشته وحي و پيوند آن با قلب (روح) پيامبر(ص) (شعراء، 193-194) وحي از راه خواب (فتح، 27)، گفت و گوي راستاراست و بي واسطه خداوند (شوري، 51) و يا واسطه شدن چيزي (شوري، 51) از شيوه هاي گوناگوني مي باشد که وحي به وسيله آن ها محقق مي شود.
اما الهام در لغت به معناي القاي مطلبي در نفس و جان است
(لسان العرب، ج 12، ص 555)بنا بر برخي تفاسير الهام داراي معناي عام و خاص است.
معناي خاص الهام ويژه اوليا و اوصيا است که گاهي با واسطه و گاهي بدون واسطه مي باشد. الهام با واسطه توسط صدايي که از شخص خارج مي گردد و آنگاه شنيده و معناي مقصوداز آن فهميده مي شود، صورت مي پذيرد. اين حالت، مانند رؤيا، در حالات اوليه انبياء رخ مي دهد و اهل حق آن را وحي خفي به شمار مي آورند. اما الهام بدون واسطه عبارت است از القاي معاني و حقايق در قلوب اولياء از عالم غيب که ممکن است به صورت دفعي و ناگهاني باشد و ممکن است به تدريج صورت پذيرد.
معناي عام الهام نيز گاهي با سبب و گاهي بدون سبب و نيز گاهي حقيقي و گاهي غير حقيقي است. الهام حقيقي با سبب از راه تزکيه و تصفيه نفس به دست مي آيد. الهام غيرحقيقي و بدون سبب، براي افرادي که استعداد خاصي دارند، به مقتضاي ويژگي هاي خاص نژادي و جغرافيايي حاصل مي شود مانند براهمه، کشيشان و راهبان
(نگا: سيد حيدر آملي، جامع الاسرار و منبع الانوار، صص 454 - 455).برخي الهام را مربوط به جنبه ولايت و وحي را مربوط به جنبه رسالت و نبوت دانسته اند و معتقدند الهام، تنها از نوع کشف معنوي صرف است و از اين رو، وحي از خواص نبوت و متعلق به ظاهر و الهام از خواص ولايت و مربوط به باطن است و چون ولايت بر نبوت، تقدم شرفي دارد، الهام نيز برتر از وحي خواهد بود. علاوه بر آن که وحي مشروط به تبليغ است ولي الهام چنين نيست
(شرح فصوص الحکم، داود قيصري، ص 111 ؛ الفتوحات المکيه، ابن عربي، ج 1، ص 78). تفاوت اساسي ميان وحي و الهام در اين نکته نيز هست که پيامبر فرشته اي را که واسطه در وحي است هنگام القاي وحي به رؤيت بصري مشاهده مي کند ولي در الهام امام و ولي تنها او را حس مي کند و با رؤيت بصري او را نمي بيند
(الفتوحات المکيه، ج 3، صص 238 - 239). در مجموع مي توان گفت آن چه به عنوان شريعت به پيامبر القا مي شود همواره با واسطه فرشته اي است که پيامبر او را با رؤيت بصري مشاهده مي کند و اين از اختصاصات پيامبر است، اما از آنجا که پيامبر علاوه بر شأن نبوت و رسالت داراي مقام ولايت نيز هست از انواع ديگر القائات رباني نيز بهره مند است. چنين القاآتي که مشترک ميان ولي، امام و نبي است وحي به معناي خاص خود، نبوده مربوط به مقام باطن يعني ولايت است.
براين اساس، از آنجا که مقام ولايت مربوط به باطن مي باشد، حقايق القا شده در الهام چه بسا برتر از مطالب وحي شده به پيامبر باشد هر چند پيامبر به لحاظ برخورداري از مقام ولايت، با آن حقايق آشنا است.
بايد توجه داشت که يک تفاوت اساسي ديگري که ميان وحي و الهام وجود دارد اين حقيقت است که وحي به دليل سنخيت خاص خويش همواره مصون از تلبيس ابليس بوده، پيامبران در همه مراحل فهم، درک و دريافت آن در عصمت الهي قرار دارند، برخلاف الهام که گاهي شيطاني است و همواره مصون از خطا نمي باشد.
اما از آنجا که امامان، معصوم مي باشند در حوزه الهام نيز مانند وحي در خصوص پيامبران همواره الهامشان حقيقي و رباني است زيرا هم در مرحله فهم و هم درک و هم دريافت مصون از خطا مي باشند.
مكاشفه و يا به عبارت ديگر كشف و شهود محصول رياضت هاي نفساني اي است كه مرتاض در طي يك سير و زدودن آلودگي هاي قلبي به دست مي آورد. بنابراين گفتن ذكر _ گر چه با شرايطش باشد _ تأثيرگذار است ليكن مقدم بر ذكر مواردي ديگر نيز بايد مراعات گردد همانند اخلاص در عمل و رعايت تقوا و جز اين ها، كه اين امر هم جز از طريق دستورات استاد معمولا مقدور و ميسر نيست. زيرا ذكر به طور كلي داراي آثاري است همانند دارو. و هر ذكري نيز داراي يك شرايطي است و داراي يك آثار. و عدم وقوف و آگاهي نسبت به چنين آثاري گاه سبب ندامت و دور شدن از مقصود مي گردد. چنان كه باب مدينه علم حضرت اميرالمومنين علي(ع) در نهج البلاغه فرموده است.
كيفيت نزول وحي بر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) را ميتوانيم از زبان آن حضرت بشنويم و اين بيان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در طي حديثي آمده است كه در طرق روايات شيعه و اهل سنت ديده ميشود: حارث بن هشام از پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) پرسيد، وحي چگونه بر شما نازل ميشود؟ فرمود: گاه صدايي همانند صداي جرس به گوش من ميرسيد و وحيي كه بدين صورت بر من نازل ميشد سخت برمن گران و سنگين بود، سپس اين صداها قطع ميشد و آنچه را جبرائيل ميگفت فرا ميگرفتم، و گاهي جبرائيل به صورت مردي بر من فرود ميآمد و سپس بامن سخن ميگفت ومن گفته هاي او را حفظ و از بر ميكردم (الاتقان ج 1 ص 76. بحارالانوار ج 6 ص 669. صحيح بخاري ج 1 ص 27) پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله) در اين حديث، دو كيفيت را درباره وحي بخود، ياد ميكند كه در يكي از آنها صداهاي پي در پي همچون آواز جرس به سمع مباركش ميرسيد، و در ديگري، جبرائيل (عليه السلام) بصورت يك انسان عادي در نظرش مجسم ميشد. وحي بگونة اول بر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) سخت گران و طاقت فرسا بوده است چنانكه خداوند متعال از اينگونه وحي به «قول ثقيل = گفتاري گران و سنگين » تعبير كرده و فرموده است «انا سَنُقلي عَليكَ قولاً ثَقيلاً» (مزمل، 4: ما گفتار گراني را بر تو القاء خواهيم كرد). ولي وحي به صورت دوم كمي سبكتر و لطيف بوده و ديگر، آن سرو صداهاي هولناك و نا آشنا بگوش نميرسيد بلكه جبرائيل (عليه السلام) بصورت فرد عادي و با فرمي مشابه شكل انساني مألوف و مأنوس، مجسم ميشد تا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بدو آرام گرفته و رعب و بيمي در او بهم نرسد. ولي بايد گفت كه وحي در هر دو صورت بر پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله) سنگين بوده، وهميشه همزمان با لحظاتي كه وحي نازل ميگرديد ـ در تمام فصول سال ـ از پيشاني مباركش عرق فرو ميريخت و خود نيز ميفرمود: «فما مِن مَرَّهٍ يوحي اليَّ الّا ظَنَنْتُ آنَّ نَفسي تُقبضُ» هيچ بار وحي بر من نازل نگرديد جز آنكه اين تصور (به علت سنگيني وحي) در من پديد ميآمد كه جانم گرفته ميشود.
(الاتقان ج 1 ص 76، براي آگاهي بيشتر از كيفيت گراني و سنگيني وحي بر پيغمبر اسلام (صلي الله عليه و آله) رجوع كنيد به: سفينه البحار ج 2 ص 638)http://www.vahhy2.persianblog.com/منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. وحي و نبوت، مرتضي مطهري.
2. تاريخ قرآن، راميار.
3. فلسفه وحي و نبوت، محمدي ري شهري
4. اصول عقايد اسلامي (بحث نبوت)، دکتر سيد عبدالرضا حجازي
5. ترجمه الميزان، ج2، ص 197 و 220
6. اصول عقايد، مصباح يزدي، ج 2
وحي در اصل به معناي اشاره سريع و سخنان رمزي، و پيام هاي مخفيانه به وسيله نامه يا اشاره است. و از آن جا که تعليم معارف الهيه به پيغمبران بزرگ به صورت رمزي انجام گرفته، اين واژه در آن به کار گرفته شده است.
حال براي اين که دريابيم که آيا فقط مخصوص پيامبران است يا نه، بهتر است اقسام وحي را مورد بررسي قرار دهيم تا مطلب روشن گردد. از آيات قرآن به خوبي بر مي آيد که «وحي» معاني مختلفي دارد، بعضي تکويني است، و بعضي تشريعي، و رويهمرفته در هفت معني به کار رفته است:
1. وحي تشريعي: که بر پيامبران نازل مي شد. مانند آيه 43، سوره نحل:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ و پيش از تو [هم] جز مردانى كه بديشان وحى مىكرديم گسيل نداشتيم پس اگر نمىدانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد ».
و آيه 3 و 4 ، سوره نجم:
«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى* إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحى؛ جز خدا كسى آشكاركننده آن نيست. آيا از اين سخن عجب داريد». و آيات بسيار ديگر.
2. وحي به معناي «الهاماتي که به غير انبياء مي شد»؛ مانند آنچه درباره «مادر موسي» آمده است:
« وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافي وَ لا تَحْزَني إِنّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ؛ و به مادر موسى وحى كرديم كه او را شير ده و چون بر او بيمناك شدى او را در نيل بينداز و مترس و اندوه مدار كه ما او را به تو بازمىگردانيم و از [زمره] پيمبرانش قرار مىدهيم».
(سوره قصص، آيه 7)نيز همين معني، و بلکه به صورت کامل تر در مورد حضرت مريم در سوره مريم آمده است که فرشته وحي در برابر او ظاهر شد و بشارت تولد عيسي را به او داد.
(مريم، 17-19)3. «وحي فرشتگان» به معني پيام الهي به خود آنها، چنان که در داستان غزوه بدر در سوره انفال آمده است:
«إِذْ يُوحي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذينَ آمَنُوا سَأُلْقي في قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ؛ هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان وحى مىكرد كه من با شما هستم پس كسانى را كه ايمان آوردهاند ثابتقدم بداريد به زودى در دل كافران وحشتخواهم افكند پس فراز گردنها را بزنيد و همه سرانگشتانشان را قلم كنيد ».
(سوره انفال، آيه 12)4. وحي به معناي «پيام با اشاره»؛ مانند مطلبي که در داستان زکريا آمده است:
«فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا؛ پس از محراب بر قوم خويش درآمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب به نيايش بپردازيد».
(سوره مريم، آيه 11)5. وحي به «القائات مرموز شيطاني»؛ مانند:
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ اْلإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُون؛ و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم بعضى از آنها به بعضى براى فريب [يكديگر] سخنان آراسته القا مىكنند و اگر پروردگار تو مىخواست چنين نمىكردند پس آنان را با آنچه به دروغ مىسازند واگذار».
(سوره انعام، آيه 112)6. وحي به معناي «تقدير قوانين الهي در جهان تکوين»؛ مانند:
«فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى في كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ حِفْظًا ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ؛ پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمانى كار [مربوط به] آن را وحى فرمود و آسمان [اين] دنيا را به چراغها آذين كرديم و [آن را نيك] نگاه داشتيم اين است اندازهگيرى آن نيرومند دانا».
(سوره فضلت، آيه 12)و آنچه درباره شهادت زمين در قيامت آمده است؛ مانند:
«يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها* بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها؛ آن روز است كه [زمين] خبرهاى خود را باز گويد، [همان گونه] كه پروردگارت بدان وحى كرده است».
(سوره زلزله، آيه4 و 5) و نيز ممکن است اشاره به همين معني باشد.
7. وحي به معني«آفرينش غريزه ها»؛ مانند:
«وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا يَعْرِشُونَ؛ و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [=الهام غريزى] كرد كه از پارهاى كوهها و از برخى درختان و از آنچه داربست [و چفتهسازى] مىكنند خانههايى براى خود درست كن».
(سوره نحل، آيه 68)اينها همه از يک سو، از سوي ديگر نزول وحي بر پيامبر نيز به صورت هاي مختلفي گرفته است که در قرآن مجيد و روايات حداقل به چهار صورت آن اشاره شده است:
الف. گاه به صورت نزول ملک و مشاهده فرشته وحي
ب. گاه به صورت شنيدن صداي فرشته بدون مشاهده او
ج. گاه به صورت الهام به قلب
د. گاه به صورت خواب و روياي صادقانه؛ مانند آنچه در داستان ابراهيم درباره فرزندش اسماعيل آمده (صاقات، 102) يا آنچه در مورد پيامبر اکرم (ص) درباره بشارت و ورود مسلمين در نهايت امنيت در مکه براي زيارت خانه خدا در سوره فتح، آيه 27، ديده مي شود.
(ر.ک: پيام قرآن، ج 1، مکارم شيرازي، ص 226-228)حال به نظر مي رسد که با برشمردن اقسام وحي پاسخ روشن شده است، که وحي به معناي لغوي داراي اقسام متعددي است اما به معناي اصطلاحي و تشريعي مخصوص پيامبران است.