مختار بودن انسان از بديهيات است و هر انسان با رجوع به وجدان خود اين حقيقت را درك مي كند
اينكه گويي اين كنم يا آن كنم | خود دليل اختيار است اي صنم |
همينكه شما الان مي توانيد اراده كنيد و بقيه جواب را نخوانيد يا اراده كرده و بخوانيد بيانگر اختيار است و حتي با نگاهي سطحي به قرآن كريم در مي يابيم كه به نظر قرآن انسان موجودي مختار است, اصولا آْمدن پيامبران و نزول كتب آسماني و ثواب و عقاب بدون آنكه انسان مختار باشد كاري بيهوده است و اگر هم مي بينيم در طول تاريخ افراد يا گروه هاي قائل به جبر شده اند بخاطر شبهاتي بوده كه براي آنها در مقابل اين امر بديهي پيش آمده و چون نتوانسته اند به جواب درست آن شبهات برسند تن به سلب اختيار از انسان داده اند, كه اگر اين شبهات نبود آنها هم به اقتضاء وجدان و عقل حكم به اختيار انسان كردند.
اگر خواستار مطالعه تفصيلي در اين زمينه هستيد مي توانيد به اين منابع مراجعه فرماييد:
1. خير الاثر در رد جبر و اختيار, استاد حسن زاده آملي
2. انسان و سرنوشت, استاد مطهري
3. سعادت قرآن, استاد مصباح يزدي بحث" اختيار"
4. آموزش كلام اسلامي, سعيدي مهر
5. تفسير الميزان جلد 1، ذيل آيه 26 و 27 سوره بقره.
اما اينکه چرا فرزند مسلمان ملحق به مسلمان و بچه کافر ملحق به کافر مي شود و اين مسئله مستلزم جبر و سلب اختيار است يا خير.
در رابطه با قسمت اول اين سئوال بايد توجه داشت که اين يک حکم فرعي فقهي است و ما به اقتضاء عدالت و حکمت خداوند معتقديم که تمام احکام خداوند متعال داراي ملاک و مصلحت است و هيچ حکمي بدون ملاک و مصلحت جعل نشده چون مستلزم لغويت است و از حکيم مطلق لغو صادر نمي شود ولو اينکه عقل در مصاديق قادر به تشخيص مصلحتوملاک آن حکم نباشد.