پاسخ تفصیلی:
در مورد «عالم ذر» در ميان دانشمندان، مفسران، متكلمان و ارباب حديث، گفت و گوهاى زيادى واقع شده است، و اين نشانگر پيچيدگى موضوع (عالم ذر) مىباشد.
خداى سبحان در قرآن كريم مىفرمايد: وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ ؛ به خاطربياور زمانى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم «ذريّه» آنها را برگرفت، آنان را گواه بر خودشان گرفت و از آنها پرسيد: آيا من پروردگار شمانيستم، آنان همگى گفتند: آرى، ما گواهى داديم، اين كار را خداوند به خاطر آن انجام داد كه در روز قيامت نگوييد ما از اين موضوع توحيد و معرفه الله غافل بوديم، (اعراف، آيه 172).
حال اين ظهور و بروز (در عالم ذر) كه واقع شده و به چه صورت انجام گرفته است و منظور از عالم ذر چيست؟
1. محدّثان در پاسخ مىگويند: در بعضى از احاديث آمده است: فرزندان آدم تا پايان دنيا به صورت ذرّات كوچكى از پشت آدم خارج شدند و فضا را پر كردند؛ در حالى كه داراى عقل و شعور بودند و قادر بر سخن و تكلم بودند. خداوند آنان را مخاطب قرار داد آيا من پروردگارشما نيستم (الست بربكم)؟ همگى در پاسخ گفتند. آرى (بلى) به اين ترتيب پيمان نخستين بر توحيد گرفته شد».
2. گروهى از مفسران مىگويند: منظور از «ذر»، ذرات نخستين وجود انسان (نطفه) از پشت پدران به رحم مادران انتقال يافت و به تدريج در عالم جنين به صورت انسان كاملى درآمد و همان حال خداوند استعدادهايى به او داد كه بتواند حقيقت توحيد را درك كند. از اين روعالم ذر عالم جنين است و سؤال و پاسخ به زبان حال صورت گرفته است.
3. منظور از عالم «ذر» عالم «ارواح» است؛ يعنى، خداوند در آغاز ارواح انسانها را آفريد و مخاطب ساخت و از آنان اقرار بر توحيد گرفت.
4. منظور از «ذر» اجزاى بسيار كوچك نيست؛ بلكه ذر به معناى ذريّه (فرزندان) است؛ خواه كوچك و صغير باشند يا بزرگ و كبير. بنابراين سؤال و جواب در ميان انسان و خداوند، به وسيله پيامبران به زبان «قال» مىباشد.
5. سؤال و جواب (در عالم ذر) بين انسان و خداوند، به زبان حال، صورت گرفته است؛ آن هم بعد از بلوغ و كمال و عقل.
6. علاّمه طباطبائى مىگويند: موجودات داراى دو نوع وجودند، يك وجود جمعى در نزد خدا ـ كه در قرآن به عنوان ملكوت از آن ياد شده است ـ و ديگر وجودات پراكنده كه با گذشت زمان به تدريج ظاهر مىشوند. به اين ترتيت عالم انسانيت دنيوى، مسبوق به عالم انسانيت ديگرى است كه در آن جا هيچ موجودى محجوب از پروردگار نيست و با شهود باطنى او را مشاهده كرده و به واحديت. او اعتراف مىكند و سؤال و جواب در عالم «ذر» مربوط به آن جا مىشود، (الميزان، ج 8، ص 320 - 333)
آيه ميثاق از آياتي است كه مفسران , سؤال هاي زيادي درباره ي آن مطرح كرده اند كه مفسران بيان فرموده اند, به شرح ذيل است :
1. اين ميثاق الهي در چه عالمي انجام گرفته است ؟
2. اين پيمان , در چه شرايطي واقع شده است ؟
3. آيا اين عهد به صورت دسته جمعي بوده است , يا تك تك انسان ها حضور داشته اند؟ پيش از آن كه به آراي صاحب نظران اشاره كنيم , لازم است توجه كنيم گرچه نكات مبهم و دقيقي در اين بحث وجود دارد ولي اين آيه به روشني دلالت مي كند كه خدا با فرد فرد انسان ها مواجهه داشته و به آن ها گفته است : «آيا من خداي شما نيستم ؟» آن ها گفته اند: «آري , تويي خداي ما».
منشاء ابهام در اين است كه ما خودمان چنين چيزي به خاطر نداريم . برخي از اين مطلب روشن , نتيجه اي جالب گرفته اند و گفته اند كه چنين مكالمه ي حضوري و عذربراندازي كه خطاي در تطبيق را هم نفي مي كند, جز با علم حضوري و شهود قلبي حاصل نمي شود; از اين رو, معرفتي كه در آيه به آن اشاره شده است , معرفتي شخصي خواهد بود, نه شناختي كلي كه با مفاهيم عقلي حاصل مي شود, تفاوت اولي با دومي در اين است كه در اولي شخص خالق و اوصاف آن همچون يگانگي و ربوبيت او مشخص مي گردد ولي در دومي تنها نفس خالق كلي , بدون تشخص معلوم مي شود, (مصباح يزدي , محمدتقي : معارف قرآن , ج 2 - 1, ص 47 - 37)
آراي صاحب نظران درباره ي موطن ميثاق به قرار زير است :
1. اين نظريه ي عالم ذر مي گويد كه ارواح انسان ها قبل از تعلق به بدن , به ذرات ريزي تعلق گرفته است . آن ذرات با تعلق ارواح زنده و آگاه شدند. پس از آن , خداوند اين مطلب را ميثاق گرفت . بر اساس نظر اين گروه , آيه ناظر به عالم ذر است ; يعني خداوند از صلب آدم ذرات ريزي را استخراج كرد و با تعلق ارواح به آن ها از آنان عهد و پيمان گرفت . علامه مجلسي و آقا جمال الدين خوانساري به اين نظريه قائلند, (كيهان انديشه , شماره 58, مقاله نگاهي به عالم ذر از محمدحسن قدردان ).
نقد:
الف . اين نظريه با ظاهر آيه مخالف است ; زيرا آيه مي گويد كه خدا از صلب بني آدم ذريه ي آن ها را اخراج كرد, نه از صلب آدم .
ب . نظريه ي فوق مستلزم تناسخ است و تناسخ به حكم عقل باطل است ; زيرا بر اين اساس , تمام انسان ها يك بار به اين جهان گام نهاده اند و پس از يك زندگي كوتاه , از اين جهان رخت بربسته اند و بار ديگر به تدريج به اين جهان بازگشته اند. اين همان تناسخ است , (علامه طباطبايي : تفسير الميزان , ج 8, ص 327 - 325).
3. اگر اين پيمان با آگاهي كامل اخذ شده است , چرا كسي فعلا" از اين پيمان خبري ندارد؟, (سبحاني , جعفر: منشور جاويد, ج 2, ص 67).
2. برخي چون زمخشري , بيضاوي , شيخ طوسي , سيد قطب , علامه شرف الدين عاملي و ميرداماد و از معاصرين مانند استاد محمدتقي جعفري و ديگران قائلند كه اين آيه در مقام بيان واقع نيست , بلكه از طريق تمثيل به مسئله ي فطرت اشاره دارد به نظر اين ها منظور آيه اين است كه خداوند با اعطاي نعمت هاي بي شمار و اعطاي عقل به انسان , گويا توقع و انتظار دارد انسان در مقابلش تعظيم كند, و انسان هم طبق ذات و فطرت خود, به اين خطاب مجازي خداوند لبيك گفته است , (ر.ك : كيهان انديشه , همان ). نقد علما: مهم ترين اشكال آن , مخالفت با ظاهر كلام الهي مي باشد; زيرا آيه با كلمه ي ((اذ)) كه علامت گذشته مي باشد, نازل گرديده است .
3. شيخ مفيد اصل عالم ذر را به صورت حقيقي و تكويني پذيرفته است ; ولي خطاب هاي رد و بدل شده خدا و انسان ها را به نحو حقيقي منكر شده و همه آن ها را به تمثيل و مجاز حمل كرده است , (كيهان انديشه , همان ).
نقد علما: انتقادهاي وارد بر نظريه هاي اول و دوم را بر اين نظريه هم وارد دانسته اند.
4. به اعتقاد علم الهدي عالم ذر واقعا" بوده است ; لكن تمام ذريه ي آدم در آن عالم حاضر نبوده اند, بلكه اختصاص به اولاد كفار دارد, (غرر الفوائد, سبزواري , ج 1, ص 20, چاپ سنگي ).
نقد علما:
1. اين نظريه با ظاهر آيه كه دلالت بر اخذ ميثاق از عموم دارد, مخالف است .
2. اگر تنها ميثاق اولاد مشركين مقصود بود, بايد به نحوي روشن ادا مي گرديد, (منشور جاويد, ج 2, ص 80).
5. استاد جواد آملي معتقد است كه مراد از آيه , بيان واقعيت خارجي است و خداوند متعال به لسان عقل و وحي و با زبان انبيا, از انسان ميثاق گرفته است ; يعني خداوند در برابر درك عقلي و رسالت وحي , از مردم پيمان گرفته است كه معارف دين را بپذيرند. وي در تاييد نظريه ي خود به 5 نكته اشاره مي كند و مي گويد: ((اين معنا, تحميلي بر ظاهر آيه مورد بحث نيست ; زيرا براي عقل و وحي , نحوه اي تقدم نسبت به مرحله ي تكليف وجود دارد. لذا ظاهر كلمه ((اذ)) محفوظ مي ماند. منظور از نحوه ي تقدم , اين است كه اول پيامبران مي آيند و مقدمات پذيرش را فراهم مي كنند; سپس تكليف حادث مي شود.)), (جوادي آملي , عبدالله : فطرت در قرآن , ج 12, ص 137 - 122, مركز نشر اسرا).
نقد: اين نظريه به تأويل نزديك تر است تا تفسير; زيرا از اذهان همگان دور است . افزون بر آن , خطاب هاي آيه را طبق اين تفسير, بايد بر مجاز حمل كرد نه حقيقت .
علامه طباطبايي هم در نقد نظريه فوق مي گويد: ((اگر منظور از اخذ ميثاق , همان زبان وحي باشد, مانند ساير احكام مي فرمود: ((به مردم چنين ابلاغ كن )), نه اين كه بگويد: ((شما به ياد بياوريد)), (تفسير الميزان , ج 8, ص 334).
6. علامه طباطبايي معتقد است كه مقصود آيه , جنبه ي ملكوتي انسان هاست ; يعني جاي شهود و اشهاد و موطن ميثاق , ملكوت انسان هاست , زيرا با توجه به ظاهر آيه كه فرمود ((و اذ اخذ; يعني به ياد بياور)), استفاده مي شود كه اولا", قبل از اين موطن محسوس , موطن نامحسوس ديگري وجود داشته است كه در آن جا ميثاق انجام گرفته است . ثانيا", صحنه ي اخذ ميثاق بر نشئه ي حس و طبيعت مقدم است . ثالثا", چون اين دو موطن با هم متحدند و از هم جدا نيستند, خداوند به انسان ملكي و مادي امر مي كند كه به ياد آن موطن ملكوتي باشند و وقتي به ياد آن موطن باشند, آن را حفظ مي كنند.
نقد علما: اين نظريه در ميان علما مورد توجه جدي قرار گرفته است . آنان نظرهاي مختلفي درباره ي آن اظهار كرده اند كه مي توان از استاد جوادي آملي و استاد جعفر سبحاني و شهيد دكتر بهشتي نام برد.
با توجه به نظريات مختلف فلسفه عالم ذر بر مبناي مورد نظري كه طرفداراني دارد چون علامه طباطبايي فلسفه «عالم ذر» بيان مي شود.
طبق نظريه علامه و تمامي كساني كه عالم «ذر» و گفتگوي بين انسان و خدا را پذيرفته اند، فلسفه وجود آن عالم اين است كه انسان با شهود باطني خدا را مشاهده و به وحدانيت او اعتراف نموده و اين شهود باعث مي شود كه در عالم مادي كه موانع مختلفي سر راه دارد، آن عالم را و شهود خداي خويش را كه سرمايه اصلي هدايت و نجات اوست فراموش نكند تا زماني كه آن ميثاق و آن شهود فطري در درون جان انسان زنده باشد راه انحراف را در پيش نخواهد گرفت، در واقع آن شهود عالم ملكوت و عالم ذر مي تواند تضمين كننده نجات انسان و ماندن بر صراط توحيد باشد. البته اين امكان وجود دارد كه انسان گنجينه هاي عالم ملكوت و فطرت را آلودگي هاي گناه و حب دنيا دفن كند ولي اگر به پيامبران و امامان اين امكان را بدهد كه به آنها دسترسي پيدا كند، آن گنجينه ها را از زير خروار حجاب ها نجات مي دهند.
علي(,) درباره هدف بعثت مي فرمايد: «خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود و هر چند گاه متناسب با خواسته هاي انسان ها، رسولان خود را پي در پي اعزام كرد تا وفاداري به پيمان فطرت را از آنان بازجويند و نعمت هاي فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهي حجت را بر آنها تمام نمايند و توانمندي هاي پنهان شده عقل ها را آشكار سازند». (نهج البلاغه، محمد دشتي، خطبه 1، ص 38).
از جملات بالا به حكمت و فلسفه دوم براي عالم «ذر» مي توان پي برد و آن سهولت يافتن هدايت انسان ها توسط پيامبران و امامان و مصلحان است، وجود شهود عالم ملكوت و عالم «ذر» اين زمينه را براي رهبران ديني آماده مي كند كه بشر را به راحتي هدايت نمايند و با زنده نمودن آن پيمان و كشف گنجينه هاي فطرت، به سادگي انسان ها را به راه راست رهنمون سازند.
فلسفه ديگر اين است كه مصلحان و انسان هاي متدين از هدايت ديگران هرگز نااميد نشوند چرا كه بدانند عوامل مختلف در درون انسان ها، متدينين را براي اصلاح آنان ياري مي رساند، عقل آدمي، وجدان اخلاقي، فطرت و وجود عالم ذر و شهود ملكوتي آن.
مجموعه اينها در واقع عوامل ستون پنجم دروني به حساب مي آيند كه تا آخرين لحظه از هدايت انسان ها نمي توان نااميد شد. به همين جهت گاه برخي افراد با يك جرقه در آخرين روزهاي عمر خود به فطرت حقيقي و شهود ملكوتي خود برگشته و به خوبي در صراط حق و توحيد قرار گرفته اند.
براي طولاني نشدن مطلب , مي توانيد به منابع ذيل مراجعه كنيد:
جوادي آملي , فطرت در قرآن , ج 12, ص 129
سبحاني : منشور جاويد, ج 2, ص 76
علامه طباطبايي : تفسير الميزان , ج 8, ص 336 - 334
شهيد بهشتي , محمدحسين : خدا از ديدگاه قرآن , ص 48, نشر بعثت و كيهان انديشه , شماره ي 58