درباره چگونگي حسابرسي در قيامت بايد دانست، خداوند «سريع الحساب» (بقره، آيه 202) است و هيچ گونه محدوديتي از جهت حسابرسي اعمال همه بندگان به طور هم زمان ندارد. حتي با احاطه علمي خود نيازي به زمان حسابرسي ندارد.
اما بايد دانست قيامت نيز همانند دنيا داراي نظام است البته با ويژگي هاي خاص خودش لذا بنا بر آن چه در روايات آمده است مواقف پنجاه گانه وجود دارد و در هر ايستگاهي به نوعي از اعمال رسيدگي مي شود و در حقيقت عالم قيامت پرده نمايش و ظهور اعمال و عقايد ما در دنياست همچنان که در دنيا ما در عرصه هاي مختلف زندگي شخصي، خانوادگي، اجتماعي و عبادت و... رفتارهاي گوناگوني داشتيم در آنجا نيز ايستگاه حق الله، حق الناس، حق نماز، حق قرآن و... از انسان بازخواست مي کنند و در حقيقت جلوه اي از اجراي عدالت خداست که به نمايش در مي آيد به هر ميزان که در اين دنيا به اين حقوق بيش تر و آسان تر پرداخته شده باشد. در صحنه قيامت سريع تر آن ايستگاه ها طي مي شود بنا بر آن چه گفته شد اين گونه نيست که انسان در صف هاي طولاني بايستد تا نوبت او برسد بلکه بايد در صف هاي متعدد پاسخ گو باشد.
براي توضيح بيشتر در اين باره توجه شما به متن زير جلب مي کنيم.
دوست عزيز با توجه به ماهيت موقف ميزان پاسخ پرسش شما روشن مي شود. به نظر مي رسد معاد طوري نيست كه اين نظام ها و مواقف و عوالم در طول هم قرار گرفته باشند; يعني , هنگامي كه نامه عمل به انسان داده شد و انسان در آن نظامي كه خود ساخته است , قرار گرفت و اعمال , اوصاف , عقايد و اخلاق را با ظاهر و باطنشان يافت و بدان ها نايل شد, در اينجا نظام ميزان , حساب و صراط هر سه با هم پيش مي آيد و اين طور نيست كه در طول هم باشند بلكه نظام خاصي است [دقت شود]. در عالم حشر نظمي پيش مي آيد كه اين نظم روشن كننده اين حقيقت است كه مجموعه اين عالم ; يعني , عالمي كه انسان خود براي خود ساخته است آيا گرايشش به سوي خداست يا به سوي غيرخدا; يعني , مجموعه آن عالم ساخته «من» كه به اصطلاح مجموعه زندگي من بوده و نسخه اي بوده از آنچه من اينجا داشته ام , وزن مي شود.
به عبارت ديگر در عالم حشر نظامي داريم كه كل صحيفه عمل من به وزن گذاشته مي شود كه آيا حقيقت روش و حركت من و حاصل زندگي من از لحاظ ظاهر و باطن در مجموع سنگيني به سوي ذات مقدس حق دارد يا به سوي غير حق ؟ اين نظام , همان ميزان است كه روشن مي كندكل و مجموعه صحيفه من حكايت از گرايش من به سوي خدا دارد يا به سوي غير خدا. البته اين مسأله مربوط به متوسطين است ; يعني , كساني كه اعتقاد داشته اند ولي گناه و تعلقاتي هم داشته اند نه براي اولياء و انبياء. اين نظام , يك نظام تكويني و حقيقي است نه قراردادي و اعتباري . اگر بخواهيد ماهيت نظام و موقف ميزان را خوب دريافته و بفهميد به اين دو مثال دقت كنيد:
الف ) ذره خاكي كه در سير خود و حركتش از مراحلي مي گذرد, در مرحله اي سنجيده مي شود كه آيا مي تواند وارد مرحله ديگر شده و به سير تكاملي خود ادامه دهد يا خير و از حركت تكاملي آن جلوگيري شده و پس زده مي شود؟ خاكي كه از مجراي خاصي حركت مي كندتا بشود گل در مراحلي به ميزان گذاشته مي شود كه كدام قطعه و جزئ آن صلاحيت گل شدن را دارد, آن قطعه كه صلاحيتش را داشته باشد, به حركت خود ادامه داده و مي شود گل اما جزئهايي كه اين صلاحيت را ندارند پس زده مي شوند و از ادامه حركت تكاملي انسان باز مي مانند. پس اينچنين نيست كه خاك از هر مجرايي كه حركت مي كند همه مراحل را بدون ميزان و سنجش پشت سربگذارد.
ب ) خاكي كه مي خواهد از مجراي معيني حركت كرده و به عالم انسانيت وارد شود, اين طور نيست كه همه ذرات و قطعاتش به آستانه انسانيت برسند بلكه يك سلسله اجزاء در موقف هايي با سنجش كنار زده مي شوند و آنهايي كه در مجموع صلاحيتشان با ميزان براي ورود به مراحل بالاتر احراز مي شود, به مراتب كامل تر ارتقاء مي يابند. عالم و نظام ميزان در عالم حشر هم يك نظامي است كه وجود انسان , عالم انسان , صحيفه انسان سنجش مي شود و تشخيص داده مي شود كه مجموع وجود انسان به كدام سمت مي چربد؟ آيا به سوي خداست تا وارد موقف ديگر شود يا به سوي غيرخداست تا پس زده شده و از ادامه حركت بازماند؟ اگر روشن شد كه مجموع به سوي خداوند است , مسأله موقف حساب پيش خواهد آمد چرا كه عالم حساب براي پاكسازي ناپاكي ها و آلودگي ها و رها ساختن آدمي از تعلق هاست تا قابليت و صلاحيت جوار قرب حق را پيدا نمايد, پس افرادي وارد اين موقف براي پالايش و پيرايش مي شوند كه صحيفه اعمال , افعال , عقايد, اوصاف و اخلاقشان , در مجموع به سوي خداوند باشد نه غير خدا. افرادي كه مجموع وجودشان به سوي فرار از خداست تسويه و حسابرسي ندارند. با اين تحليل روشن شد كه اولين چيزي كه پس از قرار گرفتن در صحيفه عمل پيش مي آيد, نظام ميزان و موقف سنجش است . با توجه به ماهيت و حقيقت نظام ميزان كه تكليف انسان را در ادامه حركت تكامل يا باز ماندن و فرو رفتن در دوري از خدا مشخص مي كند, اين موقف , از مواقف خطرناك بوده و وحشت غيرقابل توصيفي پيش مي آورد. علاوه بر آن كه روشن شد كه اگر مجموع عالم و صحيفه من سنجش شود قهرا" ذره اي از اعمال , افكار, عقايد, اوصاف , روش ها, خصلت ها و اخلاق در اين سنجش مؤثر و تعيين كننده است , يك كلمه , يك قدم , يك فكر, يك تمايل , يك خطور و... در سير تكاملي يا قهقرايي آدمي نقش دارد. به همين جهت است كه در آيات ميزان گفته مي شود كه كوچكترين ذره در سنگيني مجموع صحيفه عمل به سوي حق و يا غيرحق تأثير دارد.
اين مسأله ناظر به كميت عمل نيست بلكه به كيفيت عمل توجه دارد [دقت شود].
هندوان را اصطلاح هند موج | سنديان را اصطلاح سند موج |
من نگردم پاك از تسبيحشان | پاك هم ايشان شوند و درفشان |
ما زبان را ننگريم و قال را | ما روان را بنگريم و حال را |
ناظر قلبيم اگر خاشع بود | گرچه گفت لفظ ناخاضع رود |
(مثنوي , دفتر دوم , ابيات 1757 - 1760)
موقف ميزان در آيات و روايات : آيات قرآن با لحن هاي گوناگون و تعبيرات مختلف , ابعاد گوناگون اين نظام را تشريح كرده اند كه براي اهلش اشارات و نكات خاصي دارد. در اينجا به ذكر چند نمونه از آيات قرآني اكتفا و به تدبر و تأمل در آنها توصيه مي كنيم.
1- ((والوزن يومئذ الحق فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون و من خفت موازينه فاولئك الذين خسروا انفسهم بما كانوا بآياتنا يظلمون ; و در آن روز [قيامت] سنجش [اعمال از آن حق و از جانب] حق است پس هر كس ميزان هاي [عمل] او سنگين باشد, آنان خود رستگارانند و هر كس ميزان هاي [عمل] او سبك باشد, پس آنانند كه به خود زيان زده اند, چرا كه به آيات ما ستم كرده اند)), (اعراف , آيه 88 و 9).
اين آيات با تعبير جالبي اين حقيقت را بازگو مي كند كه وزن و ميزان از آن خدا بود و از جانب اوست , هر چقدر نامه عمل انسان با حق تطابق داشته باشد و هر مقدار كه حق سنگيني كرده و بر اعمال انسان حاكم باشد, آدمي رستگار خواهد بود و در مقابل هر اندازه كه صحيفه عمل از حق دور بوده و با آن مطابقت نداشته باشد, آدمي زيانبار و ستمكار به نفس خود خواهد بود. اين آيه به خوبي مي رساند كه عالم انسان با حق سنجيده مي شود اگر چرخش به سوي حق بود رستگاري است و الا به سوي هلاكت و فلاكت .
2- ((ونضع الموازين القسط ليوم القيامه فلا تظلم نفس شيئا" و ان كان مثقال حبه من خردل اتينا بها و كفي بنا حاسبين ; ميزان هاي داد را در روز رستاخيز مي نهيم , پس هيچ كس ]در[ چيزي ستم نمي بيند, و اگر [عمل] هموزن دانه خردلي باشد آن را مي آوريم و كافي است كه ما حسابرس باشيم )), (انبياء, آيه 47).
اين آيه مي گويد ميزان ها قسط, حق و عدل اند و به حدي ميزان دقيق است كه يك ذره ولو به اندازه خردل را ناديده نمي گيرد, چرا كه اين ذره هم در آن مجموع كه به سوي خداست يا غير خدا, بي اثر نيست.
امام صادق(ع) موازين ذكر شده در اين آيه را انبياء و اوصيا دانسته است , (بحارالانوار, ج 7, ص 249, روايت 6) كه شرحش در اين مجال ممكن نيست ولي با توجه به آيه قبل و اين روايت مي توان چنين استنباط كرد آنچه صحيفه اعمال ما با آنها سنجيده مي شود هم حق است و هم انبياء(ص) و هم اولياءاند چرا كه تحقق عيني حق در پيامبران , امامان و اوصيا(ع ) است.
3- ((فاذا نفخ في الصور فلا انساب بينهم يومئذ ولا يتسألون , فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون و من خفت موازينه فاولئك الذين خسروا انفسهم في جهنم خالدون ; پس آن گاه كه در صور دميده شود [ديگر] آن روز ميانشان نسبت خويشاوندي وجود ندارد و از [حال] يكديگر نمي پرسند. پس كساني كه كفه ميزان [اعمال , افكار, عقايد, اوصاف و اخلاق] آنان سنگين باشد, ايشان رستگارانند و كساني كه كفه ميزان [اعمال , اوصاف , عقايد و اخلاق] آنان سبك باشد, آنان به خويشتن زيان زده [و] هميشه در جهنم مي مانند)), (مؤمنون , آيات 103 - 101).
اين آيات نيز به روشني مي گويند اگر مجموع نامه عمل و عالمي كه آدمي براي خود ساخته است به سوي حق سنگيني كرد نجات مي يابند و آنان كه وجودشان در مجموع گرايششان به سوي خداوند سبك باشد و در مجموع كششان به سوي فرار از حق است ولو اعمال خوبي هم داشته باشند, جهنمي مي شوند.
4- ((قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا" الذين ضل سعيهم في الحيوه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا" اولئك الذين كفروا بآيات ربهم ولقائه فحبطت اعمالهم فلا نقيم لهم يوم القيامه وزنا" ذلك جزائهم جهنم بما كفروا واتخذوا آياتي و رسلي هزوا"; بگو: آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانيم ؟ ]آنان [ كساني اند كه كوششان در زندگي دنيا به هدر رفته و خود مي پندارند كه كار خوب انجام مي دهند ]آري [ آنان كساني اند كه آيات پروردگارشان و لقاي او را انكار كردند, در نتيجه اعمالشان تباه گرديد و روز قيامت براي آنها وزنه ]و ميزاني [ نخواهيم نهاد. اين جهنم سزاي آنان است , چرا كه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به ريشخند گرفتند)), (كهف , آيات 106 - 103).
اين آيه حكايتگر اين حقيقت است كه هر قدر موازين عالم انسان با حق تطبيق نكند و كشش به سوي غيرحق شديد باشد, اصلا" وزنه و ميزاني در كار نخواهد بود انسان هايي كه انجذاب به سوي خدا نداشتند و اعمال , افكار, كردار, اوصاف و اخلاقشان بر اساس عشق به حق نبود, اصلا" ميزاني براي آنان نخواهد بود و مستقيم به سوي جهنم و جهنم ها فرو رفته و سير قهقرايي خواهند داشت . روايات نيز بيان هاي دقيق و عميق و ظريفي در باب ميزان دارند كه فرصت طرح آن نيست و در اين جا تنها به ذكر يك روايت كه حقيقت ميزان را بيان مي كند, اكتفا مي كنيم . ((هشام بن حكم روايت مي كند كه زنديقي ]كه از مخالفان امام صادق (ع ) بود[ از حضرت پرسيد كه : آيا چنين نيست كه اعمال وزن مي شوند؟ ]امام صادق (ع ) در مقام پاسخ [ فرمود: نه , حقيقت آن است كه اعمال جسم نيستند ]تا وزن شوند[, بلكه موازنه ]در چگونگي و در كيفيت [ آنچه كه عمل مي كنند, است , كسي احتياج به وزن كردن اشيا دارد [كه] عدد اشيا و سنگيني و سبكي آنها را نداند و هيچ چيزي بر خداوند پوشيده نيست [زنديق] گفت : پس معناي ((ميزان )) چيست ؟ [امام صادق (ع ) در پاسخ] فرمود: يعني عدل [زنديق] گفت : معناي اين آيه در قرآن كه ]مي فرمايد[: ((پس كسي كه موازينش سنگين باشد)) چيست ؟ [حضرت در پاسخ] فرمود: كسي كه عملش راجح باشد)), (بحارالانوار, ج 7, صص 249 - 248, روايت 3).
اين روايت , نكات قابل تأملي را بيان مي كند اول اين كه ميزان , نظامي است كه چگونگي عمل را مي سنجد و به كيفيت نظر دارد نه به كميت , دوم اين كه ميزان بر اساس عدل خواهد بود يعني اين عالم و موقف به اندازه اي دقيق است كه هيچ عمل , صفت , خلق و عقيده اي را ولو كوچك و جزئي در هنگام سنجش فروگذار نخواهد كردو از نظر دور نخواهد داشت , سوم اين كه ميزان يعني رجحان عمل انسان به سوي حق . به هر روي در موقف و عالم ميزان صفت عمل , حقيقت انسان و روح را مي سنجند كه آيا خواست خدا, محبت خدا در آن سنگيني مي كنديا خير؟ بايد توجه داشت كه مسأله ولايت و ارتباط با اوليا الهي در آن نظام بسيار سودمند و مددكار است , فردي كه به علي (ع ) محبت دارد و اطاعت ها دارد اما لغزش هايي نيز دارد, براساس اين ارتباط تكويني كه با اوليا الهي و از جمله حضرت علي دارد, چون علي با حق است و مظهر حق , وجود انسان با ضميمه اين اتحاد روحي با اميرالمؤمنين (ع ) در عالم ميزان مجموع اعمال , افكار, عقايد, اوصاف و اخلاقش به سوي حق سنگيني خواهد كرد و آدمي از فروغلطيدن در جهنم و جهنم ها و دوري از خداوند سبحان نجات مي يابد [دقت كنيد].
شرط من جا بالحسن نه كردنست | اين حسن را سوي حضرت بودنست |
جوهري داري زانسان يا خري | اين عرضها كه فنا شد چون بري |
اين عرضهاي نماز و روزه را | چونكه لايبقي زمانين انتفي |
نقل نتوان كردم اعراض را | ليك از جوهر برند امراض را |
(مثنوي , دفتر دوم , ابيات 947 - 944)
پس از آن كه مجموعه عالم انسان به سوي حق غالب آمد بايد مواقف و منازلي را طي كند تا از گناهان و آلودگي ها و تعلقات پاك و پيراسته شود.
((منبع : مواقف حشر, استاد محمد شجاعي , كانون انديشه جوان , تهران , چاپ اول 1380))