نفي خواطر شيطاني | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
نفي خواطر شيطاني
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
نفي خواطر شيطاني
ویرایش اثر
عنوان دیگر :
من هميشه هنگام ياد خدا، گاهي او را جسم مي پندارم، چگونه آن را از خود دور کنم؟
کلید واژه اصلی :
نفی خواطر
,
شبهات متفرقه
سوال:
من هميشه هنگام ياد خدا، گاهي او را جسم مي پندارم، چگونه آن را از خود دور کنم؟
پاسخ تفصیلی:
انسانها بطور طبیعی گرایش به محسوسات دارند ؛ چرا که اوّلین یافته های ادراکی آنها محسوساتند و معقولات در اثر رشد وجودی در وجود انسان رخ نشان داده و در سایه ممارست و تمرین گسترش و غلبه می یابند. بنا بر این تنها راه عقلی شدن و فرامادّی اندیشیدن این است که انسان وجود خود را در سایه ی تمرین اندیشه های تجرّدی رشد عقلانی دهد تا بتواند معقولات را هم به راحتی محسوسات ادراک نماید. البته تا رسیدن به این حدّ از رشد ادراکی باید از وسواس پرهیز نمود و به این گونه تخیّلات بهای افراطی نداد ؛ چرا که شیطان دنبال چنین فرصتهایی است تا ذهن ما را به اموری اینچنینی مشغول داشته از هدف اصلی که رشد وجودی و کسب کمالات حقیقی است باز دارد.
پس راه چاره اوّلاً بها ندادن به این افکار و تخیّلات و ثانیاً تقویّت قوّه ی عقل و اندیشه است که آن هم در سایه ی مطالعه ی کتب اهل فکر ، همچون شهید مطهری ، و تفکّر زیاد و مستمرّ در مسائل عقلی حاصل می شود. در ادامه مقاله ای در باب تصوّر صحیح خدا ارائه می شود که می تواند زمینه ی مناسبی برای شروع مطالعات خداشناسی و تمرین تفکّر ایجاد نماید.
1ـ بدون تصوّر یک موجود نمی توان در مورد او هیچ اندیشه و باوری داشت ؛ چرا که هر اندیشه و باوری دست کم باید در قالب یک قضیّه (جمله ی خبری) قابل بیان باشد ؛ و هر قضیّه ای مرکّب از موضوع (نهاد) و محمول (گزاره) است. لذا اگر ما تصوّری از یک موضوع خاصّ نداشته باشیم باوری نیز درباره ی آن نخواهیم داشت ـ چه باور مثبت و چه منفي ــ . بنا بر این ، درباره ی خدا نیز اگر تصوّری در ذهن شخص وجود نداشته باشد نمی تواند باوری درباره ی آن داشته باشد. ــ البته توجّه داريد كه مراد از تصوّر داشتن از خدا ، داشتن يك شكل و قالب ذهني از خدا نيست بلكه تصوّر صرف عقلي مراد است كه فاقد هر گونه شكل خيالي است مثل تصوّر عقل و فكر و اراده و امثال اين امور كه شكل ندارند ــ . پس هر كس در مورد خدا نفياً يا اثباتاً سخن گفته ، قضيّه اي را طرح مي كند ، يقيناً تصوّري هر چند اجمالي از خدا دارد. امّا شكّي نيست كه اوّلاً تصوّر همگان از خداي حقيقي در يك مرتبه نيست و تصوّر برخي افراد عميقتر و دقيقتر است. ثانياً هر تصوّري از خدا لزوماً مطابق با خداي حقيقي نيست بلكه ممكن است تنها از جهاتي با خداي حقيقي تطابق داشته باشد. براي مثال تقريباً همه ي افرادي كه تصوّري از خدا دارند او را به عنوان خالق و پديد آورنده ي عالم تصوّر مي كنند. اين مقدار تصوّر اجمالي از خدا كافي است تا انسان بتواند وجود خدا را با براهيني چون برهان حدوث يا برهان حركت يا برهان نظم اثبات نمايد ؛ ولي اين مقدار تصوّر از خدا ممكن است آلوده به تصوّرات نادرستي نيز باشد ؛ مثلاً ممكن است كسي همين خداي خالق را جسماني تصوّر نمايد يا در تصوّر رابطه ي وجودي او با مخلوقات دچار اشتباهات فاحشي شود ، مثل مسيحيان يا يهوديان يا زرتشتيان كه اصل وجود خدا را به عنوان خالق ، درست تصوّر مي كنند ولي آن را با تصوّرات نادرست ديگري آلوده مي سازند كه نه تنها قابل اثبات نيست بلكه قابل ابطال نيز مي باشد. لذا اگر تصوّر شخص از خدا ، از جهاتي نادرست و غیر مطابق با واقع باشد روشن است که باور او نسبت به خدا نیز در همان جهات دچار مشكل خواهد بود. حتّي منكرين خدا هم كه خدا را به عنوان خالق تصوّر نموده و آنگاه منكر آن مي شوند در حقيقت در تصوّر درست خدا مشكل دارند ، لذا خداي مورد نظر خود را انكار مي كنند نه خداي واقعی موحّدان حقيقي را . بر این اساس از افرادی که معتقدند خدا موجود نیست باید پرسید منظورتان کدام خداست؟ چون چه بسا این افراد خدایی را انکار می کنند که هیچ ارتباطی به خدای خداپرستان و موحّدان ندارد. همچنین آنان که می گویند خدا قابل دیدن است یا اعضاء و جوارح دارد ، در حقیقت مخلوقی را به جای خدا تصوّر نموده اند ؛ البته همراه با صفت خالقيّت.
بر اين اساس در سطور زیر ابتدا به سطوح مختلف تصوّر از خدا پرداخته و در انتها مقاله ای نسبتاً فلسفي تقدیم محضر حضرت عالی می شود که با مطالعه ی چندباره ی آن تصوّري عميق از خدای مورد نظر حکیمان الهی و براهین وجود خدا به دست خواهید آورد.
2ـ سطوح مختلف تصوّر خدا
الف ـ ابتدايي ترين فهمي كه خداباوران از خدا دارند ، تصوير خداي خالق و ايجاد كننده است ؛ خدايي كه وجودش بر اساس ساده ترين براهين ، يعني برهان حدوث قابل است. هر انسان خالي الذهني ، كه ذهنش آلوده به شبهات نگشته ، وقتي به موجودات مورد درك خود نظر مي كند در مي يابد كه اين موجودات حادث و نوظهور مي باشند ؛ يعني زماني نبودند و اكنون هست شده اند. از طرفي عقل حكم مي كند كه هيچ موجود حادث و نوپديدي نمي تواند سرخود به وجود آيد ، بلكه حتماً مُحدِث و پديدآورنده اي مي خواهد. پس اين موجودات حادث و نوپديد ، مُحدِث و پديد آورنده اي دارند كه خداباوران اين پديد آورنده را خدا مي نامند. اين برهان ، ساده ترين دليلي است كه هر صاحب عقلي آن را مي فهمد و مي داند ؛ البته ممكن است بسياري افراد از بيان اين برهان در قالب كلمات ناتوان باشند ولي اين ناتواني عملي دليل بر ندانستن نيست.
ب. يك مرتبه بالاتر از اين تصوير از خدا ، تصوير خداي خالقي است بعد از خلق عالم ، آن را به حال خود رها نكرده بلكه گردش عالم را هم در اختيار دارد. كساني كه خدا را اينگونه تصوّر مي كنند افزون بر برهان حدوث از برهان حركت نيز براي اثبات وجود او بهر برده برده چنين استدلال مي كنند كه: خورشيد و ماه و ستارگان و كهكشانها و ديگر موجودات عالم و در كلّ همه عالم مادّه در حركت و تكاپو است ؛ و هر حركتي مُحَرّك (حركت دهنده) مي خواهد. پس اين عالم ، حركت دهنده اي دارد كه خداباوران نام او را خدا نهاده اند.
پ ـ تصوير عميقتر و كاملتر از دو تصوير پيشين ، تصوير خداي خالق و گردانده اي است كه ناظم هستي نيز مي باشد و داراي علم و حكمت بي مانندي است. كساني كه چنين دريافتي از خدا دارند افزون بر دو برهان سابق ، از برهان نظم نيز براي اثبات وجود وي كمك گرفته مي گويند:جهان پديده ها با اين همه گوناگوني موجودات و حركات ، داراي هماهنگي و نظم حيرت آوري است كه نظمهاي پديد آمده توسّط دانشمندان و نوابغ بشري در مقابل آن هيچ بوده و تنها اقتباس بسيار ناقصي از آن نظم شگرف است. و هر نظمي نيازمند ناظمي عالم و حكيم است. پس عالم با نظمي چنين عظيم و شگرف يقيناً ناظمي بسيار عالم و حكيم دارد كه در فرهنگ خداباوران ، خدا ناميده مي شود.
ت ـ تصوير عميقتر و دقيقتر از تصوير خداي ناظم و عالم و حكيم ، تصوير خدايي است كه كمال مطلق ، علم مطلق ، قدرت مطلق ، حيات مطلق ، رحمت مطلق ، زيبايي مطلق و ... است. خدايي با اين ويژگي ها براي كساني است كه خود را به نيكي شناخته و از مجراي وجود خويش خدا را يافته اند. اينان وقتي به خود نظر مي كنند مي يابند كه با تمام وجود عاشق كمال مطلق ، علم مطلق ، رحمت مطلق ، زيبايي مطلق ، قدرت مطلق و ... مي باشند ؛ لذا هر چه علم و قدرت و زيبايي و ... داشته باشند باز ميل به بيشتر از آن دارند ؛ اينان در مي يابند كه از عمق وجودشان عاشق علم و قدرت و زيبايي و ... مطلق هستند و به كمتر از مطلق راضي نمي شوند. از اينجا مي فهمند كه پس علم و قدرت و زيبايي و ... مطلق در عالم هستي وجود دارد ؛ چون عاشق و معشوق ، مثل بالا و پايين و راست و چپ ، دو مفهوم متضائف هستند كه وجود يكي بدون ديگري ممكن نيست. اگر بالايي هست پس پاييني نيز وجود دارد ؛ طرف راست بدون طرف چپ معني ندارد ؛ عاشق نيز بدون معشوق نمي توان وجود داشته باشد. بنا بر اين اگر علم و كمال و قدرت و حيات و زيبايي مطلق ، معشوق ماست و ما عاشق اين امور هستيم ، پس اين امور يقيناً وجود دارند چون عشق ما به اين امور بالفعل موجود است. و چون وجود دو يا چند نامحدود ممكن نيست لذا همه ي اين اوصاف نامحدود بايد اوصاف يك وجود نامحدود باشند كه خدا ناميده مي شود.
ث ـ تصوير آخر از خدا ،تصوير خداي واجب الوجود مي باشد كه خود داراي سطوح چندگانه اي است كه پرداختن به تك تك اين سطوح نيازمند مقاله اي بسيار طولاني است لذا در ادامه اي بحث تنها به حدّ متوسّطي از اين تصوير مي پردازيم.
ـ تصوّر خدا از منظر حكما
براي ورود به اصل اين بحث نياز به مباحث فلسفي مقدّماتي و نسبتاً سنگيني است كه چاره اي جز طرح آنها نيست ؛ لكن سعي مي شود اين مباحث همراه با مثال و در سطح پاييني مطرح شوند.
ـ وجود و ماهیّت
انسان وقتی به درک اشیاء اطراف خود نائل می گردد ، دو مفهوم هستی و چیستی را از آنها ادراک می کند. برای مثال انسان از درک درخت ، ستاره ، آب ، عقل ، اراده و امثال اینها اوّلاً می فهمد که این امور وجود دارند. ثانیاً متوجّه می شود که این امور ، عین هم نیستند و باهم تفاوتهای ذاتی دارند. یعنی می فهمد که آب و ستاره و درخت و عقل و اراده و ... غیر از همدیگرند ولی همگی در وجود داشتن اشتراک دارند. همچنین انسان با اندکی تعمّق درمی یابد که نسبت وجود به همه ي این امور به یک نحو است ؛ لذا گفته می شود: درخت وجود دارد ، آب وجود دارد ، عقل وجود دارد ، اراده وجود دارد. همینطور با تعقلی عمیقتر ادراک می کند که مفهوم وجود در تمام این قضایا(جملات خبری) یکی است لذا صحیح است که برای همه موارد یک وجود نسبت داده شده و گفته شود: درخت و آب و ستاره و عقل و اراده وجود دارند. از همین جا دو مفهوم وجود و ماهیّت برای انسان حاصل می شود ؛ یعنی انسان متوجّه می شود که درخت بودن ، آب بودن ، عقل بودن و اراده بودن غیر از وجود داشتن است و الّا صحیح نبود که یک وجود را در آن واحد به چند موجود نسبت داد ؛ چرا که این موجودات ، تفاوت ذاتی با یکدیگر دارند. پس اگر وجود درخت عین خود درخت ، و وجود عقل عین خود عقل بود نمی شد گفت : درخت و عقل وجود دارند چون در آن صورت لازم می آمد که درخت و عقل یک چیز باشند. بنا بر این ، فلاسفه بین وجود و اموری مثل درخت بودن ، آب بودن ، عقل بودن و اراده بودن که باعث تفاوت موجودات از همدیگر می شوند ، تفاوت قائل شده ، این امور را ماهیّت(چگونگی) موجودات نامیدند.
ــ واجب الوجود و ممکن الوجود.
انسان بعد از پی بردن به این دو وجه در موجودات عالم ، باز متوجّه می شود که ماهیّت یک موجود ، بدون وجود نمی تواند تحقق خارجی پیدا کند. ماهیّتها مثل قالبهایی هستند که اگر محتوی وجود باشند موجود می شوند و اگر خالی از وجود باشند قالبهایی صرفاً ذهنی خواهند بود. مثل سیمرغ ، دیو ، اژدهای هفت سر و امثال آنها که ماهیّاتی هستند بدون وجود و قالبهایی هستند بدون محتوا. بنا بر این ، ماهیّت گاه موجود است مثل درخت ، انسان ، عقل و ... و گاه معدوم است مثل سیمرغ ، دیو و ... . همچنین ممکن است ماهیّتی در زمانی موجود و در زمانی دیگر معدوم باشد مثل انواع دایناسورها که روزی موجود بودند ولی اکنون تحقق خارجی ندارند ؛ یا مثل انسان که روزگاری وجود نداشت و اکنون موجود است. فلاسفه از این خصلت ماهیّت ، مفهوم دیگری انتزاع نموده آن را «امکان »نامیده اند. بنا بر این ، موجودات دارای ماهیّت ، همگی دارای امکان بوده ، ممکن الوجود هستند ؛ یعنی ممکن است تحقق خارجی داشته باشند و ممکن است تحقق خارجی نداشته باشد. به عبارت دیگر ، برای هر ماهیّتی ، فرض عدم جایز است همانطور که برای هر ماهیّتی فرض وجود نیز جایز است. برای مثال می توان نبود انسان یا ملائک یا عالم مادّه را فرض نمود ؛ کما اینکه فرض وجود برای سیمرغ و دیو بلامانع است. بر این اساس ، ممکن الوجود را تعریف کرده اند به موجودی که نسبتش به وجود و عدم یکسان است.
امّا برعکس ماهیّات ، که نسبتشان به وجود و عدم یکسان است ، خود وجود همواره تحقق خارجی دارد و محال است که موجود نباشد. چون از فرض نبود وجود ، تناقض لازم می آید ؛ چرا که وجود ، نقیض عدم است ؛ پس محال است وجود معدوم شود. فلاسفه از این خصلت وجود ، مفهومی به نام «وجوب » انتزاع نموده اند. بنا بر این ، واجب الوجود یعنی موجودی که عین وجود بوده فاقد ماهیّت است ؛ لذا عدم بردار نیست. به عبارت دیگر واجب الوجود یعنی وجود خالص ، بدون هیچ قالب و قید و حدّی. لذا وقتی گفته می شود واجب الوجود عبارت است از وجود محض و صرف و نامحدود مراد این است که او وجود خالص و بدون ماهیّت است. چرا که ماهیّت ، قالب و حدّ موجودات است. پس موجود فاقد ماهیّت یعنی موجود بدون حدّ (نامحدود) . بنا بر این ، نامحدود را نباید به معنی بی انتها یا بی نهایت گرفت.
حاصل مطلب اینکه خدا از نظر حکما و متکلّمین اسلامی عبارت است از وجود محض ، صرف ، خالص و بدون ماهیّت(نامحدود) ؛ که واژه ي واجب الوجود ، بار تمام این معانی را به دوش می کشد. مقابل واجب الوجود ، ممکن الوجود مي باشد که عبارت از موجودی است که عین وجود نبوده برای تحقق خارجی نیازمند وجود است.
ــ ملاک احتیاج به علّت
از مطالب پیشین روشن شد که نسبت ممکن الوجود به وجود و عدم یکسان است. پس ، تا وجود به ماهیّت اعطا نشده موجود نخواهد شد ؛ بنا بر این ، امکان ، كه همان نه اقتضاء وجود داشتن و نه اقتضاء عدم داشتن است ، علّت احتیاج به علّت مي باشد ؛ و کار علّت ، وجود دادن به ماهیّت و خارج نمودن او از حالت تساوی نسبت به وجود و عدم است. امّا کیست که بتواند به ماهیّت وجود دهد؟ روشن است که ماهیّات نمی توانند به یکدیگر وجود دهند ، چون خودشان محتاج وجود دهنده هستند ؛ بنا بر این ، تنها کسی که می تواند به ماهیّت وجود دهد خودِ وجود است ؛ چون تنها وجود است که خودش عین موجودیّت بوده نیازمند به وجود دهنده نیست. از اینرو سزا نیست که پرسیده شود : پس به خودِ وجود ، چه کسی وجود داده است؟ کما اینکه سزا نیست گفته شود: خدا وجود دارد. چون خدا (واجب الوجود) عین وجود است نه اینکه چیزی است که وجود دارد. این ماهیّات و ممکن الوجودها هستند که وجود دارند. یعنی ماهیّاتی هستند که به آنها وجود داده شده است. لذا در مورد خدا می توان گفت: خدا وجود است ، امّا در مورد ممکن الوجودها نمی توان چنین تعبیری را استعمال نمود. لذا نمی توان گفت: انسان وجود است ؛ درخت وجود است و ..
3ـ براهین اثبات وجود خدا (واجب الوجود)
اقسام برهان
براهین به طور کلّی بر سه قسمند.
برهان اِنّی: که در آن از معلول به علّت پی برده می شود ؛ مثلاً از وجود دود بر وجود آتش استدلال می شود. این برهان از نظر منطقی پایین ترین حدّ یقین آوری را داراست. لذا فلاسفه اسلامی ،که در پی یقین صد در صدی هستند ، در اثبات وجود خدا از آن استفاده نمی کنند ؛ ولی متکلمین اسلامی که در صددند متناسب با فهم تمام اقشار بشری ، برهان اقامه کنند ، از این قسم برهان نیز استفاده می کنند.
برهان لِمّی: که در آن از وجود علّت بر وجود معلول استدلال می شود. این قسم برهان مفید یقین صد در صدی بوده ، خدشه ناپذیر است ؛ لکن از آنجا که مراد از خدا ، واجب الوجود(وجود صرف و بدون علّت) است ، این برهان برای اثبات وجود خدا کاربرد ندارد.
برهان از راه ملازمات عامّه: در این قسم برهان ، نه از علّت به معلول پی برده می شود نه بالعکس ؛ بلکه از وجود یکی از دو امر که ملازم یکدیگرند بر وجود امر دیگر استدلال می شود. برای مثال گفته می شود: اینجا طبقه بالای ساختمان است ؛ طبقه بالا وقتی معنی دارد که طبقه پایینی باشد. پس زیر این طبقه ، طبقه ی پایینی نیز هست. در این استدلال ساده ، بالا نه علّت پایین است نه معلول آن. بلکه بالا و پایین ، همواره باهم بوده ، ملازم همند. همه ی براهینی که فلاسفه اسلامی در فلسفه به کار می برند از این سنخ اند ؛ که یقین آوری آن حتّی از برهان لمّی هم بالاتر است. براهین سطوح بالای اثبات وجود خدا نیز از این قسم هستند.
اقسام خداجویان.
طالبان اثبات وجود خدا از نظر سطح ادراک پنج گروهند:
عوام مقلّد: که فاقد قوّه ي استدلال بوده ، وجود خدا را به تقلید از دیگران می پذیرند ؛ البته اينها براهين ساده اي چون برهان حدوث را مي دانند ولي قادر به بيان آن نيستند.
عوام محقّق: که وجود خدا را با براهینی سطح پایین چون برهان نظم ، برهان حدوث و برهان حرکت پذیرفته اند.
خواصّ: که وجود خدا را با براهینی یقینی ولی به نوعی با توجّه به خلق او اثبات می کنند. خود این گروه نیز درجاتی دارند.
خاصّ الخواصّ: که در اثبات وجود خدا ، هیچ نظری به مخلوق نداشته از متن وجود ، بر وجود خدا استدلال می کنند.
اخصّ الخواصّ: که وجود خدا برایشان بدیهی بوده ، بی نیاز از اقامه برهانند ؛ و اگر برهانی می آورند برای دیگران است.
در مباحث سابق به برهان حدوث ، برهان حركت ، برهان نظم و برهان عشق يا حبّ اشاره اي شد ، كه متناسب با سطح عوام محقّق و خواصّ بودند ، حال به برهان وجوب و امكان و برهان صدّيقين مي پردازيم كه از نظر يقين آوري در مراتب بالاتري قرار دارند.
ــ برهان وجوب و امکان
مقدّمات این برهان در عین این که بدیهی اند ولی تصوّر موضوع و محمول آنها ممکن است برای برخی افراد دشوار باشد. تقریر برهان وجوب و امکان چنین است.
ــ تقریر برهان ،مبتنی بر محال بودن تسلسل علل.
1ـ شکّی نیست که خارج از وجود ما موجودی هست. چون انکار این امر منجر به سفسطه می شود. 2ـ این موجود ، بنا به فرض عقلی از دو حال خارج نیست. یا واجب الوجود (عین وجود) است یا عین وجود نبوده ، ممکن الوجود مي باشد که نسبتش به وجود و عدم یکسان است. 3ـ اگر این موجود عین وجود بوده ، واجب الوجود است ، مطلوب ثابت است ؛ امّا اگر ممکن الوجود بوده نسبتش به وجود و عدم یکسان است ؛ برای موجود شدن محتاج علّت(وجود دهنده) است. 4ـ حال علّت آن نیز یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود. اگر واجب الوجود باشد ، مطلوب ثابت است ؛ امّا اگر ممکن الوجود باشد ، خود آن علّت نیز محتاج علّت دیگری است. به این ترتیب بحث منتقل می شود به آن علّت سوم و فرضهای قبلی در مورد آن نیز جاری می شود. همینطور بحث منتقل می شود به علّت چهارم و پنجم و... . 5ـ و چون تسلسل علل عقلاً محال است بنا بر این ، این سلسله ي علل نمی تواند بی نهایت باشد ؛ بلکه باید در جایی به علّتی برسیم که فوق آن علّتی نباشد. که آن همان واجب الوجود است.
ــ تقریر برهان بدون ابتناء به محال بودن تسلسل.
1ـ شکّی نیست که ممکن الوجودهایی هستند. 2ـ اگر مجموعه ی همه ممکن الوجودها را یکجا فرض کنیم به نحوی که هیچ ممکن الوجودی خارج از این مجموعه باقی نماند ، باز عقل حکم به ممکن الوجود بودن کلّ این مجموعه خواهد نمود. چون از اجتماع تعداد زیادی ممکن الوجود که همگی محتاج به علّت هستند ، واجب الوجود ، درست نمی شود. حتّی اگر تعداد اعضای این مجموعه بی نهایت باشند باز کلّ مجموعه ، ممکن الوجود خواهد بود. 3ـ پس کلّ مجموعه ی ممکن الوجودها ، محتاج علّت است. 4ـ حال، علّت این مجموعه یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود است. 5ـ امّا ممکن الوجود نمی تواند علّت این مجموعه باشد ؛ چون طبق فرض ما ، همه ی ممکن الوجودها داخل این مجموعه هستند و خارج از این مجموعه ، ممکن الوجودی نیست که علّت این مجموعه باشد ؛ پس لاجرم ، علّت این مجموعه واجب الوجود است.
ـ برهان صدّقین
برهان صدّقین که خالص ترین براهین است تقریرات فراوانی دارد که به برخی از آنها به اجمال و بدون توضیح اصطلاحات اشاره می شود. فهم عمیق و درست این براهین نیازمند تبحّر در حکمت متعالیه(مکتب فلسفی ملاصدرا) است.
تقریر اوّل
1ـ انکار واقع مساوی با سفسطه است ؛ لذا شکّی نیست که واقعیّتی هست. 2ـ واقع نقیض عدم است. 3ـ بنا بر این ، اصل واقعیّت ، عدم بردار نیست.. 4ـ چیزی که عدم بردار نیست واجب الوجود است. 5ـ پس واجب الوجود موجود بوده حاقّ واقع است.
تقریر دوم
ـ وجود ، حقیقت واحد اصیل است. 2ـ حقیقت وجود ، نقیض عدم است ؛ لذا عدم بردار نیست. 3ـ پس حقیقت واحد وجود ، واجب الوجود است.
تقریر سوم
1ـ وجود یا مستقلّ است یا رابط. 2ـ به علم حضوری شکّی نیست که وجود خود من ، وجود رابط است نه مستقلّ. 3ـ وجود رابط ، بدون وجود مستقل معنی ندارد. 4ـ پس وجود مستقلّ موجود است.
برای مطالعه ی بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید
1ـ خداشناسی ، دفتر شماره ی 1 از مجموعه ی پرسشها و پاسخهای دانشجویی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها ، نوشته ی محمد رضا کاشفی
2ـ آفريدگار جهان، آيت الله مکارم شيرازي
3ـ خدا را چگونه بشناسيم، آيتالله مكارم شيراز
4ـ راه خداشناسي، استاد جعفر سبحاني
5ـ اصول عقايد، استاد محسن قرائتي.
6ـ راه شناخت خدا، محمدي ري شهري
7ـ توحيد، شهيد دستغيب شيرازي
8ـ خدا از ديدگاه قرآن، بهشتي، محمد، بعثت تهران
9ـ معارف قرآن (3 - 1، خداشناسي، کيهان شناسي، انسان شناسي)، مصباح يزدي، محمدتقي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
10ـ خدا و صفات جمال و جلال ، سبحاني، جعفر، دفتر تبليغات اسلامي قم
11ـ توحيد ، استاد شهيد مرتضي مطهري(ره)
12ـ دوره پنج جلدي مقدمه اي بر جهان بيني توحيدي، استاد شهيد مرتضي مطهري(ره)
4ـ نحوه ی انتزاع اسماء خدا از ذاتش
طبق مباحث سابق معلوم شد که خدا یعنی وجود محض ، صرف ، بدون هیچ قید و حدّی ؛ و ثابت شد که چنین خدایی محقّق و موجود است. و روشن است که چنین وجودی ترکیب بردار نخواهد بود ؛ چون هر ترکیبی مستلزم نوعی دو گانگی است. و دوگانگی فرع بر وجود وجه تمایز است. و هر وجه تمایزی قید است. پس لازمه ی مرکّب بودن وجود محض ، مقیّد بودن است. و این خلف و تناقض است. چون مقیّد بودن یعنی غیر محض بودن که نقیض محض بودن است.
پس وجود صرف ، منزّه از هر گونه ترکیب است. چه ترکیب خارجی ، چه عقلی و چه وهمی. و چنین وجودی عین وحدت و یگانگی است. لذا از صرافت و وجوب وجود خدا ، اسم الاحد انتزاع می گردد.
همچنین چنین وجودی دوّمی بر نمی دارد. چون لازمه ی دومی نیز دوگانگی و تمایز و مقیّد بودن است. پس او دومی بردار نیست ؛ لذا واحد است. به این ترتیب اسم الواحد از ذات خدا انتزاع می شود.
و چون وجود محض زوال و عدم نمی پذیرد لذا او همواره ثابت است. و از اینجا اسم الثابت و الحقّ برای او انتزاع می گردد. چرا که حقّ نیز به معنی ثابت است.
و چون وجود محض به خودی خود ظهور دارد و ظهور ماهیّات نیز با اوست او را نور گفته اند. چون نور خود عین روشنی بوده دیگر امور را نیز روشن می کند.
و چون او نزد خود حاضر است و همه ی موجودات در محضر اویند او را عالِم و علیم گویند. چون علم یعنی حضور چیزی نزد چیز دیگر.
و چون هر مطلقی احاطه ی وجودی بر مقیّد دارد ، خدا را محیط نامند.
و چون وجود مقیّد در پیدایش و بقائش بند به وجود محض است خدا را قیّوم گویند.
و چون نامحدود است ، کرانه ندارد ؛ لذا صمد است.
و چون وجود محضی غیر او نیست لذا کسی نیست که شکست دهنده ی او باشد پس عزیز (شکست ناپذیر) است.
و چون از وجود نامحدود و بی کرانه چیزی جدا نمی شود پس لَم یَلِد ؛ و چون عین وجود از چیزی پدید نمی آید پس و لَم یُولَد.
و چون خلل در او و ظهوراتش نیست حکیم است.
و ...
و به همین ترتیب اسماء دیگر حقّ تعالی یک به یک از ذات واحد بسیط انتزاع می شوند. و چون آن اسماء را به تنهایی و صرف نظر از ذات لحاظ کنی صفات پدیدار شوند.
بنا بر این ، خدای تعالی یک حقیقت بیش نیست و آن وجود است. و اسماء و صفات از همین یک حقیقت انتزاع می شوند. لذا کثرتی در ذات احدی نیست. اگر کثرتی در اسماء و صفات او دیده می شود از ضعف ادراک انتزاع کننده است و الّا برای واصل به مقام احدیّت که مقام « او ادنی » است ، جز خدا هیچ نیست.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/4866
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت