عوالم وجود | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
عوالم وجود
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
عوالم وجود
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
مراتب نظام هستی
,
خداشناسی(الهیات بالمعنی الاخص)
سوال:
درباره عوالم وجود مانند عالم ملكوت و جبروت توضيح دهيد. چگونه انسان مىتواند با اين عوالم ارتباط پيدا كند؟
پاسخ تفصیلی:
يكم. عوالم وجود
جهان هستى داراى عوالم گوناگونى است: عالم اسماى الهى، عالم تجرد، عالم مثال و عالم مادى. ميان عالم مادى و اسماى الهى دو عالم تجرد و مثال وجود دارد. در فلسفه اسلامى- به ويژه در حكمت متعاليه- مستدل شده است كه عوالم هستى با نظام و ترتيب خاصى از ذات حق- كه در مظاهر اسما متجلى است- سرچشمه گرفته است. عوالم وجود از آثار و جلوههاى اسماى الهىاند.
نخستين عالم پس از عالم اسماى الهى عالم تجّرد و جبروت است. اين عالم از آثار ضعف وجود پاك است، و ازاينرو عالم «جبروت» ناميده مىشود؛ يعنى، عالمى كه با قرب به مبدأ متعال و برخوردارى از اشراقهاى ربانى، كمبودهايش جبران گشته و جاى آنها را كمالات گرفته است.
عالم بعدى، عالم مثال، برزخ يا ملكوت است. اين عالم مترتب بر عالم تجرد، و نشأت گرفته از آن است. اين عالم، جلوه آخرين عوالم تجرد است كه در آن حقايق مجرد، در مرتبه نازل و در حد و اندازهها و قالبها جلوهگر است. عالم برزخ هم داراى عوالم ديگرى است كه برخى برتر از برخى ديگر و بعضى مترتب بر بعضى ديگر و نشأت گرفته از آن مىباشند.
عالم آخر، عالم جسم و نظام مادى است كه عالم «ناسوت» و در اصطلاح قرآن عالم «شهادت» نيز ناميده مىشود. اين عالم متأخر از عالم برزخ و نشأت گرفته از آن است. عالم مادى، دورترين عالم از مبدأ متعال بوده، از وجود ضعيفترى برخوردار است. حقايق عالم مادى، ظهورات و تابشهاى نازله و محدود حقايق مثالى است كه در ماده جلوه مىكند. «1» دوم. تطابق عوالم وجود
بر اساس ترتيب عوالم وجود و ارتباط آنها با يكديگر آنچه در عالم ماده موجود است، صورتهاى بالاتر و كاملترى در عالم مثال دارند. اما به صورت مثالى و متناسب با احكام، قوانين و آثار عالم مثال مىباشند و آنچه در عالم مثال موجود است، صورت بالاتر و كاملتر آن در عالم تجرد وجود دارد؛ لكن به صورت تجردى كه با عالم تجّرد و معيارهاى آن متناسب است.
صورت بالاتر و كاملتر آنچه در عالم تجّرد موجود است، در عالم اسماى الهى وجود دارد،؛ ولى به صورت اسمى و متناسب با احكام و سنن مختص به عالم اسمى است. بنابراين، عوالم وجود باهم تطابق داشته، از يكديگر جدا نيستند؛ بلكه باطن و اصل عالم مادى، عالم مثال است و اين عالم، بر عالم مادى محيط است.
باطن و اصل عالم مثال نيز همان عالم تجرد است كه بر عالم مثال محيط است. باطن و اصل عالم تجرد نيز، همان عالم اسماى الهى است
البته در اين مرتبه، كاملتر و متناسب با قوانين، احكام و آثار آن اين مرتبه مىباشد. به عنوان مثال آب به عنوان يك حقيقت، در عالم مثال موجود است؛ ولى نه با كم و كيف آب عالم مادى؛ بلكه با خصوصيات متناسب با عالم مثال. همچنين آب در عالم تجرد نيز موجود است، ولى آبى متناسب با قوانين عالم تجرد. حتى روابط و نسبتى هم كه ميان آب و موجودات ديگر در عالم مادى وجود دارد (مثل اصل رابطه آب و آتش يا آب و خاك) در عالم مثال، تجرد و اسما نيز وجود دارد؛ ولى نوع آن به اقتضاى احكام و سنن آن عوالم، با يكديگر متفاوت است.
آيات قرآنى نيز اين تحليل عقلى را تأييد مىكند كه فرصت طرح آن نيست. «1» آرى براى حقايق هستى در عالمهاى مختلف، مراتبى وجود دارد كه جلوه هستى يگانه خداوند است:
چرخ با اين اختران نغز و خوش زيباستى صورتى در زير دارد آنچه در بالاستى
صورت زيرين اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود يكتاستى «2»سوم. چيستى انسان
انسان مركب از روح و بدن است؛ اما انسانيت او به روح او است نه بدن.
روح اصل و بدن فرع آن است. «3» روح جوهرى مجرد و فوق ماده است.
روح امر مادى نيست؛ بلكه مجرد از ماده است. فيلسوفان اسلامى با شواهد و دلايلى محكم، اثبات كردهاند كه حيات، تفكر و ادراك بايد به موجودى غير از موجودات جسمانى، استناد داده شود و حذف چنين موجودى از عالم طبيعت، توجيه اين پديدهها را ناممكن مىسازد. اين موجود همان روح است كه حقيقتى غير مادى و مجرد دارد. «1» اما خداوند متعال حقيقت روح را فراتر از اين مىداند. براساس آيات قرآن، روح و حقيقت انسانى به خداوند منسوب است؛ يعنى، روح كلى انسان مخلوق بىواسطه خدا و ظهور تام و كامل اسما و صفات او است. «2» برخى از احاديث تأكيد دارد كه خداوند، انسان را بر صورت خود آفريده است. «3» اما اين بعد آسمانى و جلوه حقيقى روح انسان، مربوط به هنگامى است كه انسان، پابه حيات مادى و دنيوى ننهاده است. اين مرحله همان مرحلهاى است كه خداوند درباره آن مىفرمايد: «به راستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم». «4» بر اساس برخى آيات، اين روح انسانى- كه در اين مقام روح خدا ناميده مىشود- براى ورود به عالم ماده، تنزل مىيابد؛ يعنى، با حفظ هويت اصلى خويش آن صفات و كمالات در او كمرنگتر مىگردد. اين محدويت و كم رنگى، به دليل حجابهايى است كه روح انسان را فرا مىگيرد.
در واقع «حقيقت انسان» محدودتر شده و از كمالات و خصوصيات وجودى آن كاسته مىشود. حقيقت انسان در اين سفر نزولى، از مراتب و منازل مختلف گذر مىكند و در منزل آخر، در «بدن تسويه شده انسانى» جلوهگر مىشود و به صورت روح دميده شده، در بدن انسانى ظاهر مىگردد.
براى روشن شدن اين مطلب نورى را فرض كنيد كه از نقطهاى مىتابد.
اين نور بسيار صاف، روشن، پاك و بىرنگ است. در برابر اين نور، حجابهاى شيشهاى متنوع و متعدد، با رنگهاى مختلف، در طول يكديگر قرار دارد. نور صاف و روشن از شيشه اول (داراى رنگ و تيرگى مخصوص به خود) عبور مىكند. سپس در فاصله بعدى از شيشه دوم مىگذرد و رنگ و تيرگى بيشترى كسب مىكند. به همين ترتيب مسير خود را ادامه مىدهد و دوباره تيرگىهاى بيشترى به خود مىگيرد. تا در نهايت به آخرين شيشه و مانع مىرسد و رنگ و خصوصيات آن هم به او اضافه مىشود و به صورت نورى ضعيف با رنگها و تيرگىهاى بسيار در مىآيد. كسى كه اين نور را مىبيند، مىپندارد كه موجوديت اين نور و اول و آخرش همين است. او از حقيقت امر اطلاعى ندارد و نمىداند كه اصل اين نور، صورت ديگرى داشته و در ابتدا نورى شفاف، بىرنگ و پاك بوده است.
حال اگر فردى مطلع، او را از جريان امر با خبر كند و به او بگويد كه اين نور مشهود، اصلش چنين نيست؛ بلكه صورتهاى شفافترى دارد و در نهايت داراى اصلى بسيار صاف و پاك است و تو مىتوانى با كنار زدن اين شيشهها- كه حجاب و مانع از رسيدن آن نور اصلىاند- به آن دستيابى؛ كمكى بزرگ به او كرده و آگاهى مهمى در اختيار او قرار داده است.
مثال انسان، مانند همين نور است و قرار گرفتن او در اين عالم مادى، همچون عبور نور از شيشههاى تيره و روشن است. خداوند متعال ما را به چنين امرى آگاه ساخته است:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ* ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ «1»؛ «به راستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم، سپس او را به پستترين [مراتب] پستى باز گردانيديم».
البته چنان كه آن نور آميخته با رنگها و تيرگىها هنوز به اصل و منشأ خود متصل است، انسان تنزل يافته نيز به اصل و منشأ خود (روح خدا) متصل است. «2» و قابليت راهيابى به عالم اسما و عالم تجرد و مثال را دارد.
بر اين اساس چنان كه عالم هستى در نگاهى كلى، داراى عوالمى مانند تجرد، مثال و ماده است، خداوند در وجود انسان نظامى قرار داده است تا بتواند با هر يك از عوالمى كه از آن تنزل يافته است مرتبط گشته، به آنجا راه يابد. به بيان ديگر، انسان جامعيتى وجودى دارد كه به تنهايى شامل تمام حدود عوالم هستى است. به فرمايش حضرت على عليه السلام آدمى «عالم صغير» است. در ميان موجودات جهان تنها انسان است كه مىتواند ميان جهان مادى، مثالى، تجرد و اسماى الهى رابطه برقرار كند. گويا وجود انسان پل پيوند تمام عوالم و درجات مختلف جهان هستى است و وجود آدمى، بستر و موضوع حركتى است از قوه بىنهايت، تا فعليت نامتناهى. «3»
زان كه دارد خاك شكل اغبرى وز درون دارد صفات انورى
ظاهرش باباطنش گشته به جنگ باطنش چون گوهر و ظاهر چو سنگ
ظاهرش گويد كه: ما اينيم و بس باطنش گويد: نكوبين پيش و پس
ظاهرش منكر كه باطن هيچ نيست باطنش گويد كه: بنماييم بيست
زان كه ظاهر خاك اندوه و بلاست در درونش صد هزاران خنده هاست
ظاهرت از تيرگى افغان كنان باطن تو گلستان در گلستان «1»چهارم. حجابهاى قلب
قلب محجوب، فاقد صورت اصلى خويش است. روح آدمى بر اثر تنزل از مقام اصلى خود، محجوب به حجابهايى چون تعلق به بدن مادى، كفر، شرك، عناد با حق و آيات حق، عقايد و افكار باطل، اخلاق و اوصاف رذيله، عادات، اوهام و تخيلات و ... شده است.
لذا از «حيات طيبه» انسانى محروم بوده و مرتبت اصلى خود را از دست داده است. منزلت اصلى روح انسانى، بالاتر از آن است كه تصور شود.
ما انسانهاى محجوب، قدرت دريافت منزلت اصلى خويش را نداريم.
انسان مظهر و جلوهگاه وجهاللَّه و تجلى اسماى حسنا و صفات علياى حق، بالاتر از همه عوالم هستى موجودات، باطن همه آنها و مهبط اسرار الهى و اسرار وجود؛ بلكه «سرّ اللَّه» است.
اما حجابهاى ظلمانى با ابعاد گسترده و مراتب گوناگون، روح آدمى را چنان محجوب مىكند كه همه كمالات و آثار وجودى آن را از آن مىگيرد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«لولا انّ الشياطين يحومون على قلوب بنى آدم لنظروا الى ملكوت السموات والارض» «1»
؛ «اگر شياطين اطراف قلوب فرزندان آدم را نمىگرفتند و قلوب آنان را قصد نمىكردند، يقيناً به ملكوت آسمانها و زمين راه مىيافتند و نظر به ملكوت مىكردند».
اين بيان، به خوبى بيانگر اين واقعيت است كه قلوب انسانها بر اثر اغواهاى شيطانى، از موجوديت و مرتبت اصلى خود فرو افتاده، محجوب به حجابها گشته و آثار وجودى خود را از دست مىدهد.
پنجم. بازگشت روح به اصل خويش
اگر انسان خود را از حجابهاى نفسانى برهاند و باطن خويش را تطهير كند؛ به مراتب بالاتر حيات و حقيقت خود دست خواهد يافت. در يك تشبيه ناقص مرتبه بالاتر حيات انسانى نسبت به انسان، همانند نورى است كه از جهتى به شيشه تاريكى مىتابد و در اين سوى شيشه ظاهر مىگردد.
پيداست كه اگر شيشه از تاريكى و تيرگى خود بكاهد، وقتى نور به آن مىتابد در اين سوى شيشه، ظهور بيشترى خواهد كرد. با تطهير باطن از ظلمات و تيرگىها و خروج از حجابهاى ظلمانى به وسيله رياضتهاى مشروع و نظارت استاد واصل، مرتبه بالاتر حيات- مانند همان نور-، در وجود انسان به ظهور مىرسد و هر چه طهارت باطن بيشتر شود، مراتب عالى حيات در انسان جلوه مىكند؛ تا جايى كه از اصل حيات انسانى- در اعلى مرتبه آن- برخوردار مىشود.
قرآن كريم با صراحت كامل به اين حقيقت اشاره مىفرمايد كه انسانها با سلوك طريق عبوديت، به حيات برترى (حيات طيبه) دست مىيابند:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «1»؛ «كسى كه عمل صالح انجام دهد در حالى كه مؤمن است، چه مرد باشد و چه زن، ما به او حيات بخشيده و او را از حيات طيبه برخوردارمىكنيم و به بهترين صورتى جزا و نتيجه راه و روش چنين كسانى را به آنان مىدهيم».
ششم. آثار بازگشت روح به اصل خويش
با حركت در طريق عبوديت و طهارت باطن و در نتيجه برخوردارى از مراتب بالاتر حيات انسانى، آثار خاص آنها نيز در وجود انسان پيدا مىشود.
وقتى انسان در طريق سلوك الى اللَّه قدم گذاشت و صادقانه به مجاهدت پرداخت، با تطهير قلب از حجابهاى ظلمانى و به تناسب طهارتى كه كسب نموده، از حيات طيبه انسانى و الهى (حيات بالاتر) برخوردار مىگردد و طبعاً از آثار خاص آن نيز بهرهمند مىشود. دو اثر از مهمترين آثار آن عبارت است از:
1- 6. ظهور انوار الهى در قلب: به تناسب منزلت عبودى سالك و برخوردارى وى از مراتب حيات بالاتر، انوار الهى در قلب او ظاهر مىگردد:
أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها «1»؛ «آيا كسى كه مرده بود و سپس ما او را حيات داديم و براى او نورى قرار داديم كه در ميان مردم با آن نور خاص مشى مىكند، مانند كسى است كه در ظلمات است و خارج از ظلمات نيست».
حق فشاند آن نور را بر جانها مقبلان برداشته دامانها
و آن نثار نور هر كو يافته روى از غير خدا برتافته «2»2- 6. ظهور انوار در مشاعر انسان: با شروع تابش انوار در قلب سالك، ادراكات، مشاعر و حواس وى نيز از اين انوار الهى بهرهمند مىگردد و انوار ربوبى از قلب او بر قواى ادراكى و مشاعر و حواسش مىتابد.
اينجا است كه سالك الى اللَّه، از قواى ادراكىِ كاملتر و بالاتر و از مشاعر و حواس برترى برخوردار مىگردد. آنچه را كه قبلًا درك نمىكرد و ديگران درك نمىكنند، درك مىكند. به آنچه قبلًا به آن شعور نداشت و ديگران به آن شعور ندارند، شعور پيدا مىكند و نيز آنچه را كه قبلًا حس نمىكرد و ديگران حس نمىكنند، حس مىكند.
با ظهور انوار در مشاعر باطنى و ظاهرى، سالك الى اللَّه در مراحل مختلف، از شعور و ادراك برترى برخوردار مىشود. در نتيجه به حقايق وجود، اسرار هستى، دقايق امور باطنى و احوال درونى عوالم دنيوى و اخروى و در حقيقت به حقايق اسماى الهى و تجليات الهى و مراتب اين تجليات و بالاخره، به توحيد و اسرار آن- به تناسب منزلت عبودى خود و به اندازه ظهور اين انوار در مشاعر وى- پى مىبرد و در نهايت ناظر وجه حق مىگردد.
حس دنيا نردبان اين جهان حس عقبى نردبان آسمان
صحت اين حس بجوييد از طبيب صحت آن حس بخواهيد از حبيب
صحت اين حس ز معمورى تن صحت آن حس زتخريب بدن «1»مشاعر و ادراكات ما در حيات دنيوى، مشاعر و ادراكاتى متناسب با همين حيات نازله است. با حواس و مشاعر مرتبه پايين حيات نمىتوان به حقايق بالاتر از عالم ماده دست يافت. و به اسرار و دقايق ديدنىها، شنيدنىها، چشيدنىها، بوييدنىها و ملموسات عالمهاى برتر نايل آمد. با مشاعر مرتبه پايين حيات، نمىتوان عوالم اخروى و حقايق آنها را دريافت كرد.
مشاعر و ادراكات بالاترى لازم است تا بتوان به درك اين عوالم و اسرار و حقايق آنها نايل آمد و يافتنىهاى آنها را يافت.
پنبه اندر گوش حس دون كنيد بند حس از چشم خود بيرون كنيد
پنبه آن گوش سرّ گوش سر است تا نگردد اين كر آن باطن كر است
بىحس و بىگوش و بىفكرت شويد تا خطاب «ارجعى» را بشنويد
تا به گفت و كوى بيدارى درى تو زگفت خواب كى بويى برى
سير بيرونى است فعل و قول ما سير باطن هست بالاى سما «1»امتياز و فضيلت انسان بر ساير آفريدهها، به لحاظ كمالات وجودى بىشمار نهفته او است كه اگر از مرحله قوه به مرحله فعليت برسد، هيچ مخلوقى قابل مقايسه با او نخواهد بود. انسان به عنوان «خليفةاللَّه» در نظام وجود و به دليل انتساب روح حقيقىاش به روح خدا، مظهر همه اسماى حسنا و صفات علياى «حق» است. همه اسما به او تعليم گرديده و حامل امانت الهى مىباشد. اگر انسان در مسير تكامل خويش، قوهها را به فعليت برساند، اسماى الهى در وجود او جلوهگر شده، از علم وادراك بالاتر و مشاعر برترى، بهرهمند مىشود. به بيان ديگر، اسم «عليم» در وجود او بيشتر تجلّى پيدا مىكند و در نتيجه مىداند آنچه را كه قبلًا نمىدانست و مىيابد آنچه را كه قبلًا از آن غافل بود.
با توجه به اين مطالب روشن مىشود كه به دليل وجود استعدادهاى خاص در انسان، او مىتواند با سلوك در راه عبوديت خداوند، به مراتب بالاتر حيات دست يابد و از نيروهايى برخوردار گردد كه بتواند به عوالم بالا راه يافته حقايق آنها را دريابد. وقتى انسان به عالم مثال، تجرد و حتى اسماى الهى راه يافت- از آنجا كه آن عوالم، باطن عالم پايينتر بوده و حقايق و باطن عالمهاى پايين را بدون حجاب در خود دارند- مىتواند باطن و حقيقت مثالى و تجردى خود و ديگران را مشاهده كند. سالكى كه چشم برزخى، تجّردى و اسمايى او باز شود، مىتواند هم از درون انسانهاى ديگر آگاه شود و هم جايگاه و نوع حركت و سير آنها را در عوالم ديگر ببيند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «لاحدكم اهدى الى منزله فى الجنة منه الى منزله فى الدنيا» «1»
، «گاه يكى از شما به جايى مىرسد كه نشانى خانه خود را در بهشت، از نشانى خانه خود در دنيا مىداند».
اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد: «قبل از اينكه مرا از دست بدهيد، هر چه مىخواهيد از من بپرسيد؛ زيرا من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمين مىدانم». «2» قرآن نيز مىفرمايد:
كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ* لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ* ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ «3»؛ «اين چنين نيست. اگر شما از علم به خصوصى كه علم يقين است برخوردار بوديد، مسلماً جهنم را مىديديد و سپس با مشاهده عينىتر كه عيناليقين است جهنم را مشاهده مىكرديد».
از اين آيات، استفاده مىشود كه انسانها مىتوانند در زندگى دنيوى، با كنار زدن حجابها، به مرتبهاى از مراتب كمال نايل آيند واز علم و ادراك برتر و احاطه مخصوصى برخوردار شوند تا بتوانند عوالم و حقايق پشت پرده و عوالم محجوب از نظر عامه مردم را ببينند؛ مانند آن جوانى كه حالات خويش را به رسول خدا صلى الله عليه و آله اين چنين توصيف كرد:
گفت پيغمبر صباحى زيد را «كيف اصبحت» اى رفيق با صفا
گفت «عبدا مؤمنا» باز اوش گفت: كونشان از باغ ايمان گر شكفت؟
گفت: تشنه بودهام من روزها شب نخفتم زعشق و سوزها
گفت: ازين ره كو ره آوردى بيار؟ در خور فهم و عقول اين ديار
گفت: خلقان چون ببينند آسمان من ببينم عرش را با عرشيان
هشت جنت هفت دوزخ پيش من هست پيدا همچو بت پيش شمن
يك به يك وا مىشناسم خلق را همچو گندم من ز جو در آسيا
كه بهشتى كه و بيگانه كى است پيش من پيدا چو مار و ماهى است
اهل جنت پيش چشمم زاختيار در كشيده يك به يك را در كنار
دست يكديگر زيارت مىكنند و زلبان هم بوسه غارت مىكنند «1»خلاصه اينكه بر اساس حقيقت انسان، عوالم وجود و تطابق آنها، امكان ارتباط با عالمهاى برتر وجود دارد؛ زيرا آنها، باطن عالم مادى است.
انسان سالك نه تنها باطن اشخاص را مىبيند؛ بلكه حقايق و اسرار آن عوالم نيز برايش آشكار مىگردد.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//content/%D8%B9%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%85-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-0
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت