عرفان حلقه تهديدي جدي براي بهداشت معنوي جامعه | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
عرفان حلقه تهديدي جدي براي بهداشت معنوي جامعه
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
عرفان حلقه تهديدي جدي براي بهداشت معنوي جامعه
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
گرایش های جدید
,
عرفان های نوظهور
,
عرفان حلقه
سوال:
عرفان حلقه تهديدي براي معنوي جامعه محسوب می شود یا اینکه کمک می کند به بعد معنوی جامعه؟
پاسخ تفصیلی:
سلامت زندگي انسان هميشه از سوي عوامل مخربي تهديد ميشود، گاهي اين عوامل به بدن و سلامت جسماني آسيب ميرسانند، که در اين صورت بهداشت جسمي و مباحث علوم پزشکي مطرح ميشود. گاه ديگر عوامل آسيبزاي رواني هستند که موضوع بهداشت رواني را پيش ميکشند و دانش روانشناسي به آن رسيدگي ميکند. اما نوع ديگري از عوامل آسيبزا هستند که انديشههاي معنوي، باورها، اخلاق و ارزشهاي انساني را تهديد ميکنند، در اين جاست که بهداشت معنوي به ميان ميايد و علماي علوم ديني، انسانشناسان متأله و اساتيد اخلاق و عرفان مسئول رسيدگي به آن هستند.
با افزايش خرافات و آسيبهاي معنوي صاحب اين قلم به تازگي نظرية بهداشت معنوي را در مجامع علمي مطرح کرده و اميدوار است که با استقبال محققان و دانشمندان، راه حلهايي براي بخشي از مسائل و مشکلات امروز مردم پيدا شود.
بسمه تعالي
عرفان حلقه تهديدي جدي براي بهداشت معنوي جامعه
مقدمه
سلامت زندگي انسان هميشه از سوي عوامل مخربي تهديد ميشود، گاهي اين عوامل به بدن و سلامت جسماني آسيب ميرسانند، که در اين صورت بهداشت جسمي و مباحث علوم پزشکي مطرح ميشود. گاه ديگر عوامل آسيبزاي رواني هستند که موضوع بهداشت رواني را پيش ميکشند و دانش روانشناسي به آن رسيدگي ميکند. اما نوع ديگري از عوامل آسيبزا هستند که انديشههاي معنوي، باورها، اخلاق و ارزشهاي انساني را تهديد ميکنند، در اين جاست که بهداشت معنوي به ميان ميايد و علماي علوم ديني، انسانشناسان متأله و اساتيد اخلاق و عرفان مسئول رسيدگي به آن هستند.
با افزايش خرافات و آسيبهاي معنوي صاحب اين قلم به تازگي نظرية بهداشت معنوي را در مجامع علمي مطرح کرده و اميدوار است که با استقبال محققان و دانشمندان، راه حلهايي براي بخشي از مسائل و مشکلات امروز مردم پيدا شود.
يکي از بستر پيدايش آسيبهاي معنوي
هميشه نيازهاي انساني موجب ميشود که عدهاي آگاهانه به قصد سوءاستفاده يا ناآگاهانه جايگزيني بدلي براي پاسخ به نياز مردم ارائه دهند. نياز به معنويت در روزگار ما از يک سو و افزايش بيماريهاي ناشناختة جسمي و روحي از سوي ديگر باعث شده است که مدعيان دروغين و عرفان فروشان درونتهي بازاري براي ترويج خرافات و بازيگريهاي خود پيدا کنند. در اين بين عدهاي که هوشمندتر هستند و با تشکيلات و کارگروهي وارد عمل ميشوند، موفقتر بوده و گروهي از مردم گرفتار را به سوي خود جذب ميکنند.
وقتي کسي دچار مشکلات باشد بيش از اينکه به اشکلات مدعي حل مشکل فکر کند، در جستجوي نتيجه است و نسبت به تناقضها، دروغها و کجرويهاي طرف مقابل چشم فروميبندد و تجربه را بر تحقيق مقدم ميکند. حتي ممکن است خطاهاي آشکاري را به عنوان اينکه شايد من نميفهمم، فروبگذارد، تا روزنة اميدي را براي درمان دردها و پايان رنجهاي خود از دست ندهد. و صد البته آميخته شدن موضوع خطير درمان با اسرار پيچيدة عرفان، کار انديشهورزي و تحقيق را دشوار ميسازد و براي کساني که شتابزده در انتظار نتيجه هستند، زمينهساز سست گرفتن رشتة خرد و تحقيق ميشود.
عرفان حلقه اما چند سالي در کشور ما تاخت و تحليلهاي نقادان و هشدارهاي دلسوزان کمتر اثري ميگذاشت. اشتياق و سادهدلي عدهاي از يک سو و اشتباه و سهلانگاري مسئولين از سوي ديگر بستر گسترش سرطاني اين جريان فريبنده و پرتناقض را در کشور فراهم کرد. تا جايي که شبکة هرمي آموزش عرفان حلقه در تمام کشور گسترده شد و شايد امروز ديگر نتوان از پيشرفت آن جلوگيري کرد، مگر با ايجاد يک نهضت روشنگري و هوشياري گروهي از مردم که مخاطب اين جريان بودهاند. در اين مقالة کوتاه به جايگاه معنوي عرفان حلقه و سپس نمونههايي از تناقضگوييهاي آنها اشاره ميشود.
عرفان حلقه در جغرافياي معنوي
از ديدگاه عرفاني سراسر عالم هستي رحمت عام الاهي است. مؤمنان و کافران، خوبان و بدان، حقيقتطلبان و حقيقتستيزان و حتا شياطين و فرشتگان غرق در رحمت عام يا رحمت رحماني هستند. رحمانيت خداوند هيچ مقابل و متضادي ندارد. اما رحمت خاصه يا رحيمي خدا مخصوص خوبان و حقيقتجويان و دوستان خداست، و در مقابل آن قهر و غصب الاهي است.
خداوند به رحمانيتش به شيطان فرست داد و به بدکاران زندگي و نعمت ميدهد تا يا خود را تغيير دهند و به رحيميت خداوند راهيابند و يا در قهر او غوطهور شوند. بنابراين رحمانيت او هيچ خصوصيتي ندارد و همه را در برگرفته است. از يک جهت هم شامل رحيميت خدا و هم شامل قهر غضب اوست و نتيجة برخورداري از رحمانيت هم هدايت است و هم گمراهي و اضلال.
در عرفان حلقه ادعا اين است که پيروان به حلقههاي رحمانيت خداوند متصل ميشوند. و حقيقت رحمانيت هم فرصتي براي همشنيني با شياطين و شرارت کردن است و هم مقدمهاي براي همسخني با فرشتگان و سير به سوي معبود. که البته هر کدام از اينها نشانههايي دارد. اگر در فرصتي که رحمانيت خداوند به انسان داده به رحيميت او بيانديشد و آن را بجويد به راستي اهل رحمت است و به زودي در آغوش عشق و رحمت خاصة خداوند آرام خواهند گرفت و از او خواهند شنيد که «اي جان به آرامش رسيده به سوي پروردگارت بازگرد در حاليکه شادمان و راضي هستي و او نيز از تو خشنود و راضي است.» (فجر/27و28)
اما کساني که به رحمانيت تکيه کرده و در آن فروماندهاند، مثل شيطان و بلکه شياطني انساننما خواهند بود که از فرصتها و نعمتهاي الاهي براي دور شدن و دشمني با خدا استفاده ميکنند، و مورد قهر و ناخشنودي او قرار ميگيرند. عرفان حلقه به اعتراف پايهگذاران آن براي اتصال به حلقههاي رحماني است (انساناز منظري ديگر ص 15تا18) و در طول اين سالها نه در دورههاي آموزشي و نه در کتابهايشان براي حلقههاي رحيميت تعريف و برنامهاي ارائه نداده است.
بنابراين با صرف نظر از شواهد عيني که تسليم شدن در برابر شيطان و وسوسههاي نفساني را در عرفان حلقه نشان ميدهد، با تحليل مدعاي آنها بر اساس چارچوب نظري برآمده از عرفان، اين جنبش شبه معنوي به روشني در فضاي شيطاني قرار ميگيرد. در اين باره نمونههايي از تناقضگويي و خودپرستي که در اساسنامة اين فرقه موجود است، موضوع را کاملاً روشن مينمايد.
واسطة فيض!ْ
پايهگذاران عرفان حلقه معتقدند که: «رحمت عام شامل همة انسانها ميشود و انسان در اين مورد، حق انتخاب داشته و ميتواند از آن استفاده نموده و يا اجتناب نمايد و براي برخوردار شدن از آن هيچ اجباري ندارد؛ سفرهاي است که هر روز گسترده است، تا چه کسي به سوي آن دست برده، لقمهاي را بردارد.
هر سحرگه کيمياي سرخ رويي، ميزند آفتاب رحمت عام تو بر ديوارها (صائب تبريزي)
به طور کلي، همة انسانها صرف نظر از نژاد، مليت، جنسيت، سن و سال، سودا و معلومات، استعداد و لياقتهاي فردي، دين و مذهب، گناهکاري و بيگناهي، پاکي و ناپاکي و... ميتوانند از رحمت عام الهي برخوردار شوند.
خار وگل، در پلهي تردستان يکي است چون کنم قطع اميد، از رحمت عام بهار (صائب تبريزي)
فيض و رحمت الهي در انحصار هيچ گروه خاصي نيست. افراد و گروهها فقط ميتوانند معرف باشند، تا اشخاصي که خود را از پرتو اين نور نجات بخش مخفي کردهاند، در معرض آن قرار بگيرند.» (انسان از منظري ديگر .ص15)
اين سخن اشکالاتي دارد و بر کساني که تا حدودي با عرفان آشنا هستند پوشيده نيست، ولي به هر صورت در اساس نامه عرفان حلقه تبيين بيشتر موضوع آمده است. البته در اساسنامه، حلقههاي رحمانيت با نام شعور الهي مورد اشاره قرار گرفته و اين طور معرفي شده است: »نظر به اينکه شعور الهي نياز به هيچ مکملي ندارد، لذا چيزي تحت هر نام و عنوان، قابل اضافه کردن به آن نبوده و اين موضوع به راحتي قابل اثبات ميباشد؛ چرا که با حذف عامل اضافه شده، مشاهده ميشود که حلقهي وحدت همچنان عمل مينمايد و اين خود رسواکنندهي بدعت گذاران و متقلبان خواهد بود، که در دل اين رابطه براي تشخيص حق از باطل وجود دارد. در اين رابطه، هيچ گونه بدعتي پذيرفته نيست و فقط نشان دهندهي ميل فرد به خودنمايي و مطرح نمودن خود ميباشد.» (عرفان کيهاني (حلقه).ص103)
با اين عقيده در دورههاي آموزشي عرفان حلقه موضوع توسل به معصومين و زيارت و دعاهاي مربوطه مورد نفي و نکوهش قرار ميگيرد. و اين دقيقاً شبيه موضعگيري وهابيان است، که کشتن شيعيان را موجب ورود به بهشت ميدانند. زيارت از نظر آنها مکانپرستي و توسل شخصپرستي و روحپرستي و مردهپرستي است؛ حتا تکريم قران کريم را کتابپرستي ميپندارند و از خواندن آن که شفا و رحمت است، بر بالين بيماران جلوگيري ميکنند. چنانکه در اصل ديگري از اساس نامه آمده است:
«نام خداوند در رأس همهي نامها قرار دارد و خواندن و استعانت فقط سزاوار اوست و نقض آن شرک است. (اصل اجتناب از من دون الله) مهمترين مصاديق بارز شرک عبارتند از: شخصپرستي، روحپرستي، مردهپرستي، مکانپرستي، کتابپرستي، خودپرستي، دنياپرستي، ظاهرپرستي. بين انسان و خدا، تنها واسطهاي که وجود دارد، هوشمندي و شعور الهي (يدالله) است، که به صورتهاي مختلف نقش يداللهي خود را ايفا نموده، پل ارتباط عالم پايين و عالم بالا ميباشد.» (عرفان کيهاني (حلقه).ص119و120)
نکتة جالب در اين اصل اينکه روحپرستي و کتابپرستي و مکانپرستي حتا قبل از خودپرستي و دنيا پرستي ذکر شده است. حالا بر فرض صحت اين حرفها که پاکان و ناپاکان اگر بخواهند از رحمانيت برخوردارند و هيچ افزودهاي به شعور کيهاني و حلقههاي رحماني لازم نيست و همه بدعت گذاري و تقلب است؛ در جايي از مانيفست عرفان حلقه اين طور ميخوانيم:
«براي بهرهبرداري از عرفان عملي عرفان کيهاني (حلقه)، نياز به ايجاد اتصال به حلقههاي متعدد شبکة شعور کيهاني ميباشد و اين اتصالات، اصل لاينفک اين شاخهي عرفاني است. جهت تحقق بخشيدن به هر مبحث در عرفان عملي، نياز به حلقهي خاص و حفاظهاي خاص آن حلقه ميباشد. اتصال به دو دسته کاربران و مربيان ارايه ميشود، که تفويضي بوده، در قبال مکتوب نمودن سوگندنامههاي مربوط، به آنان تفويض ميگردد. تفويضها، توسط مرکزيت که کنترل و هدايتکنندهي جريان عرفان کيهاني (حلقه) ميباشد، انجام ميگيرد.» (عرفان کيهاني (حلقه).ص80)
به اين ترتيب مربيان عرفان حلقه که اتصال را از مرکز مديريت عرفان حلقه دريافت کردهاند ميتوانند آن را به ديگران انتقال دهند يعني اتصال به رحمت عام الاهي با وساطت فيض در سلسله مراتب عرفان حلقه امکان پذير است! با اين وصف يک مربي عرفان حلقه اگر چه دروغ گو باشد و يا به ناپاکيهاي ديگر آلوده باشد، چون اتصال به رحمت عام الاهي فراتر از اين قيدهاست، چون او اتصال را از مرکزيت و سلسله مراتب عرفان حلقه و شعور کيهاني دريافت کرده و اجازة تفويض را هم گرفته است، ميتواند آن را به ديگران منتقل کند، اگرچه گيرندة اتصال از مربيخود پرهيزکارتر باشد، در غير اين صورت شايد، بلکه قطعاً به رحمت عام الاهي نميرسد!
بنابراين رحمت عام الاهي با اجازة مرکزيت عرفان حلقه در دسترس بندگان خدا قرار ميگيرد. توسل و توجه به انبياء و اولياء و واسطة فيض بودن آنها مردود است و تنها مرکزيت عرفان حلقه و سلسله مراتب مربيان آن واسطة فيض شعور الاهي و اتصال به رحمت عام حق تعالي هستند.
براي نقش واسطة فيض بودن مرکزيت و سلسله مراتب عرفان حلقه توصيفهاي زيبايي بيان شده است از جمله اينکه «از آن چه را که روزي آسماني دارند، مانند روزي زميني خود، به ديگران انفاق کنند «مما رزقناهم ينفقون» و از اتصال خود براي آنها نيز ايجاد اتصال کنند.» (انسان از منظري ديگر.ص15و16) اما اين توصيفات زيبا و استفاده تأويلي از آيات قرآن مشکل تناقض گويي را پيچيدهتر ميکند. چون از ديدگاه قرآن رحمت عام الاهي در دسترس همه است و هيچ اختياري براي استفاده از آن وجود ندارد، نعمتها و مهلتهايي که بين مؤمنان و کافران مشترک است از رحمت عام سرچشمه ميگيرد و کساني که از آن درست استفاده کنند و به راه ايمان و شکرگذاري و عشق به خداوند قدم بردارند در حقيقت به حلقهها يا مراتب رحمت خاصه و رحيميت او متصل شدهاند. «و کان بالمؤمنين رحيماً» (سورة مبارکة احزاب/آية 43)
بنابراين تناقض بزرگ عرفان حلقه را ميتوانيم اين طور عنوان گذاري کنيم: رحمت عام خدا فقط در دست ماست. اگر سازندگان اين فرقه دست به ابتکار ميزدند و نوع ديگري از رحمت الاهي را تعريف ميکردند، به نام رحمت حلقهاي بهتر بود، البته باز هم دروغ ميشد، ولي دست کم تناقضي ديگر تناقضي وجود نداشت.
طراحان عرفان حلقه ميتوانستند بگويند اين يک کشف جديد عرفاني است، حتا ميتوانستند بگويند اين رحمت جديد و تازه کشف شده، اساساً به تازگي از سوي خداوند در جهان جريان يافته است، و اگر پيامبران گذشته از آن سخن نگفتهاند به اين علت است که در زمانة آنها اين نوع رحمت وجود نداشته است. خداوند مهربان در روزگاري که پليدي همة دنيا را فراگرفته است و بشر راه نجات و سعادت را در غوغاي زندگي مدرن و تکنولوژي گم کرده، رحمت حلقهاي را اعمال فرمود تا راهي براي بندگانش بگشايد.
به اين ترتيب عرفاني کاملاً جديد و مناسب با شرايط زمانه طراحي ميشد که پيوند زدن آن با نظريات فيزيک کوآنتوم و نسبيت و نيز منشور حقوق بشر و انديشه صلح جهاني و ساير پديدهها و مفاهيم امروزي خيلي سادهتر انجام ميگرفت. در اين صورت با سرعت مدخلها و سرفصلهايي در دانشنامههاي اديان جديد (New Religious Movements) به نام عرفان حلقه نوشته ميشد و با چند اقدام ديگر حتي ميتوانستند جايزة پلکروس يا جايزة صلح نبل را به خود اختصاص دهند.
آنچه گفته شد پيشنهاد نيست، بلکه پيشبينيهايي است که براي بازار پررونق معنويتهاي آسيبزا قابل تصور است و افرادي که بهداشت معنوي جامعه را مسألة خود ميدانند، بايد به آنها فکر کنند و براي جامعه نسبت به اين آسيبها «ايمني معنوي» ايجاد کنند.
تا اينجا معلوم شد که عرفان حلقه رحمت عام الاهي را در اختيار خود ميداند و اتصال بندگان خدا با آن بايد از طريق مرکزيت و سلسله مراتب مربيان اين فرقه انجام شود. اگر بخواهيم با ادبيات عرفان حلقه سخن بگوييم، بايد گفت که خودپرستيها و خودنماييهاي عرفان حلقه به اين اندازه پايان نيافته و دامنة آن بسيار گسترده شده است. در واقع اين فرقه نه تنها عقايد و تصورات خود را يگانه راه حقيقت ميپندارد بلکه هيچ نام ديگري را غير از نام خود مجاز نميشمارد.
«هيچ کس حق معرفي اين اتصال را با نام ديگري غير از شبکهي شعور کيهاني و يا شعور الهي نداشته، اين کار فريب ديگران محسوب شده و باعث سوق آنها به سمت غير از خدا (اصل اجتناب از من دون الله) و انحراف همگان خواهد شد و همچنين هر عاملي که فرد اتخاذ نموده تا بدان وسيله خود را مطرح نمايد و يا منجر به منيت و ادعاي رجحان و برتري نسبت به ديگران شود، از انحرافات بارز هستند. (اصل اجتناب از اَنا خير منه).» (عرفان کيهاني (حلقه).ص90و91)
معلوم نيست که اگر حقيقت ماجرا فرقي نداشته باشد تغيير نام چگونه موجب سوق به سمت غير خدا و فريب ديگران خواهد شد؟ و جالب اينجاست که ادعاي رجحان و برتريطلبي براي همه از انحرافات بارز است اما در خصوص سازندگان عرفان حلقه انحراف بارز نيست؛ اگر چه در حد پرستيدن نام خود باشد. اگر عرفان حلقه درست است، چه اشکالي دارد که گروهي به جاي شعور کيهاني بگويند، شعور جهاني، يا روح کيهاني، يا آگاهي الهي، يا شعور هستي، يا هوشياري خلاق، يا نيروي بيکران، يا نيروي الهي، يا هر نام ديگر؟
اين در حالي است که دربارة خداوند معتقدند، اگر چه با نامهاي گوناگون ياد شود، چون منظور و مقصود يکي است، خواندن او به نامهاي گوناگون در اديان مختلف اشکالي ندارد.
درمانگري شيطاني
در عبارات بالا خوانديم که اساسنامة عرفان حلقه همة کساني که بر رحمت الاهي چيزي ميافزايند متقلب اعلام ميکند و اثبات اين تقلب و بدعت گذاري به اين است که با حذف آن عامل حلقة وحدت که همان حلقههاي شعور کيهاني يا رحمانيت است همچنان عمل ميکند. (عرفان کيهاني (حلقه).ص103) به طور مصداقي و روشن توسل به اهل بيت و قرآن کريم در تعاليم عرفان حلقه افزودههاي متقلبانه است و طلب اتصال از طريق تشکيلات عرفان حلقه درست و صادقانه چون با حذف دعاها و قرآن و توسل به اهل بيت شعور کيهاني عمل ميکند، ولي بدون اتصال از طريق تشکيلات حلقه عمل نميکند. پس ميبينيم که درمانگري در تشکيلات عرفان حلقه فقط درمان نيست بلکه يک متدلوژي معرفتشناختي است و براي اثبات عرفان راستين و عرفان تقلبي ارائه ميشود و نتيجة آن هم اين است که نفي رسول الله و خاندان او و کتاب خدا به عنوان واسطههاي اتصال به رحمت الاهي است، در حالي که خداوند پيامبر را رحمةٌ للعالمين معرفي کرده و قرآن را با وصف شفا و رحمت ميشناساند. به همين علت لازم است که با دقت موضوع درمانگري در عرفان حلقه را بررسي کنيم.
مهمترين مسألة مطرح دربارة عرفان حلقه، توانايي ظاهري آنها براي درمانگري است. توضيح اينکه افراد تحت تعليم در اين فرقه با چند لحظه تسليم شدن و گشودن وجود خود، به شعور کيهاني متصل ميشوند و از آن پس نيروي درمانگري پيدا ميکنند. بدون اينکه تغييري در خود ايجاد کنند يا براي جلب رضاي خدا عملي انجام دهند، در يک لحظه تسليم شدن به نيروي درمانگري دست پيدا ميکنند.
راز ماجرا اين است که شيطان براي سرگردان کردن انسان در حلقههاي رحمانيت و باز داشتن او از رحمت خاصه و به تباهي کشيدن فرصتها و نعمتهاي رحماني، دست به شيطنتهاي شگفتانگيزي ميزند که يکي از آنها بهبودنمايي است. به اين معنا که شياطين که از جن و جنس آتش هستند، از نيروهايي برخوردار بوده و در شرايطي ميتوانند از نيروي خود استفاده کنند. همچنانکه در قرآن مجيد و در ماجراهاي حضرت سليمان آمده است که آن پيامبر بزرگ خدا به اطرافيان خود گفت چه کسي ميتواند تخت بلقيس را حاضر کند، يکي از جنيان گفت: پيش از آنکه از جاي خود برخيزي تخت را به اينجا ميآورم. (سورة مبارکة نمل/38و39)
جنها ميتوانند در عالم مادي کارهايي انجام دهند اما تا انسان سراغ آنها نرود و پاي آنها را در زندگي خود باز نکند توان دخالت ندارند. اما اگر به هر طريق و با هر نامي به نيروي آنها پناه ببرد و تسليمشان شود، آنگاه ميتوانند کارهايي انجام دهند. چنانکه قرآن کريم در اين باره ميفرمايد: «بعضي از انسانها به گروهي از جنها پناه ميبرند و بر ذلتشان افزودند.» (سورة مبارکة جن/6) جنها ممکن است به کساني که به آنها پناه بردهاند، کمکهايي بکنند از جمله اينکه امور پنهان را برايشان آشکار کنند، يا اشيائي را جابجا کنند و يا از نيروي خود براي جبران ضعفها و بيماريها استفاده کنند بدون اينکه درمان و بهبودي اتفاق افتاده باشد. مثل اينکه به يک فلج کمک کنند تا روي پا بايستد. اين مورد بهبودنمايي يا شفا نمايي است که در واقع درماني صورت نگرفته، فقط با تسليم شدن فرد نيروهاي شيطاني وارد زندگي او شده و بدون شک دردسرها و تبعاتي خواهد داشت.
در عرفان حلقه نيروهاي شيطاني با نام شبکة شعور منفي (عرفان کيهاني (حلقه).ص93) يا موجودات غير ارگانيک ناميده شدهاند و ادعا ميشود که با آنها ارتباطي ندارند. اما گذشته از معيارهاي روشن اخلاقي و ديني در درمانگر و درمانجو که نفوذ نيروهاي شيطاني را نشان ميدهد، شاخصهاي ديگري براي تشخيص درمانهاي شيطاني وجود دارد، از جمله تدريجي بودن و زمانبري درمانهاي شيطاني؛ زيرا نيروهاي شيطاني محدود است و براي حصول نتيجه نياز به زمان دارد. اما نيروي الاهي در لحظهاي با «کن فيکون» اوضاع را دگرگون ميکند. همانطور که در ماجراي حضرت سليمان آمده افريت جني براي آوردن تخت بلقيس نياز به زمان داشت و گفت پيش از آنکه از جاي خود برخيزي آن را ميآورم، و حضرت سليمان به او و نيرويش هيچ اعتنايي نميکند. در مقابل وقتي که آن انسان مؤمن به نام «عاصف بن برخيا» با نيروي الاهي خواستة جناب سليمان را پاسخ ميدهد، در چشم به هم زدني تخت حاضر ميشود و حضرت سليمان به خاطر توفيق تربيت چنين انسانهايي خدا را شکر ميکند. (سوره مبارکة نمل/ آيه40)
نشانة ديگر درمانهاي شيطاني و تفاوت آن با درمانهاي الاهي با مقايسة درمانجويان عرفان حلقه با شفا يافتگان در زيارتگاهها و توسل به معصومين معلوم ميشود. درمان يافتگان از طريق الاهي و معنوي تمام امراضشان و به طور کامل برطرف ميشود. يعني اگر کسي فلج باشد و کور هم باشد، وقتي شفاي الاهي ميآيد، همة مرضها کاملاً از بين ميرود؛ اما با درمانهاي شيطاني همة مشکلات برطرف نميشود و در بسياري از موارد مرض اصلي و مورد نظر هم به طور کامل درمان نميپذيرد.
راه نفوذ نيروهاي شيطاني در وجود فرد و زندگي او، تسليم شدن است. تسليم شدن دو صورت دارد: يا تسليم شدن به خواستههاي مشخص و روشن خداوند است که در شريعت آمده و در هر ديني احکام آن معلوم است. در اين صورت ظاهر و باطن شخص شهادت ميدهد که تسليم و دلباختة خداوند است. صورت دوم تسليم برابر دربرابر اموري ناشناخته است که به شکلي مبهم و ذهن فرد انجام ميگيرد؛ در اين صورت راه نفوذ شياطين کاملاً باز ميشود؛ به خصوص اگر پاي استفاده از نيروهاي آنها در ميان باشد و فردي که به طور مبهم خود را در وضعيت تسليم قرار داده و وجود خود را کاملاً گشوده، انتظار رويدادي مثل درمان شدن يا جابجايي اجسام را داشته باشد.
پايه و اساس عرفان حلقه دستدرازي به سوي نيروهاي شيطاني است که آثار و نشانههاي آن به صورت علمي و تجربي در زندگي و اطراف درمانگران و درمانجويان کاملاً قابل بررسي است. ديگر روزگاري که گروهي با تنگ نظري اين پديدهها را خرافات ميپنداشتند گذشته است. جن ميتواند در شرايط خاصي به زندگي انسان وارد شود که سادهترين راه ورودشان به تعبير قرآن کريم پناه بردن به آنهاست. عرفان حلقه اين در را ميگشايد و نيروهاي شيطاني را به نام شعور کيهاني و حلقههاي رحماني معرفي ميکند. به همين علت کنار گذاشتن قرآن و اهل بيت خللي در حلقههاي آنها ايجاد نميکند، بلکه واسطة اين نفوذ شيطاني مرکزيت عرفان حلقه و سلسلة مراتب مسترهاست.
از عشق تا شريعت
وقتي انسان در برابر ناشناخته و در ابهام کامل تسليم شد، شياطين بر او مسلط ميشوند و نيروي خود را در او جريان ميدهند. حضرت علي در اين باره فرمودهاند: «شيطان در سينههايشان تخم ميگذارد و جوجه ميآورد و با چشمان آنها مينگرد با زبان آنها سخن ميگويد.» (نهجالبلاغه.) شيطان که براي پيشبرد برنامههاي خود معمولا خودش را پنهان ميکند، خود را به عنوان خدا معرفي کرده و وسوسههاي خود را به دل تسليم شدگانش سرازير ميکند؛ آنگاه دلي که لانة شيطان شده اين وسوسهها را الهام الاهي پنداشته و خود را در مسير عرفان ميبيند، با اين که ظاهر و باطن او شهادت ميدهد که در مسير عرفان نبوده بلکه دقيقاً بر خلاف خواست خدا در حرکت است.
در اساسنامة عرفان حلقه نوشتهاند: «انسان نميتواند عاشق خدا شود، زيرا انسان از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست و در حقيقت خدا عاشق انسان ميشود و انسان معشوق ميباشد و مشمول عشق الهي. و انسان ميتواند فقط عاشق تجليات الهي، يعني مظاهر جهان هستي شود و پس از اين مرحله است که مشمول عشق الهي ميگردد.» (عرفان کيهاني (حلقه).ص124و125)
آغاز اين اصل يک دروغ بزرگ و شيطاني است، براي شعلهور شدن آتش عشق خداوند، کمترين درجات معرفت کافي است. اگر چه انسان نميتواند خداوند را به طور کامل بشناسد ولي قلبي که هنوز لانة شيطان نشده بهتر از همة مظاهر هستي، هستي بخش مهربان را درک ميکند و به او عشق ميورزد و در شرايط سخت زندگي اميد و عشق به او را تجربه ميکند. هم از اين رو همة قلبها با او آشنا هستند، اگر چه ذهنها سوالات و مجهولاتي داشته باشند. اگر آدمي خود را تسليم شيطان کند صد البته که ديگر از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست، اما قلبهاي لبريز از نور فهم و فروغ ايمان تمام عالم را نشانههاي او ميدانند و ذرهذرة عالم و لحظه لحظة زندگيشان گامي در راه عشق خداوند و شکوفايي معرفت اوست.
وقتي خداوند از فهم بشري کاملاً کنار گذاشته شود به طور طبيعي عشق به او هم مفهوم خود را از دست ميدهد و آنگاه بشر ميماند و دلباختگي به مظاهر جهان هستي از اين عشق و دلباختگيهم هرچيزي ممکن است به وجود بيايد. که نمونههاي بارز آن مسترپارتيهاي عرفان حلقه يا ميهماني مربيان عرفان حلقه است. البته ممکن است از اين ميهمانيها جاهاي ديگر هم برگزار شود، اما مشکل اصلي در اينجا اين است که در عرفان حلقه، خانمها و آقايان استاد عرفان هستند، آن هم عرفاني که در اساسنامة خود شريعت و طريقت و حقيقت را در نهايت يکي ميداند! (رک: عرفان کيهاني (حلقه).ص112)
نسبت ميان شريعت و طريقت و حقيقت در عرفان حلقه
با اينکه از سوي مرکزيت عرفان حلقه بر التزام به شريعت تأکيد ميشود. اما عملاً بسياري از سلسله مراتب مربيان چندان پايبند نيستند و حتا بعد از آشنا شدن با عرفان حلقه دلبستگي و پايبندي آنها به شريعت کاهش مييابد. علت اين دوگانگي ميان گفتار و رفتار يکي از اصول اساسنامة عرفان حلقه است. در اين اصل آمده است: «در عرفان کيهاني (حلقه)، مسير اصلي طريقت است که بر روي اين مسير که مسير عمل است، از شريعت و حقيقت بر روي آن دريافت صورت ميگيرد. و در انتها هر سه بر يکديگر منطبق ميگردند. اين حرکت ميتواند مطابق شکل زير باشد و اين بدان معني ست که در جريان عمل، انسان به کاربرد شريعت پي برده و به حقيقت نيز نايل ميگردد.حقيقت
طريقت
شريعت
بديهي است که انسان به لحاظ ساختار وجودياش، متکي به گونهاي عمل براي شکل گيري و رشديابي در مسير کمال است؛ اين اعمال را آفرينندهي او که داناست، براي او در طرح عظيمش طراحي عظيمي کرده و آن مستعد ساختن حضور هزاران نبي و خبرگيرنده و پيامآور است، که به عنوان رسول و فرستاده موظف به ابلاغ پيام و انذار بشر و تبشير راه يافتگان شده و شريعت و نحوهي راه رفتن در مسير کمال خواهي را براي انسان ترسيم کردهاند.» (عرفان کيهاني (حلقه).ص112)
پيچيدگي و ناروان بودن اين عبارات براي اين است که کمر جملات زير بار معاني دوپهلو و غير صريح خم شده و نوشته را با پيچ و تابهاي غريبي آميخته است. نخست اينکه طريقت اصل است و همانطور که در تصوير ديده ميشود، شريعت و حتا حقيقت بايد به آن نزديک و با آن منطبق شوند. يا به بياني که در اصل آمده، «از شريعت و حقيقت بر روي آن دريافت صورت ميگيرد.» حال ميپرسيم اين طريقت چيست که نه تنها شريعت، بلکه حقيقت هم از روي آن دريافت ميشود؟
پاسخ اين پرسش در بخش دوم اصل يعني بخش بعد از تصوير آمده است. طريقت اعمالي است که آفرينندة دانا در طرح عظيمش براي انسان طراحي کرده است. اين طرح عظيم چيست؟ آيا دين است؟ هيچ اشارهاي نشده؛ چيزي غير از دين است؟ آيا نوعي سيستم ارتباط شخصي با آفريننده است؟ اصل بايد خيلي صريح و روشن باشد، اما در اين جا ميبينيم با ابهام و استفاده از عبارات کمر خميده و گرانبار نگارش يافته، در حاليکه دربارة ارتباط شريعت و طريقت و حقيقت تاکنون سخنان بسيار گفته شده و با اين پيشينه، چند سطر شيوا نوشتن، کار دشواري نيست.
به هر روي در توضيح طرح عظيم نوشتهاند: «مستعد ساختن حضور هزاران هزارنبي و خبرگيرنده و پيامآور است...» با توجه به اين جمله ظاهراً اين طرح عظيم خود دين نيست، بلکه پيش از حضور پيامآوران و فرستاده شدن دين است. بستر و طرحي که مستعد ساختن حضور هزاران پيامآور است. حضور پيامآوران هم نکتة قابل توجهي است. چون حضور با فرستاده شدن فرق دارد، ممکن است پيامبراني فرستاده شوند، اما هميشه حضور نخواهند داشت. از ديدگاه اين اصل طرح عظيم آفرينندة دانا مستعد ساختن حضور پيامآوران است، نه فرستادن آنها. پس با پيروي از اين طرح بايد در جستجوي پيامآوري حاضر باشيم که طريقت در استعداد اوست و شريعت و حقيقت که کمال و راه کمالخواهي است، از روي آن دريافت ميشود.
بنابراين سرنوشت شريعت و طريقت و حقيقت بسيار مبهم و نامعلوم است، اگر چه درنهايت به هم خواهند رسيد. اما کجا به هم ميرسند؟ و آنگاه که گرد هم آيند شريعت چه شريعتي خواهد بود و حقيقت چه حقيقتي؟ چندان معلوم نيست و شايد طريقت عرفان حلقه بتواند چشم اندازي از شريعت و حقيقت مورد نظر آن به ما نشان دهد؟ البته اين همه در نهايت که به هم برسند و منطبق گردند آشکار ميگردد. بنابراين طريقت عرفان حلقه در نهايت سرنوشت حقيقت و شريعت را معلوم خواهد کرد. و شريعت و حقيقت بايد از روي طريقت حلقه دريافت شود و با آن منطبق گردد.
اگر کسي بيايد و صادقانه و به دور از فريبکاري اساسا آيين جديدي بياورد، ميتوان با او گفتگو کرد، اشکالات را به گفت و حرفهايش را شنيد؛ اما اينکه با شعار شريعتگرايي و استفاده از آيات پيش آيند و در پس آن افکار و عقايد ديگري را پنهان کنند منصفانه نيست و باب گفتگو و طرح و بررسي انديشهها و باورها بسته ميشود.
گذشته از آنچه دربارة نگرش عرفان حلقه نسبت به شريعت گفته شد و پر از ابهامها و نقضها بود. اساساً ورود عرفان حلقه به موضوع شريعت يک دين خاص مثل شريعت اسلام و تأکيد بر آن با برخي از اصول اساسنامة اين فرقه تعارض دارد. در يکي از اصول آمده است: «اعتقادات افراد به دو بخش زيربنا و روبنا تقسيم ميشود. زيربنا بخش اشتراک فکري همهي انسانها بوده، همانگونه که در بخش نظري و عملي عرفان کيهاني (حلقه) به اثبات ميرسد، شعور الهي و يا هوشمندي حاکم بر جهان هستي است، که در اين شاخهي عرفاني مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد. روبناي فکري نيز شامل دستورالعملهاي اديان و مذاهب و تعاريف و راههاي مختلف رسيدن انسان به تعالي است، که آن نيز خود ميتواند به دو بخش اشتراکي و اختصاصي تقسيم شود. در عرفان کيهاني (حلقه)، زيربناي فکري انسان مورد بررسي اصلي قرار گرفته، در مورد روبناي فکري اشتراکي، تعاريفي پيشنهاد مينمايد و با بخش اختصاصي روبناي فکري انسانها که شامل اعتقادات و مراسم و مناسک مختلف است، برخورد و مداخلهاي ندارد. در واقع، عرفان کيهاني (حلقه)، شعور الهي را به طور نظري و عملي ثابت نموده، از اين طريق وجود صاحب اين هوشمندي يعني خداوند را به اثبات ميرساند و در واقع اين عرفان، منجر به خداشناسي عملي ميگردد.» (عرفان کيهاني(حلقه).ص70و71)
با اين وصف عرفان حلقه به شريعت و حتا اعتقادات خاص اديان و مذاهب کاري ندارد. پس مرکزيت عرفان حلقه اين اختيار را که در رابطه با شرايع و باورهاي مذاهب و اديان مداخلهاي کند، از خود سلب کرده است. يا دست کم ادعاي سلب آن را دارد، حالا چگونه ميتواند به شريعت خاصي دعوت کند؟! يا حتا باورهاي خاص مذهبي مثل اعتقاد به امامان معصوم، حتا خاتميت رسول خدا و حتي کلام الله بودن قرآن را مورد تأکيد قرار دهد؟ طبق اين اصل عرفان حلقه از همة اين امور دست کشيده است و طريقت عملي آن به راستي هيچ نسبت و سنخيتي با اين امور ندارد. اکنون در مقام بررسي اين نيستيم که اين اصل به طور کلي درست است يا نه و آيا درست است که فرقهاي از رسالت پيامبر اسلام و قرآن مجيد دست بکشد و دم از عرفان بزند؟ اما آنچه از اصول عرفان حلقه برميآيد اين است که آن ارزشها و باورها ارتباطي با طريقت عملي عرفان حلقه ندارد که در اين باره کاملاً صادق هستند، يعني آنچه در عرفان حلقه تعليم داده ميشود يا تفويض ميشود يا دريافت ميشود، ارتباطي با قرآن و تعاليم دين و مذهب خاصي مثل اسلام و تشيع ندارد. اما اينکه در مواردي از آيات قرآن استفاده ميکنند، يا پاي شريعت را به ميان کشيدهاند و يا گاه و بيگاه مرکزيت عرفان حلقه اعضاي جنبش را به التزام به شريعت دعوت ميکند، تناقضي آشکار است. مگر اينکه منظور آنها از شريعت، شريعت اسلام نباشد.
طريقت بيکوشش
تمام عرفان در فرقةحلقه به طريقت عملي آن برميگردد، که از نوعي ارتباط عملي با شعور کيهاني است و شريعت و حقيقت هرچه باشد از روي آن دريافت ميشود. حال اين طريقت چيست؟ دستيابي به نيروي درمانگري يا شعور کيهاني که نشانهاي از ظرفيت معنوي انسان است. و راه دست يابي به آن اين است که تسليم شعور کيهاني يا رحمت عام الاهي شويم البته تنها از طريق سلسله مراتب و مرکزيت عرفان حلقه. به بيان دقيقتر بايد تسليم حلقههاي عرفان حلقه شود.
اين سهولت در رسيدن به مواهب عرفاني که ميتوان آن را رانتخواري معنوي ناميد، فقط با تسليم شدن در حلقههاي عرفان کيهاني به دست ميآيد. بدون هيچ زحمتي و براي گناهکار و بيگناه فرقي نميکند. عارف يک دقيقهاي!
با اين وصف اگر کسي اهل قناعت بود و به همين مقدار از ارتباط با رحمت الاهي قناعت کرد و معجزة عيساگونة درمانگري را براي خود کافي دانست، چه ميشود؟ آيا اينطور نيست که براي رسيدن به هر چيز با ارزشي بايد رنجي را تحمل کرد و زحمتي کشيد؟ آيا بيرنج و زحمت به دست آمدن اين موهبت رحماني! دليل بيارزش بودن يا نشانة راهزني شيطان نيست؟
آنچه بزرگان گفتهاند از دولت بيخون دل و تکيه نکردن بر دانش و تقوا در طريقت، به معناي دستکشيدن از شريعت و فروگذاشتن اخلاق نيست؛ بلکه به اين معناست که هر چه تلاش و کوشش از سوي بندة خدا صورت بگيرد در برابر لطف و عنايت او هيچ است و تنها ايجاد آمادگي براي دريافت فيض الاهي است. و الا يک گام انسان کوچک زميني کجا و ده گام خداوند بزرگ کجا. اگر هم تسليم شدن يک گام محسوب شود، که صد البته گام بلندي هم هست، تسليم شدن در برابر اراده و امر خداوند است و نشانة آن تعبد به شريعت و آراستگي به اصول اخلاقي است. نه تسليم شدن به حلقههاي اين فرقه بدون تقيد به شريعت و اخلاق.
توضيح پاياني
عرفان حلقه با تأکيد بر اتصال به حلقههاي رحمانيت خداوند، به دنبال تجلي صفات قهر و غضب و اضلال او رفته که پيشگام اين راه شيطان است. بارزترين نشانههاي شيطاني بودن اين فرقه خودپرستي افراطي و شديدي است که نه تنها راهي غير از راه خود را قبول ندارند، بلکه هر نامي غير از نام خود را انحراف ميدانند. عرفان حلقه به بهانة درمانگري مردم را به نفوذ نيروهاي شيطاني در آورده و با عنوان عرفان آنها را به راه عصيان در برابر معشوق و معبود هستي ميکشاند.
آنچه که بهداشت معنوي به آن ميپردازد فقط اين نيست که جامعه روبه تاريکي و ناپاکي ميرود يا در مسير پاکي و روشنايي حرکت ميکند، بلکه هزار مرتبه از اين مهمتر مواردي است که معيارها دگرگون ميشود و اعمال شيطاني به نام طريقت، و تسيلم هوسها و وسوسههاي شيطاني شدن به نام عرفان معرفي ميشود. گناه با توبه جبران ميشود و انسان را به عشق و آمرزش الاهي نزديک ميسازد، اما اگر اين گناه به نام سلوک الي الله انجام شد، چه کسي ميتواند از آن توبه کند و به سوي معبود و معشوق حقيقي باز گردد؟
با اين خرافات و دروغهاست که بهداشت معنوي در جامعه تهديد ميشود. اينکه به نام عرفان و رحمانيت خداوند بندگان خدا را به نيروهاي شيطاني بفروشند و اخلاق و انسانيت و ايمان را در آنها نابود کنند، تهديدي جدي براي سلامت معنوي جامعه است. وظيفة دولتهاست که حقوق انسانها را در ابعاد معنوي محترم بشمارند و به کسي اجازه ندهند که راه شکوفايي معنوي مردم را مسدود کند و نيازهاي معنوي آنها براي ارضاي خودپرستي ديگران هزينه شود. اگر چه مردم غرق گناه و غفلت باشند، حقوق معنوي آنها محفوظ است و کسي حق تعرض به آن را ندارد.
جامعه هر چه قدر هم که در فساد غوطهور باشد، حق دارد که امکان تشخيص و تمايز ميان عرفان و عصيان و فرصت بازگشتن به سوي خدا را داشته باشد. هدف نظرية بهداشت معنوي اين است که با جلوگيري از نشر خرافات و انحرافات معنوي، از گمشدن راههاي خداوند در ميان هوسهاي شيادان يا فريبخوردگان جلوگيري کند و از امکان تجربة زندگي معنوي براي شهروندان پاسداري نمايد.
حمیدرضا مظاهری سیف
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.adyan.porsemani.ir//node/1727
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های ادیان و مذاهب سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت