آخوند ملامحمد کاشاني (۱۲13ش./1250؟ق. - 1294ش./۱۳۳۳ق.) | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
آخوند ملامحمد کاشاني (۱۲13ش./1250؟ق. - 1294ش./۱۳۳۳ق.)
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
آخوند ملامحمد کاشاني (۱۲13ش./1250؟ق. - 1294ش./۱۳۳۳ق.)
ویرایش اثر
پدیدآورندگان :
دائرة المعارف اسلامی طهور
(نویسنده)
وضعیت نشر :
دائرة المعارف اسلامي طهور ،
منابع دیجیتالی مرتبط :
نسخه pdf
نسخه متنی
کلید واژه اصلی :
آخوند ملامحمد کاشانی
اعلام و شخصیت ها :
کاشانی, آخوندملامحمد, 1250ق./1213ش.کاشان.-1333ق./1294ش.اصفهان.
منبع اصلی :
http://www.tahoor.com/fa/Article/View/26945
جنس منبع:
متن
پایگاه :
دائره المعارف طهور
یادداشت :
منوچهر صدوقي سها- حکما و عرفاي متأخر- صفحه 409
http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%DA%A9%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%86%DB%8C
توضیحات اضافی :
آخوند ملا محمد كاشاني (كاشي)، عارف، فيلسوف، حكيم، فقيه و عالم شيعي در سال 1213ش (1250ق) در كاشان به دنيا آمد و مقدمات علوم را در زادگاهش پشت سر گذاشت. وي پس از آن راهي اصفهان گرديد و حكمت و فلسفه را نزد ميرزا حسن نوري و محمدرضا صهباي قمشهاي آموخت تا بدانجا كه در علوم عقلي به كمال رسيد. آخوند ملامحمد كاشاني از آن پس در مدرسه جده كوچك و مدرسه صدر اصفهان به تدريس علوم عقلي پرداخت و جاذبه درس ايشان كه فلسفه را با عرفان ميآميخت، علاقمندان به فلسفه، به ويژه فلسفه ملاصدرا را از شهرهاي دور و نزديك و حتي از كشورهاي ديگر به اصفهان ميكشاند. شرح حال آخوند کاشی (آخوند ملا محمد کاشانی ): براي ايشان حالات غريب و مكاشفاتي نقل شده كه همگي دلالت بر عظمت روحي آن بزرگوار مي كند.چنانچه مي گويند در نمازش در سورة حمد آية «اياك نعبد و اياك نستعين» را گاه بيش از صد بار به حالت خضوع و خشوع تكرار مي كرد تا آنكه به حالت بي هوشي نقش بر زمين مي شد. و هنگامي كه به هوش مي آمد بر مي خواست و نمازش را مجدد به جا مي آورد. شاگردان: براي اين حكيم رباني بيش از صد شاگرد برشمرده اند كه همگي از علماي بزرگ روزگار خويش بودند. ازجمله شاگردان او حاج آقا رحيم ارباب ، سيدحسين بروجردي، شيخ محمد حكيم خراساني، سيد محمدرضا خراساني، آقا ضياءالدين عراقي، طَرَب اصفهاني، آقا نجفي قوچاني، شيخ هاشم قزويني و ميرزا ابوالقاسم محمد نصير شيرازي ، شهيد بزرگوار سيد حسن مدرس، حاج ميرزا علي آقاي شيرازي را مي توان نام برد. سخنان وي در شاگردانش چنان مؤثر بود كه اكثر آنان را از تعلقات دنيوي دور و متوجه آخرت مي نمود. چنانكه اكثر آنان را متمايل به شب زنده داري و تهجد مي نمود. حاج آقا رحيم ارباب كه پيوسته ملازم محضر درس و خدمت آخوند كاشي بود نقل مي كنند كه :«يك روز عصر آخوند به من فرمود :آقا رحيم ،امشب براي غذا بي ميل نيستم كه بادمجان بخورم،و اين از نوادر بود كه آخوند ميل به غذاي پختني كرده بود،چون معمولا به غذاي ساده اكتفا مي نمود. من رفتم مقداري بادمجان خريدم و آنها را آماده كردم كه در پستوي حجره آنها را سرخ و مهيا نمايم. كم كم مغرب شد و آخوند به نماز ايستاد،حالتي پيدا كرد كه گفتني نيست.آنچنان با خدا مناجات مي كرد كه گويي تمام درختان مدرسه با او همنوا شده و مي خوانند:«سبوح قدوس رب الملائكه و الروح». غرق در عوالمي بود كه گويا در زمين نبود و حضور مرا در آن مكان به كلي از ياد برده بود.من مات و متحير و مبهوت آن صحنه ملكوتي بودم كه ناگاه به خود آمد و من هم به خود آمدم در حالي كه دودي غليظ تمام حجره را فرا گرفته بود و در آن عالم حيرت بادمجانها همه در تابه سوخته و ذغال شده بود. آخوند هم بدون آنكه چيزي از آن حال و جذبه به روي خود بياورد فرمود:آقا رحيم بادمجان سوخت؟طوري نيست امشب هم حاضري خودمان را مي خوريم.» آخوند همچنين داراي چشم برزخي بودند و باطن افراد را مي ديدند.داستانهاي زيادي در مورد رفتارهاي به ظاهر غير منطقي آخوند در مواجهه با افراد نقل شده كه وقتي علت اين رفتارها را از آخوند جويا مي شدند مي فرمودند من چيزي مي بينم كه شما نمي بينيد. او سرانجام در روز شنبه بيستم شعبان سال 1333 ﻫ.ق ، درگذشت و بنا به وصيت خود، در بياباني كه محل خاكسپاري ِ فقيران و غريبان بود به خاك سپرده شد . آن بيابان ، امروزه به تكيه لسان الارض شهره است، و در كنار تكيه گلستان شهداء در شمار آبادترين و متبرك ترين قسمت هاي تخت فولاد است. در هنگام فوت وصيت كرد كه بر سنگ مزارش عبارت « فقير الحق، اضعف خلق ا...» را بدون هيچ گونه القابي حك كنند. دیدن صورت برزخی افراد: يكي از خصوصيات آخوند كاشي اين بود كه صورت برزخي افراد را مي ديد. و داستان هاي زيادي در اين مورد نقل شده است. يك روز مرحوم آخوند در جلسة تدريس خود قرار گذاشت كه تفسير كشاف را براي شاگردان درس بدهد و بعد هم اعلام كرد كه هر كس مي خواهد سر درس بيايد حتماً بايد با خودش اين كتاب را بياورد. روز بعد همة طلبه ها سر درس حاضر بودند و كتاب آورده بودند. در ميان طلبه ها طلبه اي بود كه مشهور به قداست و تقوا بود و خيلي تحويلش مي گرفتند. اين طلبه آن روز كتاب را نياورده بود، مرحوم آخوند درسشان را كه مي دهند نگاهي مي كنند كه ببينند چه كسي كتاب را نياورده وقتي كه مي بيند اين طلبة معروف كتاب را نياورده به شدت با او برخورد مي كند و هر چه ناسزا بود به آن طلبه مي گويند كه تمام آن طلبه ها به ايشان شك مي كنند و ناراحت و منزجر مي شوند. چند روز بعد يكي از مریدان مرحوم آخوند كه ظاهراً مرحوم خراساني بوده اند از آخوند در مورد اين ماجرا سوال مي كنند كه آقا چرا شما اينقدر اين طلبه را اذيت كرديد؟ او در ميان طلاب مشهور به قداست و تقواست. مرحوم آخوند در جواب به او مي گويد: تو مو مي بيني و من پيچش مو تو ابرو بيني و من اشارت هاي ابرو چيزي نمي گذرد كه آخوند مرحوم مي شود. بعد از فوت آخوند معلوم مي شود كه اين طلبه كه حجره اش در مدرسة نيم آورد بود مبلغ فرقة ضالة بابيت و بهائيت است. و او گرگي بوده است در لباس ميش و در اين مدت مرحوم آخوند با چشم برزخي خويش از نيات پليد او آگاه بود. مرحوم آيت الله شهيد دستغيب نقل مي كنند كه يك روز مرحوم آخوند كاشي وسط مدرسة صدر در كنار حوض مشغول وضو گرفتن بودند كه ناگهان مي بينند خرسي دارد به طرفشان مي آيد. ايشان دوان دوان خودشان را به حجره مي رسانند و در حجره را مي بندند و از حال مي روند. چند روز بعد يكي از حاجي هاي بازار مي رود نزد آخوند و از ايشان گله مي كند كه: حاج آقا حالا ما را كه مي بينيد فرار مي كنيد؟ مرحوم آخوند، آن وقت متوجه مي شوند كه آن خرسي كه آن روز ديده اند همين حاجي بازاري بوده است. نماز شب: حضرت حجت الاسلام و المسلمين آسيد محمد حسين مدرس در اصفهان فرمودند: يك روز طلبه ها به مناسبت عيدالزهراءطلبه ها جشني گرفته بودند و از آخوند كاشي هم دعوت مي كنند كه در آن جشن شركت كنند. ايشان هم تشريف مي آورند و تا ديروقت مشغول در مراسم تشريف داشتند آنگونه كه براي نماز شب آقا خوابشان مي برد، و براي صبح از خواب بيدار مي شوند. دوباره «هفده ربيع الاول»طلبه ها جشن مي گيرند و آخوند را دعوت مي كنند كه تشريف بياورند و اين بار هم ايشان خوابشان مي برد. شب در خواب حضرت رسول صلي الله عليه و آله را مي بينند و حضرت مي فرمايند: ما دفعه قبل كه نماز شبت ترك شد به خاطر شادي قلب دخترم«زهرا سلام الله عليها» تو را بخشيديم .ولي امشب چرا خوابت برده بلند شو نماز شبت را بخوان . دعای ابوحمزه ثمالی: دعاي ابوحمزه ثمالي روزي يكي از شاگردان آخوند كاشي ايشان را براي افطار دعوت مي كنند و با اصرار زياد از او خواهش مي كنند كه سحر هم تشريف داشته باشند. آخوند فرموده بودند : به شرطي مي مانم كه با من كاري نداشته باشيد و دنبال كار خود برويد. طلبه مي گويد: من دائم براي پذيرايي نزد آقا مي رفتم تا ببينم ايشان چه كار مي كنند. متوجه شدم كه ايشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در قنوت نماز وترشان تمام دعاي ابوحمزه ثمالي را با صوت حزين و گريه مي خواندند. ذکر درختان: مرحوم آخوند گزي اصفهاني از علماي برجسته اصفهان و معاصر با آخوند كاشي بودند نقل مي كنند كه: من يك شب در مدرسة صدر اصفهان ميهمان يكي از طلبه ها شدم. در آن شب احساس كردم در و ديوار و درخت ها مشغول ذكر گفتند. آمدم درب حجرة آخوندكاشي ديدم ايشان با يك حالت مخصوصي مشغول نماز خواندن هستند و من احساس كردم در و ديوار و درخت ها همراه آخوند ذكر مي گويند. همچنين آقا رحيم ارباب نقل مي كنند: يك شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم كه نماز شب را بخوانم وقتي از اتاق بيرون آمدم ديدم صداي همهمه اي مي آيد هر چه نگاه كردم ديدم همه جا خاموش است ولي از همه جا و درختان و در و ديوار نجوايي كه مانند ذكر بود به گوش مي رسيد. رفتم وضوخانه ديدم آن جا هم صدا مي آيد، تعجب كردم كه اين صداي ذكر از كجاست؟ آمدم در ايوان نماز بخوانم متوجه شدم كه مرحوم آخوند كاشي در قنوت و نماز وترشان ذكر مي گويند و گريه مي كنند. و در و ديوار هم اذكار را با او تكرار مي كنند. من همينطور ايستادم و به او نگاه كردم تا نماز صبح شد و ديدم كه سر و صدا تمام شد. فردا نزد ايشان رفتم و گفتم: آقا من يك حاجتي به شما دارم. فرمودن بگوييد. و من ماجراي ديشب را براي ايشان بازگو نمودم. آخوند فرمودند خودتان شنيديد؟ گفتم بله. فرمودند : خداوند به شما عنايتي كرده است كه شنيده ايد. خبر از غیب: منقول از برادر فاضل و بزگوارم آقای معز الدین مهدوی از قول استاد خویش عالم زاهد ورع تقی مرحوم آقا شیخ علی یزدی ( وی از اساتید سطوح وادبیات در اصفهان بود ومردی بسیار عابد وزاهد وقانع بود وهم در این شهر وفات یافت در یکی از اتاق های تکیه مرحوم میرزا ابوالحسن بروجردی معروف به درکوشکی مدفون شد ) که ایشان فرموده بودند سال های اولیه ازدواجم در اصفهان موقعی بود که بسیار تنگدست شدم واز هیچ راهی گشایشی نشد. صبح که از خانه بیرون آمدم خانواده که چند ماهی بود بچه دار شده بود اظهار کرد جهت ظهر چیزی در خانه نداریم، به امید خدا از منزل خارج شدم به مدرسه صدر جهت درس و بحث روانه شدم تا ظهر مشغول بودم ودر این بین به یکی دو نفر از طلاب که فی الجمله وضع مادّیشان بد نبود و گاهی هم از آنها قرض می کردم اظهار کردم وپولی خواستم گفتند فعلاً موجود نداریم. خلاصه آن روز وشب به همین نحو گذشت بدون آنکه چیزی داشته باشم به خانه رفتم مادر بچه ها بدون آنکه اظهار نماید چون وضع مرا دید کمی مرا تسلّی داد و اظهار بشاشت کرد و خوشحالی کرد. روز دوم از خانه بیرون شدم ودر این روز به چند نفر از کسبه جهت قرض کردن رجوع کردم. همه جواب یأس دادند وحتی خواستم از بقال وقصاب ونانوا چیزی قرض کنم، اظهار داشتند بدهی شما زیاد شده وتا حساب قبلی را تصفیه نکنید چیزی دیگر به شما نخواهیم داد. خلاصه این روز هم بدین ترتیب سپری شد وخانواده از این بابت اظهاری نکرد وحال آنکه من واو دو روز بود که چیزی نخورده بودیم واو باید بچه را هم شیر بدهد. درهر صورت صبح روز سوّم موقعی که وارد مدرسه صدر شدم خواستم بروم به سمت جایگاه همیشگی خود که در آن درس می گفتم وآن مسجد پشت بازار نجّارها بود، مرحوم آخوند کاشانی را دیدم که به سمت من می آید . مرحوم آقا شیخ علی یزدی فرموده بودند به واسطه اختلاف مشرب وسلیقه، من نه تنها ارادتی به آخوند کاشی نداشتم بلکه او را نیز بد می دانستم چون وی مردی عارف وحکیم بود . نخواستم که با او روبه رو شوم زیرا در این صورت جهت حفظ ظاهر مجبور بودم که به او احترام کنم واز روی عقیده قلبی او را بد و فاسق می دانستم، راه خود را برگرداندم او نیز راه خود را به سمت من برگرداند تا بلاخره روبه روی هم قرار گرفتیم. ناچار سلام کردم ؛ ایشان پس از جواب فرمودند : آقا شیخ علی بیا. بدون اختیار به دنبال ایشان روانه شدم ، وارد حجره شد من نیز وارد شدم ، در سر جای خود نشست من را نیز دستور داد بنشین. نشستم. مبلغ پنجاه ریال پول نقد از زیر تشکچه خود خارج کرده و مقابل من گذارد. فرمود بردار ومصرف کن. من از روی عقیده خود که او را خوب نمی دانستم، نمی توانستم ازاو چیزی به عنوان هدیه یاهر عنوان دیگر قبول کنم، اظهار داشتم احتباج ندارم. مجدّداً فرمود بردار وجهت خانواده خود مصرف کن . من نیز اظهار عدم احتیاج و بی نیازی نمودم . در این موقع آخوند متغیّر شده به شدتی که رنگ رویش سیاه شد و اظهار فرمود شیخ علی یزدی ودروغ! ( دو مرتبه ) . امروز سومین روزی است که شما وخانوادتان گرسنه هستید وباز می گویید احتیاج ندارم. بردارید مصرف کنید هر موقع دیگر هم که احتیاج پیدا کردید به من رجوع کنید . مرحوم آقا شیخ علی یزدی فرموده بود موضوع دو روز من وچیزی نخوردن مطلبی بود که فقط من و عیالم وخداوند که عالم السّر و الخفیّات است از آن اطلاع داشتیم و مرحمو آخوند کاشانی از روی صفای باطن وریاضت نفس بدین مقام رسیده بود که ازباطن من اطلاع به هم رسانیده بود. آخوند علاوه بر فقه و اصول و حكمت، در ادبيات عربي و فارسي و رياضيات نيز تبحر داشت. اين فيلسوف و مدرس بزرگ فلسفه صدرالمتألّهين، سرانجام پس از عمري سرشار از تدريس و نشر فلسفه و عرفان در يازدهم تيرماه 1294ش برابر با بيستم شعبان 1333ق در هشتاد و يك سالگي در اصفهان وفات يافت و در قبرستان تخت فولاد اصفهان كه مدفن بزرگان بيشماري است، به خاك سپرده شد. منبع: تبیان
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی , مدخل اعلام(دانشنامه اعلام)
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت