پاسخ تفصیلی:
پاسخ :
مساله عصمت انبيا از مسائل مهم كلامى است كه در اكثر كتب كلام آمده است متكلمان بر عصمت انبيا دلايل عقلى و نقلى متعددى ذكر كرده اند كه برخى از آنها ذكر مى شود:
دلايل عقلى بر عصمت انبياء
نخستين دليل عقلى بر لزوم عصمت انبيا (ع) از ارتكاب گناهان اين است كه هدف اصلى از بعثت ايشان راهنمايى بشر بسوى حقايق و وظايفى است كه خداى متعال براى انسانها تعيين فرموده است و ايشان در حقيقت, نمايندگان الهى در ميان بشر هستند كه بايد ديگران را به راه راست, هدايت كنند. حال اگر چنين نمايندگان و سفيرانى پاىبند به دستورات الهى نباشند و خودشان برخلاف محتواى رسالتشان عمل كنند مردم, رفتار ايشان را بيانى مناقض با گفتارشان تلقى مى كنند و ديگر به گفتارشان هم اعتماد لازم را پيدا نمى كنند, و در نتيجه, هدف از بعث ايشان بطور كامل, تحقق نخواهد يافت. پس حكمت و لطف الهى اقتضا دارد كه پيامبران, افرادى پاك و معصوم از گناه باشند و حتى كار ناشايسته "اى از روى سهو و نسيان هم از ايشان سر نزند تا مردم, گمان نكنند كه ادعاى سهو و نسيان را بهانه اى براى ارتكاب گناه, قرار داده اند.
دومين دليل عقلى بر عصمت انبيا عليهم السلام اين است كه ايشان علاوه بر اينكه موظفند محتواى وحى و رسالت خود را به مردم ابلاغ كنند و راه راست را به ايشان نشان دهند همچنين وظيفه دارند كه به تزكيه و تربيت مردم بپردازند و افراد مستعد را تا آخرين مرحله كمال انسانى برسانند. به ديگر سخن: ايشان علاوه بر وظيفه تعليم و راهنمايى, وظيفه تربيت و راهبرى را نيز بر عهده دارند كه هم تربيتى همگانى كه شامل مستعدترين و برجسته ترين افراد جامعه نيز مى شود و چنين مقامى در خور كسانى است كه خودشان به عاليترين مدارج كمال انسانى رسيده باشند و داراى كاملترين ملكات نفسانى (ملكه عصمت) باشند.
افزون بر اين, اساساً نقش رفتار مربى در تربيت ديگران بسى مهمتر از نقش گفتار اوست و كسى كه از نظر رفتار, نقصها و كمبودهايى داشته باشد گفتارش هم تاثير مطلوب را نمى بخشد. پس هنگامى هدف الهى از بعثت پيامبران بعنوان مربيان جامعه, بطور كامل تحقق مى يابد كه ايشان از هرگونه لغزشى در گفتار و كردارشان مصون باشند.
دلايل نقلى بر عصمت انبياء
1- قرآن كريم, گروهى از انسانها را مخلص1 (= خالص شده براى خدا) ناميده است كه حتى ابليس هم طمعى در گمراه كردن ايشان نداشته و ندارد و در آنجا كه سوگند ياد كرده كه همه فرزندان آدم (ع) را گمراه كند مخلصين را استثنا كرده است چنانكه در آيه (82 و 83) از سوره ص از قول وى مى فرمايد: «قال فبعزتك لاغوينهم اجمعين الاعبادك منهم المخلصين». و بى شك, طمع نداشتن ابليس در گمراهى ايشان بخاطر مصونيتى است كه از گمراهى و آلودگى دارند و گرنه دشمنى وى شامل ايشان هم مى شود و در صورتى كه امكان مى داشت هرگز دست از گمراه كردن ايشان بر نمى داشت. بنابراين, عنوان «مخلص» مساوى با «معصوم» خواهد بود. و هر چند دليلى بر اختصاص اين صفت به انبيا (ع) نداريم ولى بدون ترديد, شامل ايشان مى شود, چنانكه قرآن كريم تعدادى از انبيا را از مخلصين شمرده و از جمله در آيه (45 و 46) از سوره ص مى فرمايد: «و اذكر عبدنا ابراهيم و اسحق و يعقوب اولى الايدى و الابصار. انا اخلصناهم بخالصه ذكرى الدار» و در آيه (51) از سوره مريم مى فرمايد: «و اذكر فى الكتاب موسى انه كان مخلصاً و كان رسولا ً نبياً» و نيز علت مصونيت حضرت يوسف (ع) را كه در سخت ترين شرايط لغزش, قرار گرفته بود مخلص بودن وى دانسته و در آيه (24) از سوره يوسف مى فرمايد: «كذلك لنصرف عنه السو و الفحشا انه من عباد نا المخلصين».
2- قرآن كريم, اطاعت پيامبران را بطور مطلق, لازم دانسته, و از جمله در آيه (63) از سوره نسا مى فرمايد: «و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله» و اطاعت مطلق از ايشان در صورتى صحيح است كه در راستاى اطاعت خدا باشد و پيروى از آنان منافاتى با اطاعت از خدا متعال نداشته باشد و گرنه امر به اطاعت مطلق از خداى متعال و اطاعت مطلق از كسانى كه در معرض خطا و انحراف باشند موجب تناقض خواهد بود.
3- قرآن كريم, مناصب الهى را اختصاص به كسانى داده است كه آلوده به«ظلم» نباشند و در پاسخ حضرت ابراهيم (ع) كه منصب امامت را براى فرزندانش درخواست كرده بود مى فرمايد:«لا ينال عهدى الظالمين» 2 و مى دانيم كه هر گناهى دست كم, ظلم به نفس مى باشد و هر گنهكارى در عرف قرآن كريم«ظالم»ناميده مى شود پس پيامبران يعنى صاحبان منصب الهى نبوت و رسالت هم منزه از هرگونه ظلم و گناهى خواهند بود.
از آيات ديگر و نيز از روايات فراوانى مى توان عصمت انبيا (ع) را استفاده كرد.
منبع اصلی :
http://rasekhoon.net/faq/show/507416/%D8%A2%D9%8A%D8%A7-%D8%A7%D9%86%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D9%87%D9%8A-%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87-%D9%83%D8%B1%D8%AF-%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D9%8A%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B5%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D8%A2%D9%8A%D8%A7-%D8%BA%D9%8A%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%88%D9%84%D9%88%D9%84%D8%B9%D8%B2%D9%85-%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%8A%DA%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D9%8A%D8%A7-%D9%86%D9%87-%D9%88-%D8%A7%DA%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7-%D8%A7/
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های عقایدی سایت راسخون
یادداشت :
منابع:
1ـ بايد توجه داشت كه مخلص (به فتح لام) غير از مخلص (به كسر لام) است و اولى, دلالت دارد بر اينكه خدا شخص را خالص كرده است, و معناى دومى اين است كه شخص اعمالش را با اخلاص انجام مى دهد.
2ـ سوره بقره, آيه 124.براي آشنائي بيشتر در اين زمينه ميتوانيد به كتاب آموزش عقايد ج2،ص42-3رجوع كنيد
اما در مورد اين كه غير از انبياءاولوالعزم پيامبران ديگر اهل كتاب بوده اند يا نه بايد گفت نبوت بر دو قسم است: تشريعى، تبليغى؛ و غالب پيامبران فقط وظيفه دوم را انجام مىدادهاند و تنها تعداد كمى اولواالعزم بودهاند، يعنى قانون و دستورالعمل آوردهاند."(- ختم نبوت، انتشارات صدر ا، چاپ نهم 1374؛ ص: 34 و همچنين نگا: خاتميت انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1374 ص: 49). طبق اين تعريف، پيامبران اولى العزم، پيامبرانى بودهاند كه صاحب شريعت و قانون هستند.مرحوم ملا محسن فيض كاشانى نيز همين تعريف را از اولوا العزم ارائه مىدهند: «اولوا العزم پيامبران صاحب شريعتند كه در تاسيس و بيان روشن آن شريعت كوشش خود را مبذول داشتهاند و در آن راه سختىها را تحمل كردند(«تفسير الصافى ج: 5 ص: 18؛ ذيل آيه مذكور)اين تعريف مورد اتفاق بسيارى از علماء ما مىباشد. چنانكه مرحوم شيخ طوسى مىفرمايند: «گروهى اولو العزم را كسانى مىدانند كه در پيمان قيام بر واجبات و دورى از محرمات ثابت قدم باشند؛ در اين صورت همگى پيامبران اولواالعزم هستند. اين گروه «مِن» در آيه را براى تبين مىدانند. و آنهايى كه اولى العزم را گروهى از پيامبران مىدانند كه ويژه اين لقب هستند؛ «مِن» را براى تبعيض مىشمارند ظاهر روايات اصحاب ما و سخنان مفسران همين است كه اولواالعزم پيامبرانى هستند كه شريعتى نو آوردهاند كه شريعت انبياء پيشين را نسخ كرده است."(-التبيان ج: 9 ص: 286). شيخ طوسى ضمن بيان نظريه كسانى كه همه پيامبران را مصداق اولى العزم مىدانند، ـ و اين نظريه از برخى علماء اهل سنت نقل شده است ـ به آن اعتناء نكرده و اولواالعزم را به صاحبان شريعت نو و جديد معنى مىكنند.تعريف دقيقترى مرحوم علامه طباطبائى ارائه مىدهند؛ ايشان در چند موضع تفسير گران سنگ الميزان بحث اولى العزم را مطرح مىفرمايند، اول(- الميزان؛ دارالكتب الاسلامية؛ ج: 2 صص: 147 ـ 146، ذيل آيه 213 بقره). ضمن اشاره به آيه 12 سوره احزاب پيامبران اولى العزم را پيامبرانى مىداند كه در عهد نخستين خود پا بر جا بودهاند. و در ادامه مىافزايند: «و همه پيامبران اولوا العزم داراى شريعت و كتاب مىباشند.»(-همان ). ايشان در جاى ديگر شرط ديگرى اضافه مىكنند و آن اينكه شريعت آنها فرامنطقهاى و جهانى است.(پس به نظر معظمله اولى العزم، پيامبرانى هستند كه اولاً بر عهد-الميزان، ج: 12 ص: 15 ذيل آيه 4 ابراهيم). نخستين (ميثاق غليظى كه آيه سوره احزاب مىفرمايد) ثابت قدم بودهاند؛ ثانيا صاحب شريعت و كتاب هستند و ثالثا دعوت آنها فراتر از منطقه و امت خود مىباشد. سخن ايشان برگرفته از آيات و روايات متعددى است، كه به برخى از آنها اشاره مىشوداما اين كه آيا زماني بوده است كه زمين خال از پيامبر باشد بايد گفت همواره زمين براي اتمام حجت خدا وند بربندگان از حجت الهي خال نبوده است يعني در زمين همواره پيامبران الهي ويا اوصياي ايشان وجود داشته اند با ختم نبوت توسط پيامبر اسلام جانشينان ايشان به عنوان حجت هاي الهي مطرح مي باشند كه حجت زمان ما حضرت ولي عصر (عج الله تعالي فرجه الشريف )مي باشند
مخاطب :
نوجوان
,
بزرگسال
,
عمومی
,
جوان
,
تخصصی
,
سایر