ویژگی ها و دیدگاه های (پست مدرنیسم) چیست؟ | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
ویژگی ها و دیدگاه های (پست مدرنیسم) چیست؟
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
ویژگی ها و دیدگاه های (پست مدرنیسم) چیست؟
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
پست مدرنیسم
,
دین وپست مدرنیسم
,
جامعه شناسی دین
,
پست مدرنیسم
کلید واژه فرعی :
پست مدرنیسم ,
مدرنیسم و پست مدرنیسم ,
سوال:
ويژگي ها و ديدگاه هاي (پست مدرنيسم) چيست؟
پاسخ تفصیلی:
بسيار مشکل و شايد غيرممکن است که معنا و مدلول پست مدرنيسم را به طور خلاصه ذکر کنيم؛ نه صرفاً براي آن که اختلاف نظرهاي فراواني بين نويسندگان پست مدرن وجود دارد، بلکه علاوه بر آن، به اين دليل که برخي از پست مدرنيست ها اساساً منکر داشتن هرگونه آموزه يا تئوري هستند. به تعبير برخي، شايد هرگونه تصور و بيان خلاصه از پست مدرنيسم، متناقض با خود پست مدرنيسم باشد. اما به هر روي چاره اي جز پرتوافشاني گذرا و تا حد ممکن خالي از ابهام به برخي از مدعيات پست مدرنيسم نيست.
ويژگي هاي کلي پست مدرنيسم
1. پست مدرنيسم و تاريخ: پست مدرنيسم، به لحاظ تاريخي مدعي است که سازمان اجتماعي، سياسي و فرهنگي مدرنيته از اساس متغير گشته است و از همين رو ما با جهاني نوين مواجهيم. اين ادعا، اساس ادعاهاي تاريخي پست مدرنيسم است، يا به تعبير بهتر، خود همان پست مدرنيسم به عنوان يک ادعاي تاريخي است. از اين نگاه، مدرنيته به انتها رسيده و يا در معرض يک تحوّل عميق است. اين ادعا را مي توان در هر موضوعي اعم از اجتماعي، فرهنگي، هنري يا نظري به کار برد. در اين مورد، پست مدرنيسم نيازي به مدعيات هنجاري ندارد؛ يعني نيازي ندارد که بگويد مدرنيته نادرست است.
2. پست مدرنيسم و روش شناسي: پست مدرنيسم، به لحاظ روش شناختي، امکان تأسيس و پايه ريزي هرگونه بنياد و شالوده و به تبع آن قابليت اطمينان نهايي معرفت را که در معناي رئاليستي، ارزشمند و معتبر محسوب مي شود، رد مي کند؛ يعني منکر معرفتي است که نشانگر و بيانگر حقيقت و ماهيّت «واقعي» موضوعات و مسائل خود باشد. از همين روست که برخي، پست مدرنيسم را نوعي بحران معرفتي ناميده اند؛ چرا که همه فلاسفه غرب از افلاطون به بعد، مدعي جستجوي واقعيت و شناخت آن بوده اند؛ در حالي که انديشمندان پست مدرن، حقيقت را نه قابل حصول و نه مطلوب مي دانند و از منظر آنها، واقعيت ثابت، واحد و پايدار بي معني است؛ يعني چيزي که معيار درستي يا نادرستي انديشه باشد، وجود ندارد. از ديد آنها، همه چيز و آنچه که در جهان اطراف وجود دارد، نسبي، اعتباري و قراردادي است؛ از همين رو حقيقت ها مختلف، متکثر، متنوع و محصول قراردادهاي زودگذرند.[1]
اين نشان مي دهد که از نظر اين انديشمندان، تمايزات فلسفي ـ سنّتي ميان واقع و آرمان، عيني و ذهني، واقعيت و نمود، و حقيقت و نظريه، مبهم و مشکوک است. پست مدرنيسم روش شناختي، ضد رئاليستي است و مدعي است که معرفت و شناخت، نه از طريق ارتباط آن با متعلقاتش، بلکه از طريق ارتباط آن با علايق و خواسته هاي پراگماتيستي ما، با منظرهاي مشترک ما، با نيازهاي ما، با لفاظي هاي ما و... اعتبار مي يابد.
برخي از انواع پست مدرنيسم روش شناختي، با نقد مفاهيم حقيقت (صدق)، عقلانيّت و معني، امکان تحقيق و بررسي عقلي را سست و تضعيف مي کنند. پست مدرنيسم روش شناختي، کاملاً منفي انگار است؛ يعني مدعي است که ديگر انواع نوشتن، سخن گفتن و نظريه پردازي، ناکافي يا داراي ماهيتي مشکل زا مي باشند، اما به طور مشخص جايگزيني براي آنها بيان نمي کند.[2]
3. پست مدرنيسم و نفي فراروايت ها: يکي از عمده ترين ويژگي هاي پست مدرنيسم، انکار فراروايت ها (Metanarratives) است. از نظر پست مدرنيست ها، فراروايت ها، مجموعه اي از صورت بندي ها و الگوهاي عقلاني، تاريخي، اقتصادي، اجتماعي و ارزشي هستند که پايه هاي مشترکي به مدرنيته مي بخشند. از اين رو، پوزيتويسم، مارکسيسم، ليبراليسم و ساخت گرايي، به رغم زمينه هاي متفاوت يا گاه شيوه هاي ارزش گذاري و درک هاي مختلف، بخشي از همان فراروايت هاي مدرنيته به شمار مي روند. «در انديشه سياسي، عام شدن مبارزه بر اساس نبرد طبقات، آنسان که مارکسيسم در مي يافت، يا برجسته شدن ارزش آزادي و فردگرايي (در ليبراليسم) و يا اعتقاد به ناسيوناليسم و مليّت گرايي، همچون مهم ترين واحد سياسي ـ اجتماعي تمايزبخش، بخشي از فراروايت هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي بودند که از نظر پست مدرنيست ها همه آنها مردود مي باشند».[3]
ژان فرانسوا ليوتارد، در کتاب وضعيت پست مدرن ( ThePostmodern Condition) که امروزه از نظر بسياري در جايگاه مانيفيست انديشه پست مدرن نشسته است،[4] صريحاً مي گويد: «من پست مدرنيسم را نوعي شکاکيت نسبت به فراروايت ها مي دانم؛ البته اين شکاکيت بدون شک محصول پيشرفت در علوم است...».[5]
البته بحث «ليوتارد» بيشتر در قلمرو مباحث زبان شناختي جاي مي گيرد. در واقع وي با ردّ فراروايت ها، به دنبال تأييد نوعي پلوراليسم در زبان است؛ بدين معنا که ما معاني را خود ايجاد مي کنيم و هرگز نمي توان پديده اي را به نحوي روشن و شفاف تفسير کرد؛ چرا که به نظر وي، يک پديده از جنبه هاي واقع گرايي چنداني برخوردار نمي باشد.[6]
به هر روي ضديت پست مدرنيست ها با فراروايت ها به معناي رد هرگونه نظريه متافيزيکي يا معرفت شناختي است.[7]
بدين ترتيب، پست مدرنيسم به نحوي جدي با هرگونه ايدئولوژي و جريان اجتماعي غالب و کلي مقابله مي کند. مثلاً از نظر پست مدرنيست ها، شعار حرکت به سمت ايجاد يک جامعه کمونيستي بزرگ که انگلس و مارکس دم از آن مي زدند و در نتيجه ماترياليسم تاريخي (به عنوان يک ايدئولوژي) کاملاً پوچ و بي معناست. همچنين ايجاد همگوني و وحدت در زمينه هاي فرهنگي و اجتماعي ايدئولوژيک، امري غير واقعي مي باشد؛ چرا که نظريه اجتماع يا فرهنگ بزرگ از ماهيتي فراروايتي برخوردار است. بر اساس اين ديدگاه، انديشه اخلاقي نيز نمي تواند در زمينه اي عام و جهاني (Global) صورت پذيرد. نتيجه طبيعي اي که از نفي فراروايت ها و جهان بيني هاي کلي و جهان شمول به دست مي آيد، تنوع فرهنگ ها و انديشه ها خواهد بود.[8]
همان طور که برخي تصريح کرده اند، هسته مرکزي و شالوده پست مدرنيسم را عدم اعتماد يا عدم ناباوري کلي و عام نسبت به هرگونه نظريه کلي و کلان؛ نفي هرگونه ايدئولوژي، آموزه و اعتقاد کلي و فراگير؛ و در يک کلام، نفي هرگونه فراروايت يا روايت کلي و کلان در همه عرصه هاي علم و معرفت بشري، تشکيل مي دهد. علاوه بر اين، به تبع اين نوع نگرش سلبي و برخورد منفي با الگوهاي معرفتي، وجود نوعي رابطه پيچيده و ابهام آميز، دوگانه، معضل آفرين و لاينحل با الگوهاي مذکور نيز از ديگر هسته هاي اصلي و کانون محوري نظريه پست مدرن تلقي مي شود.[9]
4. نيست انگاري: پست مدرنيست ها نسبت به جهان خارج، رويکردي نيست انگارانه (Nihilistic) دارند. آنها بر اين باورند که هيچ گونه هنجار ارزشمند و معتبر و هيچ واقعيت خارجي معتبري وجود ندارد که بتواند به هدايت اعمال و رفتارهاي ما کمک کند، و از آن جا که تنها با قبول واقعيات خارجي است که عقل گرايي معنا مي يابد، با نفي واقعيت خارجي، عقل و عقل گرايي نيز منتفي مي شود. پست مدرنيسم، اساساً با طرح آموزه نيست انگاري، زمينه ساز ترديد در مورد امکان شناخت شده است، و اين همان چيزي است که از آن به بحران معرفتي تعبير مي شود.[10]
در واقع، تصويري که پست مدرنيست ها از جهان ارائه مي دهند، غير واقعي است؛ چرا که ماهيّت هستي داراي ويژگي هاي کلي اي است که عبارتند از:
1. جهان، موجود و مستقل از ادراک و داوري هاست؛
2. جهان، بسيط، کل کامل و پيوسته و منحصر به فرد است؛
3. جهان، خارج از ما وجود دارد و توسط ما کشف مي شود.
اما پست مدرن ها با رد اين ويژگي ها، تصويري ارائه مي دهند که داراي ويژگي هاي زير است:
1. جهان مال ماست (Our) و اين ما هستيم که آن را در زبان و گفتار بيان مي کنيم و آنچه که ما بر زبان مي آوريم، نمي تواند کاملاً با موارد بيروني خود منطبق باشد. همچنان که «ديويدسون» (Davidson - 1973) بيان داشته است، از نظر پست مدرنيسم، جهان در زبان ها و لغاتي که به کار مي بريم، نهفته است. واقعيت في نفسه بايد خود را با واقعيتي که براي ما (For - us) وجود دارد، منطبق سازد.
2. جهان، متعدد و داراي وجوه متضاد و متخالفي است؛ به اين معنا که تصويري که ما از حقيقت ارائه مي دهيم، حاصل داستان ها و پرداخت هاي خود ماست، و چون داستان هايي که ما مي پردازيم، متفاوت و متعدد هستند، جهان نيز متعدد است، و به دليل تفاوتي که داستان هاي ما با يکديگر دارند، ممکن است يکديگر را نفي و رد کنند. بنابراين، حقايقي که درباره جهان وجود دارد، کامل نيست و واقعيات نيز مشترک نخواهند بود. نتيجه طبيعي اين منظر، آن است که جهان، ساخته شده (Made) است و نه کشف شده (Fuund).[11]
از همين رو، شايد بتوان پست مدرنيست ها را «سوفسطائيان عصر نوين» خواند؛ چرا که «نزاع مدرنيسم و پست مدرنيسم در روزگار ما، از بسياري جهات، تکرار نزاع فلاسفه و سوفسطائيان است. در هر دو مورد، محور اصلي نزاع، تقابل انتزاعي عيني گرايي و نسبي گرايي است. سوفسطائيان عصر ما، يا همان نظريه پردازان پست مدرنيست، همچون اسلاف باستاني خويش قائل به اولويت سخنوري (Rhetoric) بر منطق اند و مي کوشند تا به پرسش هاي مربوط به حقيقت از زاويه استراتژي هاي شخصي و گروهي براي تحقق منافع و علايق شخصي (قدرت، ثروت، لذت و غيره) بنگرند. چنين به نظر مي رسد که هرگاه تفکر متافيزيکي به واسطه تحولات تاريخي و اجتماعي دچار بحران مي شود، گرايش به نسبي گرايي نيز شدت مي يابد».[12]
5. تأکيد بر زبان: توجه پست مدرنيسم، بيش از آن که بر جنبه هاي عيني و عملي اي نظير اخلاق باشد، بر جنبه هاي زبان شناختي و به تعبير ديگر، بر جنبه هاي گفتماني است. در اين مورد، بيشترين تأثير از آن ديدگاه هاي «فردينان دوسوسور»، «ژاک دريدا» و «ليوتارد» مي باشد.[13]
پست مدرنيسم، با نفي هرگونه معرفت و روايت کلان، اعم از روايت هاي دکارتي، کانتي، مارکسيستي و جز آن، کل معرفت را محصول گفتمان مي داند. گفتمان، عبارت از هر گفتار و نشانه اي است که در شبکه يا بستر ويژه اي صادر مي شود. از اين رو، آنها به بستري که گفتار در آن شکل گرفته و به روابط کلمات اهميت فراواني مي دهند. در واقع، آنچه که به هر گفتماني معنا و محتوا و شاکله مي بخشد، همان بستر ويژه آن است. اين که عبارات يا نشانه ها در چه بستر مکاني و زماني، با چه کاربردي، توسط چه کسي، يا عليه چه کسي يا چه چيزي و با چه پيشينه اي به کار رفته اند، نوع و محتواي گفتمان را تعيين مي کند. بدون درنظر گرفتن بسترها، هيچ گونه گفتماني شکل نمي گيرد، بلکه تبديل به عبارات، نشانه ها و تکه هاي بي معنايي از واژگان مي گردد.[14]
«در واقع، سخن از گفتمان، سخن از قالب هاي خاصي است که بر اساس آنها، کلمات معنا و قالب و بافت خاص خود را مي يابند. از نظر پست مدرنيست ها، زبان را نمي توان به عنوان يک ابزار يا وسيله تحقق ارتباط ميان حقايق از پيش تعيين شده و موجود دانست؛ بلکه زبان عين ذهن و تفکر ماست و تضاد موجود ميان معاني، ناشي از چارچوب هاي متفاوتي است که در ذهن ما وجود دارند».[15]
بدين ترتيب، در پست مدرنيسم، معرفت و ذهنيت داراي سرشتي گفتماني مي گردد. از اين رو، در فضاي زبان ها و افق گفتمان ها و فرهنگ هاي گوناگون، واقعيت به گونه اي ويژه و متفاوت انعکاس مي يابد، و در نتيجه، معرفت را نمي توان بازتاب واقعيت دانست. بنابراين، نمي توان حقيقت را در يک معرفت و گفتمان خاصي نظير گفتمان مدرن محصور کرد، بلکه بايد تاريخ را مجموعه اي از جزيره هاي گفتماني متکثر دانست که هر يک براي خود مستقل و معتبرند.[16]
6. توجه به ديگران: پست مدرنيسم، همواره بر نفي واحدگرايي يا مرکزگرايي و در مقابل، بر توجه به ديگران پاي مي فشرد. مدرنيسم، هيچ گاه به «غيريّت ها» و ديگران توجه کافي نداشت؛ به گونه اي که اساساً مدرنيست ها نوعي انحصارگرايي و ناسيوناليسم را در زمينه هاي فرهنگي، تمدن، اقتصاد، علم و نژاد ترويج مي کردند. از همين رو، مدرنيست هاي غرب، تنها تمدن نجات بخش و تنها فرهنگ و علم و نژاد برتر را همان تمدن، فرهنگ، علم و نژاد غربي مي دانستند. مدرنيسم، حتي در جنسيت نيز انحصارگرا بود و مرد را برتر از زن مي دانست.[17]
اين ويژگي انحصارگرايانه مدرنيسم، اعتراضاتي را موجب شد. براي مثال، فمينيسم، که امروزه از خصايص و لوازم پست مدرنيسم به شمار مي رود، در قالب جرياني مقابل برتري طلبي جنسي، پديدار شد.[18] رفته رفته اين اعتراضات نمود بيشتري يافت و بدين سان پست مدرنيست ها در عرصه هاي گوناگون، از جمله عرصه سياسي، با تأکيد بر چندگانگي اداره محلي، امپرياليسم روشنگرانه و اولويّت هاي سياسي با قرائت هاي ليبراليستي يا مارکسيستي را رد کردند و کانون توجه خود را مسائل اقليت هايي نظير سياهان و گروه هاي مذهبي قرار دادند. البته آنها در اين کار افراط کرده و حتي مسائل همجنس گرايان را نيز محور توجه خود قرار دادند.[19]
همچنان که برخي گفته اند، با ظهور پست مدرنيسم، سه انتقاد جدي از مدرنيسم شد: 1. انتقاد فمينيستي؛ 2. انتقاد فرهنگي؛ 3. انتقاد طبقه اي.[20]
بدين ترتيب، پست مدرنيست ها همسان با تأکيد بر غيريّت ها و فرهنگ هاي ديگر و گروه هاي مختلف انساني و فرهنگي، دفاع از مظلومان و ستمديدگان زنان، نژادهاي اقليت، رنگين پوستان، زندانيان و کودکان را شعار خود قرار دادند.[21] «تأکيد پست مدرنيست ها بر غيريّت ها به معناي توجه به تفاوت ها و اختلافات است. واژه (تفاوت) (Difference) از واژگان کليدي پست مدرنيست هاست که در راستاي توجه به تکثرها و تنوعات در همه زمينه ها به کار مي رود».[22]
7. حاکم بودن روح پلوراليسم: اين ويژگي از تأمل در ويژگي هاي پيشين به دست مي آيد و در واقع روح نهفته پست مدرنيسم است که از ساير ويژگي هاي آن استنتاج مي شود. اگر در نظريه هاي نظريه پردازان پست مدرن، از «ايهاب حسن»تا «ليوتارد»، «لاج» و «ديويد هاروي» تأمل کنيم، خواهيم ديد که همه آنها دست کم در اين نکته اتفاق نظر دارند که پلوراليسم بن مايه اصلي پست مدرنيسم به شمار مي رود.[23]
«به تعبير (ايهاب حسن)، پست مدرنيسم به معناي پايان جهان بيني واحد و به تعبير (ليوتارد)، اعلان جنگ عليه هرگونه تماميت و کليت و به تعبير (لاج) مقاومتي در برابر تبيين هاي واحد و به تعبير (دريدا) و (بودريا)، توجه و احترام به تمايزات و تفاوت ها و بالاخره به بيان (هاروي) و (جنکز)، تجليل و تکريم جريانات منطقه اي، محلي و خاص است».[24]
از نظر پست مدرنيست ها، نمي توان معيارهاي فرهنگ خاصي (نظير فرهنگ مدرن غرب) را اساس قرار داد و با آن به نفي و اثبات يا جرح و تعديل ساير فرهنگ ها پرداخت. از نظر آنها، هر فرهنگ و گفتماني در بردارنده حقيقت نسبي خاص خود مي باشد. محور قرار دادن مسائل اقليت ها، نظير مسائل سياهان، نيز در همين راستا مي گنجد.[25]
صاحب محتوی:
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم (اندیشه قم)
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=11947&t=qa
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پرسش و پاسخ های دین پژوهی اندیشه قم
یادداشت :
پي نوشت ها:
[1]. سجادي، سيد مهدي، تربيت اسلامي، (تربيت اخلاقي از منظر پست مدرنيسم و اسلام)، کتاب دوم (تابستان 79)، ص50 ـ 51.
[2]. From Modernism To Postmodernism؛ P.P. 17 – 18.
[3]. قادري، حاتم، انديشه هاي سياسي در قرن بيستم، ص158 ـ 159.
[4]. حقيقي، شاهرخ، گذر از مدرنيته؟ نيچه، فوکو، ليوتار، دريدا، ص26.
[5]. Jean - Francois Lyotard, The Postmodern Codition: A Report On Knowledge, P. XXIV.
[6]. تربيت اسلامي، کتاب دوم، همان، ص53.
[7]. همان.
[8]. همان، ص53 ـ 54.
[9]. صورت بندي مدرنيته و پست مدرنيته، ص183.
[10]. تربيت اسلامي، کتاب دوم، همان، ص54 ـ 55.
[11]. همان، ص56 ـ 57، به نقل از: Parker. S؛ Reflective In The Postmodern World, P. 115
[12]. فرهادپور، مراد، عقل افسرده، تأملاتي در باب تفکر مدرن، ص296.
[13]. تربيت اسلامي، کتاب دوم، همن، ص59.
[14]. بيات، عبدالرسول و ديگران، فرهنگ واژه ها، ص123.
[15]. تربيت اسلامي، کتاب دوم، ص59 ـ 60.
[16]. فرهنگ واژه ها، ص124.
[17]. تربيت اسلامي، کتاب دوم، ص61.
[18]. همان.
[19]. انديشه هاي سياسي در قرن بيستم، ص160.
[20]. تربيت اسلامي، کتاب دوم، همان، ص 61 به نقل از: Goulby and C. jones, Post - Modernity Education and European Identities, P.173.
[21]. همان.
[22]. تربيت اسلامي، کتاب دوم، همان، 62.
[23]. صورتبندي مدرنيته و پست مدرنيته، ص321.
[24]. همان، ص326.
[25]. فرهنگ واژه ها، ص126.
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
مخاطب :
نوجوان , بزرگسال , عمومی , جوان , تخصصی , سایر
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت