جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2
زمان دین و حقوق بشر
نویسنده:
لوئیس وُلچر
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
در دنیای امروز، تمایز روشنگری بین دین مثبت و طبیعی یک نقطه عزیمت مفید برای تفکر در مورد رابطه بین دین و حقوق بشر را فراهم می­کند. مطابق عقل­گرایی قرن هجدهم­، دین طبیعی به ساده­ترین شکل از آن عقاید تشکیل شده است که عقل می­تواند بدون تناقض آن را بپذیرد؛ مانند وجود خدا و جاودانگی روح (ولتر). در حالی که مذاهب مثبت صرفاً گروهی از نهادهای انشعاب یافته، عقاید تعصب­آمیز، مراسم و عقاید مختلف هستند که انسان­ها در طول تاریخ برای خود ایجاد کرده­اند. در دین طبیعی­، هوشیاری الوهیت را در درون خود می­یابد و در نتیجه در قبال قوانینی که می­سازد و پیروی می­کند، مسئول است. در دین مثبت، خدا دستورات خود را از خارج اعمال می­کند. هرچند با وجود اختلاف آن­ها، هر دو نوع دین برای فهماندن ادعاهای خود به همان مفهوم موقت متکی هستند: آن­ها زمان را به عنوان یک دنباله خطی خالص (T1 ، T2 ، T3 ، و غیره) تصور می­کنند که به شکل سه جانبه گذشته، حال و آینده تقسیم می­شود. از نظر دین مثبت این ساختار از موجودیت یک گذشته به خوبی شکل گرفته که مقدمات مقدس شمردن احترام به حقوق بشر برای اولین بار برای یک بنیان مقدس آشکار شد. پیشینه این زمان گذشته، که در قالب نوشتار مقدس است تبدیل به یک ابزار با ثبات می­شود که چنین فکر می­شود برای زمینه سازی هرگونه اقدام بعدی که قصد دارد عادل باشد لازم و ضروری است. گرچه دین طبیعی، به نوبه خود، سعی دارد از جزم گرایی از طریق مجاز شمردن دلایل عملی برای استنباط عمل درست از درون قوانین اخلاقی که خداوند مقرر داشته است، اجتناب کند. مفهوم دقیق استنباط به طور کلی مستلزم همان ساختار سه جانبه زمان است: پس به این معنا است که افراد عاقل می­توانند قانون را برای خودشان فقط در زمان گذشته وضع کنند، حتی اگر در گذشته بسیار نزدیک باشد، همواره باید (و از این رو از پیش مجوز) بر حق بودن کاری درست، عمل کند. طبق دین مثبت، خداوند قوانین اخلاقی را به مردم می­دهد؛ طبق دین طبیعی، خداوند به آن­ها دلیل می­دهد که اجازه داشته باشند قوانین اخلاقی معتبری را برای خودشان تهیه کنند. تفاوت بین تاریخ نگاری و زمان تاریخی مطابق با تفاوت­های فرومایگی و آزادی، اندیشه و عمل و تعیین و عدم تعیین است. زمان خطی با ارائه بستر مناسب برای حقوق بشر سعی در آشتی عقل و تاریخ دارد. اما همان­طور که گوته می­گوید، در ابتدا این عمل بود نه کلمه. اتخاذ یک زمان واحد به عنوان تاریخ تدارک ذاتی قانونی ساختن بی­اساس حقوق بشر است، اما همانطور که کانت می­گوید شهودهای بدون مفاهیم کور هستند. این مقاله تضاد غنی این دو حالت زمانی را روشن می­کند و در مورد اهمیت آن­ها برای وظیفه تفکر در مورد رابطه دین و حقوق بشر تأمل می­کند.
صلح و وجود فردی
نویسنده:
لوئیس وُلچر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تا زمانی که قانون وجود دارد هیچ حقوق بشر جهانشمولی برای صلح وجود نخواهد داشت. این به جهت آن است که خشونت قانونی، چه در عمل و چه در تهدید، از دید کسانی که قانون آن­ها را به اجبار سرکوب می کند، با روابط صلح آمیز بسیار متضاد است. قانون نمی­تواند بدون آنکه عدالت را نقض کند صلح را فقدان خشونت تعریف کند. همان طور که پاسکال می­گوید: «عدالت بدون قدرت بی­فایده و قدرت بدون عدالت مستبدانه خواهد بود.» هرچند عواقب قانونیِ حوادثی مثل سقوط تخته سنگ و چنگ اندازی شیرها همیشه می­تواند به دلایل تاریخی نسبت داده شود، اما تجربه به ما می­آموزد که بازیگران حقوقی به طور معمول برای قانونی و مشروع نشان دادن اعمالشان، قانون را بر اساس برخی روایت­های غیر علّی از «حق» و «خوب» پایه گذاری می­کنند. بر اساس یک انگاره لیبرالیسم سیاسی که نشانه­های آن در اختراع یا (کشف) «من» غیر قابل تقلیل، که فکر می­کند آشکار می­شود، مشروعیت روایت قانون توسط موضوعات آزاد و عقلانی سیاسی-قانونی اعطا و اخذ می­شود. به هر حال در حقیقت، نسبت فلسفی غرب به ما دو ساختار جداگانه برای بحث و بررسی آنچه را که مورد نیاز دو نوع موضوعات عقلانی: پایه­ای و علّی است، ارائه می­دهد. موضوع علّی در رابطه با جهان است. عملکرد استراتژیک از آنجایی که منشا اثر است، از جهان مادی و وجود انسان به عنوان غایت خودشان استفاده می­کنند. اما موضوع علّی به خودی خود ایجاد می­شود: خواسته­ها و اقدامات آن­ها متضمن اثرات تاریخی به وسیع­ترین معنای کلمه است. چنین فردی با چنین ساختار و سنتی تبدیل به یک مقصود و یک وسیله در حق خود می­شود: به طور مثال یک موضوع برای تحقیق و دانش علمی و به طور کلی وسیله­ای برای اهداف موضوعات علّی دیگر خواهد بود. از دیدگاه موضوع علّی حقوق بشر نمی­تواند وجود داشته باشد که مورد استفاده قرار بگیرد یا به عنوان وسیله­ای مورد استفاده باشد. برخلاف موضوع علّی تصور می­شود که موضوع پایه­ای یک منبع واقعی باشد، نه صرفا یک پیوند در زنجیره بی­نهایت علل و اثرات. در اصطلاح یونانی این موضوع یک آرخه در مقابل آیتیا است. همچنین این منطبق با معنای اصلی لاتین کلمه sub-ject است. موضوع دوم توسط بسیاری از مفاهیم مختلف از جمله نفس (افلاطون)، آزادی (کانت) و روح (هگل) تعریف شده است. در هر صورت، ایده موضوع پایه­ای کار اصلی خود را در حوزه اخلاقی انجام می­دهد: این مفهوم قرار است یک پایه امنی ایجاد کند و توضیح دهد که چگونه موضوع علّی به عنوان یک ظهور مظاعف ممکن است و همچنین به رد نظریه پولوتوس مبنی بر اینکه انسان گرگ انسان است، بپردازد. اگر موضوع علّی بر اساس شیوة حیوانی واکنش نشان می­دهد، پس موضوع پایه­ای به شیوه منطقی حیوانات پاسخ می­دهد. اگر موضوع علّی عامل ایجاد اثرات باشد، پس موضوع پایه­ای ایجاد کننده است و مسئولیت آن اثرات را به عهده می­گیرد. با توجه به تمایزات ذکر شده به نظر می­رسد مهم ترین مسئله حقوقی و اخلاقی بشر که در قرن بیست و یکم قرار دارد این است که: چگونه قانون و سیاست می­توانند به یکباره، موثر و صرف، قهرآمیز و دلسوزانه، پاسخگو و مسئولیت پذیر باشند؟ به طور خلاصه، آیا ممکن است (با استفاده از ادبیات ظریفِ) کانت، از خود و دیگر انسان­ها، به طور هم زمان به عنوان غایت و وسیله استفاده کرد؟ اما در اینجا مانند جاهای دیگر در فلسفه، ظاهر می­تواند فریبنده باشد. زیرا این سئوال پیش فرض­های زیادی دارد. این مقاله ارتباط قوی بین مفاهیم قبلی موضوعیت و صلح را بررسی می­کند. سؤال این نیست که «آیا موضوعات منطقی وجود دارد و آیا می­توانند چیز جدیدی مانند صلح عادلانه پیدا کنند؟» در عوض، سؤال اصلی و حیاتی این مسئله این است که چطور چیزی سست و بی­دوام، مانند «ایده» قادر است چیزی را پیدا کند؟ من تلاش خواهم کرد تا تنش­های وحشتناک یا تناقضات بین عدالت و اخلاق، آزادی و مسئولیت، عقل و دلسوزی را پیدا کنم و منشا آن را ردیابی کنم: اراده (یا تمایل) به انکار تراژدی. من ادعا می­کنم که مفهوم موضوع پایه­ای بیانگر یک تلاش نا­امیدانه و بدون هدف نسبت به خنثی کردن آگاهی (و فرار از مسئولیت شخصی) از غم و اندوه ذاتی و تراژدی جهان است. عقل و ایمان وجود انسان را با یک بافت نازک از اظهارات پایه­ای که شامل نهادها و تصاویر است می­پوشاند. در بهترین حالت این نمادها و تصاویر تنها محرک هستند: اقداماتی که هرگز به اندازه کافی فاصله وسیع وجودی جداکننده بین موضوع پایه­ای از موضوع علّی را گسترش نمی­دهند. همچنین غایات ما از منظورهایمان، سخنان ما از اعمال­ها، و به طور کلی از رنج­های انسان از سکولار بی­پایان و سفسطه مذهبی که در تلاش برای توجیه آن­ها هستیم.
صفحات :
از صفحه 31 تا 48
  • تعداد رکورد ها : 2