جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 58
خوانش آیزیا برلین و دیوید وست در باب مبانی هستی شناختی آزادی مثبت در اندیشة اسپینوزا
نویسنده:
بیان کریمی ، سیدمصطفی شهرآیینی ، کیوان بلندهمتان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
آیزیا برلین و دیوید وست از جمله فیلسوفان سیاسی هستند که به تحلیل مفهوم آزادی مثبت در اندیشة اسپینوزا پرداخته­اند. آن­ها در تلاش برای تبیین معنای آزادی مثبت در اندیشة اسپینوزا تفاسیر و بینش­های متفاوتی را اتخاذ کرده­اند و به نتایج متفاوتی هم رسیده­اند. برلین در مقالة دو مفهوم از آزادی، رسالة الهی­سیاسی اسپینوزا را منشأ دفاع از اصالت اقتدار و نادیده گرفتن آزادی­های فردی قلمداد می­کند. در حالی­که وست با نگرشی جامع­تر به دفاع از اندیشة سیاسی اسپینوزا برخاسته است، و با تحلیل وسیع­تری از ابعاد مفهوم آزادی مثبت (هستی­شناختی، اخلاقی و سیاسی) در اندیشة اسپینوزا معتقد است که لزوماً آزادی مثبت به اقتدارگرایی مستبدانه­ای منجر نمی­شود که برلین عموماً آن را به نظریه­های سیاسی عقل­گرایانی چون افلاطون، فیشته و هگل نسبت می­دهد. پرسش­های راهبر ما در این مقاله عبارتند از: خوانش اسپینوزا از آزادی چگونه منجر به دو رهیافت و نتیجة متفاوت از سوی برلین و وست شده است؟ تا چه حد نقدهای برلین به آزادی مثبت اسپینوزا مبنی بر وجوه مقتدرانة آن وارد است؟ وست چگونه بر اساس مبانی هستی­شناختی و اخلاقی در اندیشة اسپینوزا، آزادی مثبت را نه در مقابل آزادی منفی، بلکه مکمل آن می­داند؟ پیشنهاد نهایی این است که اگرچه خوانش برلین دربارة آزادی مثبت در اندیشة اسپینوزا از برخی وجوه صادق است، اما از رویکردی تقلیل­گرایانه برخوردار است که در آن تنها بر برخی از مواضع اسپینوزا در رسالة الهی سیاسی تمرکز دارد. این در حالی است که خوانش وست به دلیل توجه به ابعاد مختلف اخلاقی، هستی­شناختی و سیاسی واقع­بینانه­تر و جامع­تر است.
صفحات :
از صفحه 615 تا 642
مبانی انسان شناختي هابز و اسپینوزا دربارة حکومت (ملاحظاتي تاريخي)
نویسنده:
بیان کریمی ، سيدمصطفي شهرآييني
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هابز و اسپینوزا از جمله فیلسوفانی هستند که در تاریخ فلسفه پرداختن به اندیشة سیاسی را از ضروریات کار فلسفی دانسته‌اند. این دو متفکر بنحوی نظاممند اندیشة سیاسی¬ خود را به مابعدالطبیعه و انسانشناسي منتج از آن مرتبط دانسته‌اند که از این حیث با پیشینیان خود و حتی با دکارت که کمابیش همدورة آنهاست، تفاوتي آشکار دارند. اسپینوزا در برخی جهات از هابز تأثیر پذیرفته است، اما بدليل تفاوت در منطق و فلسفة کلی هر یک، تفاوتي چشمگیر در خوانشهای انسانشناختي و ارائة کارکردهای اندیشة سیاسی این دو فیلسوف مشاهده ميشود. هدف راهبر مقالة حاضر برجسته‌سازی پیشینة تاریخی فلسفة سیاسی در یونان باستان بویژه در سده‌های میانه و سپس در تقابل تاریخی با این پیشینه، یافتن مبادی و مفروضات مابعدالطبیعی و انسانشناختي پیدا و پنهان در برتری نوع حکومت مطلوب هابز و اسپینوزا و همچنین برشمردن شباهتها و تفاوتهای میان آنهاست. مدعای اصلی مقاله اینست که فلسفة سیاسی اسپینوزا بر پایة اخلاق و عقل استوار¬ است تاجاییکه ویژگی بارز آن عشق به انسان و اهمیت عقل در سرشت اوست. در سوی دیگر، فلسفة سیاسی هابز حس¬بنیاد است و ویژگی مشهود آن نگرش بدبینانه به انسان و تفسیری مادی از سرشت وي است. بر همین اساس، اصل صیانت ذات در هابز تنها بمعنای صیانت جسم است و نوع برتر حکومت بزعم او، سلطنت مطلق است که تنها هدف آن حفظ جان شهروندان و تأمین امنیت جامعه است، اما صیانت ذات برای اسپینوزا فراتر از صیانت جسم بوده و صیانت عقل را نیز دربرمیگیرد و چه‌بسا بر آن تأکید بیشتری دارد، چراکه ذات آدمی بیشتر به عقل اوست تا به جسمش. بنابرين، نوع برتر حکومت از نظر اسپینوزا، دموکراسی بوده و او به نقش حکومت در تعالی فرهنگ بشر و لزوم سیاستگذاری تربیتی و اخلاقی تصريح كرده است.
صفحات :
از صفحه 75 تا 100
نظام فلسفی بابا افضل: طرحی نو در فلسفه اسلامی - ایرانی
نویسنده:
سید مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سده ششم را در تاریخ فلسفه اسلامی-ایرانی می توان نقطة عطفی به شمار آورد، در این سده فلسفه با قرائت مشائی آن که در آثار فارابی و به ویژه ابن سینا ساخته و پرداخته شده بود، در مواجهه با انتقادات شدید غزالی دچار رکود شد و رفته رفته زمزمه تفکرات فلسفی تازه ای در قالب هایی غیر از نظام ارسطویی - ابن سینایی از جانب کسانی مانند شیخ شهاب الدین سهروردی به گوش می رسید. یکی از اندیشمندان ایرانی که در این سده ظهور کرد افضل الدین محمد مرقی کاشانی بود. گرچه در تاریخ فلسفه اسلامی - ایرانی نامش به آوازه دیگر متفکران سدة ششم نیست، اما باید توجه داشت که او فیلسوف نوپردازی است که سبک فلسفه ورزی خاصی دارد. بابا افضل به فراست دریافته بود که پس از انتقادات غزالی، تداوم تفکر فلسفی به شیوه مرسوم آن روزگار، یعنی به سبک مشائیان، آسان نیست و فلسفه مقبولیت خود را نزد مخاطبان از دست داده است. او به این اندیشه افتاد که طرحی نو در فلسفه دراندازد و راهی تازه پیش روی اندیشه ورزان و دانش وران بگشاید. بابا افضل ایراد اصلی را در ستیز و مخالفت کسانی مانند غزالی و دیگران با فلسفه نمی دید، بلکه معتقد بود که فلاسفه رسالت اصلی خود را فراموش کرده اند و در انجام کاری می کوشند که از عهده فلسفه بیرون است.
بررسی مسأله صدق در معرفت‌شناسی دکارت
نویسنده:
ساجده فیروزبخت ، سید مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسأله صدق و نقش آن در معرفت‌شناسی همواره دغدغه اصلی و موضوعی چالش‌برانگیز در عرصه فلسفی بوده است. اغلب مفسران و اندیشمندان تعریف صدق به مطابقت با واقع را پذیرفته و این‌گونه اذعان داشته‌اند که ملاک تعیین صدق و کذب امور ذهنی، تطابق با واقعیت و صرفا به حوزه تصدیقات مرتبط است؛ به این معنا که زمانی‌ احکام ذهنی صادق هستند که با واقعیت مطابق باشند. با این حال، سخن دکارت درباره صدق اندکی متفاوت است. در فلسفه دکارت، صدق مبتنی بر دو ویژگی وضوح و تمایز و نیز، در هر دو حیطه تصوّرات و تصدیقات جاری و ساری است. در این مقاله می‌کوشیم تا نشان دهیم که در فلسفه دکارت، صدق، مؤلفه‌ای است که در نتیجه سیری معرفتی و پیمایش گام‌های معرفت‌شناسانه و نیز، پس از برخورداری از شناخت واضح و متمایز محقق می‌شود. از این منظر می‌توان گفت که صدق در نگاه دکارت، امری درونی است نه بیرونی؛ یعنی صدق در درون سیر معرفت‌شناسانه و پس از حصول شرایطی ‌ـ مانند داشتن شناخت واضح و متمایز ‌ـ تحقق می‌یابد.
صفحات :
از صفحه 267 تا 283
فلسفه اخلاق مقایسه‌ای: مارکسیسم ایرانی و سروش متأخر
نویسنده:
پدیدآور: ادریس پوردامنی ؛ استاد راهنما: مسعود امید ؛ استاد مشاور: سید مصطفی شهر آیینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
پرسش فلسفی از اخلاق به دوره‌ی یونان و به‌ویژه سقراط برمی‌گردد . اما این پرسش فلسفی در ادوار بعدی فلسفه نیز بر حیات خود ادامه می‌دهد ، قرون‌وسطا ، قرون جدید و معاصر درگیر پرسش فلسفی از اخلاق‌اند . مسئله اخلاق از جهات مختلف هستی شناختی ، معرفت‌شناختی و زبان‌شناختی و... مورد تأمل قرارگرفته است. یکی از عرصه‌های پژوهش فلسفی در اخلاق ، فلسفه اخلاق مقایسه‌ای است. در این پایان‌نامه بر آن هستیم تا بر مقایسه فلسفه اخلاق ازنظر دو دیدگاه مارکسیسم ایرانی و سروش متأخر بپردازیم، تعاریف و معیارهای اخلاقی این دو د دیدگاه را بیان کنیم.هدف از مقایسه آن است که ببینیم؛ بین این دو دیدگاه چه اشتراکات و اختلاف‌های وجود دارد؟ آیا اشتراکات موجود در دو دیدگاه بیانگر مبانی مشترک میان آن دوست؟ یا اینکه وجود افتراق‌ها بیانگر مبانی متفاوت میان آن دو هست؟ بر همین اساس این پایان نامه شامل چهار فصل می باشد. فصل نخست شامل کلیات پژهش مورد نظر می باشد، در فصل دوم به تفضیل ارائ مارکسیسم ایرانی راجع به فلسفه اخلاق مورد برسی قرار می گیرد. در فصل سوم ابتدا به طور مختصر ارای سروش متقدم پرداخته می شود وسپس به طور تفضیلی فلسفه اخلاق سروش متاخر مورد برسی قرار می گیرد. در فصل چهارم این پایان نامه به نقاط اشتراک و اختلاف این دو دیدگاه پرداخته می شود که همانا هدف این پایان نامه رسیدن به نقاط اشتراک و اختلاف این دو دیدگاه راجع به فلسفه اخلاق می باشد
ماهیّتِ منِ استعلایی و کارکردهای آن در فلسفه کانت
نویسنده:
پدیدآور: بهزاد حسن پور ؛ استاد راهنما: مسعود امید ؛ استاد مشاور: مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
من استعلایی اصطلاح بی سابقه‌ای در تاریخ فلسفه است که کانت برای نخستین بار آن را در فلسفه استعلایی خود به کار برده است. این مساله یکی از مهم‌ترین و دشوارترین مباحث «نقد عقل محض» ایمانوئل کانت است. در باب هویت انسانی واژه هایی مانند نفس، روح، مزاج، طبیعت و.. را می‌توان در تاریخ فلسفه پیش از کانت یافت، ولی نه واژه من استعلایی را. حال این تحقیق عهده‌دار پژوهش در ماهیت و ویژگی‌ها و کارکردهای این مساله جدید در فلسفه کانت است. کانت بنیانگذار فلسفه استعلایی است. از عنوان این فلسفه یا نظام فلسفی استنباط می‌شود که روش اتخاذ شده در آن، حتماً روش استعلایی است. من استعلایی کانت به مثابه عالی‌ترین اصل هر نوع کاربرد شهود و فاهمه و در یک کلام، عالی-ترین اصل معرفت‌شناختی در نظام فلسفی وی، محصول روش استعلایی وی است. روش استعلایی عبارتست از شیوه کشف و فهمیدن شرایط پیشینی‌ای که مابعدالطبیعه و دیگر حوزه‌های معرفتی را را تا حد یک علم و به مثابه یک علم ارتقا می-بخشد. روش استعلایی چیزی غیر از پرداختن به شرایط پیشینی امکان معرفت عینی نیست. در توضیح این مطلب باید متذکر شویم که کانت برخلاف دیگر روش‌ها از جمله روش های متافیزیکی و غیرمتافیزیکی مانند روش دیالکتیکی (افلاطونی)، برهانی (مشایی)، شک محور (دکارتی)، اصل موضوعی (اسپینوزایی) و... استفاده می‌کنند، از روش استعلایی سود می‌جوید. روش استعلایی که موضوع آن آگاهی است هدفش کشف نحوه آگاهی یا شرایط آگاهی‌ها، و به تعبیر دقیق‌تر، کشف شرط نهایی و صوری و پیشین در آگاهی است. من استعلایی در فرایند کاربرد روش استعلایی و در حین کشف عناصر پیشین شناخت یا شرایط شناخت، به نحو استعلایی (و نه قیاسی یا استقرایی یا تمثیلی) انتاج و استخراج می‌گردد.
گسست معرفت شناختی و واسازی سوبژکتیویسم در فلسفة نیچه
نویسنده:
بیان کریمی ، سید مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
نمایه مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
خوانش نیچه از واسازی مفهوم سوبژکتیویسم، بر گسستِ معرفت­شناختی از فهم­های سنتی و مدرن در باب معرفت، حقیقت، زبان و آگاهی استوار است. او چهارچوبی جدید برای بازتفسیر موجود انسانی به عنوان موجودی دائماً متغیر در شبکة فرایندهای تن­کردشناسانه ارایه می­دهد و پدیده‌هایی چون معرفت، حقیقت، زبان و اندیشه را از نو تفسیر و ارزشیابی می­کند. هدف نیچه کنارگذاشتن معرفت و خواست حقیقت مطلق به عنوان رانة اصلی آن، و طرح رانة دیگری است که شناخت را همچون ابزار به کار می­گیرد. وی همچنین توهم کشف حقیقت در دورة مدرن را ناشی از تمرکز بر دو جزء جدایی­ناپذیر سوژة یعنی زبان و اگاهی قلمداد می­کند. نیچه به جای آرمان شناخت و به جای کشف حقیقت، مفاهیم تفسیر و ارزشیابی را می‌نشاند. تفسیر، معنای پدیده را که همیشه جزئی است، تعیین می­کند و ارزشیابی، ارزشِ سلسله‌مراتب معانی را مشخص می­سازد و به اجزاءا کلیت می­بخشد، بی­آنکه کثرت‌شان را از میان بردارد. پرسش اصلی مقاله این است که نیچه چگونه با گسست از وجوه معرفت­شناختی سوژة مدرن به واسازی این مفهوم پرداخته است؟ مدعای اصلی مقاله این است که واسازی سوژه در نیچه تنها زمانی قابل فهم است که نقد وی از مفاهیمی چون حقیقت، معرفت، زبان و آگاهی را دریابیم.
جایگاه شهود در فلسفه دکارت
نویسنده:
پدیدآور: فرانک پیری صوفیانی ؛ استاد راهنما: سیدمصطفی شهرآیینی ؛ استاد مشاور: محمد اصغری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
دکارت به عنوان پدر فلسفه جدید از بزرگترین فلاسفه دوره مدرن به شمار می رود و طبیعی است که در تاریخ فلسفه جدید و معاصر غرب، جایگاهی بس بزرگ و تأثیر گذار دارد. لذا پرداختن به هر مفهومی از مفاهیم کلیدی این فیلسوف نقشی بسزا در شناختن ابعاد فکری اش دارد. یکی از این مفاهیم، مفهوم شهود است. دکارت با تکیه بر این مفهوم نظام مابعدالطبیعی اش را پی افکنده است و به تعبیر خودش نقطه ی ارشمیدسی ساختار فکری اش ( یعنی کوژیتو) بر این مفهوم مبتنی است. از سوی دیگر، دکارت با اذعان به عقل سلیمی که به همه آدمیان به یک میزان اعطا شده، کوشید تا علم را به عنوان یک کل منسجم، از تفاسیر رمزآلود سده ی شانزده و هفده وارهاند. از نظر دکارت علم دارای سه شرط اساسی وحدت(unity)، محوضت(purity) و یقین((certainty است که این شرط اخیر حاصل نمی شود مگر بر پایه عقل سلیمی که همه چیز را واضح ومتمایز ادراک نماید. البته دکارت برای این مفهوم از مترادفات دیگری همچون نور طبیعی، نور طبیعت و نور عقل نیز بهره برده است. این مترادفات نشانگر تحول فکری دکارت در مورد این مفهوم است، چرا که بافت موضوع ایجاب میکرد که الفاظ دیگری برای این واژه استفاده کند. در قواعد دکارت در پی ریاضی کردن علوم است و بنابراین از لفظ شهود استفاده میکند اما در دیگر آثار همچون تأملات و گفتار در روش و اصول فلسفه و جستجوی حقیقت از مترادفات دیگر آن. اما این شهود تنها نیست بلکه شهود به چیز دیگری نیاز ندارد و آن هم استنتاج است. ما می کوشیم در این رساله بر چند نکته محوری در مورد این مفهوم بپردازیم که آنها عبارتند از 1) جایگاه شهود در میان پیشینیان 2) معنای شهود در فلسفه دکارت 3) رابطه میان شهود و روش دکارتی4)رابطه میان شهود و شک دکارتی5) تفاوت معنای شهود در آثار مختلف دکارت 6) میزان استنتاج گرایی دکارت 7) رابطه شهود و استنتاج در فلسفه دکارت
«نسبت فلسفه و زبان» در گفت‌وگو با دکتر مصطفی شهرآیینی
نویسنده:
مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله , مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
امکان فهم باورهای دینی با توجه به «قاعده‌مندیِ» معنا نزد ویتگنشتاین دوم
نویسنده:
سارا قزلباش؛ سیدمصطفی شهرآئینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بر اساس دیدگاه ویتگنشتاین دوم، بررسی معناداری و فهم باورها، به نظام «بیان معنا» یا محاسبات معناشناختی مربوط می‌شود. هر نظام زبان‌شناختی به‌مثابه یک «بازی زبانی» که برگرفته از نحوه‌ای از زندگی است، روش و قاعده‌ای برای بیان معنا و فهم آن ایجاد کرده است». این رویکرد، الگوی «قاعده‌مندی» را برای فهم و توجیه باورهای مختلف معرفی می‌کند، به نحوی که ما معناداری یک باور را بر اساس قواعد و تکنیک‌های کاربرد کلمات در آن بازی زبانی، تبیین و محاسبه می‌کنیم. اما ویتگنشتاین، فهم باورهای دینی بر اساس این الگو را غیرممکن دانسته و باورهای دینی را به‌مثابه یک «نگرش»، به‌دلیل برخورداری از وجه تصویری مبهم، متعلق فهم قاعده‌مند نمی‌داند. با این حال، با توجه به اینکه از نظر وی، تصاویر دارای وجه التفاتی هستند، نه تطبیقی، این مقاله درصدد است نشان دهد که با توجه به وجه «ارتباطی» فهم و نیز التفاتی بودنِ تصویر دینی، وجه ارجاعی معنای دینی، محتوای پدیداری جهان به‌مثابه امر وجودی یا اطلاعات بوده ولذا می‌توان با توجه به وجه ارتباطی فهم و معنا، «قاعده‌مندی» را الگویی برای بررسی معناداری و فهم باورهای دینی دانست.
صفحات :
از صفحه 19 تا 39
  • تعداد رکورد ها : 58