آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 50
نسبت معرفت و آزادی در فلسفه سیاسی افلاطون
نویسنده:
پدیدآور: راضیه طاهرخانی ؛ استاد راهنما: مجید صدرمجلس ؛ استاد مشاور: حسن فتحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
یکی از اهداف فلسفه افلاطون به سعادت و خوشبختی (ائودایمونیا) رساندن آدمی است و یکی از نشانه‌های سعادت این است که آدمی آزاد باشد (البته نه آزادی بدون قید و شرط). از آنجا که همه مباحث فلسفی افلاطون طوری به یکدیگر وابسته‌اند که برای درک هرکدام از آنها باید به مباحث دیگر نیز توجه کرد؛ بنابراین در این گزارش برای بررسی نسبت میان دو مفهوم آزادی و معرفت، به مباحث انسان‌شناسی، اخلاق، علم‌النفس در فلسفه افلاطون نیز توجه شده است. از یک سو به طرح نظریه معرفت در فلسفه افلاطون خواهیم پرداخت که ملازم خواهد بود با متعلق معرفت و فاعل شناسا که انسان است و به نحو اخص نفس انسان. از سوی دیگر به معنا و مفهوم آزادی و معانی گوناگون آن نظر می‌کنیم. سپس به بررسی رابطه بین آزادی و مراتب معرفت و شناخت می‌پردازیم، اینکه آزادی و معرفت با یکدیگر چگونه رابطه‌ای داشته و چه تأثیر و تأثری روی یکدیگر دارند. پیگیری مباحث علم‌النفس در آثار افلاطون ما را به نوعی از معنای آزادی نسبی و درونی رهنمون می‌شود: آزادی عقل از اسارت قوای اراده و شهوت. بویژه این نکته که امر الهی در ما آدمیان عقل است که می‌تواند با معرفت، تربیت و تخلق به فضایل و فراغت از اسارتِ حواس و محسوسات به سمت خویشاوندان الهی خود (مُثل) معطوف گردد. انضباط و قوانین سختگیرانه‌ای که افلاطون برای تعلیم و تربیت افراد جامعه در نظر گرفته‌است برای ساختن جامعه‌ای سعادتمند است. اهمیت زندگی دنیوی و تلاش برای بدست آوردن آزادی فکری، اخلاقی، عملی و مانند آن پیوند محکمی با بروز و فزونی آگاهی دارد، لذا افلاطون عقیده دارد حکیم باید حاکم باشد و با اقتدار معرفتی به حکومت بپردازد و آن اقتدار نه تنها نافی آزادی نیست بلکه تأمین کننده و تضمین کننده آن است. حاصل بحث عبارت است از وجود رابطه و نسبت مستقیم میان معرفت با آزادی؛ چنان که هر چقدر معرفت به حقایق بیشتر شود به همان میزان آزادی نیز بیشتر می‌گردد. افزون بر این از آنجا که در مقام عمل مراتب گوناگونی از معرفت قابل تحقق است، عملاً با مراتب متفاوتی از آزادی هم روبرو خواهیم شد. ثالثاً چون حکیمِ کامل عملاً امکان تحقق ندارد، نتیجه آن است که افلاطون به شیوه بهتری که در مرتبه دوم است معطوف می‌گردد: یعنی توسل به قوانین که متضمن آزادی مشروط در مدینه یا دولت‌شهر است.
بررسی مسأله جدایی(خوریسموس) در فلسفه افلاطونی _ ارسطویی
نویسنده:
سمانه قنبری ورنوسفادرانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از آنجائیکه افلاطون و ارسطو، هر دو، از فیلسوفانی هستند که تاثیر بزرگی بر اندیشه فیلسوفان پس از خود، حتی تا عصر حاضر، داشتهاند و به دلیل اهمیتی که جدایی در درک اندیشه این دو فیلسوف، به خصوص در بنیادیترین نظریاتشان، یعنی نظریه مثل افلاطونی و نظریه صورت ارسطو، برخوردار است، و همچنین به دلیل ارتباط جدایی با مهترین مباحث هستیشناختی و معرفتشناختی در فلسفه این دو فیلسوف، در این پایاننامه به بررسی مسئله جدایی در فلسفه افلاطونی- ارسطویی میپردازیم.مسئله‌ای که این پایان‌نامه به بررسی آن اختصاص دارد این است که آیا جدایی به همان نحو وشدتی که ارسطو معتقد است در فلسف? افلاطونی وجود دارد یا نه؟ و آیا واقعاً نظری? مُثُل افلاطونی مشکلاتی را که ارسطو به وجود آنها در این نظریه معتقد بود ایجاد می-کند یا نه؟ آیا به صرف این دلایل می‌توان نظری? مُثُل افلاطونی را رد کرد؟ و آیا ارسطو در نظری? صورت خود موفق به حلّّ این مسئله شده است؟
مقایسه تلقی ارسطو و مک‌اینتایر از فضیلت
نویسنده:
میثم شیرزاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
امروزه ازاخلاق فضیلت گرا، به عنوان یکی از مهمترین رویکردهای اخلاقی یادمی‌کنند. اگرچه خاستگاه اخلاق فضیلت را، اندیشه هایسقراط و افلاطون دانسته اند؛ اما بی شک می‌توان ارسطورا بنیان‌گذار اخلاق فضیلت به شمارآورد. باظهور دومکتب وظیفه گرایی ونتیجه گرایی، اخلاق فضیلت تاحد زیادی مورد بی مهری وغفلت قرارگرفت. اما با احیای این مکتب ازسوی برخی ازفیلسوفان اخلاق معاصر ، ازجمله مک‌اینتایر، باردیگراخلاق فضیلت موردتوجه واقبال فیلسوفان اخلاق واقع شده است . شایسته دیدیم که به مقایسه نگاه ارسطو، به عنوان پایه گذاراخلاق فضیلت ، ومک‌اینتایربه عنوان یکی از احیا کنندگان این مکتب درقالب پایان نامه بپردازیم.دراین پایان نامه پس از بیان کلیات(فصل اول)به شرح نگاه مک‌اینتایردرباب وضعیت اخلاق معاصر پرداخته و دلیل اورابرای احیای سنت اخلاقی ارسطو، مورد مداقه قرارداده‌ایم(فصل دوم) .فصل سوم را به شرح این دوفیلسوف ازفضیلت اختصاص داده‌ایم. نظرارسطو ومک-اینتایر، درباب خیروسعادت وهمچنین ارتباط میان فضیلت وسعادتدرفصل چهارم مطرح شده است.مقایسه وبیان وجوه اشتراک واختلافمیان ارسطو مک‌اینتایر، موضوع فصل پنجم را تشکیل می‌دهد.ودرنهایت درفصل ششم پس از مرور ونقدآراءدوفیلسوف، نتیجه‌گیری را آورده‌ایم. با مقایسه‌ی شرح ارسطو و مک‌اینتایردرباب فضیلت، به این نتیجه رسیدیم که، مک‌اینتایربرخی ازآراء ارسطو راپذیرفته و در تکمیل شرح خود، ازآنها بهره می‌جوید. مک‌اینتایر برخی از نظرات ارسطورانیز درمعرض نقد قرارمی‌دهد، و می‌کوشد تا با اجتنابازنقاط ضعف شرح ارسطوواصلاح برخیازنظرات وی، شرح متقنتری از فضیلت ارائه نماید.پژوهش حاضر، بر پایه‌ی موادکتابخانه‌ای(اعم ازچاپی و الکترونیکی) و روشِ توصیفی-تحلیلی-مقایسه‌ای صورت گرفته‌است.
بررسی اصل امتناع ترجیح/ترجّح بلامرجّح در فلسفۀ اپیکوریان و رواقیان
نویسنده:
سمانه قنبری ، حسن فتحی ، مجيدصدرمجلس ، مرتضی شجاری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اصل امتناع ترجّح بلامرجّح و امتناع ترجیح بلامرجّح از مهمترین اصول در فلسفة اسلامی هستند که بحث و مناقشة بسیاری دربارة آنها وجود دارد و مطالعة آنها میتواند بسیاری از مسائل فلسفة اسلامی را روشنتر کند. هدف اين مقاله بررسی اصول امتناع ترجّح بلامرجّح و امتناع ترجیح بلامرجّح در فلسفة اپیکوریان و رواقیان است. این دو اصل کاربردهای بسیار متنوعی در این دو مکتب فلسفی دارند و در مباحث اخلاقی و معرفتشناختی و فیزیکی از آنها استفاده میشود. رواقیان اصل امتناع ترجّح بلامرجّح را بطور کامل پذيرفته‌اند و اصل امتناع ترجیح بلامرجّح را نیز قبول كرده و آن را مبتنی بر اصل امتناع ترجّح بلامرجّح میدانند. ترجیح بلامرجّح در نظر رواقیان منجر به وجود حرکت بیعلت میشود. اپیکوریان اصل امتناع ترجّح بلامرجّح را در حوزة بزرگ‌مقیاس (macroscopic) یا اجسام و رویدادها میپذیرند و در حوزة کوچک‌مقیاس (microscopic) یا اتمها آن را دست‌كم در یک مورد، یعنی انحراف اتمها، نقض میکنند. اپیکوریان اصل امتناع ترجیح بلامرجّح را پذيرفته و ترجیح بلامرجح را بطورکلی ممکن میدانند؛ اگرچه در برخی موارد آن را قبیح و در برخی موارد آن را جایز میشمارند. آنها ترجیح بلامرجح را نمونة اعلای آزادی اراده و اختیار در انسان در نظر میگیرند.
صفحات :
از صفحه 93 تا 120
بررسیِ مقایسه‌ایِ نظرگاهِ ارسطو دربارۀ جایگاهِ «فضیلتِ اخلاقی» در «سعادتِ انسان» در اخلاقِ نیکوماخوس و اخلاقِ ائودِموس
نویسنده:
حوریه باکویی کتریمی ، مجید صدرمجلس ، حسن فتحی ، علی اکبر عبدل آبادی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ارسطو در دو رسالۀ اخلاقِ نیکوماخوس و اخلاقِ ائودموس «سعادت» را به «فعّالیّتِ فضیلت‌مندانه» تعریف می‌کند. او با پرداختن به علم‌النّفس و توجّه به فضیلتِ اجزای نفس́ می‌کوشد تا به تعریفِ نهاییِ «سعادت» و «فعّالیّتِ فضیلت‌مندانه» دست یابد. وی در اخلاقِ نیکوماخوس به این نتیجه می‌رسد که سعادتِ نهایی́ عبارت از «تفکّرِ نظری» است. امّا در اخلاقِ ائودموس́ «سعادت» را به «فعّالیّتِ زندگیِ کامل بر طبقِ فضیلتِ کامل» تعریف می‌کند. به عبارتِ دیگر، او در آنجا سعادت را شاملِ همۀ فضایل، از جمله تفکّرِ نظری و فضایلِ اخلاقی، می‌داند. این دو تعریفِ ظاهراً متفاوت از «سعادت» نشان می‌دهد که فضیلتِ اخلاقی́ جایگاهِ یکسانی در آن دو رساله ندارد. در این مقاله، ابتدا اندیشۀ اخلاق‌شناختیِ ارسطو در آن دو رساله را بیان می‌کنیم و، سپس، نشان می‌دهیم که ارسطو فضیلتِ اخلاقی را در پایانِ اخلاقِ نیکوماخوس شرطِ لازمِ سعادت و تفکّرِ نظری می‌داند، ولی در اخلاقِ ائودموس آن را همراه با تفکّرِ نظری́ مقوّمِ سعادت می‌داند. چنین تفاوتی به تفاوتِ نگاهِ ارسطو به زندگیِ انسانِ سعادتمند در اخلاقِ نیکوماخوس و اخلاقِ ائودموس بازمی‌گردد. ارسطو در اوّلی با انسان در «ساحتِ فعّالیّتِ خداگونه» سروکار دارد، ولی در دومی با انسان در «ساحتِ فعّالیّتِ انسانی».
صفحات :
از صفحه 75 تا 104
بررسی گزارش و نقد ارسطو از نظریه اشتراکی افلاطون
نویسنده:
حسن فتحی، حکیمه پوراسماعیلی نجف آبادی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله پس از بیان مطالبی مقدماتی درباره «نظام اشتراکی» و رابطه میان ارسطو و افلاطون(دربند)، ابتدا گزارش ارسطو درباب اشتراک خانواده و دارایی در نظرافلاطون (بند2) و نقد او از این نظریه را (در بندهای3و4) به اختصار نقل می کنیم. سپس این نظریه افلاطون را بدانگونه که در محاوره جمهوری او مطرح شده است (در بند5) باز می گوییم. و سرانجام (دربند6) بر پایه آنچه لب پیام افلاطون است به داوری درباره گزارش و نقد ارسطو از او می پردازیم. دراین قسمت درعین حال که صحت سخنان ارسطو را درساحتی خاص می پذیریم، سعی می کنیم افلاطون را نیز از اتهام های ارسطو تبرئه کنیم.
آلثیا، الهۀ شعر پارمنیدس بررسی تحلیل هایدگر از حقیقت در یونان باستان
نویسنده:
حسن فتحی ، محمدمهدی فانی ثانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دغدغۀ هایدگر که پرسش از هستی است، در آثار متأخرش با شعر تعلیمی پارمنیدس، متفکر پیشاسقراطی گره خورده است و او با تفسیرکردن این شعر، تحلیل خود از حقیقت هستی را عرضه می‌کند. محتوای شعر پارمنیدس الهامات الهه‌ای است که ازنظر هایدگر الهۀ حقیقت یا آلثیاست. هایدگر برای نشان‌دادن اینکه منظور از آلثیا چیست، به تحلیل این واژه می‌پردازد. تبدیل‌شدن آلثیا به مطابقت یا صدق، ازنظر او انحراف از ذات این واژه است و او برای توضیح‌دادن آلثیا از تعابیری چون آشکارسازی، دربرگیرندگی و سرپناه‌دادن وگشودگی استفاده می‌کند. آلثیا برای او حقیقتِ هستی است. آلثیا، اصیل‌ترین نام هستی، چون زمینی است که چیزها بر آن پدیدار می‌شوند؛ درحالی‌که خود این زمین در پس چیزها پنهان می‌شود. در این پژوهش با شیوۀ تحلیلی‌توصیفی، روایت هایدگر از آلثیا به‌عنوان الهۀ شعر پارمنیدس معرفی شده است. این مسئله را می‌توان بیان ایجابی از معنای حقیقت نزد هایدگر دانست. هایدگر با بررسی پارمنیدس و مسئلۀ حقیقت و هستی نزد او تلاش می‌کند تا نقطۀ آغازی بیابد برای فهمیدن و پرسیدن از حقیقتِ هستی؛ ازاین‌رو، فهمیدن دیدگاه‌ هایدگر دربارۀ شعر پارمنیدس، برای فهمیدن ذات تفکر او مهم است.
صفحات :
از صفحه 51 تا 72
بحث علل در فلسفه ارسطو
نویسنده:
حوریه باکویی کتریمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
موضوعِ محاورۀ سوفسطائی: سوفسطائی یا فیلسوف؟ بررسی دیدگاه هایدگر در درسگفتار سوفسطائیِ افلاطون
نویسنده:
صدیقه موسی زاده نعلبند,حسن فتحی
نوع منبع :
مقاله , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مشهور است که افلاطون در آغاز محاورۀ سوفسطایی و محاورۀ سیاستمدار وعده می دهد که می خواهد سه محاوره به نام های سوفسطایی، سیاستمدار و فیلسوف بنویسد. دو محاورۀ اول نوشته می شود و اکنون در دسترس است؛ اما در خصوص محاورۀ سوم همانند دو محاورۀ دیگر چیزی در اختیار نداریم؛ یعنی افلاطون محاورۀ فیلسوف را نمی نویسد، یا همچنانکه دو محاورۀ قبلی را نوشته بود نمی نویسد. دربارۀ این محاورۀ سوم نظرهای مختلف وجود دارد. در مقالۀ حاضر به بیان و ارزیابی نظر هایدگر در این خصوص خواهیم پرداخت.هایدگر این عقیدۀ رایج را در میان مفسران نمی پذیرد که افلاطون طرح نوشتن محاورات سه گانه را داشته است و بر این اساس سعی می کند توصیف فیلسوف را در میان آثار افلاطون بازنماید. او معتقد است افلاطون محاورۀ فیلسوف را نوشته است؛ اما نه همانند محاورات دیگر؛ بلکه بنحو سقراطی. مقالۀ حاضر در صدد است نشان دهد که اولاً، افلاطون به وعدۀ صریح خویش در خصوص تألیف فیلسوف عمل نمی کند؛ دوم اینکه دلیل این خُلف وعده وی این است که افلاطون معتقد است مطالب اصلی فلسفه قابل نوشتن نیستند و نوشتن آن ها هیچ نفعی برای آدمیان ندارد. سوم اینکه توصیف او از فیلسوف را به خوبی می توان در آثارش یافت.
امکان مابعدالطبیعی عرفان و بررسی علل پیدایش ان
نویسنده:
فتحی حسن
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
  • تعداد رکورد ها : 50