آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1462
منطق ارسطویی، افلاطون گرایی، و زمینه فلسفه قرون وسطی اولیه در غرب [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
John Marenbon (جان مارنبون)
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Routledge,
چکیده :
ترجمه ماشینی : غالباً تصور می شود که فلسفه در غرب لاتین قرون وسطی قبل از سال 1200 تحت سلطه افلاطونیسم بوده است. مقالات این جلد با فهرست‌نویسی، توصیف و بررسی سنت منطق ارسطویی در این دوره، بررسی تأثیر آن بر نویسندگانی که معمولاً در سنت ارسطویی قرار می‌گیرند (اریوگنا، آنسلم، گیلبرت پوآتیه)، و نیز نگاهی به برخی از این دیدگاه، این دیدگاه را زیر سؤال می‌برند. از ویژگی های افلاطون گرایی اولیه قرون وسطی. آبلارد، درخشان ترین منطق دان عصر، موضوع اصلی سه مقاله است و کتاب با دو بحث کلی دیگر درباره چگونگی و چرایی مطالعه فلسفه قرون وسطی به پایان می رسد.
درباره غیر انسان گرایی: در مورد سیاست بدون ماشین انسان شناسی [پایان نامه پرتغالی]
نویسنده:
Thiago Vasconcelos Marques
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : ماشین انسان شناسی مفهومی است که توسط فیلسوف ایتالیایی جورجیو آگامبن برای اندیشیدن به رابطه بین حیوانیت و انسانیت فرموله شده است. چنین مفهومی در چارچوب چیزی به وجود می آید که ما آن را زیست سیاست می نامیم. ماشین انسان‌شناختی را می‌توان به عنوان ماشینی مفهومی تعریف کرد که هدف آن از مفصل‌بندی و جدایی بین کره حیوانی و انسانی، تولید انسان است. با این حال، چنین تفکیک و جدایی صرفاً یک سوگیری هستی‌شناختی ندارد، بلکه یک سوگیری سیاسی دارد، که در نهایت یک زندگی برهنه را پشت سر می‌گذارد، ماشینی در بخش‌های مختلف دانش، از جمله الهیات، فلسفه و علم محدود به مکانی از عدم تمایز کامل. . آگامبن در اثر L'Aperto توجه ویژه ای به تفکر هایدگر در مورد حیوانیت و انسانیت دارد. در این پژوهش به دنبال این است که نشان دهد چگونه اندیشه این فیلسوف آلمانی با ماشین انسان شناسی پیوند بالایی دارد. جدایی رادیکالی که هایدگر بین حیوان و دازاین ایجاد کرد، به پرتاب حیوانیت، یعنی انسان زنده، به یک منطقه کاملاً نامعین ختم می‌شود، بنابراین امکان تولید یک زندگی برهنه را فراهم می‌آورد، زندگی‌ای که خود را با حیوانیت یکی نمی‌داند، زیرا انسان است. و نه با انسانیت، زیرا حیوان است (و نه دازاین) اندیشیدن به سیاستی بدون ماشین انسان شناسی، اندیشیدن به سیاستی است که اجازه تولید «زندگی برهنه» را نمی دهد، یعنی زندگی هایی که انسانیت آنها می تواند برداشته شود، کنده شود. زندگی برهنه آن زندگی است که در آن حیوانیت و انسانیت کاملاً نامشخص و نامشخص است و بنابراین کاملاً در معرض دید و مرحمت قدرت های سیاسی قرار دارد. ، در نحوه تصور و تفکر ما از حیوانیت و انسانیت. این تغییر هستی‌شناختی هم هستی‌شناسی کلاسیک را که توسط افلاطون و ارسطو پایه‌گذاری شد و هم ایده انسانیت جداگانه یا بخشی از حیوانیت را زیر سوال می‌برد
آیا خدای الهیات مسیحی بی تفاوت است؟ [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Kenneth Wayne Gilmore
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : استدلال تز من این است که خدای الهیات مسیحی آموزه عدم امکان را از افلاطون و ارسطو پذیرفته است. بر اساس این آموزه، خداوند انواع حالات روانی مانند خشم، غم، شادی و عشق را تجربه نمی کند. من استدلال خواهم کرد که آموزه عدم امکان پذیری نه تنها با خدای کتاب مقدس که پویا، رستگار و عاشق خلقت خود است، ناسازگار است، بلکه با دیگر آموزه های بنیادی اصلی در کتاب مقدس نیز مخالف است. من با ارائه یک مرور کلی از بحث در بخش اول با بررسی سه دیدگاه در مورد قابلیت پذیرش و غیرممکن در مکاتب تومیست، اصلاح‌طلب و خداباوری باز شروع می‌کنم. در بخش دوم، من با نگاهی به متون کلیدی در کتاب مقدس که تصور می‌شود از غیرممکن بودن حمایت می‌کنند، یک مورد منفی علیه غیرممکن بودن خدا بیان می‌کنم. در این بخش، من همچنین استدلال هایی را که معمولاً برای عدم امکان ارائه می شود، نقد می کنم. اول، من به طور انتقادی مفهومی از متعالی را بررسی می‌کنم که اغلب برای دفاع از غیرممکن بودن استفاده می‌شود و نشان می‌دهم که چگونه این مفهوم شواهد کتاب مقدس مبنی بر اینکه خداوند دارای حالات روان‌شناختی متفاوتی در گفتگو با انسان‌ها است را کاملا نادیده می‌گیرد. دوم، در بخش دوم، من به این استدلال پاسخ می‌دهم که قابل قبول بودن، حاکمیت خدا را به خطر می‌اندازد و استدلال می‌کنم که خدایی که خیر را برای خلقت خود می‌خواهد مشکل‌ساز نیست. در بخش سوم، من یک مورد مثبت را بیان می کنم که چرا فکر می کنم خدا قابل قبول است. دفاع من مبتنی بر ایده آزادی الهی خداوند، آموزه imago Dei و این مفهوم است که خدا قادر است مخلوق خود را نجات دهد.
رئالیسم و ضد رئالیسم در فلسفه متأخر ویتگنشتاین [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Maria Asuncion Tejedor-Palau
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هدف این پایان‌نامه ارائه گزارش روشنی از دیدگاه‌های بعدی ویتگنشتاین در مورد احساسات، ضرورت و اخلاق و تعیین جایگاه آنها در رابطه با بحث رئالیسم/ضد واقع‌گرایی است. بررسی برخورد ویتگنشتاین با این سه حوزه گفتمان، دیدگاه ارزشمندی را در اختیار ما قرار می‌دهد که از آن طریق می‌توانیم جایگاه فلسفه متأخر او را در مجموع در بحث بین رئالیست‌ها و ضدواقع‌گرایان بررسی کنیم. در مقدمه، من دو نوع اصلی تفسیری را که در حال حاضر از جایگاه ویتگنشتاین در بحث ارائه شده است، شرح می‌دهم: تفسیر رئالیستی درونی و تفسیر شبه واقع‌گرا. من همچنین به اختصار دیدگاه بوقوسیان را در نظر می‌گیرم که غیرواقع‌گرایی درباره معنا مستلزم غیرواقع‌گرایی جهانی درباره حقیقت است و توضیح می‌دهم که چرا باید آن را رد کرد. در فصل 1، من با توصیف مفاهیم سنتی رئالیسم و ​​ضد واقع گرایی در مورد احساسات شروع می کنم. سپس اندیشه‌های ویتگنشتاین را درباره خود انتساب و دیگر نسبت‌دادن احساسات بررسی و روشن می‌کنم و به این نتیجه موقت می‌رسم که با توجه به درک سنتی بحث، موضع ویتگنشتاین در مورد احساسات ضد واقع‌گرایی را نشان می‌دهد. در فصل دوم، به تشریح مختصری از مفاهیم سنتی رئالیسم و ​​ضد رئالیسم در مورد ضرورت (افلاطونی و قراردادگرایی) می پردازم. سپس تفسیر قراردادگرایانه از افکار ویتگنشتاین در مورد ضرورت و درک جایگزین رایت از آنها را بررسی می کنم و زمینه را برای رد هر دوی آنها فراهم می کنم. در نهایت، من تفسیر خود را از «راه میانه» ویتگنشتاین بین افلاطونیسم و ​​قراردادگرایی ارائه کردم. در فصل سوم، هدف من تبیین دیدگاه‌های بعدی ویتگنشتاین در مورد اخلاق است. برای انجام این کار، من دو رویکرد متفاوت را برای این موضوع در نظر می‌گیرم. اولی بر اظهارات بعدی ویتگنشتاین در مورد معنا متمرکز است و به این نتیجه می رسد که می توان از آنها دیدگاهی واقع گرایانه از اخلاق استخراج کرد. دومی با بررسی مفهوم قبلی ویتگنشتاین (یعنی تراکتاریایی) از اخلاق استعلایی آغاز می‌شود و ادعا می‌کند که اخلاق بعدی او به همان اندازه متعالی باقی می‌ماند. در پایان فصل، من این دو رویکرد را با هم می‌آورم و آنچه را که معتقدم دقیق‌ترین برداشت از مفهوم اخلاقی بعدی ویتگنشتاین است، مطرح می‌کنم. فصل 4 چارچوب رایت را برای ارزیابی واقع گرایی یک گفتمان معرفی می کند. رایت چهار نوع بحث مختلف را بین واقع‌گرایان و ضدواقع‌گرایان جدا می‌کند (مناظره در مورد همگرایی، بحث در مورد واقعیت، بحث دامتی در مورد حقیقت آشکارا نامحدود، و بحث در مورد عدم تقارن توضیحی بین حقیقت و ابراثبات‌پذیری - یعنی تقابل Euthyphro). سپس چهار معیار رایت را برای ارزیابی جایگاه یک گفتمان در هر یک از این بحث ها ترسیم می کنم. در نهایت، در فصل 5، من این چارچوب را برای دیدگاه های بعدی ویتگنشتاین در مورد احساسات، ضرورت و اخلاق اعمال می کنم. نتیجه می‌گیرم که بازی زبانی احساسات، واقع‌گرایی درونی در مورد واقعیت‌ها، واقع‌گرایی به معنای فرمان شناختی، ضد رئالیسم دامتی، و نه واقع‌گرایی و نه ضد رئالیسم به معنای اوتیفرو را نشان می‌دهد. از سوی دیگر، گفتمان در باب ضرورت، واقع‌گرایی را به تمام معناها نشان می‌دهد، جز در مورد دومتی. موضوع اخلاق در مورد حقایق ضد واقع گرایی را نشان می دهد و به این معنا که فرمان شناختی را به نمایش نمی گذارد، بلکه دو بحث دیگر را دور می زند.
اخلاق و اخلاق فضیلت افلاطون [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Nicolaos Kakalis
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در این پایان نامه من رسم پذیرفته شده در میان فیلسوفان اخلاق را به چالش می کشم پیوند اخلاق فضیلت در درجه اول با نظریه اخلاقی ارسطو. من استدلال می کنم که، در واقع، فضیلت اخلاق تعدادی از تزهای حیاتی را با اخلاق افلاطون مشترک است. من همچنین پیشنهاد می کنم که این واقعیت که این تشابه، در بیشتر موارد، هنوز توجه علمای اخلاق فضیلت را به خود جلب نکرده است. تصادف تاریخی به جای انتخاب مبتنی بر مبانی فلسفی. در فصل اول من دفاع می کنم این ادعا با معرفی پایان نامه های اصلی اخلاق فضیلتی که راه هایی را نشان می دهد اخلاق فضیلت با رایج / غالب (در فلسفه انگلیسی-آمریکایی) متفاوت است اشکال دین شناختی یا پیامدگرایانه اخلاق، و آشکار می کند که اخلاق فضیلت یک امر جدید است. رویکرد اخلاقی که در اشکال مختلف ظاهر می شود، برخی رادیکال تر از دیگران. در فصل دوم I مخالفت با تفاسیر اخلاق افلاطون به عنوان تجسم دئونتولوژیک یا آموزه های نتیجه گرایانه، و نشان می دهد که اخلاق افلاطون به جهتی جدید اشاره دارد و متفاوت از اخلاق عمومی/ مسلط زمان خود. بنابراین من به این نتیجه می رسم که افلاطون اخلاق و اخلاق فضیلت دو ویژگی مهم مشترک دارند: الف) هر دو هیچکدام نیستند دئونتولوژیک و یا نتیجه گرا، و (ب) هر دو تلاش می کنند تا اخلاق عمومی/مسلط را تغییر دهند. به زمان خود فکر کردند و به جای آن یک جهت گیری اخلاقی جدید پیشنهاد کردند. بر اساس اینها افکار را با مشاهده این نکته ادامه می دهم که همسانی بین اخلاق افلاطون و اخلاق فضیلت نیز باید بر اساس ادعاهای اساسی تر که هر دو رویکرد پیشرفت می کنند، مورد بررسی قرار گیرد. که در در سه فصل بعدی، من این موازی را با تمرکز بر روش مفهوم بحث می کنم فضیلت در هر دو نظام اخلاقی، در جایگاهی که در درون آنها داده می شود، در رابطه مورد بررسی قرار می گیرد بین فضیلت و ارزیابی اعمال، و در مورد رابطه بین فضیلت و شادی من معتقدم که برخی از تزهای اساسی اخلاق فضیلت (هم رادیکال و هم متوسط) مانند تأکید بر فضیلت، اولویت فضیلت بر ارزیابی اعمال، و پیوند قوی بین فضیلت و خوشبختی، تزهایی هستند که می‌توانند ریشه‌های آن‌ها را به آن ردیابی کنند افلاطون در فصل ششم، به یکی از اصلی ترین انتقادات وارده بر اخلاق فضیلت می پردازم، یعنی که با تمرکز بر مفاهیمی مانند شخصیت و فضیلت، اخلاق فضیلت تنها یک مورد را در اختیار ما قرار می دهد حساب فضیلت فردی، و به ویژه حساب عدالت فردی. با این حال، الف نظریه اخلاقی کامل نیز برای ارائه گزارشی از عدالت اجتماعی مورد نیاز است. سپس اشاره می کنم ارتباط عمومی پذیرفته شده اخلاق فضیلت با نظریه اخلاقی ارسطو، و من استدلال می کنم که هیچ کمک قابل توجهی به تلاش های اخلاق شناسان فضیلت برای رویارویی با این موضوع نمی کند نقد، زیرا روایت ارسطو از عدالت اجتماعی را نمی توان با تعدادی از موارد تطبیق داد تزهای اساسی اخلاق فضیلت من معتقدم که اخلاق مداران فضیلت می توانند رضایت بخش را پیدا کنند پاسخ به این انتقاد را با نگاهی به روایت افلاطون از عدالت فردی و اجتماعی و نحوه ارتباط افلاطون این دو. در آخرین فصل پایان نامه ام، تشخیص می دهم که موازی بین اخلاق افلاطون و اخلاق فضیلتی، دو رویکرد از لحاظ زمانی دور، نمی توانند و نباید تمام راه را پایین بیاورد نتیجه می‌گیرم که دلایل کافی برای فکر کردن به افلاطون داریم اخلاق و اخلاق فضیلت به عنوان دو رویکردی که بدون وجود وجوه مشترک بسیاری دارند همسان. در نهایت، اخلاق فضیلت یک رویکرد اخلاقی نیست و نباید به آن نگاه کرد صرفاً ادعاهای اخلاقی باستانی را تکرار می کند. اخلاق فضیلت باید به عنوان یک اخلاق جدید دیده شود رویکردی که نمی‌تواند در دوگانگی سنتی نتیجه‌گرایی deontology تطبیق داده شود. با این حال، اخلاق فضیلت نباید به عنوان یک رویکرد اخلاقی درک شود تنها توسط نظریه اخلاقی ارسطو تجسم یافته است. با غنی سازی رژیم فکری آنها، فضیلت علمای اخلاق می توانند به انتقادات جدی که علیه آنها وارد می شود پاسخ قانع کننده ای بدهند. اخلاق افلاطون یک منبع فکری بسیار مفید برای اخلاق مداران فضیلت و اخلاق فضیلت شناسان باید بیشتر را اختصاص دهند.
نظریه علی افلاطون درباره ماهیت انسان در تیمائوس 69a6-92c9 [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Níels Hermannsson
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : تیمائوس 69a6-92c9 یک نظریه علی ماهیت انسان است. نیمه خدایان، اجسام آسمانی آفریده شده، روح و چهار عنصر را تسخیر می کنند که توسط یک صنعتگر خوب الهی ساخته شده است، که از فرآیندهای ریاضی بر روی چیزهایی با دو منشاء متفاوت استفاده می کند. نیمه خدایان با تقلید از خالق خود، انسان را می سازند و او را رها می کنند تا زندگی اش را اداره کند. آنچه که هر فرد «تسلط» می‌کند و نحوه برخورد فرد و جامعه با آن متفاوت است، که منجر به زندگی انسان‌ها از خداگونه تا تیره‌ترین زندگی پست می‌شود. این، از طریق چرخه‌های تناسخ، جانوران را متنوع می‌کند و حیات را به ارمغان می‌آورد و تأثیر عقل را در هر منطقه عنصری گسترش می‌دهد. در یک کلام آسمان ها را به زمین می آورد. این نظریه که به عنوان آناتومی، فیزیولوژی، نوزولوژی و مراقبت از انسان ارائه می‌شود، نظریه پزشکی یونان باستان در گسترده‌ترین معنای، از جمله استفاده از فرضیه‌ها و ادعاهای مربوط به روح است. اشاره می کند، اما از پرداختن به سطوح اجتماعی و سیاسی کوتاهی می کند. به عنوان کیهان شناسی به یک عالم خرد مربوط می شود، اما به عنوان کیهان شناسی به کارکرد این خرد-کیهان در کیهان کلان و به عنوان بخشی که در خدمت هستی و هدف کلی آن است، به عنوان یک اندام در خدمت و خدمت کل بدن است. که جزء درونی آن است. به عنوان یک نظریه پزشکی، مملو از موضوعات مورد بحث است. آیا افلاطون با موفقیت به ایراداتی که در مورد استفاده از فرضیه‌ها مطرح شده است، در طب باستان (فصل سوم) پاسخ داده است؟ آیا اعتراض ارسطو به نظریه تنفس چالشی با قیاس کیهان شناسی کلان و خرد افلاطون است؟ چرا افلاطون بر خلاف جالینوس بعداً ترجیح داد روح را در پزشکی بگنجاند و به جای طنز بر عناصر تأکید کند؟ آیا حرکت به عنوان عامل تغییر و انواع حرکات موجود برای خودمراقبتی انسان (فصل پنجم)، منعکس کننده تقسیم فکری و انگیزشی روح انسان است؟ آیا ظرف لرزان الگویی برای خود انعکاس حیاتی انسان است؟ فصل اول به این بحث می‌پردازد که چگونه مقدمه‌های ترجمه‌های انگلیسی تیمائوس منعکس‌کننده بحث قدیمی درباره حفظ آسمان یا زمین، الهیات یا فیزیک است. فصل دوم شامل بحث مقدماتی در مورد تیمائوس به عنوان یک کل، با تاکید بر ساختار آن است. در فصل سوم در مورد آناتومی، چهارم در مورد فیزیولوژی و در فصل پنجم در مورد بیماری ها و مراقبت از انسان، من بر ساختار گزارش علی با توجه به انسان به عنوان یک موجود مختلط تمرکز می کنم. استفاده از متون دیگر صرفاً برای تضاد و مقایسه، تا حد امکان به Timaeus و بیشتر به 68e1-92c9 نگاه می‌کنم. من استدلال می‌کنم که گذار بین علیت دمیورژیک و خدایان کوچکتر در نقطه اتصال متن اصلی ما و سطرهای قبلی، بعداً از نیمه خدایان به مراقبت از خود انسان، به صورت فردی و جمعی، منتقل می‌شود، و این که منعکس‌کننده تقسیم کار بین تیمائوس است. کریتیاس و هرموکراتس، به عنوان فیلسوفان طبیعی، در حالی که سقراط، چهارمین شرکت کننده، فیلسوفی از نوع متفاوت در امتداد خط تقسیم بندی ترسیم شده در 29b است. این پایان نامه طرحی از یک استدلال برای ارزیابی مجدد تیمائوس در مورد ماهیت انسان، به ویژه با توجه به جنبه منطقی صوری آن و رابطه آن با اقناع عقلانی ارائه می دهد.
رابطه تربیت اخلاقی و زیبایی‌شناختی در اساطیر یونان از منظر افلاطون و ارسطو
نویسنده:
نویسنده:بهاره گراوندی؛ استاد راهنما:علیرضا آرام
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
مسئله این تحقیق این است که: الف) از دیدگاه افلاطون و ارسطو تربیت اخلاقی و تربیت زیبایی‌شناختی چه رابطه‌ای با یکدیگر دارند؟ ب) از دید هر یک از آنان اساطیر یونان چه تأثیرات ممکن یا مطلوبی بر تربیت اخلاقی و زیبایی‌شناختی بر جای گذاشته یا باید بر جای گذارند؟ اهداف و ضرورت تحقیق، به تأثیر گسترده اسطوره در فرهنگ یونان و مواجهه نسبتاً متفاوت دو فیلسوف با این فرهنگ مسلط باز می‌گردد. اما در مقام پاسخ به دو پرسش مرکزی مطرح شده، نخست آراء دو اندیشمند در موضوع تربیت اخلاقی و زیبایی‌شناختی، به تفکیک میان دو فیلسوف و دو موضوع تربیتی فوق توصیف و تحلیل گردید. در گام دوم با رجوع به آراء این دو فیلسوف درباره اساطیر یونان، هر دو نقش مثبت و منفی، یا تأثیرات ممکن و مطلوبِ اساطیر بر تربیت اخلاقی و زیبایی‌شناختی مخاطبان حکایت‌های اساطیری مورد تأمل قرار گرفت. این پایان‌نامه با روش تحلیلی و مقایسه‌ای به بررسی دو پرسش اصلی خود پرداخته است. نتیجه‌ی کوتاهِ حاصل از تحلیل، تأمل و مقایسه انتقادی فوق بدین قرار است: الف) هر دو فیلسوف بر رابطه متقابل تربیت اخلاقی و زیبایی‌شناختی تأکید دارند و در واقع دو مفهوم نیکی و زیبایی را مترادف و همسو می‌دانند. ب) از نظر هر دو متفکر اساطیر یونان به شرط نظارت تربیتی لازم می‌توانند به عنوان حکایت‌های مفید آموزش و همچون تمهیدی برای ارشاد به رشد اخلاقی و تشویق به ذوق زیبایی‌شناختی مورد توجه قرار گیرند و با «کارکرد آموزشی» خود مقبول افتند. ج) ارسطو در عین همراهی با افلاطون در دو مرتبه پیشین، ضمن گشودن فضای تجربه ورزی عملی با اثر هنری، مفهوم کاثارسیس را به عنوان «کارکرد درمانی» اساطیر مطرح کرده است. در آموزه‌ی ارسطویی مورد بحث زمینه‌ای برای تربیتِ غیرمستقیم در دو حوزه اخلاقی و زیبایی‌شناختی فراهم می‌شود و از این رو آثار هنری از شعار زدگی و محتوا گرایی افراطی فاصله می‌گیرند. در واقع آن‌چه ارسطو به تعلیم افلاطونی «آموزش از طریق بازسازی اساطیر» افزوده است، در حکم یک شیوه تربیتی غیرمستقیم بوده که دعوی تأثیرِ اخلاقی- زیبایی‌شناختی مضاعف آن قابل ملاحظه است.
فلسفه‌ی‌ اخلاق‌ و سیاست‌ ارسطو و افلاطون‌ از نگاه‌ السدیر مک‌اینتایر
نویسنده:
حمید شهریاری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
مقولة الزمان عند ابن سينا مقارنة مع أفلاطون وأرسطو : دراسة تحليلية مقارنة
نویسنده:
أبولويفة، فاطمة محمد المهدى ؛ نصار، عصمت حسين سيد (مشرف)
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
مصراتة: جامعة 7 أكتوبر,
الأخلاق بين أفلاطون وأرسطو: دراسة تحليلية نقدية مقارنة
نویسنده:
أبو شحمة، مفتاح سليمان محمد ؛ الحار، أحمد مصطفى (مشرف)
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
مصراتة: جامعة 7 أكتوبر,
  • تعداد رکورد ها : 1462