چکیده :
به طور گسترده پذیرفته شده که آزادی عمل در دین و زندگی بر اساس اعتقادات مذهبی ، یک حق اساسی بشر و کلید همزیستی مسالمتآمیز در جوامع مذهبی و ملتها است.
در این مقاله من به مشکلاتی که ناشی از تعارض میان اعتقادات مذهبی صادقانه با حقوق دیگران ایجاد میشود، خواهم پرداخت.در ایالات متحده ، دو وضعیت از این دست مورد توجه گسترده قرار گرفته بود.
یک مورد شامل داروسازانی است که از تحویل قرصهای ضد بارداری خودداری میکنند ، زیرا آنها معتقدند که استفاده از انواع خاصی از پیشگیری از بارداری ، اعتقادات مذهبی مسیحی آنها را نقض میکند.
مورد دیگر شامل رانندگان تاکسی مسلمان است که به دلایل مشابه از حمل و نقل مسافرهای الکلی خودداری میکنند.
در پاسخ به چنین درگیریهایی ، مدارای مذهبی اغلب به عنوان یک راه حل مورد استقبال قرار میگیرد.
در جامعه غربی ، ایده تحمل مذهبی را میتوان به جان لاک مرتبط دانست و در کارهای فیلسوف سیاسی جان راولز نیز توجه قابل توجهی به تحمل مذهبی مشاهده کرد.
در سالهای اخیر، مدارا به عنوان یک ارزش عمومی که از طریق برنامههایی که مدارا را در مدارس دولتی آموزش میدهند، پذیرفته شده است.
براون استدلال میکند که مدارا «چارچوبی فقیرکننده و فقیرنشین است که از طریق آن درگیریها و وقایع داخلی، مدنی و بینالمللی شکل میگیرد ...» تجربه مدارا و تحمل به ناچار یکی از مصادیق تمکین از اجتناب است.
هدف مدارا به عنوان حاشیهای، فرومایه، دیگری، در خارج از جامعه، در برخی از روابط عداوت با جامعه ساخته شده است.
علاوه بر این، همانطور که دانشمند حقوقی استنلی فیش متذکر میشود، دکترین مدارا «عدم مدارا را مشروعیت میبخشد و حتی خواستار آن میشود زمانی که موضوع عدم تحمل اشخاصی هستند که به دلیل دلبستگی بیش از حد به فرهنگ، به نظر میرسد که ناتوان از مدارا هستند» این انتقادات از مدارا چه تاثیری دارد بر چگونگی بررسی موارد واقعی درگیری بین اعتقادات مذهبی و حقوق دیگران؟ همانطور که وندی براون خاطرنشان می کند: «بدیهی است» ، اگر این گزینهها باشد، همیشه مدارا کردن آنها بهتر از مدارا نکردن آنها میباشد.
اما من معتقدم که امکانات مبتنی بر گفتگو فراتر از مدارا هستند.
اهمیت گفت و گو توسط اندیشمندان از جمله محمد خاتمی و فیلسوف کوامه آنتونی آپیا از دانشگاه پرینستون، نویسنده کیهان شناسی: اخلاق در دنیای غریبهها (w.w.
norton) تأکید شده است.
من چنین استدلال میکنم که گفت و گوی بین فرهنگهای مختلف و حتی بین بخشهای مختلف جامعه متنوع فرهنگی به چیزی بیش از استدلال منطقی نیاز دارد.
در عوض، به مکالمهای عمیقتر نیاز دارد که درک تاریخ و زندگی روزمره یکدیگر را توسعه دهد و تلاش کند تا به یک سطح اعتماد و احترام متقابل برسد.
در پایان، من در مورد راههایی که این نوع گفتگو بین ایمانها میتواند به ایجاد علت صلح کمک کند بحث خواهم کرد.
it is widely accepted that the freedom to practice one's religion, and to live according to one's religious beliefs, is a basic human right, and the key to peaceful coexistence among religious communities and among nations.
in my paper i will focus on the problems that arise when sincerely held religious beliefs come into conflict with the rights of others.
recently in the united states, two such situations have received widespread attention.
one case involves pharmacists who refuse to fill prescriptions for birth control pills, because they believe that the use of certain kinds of contraception violates their christian religious beliefs.
the other case involves muslim taxicab drivers who refuse to transport passengers carrying alcohol for similar reasons.
in response to such conflicts, religious tolerance is often embraced as a solution.
in western society, the ideal of religious tolerance can be traced back at least to john locke, and received considerable attention in the work of political philosopher john rawls.
in recent years, tolerance has been embraced as a public value through programs that teach tolerance in public schools.
but the ideal of tolerance has also come under criticism from theorists such as wendy brown, professor of political science at the university of california at berkeley, and author of regulating aversion: tolerance in the age of identity and empire (princeton university press).
brown argues that tolerance is “an impoverished and impoverishing framework through which domestic, civil and international conflicts and events (are) formulated...
the experience of being tolerated is inevitably one of being condescended to, of being forborne.
the object of tolerance is constructed as marginal, inferior, other, outside the community, in some relation of enmity with the community.” moreover, as the legal scholar stanley fish has noted, the doctrine of tolerance “legitimizes, and even demands, the exercise of intolerance, when the objects of intolerance are persons who, because of their over-attachment to culture, are deemed incapable of being tolerant.” what implications do these critiques of tolerance have for how we should address real-life cases of conflict between religious beliefs and the rights of others? “obviously” as wendy brown points out, “it is always better to be tolerated than not, if those are the choices.” but i believe that there are possibilities that go beyond tolerance, that are based on dialogue.
the importance of dialogue has been stressed by thinkers including mohammed khatami, and philosopher kwame anthony appiah of princeton university, author of cosmopolitanism: ethics in a world of strangers (w.w.
norton).
i will argue that productive dialogue between different cultures, or even between different segments of a culturally diverse society, requires more than just reasoned argument.
rather, it requires a deeper conversation that develops an understanding of each other’s history and everyday life and strives for a level of mutual trust and respect.
in my conclusion, i will discuss the ways in which this kind of dialogue between faiths can contribute to the cause of peace.