پاسخ تفصیلی:
در پاسخ به اين سوال مطالبي را تحت عنوان گريه ، درمان خشكي چشم و همچنين قساوت قلب به آگاهي شما مي رسانيمگريه چرا و چگونه
راستي چرا انسان گريه مى كند؟ و منشإ اين تإثر, كه عموما به صورت قطره هاى اشك برگونه ها فرو مى غلتد كجاست؟
روان شناسان, هنوز نتوانسته اند در اين باره, نظر دقيقى ابراز دارند فقط گفته اند: هنگامى كه نمى توانيم, يا نمى خواهيم كه احساسات خود را با كلمات بيان كنيم, فعل وانفعالاتى در درون ما صورت مى گيرد, كه خود بخود اشك ما جارى مى شود.1
آما آنچه را تجربه هم نشان مى دهد, اين است كه ابراز تاثر به وسيله گريه يا خنده, از نشانه هاى طبيعى و تعادل مزاج آدمى است, به طورى كه اگر كسى خنده و گريه نداشته باشد, مى توان جنبه روانى او را, نامتعادل و غير طبيعى توصيف نمود, چنان كه اشخاصى كه, هم خنده دارند و هم گريه ـ وبدين وسيله غمها وافسردگى هاى خويش را تخليه مى كنند ـ از سلامت جسم و روح, و نيز از نشاط و تحرك بهترى, درصحنه كار و تلاش زندگى برخوردار مى باشند.
تفسير بيشتر نقش اشك و گريه, كه جنبه علمى دارد, بايد در جاى خود مورد بررسى قرار گيرد
گريه تجسم عينى تأثرات درونى و عاطفى است و داراى اقسام گوناگونى مىباشد كه هر يك آثار و نتايج ويژهاى دارند. در حقيقت اشك چشم سوپاپ اطمينانى براى روح و جسم آدمى است كه در شرايط بحرانى (اندوه و يا شادمانى فراوان) موجب تعادل او مىگردد. از نظر عرفا نيز گريه زيباترين و پرشكوهترين جلوه تذلل بنده و اظهار عجز و تسليم و عبوديت در پيشگاه معبود قادر متعال است.
انسان از نظر خلقى و عاطفى معمولاً يك حالت يكنواخت ندارد. همه انسانها كم و بيش دورههايى از غمگينى و افسردگى را تجربه مىكنند و اين امر طبيعى است. و علت آن هم گاهى معلوم و شناخته شده است مثل وقتى از دست دادن عزيزى، شكست در بعضى از امورات زندگى، مورد تمسخر و استهزا قرار گرفتن، زندگى كردن در غربت و دور از خانواده و. و گاهى اوقات علت غمگينى و افسردگى و بى نشاطى معلوم و شناخته شده نيست. چه بسا علت فيزيكو شيميايى يا جنبه ارثى و يا عواملى محيطى مبهم دارد. در هر حال افسردگى از اختلالات خلقى شايع است و معمولاً شيوع آن در ميان خانمها، بيشتر از مردان است زيرا براى مردان زمينه برونريزى نارحتىها فراهمتر است امّا زنها معمولاً خود خورى مىكنند و زمينه بروز ناراحتىها براى آنها كمتر فراهم مىشود. البته خداوند مكانيزمهاى جالبى، در وجود انسان قرار داده كه تا حدّ قابل توجّهى، در تنظيم حالت خُلقى و عاطفى وى مؤثر است از جمله اين مكانيزمها خنده و گريه است. گريه و خنده، فوايد زيادى دارد كه از جمله آنها تنظيم حالات عاطفى و خلقى انسان است. گاهى با چند دقيقه گريه كردن، كاملاً انسان از ناراحتىها تخليه مىشود و گاهى نيز با شركت در يك مجلس شادى آفرين (مثل جشن و عروسى) و يا با قرار گرفتن در جمع دوستان و شنيدن چند مطلب طنزآميز و شوخىهاى خندهدار، انسان تخليه هيجانى مىشود و نشاط پيدا مىكند.
گريه بر هر درد بىدرمان دواست چشم گريان، چشمه فيض خداسترابطه رقت قلب و اشك چشم
رابطه مستقيمي ميان اشك چشم و رقت قلب وجود دارد ، زيرا گريه و اشك چشم ناشي از سوز دل است و سوز دل تنها از قلب رقيق توقع مي رود . كسي كه دلش سخت شده و قساوت قلب دارد، از حوادث و آلام ديگران متاثر نمي شود و به طور طبيعي سوز دل هم ندارد تا بتواند به راحتي گريه كند و اشك بريزد ، ولي انسان رقيق القلب از ديدن ناراحتي ديگران خيلي زود متاثر و اندوهناك مي شود ، دلش مي سوزد و در نتيجه اشكش نيزجاري مي شود.
كسى كه از صحنه دلخراشى منقلب نمى شود, تا اشك تإثر بريزد, و نيز از حقيقت و جلوه زيبايى لذت نمى برد, تا اشك شوق جارى گرداند, از روح متعادلى برخوردار نيست.
نازكي و رقت دل و همچنين اشك چشم، اثر تجلي رحمت الهي در دل انسان است و كسي كه از اين نعمت ها بهره ندارد ، در حقيقت از رحمت الهي به دور است .
آن حضرت مى فرمايد: بكإء العيون, و خشيه القلوب من رحمه الله تعالي گريه چشم ها و ترس دل ها از نشانه هاى رحمت خداوندى است . مكارم الاخلاق ، ج2،ص96
چنان كه جمود عين ومحروم بودن از اشك و گريه از خوف خدا, نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است.
رسول خدا(ص) در اين زمينه فرموده است: من علامات الشقاء : جمود العين و قسوه القلب... خشكي چشم و قساوت قلب ، از علامتهاي شقاوت انسان است . خصال صدوق ،ج1، ص43 2
در يك عبارت مختصر مي توان خشكي چشم را معلول قساوت قلب و در مقابل اشك چشم را مظهر و تجلي رقت دل دانست.اقسام گريه و اشك ريزي
بسيارى تخيل مىكنند كه گريه صرفاً يك امرى است كه حكايت از تألم و احساس ناراحتى از درون ما دارد و فهم خود را تا همينجا متوقف مىسازند. گاهى مشاهده مىشود كه عدهاى كودكانه گريه را به باد استهزا گرفته و آن را نشانهاى از ارتجاع تلقى مىكنند. عدهاى ديگر منتقدانه مىگويند گريه جز خمودى چيز ديگرى به ارمغان نمىآورد و حال آن كه دنياى امروز، دنياى تحرك و نشاط است و انسان جديد طالب شادى است نه تشنه آب چشم. انتظار بيشترى از چنين افرادى نيست، چرا كه آنان در وراى اين گريه نينديشيدهاند و تنها خود را در ظاهر همان چارچوبى كه تخيل مىكنند محصور ساختهاند.
گريه انواع و اقسامى دارد كه مهمترين آن با شرحى مختصر بدين قرار است.
1- گريه ترس و هراس: اين نوع گريه غالباً در اطفال وجود دارد و در واقع كودك با اين وسيله ترس خود را نمايان مىكند.
2- گريه جلب ترحم: كه خود بر دو قسم است طبيعى كه بسيار مؤثر و برانگيزاننده است، تصنعى كه در ظاهر به ديگران مىخواهد بباوراند كه ناراحت و اندوهگين است.
3- گريه غم و اندوه: در گريههاى مولود اندوه روان انسانى فعاليتى نمىكند بلكه تنها انعكاسى از ظلمتى كه فضاى درونش را فرا گرفته ابراز مىكند. جنبه مثبت اين نوع گريه تنها تخليه درون است و به همين جهت است كه پس از آن، آدمى كمى احساس آرامش مىكند.
4- گريه شوق و شادى: اين نوع گريه ناشى از رقت قلبى است كه غالباً پس از دورهاى از يأس و نوميدى درباره موضوعى نمودار مىگردد. بايد توجه داشت كه گريه از سر شادى با خنده متفاوت است چون به فرمايش علامه محمدتقى جعفرى، خنده شادى مانند آن نسيم است كه به غنچهاى نزديك مىشود و آن را مىشكفاند، در صورتى كه گريه شادى مانند اين است كه موانعى از شكفتن غنچه وجود داشته و روح انسان در مقابل آن موانع ناتوانى خود را دريافته و در فضاى روح او يأس حكمفرما بوده است، هنگامى كه موانع برطرف مىگردد شكفتن غيرمترقبه و ناگهانى غنچه باعث گريه مىشود.
5- گريه تقوى و رشد روحانى: اين نوع گريه مختص مردان و زنان الهى است و بيان سوز درون و ابراز عجز و پشيمانى، پريشانى، توبه و عشق به معبود و معشوق و مطلوب است. چنين اشكى از فراق محبوب ازلى مىباشد كه هم انسانساز است و همانسانسوز و اين چنين گريهاى است كه موجب پالايش روح و زمينهساز قرب به خداوند است.
آن يكى پرسيد از مفتى براز گر كسى گريد به نوحه در نماز
آن نماز او عجب باطل شود يا نمازش جايز و كامل بود؟
گفت: آب ديدگانش بهر چيست؟ بنگرى تا او چه ديده كه گريست؟
آب ديده تا چه ديدهست از نهان تا چنين از چشمه خود شد روان
گر زشوق حق كند گريه دراز يا ندامت از گناهى در نماز
يا زخوف حق بود، گريه خوش است زانكه آن آب تو دفع آتش است
حاصل آن كه بدانى اى كيا از بكا فرق است بيحد تا بكا
تفسير و نقد و تحليل مثنوى، محمد تقى جعفرى، ج 2، دفتر دوم، صص 263- 272ارزش و تاثير مثبت اشك در شكوفايي انسان
سوز دل و اشك چشم ، به لحاظ معرفتي و تاثير از اهميت خاصي در سازندگي بعد انساني زندگي و سلوك به سوي خداوند برخور دار است تا آنجا كه در كتاب هاي عرفاني و سلوك، بكاء و اشك يكي از رفتارهاي ضروري براي اهل سلوك و ايمان ، شمرده شده است. برخي از آثار و بركات بسيار مهم گريه و اشك ، خصوصا گريه براي امام حسين (ع) آمرزش گناهان ونورانيت و صفاي دل است.
آمرزش گناهان:
ريان بن شبيب از امام رضا (ع) روايت كرده كه فرمود: «اى پسر شبيب ، اگر بر حسين (ع) گريه كنى تا آنكه اشك چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان كوچك و بزرگ، و كم يا زياد تو را مى آمرزد .
و نيز فرمود: «گريه كنندگان بايد بر كسى همچون حسين (ع) گريه كنند ، زيرا گريستن براى او گناهان بزرگ را فرو مىريزد .
و على عليه السلام مى فرمايد: بكاء العبد من خشية الله يمحض ذنوبه گريه بنده از ترس خداوند گناهانش را پاك مى كند.
در روايات اسلامي آمده است كه گريه سلاح مومن است در مبارزه با شيطان و هواي نفس البكاء سلاح المومن
نورانى شدن دل:
پس از اينكه حجاب گناه از دل انسان برطرف شد نورانيت آن ظهور مى كند و چون گناه حجاب بزرگى است وقتى با گريه از بين رفت ، دل نورانيت پيدا مى كند على عليه السلام مى فرمايد: البكاء من خشية الله ينير القلب و يعصم من معاودة الذنب گريه از ترس خداوند، دل را نورانى كرده و حفظ مى كند از اينكه دوباره به طرف گناه رود كند. غرر الحكم ، حديث 2016
خلاصه اينكه: گريه و اشك نقش بسيار پر اهميت وآثار فراواني در زندگي و ساخت انسان دارد و پرداختن به تمامي آنها مجال واسعي مي طلبد ، بنا بر اين ما در اين پاسخنامه تنها به گوشه اي از آنها اشاره نموده ايم .
درمان خشكي چشم
اين مطلب تا حدودى به سلامت روحى و روانى افراد و از طرفى به رشد عواطف انسان بستگى دارد سعى كنيد با عمل به نكاتى كه ذكر خواهد شد، عواطف خود را تقويت كنيد. يكى از عواملى كه مىتواند در اين زمينه به شما كمك كند، تجسم وقايع گذشته و مصائبي است كه براى ائمه (ع) پيش آمده است. سعى كنيد خودتان را در آن صحنهها قرار دهيد و شرايط و موقعيت ايشان را به درستي درك نماييد ، به طور قطع اين احساس شما را متاثر خواهد نمود و اشكتان را جاري خواهد ساخت.
درباره مسأله گريه بايد به تفاوتهاى فردى نيز توجه داشت. همه مردم مثل هم نيستند . شما اگر كمتر مىتوانيد گريه كنيد خيلى نگران نباشيد رعايت نكات زير مىتواند مؤثر واقع شود.
1- درمان اصلي اين حالت، مبارزه با عوامل قساوت قلب است ، زيرا معمولا افراد قسي القلب نمي توانند گريه كنند و قساوت قلب، عمدتا در اثر گناه و آلودگي و خوش گذراني كه از مهمترين عوامل آن هستند، ايجاد مي شود. در پايان اين گفتار در باره عوامل قساوت و رقت قلب سخن خواهيم گفت.
2- به لحاظ فيزيكي خوردن عدس همانگونه كه در روايات اسلامي هم بدان اشاره و تاكيد شده ، در ايجاد حالت رقت و جوشش اشك بسيار موثر است. در كتاب شريف مكارم الاخلاق از قول پيامبر اكرم (ص) آمده است: شكا نبي من الأنبياء إلى الله عز و جل قساوة قلوب قومه فأوحى الله عز و جل إليه و هو في مصلاه أن مر قومك أن يأكلوا العدس فإنه يرق القلب و يدمع العين و يذهب الكبرياء و هو طعام الأبرار پيامبري از قساوت قلب قومش نزد خداوند شكايت نمود ، در هنگام نماز به او وحي شد كه به ايشان دستور ده كه عدس بخورند، زيرا عدس قلب را رقيق مي كند، اشك را جاري مي كند ، احساس كبر را مي زدايد و غذاي نيكان است. مكارم الاخلاق طبرسي ،ص 188
در صحيفة امام رضا (ع) آن حضرت از پيامبر اكرم (ص) نقل نموده است كه بر شما باد كه عدس بخوريد ،زيرا عدس خوراك مبارك و مقدسي است و قلب را رقيق مي كند و اشك را فراوان مي نمايد عليكم بالعدس فإنه مبارك مقدس و إنه يرق القلب و يكثر الدمعة . مكارم الاخلاق طبرسي
در صورتي كه در انجام موارد فوق نيز توفيق چندانى حاصل نشد، مىتوانيد در مجالس عزادارى حالت گريه به خود بگيريد. همين مقدار نيز براى شما مفيد است. بعضىها هم راحت گريه مىكنند و هم راحت مىخندند و بعضىها نمىتوانند به آسانى بخندند در گريه كردن به سختى گريه مىكنند.
سعيد ابن يسار يكي از اصحاب امام صادق (ع) مي گويد: به آن حضرت عرض كردم: من گريه ام نمي گيرد، آيا در هنگام دعا خود را به گريه بزنم ؟ حضرت فرمودند: آري اگر چه به اندازه سر مگسي اشك از چشم شما جاري شود (براي شما مفيد است). عن سعيد بن يسار «قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: أتباكى على الدّعاء و ليس بي بكاء؟ قال: نعم و لو مثل رأس الذّباب . المحجةالبيضاء ج : 2 ص : 304
قساوت قلب
در ادامه و به مناسبت بحث، به بيماري قساوت و برخي از عوامل ظهور آن در قلب انسان اشاره مي نماييم:
مفهوم شناسي واژه" قساوت"
قساوت در لغت به معني غلظت ، شدّت و صلابت قلب است. وقتي گفته مي شود: قسا قلبه يعني قلبش مانند سنگ سخت است .و در اصطلاح اخلاق به معني قلب كسي است كه از ديدن ناراحتي و رنج و مصيبت ديگران متاثر نمي شود و دلش به رحم نمي آيد و براي كسي دلش نمي سوزد. جنودعقلوجهل ص : 238
بيماري قساوت قلب و سنگدلي
يكي از بيماري هاي خطرناك اخلاقي انسان قساوت قلب است . شكّى نيست كه اين خوى از غلبه درندگى و سبعيّت ناشى مىشود و آدمي را به حيوانات وحشي و درنده شبيه مي سازد. اكثر صفات ذميمه، مانند ظلم و بي رحمي ، آزار رساندن به ديگران ، ناشنيدن داد خواهي مظلومان ، بي توجهي نسبت به ضعيفان و فقرا و جنگها و خون ريزي ها در طول تاريخ به راه افتاده و امثال آن بر اين خوى زشت مترتّب مىشود. تمام گرفتاري امروز و گذشته بشريت، ناشي از رفتار بي رحمانه اين گونه افراد است .
كساني كه به سبب رفتار ناشايست خود در دنيا، در سراي آخرت گرفتار عذاب سخت الهي مي شوند و خداي متعال به آنها وعده جهنم داده است.
، چنانچه در آيه شريفه [22] از سوره زمر فرمايد: فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللّهِ أولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِيْنٍ "ويل" (كه جايگاهي در جهنم است) جايگاه كساني است كه دلشان دچار قساوت و غفلت از ياد خدا شده است ، ايشان در گمراهي آشكار هستند.عوامل قساوت و سختي دل
اما عواملى كه موجب قساوت قلب مىگردند به اختصار اشاره مىكنيم:
قرآن كريم مي فرمايد: أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللّهِ وَمانَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلايَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِير مِنْهُمْ فاسِقُونَ؛. آيا وقت آن نرسيده كه دل هاي افراد با ايمان در برابر ياد خدا و آيين حقي كه از طرف او نازل شده خاضع گردد و مانند پيشينيان از اهل كتاب نباشند كه يك مدت طولانى، آسوده زندگي كردند (و مغرور شدند) و دل هاي آنها قساوت پيدا كرد و بسياري از آنها گناه كار بودند). سوره حديد، 16
نكته حساسي كه در اين آيه وجود دارد، همان موضوع قساوت و سنگدلي است كه دامنگير گروهي از گذشتگان از اهل كتاب بوده است ، آن گروه از مردمي كه داراي زندگي مرفه طولاني اند نيز دچار چنين حالت رواني مي گردند.
اتراف و خوش گذراني بي حساب
اكنون بايد ديد عوامل سنگدلي و تهي شدن از هر نوع عواطف انساني چيستفقر و تهي دستى، محروميت و ناكامى، ريشه عقل و ايمان را مي سوزاند و در برابر آن، تن آسايي و فرورفتن در كام لذايذ و پاسخ مثبت گفتن به خواسته هاي بي شمار دل و به اصطلاح قرآن، در جرگه (مترفين) قرار گرفتن و در اشباع تمايلات نفساني حد و مرز نشناختن، طراوت زندگي را ازبين مي برد و حالت رواني خاصي در انسان به وجود مي آورد كه قرآن آن را (قساوت) و سنگدلي مي نامد و بايد بهتر زيستن را، كه هدف پيامبران و مصلحان حقيقي اجتماع است، درحدّ فاصل (محروميت) و (ترف) (عياشي بي حد و حساب) جستجو كرد.
گاهي تصور مي شود كه راه اساسي براي بهتر زيستن، همان سنگين كردن كفه هاي مادي زندگي و سرگرم ساختن مردم با برنامه هاي متنوع مادي است، غافل از اين كه تا به موازات پيشرفت در مظاهر لذت جسمى، در قسمت هاي معنوي - كه بر اساس اعتقاد به خدا و روز رستاخيز است - پيشرفت حاصل نشود زندگي سعادتمندانه به وجود نمي آيد؛ زيرا به گواه تجارب زندگى، توجه فوق العاده به ظواهر فريبنده زندگي مادى، دل را - كه بايد كشتزار فضايل باشد - مي ميراند و در چنين دلي فضايل انساني و سجاياي اخلاقي چون مهر و محبت، عاطفه و ترحم، فتوت و جوانمردى، عفت و پاكى، صدق و صفا كمتر پيدا مي شود؛ زيرا اين گونه فضايل در مسير زندگى، محدوديت خاصي به وجود مي آورد و كسي كه مي گويد زندگي براي لذت بردن است و بس، چنين محدوديت هايي را بلاي جان خود مي داند.
اسراف در شهوات و مستي نعمت، نه تنها عواطف و فضايل انساني را ازبين مي برد، بلكه باعث ستيزگي با مناديان حق و عدالت، تقوا و پرهيزكارى، عفت و پاكدامني مي شود. از اين رو همواره مترفين با پيامبران در دو جناح مخالف قرار داشته اند و قرآن صفات برجسته مترفين را در ضمن آيه هايي بيان كرده است:.
مترفين و هواداران لذت بي حد و حساب، همواره رسالت آسماني پيامبران را، كه براي محدود كردن هوس هاي سركش آنها فرستاده شده بودند، انكار مي كردند تا از زير بند قوانين ديني آزاد باشند، چنان كه مي فرمايد: َماأَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إى قالَ مُتْرَفُوها إنّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ؛ ما هر موقع به نقطه اي پيامبر مي فرستاديم، مترفين آن جا مي گفتند ما رسالت شما را قبول نداريم. سبا ،34
قساوت و سنگدلي كه از آثار غرق شدن در لذايذ مادي است باعث ان شده بود كه دسته اي از اهل كتاب ايمان نياورند ، از آن رو در آيه فوق آمده بود كه فَطَالَ عَلَيْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ؛.عمر دراز (و لذت بي شمار) باعث قساوت قلب آنها شد). حديد، 16
نكته حساس بحث ماهمين صفت اخير دنياپرستان است كه درپي آن، فضايل انساني و سجاياي اخلاقي و عواطف از دل دوري مي گزيند؛ دل از هيچ منظره عبرت انگيزي متأثر نمي شود و رهنمايي پيامبران و مناديان عدالت در آن اثر نمي گذارد.
بهترين گواه اين گفتار ما، وضع زندگي بسياري از مردم كشورهاي صنعتي است كه هر روز به هوس هاي سركش خود رنگ تازه اي مي دهند. آيا اين همه تلفات سنگين جنگ هاي جهاني اول و دوم، دل هاي آنها را متأثر ساخت!
عواطف درميان آنها به قدري تنزل يافته كه ديگر پيوند خويشاوندي از دايره اقوام درجه اول (پدر و مادر و پسر و دختر) تجاوز نمي كند و ساير خويشاوندان، مانند دايي و عموو... تقريباً با بيگانگان يكسانند و طرز معاشرت والدين با فرزند، روي يك محاسبه دقيق مادي است كه هرگز نمي توان نام آن را عاطفه نهاد؛ از عواطف و سجاياي انساني كه بگذريم، دين و مذهب در ميان آنها پديده اي ملي است و اثر و معنويت خود را از دست داده است و دينداران واقعى، كه به راستي به آن معتقد باشند، در ميان آنان بسيار كم است.
گناه و عصيان
يكي از مهمترين عوامل قساوت قلب، گناه و معصيت است در حديثى از امام على (ع) مىخوانيم كه:. و ما قست القلوب الاكثرة الذنوب و دلها قساوت پيدا نمىكنند مگر به خاطر كثرت گناهان. بحار الانوار ،ج 67 ص،55
گناه به تدريج در قلب انسان ايجاد قساوت مىكند. قرآن مجيد مىفرمايد: كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ. نه چنين است بلكه رفتار آنها باعث زنگار و رين قلوب آنها گشته است. ميزان الحكمة، ج 8، ص 239
گاهى از اوقات انسان احساس قساوت دل مىكندَ يعنى آن صفاى معنوى و لطافتى كه احياناً در برخى ديگر از اوقات در خود مىيابد، در آن هنگام احساس نمىكند. عامل اصلي اين حالت گناه است، ولى نمىتوان آن را صرفاً به ارتكاب گناه نسبت داد. غير از گناهان اعمال ديگرى نيز باعث قساوت دل در برخى از مراتب آن مىشود، اشتغالات مادى، غوطه ور شدن در مسائل دنيوى، سرگرمى به لهو و لعب، پر حرفى و پرخورى، پرخوابى، و. ترك عبادت و ذكر پروردگار و نمونههاى ديگر (براى بررسى بيشتر به ميزان الحكمه و معجم غرر و معجم نهجالبلاغه و معجم قرآن مراجعه شود)
بنابر اين وقتى انسان در خود احساس قساوت كرد بايد به بررسى و محاسبه نفس بپردازد كه احياناً چه عاملى باعث قساوت در او گشته است و در صدد رفع آن عامل برآيد.ثروت فراوان
در حديثى از امام صادق (ع) مىخوانيم: «فزونى مال و ترك ياد خدا قلب را سخت مىكند»،
آرزوي بهره مندي زياد از دنيا
در حديثى آمده است كه از جمله پيامهاى پروردگار به موسى (ع) اين بود: اى موسى آرزوهايت را در دنيا دراز مكن كه قلبت سخت مىگردد و آدم قسي القلب از من دور است. و فيما أوحى اللّه تعالى إلى موسى «يا موسى لا تطوّل في الدّنيا أملك فيقسو قلبك و قاسي القلب منّي بعيد المحجةالبيضاء ج : 2 ص : 303
پر گويي
و بالاخره در حديث ديگرى از زبان حضرت عيسى (ع) مىخوانيم: «بدون ذكر خدا زياد سخن مگوييد كه موجب قساوت قلب است»،
پر خوري و حرام خوري
پر خوري و همچنين خوردن غذاي حرام، از عوامل مهم قساوت قلب هستند. در كتاب مراقبات آمده است فان من شبع شرب كثيرا، و من كثر شربه كثر نومه، و في كثرة النوم ضياع العمر و فوت التهجد و بلادة الطبع و قساوة القلب. كسي كه پر مي خورد ، پر آب مي نوشد و پر مي خوابد، در نتيجه عمرش ضايع مي شود و از شب زنده داري باز مي ماند و همچنين كودن مي شود و دچار قساوت قلب مي گردد. المراقبات ج 1،ص 98
در مورد خوردن گوشت هم در كتب اخلاقي تاكيد شده است كه استفاده از آن در غذاي هر روز، موجب قساوت است ، همانگونه كه ترك كردن آن نيز در سه روز باعث عصبانيت خواهد شد. غفلت از ياد خدا
در روايتي آمده است : زنهار از غفلت كه قساوت قلب تنها در بستر غفلت نشو و نما مىكند. ايّاك و الغفلة ففيها تكون قساوة القلب.معاشرت با افراد غافل و قسي القلب
بي گمان معاشرت با افراد قسي القلب و اهل كبر ، عجب ،ريا، گناه و غفلت ، باعث قساوت قلب خواهد شد ، زيرا كه اين صفات در اثر معاشرت به ديگران نيز سرايت مي كند.
در شرح مصباح الشريعه آمده است : دورى كنيد از اهل عجب و ريا، چرا كه مجالست و مصاحبت اين جماعت، موجب قساوت قلب است و احتمال سرايت نيز دارد كه شما را از صفت تواضع و فروتنى، به صفت كبر و خودبينى منتقل كنند.
شرحمصباحالشريعة ص : 409 درمان قساوت و سنگدلي
در ابتدا ياد آوري مي نماييم كه بر طرف كردن قساوت و كسب مهرورزى و رحمت، كاري بسيار دشوار است، زيرا قساوت صفتى است كه در دل استوار شده و ترك آن به آسانى ميسّر نمي باشد.
بنابراين راه علاج و درمان كلي آن اين است كه بر صفات و رفتار اختيارى كه مترتّب بر رحمت و مهربانى است، مواظبت نمايد، و خود را بر اين كار مكلّف سازد تا به تدريج قساوت از ميان برود و رحمدلى پديد آيد. در ادامه به برخي از عوامل رفع سنگدلي و ايجاد رقت و نرمي دل اشاره مي نماييم.1. اجتناب از پرخورى
2. اجتناب از مجالس لهو و لعب.
3. كمك به مستمندان و دلجويى از ايتام و افراد بى سرپرست، دل را نرم و رقيق مي كند.
4. معاشرت با افراد صالح ونيكوكار و نشست و برخاست با علماء و شخصيتهاى بر جسته و وزينى كه خود مظهر صفا و تقوا هستند.
5. رفتن به عيادت بيماران، نافع است.
6. رفتن به زيارت اهل قبور و ياد مرگ، از قساوت دل مي كاهد. در اخبار است كه ربيع ابن خثيم در خانه خود قبري كنده بود و هر وقت كه احساس قساوت مي كرد ، درون آن مي خوابيد و اين آيه از قرآن را مي خواند ربّ ارجعون لعلّي أعمل صالحا» مومنون ، 99 يعني بار خدايا مرا باز گردان ، باشد كه اعمال شايسته انجام دهم. سپس بيرون مي آمد و به خودش مي گفت : اكنون باز گشته اي، اعمال خود را از سر گير پيش از اينكه دوباره به سوي قبر باز گردي.
7. دست كشيدن به سر يتيمان و دلجويي از ايشان دل را نرم ميسازد .در روايتي آمده است : اگر كسي از قساوت قلب خود ناراحت است ، پس به يتيمي نزديك شود و با او ملاطفت نمايد و سر او را مسح كند ، به اذن الهي قلبش نرم خواهد شد، زيرا اين حق يتيمان است. من انكر منكم قساوة قلبه فليدن يتيما فيلاطفه و ليمسح رأسه يلن قلبه باذن اللّه، فان لليتيم حقّا. ثواب الاعمال ، 81 1
8. ياد خدا دل را نرم و آرام مي كند.
9. خود سازي و تهذيب نفس در اين زمينه تاثير كلي و اساسي دارد.
10. يكى از عواملى كه باعث صفاى دل و زدون حالت قساوت مىشود عبادت است؛ يعني همين دعاها و نيايشها و نمازهاى سازنده . البته اگر با شرائط ويژهاش ادا گردد. يعنى در وقت نشاط، با توجه كامل به خدا و در محيطى با فراغت و دور از سر و صدا و جنجال برگذار شود. در اين زمينه بسيار بجاست كه شما نيز با امام سجاد (ع) هم نوا گشته و مناجات شاكين را بخوانيد (مفاتيح الجنان، مناجات خمسه عشر).
11. همچنين تلاوت قرآن با توجه به آيات الهى نيز مؤثر است. و نيز عامل ديگر طلب صفاى دل از خدا است.منابع بحث:
1. شرح مصباح الشريعه
2. علم اخلاق اسلامي
3. محجه البيضاء فيض كاشاني