چيستي بخل و خساست | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
چيستي بخل و خساست
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
چيستي بخل و خساست
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
خساست
,
معاشرت و دوستی
,
بُخل
,
بخل
سوال:
بخيل و خسيس بودن چگونه صفتهايي هستند؟ آداب بخشش را هم بگوييد؟ احاديث امامان را هم ذكر كنيد؟
پاسخ تفصیلی:
توجه شما را به توضیحاتی در باره بخل و راه درمان آن جلب می نمایم :
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (تغابن- 16)
تا آنجا كه در توان داريد تقواى الهى پيشه كنيد، و گوش دهيد و اطاعت نمائيد، و انفاق كنيد كه براى شما بهتر است، و آنها كه از بخل و حرص خويشتن مصون بمانند رستگار و پيروزند.
معنای آیه شریفه این است که هر کس باید به اندازه توان و قدرت و ظرفیت خود تقوا را رعایت کند . در این آیه خداوند بیش از حد توان و قدرت ما را مکلف نکرده است بلکه هر کس موظف است متناسب با میزان توانش پرهیز گار و تقوا پیشه باشد .
ذكر اين نكته نيز لازم است كه دستور به تقوا به مقدار توانايى هيچ منافاتى با آيه 102 سوره آل عمران ندارد كه مىگويد: اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ: آن گونه كه حق تقوا و پرهيزكارى است از خدا بپرهيزيد بلكه اين هر دو مكمل يكديگرند، چرا كه در يك جا مىگويد: تا آنجا كه در توان داريد تقوا پيشه كنيد و در جاى ديگر مىگويد: حق تقوا را اداء كنيد مسلم است ادا كردن حق تقوا به مقدار قدرت و توانايى انسان است، زيرا تكليف ما لا يطاق معنى ندارد، هدف اين است كه انسان آخرين كوشش خود را در اين طريق به كار گيرد.
اما در مورد شح و حرص و بخل خداوند در آیه بعد می فرماید:
(وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) ؛ آنها كه از بخل و حرص خويش مصون بمانند رستگار و پيروزند
شح به معنى بخل توأم با حرص است، و مىدانيم اين دو صفت رذيله از بزرگترين موانع رستگارى انسان، و بزرگترين سد راه انفاق و كارهاى خير است، اگر انسان دست به دامن لطف الهى زند و با تمام وجودش از او تقاضا كند و در خودسازى و تهذيب نفس بكوشد و از اين دو رذيله نجات يابد سعادت خود را تضمين كرده است.
گرچه در بعضى از روايات از امام صادق ع آمده است:
من ادى الزكاة فقد وقى شح نفسه
: كسى كه زكات را بپردازد از بخل و حرص رهايى يافته ولى روشن است كه اين يكى از مصداقهاى زنده ترك بخل و حرص است، نه تمام مفهوم آن.
در حديث ديگرى مىخوانيم كه امام صادق ع از شب تا صبح طواف خانه خدا بجا مىآورد و پيوسته مىفرمود:
اللهم قني شح نفسى
: خداوندا! مرا از حرص و بخل خودم نگاهدار يكى از يارانش عرض مىكند: فدايت شوم، امشب نشنيدم غير از اين دعا، دعاى ديگرى كنى فرمود: چه چيز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالى كه خداوند مىفرمايد: وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
تفسير نمونه، ج24، ص: 211
نعمت ها و مواهبى كه پروردگار در اختيار انسان ها گذاشته، در بسيارى از موارد، بيش از نياز آنهاست، به گونه اى كه مى توانند ديگران را نيز در آن سهيم كنند، بدون آن كه زيانى به زندگى خودشان برسد; ولى گروهى به خاطر صفت رذيله «بخل» از اين كار امتناع ورزيده و هيچ كس را در اين مواهب خدادادى سهيم نمى كنند. گاه نيز با نمايش ثروت و قدرت به محرومان، نمك بر جراحات قلبشان پاشيده و گويى از اين كار زشت و غير انسانى خويش لذّت هم مى برند.
گاه اين صفت با «انحصارطلبى» و «خود برتر بينى» و «حرص و آز» نيز آميخته شده و زشتى آن را چند برابر مى كند.
اگر نگاهى به جهان آفرينش بيندازيم، همه جا سخاوت و انفاق و بذل و بخشش را مشاهده مى كنيم. خورشيد دائم مى سوزد و بخشى از وجودش را تبديل به نور و حرارت مى كند و آن را به تمام منظومه شمسى مى رساند و با نور و گرماى خود به همه مخلوقات، زندگى مى بخشد.
زمين با انواع مواهبى كه در دل دارد، از مواد غذايى گرفته تا معادن گران بها و آب هاى زيرزمينى، همه را رايگان در اختيار بشر نهاده و سخاوتمندانه انسان را يارى مى دهد. ساير موجودات جهان نيز هر كدام دست هاى سخاوتمند خود را سوى انسان ها گشوده اند تا سخاوت خويش را نشان دهند.
علاوه بر عالم كبير در عالم صغير; يعنى، وجود يك انسان نيز همين مسئله حكم فرماست. قلب، دستگاه تنفس، معده، چشم، گوش، دست و پا هيچ كدام تنها براى خودشان كار نمى كنند و هرگز در خدمت به ساير اجزاء بدن، «بخل» نمىورزند، بلكه آنچه را كه دارند سخاوتمندانه در ميان خود و تمام سلولهاى بدن تقسيم مى كنند.
در جهانى كه همه جا «سخاوت» حكم فرماست، آيا جايى براى انسان بخيل وجود دارد؟ آيا ناهماهنگى با عالم هستى او را به فساد و مرگ نمى كشاند؟
روى اين اصل، نكوهش «بخل» و مدح و ستايش «سخاوت» به طور گسترده در آيات و روايات اسلامى به چشم مى خورد كه در آنها «جود و سخاء» به عنوان يكى از بارزترين صفات فعلى الهى و يكى از ويژگى هاى پيشوايان معصوم(عليه السلام) معرفى شده است.
بخل در قرآن كريم
1 ـ وَ لايَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيراً لَهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُم سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَومَ الْقِيامَةِ وَ لِلّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرضِ وَ اللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبيرٌ (سوره آل عمران،آيه180) كسانى كه بخل مىورزند و آنچه را كه خدا از فضل خويش به آنان داده، انفاق نمى كنند، گمان نكنند اين كار به سود آنهاست; بلكه براى آنها شرّ است، به زودى در روز قيامت آنچه را نسبت به آن «بخل» ورزيدند، همانند طوقى به گردنشان مى افكنند و ميراث آسمانها و زمين، از آن خداست و خداوند، از آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
2 ـ اَلَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُروُنَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اَعْتَدْنَا لِلْكَافِرينَ عَذاباً مُهِينَاً (سوره نساء،آيه37) آنها كسانى هستند كه «بخل» مىورزند و مردم را به «بخل» دعوت مى كنند و آنچه را كه خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنها داده كتمان مى نمايند( اين عمل، در حقيقت از كفرشان سرچشمه گرفته) و ما براى كافران عذاب خواركننده اى آماده كرده ايم.
3 ـ وَ اَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى * وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى (سوره الليل،آيات8تا10) امّا كسى كه «بخل» ورزد و (از اين راه) بى نيازى طلبد; ـ و پاداش نيك الهى را انكار كند ـ به زودى او را در مسير دشوارى قرار مى دهيم.
4 ـ هَا أنْتُم هَؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في سَبِيلِ اللّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَاِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللّهُ الغَنِىُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَ اِنْ تَتَوَلَّوا يَسْتَبْدِل قَوْماً غَيْرَكُم ثُمَّ لايَكُونُوا أَمْثَالَكُم (سوره محمد،آيه38) آرى! شما همان گروهى هستيد كه براى انفاق در راه خدا دعوت مى شويد، بعضى از شما (بخل) مىورزيد و هر كس «بخل» ورزد، نسبت به خود «بخل» كرده است و خداوند بى نياز است و شما همه نيازمنديد و هرگاه سرپيچى كنيد; خداوند گروه ديگرى را جاى شما مى آورد; پس آنها مانند شما نخواهند بود (و سخاوتمندان در راه خدا انفاق مى كنند.)
5 ـ...وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاُولئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (سوره تغابن،آيه16 و سوره حشر،آيه9) و كسانى كه از «بخل» و حرص خويشتن مصون بمانند، رستگارانند!
بخل در آينه روايات اسلامى: در احاديث اسلامى، روايات تكان دهنده اى درباره «بخل» ديده مى شود، از جمله:
1 ـ رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در حديثى مى فرمايند: «اَلْبَخيلُ بَعيدٌ مِنَ اللّهِ بَعيدٌ مِن النّاسِ، قَريبٌ مِنَ النّارِ (1); بخيل از خدا دور است، از مردم نيز دور است و به آتش دوزخ نزديك است». همين مضمون (با مختصر تفاوتى) از امام على بن موسى الرّضا (عليه السلام) نقل شده است.
2 ـ در حديث ديگرى، امام اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايند:«النَّظَرُ اِلَى الْبَخيلِ يُقْسِىِ الْقلْبَ(2); نگاه كردن به بخيل، انسان را سنگدل مى كند». اين تعبير نشان مى دهد كه باطن بخيلان آن قدر تاريك و آلوده است كه بازتاب آن در چهره آنان، سبب سنگدلى نگاه كننده مى شود.
ريشه و نشانه هاى بخل
ريشه اصلى اين رذيله اخلاقى، مانند بسيارى از رذايل ديگر، ضعف مبانى ايمان و «معرفة الله» است. كسى كه خداوند را بر همه چيز قادر مى داند و معتقد است كه ريشه تمام خيرات و بركات، ذات پاك حق تعالى است، بايد به طور قطع به وعده هاى الهى در مورد آثار مادى و معنوى «انفاق» در راه خدا اعتقاد داشته باشد كه با اين اعتقاد، امكان ندارد گرفتار اين خوى زشت گردد.
امام اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايند:«البُخْلُ بِالمَوجُودِ سُوءُ الظَنِّ بِالمَعْبُودِ; بخل ورزيدن نسبت به آنچه انسان دارد، به خاطر سوء ظن به خداست (سوء ظن به وعده هاى او و قدرتش بر همه چيز)». غررالحكم، حديث 1258.
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) آمده است «اِن كانَ الخَلَفُ مِنَ اللهِ عزّوجلَّ حَقّاً فَالبُخْلُ لِماذَا; اگر جانشينى از سوى خداوند متعال، حق است; پس بخل براى چيست؟» بحارالانوار، جلد 70، صفحه 300.
در كتاب «فقه الرضا» آمده است: «ايّاكُمْ وَ البُخْلَ فَانَّهَا عَاهَةٌ لاتَكُونُ في حُرٍّ وَ لا مُؤمِن اِنَّها خِلافُ الايمانِ; از بخل بپرهيزيد; زيرا «بخل» آفتى است كه در انسان آزاده و با ايمان هرگز نخواهد بود، «بخل» خلاف ايمان است». بحارالانوار، جلد 75، صفحه 346
در حديث قدسى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است كه خداوند مى فرمايد: «يَا عَبدِي اَتَبْخَلُني اَم تَتَّهِمُنى اَم تَظُنُّ اَنّي عَاجِزٌ غَيرُ قَادِر عَلَى اِثَابَتِكَ(5); بنده من! آيا نسبت به من «بخل» مىورزى يا مرا متهم مى سازى يا گمان مى كنى كه من عاجزم و توانايى ندارم به تو پاداش دهم». بحار الانوار، جلد 93، صفحه 10
پيشگيرى و درمان بخل:
براى درمان بيماريهاى اخلاقى همانند بيماريهاى جسمانى بايد به سراغ ريشه ها
رفت; زيرا تا ريشه ها نخشكند، بيمارى همچنان وجود دارد، هرچند به صورت موقت آثار آن زايل شود.
از آنجا كه انگيزه هاى «بخل» متعدد است، بايد ريشه يابى نمود; زيرا بعضى به خاطر علاقه زياد به شهوات دنيا، به اموال خود كه وسيله اى براى وصول به شهوات است، عشق مى ورزند; به طورى كه حاضر نيستند كمترين چيزى در اختيار كسى بگذارند. اين افراد بايد به سراغ امورى روند كه اين عشق و علاقه را از ميان مى برد. به عواقب دردناك شهوترانى و سرانجام دنياپرستان شهوتران بينديشند تا از آن باز ايستند و بدانند چه عواقبى دارند.
انگيزه ديگر «بخل» آرزوهاى بلند است كه انسان را به جمع مال و بخل در مصرف دعوت مى كند. اگر آنها به ناپايدارى دنيا و قطع آمال و آرزوها توجه داشته باشند و به كسانى بنگرند كه جان خود را به وسيله حوادث گوناگون و بيماريهاى مرموز و بى مقدمه از دست داده اند; داشتن آرزوهاى بلند را اشتباه دانسته و از «بخل» خويش مى كاهند.
انگيزه ديگر، عشق و علاقه به فرزندان و ثروت اندوزى براى آينده آنهاست; در حالى كه خداوند روزى آنها را نيز تضمين كرده است. اگر آنها از دوستان خدا باشند، خدا آنها را تنها نمى گذارد و اگر از دشمنان خدا باشند، جمع مال براى كسانى كه آن را ابزار گناه قرار مى دهند كار نيكو و عاقلانه نيست; البته گاهى نيز افرادى بدون اين كه ميراثى از پدر دريافت كنند، فقط بر اثر لياقت ذاتى خود، زندگى بسيار بهترى نسبت به كسانى كه ثروت سرشارى از پدر به آنها رسيده، پيدا كرده اند.
عامل ديگرى كه به گفته بعضى از بزرگان «علم اخلاق» شبيه درد بى درمان است، اين است كه بعضى مال را به خاطر خودش دوست داشته و به آن عشق مىورزند و هميشه در جمع آورى آن مى كوشند و از خرج كردن آن وحشت دارند. آنها فراموش كرده اند كه مال وسيله اى است براى رسيدن به اهداف مادى و يا معنوى; اگر از آن استفاده صحيح نشود، با سنگ و چوب و آجر تفاوتى نمى كند.
راه ديگر مبارزه با «بخل» اين است كه شخص «بخيل» دندان روى جگر بگذارد و از اموال خود ببخشد. هرگاه اين كار تكرار شود عشق به مال در وجودش شكسته خواهد شد; همانند افراد ترسو كه اگر در ميدانهاى مختلف زندگى گام نهند، به تدريج ترس و وحشت آنها مى ريزد. افراد كم رو نيز اگر چندين بار در مجالسى كه بزرگان نشسته اند، سخن بگويند، حالت كمرويى آنها از بين مى رود.
انديشيدن درباره تنفر و انزجارى كه مردم از بخيلان دارند و آنها را موجوداتى پست و كثيف مى دانند و احترامى كه براى سخاوتمندان قائلند و آنها را انسان هايى برتر مى شمارند; يكى از راه هاى درمان «بخل» و دورى از اين رذيله زشت اخلاقى است. همچنين انديشيدن در پيامدهاى سوء و آثار مرگبار «بخل» نيز تأثير فراوانى در درمان اين صفت زشت دارد.
در اين رابطه حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:«اَلبَخيلُ يَبْخَلُ عَلَى نَفْسِهِ بِاليَسيرِ مِن دُنياهُ وَ يَسمَحُ لِوُرّاثِهِ بِكُلِّها!; بخيل نسبت به خودش در مورد كمترين چيزى بخل مى كند، ولى همه آن را به آسانى در اختيار وارثانش مى گذارد». غررالحكم، حديث 1884
حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است: «مَن بَرِءَ مِنَ البُخلِ نالَ الشَّرَفَ; كسى كه از بخل پاك شود، به شرف و افتخار نائل مى شود». بحارالانوار، جلد 7، صفحه 229.
انديشه در اين امور، انسان را از بخل بيزار مى كند; مخصوصاً با توجه به اين كه روايات «بخل» را با ايمان سازگار نمى داند.
برگرفته از كتاب اخلاق در قرآن، ج 2، ناصر مكارم شيرازي
ج- اما در مورد بخشش و اداب آن :
از مجموعه ایات و روایاتی که در مورد بخشش وجود دارد می توان شرایط لازم زیر را برای بخشش ذکر کرد :
1- بخشش باید بودن منت باشد و منت گذاردن ارزش صدقه و بخشش را از بین می برد . خداوند در این باره می فرماید : يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (264) وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (265)
ترجمه:
264- اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مىكند، و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمىآورد، (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن، (قشر نازكى از) خاك باشد، (و بذرهايى در آن افشانده شود،) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاكها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند. آنها از كارى كه انجام دادهاند، چيزى به دست نمىآورند، و خداوند، جمعيت كافران را هدايت نمىكند.
265- و (كار) كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبيت (ملكات انسانى در) روح خود، انفاق مىكنند، همچون باغى است كه در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد كافى بهره گيرد،) و ميوه خود را دو چندان دهد (كه هميشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
تفسير: دو مثال جالب در مورد انگيزههاى انفاق
در دو آيه بالا، نخست اشاره به اين حقيقت شده كه افراد با ايمان نبايد انفاقهاى خود را به خاطر منت و آزار، باطل و بى اثر سازند.
سپس دو مثال جالب براى انفاقهاى آميخته با منت و آزار و رياكارى و خودنمايى و همچنين انفاقهايى كه از ريشه اخلاص و عواطف دينى و انسانى سرچشمه گرفته بيان مىكند.
مىفرمايد: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بخششهاى خود را با منت و آزار باطل نسازيد (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى).
سپس اين عمل را تشبيه به انفاقهايى كه توأم با رياكارى و خودنمايى است مىكند، مىفرمايد: اين همانند كسى است كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىكند و ايمان به خدا و روز رستاخيز ندارد (كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ).
و بعد مىافزايد: (كار او) همچون قطعه سنگ صافى است كه بر آن (قشر نازكى از) خاك باشد (و بذرهايى در آن افشانده شود) و باران درشت به آن برسد، (و خاك و بذرها را بشويد) و آن را صاف رها سازد آنها از كارى كه انجام دادهاند چيزى به دست نمىآورند (فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا). «1»
چه تعبير لطيف و رسا و گويايى؟! قطعه سنگ محكمى را در نظر بگيريد كه قشر رقيقى از خاك روى آن را پوشانده باشد و بذرهاى مستعدى نيز در آن خاك افشانده شود و در معرض هواى آزاد و تابش آفتاب قرار گيرد، سپس باران دانه درشت پر بركتى بر آن ببارد، با اينكه تمام وسايل نمو و رشد در اينجا فراهم است، ولى به خاطر يك كمبود، همه چيز از بين مىرود و اين باران كارى جز اين نمىكند كه آن قشر باريك را همراه بذرها مىشويد و پراكنده مىسازد و سنگ سخت غير قابل نفوذ را كه هيچ گياهى بر آن نمىرويد با قيافه خشونتبارش آشكار مىسازد، چرا كه بذرها در محل نامناسبى افشانده شده بود، ظاهرى آراسته و درونى خشن و غير قابل نفوذ داشت و تنها قشر نازكى از خاك روى آن را گرفته بود، در حالى كه پرورش گياه و درخت نياز به خاك عميقى دارد كه براى پذيرش ريشهها و ذخيره آب و تغذيه گياه آماده باشد.
اين گونه است اعمال رياكارانه و انفاقهاى آميخته با منت و آزار كه از دلهاى سخت و قساوتمند سرچشمه مىگيرد و صاحبانش هيچ بهرهاى از آن نمىبرند و تمام زحماتشان بر باد مىرود.
و در پايان آيه مىفرمايد: و خداوند گروه كافران را هدايت نمىكند (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ).
اشاره به اينكه خداوند توفيق هدايت را از آنها مىگيرد چرا كه با پاى خود، راه كفر و ريا و منت و آزار را پوييدند، و چنين كسانى شايسته هدايت نيستند، و به اين ترتيب انفاقهاى ريايى و آميخته با منت و آزار، همه در يك رديف قرار گرفتهاند.
در آيه بعد مثال زيباى ديگرى براى نقطه مقابل اين گروه بيان مىكند، آنها كسانى هستند كه در راه خدا روى ايمان و اخلاص، انفاق مىكنند، مىفرمايد: و مثل كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا و استوار كردن (ملكات عالى انسانى) در روح خود انفاق مىكنند، همچون باغى است كه در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت و پى در پى به آن برسد (و به خاطر بلند بودن مكان، از هواى آزاد و تفسير نمونه، ج2، ص: 326
نور آفتاب به حد كافى بهره گيرد و آن چنان رشد و نمو كند كه) ميوه خود را دو چندان دهد (وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ).
سپس مىافزايد: و اگر باران درشتى بر آن نبارد لا اقل بارانهاى ريز و شبنم بر آن مىبارد و باز هم ميوه و ثمر مىدهد و شاداب و با طراوت است (فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ). «1»
و در پايان مىفرمايد: خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).
او مىداند آيا انفاق انگيزه الهى دارد يا رياكارانه است، آميخته با منت و آزار است يا محبت و احترام.
نكتهها:
1- از جمله لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى، (انفاقهاى خود را با منت و آزار باطل نكنيد) استفاده مىشود كه پارهاى از اعمال ممكن است نتايج اعمال نيك را از بين ببرد و اين همان مساله احباط است كه شرح آن در ذيل آيه 217 همين سوره گذشت.
2- تشبيه عمل رياكارانه به قطعه سنگى كه قشر نازكى از خاك روى آن را پوشانيده است بسيار گويا است زيرا افراد رياكار باطن خشن و بى ثمر خود را با چهرهاى از خير خواهى و نيكوكارى مىپوشانند و اعمالى كه هيچگونه ريشه ثابتى در وجود آنها ندارد انجام مىدهند اما حوادث زندگى به زودى پرده را كنار مىزند و باطن آنها را آشكار مىسازد.
3- جمله ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ انگيزههاى انفاق صحيح و الهى را بيان مىكند و آن دو چيز است: طلب خشنودى خدا و تقويت روح ايمان و ايجاد آرامش در دل و جان اين جمله مىگويد: انفاق كنندگان واقعى كسانى هستند كه تنها به خاطر خشنودى خدا و پرورش فضائل انسانى و تثبيت اين صفات در درون جان خود و همچنين پايان دادن به اضطراب و ناراحتيهايى كه بر اثر احساس مسئوليت در برابر محرومان در و جدان آنها پيدا مىشود اقدام به انفاق مىكنند (بنا بر اين من در آيه به معنى فى خواهد بود).
4- جمله وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ كه در آخر آيه دوم ذكر شده، هشدارى است به همه كسانى كه مىخواهند عمل نيكى انجام دهند كه مراقب باشند كوچكترين آلودگى از نظر نيت يا طرز كار پيدا نكنند زيرا خداوند كاملا مراقب اعمال آنها است.
تفسير نمونه، ج2، ص: 328
2- بخشش باید از چیزهای پاک و طیب و ارزشمندی باشد که مورد علاقه بخشنده است نه از چیزهای بی ارزشی که به آن نیازی نداریم . خداوند در این مورد می فرماید :
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ (267)
ترجمه:
267- اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از قسمتهاى پاكيزه اموالى كه (از طريق تجارت) به دست آوردهايد، و از آنچه از زمين براى شما خارج ساختهايم (از منابع و معادن و درختان و گياهان)، انفاق كنيد! و براى انفاق، به سراغ قسمتهاى ناپاك نرويد در حالى كه خود شما، (به هنگام پذيرش اموال،) حاضر نيستيد آنها را بپذيريد، مگر از روى اغماض و كراهت! و بدانيد خداوند، بى نياز و شايسته ستايش است.
شان نزول:
از امام صادق ع نقل شده كه اين آيه در باره جمعى نازل شد كه ثروتهايى از طريق رباخوارى در زمان جاهليت جمعآورى كرده بودند و از آن در راه خدا انفاق مىكردند، خداوند آنها را از اين كار نهى كرد. و دستور داد از اموال پاك و حلال در راه خدا انفاق كنند.
در تفسير مجمع البيان پس از نقل اين حديث، از على ع نقل مىكند كه حضرت فرمود: اين آيه در باره كسانى نازل گرديد كه به هنگام انفاق خرماهاى خشك و كم گوشت و نامرغوب را با خرماى خوب مخلوط مىكردند و بعد انفاق مىنمودند به آنها دستور داده شد كه از اين كار به پرهيزند.
اين دو شان نزول هيچگونه منافاتى با هم ندارند و ممكن است آيه در مورد هر دو دسته نازل شده باشد، كه يكى ناظر به پاكى معنوى و ديگرى ناظر به مرغوبيت مادى و ظاهرى است.
ولى بايد توجه داشت كه طبق آيه 275 سوره بقره كسانى كه در زمان جاهليت اموالى از طريق رباخوارى جمعآورى كرده بودند و پس از نزول آيه خود دارى از ادامه رباخوارى نمودند، اموال گذشته بر آنها حرام نبوده است يعنى اين قانون شامل گذشته نمىشود، ولى مسلم است كه اين مال در عين حلال بودن با اموال ديگر فرق داشت و در حقيقت شبيه اموالى بود كه از طرق مكروه به دست بيايد!
تفسير: از چه اموالى بايد انفاق كرد؟
در پاسخ آيه گذشته ثمرات انفاق و صفات انفاق كنندگان و اعمالى كه ممكن است اين كار انسانى و خداپسندانه را آلوده كند و پاداش آن را از بين ببرد بيان شد، در اين آيه- كه ششمين آيه، در اين سلسله است- سخن از چگونگى اموالى است كه بايد انفاق گردد.
نخست مىفرمايد: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از اموال پاكيزهاى كه (از طريق تجارت) به دست آوردهايد و از آنچه از زمين براى شما خارج كردهايم (از منابع و معادن زير زمينى و از كشاورزى و زراعت و باغ) انفاق كنيد (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ).
جمله ما كَسَبْتُمْ، (آنچه كسب كردهايد) اشاره به درآمدهاى تجارى است و جمله مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ (از آنچه از زمين براى شما خارج ساختهايم) اشاره به انواع درآمدهاى زراعى و كشاورزى و همچنين معادن زير زمينى است، بنا بر اين تمام انواع درآمدها را شامل مىشود، زيرا سرچشمه تمام اموالى كه انسان دارد، زمين و منابع گوناگون آن است حتى صنايع و دامدارى و مانند آن، همه از زمين مايه مىگيرد.
اين تعبير ضمنا اشارهاى به اين حقيقت است كه ما منابع اينها را در اختيار شما گذاشتيم بنا بر اين نبايد از انفاق كردن بخشى از طيبات و پاكيزهها و سرگل آن در راه خدا دريغ كنيد.
سپس براى تاكيد هر چه بيشتر مىافزايد: به سراغ قسمتهاى ناپاك نرويد تا از آن انفاق كنيد در حالى كه خود شما حاضر نيستيد آن را بپذيريد، مگر از روى اغماض و كراهت (وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ).
از آنجا كه بعضى از مردم عادت دارند هميشه از اموال بى ارزش و آنچه تقريبا از مصرف افتاده و قابل استفاده خودشان نيست انفاق كنند و اينگونه انفاقها علاوه بر اينكه سود چندانى به حال نيازمندان ندارد، يك نوع اهانت و تحقير نسبت به آنها است، و موجب تربيت معنوى و پرورش روح انسانى نيز نمىباشد، اين جمله صريحا مردم را از اين كار نهى مىكند و آن را با دليل لطيفى همراه مىسازد، و آن اينكه، شما خودتان حاضر نيستيد اينگونه اموال را بپذيريد مگر از روى كراهت و ناچارى چرا در باره برادران مسلمان، و از آن بالاتر خدايى كه در راه او انفاق مىكنيد و همه چيز شما از او است راضى به اين كار مىشويد.
در حقيقت، آيه به نكته لطيفى اشاره مىكند كه انفاق در راه خدا، يك طرفش مؤمنان نيازمندند، و طرف ديگر خدا، و با اين حال اگر اموال پست و بى ارزش انتخاب شود، از يك سو تحقيرى است نسبت به نيازمندان كه ممكن است على رغم تهيدستى مقام بلندى از نظر ايمان و انسانيت داشته باشند و روحشان آزرده شود و از سوى ديگر سوء ادبى است نسبت به مقام شامخ پروردگار.
جمله لا تَيَمَّمُوا (قصد نكنيد) ممكن است اشاره به اين باشد كه اگر درلابلاى اموالى كه انفاق مىكنيد بدون توجه چيز نامرغوبى باشد، مشمول اين سخن نيست. سخن اين است كه از روى عمد اقدام به چنين كارى نكنيد.
تعبير به طيبات (پاكيزهها) هم پاكيزگى ظاهرى را شامل مىشود، و ارزش داشتن براى مصرف، و هم پاكيزگى معنوى، يعنى اموال شبههناك و حرام زيرا افراد با ايمان از پذيرش همه اينها كراهت دارند، و جمله إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ شامل همه مىشود و اين كه بعضى از مفسران آن را منحصر به يكى از اين دو دانستهاند صحيح به نظر نمىرسد.
نظير اين آيه در سوره آل عمران آيه 92 نيز آمده است آنجا كه مىفرمايد: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ: هرگز به حقيقت نيكوكارى نمىرسيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، انفاق كنيد. البته اين آيه بيشتر روى اثرات معنوى انفاق تكيه مىكند.
و در پايان آيه مىفرمايد: بدانيد خداوند بى نياز و شايسته ستايش است (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ).
يعنى نه تنها نيازى به انفاق شما ندارد، و از هر نظر غنى است، بلكه تمام نعمتها را او در اختيار شما گذارده، و لذا حميد و شايسته ستايش است.
بعضى احتمال دادهاند كه حميد در اينجا به معنى اسم فاعل باشد (ستايش كننده) نه به معنى محمود و ستايش شده، يعنى در عين اينكه از انفاق شما بى نياز است شما را به خاطر اموال پاكيزهاى كه انفاق مىكنيد، مورد ستايش قرار مىدهد.
نكته:
شك نيست كه انفاق در راه خدا براى تقرب به ذات پاك او است و مردم هنگامى كه مىخواهند به سلاطين و شخصيتهاى بزرگ تقرب جويند، بهترين اموال خود را به عنوان تحفه و هديه براى آنها مىبرند، در حالى كه انسانهاى ضعيفى همچون خودشاناند، چگونه ممكن است انسان به خداوند بزرگى كه تمام عالم هستى از اوست، به وسيله اموال بى ارزش و از مصرف افتاده، تقرب جويد، و اينكه مىبينيم در زكات واجب و حتى در قربانى نبايد از نوع نامرغوب استفاده كرد، نيز در همين راستا است، به هر حال بايد اين فرهنگ قرآنى در ميان همه مسلمين زنده شود كه براى انفاق، بهترين را انتخاب نمايند.
تفسير نمونه، ج2، ص: 336
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://akhlagh.porsemani.ir/content/%DA%86%D9%8A%D8%B3%D8%AA%D9%8A-%D8%A8%D8%AE%D9%84-%D9%88-%D8%AE%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%AA
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های اخلاق و عرفان سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت