درمان عجب و خودپسندي | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
درمان عجب و خودپسندي
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
درمان عجب و خودپسندي
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
درمان عجب
,
رذایل اخلاقی
,
عجب
,
غرور
سوال:
از عجب و خود پسندي چگونه مىتوان رهايى يافت؟
پاسخ تفصیلی:
در كتاب مصباح الشريعة از امام صادق عليه السّلام روايت شده:عجب گياهى است كه دانهاش كفر و زمينش نفاق و آبش سركشى و شاخه هايش جهل و برگهايش گمراهى و ميوهاش لعنت و خلود در آتش است
پس كسى كه عجب را برگزيند بذر كفر در مزرعه نفاق پاشيده و چارهاى ندارد جز آنكه ميوه آن را بچيند.
عالمان اخلاقي يكي از بدترين بيماري هاي اخلاقي انسان را تحت عنوان "عجب و خود پسندي" معرفي نموده اند ، زيرا اين بيماري مطابق روايات معصومين (ع) يكي از سه صفت و سه بيماري خطرناكي است كه باعث هلاكت شخصيت انساني انسان مي شود و آدمي را از انسانيت ساقط مي كند.
اين سه صفت را پيامبر گرامى اسلام بدين گونه معرفى فرموده است : ثلاث مهلكات شح مطاع و هوى متبع و اعجاب المرء بنفسه . بخلى كه شخص مطيع منقاد آن باشد ،هواى نفسى كه آدمى از فرمانش پيروى نمايد، وآنكه شخص خود را و همچنين كارهاى خود را با چشم غرور و اعجاب بنگرد.
در برخي روايات آمده است كه خداي متعال مي دانست گناه بهتر از عجب است، از آن رو مومن را به گناه مبتلا نمود تا دچار عجب نشود و اگر اينطور نبود هرگز مومن را به گناه مبتلا نمي نمود انّ اللّه تعالى علم انّ الذّنب خير للمؤمن من العجب و لو لا ذلك ما ابتلى مؤمنا بذنب ابدا.
على عليه السلام در روايتي فرموده است : سيئه تسوك خير عندالله من حسنه تعجبك .گناهى كه ترا آزار دهد و مايه رنج و ناراحتى درونيت گردد در پيشگاه الهى بهتر از كار خوبى است كه باعث غرورت شود و ترا به عجب وا دارد.
و در روايت ديگري فرمود: العجب راءس الحماقه ، خود پسندي اساس همه حماقت ها است .
و نيز فرمود: اعجاب المرء بنفسه يدل على ضعف عقل خود پسندي ، خودستايي و اعمال ناچيز خود را بزرگ تصور كردن دليل بر ناتوانى عقلى و ضعف و سستى درايت و درك او مى باشد.
در كلام ديگري فرمود: لا حسب اعظم من التواضع ، ولا وحده اوحش من العجب يعنى : هيچ اصل و تبارى بزرگتر از تواضع نيست و هيچ تنهايى ، وحشتناكتر از عجب نمى باشد.
امام صادق (عليه السلام)از پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل نموده است كه فرمود: خداوند متعال بر حضرت داود وحى فرستاد كه : اى داود! به گنهكاران بشارت بده و صديقين را انذار نما. گفت : چگونه گنهكاران را بشارت و صديقين را بيم دهم ؟ فرمود: به گنهكاران بشارت بده كه من توبه را مى پذيرم و از گناه در مى گذرم . و صديقين را بيم بده كه مبادا به خاطر اعمالشان مغرور شوند كه هرگز بنده اى به حسابش مغرور نشد مگر آنكه هلاك و نابود گرديد.
قرآن كريم در مورد كساني كه به بيماري خود پسندي دچارند فرموده است : زيانكارترين مردم كسانى هستند كه كوشش آنها در راه زندگى دنيا تباه شده ولى گمان مىكنند كه نيكوكارى مىكنند. الّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَياةِ الدّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ انَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعا (سوره كهف، آيه 104
عجب و خود پسندي از طرفي ريشه در خود دوستي و حب نفس مذموم دارد، واز طرف ديگر خود ريشه بسياري از آفات و صفات مهلك نفس؛ همچون كبر و خود بزرگ بيني ، خود پرستي ، نخوت ، تفاخر و مانند آن است ، اموري كه در مجموع، منشا آثار و مضرات بيشماري براي نفس آدمي مي باشند.حقيقت عجب و خود پسندي
عجب آن است كه آدمي خويش را به جهت داشتن صفت كمال و نعمت، خوب و مهم انگارد و به راي و فكر و عمل خويش متكي باشد و فراموش كند كه هر چه از كمال و توفيق فكر و عمل و خوبي دارد ، از خداي متعال است و بسياراند كساني كه از او در داشتن اين كمالات برتر و بالاتر اند. البته گاهي ممكن است خيال كند كه آدم خوب و صاحب كمال و نعمت است و در حقيقت آنچه دارد كمال و نعمت نباشد ، در اين صورت، افكار، صفات و اعمال زشتي كه دارد، پيش او زيبا جلوه مي نمايد و به چيزي خود را مي ستايد كه شايسته نيست.
فرق عجب با تكبر آن است كه انسان معجب، تنها خويش را مهم و خوب مي انگارد، بدون اينكه بخواهد در سايه آن ديگري را تحقير كند و كوچك شمارد، ولي آدم متكبر علاوه بر آن، بر ديگران بزرگي مي كند و آنها را حقير مي شمارد. به عبارت ديگر: عجب« به معناى »خوب انگاشتن« نفس است، بدون آن كه شخصى توجه به غير داشته و خود را از ديگران برتر، همسان يا فروتر بيند و كبر« و »تكبر« به معناى »خود برتر بينى« است. بنابراين كبر از عجب بدتر است، زيرا در آن تحقير ديگران نيز نهفته است .
راه شناخت عجب و تكبر دوگونه است:
الف( راه درونى: هر انسانى از نفس خود آگاه است و با ژرفكاوى در نفس خويش به خوبى مىتواند اوصاف و احوال دل خود را باز شناسد.
ب( راه بيرونى: با نگرش بر اعمال مىتوان اوصاف درونى را شناخت. مثلاً كسى كه همواره از خود تعريف و تمجيد مىكند. معلوم است كه گرفتار عجب و خودبينى است ، مانند رفتار كسى كه متكبرانه بر خورد مي نمايد و ديگران را خوار و كوچك مىشمارد، ما از نوع رفتار او متوجه مي شويم كه مبتلا به بيمارى كبر شده است. البته اينگونه صفات مراتب مختلفى دارند. مراتب بالاى آن واضح و آسانياب است، ولى مراتب خفيف و نازل آن بسيار پيچيده و ديرياب است و به سادگى قابل تشخيص نيست.
پي آمد هاي زشت خود پسندي
آفات و مضرات عجب بسيار است ما در اين فرصت تنها به گوشه اي از انها اشاره مي كنيم.
1- كسي كه خود پسند است، اين صفت كم كم او را به وادي خطرناك كبر مي كشاند و گرفتار آفات آن مي كند، چه اينكه عجب يكى از عوامل كبر است و در حديث از امام باقر (ع) است كه اگركسى در قلبش به اندازه سنگينى دانه خردلى از كبر باشد، هرگز داخل در بهشت نخواهد شد»! لايدخل الجنة من فى قلبه مثقال حبة من خردل من كبر اصول كافى، جلد 2، صفحه 310.
2- آدم معجب و خود پسند به اين دليل كه خود رانيكو مي انگارد و از خويش راضي و خوشنود است، گناهان خويش را فراموش كرده به آنها اهميت نمي دهد و خود را از بررسى اعمال خود بىنياز مىداند، در نتيجه توفيق توبه نمي يابد و در جهل و گناه خود غوطه ور مي ماند .
3- ديگر اينكه عجب طاعات و عبادات را در نظر انسان بزرگ مىكند و باعث مىشود كه انسان به خاطر عباداتش بر خدا منّت نهد و همين براى نقصان يك انسان و حبط عمل؛ يعني بطلان و خنثي شدن اثر اعمال و عبادات او، كافى است. از امام صادق (ع) نقل است كه فرمود: عالمى نزد عابدى آمده از او پرسيد: نمازت چگونه است؟ عابد گفت: آيا از چون منى درباره نمازش سؤال مىكنى در حالى كه از فلان وقت خدا را عبادت مىكنم.
پرسيد: گريهات چگونه است؟ جواب داد: مىگريم تا اشكم جارى مىشود.
عالم گفت: اگر در حال ترس از خدا مىخنديدى از اين گريه در حال ادلال بهتر بود زيرا چيزى از عمل شخص مدلّ بالا نمىرود.
4- همچنين عجب و خود پسندى اگر به واسطه عبادات حاصل شود، انسان را از دريافت آفات آنها كور مىكند كسى كه دچار عجب است خود را فريب مىدهد و با پروردگارش خدعه مىكند و خود را از مكر خدا (عذاب الهى) در امان مىداند و از عقاب خدا غافل مىشود در صورتى كه قرآن عظيم مىفرمايد: لا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ الا القَوْمُ الخاسِرُونَ از عقاب الهى غافل نمىشوند مگر زيانكاران. سوره اعراف، آيه
5- انسان خود پسند ، خويش را از مشورت و استفاده از ديگران بي نياز مي بيند در نتيجه اين حالت او را از مشورت و يادگيرى باز مىدارد و سبب مىشود كه هميشه در ذلّت جهل و ناآگاهي باقى بماند. چه بسا كسانى كه در اثر يك نظريه اشتباهى كه در اصول يا فروع آن دچار عجب مىشوند ، سبب هلاكت خود را فراهم كنند.
6- عجب حتي باعث مي شود كه آدم خود پسند در حالي كه زشت رفتار است ، خود را خوش رفتار بداند و اعمال زشت نزد او زيبا جلوه نمايد و مصداق اين آيه از قرآن كريم قرار گيرد : ا فَمَنْ زُيّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنا آيا كسى كه كردار زشتش در نظرش زينت داده شده و آن را نيكو پنداشته است؟ سوره فاطر، آيه 8-
يا اين آيه كه مي فرمايد : زيانكارترين مردم كسانى هستند كه كوشش آنها در راه زندگى دنيا تباه شده، ولى گمان مىكنند كه نيكوكارى مىكنند. (سوره كهف، آيه 104
7- عجب در نهايت باعث هلاكت انسان است و موجب مي شود كه آدمي صورت انساني خود را از دست بدهد و از مرتبه انسانيت سقوط نمايد . نبىّ گرامى اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلّم در اين زمينه مىفرمايد: سه چيز است كه باعث هلاكت مىشوند: ثلاث مهلكات شحّ مطاع و هوى متّبع و اعجاب المرء بنفسه بخلى كه از آن اطاعت شود، هوى و هوسى كه از آن پيروى شود و اينكه انسان از خودش خوشش بيايد و خود پسند شود.
8- خود پسندي، باعث فسق و خروج از بندگي خداوند خواهد شد، از امام باقر عليه السّلام يا امام صادق عليه السّلام نقل شده است: دو نفر وارد مسجد شدند در حالى كه يكى عابد بود و ديگرى فاسق سپس از مسجد خارج شدند در حالى كه فاسق به مرتبه صديقين رسيده بود و عابد فاسق گشته بود زيرا عابد در حالى داخل مسجد شد كه با فكر در عبادتش دچار ادلال بود ولى فكر فاسق در پشيمانى از كرده خود بود و از گناهان خود استغفار مىكرد.
در حديث ديگري امام صادق (ع) مىفرمايد: گاهى انسان گناه مىكند و پشيمان مىشود سپس عملى نيك انجام مىدهد و خوشحال مىشود، به علت همين سرور و شادمانى از حالى كه قبل از عمل نيك داشت تنزّل مىكند پس اگر بر آن حال گناه باقى مىماند برايش بهتر بود.
9- عجب راه نفوذ شيطان را بر انسان مي گشايد و باعث فريب او مي شود :
حضرت موسى عليه السّلام نشسته بود كه ابليس با شنلى رنگارنگ نزد او آمد وقتى نزديك موسى رسيد شنل را برداشت و سلام كرد.
موسى عليه السّلام فرمود: كيستى؟ عرض كرد: ابليس.
فرمود: خدا تو را به كسى نزديك نكند.
عرض كرد: به خاطر منزلتى كه نزد خدا دارى براى عرض سلام آمدهام.
پرسيد اين شنل چيست؟ عرض كرد: بوسيله آن قلوب مردم را مىربايم.
فرمود: چه گناهى است كه اگر انسان آن را انجام دهد تو بر او مسلّط و مستولى مىشوى.
عرض كرد: هنگامى كه دچار عجب و خود پسندى شود و عباداتش در نظرش زياد جلوه كند و گناهانش در نظرش كوچك شود.
10- عجب آفت نيكوكاران است، آفتي كه نزديك است خوبان و كساني كه حتي به درجه صديقين رسيده اند، از مقام خود ساقط نمايد و از گناه كاران نيز نازلترشان سازد. در روايتي حضرت صادق آل محمد(ع) فرموده است: خداى تعالى به داود عليه السّلام وحي فرمود: اى داود گناهكاران را مژده بده كه من توبه پذيرم و گناهان را مىبخشم، ولي صدّيقين را بترسان كه از اعمالشان دچار عجب نشوند، بدرستى كه هر بندهاى را براى حساب نگاه دارم، هلاك خواهد شد.
كتاب ترجمهاخلاق ص : 280اقسام عجب و درمان آنها
قبل از بيان اقسام عجب و راه درمان آنها، لازم است گوشزد نماييم ،ريشه اصلي عجب در ناداني و بي خبري است؛ بنابر اين تنها راه درمان كلي آن نيز در آگاهي و دانايي است ، در نتيجه تمامي مواردي كه در درمان اين بيماري ذكر مي شود از سنخ شناخت درماني است و توصيه هاي عملي در اين زمينه كاربرد ندارد.
آنچه كه انسان بدان عجب مىورزد بر دو قسم است :
1_مواردي كه به كبر مي انجامد و انسان به خاطر آنها تكبر مىورزد علاج اين قسم در بحث تكبر ذكر شده است.
2- مواردى كه در تكبر دخالت ندارند؛ يعنى انسان نمىتواند به خاطر آنها فخر كند؛ مثل نظريات اشتباه كه در اثر جهل، صائب و نيكو جلوه مىكنند و باعث عجب مىشوند.
قسم دوم از وسائل عجب را مىتوان به نه قسم تقسيم كرد:
اول : اين كه به خاطر امور جسمانى چون جمال، تركيب، صحّت، قوت، تناسب اعضاء و زيبائى چهره دچار عجب شود.
علاج اين قسم، تفكر درباره كثافاتى است كه در نهان انسان وجود دارد و همينطور انديشه در اول خلقتش كه نطفهاى بود و آخر كارش كه تبديل به جيفهاى مىشود و ديگر عبرت گرفتن از صورتهاى زيبا و بدنهاى لطيفى كه وجود داشته و اكنون چنان پوسيدهاند كه طبع عقلاء از آنها متنفر است.
دوم : قدرت و سطوت: همانطور كه قرآن كريم از قومى نقل مىكند كه گفتند: مَنْ اشَدُّ مِنَّا قُوَّةً فصلت: 15
علاج اين قسم به اين است كه بداند يك روز تب كافى است كه قدرتش را تبديل به ضعف كند و يك ساس يا پشه يا يك خار مىتواند او را عاجز نمايد.
توجه به عظمت خداوند و ذلت و خوارى خود و دقت و تامل در آيات و رواياتى كه دال بر ضعف انسان است (مانند اين آيه كه خداوند مى فرمايد: خلق الانسان ضعيفا انسان ضعيف آفريده شده است) در اين زمينه نافع است ..
سوم : عجب به عقل و زيركى در فهم امور دقيق مربوط به مصالح دين و دنيا: علاج اين قسم به اين است كه خدا را به خاطر عقلى كه به او عطا كرده شكر گزارد و بينديشد كه با كوچكترين مرضى كه بر مشاعرش عارض شود چنان عقلش مختلّ مىشود كه وسيله خنده و بازيچه ديگران مي گردد.
چهارم : عجب به اصل و نسب شريف: مثل اين كه يك نفر سيّد هاشمى به خاطر اينكه منسوب به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم است دچار عجب شود، علاج اين قسم به اين است كه بداند اين كمال نادانى است كه در اخلاق و افعال مخالف سيره پدرانش باشد و با اين حال گمان كند كه از آنها است.
سزاوار است به اين گونه اشخاص كه تنها افتخارشان شرافت پدرانشان مىباشد گفته شود.
لئن فخرت بآباء ذوى شرف لقد صدقت و لكن بئسما ولدوا
اگر به پدران با شرافت و بلند مرتبهات افتخار مىكنى واقعا راست مىگويى آنها انسانهاى خوبى بودند، ولى چه بد فرزندى از خود به جاى نهادند.
گيرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
پنجم : عجب به اصل و نسب قدرتمند مثل خاندان سلاطين و ظلمه و ياران ايشان - نه خاندان علم و تقوى - علاج اين قسم عجب اين است كه به رسوايىها و زشت كاريهاى آنان بينديشد و ببيند كه چگونه مغضوب درگاه الهى شده، و مستحق آتش گرديدهاند و چه بد جايگاهى دارند.
ششم : عجب به زيادى نفرات: انسان گاهى به خاطر اين كه داراى افراد و اطرافيان زيادى چون خدمه، فرزند، نزديكان، قوم، قبيله، دوستان و ياران است خود را از ديگران برتر دانسته دچار عجب مىشود، همانطور كه كافران مىگفتند:و قالوا نَحْنُ اكْثَرُ امْوالا وَ اولادا وما نحن بمعذبين . اموال و اولاد ما بيشتر است (به همين دليل ما نزد خدا محبوب هستيم) و هرگز عذاب نمي شويم . سبأ: 35 .
علاج اين قسم، اين است كه در ضعف خود و آنها بينديشد و بداند كه همه آنها بندگان ضعيف و عاجزى هستند كه نفع و ضرر، موت و حيات و نشر و حشر خود را در اختيار ندارند.
در نبردها هم كثرت افراد تنها نمي تواند كارگشا باشد و نبايد به آن دلخوش بود؛ زيرا به قول قرآن كريم و كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِاذْنِ اللَّهِ چه بسا گروههاى كوچكى كه با اذن خدا بر طوائف بزرگ غالب شدهاند. (سوره بقره، آيه 249).
هفتم : عجب به مال : همانطور كه قرآن كريم از گروهى نقل مىكند كه مىگفتند: انَا اكْثَرُ مِنْكَ مالا وَ اعَزُّ نَفَرا من از تو مال و نفراتم بيشتر است . كهف: 34.
علاج اين قسم به اين است كه در آفات و آشوبهاى مال بينديشد و بداند كه مال اصالتى ندارد با يك دست كسب مىشود و از دست ديگر خارج مىشود.
و ما المال و الاهلون الا وديعة و لا بدّ يوما ان تردّ الودايع
ثروت و خانواده چيزى جز امانت نيست و ناچار روزى مىرسد كه بايد امانتها برگردند و بداند كه اگر كثرت مال دليل برترى كسى بود در بين كفار و يهود كسانى هستند كه از ثروت بيشترى برخوردارند پس بايد آنها از او بهتر باشند.
هشتم : اعجاب به راي يا عجب از نظريه اشتباه: بسيارند افرادي كه در هر مورد خويش را صاحب نظر مي دانند ، در هر كاري اظهار نظر مي كنند، تنها راي و نظر خود را مي پسندند و از ديدگاه هاي ديگران استفاده نمي نمايند.
مانند افراد عادي كه در زمينه علوم ديني، هيچگونه تخصصي ندارند؛ ولي در عين حال در امور ديني اظهار نظر مي كنند و مرتب فتوي صادر مي كنند و نظر مي دهند و يا مانند كساني كه از معماري هيچ سررشته اي ندارند ، ولي به خاطر اينكه خود را صاحب نظر مي دانند ، دائم در كار معماران و افراد متخصص دخالت مي نمايند.
علاج اين قسم اين است كه فرد معجب، هميشه نظريات خود را متّهم كند و هيچ گاه فريب نظريه خويش را نخورد مگر در صورتى كه يك دليل قطعى از قرآن يا سنت پيامبر(ص) و يا تجربيات و معلومات تخصصي بر صحت آن گواهى دهد.
نهم : عجب به علم و دانش: كسي كه خود را صاحب دانش مي داند و از اين جهت دچار عجب گرديده بايد بداندهمچنان كه وجود انسان ازخداي متعال است، قوه درك و حافظه را هم او به انسان عطا كرده است و به اصطلاح سرمايه يادگيرى را او داده و مىتواند با اندك اشارهاى اين نعمتها را بگيرد و به قول شاعر:
اگر نازى كند يك دَم فرو ريزند قالبها
البته مطالعه در حالات علما و بزرگان كمك مؤثرى در اين راه به انسان مىكند، زيرا در بين دانشمندان افرادى بودهاند كه بعد از مدتها رنج و زحمت در راه علم، با يك بيمارى مختصر، همه آنچه را در طول سالها ياد گرفته بودند، فراموش كردند، به طورى كه بعضاً اسم خود و فرزندان خود را هم از ياد بردهاند. اين بهترين شاهد است بر اين كه هيچگاه عُجب و غرور سراغ انسان نيايد، زيرا علمى كه با بيمارى مختصر به چنين سرنوشتى دچار شود، نبايد موجب غرور شود.
تازه انساني كه خود را عالم مي داند، بايد بداند كه خداي متعال در قرآن كريم فرموده است: وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ اَلْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً به شما از علم جز بهره اندكى داده نشده است، بنابراين هر چقدر هم بر اندوختههاى علمى او اضافه شود، جز اندكى نخواهد بود. اسراء،85
وبداند كه فوق كل ذى علم عليم و برتر از هر دانشمندى ، دانشورى است . به قول ضرب المثل معروف: دست بالاى دست بسيار است . و از طرف ديگربداند كه علم براي عمل است و قرآن كريم درباره عالم بي عمل فرموده: مثل الذين حملوا التوريه ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا مثل كسانى كه به تورات مكلف شدند ولى حق آن را اداء نكردند، مانند دراز گوشى است كه كتابهايى را حمل مى كند. در مثل ديگري عالم بي عمل به زنبور بي عسل تشبيه شده است.
توجه نمايد كه بنا برآموزه هاي اسلامى، علم واقعى آن است كه انسان را نورانى نمايد. هر چيزى كه انسان را نورانى نكند، عجب و غرور و ظلمت است و هيچ ارزشى ندارد.
همچنين ما با مطالعه در زندگي بسياري از بزرگان در مي يابيم كه بسياري از آنها در آخر عمر گفتهاند: اكنون فهميدهام كه چيزى نمىدانم. ظاهراً درباره ابوعلى سينا با آن عظمت و تبحرى كه در اكثر علوم مخصوصاً فلسفه و عرفان داشت، نقل شده كه گفته است:
تا بدانجا رسيد دانش من كه بدانم همى كه نادانم
ما با اين استعدادهاى معمولى هر قدر هم در علم پيشرفت كنيم، هرگز به پايه اين اقرار نمىرسيم.دهم : بيشترين موارد عجب و مضر ترين قسم آن ،عجب در عبادت وا عمال صالح است . اگر انگيزه عجب، عبادت باشد، لازم است بداند كه عبادت براى خاكسارى بيشتر و براى كوچك شمردن خود نزد معبود است تا اينكه صفت تواضع و خشوع در انسان ملكه شود.
گنه كار انديشناك از خداى بسى بهتر از عابد خود نماى
عجب در عبادت آن است كه انسان عمل صالحش را بزرگ و زياد بشمارد و از آن خوشحال گردد. ممكن است در اينجا سوالى به ذهن آيد و آن اينكه :
گاهى اوقات انسان از طاعت و عبادت خود خوشحال مى شود، ولى آن را بزرگ نمى شمارد؛ بلكه شادى اش به خاطر اين است كه به آن عمل ، موفق گرديده و دوست دارد بيشتر از آن را انجام بدهد.
طبيعي است كه انسان اگر شبى را به نماز ايستاد، يا روزى را روزه گرفت ، يا مقام شريف و دعا و عبادتى برايش حاصل شد، از اين موفقيت شاد گردد، آيا چنين حالتى خود پسندى است و عمل را تباه كرده ، انسان را در زمره معجبين (يعنى خود پسندها) داخل مى كند؟
در جواب بايد گفت : عجب آن است كه انسان از عمل صالح خود كه خوشحال شد، به آن نازيده ، آن را بزرگ بشمارد و خود را از حد تقصير (در انجام وظايف و حق عبوديت ) خارج بداند، اين حالت است كه موجب هلاكت مى شود و عمل را از حساب حسنات ، به حساب سيئات ، انتقال مى دهد و آن را از درجات رفيع ، به درك اسفل مى كشاند.
بنابر اين اگر بنده بگويد خدايا ترا شكر مي كنم كه با اين ضعف و نقصاني كه در بندگي تو دارم، به من توفيق دادي كه امشب مثلا نماز شب بخوانم و در عين احساس كوچكي در برابر حق تعالي از عمل و توفيقي كه نسيبش شده خوشحال باشد. اين حالت عجب و خود بزرگ بيني محسوب نمي شود .
سعد بن ابى خلف را حضرت صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
عليك بالجد، ولا تخرجن نفسك من حد التقصير فى عباده الله و طاعته فان الله تعالى لا يعبد حق عبادته .
يعنى : هميشه كوشا باش و خود را از تقصير در عبادت و طاعت خداوند خارج ندان ، زيرا هرگز نمى توان خداوند متعال را آنگونه كه سزاوار است عبادت كرد.
اصولا معجب بايد توجه كند خداوند بنده اى را دوست دارد كه به درگاه او با ذلت و خوارى و مسكنت برود، تضرع و زارى و طلب بخشودگى بنمايد نه بنده معجب و مغرور و متكبر را.
در راه او شكسته دلى مى خزد و بس بازار خود فروشى از آن سوى ديگر است
يازدهم : عجب به مال و ثروت: گاهى هم علت عجب وجود مال است در اين صورت بايد گفت :
بر مال و جمال خويشتن غره مشو كان ره به شبى برند و اين را به تبى
و نيز انسان بايد توجه داشته باشد كه با تمام اين ادعاها و منم منم ها، رفتنى است و قبل از او بوده اند كسانى كه داراى مقام و جاه و جلال و شوكت و مال و زيبايى و قدرت بوده اند اما همه رفته اند.
چند غرور اى دغل خاكدان چند منى از دو سه من استخوان
پيشتر از تو دگران بوده اند كز طلب جاه نياسوده اند
حاصل آن جاه ببين تا چه بود سود بد اما به ضرر شد چه سود
در اين دنياى فانى آنقدر افراد آمده اند و رفته اند كه ما نمى دانيم . آنقدر قدرتمندان ، شوكتمندان ، پادشاهان ، شاهزادگان و امثال اينها بوده اند و در گذشته اند كه ما نمى دانيم .
شايد زمين همان منزلى كه ما در ساكن هستيم، خاك پوسيده جنازه همين شاهزادگان و بزرگان باشد كه روزى براى خود كسى و چيزى بوده اند و شكوهى داشته اند و جلالى .
زدم تيشه يك روز بر تل خاك به گوش آمدم ناله دردناك
كه زنهار گر مردى آهسته تر كه چشم است و روى و بناگوش و سر
براين خاك چندين صبا بگذرد كه هر ذره از او بيجايى برد
هر ورقه چهره آزاده اى است هر قدمى چشم ملك زاده اى است
گه خورش جانوانت كنند گاه گل كوزه گرانت كنندبنابر اين چه خوب است كه انسان، براي اينكه گرفتار عجب نباشد، هرگونه رأى ، فكر، اخلاق و عمل خود را بر علماء ، عرفاء و اشخاص ماهرو صالح عرضه كند تا از صحت آن مطمئن شود.
ترجمهاخلاق ص : 284 منابع :
1- كتاب ترجمه اخلاق
2- جامع السعادات، مرحوم نراقي
3- اخلاق در قرآن، ناصر مكارم شيرازي
4- اخلاق از ديدگاه قرآن و پيامبر
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://akhlagh.porsemani.ir/node/537
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های اخلاق و عرفان سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت