پاسخ تفصیلی:
براي بررسي اينكه كدام گريه داراي ارزش است ،لازم است كه در انواع آن بحث مختصري داشته باشيم .
راستي چرا انسان گريه مى كند؟ و منشأاين تأثر، كه عموما به صورت قطره هاى اشك برگونه ها فرو مى غلتد كجاست؟ روان شناسان, هنوز نتوانسته اند در اين باره, نظر دقيقى ابراز دارند فقط گفته اند: هنگامى كه نمى توانيم, يا نمى خواهيم كه احساسات خود را با كلمات بيان كنيم, فعل وانفعالاتى در درون ما صورت مى گيرد, كه خود به خود اشك ما جارى مى شود.(1 )اما آنچه را تجربه هم نشان مى دهد, اين است كه ابراز تاثر به وسيله گريه يا خنده, از نشانه هاى طبيعى و تعادل مزاج آدمى است, به طورى كه اگر كسى خنده و گريه نداشته باشد, مى توان جنبه روانى او را, نامتعادل و غير طبيعى توصيف نمود, چنان كه اشخاصى كه, هم خنده دارند و هم گريه ـ وبه اين وسيله غمها وافسردگى هاى خويش را تخليه مى كنند ـ از سلامت جسم و روح, و نيز از نشاط و تحرك بهترى, درصحنه كار و تلاش زندگى برخوردار مى باشند.
تفسير بيشتر نقش اشك و گريه, كه جنبه علمى دارد, بايد در جاى خود مورد بررسى قرار گيرد, ما در اين مقال به جنبه پيام رسانى گريه, اجر و پاداش معنوى آن, سيره پيشوايان دين, سفارش آنان به گريه در قالب سوگوارى و فلسفه و آداب عزادارى, مى پردازيم.
انواع گريه:
انواع گريه و پيامهايى را كه اشك ها بيان مى دارد را مي توان در موارد زير مطرح نمود: 1ـ گريه ى عجز و زبونى : گريه ى افرادى از روى عجز و زبونى است, كه در اثر ناآگاهى, ساده لوحى, بى پروايى و احيانا ستم شخص يا جريان ناصالحى, به ورطه ذلت ومظلوميت افتاده, براى حفظ منافع و هستى خويش, احساس خطر مى كنند, و راه چاره را در گريه مى جويند.
صائب تبريزى چنين مى سرايد:
اظهار عجز, پيش ستمگر روا مدار----- اشك كباب باعث طغيان آتش است 2- گريه ى تزوير و دروغ : هنگامى كه فرزندان حضرت يعقوب(ع) به بهانه گردش و بازى, حضرت يوسف را به صحرا بردند و به خاطر حسادت او را به چاه انداختند در مقابل پدر گريه كردند و پيراهن خونين او را نشان دادند. »و جاؤا اباهم عشأ يبكون(2); و دربرگشت نزد پدر به گريه پرداختند«. اما گريه ى آنان از نوع گريه هاى دروغين بود.3ـ گريه ى پشيمانى : امام على(ع) فرموده است: «من بكى من ذنب, غفر له(3); هركس به خاطر گناهى كه انجام داده, گريه كند, مشمول آمرزش قرار مى گيرد.»
امام صادق(ع) با استناد به اجداد خود روايت كرده, كه حضرت عيسى بن مريم(عليهماالسلام) فرموده است: «طوبى لمن... بكى على خطيئته(4); خوشا به حال كسى كه, براى گناهى كه مرتكب شده, گريه كند»
. ملاى رومى, سروده است:
زانكه آدم زان عتاب, از اشك رست -----------بهر گريه, آدم آمد بر زمين
اشك تر باشد, دم توبه پرست----------------- تا بود نالان و گريان وحزين(5)4- گريه ى شوق : گريه ى شوق يكى از جلوه هاى زيباى احساس و دلدادگى درون آدمى است. مادرى كه پس از سالها دورى, فرزند دلبند خويش را در آغوش مى گيرد, عاشقى كه بعد از فراق طولانى به وصال معشوق دست مى يابد. امام على(ع) مى فرمايد: «من بكى شوقا الى الجنه إسكنه الله فيها, وكتب له إمانا من الفزع الاكبر(6); هر كس براى اشتياق بهشت گريه كند, خداوند متعال او را در آنجا اسكان مى دهد, و سند امان و مصونيت او را از وحشت و اضطراب بزرگ قيامت مى نويسد»
امام على(ع), اشك شوق مومنانى را كه, درباره حقانيت آنان, آيه قرآن نازل شده, مورد تمجيد و ستايش قرار مى دهد.(7 )5ـ رحم و رأفت : آنچه را انسان در سينه دارد, قلب است, نه سنگ, و قلب هنگامى كه در برابر حادثه دلخراشى همانند اشك يتيمى, يا بيمار دردمندى يا پيرمرد محروم تهيدستى و از اين گونه صحنه هاى دردناك قرار مى گيرد, متإثر مى شود, و اشك را درچشم مى دواند.
گريه ى رسول خدا(ص)؛ در سال هشتم هجرت, رسول خدا(ص) ابراهيم, فرزند خود را از دست داد و او را در قبرستان بقيع مدينه به خاك سپرد, براى آن كودك از دست رفته, آن قدر گريه كرد, كه اشك بر محاسنش جارى گرديد. به آن حضرت گفته شد: اى رسول خدا(ص) تو ديگران را از گريه منع مى كردى, اكنون خود گريه مى كنى؟!
آن حضرت فرمود: «ليس هذا بكإ (غضب), انما هذا رحمه, ومن لا يرحم لا يرحم(8); اين گريه خشم و نارضايتى نيست, بلكه گريه رحمت و رافت است, و هر كس رحم نكند, مورد رحمت واقع نمى شود».6ـ غم و اندوه : گريه ى از روى غم و اندوه نيز, يكى از گريه هاى طبيعى و غريزى انسان است, قرآن كريم, وقتى داستان مومنان مجاهدى را بازگو مى كند, كه رسول خدا(ص) به سبب عدم توانايى مالى از اعزام آنان به جبهه ى جنگ خوددارى كرده بود, مى فرمايد: «تولوا و اعينهم تفيض من الدمع حزنا الا يجدوا ما ينفقون; آنان در حالى كه از شدت اندوه, اشك از چشمانشان فرو مى ريخت, بر مى گشتند كه[ چرا] چيزى نمى يابند تا[ در راه جهاد] خرج كنند».7ـ گريه ى فراق : نوع ديگر اشك ريختن ها, گريه فراق است, كه به خاطر دورى و جدايى از عزيزى, يا نبودن در كنار محبوبى و بهره مندى و يارى مقتدايى, يا ديدار معشوقى به انسان دست مى دهد. حافظ مى گويد: از آن دمى كه زچشمم, برفت يار عزيز---------------كنار دامن من, همچو رود جيحون است(9)
چنين گريه اى, درباره سوگوارى و عزادارى براى حضرت حسين(ع) و شهيدان كربلا مصداق دارد, زيرا خطاب به آن حضرت مى گوييم:«يا ليتنى كنت معك, فإفوز فوزا عظيما; اى كاش, ما هم در كنار تو بوديم (تو را يارى مى داديم و جهاد مى كرديم و به شهادت مى رسيديم) و به آن سعادت بزرگ دست مى يافتيم». سفارش به گريستن : گريه كردن براى فراق افراد, يا در مرگ اشخاص, يك نوع رعايت شوون اجتماعى و شخصيتى محسوب مى شود, بدين جهت از پيامبر(ص) روايت شده: «ميت لا بواكى عليه, لا اعزاز له; ميتى كه گريه كنندگان ندارد, از عزت و احترامى هم برخوردار نيست »گريه بر امام حسين (ع): داستان گريه و عزادارى پس از شهادت حضرت حسين(ع), ازسوى امامان(عليهم السلام) داستان دامنه دارى است, كه به خاطر فرصت محدود اين مقال, خلاصه چند مورد از آن را به مطالعه مى گذاريم: امام چهارم(ع) كه خود در كربلا شاهد مصائب دردناك حسين(ع) و ياران فداكار او بود, و 23 سال داشت, پس از آن واقعه سوزناك, تا زمانى كه در قيد حيات بود, يعنى مدت 34 سال طبق برخى از روايات, براى پدر و عزيزان خويش, گريه و سوگوارى مى كرد. علقمه بن محمد حضرمى, روايت مى كند:
«امام باقر(ع) براى حسين بن على(ع), گريه و ناله سر مى داد, به هر كس هم درخانه او بود (با رعايت تقيه), دستور مى داد گريه كند, در خانه آن حضرت مجلس عزاو سوگوارى تشكيل مى گرديد, و آنان مصيبت حضرت حسين(ع) را به هم تسليت مى گفتند».(10 )
عزادارى امام صادق(ع):
عبدالله بن سنان, مى گويد: «روز عاشورايى به حضور امام صادق(ع) رسيدم, آن حضرت را با رنگ پريده و بسيار غمناك, در حالى كه اشك چون مرواريد از چشم او جارى بود يافتم, علت آن وضع را سوال كردم, فرمود: مگر نمى دانى در چنين روزى جد ما حسين(ع) شهيد شده است...؟ (11 )
امام صادق(ع), به ابو هارون مكفوف، دستور مى دهد مرثيه بسرايد, و آنگاه كه وى مرثيه خود را مى خواند, مشاهده مى نمايد, امام(ع) سخت گريه مى كند, متوجه مى شود از صداى گريه امام صادق(ع) زنانى كه پشت پرده حضور داشته اند, صداى خود را به گريه و شيون بلند كرده اند, بعد امام(ع) فرمود:
«من إنشد فى الحسين(ع) شعرا, فبكى وإبكى عشرا, كتب له الجنه...(12) كسى كه درباره حسين(ع) شعرى بسرايد و سپس گريه كند و ده نفر را بگرياند بهشت بر او واجب مى شود».
امام رضا(ع) فرموده است:« محرم ماهى است كه, در روزگار جاهليت احترام داشت و مردم در آن از جنگ و خونريزى پرهيز داشتند, اما دشمنان در آن خون مارا ريختند, حرمت ما را شكستند, زنان و عزيزان ما را به اسارت گرفتند, آتش به خيمه ما زدند, اموال ما را غارت نمودند, و سفارش پيغمبر(ص) را در حق ما پاس نداشتند. ان يوم الحسين(ع) إقرح جفوننا, وإسيل دموعنا... فعلى مثل الحسين(ع) فليبك الباكون, فان البكإ عليه يحط الذنوب العظام; روز (عاشوراى) حسين(ع) پلك هاى ما را مجروح و اشك هاى ما را روان ساخته... بر كسى مانند حسين(ع) بايد گريه كنندگان گريه كنند; چرا كه گريه بر او گناهان بزرگ را از بين مى برد»
نقش گريه و اشك در خود سازي:
رقت قلب و اشك چشم ،همانطور كه در بالا اشاره كرديم, كسى كه از صحنه دلخراشى منقلب نمى شود, تا اشك تإثر بريزد, و نيز از حقيقت و جلوه زيبايى لذت نمى برد, تا اشك شوق جارى گرداند, از روح متعادلى برخوردار نيست. آن حضرت مى فرمايد: »بكإء العيون, و خشيه القلوب من رحمه الله تعالى(13); گريه چشم ها و ترس دل ها از نشانه هاى رحمت خداوندى است.« چنان كه جمود عين ومحروم بودن از اشك و گريه از خوف خدا, نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است.
رسول خدا(ص) فرموده است: «من علامات الشقإ: جمود العين, قسوه القلب...»(14)
آمرزش گناهان ريان بن شبيب از امام رضا (ع) روايت كرده كه فرمود: «اى پسر شبيب ، اگر بر حسين (ع) گريه كنى تا آنكه اشك چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان كوچك و بزرگ، و كم يا زياد تو را مى آمرزد .(15)
و نيز فرمود: «گريه كنندگان بايد بر كسى همچون حسين (ع) گريه كنند ، زيرا گريستن براى او گناهان بزرگ را فرو مىريزد»( 16).
و على عليه السلام مى فرمايد:« بكاء العبد من خشية الله يمحض ذنوبه، گريه بنده از ترس خداوند گناهانش را پاك مى كنداكنون مي توان گفت كه گريه شماره 1و2 گريه نادرست وگريه هاي ديگر در هركدام مرتبه اي از ارزش را دارد.پي نوشت ها: به منظور مطالعه بيشتر به كتاب ره توشه راهيان نور, محرم 1376 رجوع شود.
1ـ آركدى لئوكرم, به من بگو چرا؟ ج 3, ص 69. 2ـ سوره ى يوسف, آيه ى 16. 3ـ ارشاد القلوب, ص 129. 4ـ بحارالانوار, ج 14, ص 320. 5ـ مثنوى معنوى, دفتر اول, ص 44. 6ـ ارشاد القلوب, ص 128 و 129. 7 ارشاد القلوب, ص 128 و 129. 8ـ بحار الانوار, ج 22, ص 151, عيون الاخبار, ج 2, ص 11. 9ـ ديوان حافظ, ص 92, چاپ حافظ نوين. 10ـ وسائل الشيعه, ج 10, ص 398. 11ـ سفينه البحار, ج 2, ص 196, (ماده ى عشر), بحار الانوار, ج 98, ص 309. 12ـ كامل الزيارات, ص 104. 13ـ بحار الانوار, ج 90, ص 336 و 330. 14ـ بحار الانوار, ج 90, ص 336 و 330. 15. منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص165 16.جلاء العيون , علامهء مجلسى , ص 462