دوست خوب قبل از اينكه در باره عجب و درمان آن بنويسم ،بايد بگويم اين خوشحالي و نشاطي كه در اثر خواندن نماز شب
براي انسان حاصل مي شود لزوما به معناي عجب و غرور نيست . چون به هر حال توفيق بزرگي نصيب انسان مي شود و طبيعتا اين توفيق انسان را شادمان مي كند چنانكه در روايات نيز آمده كه مومن به خاطر توفيقي كه نصيبش مي شود شادمان ميگردد مخصوصا اگر انسان در ابتداي راه باشد نبايد نسبت به اين حالت ها سخت گيري كند چون شيطان از هر راهي وارد ميشود تا مانع عبادت شود- عجب راه نفوذ شيطان را بر انسان مي گشايد و باعث فريب او مي شود :
حضرت موسى عليه السّلام نشسته بود كه ابليس با شنلى رنگارنگ نزد او آمد وقتى نزديك موسى رسيد شنل را برداشت و سلام كرد. موسى عليه السّلام فرمود: كيستى؟ عرض كرد: ابليس.
فرمود: خدا تو را به كسى نزديك نكند. عرض كرد: به خاطر منزلتى كه نزد خدا دارى براى عرض سلام آمدهام.
پرسيد اين شنل چيست؟ عرض كرد: بوسيله آن قلوب مردم را مىربايم. فرمود: چه گناهى است كه اگر انسان آن را انجام دهد تو بر او مسلّط و مستولى مىشوى. عرض كرد: هنگامى كه دچار عجب و خود پسندى شود و عباداتش در نظرش زياد جلوه كند و گناهانش در نظرش كوچك شود. بنا بر اين نفس عبادت را ديدن صرفا باعث عجب نمي شود اگر بنده در اين حالت شاكر خداوند باشد و اين توفيق را از او بداند. اگر انسان هنگامي كه اين افكار به او هجوم مي آورد, ياد گناهان و خطاهاي خود بيافتد, به خود اجازه نمي دهد كه ببالد و خود را برتر از ديگران بداند.
گاهي اين حالت واقعا در اثر احساس عجب است. درمان عجب بيشتر جنبه شناختي دارد. كسي كه به توحيد و خداي يگانه معتقد است و همه عالم را مظهر خدا مي داند, جايي براي ا ينكه براي خودش به صورت مستقل جايگاهي قايل شود و بگويد « من » وجود ندارد.
انسان هر چه دارد از خدا است و هر چه هم در آينده خواهد داشت از خدا است -انا لله و انا اليه الراجعون- و حتي خودش هم مخلوق خدا است و عبادت اش هم به حول و قوه و به توفيق او است, قدرت و نيرويش هم از او است- لا حول ولا قوه الا بالله- پس جايي براي خود باقي نمي ماند كه بخواهد به آن ببالد و خود را برتر از ديگران بداند, ديگراني كه آنها هم بنده و مظهر خدا هستند و از خداوند به اندازه خود بهره و پيش خداوند به اندازه شايستگي هايشان منزلت دارند. هيچ كسي نمي تواند خود را برتر از ديگران بداند, زيرا حقيقت و شايستگي انسان ها را تنها خدا مي داند و چه بسا كسي كه ما خيال مي كنيم از ما پايين تر است, نزد خداوند به خاطر اخلاص و بندگي نهاني و يا داشتن صفات نيكو برتر باشد.
عجب و خوبيني از جمله صفات رزيله اي است كه ريشه در تكبر و خودبزرگ بيني و تشبه به خداوند در صفاتي كه خاص او است دارد و از مهلكات عظيم نفساني به شمار مي رود.
عجب و خودپسندى عبارت است از اينكه انسان خود را صاحب كمالى ببيند، آن كمال را از خود بداند و به لحاظ داشتن آن راضى باشد، به خود و به كمال خود ببالد و خويش را بزرگ انگارد و در نتيجه فراموش نمايد كه او و كمالاتش همه از خدا است، انسان از خودش هيچ ندارد و در مقابل عظمت هستى و كمالات آن، سرسوزنى هم به حساب نمىآيد.
عجب بزرگ داشت خود به لحاظ نعمت و فراموش كردن منعم است. صاحب جامع السعادات در مورد عجب نوشته است: عجب يكى از هلاك كنندههاى بزرگ و از رذيلانهترين ملكات بدخلاقى است. امام صادق(عليه السلام) فرمود: كسى كه دچار عجب شود هلاك مىگردد.
امورى كه زمينه عجب را در انسان فراهم مىآورند عبارتند از: علم و دانش، مال و ثروت، مقام و منصب، قدرت، آبرو، رأى و عقيده، عمل و اطاعت هوش و ذكاوت، جمال و زيبائى، عقل و امثال آن.
ـ عجب و خودپسندى سر منشأ بسيارى از رذايل اخلاقى همچون تكبر، فراموشى گناهان، فراموشى منعم، غرور، استبداد به رأى و حقير شمردن ديگران و مانند آن مىباشد و خود ريشه در جهل و غفلت و شرك خفى دارد؛ بنابراين مهمترين راه علاج آن معرفت نسبت به حق تعالى و توحيد او و توجه به عظمت هستى و حقارت خود است.
كسى كه دچار خودپسندى و عجب است بايد بداند كه هر يك از اسباب عجب معالجهاى مخصوص دارد از آن رو ابتدا لازم است به خودشناسى بپردازد و سپس نسبت به درمان سبب خودپسندى خويش اقدام نمايد.
- كسي كه خود پسند است، اين صفت كم كم او را به وادي خطرناك كبر مي كشاند و گرفتار آفات آن مي كند، چه اينكه عجب يكى از عوامل كبر است و در حديث از امام باقر (عليه السلام) است كه فرمودند:« لايدخل الجنة من فى قلبه مثقال حبة من خردل من كبر؛ اگركسى در قلبش به اندازه سنگينى دانه خردلى از كبر باشد، هرگز داخل در بهشت نخواهد شد»! اصول كافى، جلد 2، صفحه 310.
- آدم معجب و خود پسند به اين دليل كه خود رانيكو مي انگارد و از خويش راضي و خوشنود است، گناهان خويش را فراموش كرده به آنها اهميت نمي دهد و خود را از بررسى اعمال خود بىنياز مىداند، در نتيجه توفيق توبه نمي يابد و در جهل و گناه خود غوطه ور مي ماند
اكنون گفتارى از امام خمينى راجع به عجب: امام خمينى در نامهاى به خانم فاطمه طباطبايى همسر مرحوم سيد احمد خمينى درباره عجب نوشتند: دخترم! عجب و خودپسندى از غايت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است. اگر اندكى در عظمت خلقت به اندازهاى كه تاكنون بشر با همه پيشرفت علم به شمه اى از آن آگاه شده است تفكر شود، حقارت خود و عظمت منظومههاى شمسى و كهكشانها را ادراك مىكند و عظمت خالق آنها را اندكى مىفهمد و از عجب و خودپسندى خود اظهار خجلت و احساس جهالت مىنمايد.
درمان عجب:
براي درمان خودبيني نخست بايد ريشه آن را شناخت و با كنار گذاشتن آن عامل به مبارزه با اين بيماري خطرناك رواني قيام كرد. به عبارت ديگر معالجه را بايد در مبارزه با عامل شروع كرد نه معلول.
پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) مي فرمايند: هر چيزي كه در انسان غرور ايجاد مي كند وي را مست مي نمايد و سزاوار است با آنها با احتياط برخورد كند و آنها عبارتند از: مال و ثروت، قدرت و رياست، علم و دانش، تعريف و ستايش اغراق آميز، جواني و نيروي جواني كه هر كدام باد غرور دارد (كنزالعمال، ج 3، ص 459).
براي علاج عجب و خودبيني به سبب هر يك از اين عوامل چندگانه به تفصيل راهكارهاي مختلف و متعدد ارائه شده كه براي اطلاع بيشتر و عملي كردن آن راهكارها به كتاب معراج السعاده، بحث عجب مراجعه كنيد و متناسب با عامل به وجود آورنده خودبيني، روش درمان و حل معضل را پياده كنيد. در عين حال ما در اينجا به يك سري راهكارهاي كلي اشاره مي كنيم كه اميد است مفيد واقع شود:
الف) به فقر وجودى خود نسبت به خداوند سبحان توجه كامل داشته باشيد و يك لحظه از آن غفلت نورزيد؛ يعنى، به يك خودشناسى و خداشناسى دقيق و صحيح بايد برسيد كه شما چه هستيد و چه مىتوانيد باشيد و اگر لطف و فيض الهى نباشد چه خواهيم شد و آيا اصلاًوجود داشتم و مىتوانيم موجود باشيم؟
اگر نازى كند يك دم | فرو ريزند قالبها |
ب ) جايگاه خود را در مجموعه نظام هستى بيابيد كه ذرهاى هستيد در بيكرانه عالم وجود كه گويا بود و نبود ما يكى است. همانند قطرهاى در برابر اقيانوس انسانها و يك ذرهاى در مجموعه عالم هستى. در اين مورد بسيار فكر كنيد و چندين سطر در اين مورد بنويسيد (به مدت 5 روز) و روزى چند بار آن را با صداى بلند بخوانيد.
مثلا امام علي(عليه السلام) در اين زمينه مي فرمايند: «تعجب مي كنم از اشخاص مغرور كه ديروز نطفه اي بودند و فردا لاشه اي بيش نخواهند بود»
(نهج البلاغه، حكمت 21).و امام باقر(عليه السلام) مي فرمايند: «راه غرور و خودبرتر بيني را به وسيله معرفت نفس مسدود كن»
(تحف العقول، ص 285). ج ) به ضعف و نقص خود در دستگاه بدن و ناتوانى در انجام كارهايى كه مىخواهيد انجام دهيد ولى نمىتوانيد بيانديشيد و به يقين بدانيد كه تمام اين امور حكايت از تدبير مدبرى مافوق همه تدابير بشرى دارد و او تصميمگيرنده نهايى است.
محصول اين انديشه خود را نيز دريك صفحه گزارش كرده و روزى دو بار آن را با تمركز حواس و دقت بخوانيد.
د ) به پيامدهاى ناگوار حب ذات افراطى بيانديشيد و سرنوشت زشت اينگونه افراد را مطالعه كنيد و مد نظر داشته باشيد و كافى است برخى از اين پيامدها را نوشته و در كيفيت گرفتار شدن افراد به آنها تفكر كنيد.
مثلا توجه به عاقبت كساني كه خود برتر بين و گردن كش بودند، مثل فرعون مصر كه خود را خدا مي خواند و شاه ايران كه خويشتن را شكست ناپذير دانستند و ژاندارم منطقه تصور مي كرد چگونه ذليل گشت؟! روزي عارفي به هارون الرشيد كه مي خواست آب بخورد گفت: اگر آب پيدا نشود ارزش اين آب چقدر است؟گفت به اندازه نصف پادشاهي ام!! آنگاه پرسيد اگر اين آب بيرون نيايد، كسي كه تو را معالجه كند چه مبلغي حاضري بپردازي؟ گفت: تمام پادشاهي ام!! عارف گفت: رياست و پادشاهي كه به بهاء آب خوردن و بيرون آمدن آن نمي ارزشد مغرور نباش
ه ) روايات و آياتى و ضربالمثلها و حكاياتى كه در مذمت، عواقب شوم اين صفت بيان شده است، زياد مطالعه كنيد و براى مدت 10 روز حداقل روزى نيم ساعت از اينگونه مطالب (كتب اخلاقى) مطالعه كنيد: 1- قلب سليم، شهيد دستغيب 2- گناهان كبيره، شهيد دستغيب 3- جامعالسعادات، نراقى 4- معراجالسعاده، نراقى
عجب، طاعات و عبادات را در نظر انسان بزرگ مىكند و باعث مىشود كه انسان به خاطر عباداتش بر خدا منّت نهد و همين براى نقصان يك انسان و حبط عمل؛ يعني بطلان و خنثي شدن اثر اعمال و عبادات او، كافى است. همچنين عجب و خود پسندى اگر به واسطه عبادات حاصل شود، انسان را از دريافت آفات آنها كور مىكند كسى كه دچار عجب است خود را فريب مىدهد و با پروردگارش خدعه مىكند و خود را از مكر خدا (عذاب الهى) در امان مىداند و از عقاب خدا غافل مىشود در صورتى كه قرآن عظيم مىفرمايد: لا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ الا القَوْمُ الخاسِرُونَ از عقاب الهى غافل نمىشوند مگر زيانكاران. سوره اعراف، -
- عجب در نهايت باعث هلاكت انسان است و موجب مي شود كه آدمي صورت انساني خود را از دست بدهد و از مرتبه انسانيت سقوط نمايد . نبىّ گرامى اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلّم در اين زمينه مىفرمايد:: ثلاث مهلكات شحّ مطاع و هوى متّبع و اعجاب المرء بنفسه. يعني سه چيز است كه باعث هلاكت مىشوند بخلى كه از آن اطاعت شود، هوى و هوسى كه از آن پيروى شود و اينكه انسان از خودش خوشش بيايد و خود پسند شود.
عجب آفت نيكوكاران است، آفتي كه نزديك است خوبان و كساني كه حتي به درجه صديقين رسيده اند، از مقام خود ساقط نمايد و از گناه كاران نيز نازلترشان سازد. در روايتي حضرت صادق آل محمد(ع) فرموده است: خداى تعالى به داود عليه السّلام وحي فرمود: اى داود گناهكاران را مژده بده كه من توبه پذيرم و گناهان را مىبخشم، ولي صدّيقين را بترسان كه از اعمالشان دچار عجب نشوند، بدرستى كه هر بندهاى را براى حساب نگاه دارم، هلاك خواهد شد. كتاب ترجمه اخلاق ص : 280
امام سجاد (ع) در دعاي (مكارم الاخلاق ) از خداوند چنين مي طلبد: (الهي عبدني لك و لا تفسد عبادتي بالعجب ... اعزني ولاتبتلينّي بالكبر...) خدايا، مرا بنده خودت ساز، ولي عبادتم را با عجب ، فاسد مگردان ، مرا عزيز كن ولي به تكبّر مبتلايم مساز
مگر شيطان با آنهمه عبادت ، از محضر خدا رانده نگشت ؟ مگر افرادي پس از يك عمر نماز و عبادت ، در بدترين وضع روحي و عملي و گمراهي از دنيا نرفتند؟ پس نبايد به وضع فعلي مغرور شد و بايد عبادت را در قياس با چيز هاي ديگر سنجيد:مقايسه عبادت ها و نعمت ها
ما هر چه داريم از خداوند است . نعمت سلامتي ، اعضاء، امكانات و رزق ، همه از الطاف خداوند مي باشد. توفيق عبادت هم از اوست . سراپا غرق در نعمت هاي اوييم ، او براي آنكه مارا به سعادت برساند، دعوت مي كند، راهنما مي فرستد، تشويق مي كند، وسيله مي دهد، مارا در هر مكان و زمان و شرايط و سن ّ و وضعي كه هستيم به حضور مي پذيرد، فراريان را هم قبول مي كند، از تكرار درخواست و حضور خسته نمي شود، از پذيرايي كم نمي كند، عبادت هاي ناقابل را هم مي پذيرد و گران هم مي خرد، عيوب را مي پوشاند و صدها لطف و انعام ديگر.
آيا عبادت ما در مقابل نيكي هاي او به چه حسابي مي آيد؟ (و ما قدر اعمالنا في جنب نعمائك )
مقايسه عبادت ها و غفلت ها
ابودرداء مي گويد علي ع را در نخلستان ديدم که در اثر عبادت بيهوش شده بود به خانه زهرا(س ) رفتم تاخبر دهم ، فرمود: اين حالت ، از خوف خدا براي علي (ع) پيش مي آيد. سپس ، آبي آورديم وعلي (ع) به هوش آمد ومن نيز مي گريستم . وقتي به هوش آمد، گفت : اي ابودرداء! چگونه مرا مي بيني ، آنگاه كه در قيامت ، مرا به سوي حساب ، فرا خوانند و گنهكاران به عذاب خداي يقين كنند.
آري ، غرور به عبادت هاي ناچيز، در مقابل وسعت نياز ما به رحمت پروردگار، نشان غفلتي ديگر است .
مقايسه عبادت خود با عبادت اولياء خدا
عبادات ناچيز ما، در مقايسه با عبادت هاي اولياء اللّه ، به راستي كه اندك است . با آنكه آنان ، معصوم بودند و در عبادت و نيايش و بندگي ، سرآمد عصر خويش و همه دوران ها به حساب مي آمدند، امّا آنهمه اهل توجّه به پروردگار و عبوديّت در آستان او بودند. ما كه سراپا نقص و عجز و نيازيم ، بايد بسي بيشتر عبادت كنيم . توجّه و شناخت نسبت به عبادت اولياء خدا، مارا از مغرور شدن به نماز و دعايمان باز مي دارد. اينك به چند نمونه اشاره مي كنيم : پيامبر خدا (ص ) بسيار عبادت مي كرد و خود را به مشقّت مي انداخت ، تا آنكه اين آيه نازل شد: (طه . مآ اّنزلنا عليك القرّان لتشقي)اي پيامبر! ما قرآن را بر تو نازل نساختيم كه خود را به مشقّت بيفكني ! امام مجتبي (ع) مي فرمايد: (ما كان في الدنيا اعبد من فاطمه س كانت تقوم حتّي تتوّرم قدماها) عابدتر از حضرت فاطمه (س ) كسي در دنيا نبود. آنقدر به عبادت مي ايستاد تا قدم هايش ورم مي كرد.
امام باقر (ع) مي فرمايد: امام زين العابدين (ع) در شب و روز، هزار ركعت نماز مي خواند، آنگونه كه اميرالمومنين (ع) انجام مي داد، وي پانصد نهال نخل داشت كه پاي هر نخلي دو ركعت نماز مي خواند. امام باقر (ع) نقل مي كند:
وارد شدم ، پدرم را ديدم كه پايش ورم كرده ، رنگش متغيّر، چشمانش سرخ ، پيشاني اش نشان سجده دارد، به گريه افتادم . وقتي متوجّه من شد، فرمود: فلان نوشته را بياور! در آن نوشته ، از عبادت هاي علي (ع) كمي برايم خواند و كنار گذاشت و فرمود: چه كسي مي تواند همچون علي (ع) عبادت كند؟
امام كاظم (ع) در زندان ، گاهي از صبح تا ظهر را به يك سجده مي گذراند، و چنان سينه به زمين مي چسباند، كه گويي پارچه اي بر زمين افتاده است .
وقتي بزرگان معصوم ما چنين اند و همواره به قصور خويش درعبادت اعتراف دارند و زبانشان به (ما عبدناك حق عبادتك ) گوياست ، ديگر چه جاي غرور و خودپسندي ، نسبت به آنچه بنام (عبادت ) انجام مي دهيم : ميان عبادت ما و عبادت اولياء خدا (تفاوت از زمين تا آسمان است) پس چرا مغرور شدن ؟ منابع اصلي اخلاق اسلامي براي مطالعه بيشتر:
-راه روشن, ترجمه مهجه البيضاء فيض كاشاني
- اخلاق اسلامي, ترجمه جامع السعادات ملا مهدي نراقي
- معراج السعاده، ملا احمد نراقي
- نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي آيت الله مهدوي كني
- اخلاق در قرآن (3 جلد) مصباح يزدي
-اخلاق شبر، سيد عبدالله شبر
منابع بيشتر:- خودشناسي براي خودسازي، مصباح يزدي- تهذيب نفس، ابراهيم اميني- مقالات استاد محمد شجاعي