پاسخ تفصیلی:
در پاسخ به چند مطلب توجه نماييد :
1-يكي از ويژگي هاي انسان احساس لذت و خوشايندي است و اين احساس در ارتباط با ايجاد انگيزه براي ادامه حيات و زندگي براي انسان بسيار مهم و ضروري است. ساختار انسان به گونه اي است نياز به انگيزه و احساس لذت دارد و همين احساس به او نيرو مي دهد تا به انجام امور سخت بپردازد و مسئوليت هاي بزرگي را در مديريت زندگي به عهده بگيرد.
2- احساس لذت از ويژگي هاي شهوت و ميل جنسي و اميال ديگر انسان است و گناه بودن در صورتي است كه آدمي در اميال و غرايز به جانب افراط كشيده شود و از حدود الاهي خارج گردد؛ انسان از بسياري از كارهاي خوب و پسنديده و همچنين اميال نفساني در حد اعتدال، لذت مي برد و براي رسيدن به لذت مجبور نيست گناه كند.
از طرفي همه گناهان لذت بخش نيست مثلا كسي كه به ديگران بد دهني مي كند يا فحاشي مي كند معلوم نيست از اين كار خود لذت ببرد بلكه ممكن است لحظاتي بعد دچار عذاب وجدان شود.
و از طرف ديگر لذت اختصاص به كارهاي مادي وجسماني ندارد بلكه لذت هاي معنوي نيز وجود دارد كه اگر كسي ذائقه سالم داشته باشد هرگز حاضر نيست لذت هاي معنوي را با همه لذت هاي ظاهري و مادي مبادله كند.
3- يكي از مشكلات و موانع مهمي كه در جهت تحقق توبه ي واقعي و ترك گناه وجود دارد, مشكل اصرار بر گناه و عدم وجود اراده ي لازم براي ترك آن است . اين مشكل خصوصا در مورد كسي كه مدتي با گناه انس گرفته , به آن عادت نموده و از آن لذت برده است , نمود بيشتري دارد.
انسان تا وقتي كه اسير هوي و احساس و عشق و دوست داشتن هاي خود است و تا زماني كه در جاذبه ي محبت كسي و يا لذت عملي قرار دارد, توان رهائي و خلاصي از دولت و سلطنت او را ندارد و يا حداقل بسيار دشوار است.
پس از ذكر اين مقدمه, اكنون در مورد ترك گناه و معالجه ي اصرار بر گناه , به بيان تعدادي از راهكارهاي علمي و عملي براي معالجه اين بيماري روحي مي پردازيم:الف- اصل اخلاقي مقابله به ضد :
مهمترين اصل عمومي اي كه علماي اخلاق در زمينه معالجه امراض روحي پيشنهاد مي نمايند, اصل مقابله به ضد است؛ يعني به كار بردن ضد هر عمل و صفتي كه قصد ترك آن را دارد. در مورد گناه و عمل زشتي كه انسان مدتها از آن لذت برده و مطلوب نفس آدمي گرديده است نيز راه اصلي علاج , تبديل ميل , خوش آمدن و لذت بردن نفساني به حالت نفرت و انزجار و بغض نسبت به آن عمل مي باشد؛ يعني تبديل نمودن حالت جاذبه به حالت دافعه و از اين طريق فراهم نمودن زمينه ترك و جايگزين ساختن آن در جاي زمينه انجام .
البته تحقق اين تبديل و تحول هم اگر از طريق صحيح آن انجام شود, كاري است كاملا شدني و ممكن و حتي خود ما نيز هر يك كم و بيش تجربياتي از اين قبيل در زندگي داريم .
يعني ممكن است از شخص يا كاري و چيزي كه در گذشته به آن رغبت داشته ايم و لذت مي برديم اكنون متنفر باشيم و بدمان بيايد و بالعكس .
منتهي نكته قابل توجه و بسيار فني كه در زمينه اين مهم وجود دارد اين است كه عامل اصلي اين تغيير و دگرگوني خصوصا در زمينه امور معنوي و نفساني در انسان , تحول و دگرگوني است كه در بعد شناختي انسان پديد مي آيد. مسئله علم و آگاهي و شناخت و تغييراتي كه در نوع اطلاعات و آگاهي هاي انسان بوجود مي آيد, در تغيير مزاج روحي و نوع برخورد انسان با اشخاص و اشياء و پديده ها و تبديل حالت محبت به نفرت يا بالعكس , كاملا موثر است.
اعتياد به شهوتراني, همچون اعتياد به مواد مخدر, نياز به تغيير بينش و ترك گناه دارد. بدون شك براي موفق شدن در اين امر بايد زحماتي را متقبل شد و مدتي -بقول معروف- دندان روي جگر گذاشت و از گناهان فاصله گرفت.
اساسي ترين راه مقابله به ضد جايگزين ساختن محبت خدا و لذت بردن از خدا و مناجات با او به جاي محبت دنيا و لذت هاي مادي است كه اين فرايند نيز نياز به معرفت و عمل دارد. علم به خداوند و ايمان به او و عمل كردن به واجبات و مستحبات به تدريج مزاج انسان را عوض مي كند و به جايي مي رسد كه انسان ديگر از غير خدا هيچ لذتي نمي برد و بلكه لذت هاي مادي برايش مشمئز كننده مي نمايد
نكته قابل توجه :خداوند بندگانش را دوست دارد و نهي از افعال زشت و گناه، دلالت بر حبّ او است. تعبير بسيار زيبا و عجيبي را عارف بزرگوار ملّا حسينقلي همداني(اعلي اللّه مقامه الشّريف) دارند. ايشان ميفرمايند: هر كس بخواهد نشانه حبّ خدا را ببيند، در اوامر حضرت حق نبيند بلكه در نواهي حضرت حق جستجو كند؛ چون نواهي حضرت حق؛ يعني ذوالجلال و الاكرام نميخواهد بندهاش از مقام بندگي و قرب به او بيافتد.
لذا حضرت حق درباره هر چيزي كه نهي كرد و اسم گناه بر آن گذاشت، ميخواهد بفرمايد: بنده من! اين عامل ميشد تو اوج نگيري، من تو را دوست دارم و به تو عشق مي ورزم، نميخواهم تو به گناه؛ يعني آن عاملي كه تو را از پرواز باز ميدارد، مبتلا شوي و اوج نگيري!
سلطانالعارفين، آيتالله سلطانآبادي بزرگ(اعلي اللّه مقامه الشّريف) تعبير بسيار عالي دارند، ايشان ميفرمايند: حبّ ذوالجلال و الاكرام به بندگانش آنقدر زياد است كه حتّي خصّيصين درگاه حضرت حق، اين حب را بما هو حب درك نميكنند.
ايشان در ادامه ميفرمايند: چون خدا بندهاش را دوست دارد، قبل از اينكه اعلام كند حسنات را انجام بدهيد، به لسان ناطقيّه و حكمتيّه خودش از لسان موليالموالي، عليّ ابن ابيطالب(صلوات اللّه و سلامه عليه) بيان فرمود: اِجتنابُ السيّئات اَولي مِن اِكتِسابِ الحَسنات - دوري از گناهان برتر است از اكتساب حسنات - و اين عين حبّ است. ب- علم درماني :
اصلي ترين روشي كه اسلام در مورد ساخت و ساز انسان و تهذيب نفساني و اعتقادي و عملي او پيشنهاد نموده است استفاده از همين روش علم درماني است . اگر در اسلام علم و دانش فريضه شمرده شده است و آيات و روايات وارده در فضيلت علم و عالم افزون از هر باب ديگري است , به خاطر همين است كه راه اصلي معالجه ي امراض آدمي از طريق علم و آگاهي ميسر است , همانگونه كه ريشه ي تمامي بيماريها, شوربختي ها و شقاوتمندي انسان در جهل و بي خبيري او مي باشد.
گناه ناشي از غفلت است , غفلت همان خواب روحي اي است كه در اثر جهل و بي خبري عارض انسان مي شود. خوابي كه تنها راه علاج آن نور يقظه است و يقظه هم چيزي جز بيداري و آگاهي حاصل از دانش و بينش نمي باشد.
تا انسان غافل است مرتكب گناه مي شود و از آن لذت مي برد و وقتي كه بيدار شد, ديگر نه از گناه لذت مي برد و نه حاضر است مرتكب آن شود, مانند كسي كه چون نمي داند درون شربت زهر ريخته اند آنرا مي نوشد و لذت مي برد در حالي كه اگر بداند هرگز به سراغ آن نمي رود.
در ميان علوم , اصلي ترين علومي كه مايه ي حيات انسان است و آدمي را از خواب غفلت بيدار مي نمايد, علوم اساسي پنج گانه اي است كه در واقع پاسخ گوي پنج سوال اساسي و كلي انسان در زندگي است ; يعني خدا آگاهي - خود آگاهي - جهان آگاهي - دين آگاهي و سرانجام آگاهي .
انسان اگر بداند كه خداي عالم همان وجود بسيطي است كه بر تمام هستي سريان دارد. و با سريان وجود او علم و قدرت و سمع و بصر او نيز سريان دارد واقف خواهد شد كه حق تعالي از درون و بيرون ناظر احوال و افعال بندگان خود است و در تمام ذرات هستي حضور دارد, هرگز جرئت و جسارت نخواهد داشت كه در محضر چنين خداي آگاه و مقتدري عصيان و سركشي و مخالفت نمايد.
انسان اگر بداند خداي عالم با تمام اسما و صفات و كمالاتش در انسان تجلي نموده است و او را خليفه خود در زمين قرار داده و در وجود او استعداد ولايت و احاطه و تسلط علمي و عملي بر ماده ي كائنات را به وديعت نهاده است , حاضر نخواهد بود با معصيت و خطا نسبت به خالق خويش خود را از مقام قرب به حق تعالي محروم ساخته و تا سر حد حيوانات و حتي پائين تر از آنها ساقط نمايد.
آدمي اگر بداند حق تعالي جهان هستي را به خاطر او آفريده و آن را در تسخير انسان قرار داده است تا با استفاده از آن به كمال نهائي خويش كه قرب و خلافت و ولايت حق است برسد, ديگر نمي تواند بپذيرد كه همواره با گناه و معصيت راه دوري و نقصان خويش را طي نمايد و خود را از چشم خداي عالم و اولياء مقربين بيندازد و خوار و خفيف نمايد.
اگر انسان واقف شود كه دين برنامه ي سعادت و كمال اوست و راهي است كه مستقيما او را به قرب و لقاء پروردگار عالم مي رساند و حيات جاودان آخرتي را برايش به ارمغان مي آورد, حاضر نمي شود كه با گناه و سرپيچي و خروج از اين مسير, زمينه شقاوت و هلاكت خويش را فراهم نمايد; زندگي جاودان آخرتي و لقاء پروردگار را از دست بدهد و خود را دچار سرنوشتي شوم و عذابي دردناك نمايد.
اگر انسان بداند كه آنچه مي كند و مي شنود و مي گويد و مي بيند تمام موادري هستند كه باطن و حقيقت او را مي سازند و هر شخصي حال گفتار و رفتار و پندار خود است و همين محصول است كه در ظرف آخرت به صورت جهنم يا بهشت ظهور خواهد نمود, حساسيت بيشتري نسبت به گناه و عمل و صفت زشت و پليد اهل دنيا و عقايد باطل ايشان خواهد داشت.ت- عمل درماني:
مرحله بعدي اين است كه براي خود برنامه عملي داشته باشيم و با انجام واجبات و ترك گناه لذت بندگي خدا را بچشيم. اگر كسي لذت قرب به خدا و عبوديت خداوند را بچشد هرگز از گناه و لذت هاي مادي راضي نخواهد شد و حاضر نمي شود لذت مناجات با خدا و رابطه با اهل بيت (عليهم السلام) را با لذت مثلا موسيقي و نگاه به نامحرم و مانند آن عوض كند. چگونه عمل درماني را انجام دهيم؟ :
1- خواندن نماز در اول وقت:
اگر كار اهمى با نماز اول وقت در تعارض نباشد نماز اول وقت را ترك نكنيد. روايات و نيز بزرگان نماز اول وقت را اكيدا سفارش كردهاند. امام صادق(عليه السلام) مىفرمايند: كل صلاة وقتان: اول و آخر، فاول الوقت افضله و ليس لاحد ان يتخذ آخر الوقتين وقتا الا من عله و انما جعل آخر الوقت للمريض و المعتل و لمن له عذر و اول الوقت رضوان الله و آخر الوقت عفو الله؛ براى هر نمازى دو وقت است: اول وقت و آخر وقت پس اول وقت برتر و با فضيلتتر است و براى كسى نشايد كه آخر وقت را وقت (نماز) اتخاذ كند مگر از روى علتى و آخر وقت فقط براى شخص بيمار و ناتوان و كسى كه داراى عذرى است مىباشد و اول وقت خشنودى خدا را در بردارد ولى آخر وقت عفو خدا را» (ميزان الحكمه، ج 5، ص 401، ح 10390)
خواندن نماز در اول وقت, تاثير بسيار زيادي در توفيق بر ترك گناهان دارد. لذا تمام تلاش خود را در بجا آوردن نماز در اول وقت, بكار گيريد. البته در اوايل كمي مشكل به نظر مي رسد؛ اما با تكرار, پس از مدتي مشاهده خواهيد كرد كه خواندن نماز, در اول وقت نه تنها مشكل نيست, بلكه اگر آن را در وقت خود بجا نياوريد همچون كسي مي مانيد كه چيزي را گم كرده است. 2- بهرهگيرى از ثقل اكبر , يعني قرآن كريم و انس با آن:
تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانيت بخشيده و معنويت مىدهد و آشنايى با معارف آن (هركسى در حد خودش حتى در حد ترجمه) موجب رشد روحى مىگردد. زيرا معارف قرآن و آياتش نسخههايى است براى درمان دردها و مشكلات.3- بهرهگيرى از ثقل اصغر , يعني ائمه هدا(عليهم السلام) و توسل به ايشان:
بايد توجه داشت كه توسل به حضرات معصومين(عليهم السلام) هم خود توجه به حق تعالى و عالم ملكوت است و هم زمينه ساز بهرهگيرى بيشتر از فيض ربوبى و كسب توفيقات بيشتر. بنابراين نمىتوان چنين پنداشت كه به ائمه(عليهم السلام) توسل داشتهايم ولى جوابى نگرفتهايم. زيرا همان توفيق توسل خود توجه به حق بوده است و مايه دورى از غفلت؛ و چه بسا كه همين روحيه كمال خواهى و به دنبال معنويت بودن از آثار و بركات همان توسلات باشد كه بايد ادامه يابد. چه بسيارند كسانى كه از غفلت خود نيز غافلند و يا پس از توجه در صدد درمان بر نمىآيند. از اين رو بايد سپاسگزار نعمتها و معنويات به دست آمده بود و درخواست استمرار و افزايش آن را از خداوند داشت.4- دائمالوضوء بودن:
سعى كنيد هميشه وضودار باشيد. دوست عزيز, وضو همچون آبي است كه بر آتش شهوات و تمايلات نفساني ريخته مي شود.
5- زيارت اهل قبور:
هفتهاى يك بار به زيارت اهل قبور مؤمنين و شهداى عزيز برويد و روزى چند دقيقه در مكانى خلوت واقعيت مرگ و رفتن از دنيا ونياز به توشه آخرت را در دل خود با فكرى عميق جا بيندازيد و اگر غفلت شما آن قدر زياد نيست حداقل هفتهاى يك بار نيمساعت را به اين فكر اختصاص دهيد مخصوصا اگر اين فكر در خود محيط قبرستان باشد.هدف اين است كه دل تكان بخورد و رغبت خود را به دنيا كم كند و به فكرآخرت و عالم قبر و قيامت بيفتد.6- پرهيز از مجالست و همنشينى با اهل دنيا و دور از معنويت:
چه آنكه از رسول اكرم(صلي الله عليه و اله) نقل شده است كه فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنيا قلبم زنگار گرفته و مكدر مىشود و براى جبران آن روزى هفتاد مرتبه استغفار مىكنم». خداوند نيز در سوره «نجم آيه 29»مىفرمايد: فاعرض عن من تولى عن ذكرنا و لم يرد الا الحيوه الدنيا. پس از كسانى كه از ياد ما روى گرداندند و جز زندگى دنيا را نخواستند اعراض كن و روى بگردان.
ارتباط با افرادي كه شما را تشويق به گناه مي كنند, يا خود اهل گناه و معصيت هستند, مانعي بزرگ در ترك گناهان است. 7- مشغول كردن نفس به امور مثبت:
گفته شده كه نفس, كلب معلم است؛ يعني نفس را به هر چه تعليم دهي, با همان خو گرفته و عادت مي كند هيچ انساني از ابتدا به انجام معاصي عادت ندارد؛ بلكه با تكرار و اصرار بر گناهان, با آن خو مي گيرد.
حال اگر شما دوست عزيز با كمي زحمت, عادت هاي منفي خود را تغيير دهيد و آن ها را به عادت هاي مثبت تبديل كنيد, پس مدتي خواهيد ديد كه ذائقه ي شما تغيير كرده است و بجاي لذت بردن از گناه, از اطاعت خدا و مسائل معنوي لذت مي بريد.
مثلا وقتي طبق عادت گذشته, فكر گناه به سراغتان آمد, با پناه بردن از عمق جان به خداي مهربان و گرفتن وضو, فكر خود را به امري خوب و معنوي مشغول كنيد. تكرار اين كار به مرور زمان علاقه به امور معنوي و انزجار از گناه را به ارمغان خواهد آورد.8- پر كردن وقتهاي خالي با مطالعه:
اگر كسي بخواهد در اين راه ثابت قدم بماند بايد دائما بر آگاهي و ايمان خود بيافزايد. توصيه مي كنيم كه سير مطالعاتي داشته باشيد و در حوزه هاي زيل مطالعه نماييد:
اعتقادي و انديشه اي, اخلاق اسلامي, زندگي, سياسي و اجتماعي, تاريخ و تمدن اسلامي, متون ديني. در اين زمينه مي توانيد از سير مطالعاتي شهيد مطهري استفاده نماييد.9- حضور در مجالس ذكر اهل بيت, سخنراني, درس اخلاق و مراسم مذهبي مي تواند به صفاي باطن شما كمك نمايد..10- انجام مستحبات نشاط آور:
از ميان مستحبات از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى كميل و ندبه و... فقط و فقط آنهايى را انجام دهيد كه براى شما نشاطآور است و از تحميل نفس بر مستحبات پرهيز كنيد فقط به اقبال قلب بنگريد هر عمل مستحبى كه قلب بدان اقبال داشت و برايتان نشاطبخش و حالآور بود به همان اكتفا كنيد.11- خشكاندن گناه از ريشه:
ريشه ي بسياري از گناهان, در نگاه است؛ پس با عادت دادن خود, به ترك نگاه حرام ريشه ي گناهان را بخشكانيد؛ چرا كه: هر آنچه ديده بيند دل كند ياد؛ پس چشم خود را از گناه ببنديد تا آسوده و آزاده شويد.12- ازدواج, اساسي ترين و بهترين راه ترك گناهان شهواني:
اگر بخاطر مشكل مالي نمي توانيد ازدواج كنيد, بهتر است به معتمدين و روحاني مسجد محل زندگي خود, مراجعه كنيد و با مطرح كردن مشكلتان و بيان ويژگيهاي فرد مورد نظرتان براي ازدواج, از آنها كمك بگيريد. با توكل به خدا و توسل به اهل بيت عصمت و طهارت( عليهم السلام) انشاء الله دختري مومن و كم توقع نصيبتان خواهدشد.
اقدام به ازدواج, براي مصون ماندن از گناه, هيچ منافاتي با انتخاب همسري شايسته و تشكيل زندگي ندارد.اين چند جمله را تبركا ببين!
يادي ازاردوگاه موصل 4 و چشم پوشي از گناه
- اردوگاه موصل 4 بود. عراقي ها در يكي از زندان ها فيلم مبتذل گذاشتند تا هم آزاده ها را اذيت كنند و هم اگر بتوانند به خيال خودشان، ايمان آنها را تضعيف كنند. همه آزادگان چشمهايشان را مي بندند تا آن فيلم مبتذل را نبينند. تا آن صحنه هاي مستهجن و مبتذل را نبينند. چرا كه ديدنش، هم موجب نارضايتي پروردگار است؛ هم از ايمان و از حيا و از نجابت انسان، ناخودآگاه و ناخواسته كم مي كند و تاثير بدي روي رفتار و افكار و اخلاق و ايمان خواهد داشت. رزمنده ها چشمهايشان را بسته بودند و عراقي ها با حرف زدن و با تهديد و هر چه كردند نتوانستند آنها را وادار به تماشا كنند. لذا با باتوم افتادند با جان اين آزدگان. و براي زمان طولاني آنها را به جرم تماشا نكردن آن فيلم مبتذل با باتوم زدند. به چشم بعضي از اينها آنقدر باتوم زدند كه از چشم هايشان خون جاري شد.
و در اين زمانه جوان ها دنبال جاي خلوت مي گردند تا در كمال آرامش بتوانند عكس مستهجن و فيلم مبتذل تماشا كنند. آنجا، چشمانشان پر ازخون مي شد چون نمي خواستند چشمشان را به گناه آلوده كنند؛ اينجا چشم ها از گناه پر شده. اينجا گناه عادي شده، ديدن صحنه هاي مبتذل و غير اخلاقي و نگاه به نامحرم از فيلم گرفته تا عكس و تا شخص زنده عادي شده. اينجا قباحت گناه، از بين رفته. اينجا براي هر گناهي توجيهي هست. اينجا كسي به قل للمومنون يغضوا ابصارهم و قل للمومنات يغضضن ابصارهن، توجهي نمي كند. اينجا خدا در اولويت نيست. اينجا گناه كردن، حرف اول را مي زند. اينجا شيطان، حكومت مي كند.
اين كجا و آن كجا. ببين تفاوت از كجاست تا به كجا.......... .موفق و پيروز باشيد.
منابع :
1- محجه البيضاء ج 7, ص 90
2- جامع السعادات , ج 3, ص 87
3- علم اخلاق اسلامي , ج 3, ص 62
4- اسرار الصلاه امام خميني (ره ), ج 1, ص 78
5- نقطه هاي آغاز در اخلاق اسلامي , ص 115