پاسخ تفصیلی:
شما از چه واز كه سخن مي گوييد!!! از «خودت» ! اين انسان ، كِي از اين «نفس » ، واز اين«خوديت» ،خلاص مي شود، حتي «خدا» را براي «خود» مي خواهد! به دنبال خدايي بگردد كه آن خدا،راحتي « نفسش وخودش» را تامين كند! به دنبال ديني بگردد كه خداي آن دين، آسايش وخوشي «جانش» و«خودش » را تضمين كند! همه چي براي راحتي وآسايش خود!
اي انسان اسير نفس! اي بشر اسير هوي وزنجير خود! آيا همه انسانها وابناء بشر اين چنينند ، همه فقط درفكر آسايش ورفاه خودند؟! آيا خدايي كه بشر را آفريد ،تبارك الله براي كدامين خلقتش گفت؟ براي همين انسان!
چنين انسان زنجير كشيده به «هواي نفس» و«شهوت » و«خودپرستي » ! چگونه ممكن است برترين وبالاترين مخلوق اين عالم باشد؟! چگونه به بالاترين ها صعود مي كند ودراين «رفتن به سوي كمال» متوقف نمي شود؟!
بله «رفتن به سوي كمال» با «اسير تن واسيرخود بودن» نمي سازد ، پس ميشود چنين گفت كه سختيهاي عالم، ناسازگاريها ،عذابها ، ظاهري دارد وباطني ، ظاهرش تلخ وشكننده است وباطنش شيرين واوج دهنده!
مشكلات براي آدمي است ؛ و براي رشد دادن او. لذا فرمود: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ ـــ به يقين ما انسان را در رنج آفريديم»(البلد:4). اگر بنا بود كسي زجر نبيند آن انبياء و ائمه (عليهم السلام) بودند ؛ امّا ملاحظه مي فرماييد كه سختترين مصائب را ايشان كشيده اند.
كيست كه چون زينب كبري (س) خروارها مصيبت بر سرش ريخته باشد؟ امّا آن بانوي شگفتي ساز در متن آن همه مصائب خردكننده ، با اين كه ناي بلند شدن نداشت ، نماز شبش ترك نشد ؛ اگر چه آن را نشسته خواند.
حضرتش چون در مجلس ابن زياد وارد گشت چنان با صلابت و استوار بود كه ابن زياد پرسيد: كيست اين زن متكبّر؟ گفتند: زينب دختر علي است. گفت: آيا ديدي كه چگونه خداوند عزيزانت را ذليل نمود؟ حضرت فرمودند: « ما رأيت الّا جميلاً!من جز زيبا هيچ نديدم » ؛ يعني من، در متن مصيبتها( كه دنيا طلبان ظاهرش را تلخ وشكننده مي بينند؛ باطنش را كه شيرين واوج دهنده بود، مشاهده نمودم و)، خداي جميل را ملاقات نمودم كه با اسم «الجميل» تجلّي كرده بود!
اولياي خدا مصائب را توجّه خدا به خود مي دانند. چون مصائب و سختي ها ؛ يا براي رشد دادن است يا براي اين است كه گناهان انسان پاك گردد يا براي اين است كه انسان تنبيه شود و توبه كند ؛ « إن البلاء لِلظالم أدب وللمؤمن امتحان و لِلأنبياء درجه و لأولياء كرامهٌ ــــ بلا براي ظالم ادب نمودن است ، براي مومن ، امتحان مي باشد ، و براي انبياء درجه و براي اولياء كرامت است.» (مستدرك الوسائل ـ ج3ـ ص438)
خداوند متعال مي فرمايد:« وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين ــــ (به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با بلاياي گوناگوني آزمود ؛ و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: « من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من(نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد» » (البقرة:124).
آقا سيّد علي قاضي استاد عرفان آيةالله بهجت مستأجر بود! و صاحبخانه اثاث منزلش را ريخته بود وسط كوچه! آن بزرگوار در حالي كه بشّاش بود! مي فرمود: « خدا خيال كرده ما هم آدميم » ؛ يعني خدا آدمها را سختي مي دهد ؛ و گويا خدا ما را هم آدم حساب كرده كه به ما سختي مي دهد!ـ ذكر پاره اي روايات در مورد مشكلات
امام صادق (ع) خطاب به سدير صيرفي فرمودند: « إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِيَّاكُمْ يَا سَدِيرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ نُمْسِي ـــــ چون خدا بندهاى را دوست بدارد او را به يكباره در بلا فرو برد. و اى سدير! ما و شماها با بلا صبح و شب مي كنيم.» (بحار الأنوار ، ج64 ،ص208)
و فرمودند: « إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِي الْأَرْضِ مِنْ خَالِصِ عِبَادِهِ مَا يُنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ تُحْفَةً إِلَى الْأَرْضِ إِلَّا صَرَفَهَا عَنْهُمْ إِلَى غَيْرِهِمْ وَ لَا بَلِيَّةً إِلَّا صَرَفَهَا إِلَيْهِم ـــــ خدا عزّ و جلّ را در روى زمين بندههايي پاك و خالص است كه از آسمان تحفه اي به زمين فرود نيايد جز كه خدا آن را از آن بندگان بگرداند به ديگرى، و بلايي نيايد جز اينكه آن را به سوى ايشان بگرداند. » (بحار الأنوار ، ج64 ،ص 207)
رسول خدا (ص) فرمودند: « إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَيْراً ابْتَلَاهُم ــــ چون خدا بر قومي خيري خواهد آنان را در بلا افكند. » (بحار الأنوار ، ج64 ،ص236)
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند:« لَا يَزَالُ الْبَلَاءُ فِي الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَةِ فِي جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ وَ مَا عَلَيْهِ مِنْ خَطِيئَة ــــ مصيبت و گرفتارى همواره گريبان مرد و زن مؤمن را مىگيرد و آنها در مال و يا بدن خود نقصان مشاهده مىكنند و يا فرزندان خود را از دست مىدهند و اينها براى اين است كه هر گاه در محضر پروردگار حاضر شدند گناهى نداشته باشند» (بحارالأنوار ، ج64 ،ص236)
امام صادق عليه السّلام فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ إِمَّا بِمَرَضٍ فِي جَسَدِهِ أَوْ بِمُصِيبَةٍ فِي أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ مُصِيبَةٍ مِنْ مَصَائِبِ الدُّنْيَا لِيَأْجُرَهُ عَلَيْهَا ـــــ خداوند متعال مؤمن را به مصيبت و بلاء گرفتار مىكند و او را به بيمارى در بدن» (بحار الأنوار ، ج64، ص 237)
و فرمودند: « إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَمَنْزِلَةً لَا يَبْلُغُهَا الْعَبْدُ إِلَّا بِبَلَاءٍ فِي جَسَدِه ـــــ در بهشت مقامى هست كه هيچ كس به آن جايگاه نمىرسد مگر اينكه در بدن خود ناراحتى و گرفتارى داشته باشد. » (بحار الأنوار ، ج64، ص 237)
رسول خدا فرمودند: « لَا تَكُونُ مُؤْمِناً حَتَّى تَعُدَّ الْبَلَاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مِحْنَةً لِأَنَّ بَلَاءَ الدُّنْيَا نِعْمَةٌ فِي الْآخِرَةِ وَ رَخَاءَ الدُّنْيَا مِحْنَةٌ فِي الْآخِرَة ـــــ مؤمن بايد بلاء را نعمت بداند، و نعمت را بلاء، زيرا گرفتارى دنيا ،نعمت آخرت مىآورد و نعمت دنيا، مصائب و گرفتارىها را در آخرت مىآورد » (بحار الأنوار ، ج64 ،ص237)اي رفيق شفيق!
بعضي از ما انسانها شبيه به بازيكن فوتبالي مي مانيم كه بدون هيچ شناخت و دركي از بازي فوتبال و قوانين آن , وارد زمين شده و مشغول به بازي شده ايم ؛ لذا بي هدف به هر طرف حركت كرده , دروازه ي خودي را از رقيب تشخيص نمي دهيم . از زمين خوردن خود ناله ها و شكايتها داريم و از گل خوردن , دچار يأس و نا اميدي مي شويم و ....
در حالي كه يك بازيكن فوتبال بايد بداند كه مدت زمان بازي چقدر است ؟ قوانين و احكام بازي چيست ؟ قدرت رقيب تا چه حد است ؟ او بايد بداند زمين خوردن لازمه ي بازي است اما خاتمه ي آن نيست ؛ بلكه بايد بلافاصله بلند شده , مبارزه را از نو شروع كند . هر گاه بي دقتي كرد و گل خورد بايد در فرصت باقي مانده تلاش كند و رقيب را شكست دهد و ....
دوست عزيز
بدان كه دنيا محل بازي ما در آن است و قوانين خاص خود را دارد و تا زماني كه به احكام و دستورات نحوه ي بازي در آن , آگاه نباشيم واله و سرگردان خواهيم بود و جز شكست , نصيبي نخواهيم داشت . ولي فرق اصلي بين دو مثال مذكور اينست كه ايفاي نقش در دنيا , حقيقتي است كه استعدادهاي انسان را شكوفا كرده , سعادت يا شقاوت ابدي را به بار مي آورد ؛ ولي بازي در فوتبال , تنها سرگرمي و ورزش است .
خداوند مهربان ما را آفريد و در وجود مان استعدادهاي فراواني قرار داد تا در اثر مواجهه ي با سختي ها و مشكلات , حركت صحيح و برنامه ريزي دقيق , آن استعدادها شكوفا شود و مدت زمان تلاش و كوشش در اين جهت را نيز ايام عمري قرار داد كه بتوانيم بهترين بهره را ببريم .
بعنوان مثال به يكي از قوانين حاكم بر زندگي دنيا اشاره مي كنم : - دنيا دار تزاحم و مشكلات فراوان است . انتظار زندگي كردن بدون سختي و مشكلات , انتظاري نا بجا و بدور از واقعيت است . لذا اگر با اين آمادگي , با سختيها و مشكلات روبرو شويم , تحمل سختيها برايمان راحت تر شده و بدنبال حل مشكل مي گرديم .
واقعيت ديگر زندگي اينست كه : - داشتن مال و ثروت و جاه و مقام , دليل بر دوست داشتن خداوند و عزت نيست ؛ از طرفي فقر و عدم برخورداري از جاه و جلال اجتماعي نيز دليل بر خواري و عدم علاقه ي خداوند نسبت به بنده نيست، نگاه كنيد به: فجر/15:
« فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ َو أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ» اما هر گاه خداوند انسان را آزمايش كند و به او اكرام و نعمت دهد مي گويد: پروردگارم گراميم داشت و اما هرگاه او را بيازمايد و روزيش را تنگ گيرد مي گويد: پروردگارم خوارم ساخت ؛ نه هرگز چنين نيست.....
لذا وقتي به زندگي ائمه اطهار ( عليهم السلام ) كه بهترين خلق خدا بودند نگاه مي كنيم , مي بينيم كه سراسر زندگي آنها توام با سختي و مشكلات بود ؛ اما نكته ي قابل توجه در زندگي آن ذوات مقدس و نوراني اين است كه آنها در مقابل مشكلات , سر خم نمي كردند و از پاي نمي نشستند ؛ بلكه تكليف و وظيفه ي خود را انجام مي دادند , يا سختي برطرف مي شد و يا نمي شد ! مهم اينست كه سختي ها پله هاي عروج مؤمنند ؛ بايد ياد بگيريم چگونه از اين پله ها بالا برويم .
حكمت الهي ايجاب مي كند كه هر كس راه خير و شر را بي هيچ اجباري انتخاب كند : انا هديناه السبيل اما شاكرا ً و اما كفورا ما انسان را راهنمايي كرديم يا شكر گزار خواهد بود و يا نا سپاس .
- ممكن است مشكلات به وجود آمده بنا بر حكمت الهي با شد واين سختيها آزمايش ايمان شما باشد! . در اين صورت بدان كه مورد توجه خاص خداوند هستيد ؛ چرا كه :
هر كه در اين بزم مقربتر است// جام بلا بيشترش مي دهند.
تنها كافي است نيم نگاهي به زندگي حضرت زهرا ( سلام الله عليها ) و پدر بزرگوار و همسر عزيز و فرزندان دلبندش بياندازيم و ببينيم اينها كه گل سر سبد خلقت بودند با چه مشكلاتي دست به گريبان شدند . لذا دستور حضرت حق است كه در همه چيز آنها را الگو و رهبر قرار داده و از آنها پيروي كنيم ؛ اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت كنيد .
منظور از بيان اين نكات اين نيست كه در مواجهه ي مشكلات , دست روي دست گذاشته و تنها تحمل كنيم ؛ بلكه بايد به بهترين وجه ممكن , در رفع مشكلات كوشش كرد .
اي عزيز بدان كه :
دور گردون ، گر، دو روزي بر مراد ما نرفت----------- دائما يكسان نباشد حال دوران غم مخور
با تكيه بر خداوند كه تكيه گاهي مثل او نيست و توسل بر پاكاني كه واسطه هاي فيض هستند و همچون آنان در پاكي و طهارت وجود ندارد و نيز با مشورت با صاحب نظران , به آنچه تكليفت مي باشد عمل نما و منتظر دستگيري حضرت حق باش .وبدان كه اگر گناه در زندگي وارد شود مشكلات را بدنبال دارد،سعي كنيد وظائف ديني را انجام داده واز گناهان بطور كلي دوري نمائيد تا مشكلات حل شود.
توجه توجه:
1- گاهي اوقات خواسته انسان را دير مي دهند و به تاخير مي اندازند ولي خوب و مناسب و در خور مي دهند بنا بر اين نبايد عجله داشت و نا اميد شد. هر كاري به موقع خود درست مي شود .
2- قاعده كلي اين است كه اگر چيزي زود به دست آيد انسان قدر آن را نمي داند ولي اگر پس از زحمت و سختي و جستجو به دست آيد انسان قدر آن را بيشتر مي داند و در كام انسان لذيذتر و گواراتر است
3- شما با توكل به خدا و توسل به اولياي او و به كار گيري توان و استعداد هاي جواني با عنايت حق تعالي در خواسته خود موفق خواهيد شد و به مراد خود خواهيد رسيد و در اين ترديدي نداشته باشيد .
4- گفتن ذكر نوراني لا حول و لا قوه الا بالله و نيز ذكر : يا فتاح با توجه به معناي آنها در رسيدن به خواسته ها موثر است .
5- سعي كنيد گناهي اگر در زندگي تان هست ترك كنيد و زياد استغفار بگوييد. اين ذكر كليد حل بسياري از مشكلات است و روزي را زياد مي كند.
6- نذر كنيد و از نماز و روزه كمك بگيريد. ائمه اطهار ع هنگامه مشكلات نذر روزه مي كردند. و از اين طريق حل مشكل را از خداوند مي خواستند.
7- توصيه مي كنيم با نيت خالص به زيارت امام هشتم ع برويد و از مقام ولايت ايشان در رفع مشكل كمك بخواهيد و ايشان را واسطه ميان خود و خداوند قرار دهيد.
8- شيخ ابن فهد در كتاب«عدّة الدّاعى»از امام رضا عليه السّلام روايت كرده:هركس پس از نماز صبح اين كلمات را ادا كند حاجتى نخواهد مگر آنكه برايش فراهم شود،و خداوند آنچه براى او اهميت دارد برايش آماده سازد،و آن كلمات اين است:
بِسْمِ اللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ مَا شَاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لا مَا شَاءَ النَّاسُ،مَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِنْ كَرِهَ النَّاسُ حَسْبِيَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِينَ حَسْبِيَ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ حَسْبِيَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِينَ حَسْبِيَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ حَسْبِي مَنْ هُوَ حَسْبِي حَسْبِي مَنْ لَمْ يَزَلْ حَسْبِي حَسْبِي مَنْ كَانَ مُذْ كُنْتُ لَمْ يَزَلْ حَسْبِي حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ.
به نام خدا،درود خدا بر محمد و خاندانش،كارهايم را تنها به خدا واگذار ميكنم چه خدا به حال بندگان خويش آگاه است (غافر آيه 45)پس خدا او را از نيرنگ آنها نگاه داشت،معبودى جز تو نيست،پاك و منزهى،همانا من از ستمكاران بودم، پس به درخواست او(يونس)پاسخ گفتيم و او را از غم رهانيديم و بدينسان مؤمنان را رهايى ميبخشيم[انبياء:8]خدا ما را بس است و نيكو وكيلى است پس همراه با نعمت و فضل خدا و درحاليكه هيچ آسيبى به آنها نرسيده بود بازگشتند:آنچه خدا بخواهد همان ميشود،هيچ نيرو و توانى نيست جز آنكه به خدا متكى است.آنچه خدا بخواهد آن ميشود نه آنچه مردمان بخواهند،آنچه خدا بخواهد خواهد شد گرچه مردمان خوش ندارند،پروردگار از يارى پروردگان،آفريدگار از كمك آفريدهها،روزيدهنده از لطف روزيخواران،خداى- يكتا پروردگار جهانيان كفايتم ميكند،مرا بس است آنكه به حقيقت مرا بس است،مرا بس است آنكه همواره مرا بس است،مرا بس است آنكه همواره از آنگاهكه بودهام مرا بس بوده است،مرا بس است خدايى كه معبودى جز او نيست،بر او توكل نمودم،و اوست پروردگار عرش بزرگ.جمع بندي :
1- گره افتادن در كار موضوعي درست است و با اصول و مباني اعتقادي و آيات و روايات هماهنگ و موافق است .
2- معناي گره افتادن در كار هموار نبودن مسير امور و برخورد آنها با موانع و مشكلاتي است كه سد راه به نتيجه رسيدن آنها است.
3- عوامل فراواني در ايجاد گره در كارها نقش دارند برخي شناخته شده و برخي ناشناخته هستند ولي مهم آن است كه نوعا اين گره ها نتيجه اعمال و رفتار و نيت هاي بد خود ما است و در واقع از ما است كه بر ما است .
4- بي شك مهم ترين عامل در شكل گيري اين موانع و گره ها گناهان و ترك واجبات الهي است كه توفيق را از انسان سلب كرده و موجب پيچيده شدن و برخورد امور با موانع مي شود .
5- بر همين اساس است كه در منابع اسلامي و روايات اهل بيت –ع- براي ازبين بردن اين موانع و گشودن اين گره ها دستور استغفاروتوسل به اهل بيت داده شده و اين معنايش اين است كه گناهان مانع ساز مي باشند و بايد با استغفار و طلب مغفرت از خداوند وطلب توجه از انوار اهل بيت عليهم السلام موانع و مشكلاتي را كه با گناه و معصيت ايجاد شده از ميان بر داشت و زمينه نزول رحمت و فيض الهي و مهيا شدن توفيق را فراهم ساخت .