پاسخ تفصیلی:
در پاسخ به اين سوال ابتدا بايد ببينيم گناه چيست و بعد براي مقابله با لذت گناه راهکار ارايه دهيم.
گناه در مقابل بندگي است. ما ذاتا بنده خدا هستيم و خداي متعال مولاي ما است. مولاي ما است يعني مالک و صاحب اختيار ما است و همه چيز ما از اصل وجود و صفات و کمالات و نعمت ها همه از او است. به همين دليل است که وظيفه بنده اطاعت از خداي متعال و مولاي خويش است در حالي که گناه, خروج از بندگي خدا و مخالفت با مولا و فرار از عبوديت خداي متعال و اطاعت شيطان است.
براي تصور وضعيت رابطه ما با خداوند و قبح گناه خوب است سري به تاريخ بزنيم و وضعيت بندگان معمولي را بررسي کنيم. بنده يا برده اسيري بوده است که توسط کسي خريداري و يا اسير گرفته و به خدمت گماشته مي شده است. مطابق قانون بنده به جز انجام برخي کارهاي شخصي مانند غذا خوردن و خوابيدن به مقدار لازم و مانند آن, هيچ مالکيت و اراده اي از خودش نداشته و کاملا در اختيار مولا و اطاعت اوامر و اجراي خواست او حرکت مي کرده است. در اين سيستم گاهي ممکن است بنده اي از اطاعت مولي سرپيچي کرده و خواست و اراده خود را دنبال نمايد و يا به کلي از خانه مولي فرار کند و از اطاعت و ولايت مولي خارج گردد و خود را آزاد حس کند و اصطلاحا دچار گناه شود، عاقبت چنين مخالفت و فراري عقوبت و نارضايتي مولي بوده است.
رابطه ما با خدا دقيقا چنين رابطه اي است. ما بنده خدا هستيم و خداوند مولاي ما و صاحب اختيار و مالک و خالق و رازق ما است. تا وقتي که ما در حال اطاعت خدا هستيم بنده اوييم و تحت ولايت او به سر مي بريم و در نتيجه خداي متعال از ما راضي است و به اقتضاي مولي بودن خود بنده را مورد عنايت خود قرار مي دهد.
اما اگر مخالفت کنيم و دنبال خواست خود باشيم مانند اين است که از خدا فرار نموده و از ولايت او خارج شده باشيم که طبيعتا اگر انسان از عبادت و ولايت خدا خارج شود, صيد شيطان مي گردد و چون ذاتا بنده است و نياز به مولي دارد, مجبور است تحت ولايت شيطان زندگي کند.
البته ترک گناه از دشوار ترين کارهاي ايماني است, در عين حال اگر کسي موفق شود گناه نکند هشتاد درصد راه قرب الهي را پيموده و از گردنه هاي راه ايمان گذر کرده است. ولي تا کسي انگيزه بسيار قوي نداشته باشد نمي تواند در اين کار مهم کاملا موفق شود. اکنون سوال اينجا است که اين انگيزه قوي را چگونه بايد در خود ايجاد کنيم.
در اين زمينه بايد به نقش هدف داشتن در زندگي اشاره کنيم. البته هر هدف گذاري اي توان ايجاد اين انگيزه را ندارد. بايد همان هدفي باشد که خداي متعال ما را براي آن خلق نموده و فطرت ما را همگون با آن ساخته است. قرآن کريم به صراحت هدف زندگي بندگي خدا معرفي مي کند. و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون. جن و انسان را خلق نکردم مگر براي بندگي .
پس هدف نهايي زندگي انسان بندگي خدا است و تنها اين هدف مي تواند در انسان انگيزه ايجاد کند. ما بايد به اين باور برسيم که کمال و سعادت و خوشبختي ما در دنيا و آخرت از طريق بنده خوب خدا شدن بدست مي آيد. انسان هويتا بنده خدا است. صراط مستقيم دين راه بندگي خدا است و تمام انبيا انسان را به عبادت فراخوانده اند.
اگر ما به اين باور رسيديم و تصميم گرفتيم که بنده خدا شويم و سعادت واقعي خود را در بندگي يافتيم, آنگاه انگيزه قوي اي براي ترک گناه خواهيم داشت. البته در کنار اين باور بايد بدانيم که گناه چه خسارتي به انسان در اين راه مي زند.
گناه انسان را از بندگي خداوند دور و خارج مي کند و انسان را وارد مسير شقاوت در دنيا و آخرت خواهد کرد. گناه يعني خودپرستي که نقطه مقابل بندگي و خداپرستي است. گناه مانند فرار از خانه مولي است که جز حيرت و سرگرداني براي انسان به ارمغان نخواهد آورد.
يک بنده فراري ممکن است ابتدا احساس رهايي و آزادي کند و هر کاري دلش مي خواهد انجام دهد و لذت ببرد ولي به زودي درخواهد يافت که سعادت يک بنده در بندگي است و او براي رهايي و لاقيدي خلق نشده و سرگردان و خسته به آغوش مولاي خويش بازمي گردد و قطعا پشيمان و عذر خواه خواهد بود.
دوست عزيز براي اينكه بتوانيد گناه را در خود ريشه كن كنيد و از طبعات آن رهايي يابيد نكاتي را كه در ادامه بيان مي كنيم بايد به دقت رعايت كنيد.
در اين راستا معناي توبه کاملا روشن مي شود. توبه يعني بازگشت. يعني بنده اي که فرار کرده, در اثر مشکلات دوري از خدا و اينکه پناه خود را از دست داده و رابطه اش با معبودش ضعيف شده و دچار حيرت و سرگرداني گشته, از کردار خويش پشيمان شده و تصميم به بازگشت گرفته و مي خواهد به نفس و شيطان پشت کند و دوباره با عذر خواهي و استغفار گذشته خود را جبران و رابطه خود را با معبود واقعي خود اصلاح نمايد و بنده واقعي و خوب خدا شود و سر از فرمان شيطان بپيچد.
بنابراين بندگي خدا در مقابل بندگي نفس و شيطان قرار دارد, انسان يا بايد بنده خدا باشد, يا بنده نفس اماره و شيطان و گناه نوعي فرار از بندگي خدا و احساس آزادي کاذب است. گناه کاران کساني هستند که نمي خواهند سختي بندگي خدا را تحمل کنند و خيال مي کنند اگر خود را از بندگي خدا رها کنند و از رق عبوديت الهي خارج شوند, زندگي بهتري خواهند داشت و لذت افزون تري نصيبشان مي شود, در حالي که به قول قرآن کريم: و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون. هدف و معناي زندگي انسان بندگي خدا است و سعادت و لذت واقعي او با بندگي خداي متعال و تحت ولايت او تحقق مي يابد و گناه جز لذت زودگذر مادي و شقاوت و رنج معنوي و عذاب وجدان نصيب انسان نخواهد کرد.
بايد توجه داشت همانگونه که گناه و دنيا طلبي و لذت جويي هاي مادي لذت دارد و انسان شيريني آن را احساس مي کند, بندگي خداوند هم خالي از لذت و شيريني نيست, بلکه شيريني و لذت حقيقي انسان با عبادت خدا و بندگي او تامين مي شود. لذت پايدار و عميق و معنوي اي که بندگان خدا و سالکان کوي دوست احساس مي کنند به هيچ وجه قابل مقايسه با لذت مادي زودگذر و سطحي اهل دنيا و گناه کاران نيست.
آنها به قدري غرق در لذت ارتباط و انس با خدا و اولياي او هستند که اصلا لذت هاي مادي را لذت نمي دانند. بنابراين راهکار اصلي درمان حب دنيا و لذت بردن از گناه, جايگزين ساختن آن با لذت محبت خدا و مناجات و عبادت خدا است. دين اين راهکار را به ما آموزش مي دهد. تمام انبيا انسان را به بندگي خداوند فرا خوانده اند و از اين طريق سعادت و لذت انسان را تامين کرده اند. انسان ذاتا بنده خدا است و اگر در مسير ذاتيات خود و هويت حقيقي خود حرکت کند, قطعا به سعادت و لذت واقعي دست مي يابد.
انسان از نظر ساختاري, آميزه اي از فطرت و غريزه است. فطرت انسان , او را به سوي خدا و اطاعت از او , و طبيعتش , وي را به سوي گناه و معصيت مي کشاند ؛ فالهمها فجورها و تقواها
فطرت الهي هر انساني او را در هنگام انجام معصيت و عمل زشت , مورد سرزنش قرار داده و مؤاخذه مي کند ؛ حال اگر انسان پاسخي مثبت به فطرت خويش ندهد و تابع خواست طبيعت خود گردد و به سوي گناهان روي آورد , کم کم با گناه خو گرفته و به آن عادت مي کند و بطور طبيعي در کنار آنچه که نسبت به آن معتاد شده , احساس آرامش و لذت خواهد کرد و در نبودش , رنج مي برد .
البته انسان به طور طبيعي از امور مادي لذت مي برد و اين لذت ها اگر مشروع باشد گناه نيست و مورد تاييد و رضايت خداوند است و مشکلي ندارد, اما وقتي از حد تعادل خارج شد و فراتر از خواست و اراده مولي رفت و وارد منطقه ممنوعه شد, گناه مي شود و عقوبت و نارضايتي خداوند را به دنبال دارد.
بنابراين احساس لذت از ويژگي هاي شهوت و ميل جنسي و اميال ديگر انسان است و گناه بودن در صورتي است كه آدمي در اميال و غرايز به جانب افراط كشيده شود و از حدود الاهي خارج گردد؛ انسان از بسياري از كارهاي خوب و پسنديده و همچنين اميال نفساني در حد اعتدال، لذت مي برد و براي رسيدن به لذت مجبور نيست گناه كند.
اگر کسي واقعا دوستدار خدا و اولياي او باشد و لذت عبادت و انس و مناجات با خداوند را بچشد, از دنيا و لذت هاي مادي فاصله مي گيرد و از گناه لذت نمي برد به خاطر همين هم هست که اولياي خدا گناه نمي کنند چون گناه ريشه در محبت دنيا دارد و آنها دلشان خالي از حب دنيا و جايگاه محبت خدا است .
انسان تا وقتي كه لذت عبوديت خداوند را نچشيده و اسير هوي و احساس و عشق و دوست داشتن هاي خود است و تا زماني كه در جاذبه ي محبت كسي و يا لذت عملي قرار دارد, توان رهائي و خلاصي از دولت و سلطنت او را ندارد و يا حداقل بسيار دشوار است.در ادامه پاسخ و پس از بيان راهکار اصلي به چند راهکار و دستورالعمل ديگر اشاره مي کنيم:
1- رفع غفلت و کسب آگاهي:
اصلي ترين روشي كه اسلام در مورد ساخت و ساز انسان و تهذيب نفساني و اعتقادي و عملي او پيشنهاد نموده است استفاده از همين روش علم درماني است . اگر در اسلام علم و دانش فريضه شمرده شده است و آيات و روايات وارده در فضيلت علم و عالم افزون از هر باب ديگري است , به خاطر همين است كه راه اصلي معالجه ي امراض آدمي از طريق علم و آگاهي ميسر است , همانگونه كه ريشه ي تمامي بيماريها, شوربختي ها و شقاوتمندي انسان در جهل و بي خبيري او مي باشد.
گناه ناشي از غفلت است , غفلت همان خواب روحي اي است كه در اثر جهل و بي خبري عارض انسان مي شود. خوابي كه تنها راه علاج آن نور يقظه است و يقظه هم چيزي جز بيداري و آگاهي حاصل از دانش و بينش نمي باشد.
تا انسان غافل است مرتكب گناه مي شود و از آن لذت مي برد و وقتي كه بيدار شد, ديگر نه از گناه لذت مي برد و نه حاضر است مرتكب آن شود, مانند كسي كه چون نمي داند درون شربت زهر ريخته اند آنرا مي نوشد و لذت مي برد در حالي كه اگر بداند هرگز به سراغ آن نمي رود.
در ميان علوم , اصلي ترين علومي كه مايه ي حيات انسان است و آدمي را از خواب غفلت بيدار مي نمايد, علوم اساسي پنج گانه اي است كه در واقع پاسخ گوي پنج سوال اساسي و كلي انسان در زندگي است ; يعني خدا آگاهي - خود آگاهي - جهان آگاهي - دين آگاهي و سرانجام آگاهي .
انسان اگر بداند كه خداي عالم همان وجود بسيطي است كه بر تمام هستي سريان دارد. و با سريان وجود او علم و قدرت و سمع و بصر او نيز سريان دارد واقف خواهد شد كه حق تعالي از درون و بيرون ناظر احوال و افعال بندگان خود است و در تمام ذرات هستي حضور دارد, هرگز جرئت و جسارت نخواهد داشت كه در محضر چنين خداي آگاه و مقتدري عصيان و سركشي و مخالفت نمايد.
انسان اگر بداند خداي عالم با تمام اسما و صفات و كمالاتش در انسان تجلي نموده است و او را خليفه خود در زمين قرار داده و در وجود او استعداد ولايت و احاطه و تسلط علمي و عملي بر ماده ي كائنات را به وديعت نهاده است , حاضر نخواهد بود با معصيت و خطا نسبت به خالق خويش خود را از مقام قرب به حق تعالي محروم ساخته و تا سر حد حيوانات و حتي پائين تر از آنها ساقط نمايد.
آدمي اگر بداند حق تعالي جهان هستي را به خاطر او آفريده و آن را در تسخير انسان قرار داده است تا با استفاده از آن به كمال نهائي خويش كه قرب و خلافت و ولايت حق است برسد, ديگر نمي تواند بپذيرد كه همواره با گناه و معصيت راه دوري و نقصان خويش را طي نمايد و خود را از چشم خداي عالم و اولياء مقربين بيندازد و خوار و خفيف نمايد.
اگر انسان واقف شود كه دين برنامه ي سعادت و كمال اوست و راهي است كه مستقيما او را به قرب و لقاء پروردگار عالم مي رساند و حيات جاودان آخرتي را برايش به ارمغان مي آورد, حاضر نمي شود كه با گناه و سرپيچي و خروج از اين مسير, زمينه شقاوت و هلاكت خويش را فراهم نمايد; زندگي جاودان آخرتي و لقاء پروردگار را از دست بدهد و خود را دچار سرنوشتي شوم و عذابي دردناك نمايد.
اگر انسان بداند كه آنچه مي كند و مي شنود و مي گويد و مي بيند تمام موادري هستند كه باطن و حقيقت او را مي سازند و هر شخصي حال گفتار و رفتار و پندار خود است و همين محصول است كه در ظرف آخرت به صورت جهنم يا بهشت ظهور خواهد نمود, حساسيت بيشتري نسبت به گناه و عمل و صفت زشت و پليد اهل دنيا و عقايد باطل ايشان خواهد داشت.
2- عملگرايي, تعبد و بندگي:
مرحله بعدي اين است كه براي خود برنامه عملي داشته باشيم و با انجام واجبات و ترك گناه لذت بندگي خدا را بچشيم. اگر كسي لذت قرب به خدا و عبوديت خداوند را بچشد هرگز از گناه و لذت هاي مادي راضي نخواهد شد و حاضر نمي شود لذت مناجات با خدا و رابطه با اهل بيت (عليهم السلام) را با لذت گناه و نگاه به نامحرم و مانند آن عوض كند.
3 – جايگزيني لذت حلال بجاي شيريني گناه:
روي آوردن به طبيعت سبز , رودخانه , جنگل و... بهره مندي از لذتهاي حلال و پاک ؛ استفاده از آنچه که خداوند حلال کرده و عادت در بهره مندي از لذات حلال , به جاي بهره مندي از گناهان , مي تواند کم کم شيريني گناه را از دل بيرون برد .
بعنوان مثال اگر علاقه ي شديد به گوش دادن موسيقي حرام داريد و از آن لذت مي بريد , مي توانيد به جاي آن از موسيقي حلال استفاده کنيد .
اي عزيز ! بدان که نفس انسان مانند کلب معلم است ؛ يعني سگ تعليم ديده اي است که به هر چه عادتش دهي با همان خو مي گيرد , اگر به بهره مندي از نعمتهاي الهي و لذات حلال و طيب , عادتش دهي با همان مأنوس خواهد شد و اگر به لذت بردن از گناه خو بگيرد , به آن دلشاد مي شود .
4 – انديشيدن در خصوص گناه و تبعات آن:
امام علي ( عليه السلام ) فرمودند : در شگفتم از مردمي که از غذا پرهيز مي کنند چون مي ترسند به سلامتي شان آسيب برساند , چگونه از گناهان که آنها را به آتش مي افکند پرهيز نمي کنند ! ميزان الحکمه / ج 4 / ص 1883
انديشه کردن در عاقبت گناه , لذت آنرا نيز از بين مي برد . انساني که يقين دارد فلان غذاي لذيذ , مسموم است و سلامتي او را به خطر مي اندازد از آن اجتناب مي کند و در صدد خوردن و لذت بردن از آن بر نمي آيد . اگر گناه مي کنيم و چه بسا از آن لذت مي بريم بدليل آن است که نه گناه را مي شناسيم و نه از تبعات شوم آن آگاهيم . لذا آيه ي کريمه مي فرمايد : به کارهاي زشت چه آشکار و چه پنهان نزديک نشويد لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن. سوره ي انعام / 151
لذا خردمندان و مؤمنان حقيقي , نه تنها گناه نمي کنند بلکه به آن نزديک نمي شوند ؛ چرا که به عاقبت شوم آن يقين دارند و بالنتيجه از گناه , لذت نمي برند بلکه بالعکس . البته لازم به ذکر است که رسيدن به اين رتبه و مقام , با تلاش و زحمت و مجاهده فراهم مي گردد.
5 – تلاش در جهت دوستي بيشتر با اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم السلام ):
محب , اگر در محبتش صادق باشد , نسبت به آنچه محبوب دوست دارد , علاقمند شده و از آنچه محبوب منزجر است , نه تنها دوري مي کند بلکه او نيز منزجر مي شود .
دوست عزيز , اگر صادقانه از آنچه که مي دانيد حرام است , اجتناب کنيد و در اين مسير ثابت قدم باشيد و با توکل بر خدا و توسل به اهل بيت ( عليهم السلام ) بويژه امام عصر ( عج الله تعالي فرجه الشريف ) و از آن ذوات مقدسه محبت شديدشان را طلب کنيد , خواهيد ديد که محبت آنها رفته رفته در قلبتان بيشتر خواهد شد و در اثر شدت اين محبت , علاقه ي به آنچه محبوب مي پسندد و انزجار از آنچه او دوست نمي دارد نيز , در دل شما ايجاد خواهد شد ؛ تا کار به جايي مي رسد که دل محب , تنها خانه ي يار مي شود و لا غير .
6 – همنشيني و دوستي با مؤمنين راستين:
دوستي با کساني که اهل طاعت الهي و اجتناب از معاصي هستند , در نحوه ي نگرش و رفتار انسان با گناهان , تأثير بسيار زيادي دارد ؛ در واقع اين مورد نيز در طول مورد چهارم يعني دوستي با اهل بيت ( عليهم السلام ) است . وقتي انسان با اهل طاعت , رفت و آمد داشته باشد و محبت اين افراد را به دل راه دهد , کم کم در پي تأثير پذيري از اين افراد , از گناهان اجتناب کرده و قبح معاصي برايش آشکار مي شود و همانطور که قبلا ً اشاره شد با ترک معصيت به طور مستمر و مداوم , محبت آن نيز از دل بيرون خواهد رفت ؛ چرا که : هر آنچه ديده بيند دل کند ياد .
7 – حضور در جلسات وعظ و خطابه ي علماء و مطالعه ي کتابهاي اخلاقي بزرگان:
بسياري از گناهاني که مردم انجام مي دهند و يا لذتي که از انجام گناه مي برند به اين دليل است که از حقيقت گناه و تبعات ناخوشايند آن آگاهي ندارند . با حضور در جلسات درس اخلاق و مطالعه ي کتابهاي بزرگان در اين خصوص , به مرور زمان بينش انسان نسبت به گناه , بينشي واقع گرايانه خواهد شد و با توجه به اين قاعده که حقيقت انسان , همان حقيقت انديشه ي اوست , چنين کسي وقتي قبح گناه را باور کند , ديگر نه اثري از گناه باقي مي ماند و نه لذت آن .
8- خواندن نماز در اول وقت و با حضور قلب:
اگر كار اهمى با نماز اول وقت در تعارض نباشد نماز اول وقت را ترك نكنيد. روايات و نيز بزرگان نماز اول وقت را اكيدا سفارش كردهاند. امام صادق(عليه السلام) مىفرمايند: كل صلاة وقتان: اول و آخر، فاول الوقت افضله و ليس لاحد ان يتخذ آخر الوقتين وقتا الا من عله و انما جعل آخر الوقت للمريض و المعتل و لمن له عذر و اول الوقت رضوان الله و آخر الوقت عفو الله؛ براى هر نمازى دو وقت است: اول وقت و آخر وقت پس اول وقت برتر و با فضيلتتر است و براى كسى نشايد كه آخر وقت را وقت (نماز) اتخاذ كند مگر از روى علتى و آخر وقت فقط براى شخص بيمار و ناتوان و كسى كه داراى عذرى است مىباشد و اول وقت خشنودى خدا را در بردارد ولى آخر وقت عفو خدا را» (ميزان الحكمه، ج 5، ص 401، ح 10390)
خواندن نماز در اول وقت آنهم با حضور قلب و حتي الامکان در مسجد و به جماعت, تاثير بسيار زيادي در توفيق بر ترك گناهان دارد. لذا تمام تلاش خود را در بجا آوردن نماز در اول وقت, بكار گيريد. البته در اوايل كمي مشكل به نظر مي رسد؛ اما با تكرار, پس از مدتي مشاهده خواهيد كرد كه خواندن نماز, در اول وقت نه تنها مشكل نيست, بلكه اگر آن را در وقت خود بجا نياوريد همچون كسي مي مانيد كه چيزي را گم كرده است.
9- بهرهگيرى از ثقل اكبر , يعني قرآن كريم و انس با آن:
تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانيت بخشيده و معنويت مىدهد و آشنايى با معارف آن (هركسى در حد خودش حتى در حد ترجمه) موجب رشد روحى مىگردد. زيرا معارف قرآن و آياتش نسخههايى است براى درمان دردها و مشكلات.
10- بهرهگيرى از ثقل اصغر , يعني ائمه هدا(عليهم السلام) و توسل به ايشان:
بايد توجه داشت كه توسل به حضرات معصومين(عليهم السلام) هم خود توجه به حق تعالى و عالم ملكوت است و هم زمينه ساز بهرهگيرى بيشتر از فيض ربوبى و كسب توفيقات بيشتر. بنابراين نمىتوان چنين پنداشت كه به ائمه(عليهم السلام) توسل داشتهايم ولى جوابى نگرفتهايم. زيرا همان توفيق توسل خود توجه به حق بوده است و مايه دورى از غفلت؛ و چه بسا كه همين روحيه كمال خواهى و به دنبال معنويت بودن از آثار و بركات همان توسلات باشد كه بايد ادامه يابد. چه بسيارند كسانى كه از غفلت خود نيز غافلند و يا پس از توجه در صدد درمان بر نمىآيند. از اين رو بايد سپاسگزار نعمتها و معنويات به دست آمده بود و درخواست استمرار و افزايش آن را از خداوند داشت.
11- دائمالوضوء بودن:
سعى كنيد هميشه وضودار باشيد. دوست عزيز, وضو همچون آبي است كه بر آتش شهوات و تمايلات نفساني ريخته مي شود.
12- به ياد مرگ و ضرورت آمادگي براي آن باشيد:
هفتهاى يك بار به زيارت اهل قبور مؤمنين و شهداى عزيز برويد و روزى چند دقيقه در مكانى خلوت واقعيت مرگ و رفتن از دنيا ونياز به توشه آخرت را در دل خود با فكرى عميق جا بيندازيد و اگر غفلت شما آن قدر زياد نيست حداقل هفتهاى يك بار نيمساعت را به اين فكر اختصاص دهيد مخصوصا اگر اين فكر در خود محيط قبرستان باشد.هدف اين است كه دل تكان بخورد و رغبت خود را به دنيا كم كند و به فكرآخرت و عالم قبر و قيامت بيفتد.
همچنين در اولين فرصت به غسالخانهي محل خود برويد و عاقبت همه را ملاحظه كنيد. اين جسم كه اين قدر به آن اهميت ميدهيم و براي زيبايي و لذت آن ميكوشيم عاقبتش مرگ است.
اين جملات در روايات آمده است: از لحظهاي ياد كنيد كه شما را تنها در حفرهاي تنگ و تاريك رها ميكنند و حشرات از هر سو به سوي اين جسم لطيف حمله ميبرند. اولين جايي از بدن كه فاسد ميشود چشم است. از لحظهاي ياد كنيد كه چشمان زيباي شما از حدقه خارج ميشود و به روي سينه ميافتد. بايد براي ظلمت و تاريكي قبر و تنهايي آن بسيار گريست. همين صورت و حفرههاي بيني و چشم و دهان جولانگاه كرمها ميشود و از سوراخي به سمت ديگري ميروند.
واقعا ياد مرگ لذتها را نابود ميكند. در قبر ما هستيم و اعمالمان. باطن اعمال ما مونس ما تا قيامت خواهد بود. هر كسي از كارهاي خود مطلع است. مونس تنهايي و وحشت شما در قبر چيست؟
13- پرهيز از مجالست و همنشينى با اهل دنيا و دور از معنويت:
چه آنكه از رسول اكرم(صلي الله عليه و اله) نقل شده است كه فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنيا قلبم زنگار گرفته و مكدر مىشود و براى جبران آن روزى هفتاد مرتبه استغفار مىكنم». خداوند نيز در سوره «نجم آيه 29»مىفرمايد: فاعرض عن من تولى عن ذكرنا و لم يرد الا الحيوه الدنيا. پس از كسانى كه از ياد ما روى گرداندند و جز زندگى دنيا را نخواستند اعراض كن و روى بگردان.
ارتباط با افرادي كه شما را تشويق به گناه مي كنند, يا خود اهل گناه و معصيت هستند, مانعي بزرگ در ترك گناهان است.
14- مشغول كردن نفس به امور مثبت:
گفته شده كه نفس, كلب معلم است؛ يعني نفس را به هر چه تعليم دهي, با همان خو گرفته و عادت مي كند هيچ انساني از ابتدا به انجام معاصي عادت ندارد؛ بلكه با تكرار و اصرار بر گناهان, با آن خو مي گيرد.
حال اگر شما دوست عزيز با كمي زحمت, عادت هاي منفي خود را تغيير دهيد و آن ها را به عادت هاي مثبت تبديل كنيد, پس مدتي خواهيد ديد كه ذائقه ي شما تغيير كرده است و بجاي لذت بردن از گناه, از اطاعت خدا و مسائل معنوي لذت مي بريد.
مثلا وقتي طبق عادت گذشته, فكر گناه به سراغتان آمد, با پناه بردن از عمق جان به خداي مهربان و گرفتن وضو, فكر خود را به امري خوب و معنوي مشغول كنيد. تكرار اين كار به مرور زمان علاقه به امور معنوي و انزجار از گناه را به ارمغان خواهد آورد.
15- پر كردن وقتهاي خالي با مطالعه:
اگر كسي بخواهد در اين راه ثابت قدم بماند بايد دائما بر آگاهي و ايمان خود بيافزايد. توصيه مي كنيم كه سير مطالعاتي داشته باشيد و در حوزه هاي زيل مطالعه نماييد:
اعتقادي و انديشه اي, اخلاق اسلامي, زندگي, سياسي و اجتماعي, تاريخ و تمدن اسلامي, متون ديني. در اين زمينه مي توانيد از سير مطالعاتي شهيد مطهري استفاده نماييد.
16- انجام مستحبات نشاط آور:
از ميان مستحبات از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى كميل و ندبه و... فقط و فقط آنهايى را انجام دهيد كه براى شما نشاطآور است و از تحميل نفس بر مستحبات پرهيز كنيد فقط به اقبال قلب بنگريد هر عمل مستحبى كه قلب بدان اقبال داشت و برايتان نشاطبخش و حالآور بود به همان اكتفا كنيد.
17- خشكاندن گناه از ريشه:
ريشه ي بسياري از گناهان, در نگاه است؛ پس با عادت دادن خود, به ترك نگاه حرام ريشه ي گناهان را بخشكانيد؛ چرا كه: هر آنچه ديده بيند دل كند ياد؛ پس چشم خود را از گناه ببنديد تا آسوده و آزاده شويد.
18- ازدواج, اساسي ترين و بهترين راه ترك گناهان شهواني:
اگر بخاطر مشكل مالي نمي توانيد ازدواج كنيد, بهتر است به معتمدين و روحاني مسجد محل زندگي خود, مراجعه كنيد و با مطرح كردن مشكلتان و بيان ويژگيهاي فرد مورد نظرتان براي ازدواج, از آنها كمك بگيريد. با توكل به خدا و توسل به اهل بيت عصمت و طهارت( عليهم السلام) انشاء الله دختري مومن و كم توقع نصيبتان خواهدشد.
اقدام به ازدواج, براي مصون ماندن از گناه, هيچ منافاتي با انتخاب همسري شايسته و تشكيل زندگي ندارد.
19- نفس انسان مانند حيوان سركش است و براي تربيت آن لازم است مدتي سختي بكشيد. اگر به گناه عادت كرده بايد تا چند روزي كه گناه نكردن برايش عادي ميشود بسيار مراقب خود باشيد. اگر بتوانيد اين چند روز را از خود مراقبت كنيد، از سركش طوفاني نفس گذشتهايد و ادامه راه عادي و آسانتر ميشود.
20- آخرين نكته در باب توسل جستن به چهارده معصوم عليهم السلام است. از امام زمان عليهالسلام و ياد آن بزرگوار و نظارت آن حضرت غافل نباشيد. با ايشان سخن بگوييد و درد و دل كنيد. ايشان بر احوال ما نظارت و اطلاع كامل دارند. مبادا با كارهاي خود آن حضرت را برنجانيم و آزارشان بدهيم. حضرت بسيار مهربان هستند و دوستان خود را نااميد نميكنند. ياد آن حضرت و سخن گفتن با ايشان در خلوت ها موجب آرامش و تقرب به خداي متعال است.کتابهاي زير براي مطالعه سفارش مي شود :
- سلسله درسهاي اخلاق آية الله مشکيني
- کتابهاي شهيد دستغيب
- گناه شناسي استاد قرائتي
- کتابهاي چند جلدي استاد کريم محمود حقيقي