با سلام به شما پرسشگر گرامي؛
دربارهي اين حديث كه دربارهي موت اختياري است به چند معني مي توان اشاره كرد:
الف) يعني انسان قبل از آن كه بميرد و از اين دنيا كوچ كند و حقائق براي او روشن شود; با زحمت و رياضت و تلاش و جديت و اختيار بتواند آن حالات بعد از مرگ براي او حاصل شود و حقائق براي او روشن شود كه اين حديث شريف هم اشاره به همين مطلب دارد كه فرمود: ((موتوا قبل ان تموتوا; قبل از آن كه بميريد; بميريد)) يعني, قبل از آن كه عالم بعد از اين عالم را مشاهده كنيد به مرحله اي برسيد كه بتوانيد مشاهده كنيد. قبل از آن كه به شما بفهمانند كه همه چيز در يد قدرت خدا است, خود در اين دنيا اين مطلب را بدان كه ((لاحول ولا قوه الا بالله العلي العظيم)) كه اين يك نمونه از موت اختياري است كه انسان بينش حاصله پس از مرگ را دارد ولي در بين مردم زندگي مي كند. چنين فردي احوال انسان ها را مي داند و افراد را مي شناسد و از حقيقت افراد خبر مي دهد و از آينده و گذشته گاهي خبر مي دهد و... در زمان پيامبر(ص) مي توان به زيدبن حارثه اشاره كرد كه حضرت فرمود: كيف اصبحت يا زيد؟ او در پاسخ عرض كرد: «اصبحت علي يقين»...
مولوي اين حديث را به شعر درآورده (دفتر اول , ج 1, ص 216):
گفت پيغمبر صحابي زيد را | كيف اصبحت اي صحابي با صفا |
گفت عبدا مؤمنا, باز اوش گفت | كونشان از باغ ايمان گر شكفت |
گفت تشنه بوده ام من روزها | شب نخفتستم زعشق و سوزها |
تا روز و شب گذر كردم چنان كه | از اسپر بگذرد نك سنان |
نمونه آن را در زمان خودمان مي شود به آيت الله بهاء الديني اشاره كرد كه گاهي با ارواح سخن مي گفت و در گفتگوي آنها شركت مي كرد. (براي آگاهي بيشتر به كتاب آيت بصيرت كه به بعضي از احوالات ايشان اشاره كرده است مراجعه شود)
خلاصه راه رسيدن به اين موت اختياري همان تقوي و تحصيل سنخيت با عالم ارواح و روحاني شدن جسم انساني است. به قول سعدي:
نابرده رنج گنج ميسر نمي شود | مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد |
ب) گاهي براي انسان حالاتي پيش مي آيد كه روح ارتباطش را با بدن قطع مي كند، اما نه به طور كامل; يعني به طور كامل انسلاخ از بدن حاصل نمي شود و الا موت طبيعي پيش مي آيد. اين چنين حالتي براي انسان زياد پيش مي آيد و حكايات در اين زمينه فراوان است كه به نمونه اي از آن اشاره مي شود. آيت الله استاد حسن زاده آملي در كتاب انسان در عرف عرفان, ص 24, تحت عنوان واقعه 5 قضيه اي از خودشان نقل مي فرمايند كه عين عبارت را نقل مي نماييم:
((صبح دوشنبه 21 ربيع الثاني سال 1398 هجري قمري بعد از نماز صبح در حال توجه -توجه اشاره به نشستن خاص و خواندن آياتي خاص در زمان خاص مي باشد كه معمولا به دستور استاد عمل مي شود- نشسته بودم در اين بار واقعه اي بسيار شيرين و شگفت روي آورده است كه به كلي از بدن طبيعي بي خبر بودم و مي بينم كه خودم را مانند پرنده اي كه در هوا پرواز مي كند به فرمان و اراده و همت خودم به هر جا كه مي خواهم مي برم. تقريبا به هيئت انسان نشسته قرار گرفته بودم و رويم به سوي آسمان بود و به اين طرف و آن طرف نگاه مي كردم. گاهي به سوي زمين نظر مي كردم در اثناي مسير مي بينم كه درختي در مسير پيش روي من است خودم را بالا مي كشيدم يا از كنار آن عبور مي كردم؛ يعني خودم را فرمان مي دادم كه اين طرف برو يا آن طرف برو يا كمي بالاتر يا پايين تر، بدون اين كه با پايم حركت كنم؛ بلكه تا اراده من تعلق به طرفي مي گرفت، بدنم در اختيار اراده ام به همان سمت مي رفت. وقتي به سوي مشرق نگاه مي كردم ديدم آفتاب است كه از دور از لاي درختان پيدا است و فضا هم بسيار صاف بود. تا اين كه از آن حالت به در آمدم و خيلي از توجه اين بار لذت بردم)).
در اين كتاب به نمونه هاي زيادي اشاره شده است كه روح از بدن مفارقت مي كند. كه حضرت ايشان فرمودند هر چه مراقبت قوي تر باشد اثر حال توجه بيشتر و لذيذتر و اوضاع و احوالي كه پيش مي آيد صافي تر است.
پاك شو صافي شو از چاه طبيعت به در آي | كه شفائي ندهد آب تراب آلوده |
و نمونه اي ديگر آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني در كتاب فلسفه بشري و اسلامي وقتي كه براي اثبات روح دلايلي ذكر مي كند يكي از دلايل را چنين مي فرمايد: چه بگويد كسي كه خودش مشاهده كرده است كه روح از بدن خاكي جدا شده و همانند لباسي كه انسان روي جا لباسي مي گذارد و او را تماشا مي كند. من كناري ايستاده و به بدن مادي نگاه مي كنم؛ كه از اين نمونه قضايا فراوان است كه ذكر آنها موجب اطاله سخن مي شود.
ج) معناي سومي كه مي شود براي موت اختياري نمود اين كه انسان بتواند با اختيار خود روح را هر كجا كه خواست بفرستد و هر زماني اراده كرد بتواند تخليه روح, تجريد روح, انسلاخ روح, يا موت اختياري انجام دهد كه اين كار بسيار سنگين و مشكلي است و براي هر كس حاصل نمي شود، مگر اين كه به درجات بسيار عالي و متعالي رسيده باشد كه چنين شخصي مي تواند طي الارض هم داشته باشد.
به هوس راست نيايد به تمنا نشود | كاندرين راه بسي خون جگر بايد خورد |
كه معمولا اين افراد خودشان را كمتر در معرض شناسايي قرار مي دهند و براي خواص و نزديكان و ياران امام زمان (عج) نقل شده است كه چنين حالاتي دارند و به كمك كساني كه از حضرت استغاثه مي خواهند مي شتابند. شايد به نمونه اي كه بشود اشاره كرد مرحوم قاضي (ره) استاد علامه طباطبايي كه شاگردان زيادي تربيت كرد كه همه اهل فضل و تقوي و معنويت بودند يا مرحوم حسينقلي همداني. خلاصه اين كه اين حالات براي كسي حاصل مي شود كه همانند مرده در دست غسال, خود را در تحت اراده و مشيأت الهي بدانند, آن هم نه به اميد رسيدن به كمالات و كرامات بلكه به خاطر انجام وظيفه! به قول حافظ:
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن | كه خواجه خود صفت بنده پروري داند |
كتاب هاي آيت الله حسن زاده آملي و آيت بصيرت و كتاب روح مجرد كه در حالات يكي از شاگردان مرحوم قاضي (ره) است مي تواند شما را بيشتر راهنما باشد.
د) معنا يا گونه چهارم آن است كه انسان با اراده خود بميرد همانطور كه ديگران به موت طبيعي مي ميرند. شبيه اين وضعيت را در مورد عمل عارفي ناشناخته گفته اند كه موجب بيداري و تنبه عطار نيشابوري شد و مسير زندگي او را تغيير دارد. اين مسأله هيچ تنافي با آيات و روايات مربوط به مرگ ندارد و نسبت آن با آيات و روايات، شبيه نسبت فعل اختياري انسان با آيات و روايات مربوط به قضا و قدر الهي است.
ذ) معناي ديگر آن مرگ سرخ يا شهادت است. شهادت را از اين جهت مرگ اختياري مي گويند كه مجاهد راه خدا با آگاهي و اختيار خود براي دفاع از كيان اسلام و مسلمانان به ميدان مبارزه با كفر و ظلم مي رود و جان خويش را در اين راه فدا مي كند.
و اما در پاسخ به سؤال دوم شما بايد گفت:بله تا جايي كه امكان دارد بهتر است بيان نشود؛ الا به كسي كه بتواند آن خواب را برايتان تعبير كند.موفق و مؤيد باشيد.