دوست گرامي. دليل اصلي گم كردن هويت جهل و ناداني نسبت به هويت الهي انسان و عدم خودشناسي عميق ديني است، البته عوامل فراواني در سيستم تربيتي و هدايتي و فرهنگي و اجتماعي ما وجود دارد كه باعث شده به صورت شفاف نتوانيم هويت خود را درك كنيم و در مسير احيا و وصول به مقاصد آن گام برداريم. براي شناخت هويت الهي انسان كه ريشه تمام ابعاد هويتي او است يك راه وجود دارد كه قرآن كريم به صورت شفاف به آن اشاره كرده است و آن هدف خلقتي انسان است. اگر ما به راز آفرينش خودمان به صورت شفاف پي ببريم، هويت اصلي خود را مي شناسيم و اگر در مسير آن حركت كنيم، به رشد نهايي مي رسيم و كامل مي گرديم. راز آفرينش انسان در قرآن كريم عبادت و بندگي معرفي شده است. قال الله تبارك و تعالي : «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون»( ذاريات:56)« من جن و انس را نيافريدم جز براي اين كه عبادتم كنند (و از اين طريق تكامل يابند و به من نزديك شوند) .
آيه مورد بحث روي مسالهي عبوديت و بندگي تكيه ميكند، و با صراحت تمام آن را به عنوان هدف نهايي آفرينش جن و انس معرفي مينمايد.
البته اهداف ديگري نيز براي زندگي انسان در قرآن كريم معرفي شده است، اما هدف اصلي همان «عبوديت» است كه در آيه مورد بحث به آن اشاره شده، و مسالهي «علم و دانش» و «امتحان و آزمايش» اهدافي هستند كه در مسير عبوديت قرار ميگيرند، و «رحمت واسعهي خداوند» نتيجهي اين عبوديت است.
به اين ترتيب روشن ميشود كه ما همه براي عبادت پروردگار آفريده شدهايم، اما مهم اين است كه بدانيم حقيقت «عبادت» چيست؟
آيا تنها انجام مراسمي مانند ركوع و سجود و قيام و قعود و نماز و روزه منظور است؟ يا حقيقتي است ماوراي اينها؟ هر چند عبادات رسمي نيز همگي واجد اهميتند.
معني عبد در لغت
براي يافتن پاسخ اين سئوال بايد روي واژهي «عبد» و «عبوديت» تكيه كرد و به تحليل آنها پرداخت.
«عبد» از نظر لغت عرب به انساني ميگويند كه سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، ارادهاش تابع ارادهي او، و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالك چيزي نيست، و در اطاعت او هرگز سستي به خود راه نميدهد. و به تعبير ديگر «عبوديت» ـ اظهار آخرين درجهي خضوع در برابر معبود است،و به همين دليل تنها كسي ميتواند معبود باشد كه نهايت انعام و اكرام را كرده است و او كسي جز خدا نيست. بنابراين عبوديت نهايت اوج و تكامل يك انسان و قرب او به خدا است. عبوديت نهايت تسليم در برابر ذات پاك او است.
عبوديت اطاعت بيقيد و شرط و فرمانبرداري در تمام زمينههاست و بالأخره عبوديت كامل آن است كه انسان جز به معبود واقعي يعني كمال مطلق نينديشد جز در راه او گام برندارد، و هر چه غير او است فراموش كند حتي خويشتن را ! همچنين از تمامي آموزه هاي ديني استفاده مي شود كه كمال و سعادت انسان در اين دنيا و نيز در آخرت از طريق عبادت و بندگي تامين مي شود، به خاطر همين است كه در آيات فراواني از قرآن كريم اشاره شده است كه تمامي انبياي الهي بدون استثنا انسان را به پرستش پروردگار عالم فراخوانده اند، و لقد بعثنا في كل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت. و هر آينه در هر امتي رسولي را برانگيختيم تا به امت خود بگويد كه: خداي را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد. (نحل، آيه 36) از آن رو مي توان به صراحت باور داشت كه : هدف زندگي انسان چيزي جز عبادت و بندگي خداوند نيست.
از ديدگاه قرآن كريم هدف نهايي انسان در زندگي، قرب الي الله يا همان خدايي شدن انسان از طريق عبادت توحيدي و انس با خداوند است؛ «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون؛ و جن و انس را نيافريدم مگر براي عبادت». فايده و اثر عبادت نيز انس با معبود و نزديك شدن به صفات و كمالات او است. براي هدفگذاري در زندگي بايد به گونه اي برنامه ريزي نمود كه تمامي اهداف جزئي زندگي در مسير بندگي و قرب الي الله توجيه و سازمان دهي شود، تا انسان بتواند در اين مسير به كمال و سعادت واقعي خودش دست يابد.معناي عبادت:
معناي عبادت و حقيقت آن به معناي زندگي خيلي نزديك است. زندگي يعني شدن و عبادت يعني مانند معبود شدن. عبادت يعني كارهايي كه انسان را به خداوند نزديك و شبيه مي كند. يعني كمك گرفتن از او براي نزديك شدن به او. ما به طور كلي در هر حالي كه سعي مي كنيم مانند كسي شويم، در حقيقت داريم او را عبادت مي كنيم.
ممكن است توجه نداشته باشيم، ولي خيلي وقتها دوستمان را عبادت مي كنيم وقتي كه سعي مي كنيم مانند او فكر يا عمل كنيم. بعضي ها از اخلاق و رفتار مثلا يك هنر پيشه تقليد مي كنند و آرزوي شان اين است كه مثل او بشوند، اينها همه رفتار پرستشي است.
منتهي انسان موجود بي نهايتي است كه كمال او در پرستش كامل مطلق است و پرستش خداوند به عنوان معبود حقيقي است كه او را ربوبيت و هدايت مي كند و به صورت يك انسان كامل در مي آورد.
چرا عبادت بت ممنوع شده است، چون بت خيلي حقير و ضعيف است و چيزي ندارد كه به انسان بدهد. ما با پرستش بت به كدام كمالات او مي خواهيم برسيم. بت نمي تواند انسان را بزرگ كند، بلكه او را حقير و ناچيز خواهد ساخت.
بت هاي انساني هم ضعيف و ناقص هستند و نمي توانند اشتهاي عظيم آدمي را در رسيدن به كمال مطلق ارضا نمايند، لذا پرستش انسان هم ممنوع شده است، مگر اطاعت از انسان هاي خاصي كه در اثر قرب به خداوند، از كمال جامع انساني بهره دارند، و مي توانند در اين مسير راهنما و زمينه ساز وصول به خداوند باشند، مانند انسان هاي كامل معصوم كه پيروي و اطاعت آنها در مسير اطاعت خداوند و الهي شدن انسان است. پرستش آنها در حقيقت پرستش خدا است و چيزي جز آن نيست.
بنابراين هدف زندگي انسان، نزديك شدن به كمال مطلق از طريق بندگي و اتصاف به صفات و كمالات او و قدرت گرفتن از خداي متعال است.
البته انسان مظهر است و خداوند ذات هستي است و هيچ گاه مظهر، ذات، نخواهد شد، بنابراين بحث خدا شدن مطرح نيست، ولي آدمي از طريق اتصاف به صفات او مي تواند هر چه بيشتر او را در خويش ظهور دهد و به او نزديك و شبيه شود.
عباراتي مانند قرب الي الله، به خدا رسيدن، توحيد عملي، وصول به حق و يا تكامل، همه در همين راستا است و چيزي جز اتصاف به كمالات و صفات الهي و تقويت آنها در خود نيست.
از اين منظر انسان كامل، يعني كسي كه مظهر جامع صفاتي همچون حيات، علم، قدرت، اراده و ساير كمالات الهي شده و توانايي بكار گيري آنها را در خويش و جامعه بدست آورده است.
علامت تحقق كمال در انسان كامل، تحقق قدرت ولايت و مديريت ولايي بر جوامع انساني و تاثير گذاري مثبت در جامعه (ولايت تشريعي) و ايجاد تحول و تغيير در طبيعت و افراد انساني (ولايت تكويني) است, يعني همان نيرويي كه انبياي الهي با آن اعجاز مي كردند و نيز اولياي الهي بوسيله آن كرامت و كارهاي خارق عادت انجام مي دهند.
فرايند مظهريت براي اسما و صفات الهي و يا به تعبيري به خدا رسيدن، يا قرب الهي، به طور مستقيم در زندگي عرفاني اتفاق مي افتد. بنابراين هدف و جهت زندگي عرفاني، مظهريت اسما و صفات الهي است.
زندگي عرفاني، چيزي جز عبادت كردن خداوند يگانه نيست، ولي بايد توجه داشته باشيم كه عبادت خود ابزار و طريق رسيدن به هدف ديگري است. هدف، اثر و نتيجه عبادت و زندگي عرفاني اين است كه انسان مظهر صفات و كمالات خداوند به گونه اي شود كه صلاحيت خلافت و جانشيني خداوند بر روي زمين را بيابد.
هدف نهايي زندگي انسان، نهادينه شدن ارزش ها و فضايل اخلاقي و الهي در او است. هدف زندگي عرفاني، خدايي شدن در صفات و فضايل است. به قول قرآن كريم در آيه 38 سوره مباركه بقره: هدف به رنگ خدا در آمدن است. صبغة الله و من احسن من الله صبغة و نحن له عابدون. رنگ خدا و چه زيبا است كسي كه به رنگ خدا درآيد و ما براي خدا و به رنگ خدا درآمدن، عبادت مي كنيم.
انجام عبادت براي اتصاف به صفات بي نهايت خداوند است. ما نماز مي خوانيم تا مهربان شويم، زيرا دائم الرحمن الرحيم را در آن تكرار مي كنيم. اين اتفاق بايد بعد از هر نماز بيافتد و در ارتباط با بندگان خداي اثر نماز ظاهر شود.
به تعبير طلبگي، نماز و دعا خودش موضوعيت ندارد، اين عبادات طريق خدايي شدن انسان و راه رسيدن به صفات خداوند هستند.
دعا وسيله و طريق رسيدن به خوبي ها است. به طور مثال، دعاي جوشن كبير براي اين است كه انسان مظهر تمامي اسما و صفات هزارگانه خداوند شود. وقتي مي گوييم: يا كريم و يا رحيم، يعني خدايا من مي خواهم مظهر كريم و رحيم شوم، پس اي خداي كريم و رحيم مرا مظهر اسما و صفات خود قرار بده.
دعا يعني درخواست و فراخوان كمالات و صفات خداوند در نفس انساني. ساير اعمال و عبادات نيز چنين خاصيتي را خواهند داشت.
عرفان عملي هم همين است. اگر معصوم عبادت را به معناي معرفت گرفت و در تفسير آيه و ماخلقت الجن و الانس الا ليعبدون، فرمود: اي ليعرفون. يعني عبادت به معناي معرفت است، به معناي همين وصول عملي به صفات الهي است. معرفت در اينجا به معناي رسيدن به خدا است و اين رسيدن و وصول چيزي، جز مظهر صفات خداوند شدن نيست.
نماز و عبادت در تفسير نمونه - عباس عزيزي براي مطالعه بيشتر به سايت مراجعه كنيد.
http://akhlagh.porsemani.ir/term76