تقويت انگيزه براي ترک گناه | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
تقويت انگيزه براي ترک گناه
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
تقويت انگيزه براي ترک گناه
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
دشواری ترک گناه
,
ترک گناه
,
توبه و ترک گناهان
سوال:
احساس مي كنم چند وقتي است گناه برايم عادي تر شده ديگر از گناه به خشم نميام. بنده اعتقاد دارم در اين عصر خشم از گناه بايد بسان تيزي خشم شمشير امام زمان عج در زمان ظهورشان باشد. البته همنشيني با افرادي جاهل به دين مي تونه علتش باشد اما مي خواهم بدونم چطور مي تونم به اون خشم اصيل برسم و به آن تعصب قبلي ام برگردم؟
پاسخ تفصیلی:
دوست عزيز ! عادي شدن گناه مقدمه انجام دادن آن نيز هست ! درمورد دليل خشم سابقتان نسبت به گناه ، ممكن است چنين بگوييم كه آن حالت، گرچه مقدس بوده ولي اين احتمال وجود دارد كه جنبه احساسيش قوي تر از جنبه باور ومعرفتش به گناه بوده وچون شناخت از گناه عميق نبوده به تدريج با فرو كش كردن احساسات ، خشم وتنفر نيز كاهش پيدا كرده ، واگر اكنون به جنبه گناه شناسي بيشتر توجه شود، محتمل است كه خشم قوي تري نسبت به گناه انشاالله ايجاد شود!
بسياري از حب و بغضها به معرفت انساني برميگردد. شما اگر مراتب علم و تقوي و پرهيزگاري وارستگان، برايتان احراز گشته باشد و بزرگي و عظمت روحي شخصي را مثلا ادراك كرده باشيد، به صورت ناخودآگاه نسبت به او عشق ميورزيد و در برابر او احساس تواضع ميكنيد، اين در حالي است كه، كسي كه آن عالم وارسته را نميشناسد، و ارزش علم و معنويت را نميداند و تنها ظواهر دنيا برايش ارزش محسوب ميگردد. چه بسا اين عالم وارسته را ببيند به او هيچ اعتنايي نكند. پس معرفت ميتواند سمت و سوي محبتها را تغيير دهد.راههاي ترك وكاهش انگيزه گناه:
يكي از راههاي كاهش انگيزه گناه، شناختن باطن گناه ميباشد، اين شناخت از چند راه حاصل ميگردد:
1. از طريق توجه به كلام خداوند متعال كه علمش به همه چيز احاطه دارد، او كه ظاهر و باطن و ملك و ملكوت در نظرش يكسان است و غيب و شهود براي او مشهود است در قرآن كريم، باطن بسياري از گناهان را بيان فرموده است مثلاً باطن غيبت را؛ خوردن گوشت برادر مرده ميداند. آن جا كه ميفرمايد: «و لا يغتب بعضكم بعضاً ايجب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه» (سوره حجرات، آية 12).و بعضي از شما بعض ديگر را غيبت نكند آيا دوست داريد، گوشت برادر مردة خويش خوريد پس همانا كرامت داريد.
در جائي ديگر خوردن مال يتيم را به خوردن آتش توصيف ميكند كه «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً» (سوره نساء، آية 10)، آنانكه اموال يتيمان را به ستمگري ميخورند، در حقيقت آنها در شكم خود آتش جهنم فرو ميبرند و بزودي (به دوزخ) در آتش فروزان خواهند افتاد.
در حقيقت تمام اوامر و نواهي الهي حكايت از مصالح و مفاسدي است كه در درون آنها نهفته است و هر چيز كه براي روان و جسم آدمي مضرّ است حرام شده است و اين امر و نهي از روي رحمت الهي است كه مصلحت بندگانش را ميخواهد و الا اگر همة مردم كافر گردند به خدا ضرري نميرسد و در واقع افراد گناهكار خود را از سعادت و رحمت محروم و به بلا گرفتار ميسازند. در روايات منقول از ائمه اطهار و رسول مكرم اسلام ـ عليهم آلاف التحية و السّلام ـ هم، باطن بسياري از گناهان بيان شده است از جمله امام صادق ـ عليه السّلام ـ در مورد باطن نظر به اجنبي ميفرمايد: «النظرة سهم من سهام ابليس مسموم، من تركها لِلّه عزوجل لا لغيره اعقبه الهه ايماناً يجد طعمه[1]» نظر به نامحرم تيري زهر آگين از شيطان است، كسي كه آن را تنها بخاطر خدا ترك كند خداوند ايماني در قلب او جايگزين ميكند كه لذت آن را بچشد.
و از قرآن كريم و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ استفاده ميشود كه جهنم و آتشهاي سوزان آن و مار و عقربها و انواع عذاب آن باطن همين اعمال حرامي است كه انسانها مرتكب ميشوند نه چيز ديگر چنانچه در قرآن كريم آمده است كه «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً» (سورة آل عمران، آية 30) روز قيامت روزي است كه هر كس آنچه را كه از اعمال خير انجام داده است حاضر ميبيند. بنابراين كسي كه به خداوند متعال و صدق كلام او ايمان دارد و ميداند كه نواهي الهي به خاطر مفاسدي است كه در آن عمل وجود دارد و قول صادق مصدق را بپذيرد و به حقانيت آن ايمان آورد، كمكم از گناه پرهيز ميكند و واقعاً وقتي كه مرتكب گناهي ميشود ميترسد و از آن بيزار ميشود. وقتي كه مال حرامي را ميخورد گويا گوشت سگ ميخورد و به همين خاطر از آن منزجر ميگردد.2. ديدن باطن گناه از راه تقوي؛ كسي كه انساني متقي است و هيچگاه عملي كه خلاف تقوي باشد از او سر نميزند، خداوند به او چشم بصيرت و قلبي آگاه ميدهد كه باطن امور را مشاهده ميكند، بوي تعفن گناه را استشمام ميكند. كسي كه شامّة او بر اثر سرماخوردگي از كار افتاده است اگر يك غذاي مانده كه مسموم كننده است و بوي آن تغيير كرده و متعفن شده است را به او بدهند، متوجه خرابي غذا نميشود و ظاهر زيباي آن را ميبيند و از آن غذا ميل كرده و بعد از دگرگوني حال و بستري شدن در بيمارستان، برايش روشن ميگردد كه غذائي كه به او دادهاند مسموم بوده است، ولي كسي كه شامّة قوي دارد وقتي غذاي مسموم را به او عرضه ميكنند، بوي تعفن غذا، او را از خوردن غذا باز ميدارد و با استشمام بوي بد غذا، ميل به خوردن را از دست ميدهد و از مسموميت در امان ميماند آنها كه از تقواي بالاتري برخوردارند، واقعاً بوي تعفن امور حرام را استشمام ميكنند به همين خاطر اصلاً به گناه ميل پيدا نميكند، مثلاً اگر با يك مال غصبي غذائي لذيذ براي آنها تهيه شود، آن را به صورت چرك و خون ميبينند و بوي تعفن آن را احسان ميكنند و از خوردن آن سرباز ميزنند.
بعنوان مثال حضرت علي ـ عليه السّلام ـ باطن رشوه را مانند غذائي ميداند كه يك افعي، آن را بلعيده باشد، با زهر درون او مخلوط گشته باشد و سپس آن را برگرداننده باشد و اكنون فردي بخواهد، اين استفراغ افعي را تناول كند. باطن استفادة ناصواب از بيت المال را چون آهني گداخته در آتش ميداند. براي روشن شدن مسأله به سخنان آن حضرت در (خطبه 224/ و در بعضي نسخ 215) توجه كنيم كه: چنين ميفرمايد: «سوگند به خدا، اگر شب را بر روي خارهاي (سعدان) بيدار به سر برم و يا در غلها و زنجيرها بسته و كشيده شوم، برايم محبوبتر است از اينكه خدا و رسولش را در روز قيامت در حالي ملاقات كنم كه به بعضي از بندگان ستم كرده و چيزي از اموال دنيا را غصب نموده باشم. چگونه به كسي ستم روا دارم، آن هم براي جسمي كه تار و پودش به سرعت بسوي كهنگي پيش ميرود (و از هم ميپاشد) و مدتهاي طولاني در ميان خاكها ميماند. سوگند به خدا عقيل برادرم را ديدم كه به شدت فقير شده بود و از من ميخواست كه يك «مَن» از گندمهاي شما را به او ببخشم، كودكانش را ديدم كه از گرسنگي، موهايشان ژوليده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته، گويا صورتشان با نيل رنگ شده بود. عقيل باز هم اصرار كرد و چند بار خواستة خود را تكرار نمود. من به او گوش فرا دادم، خيال كرد من دينم را به او ميفروشم و به دلخواه او قدم بر ميدارم و از راه و رسم خويش دست ميكشم. امّا من براي بيداريش، آهني را در آتش گداختم آن را به بدنش نزديك ساختم، تا با حرارت آن عبرت گيرد، نالهاي همچون بيماراني كه از شدت درد مينالند، سر داد و چيزي نمانده بود كه از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: هان اي عقيل زنان سوگمند در سوگ تو بگريند، از آهن تفديدهاي كه انساني آن را بصورت بازيچه سرخ كرده ناله ميكني! امّا مرا بسوي آتش ميكشاني كه خداوند جبار با شعلة خشم و غضبش آن را برافروخته است، تو از اين رنج مينالي و من از آن آتش سوزان نالان نشوم؟ از اين سرگذشت شگفتآورتر داستان كسي است كه نيمه شب ظرفي سر پوشيده پر از حلواي خوش طعم و لذيذ به درب خانة ما آورد ولي اين حلوا معجوني بود كه من از آن متنفر شدم، گويا آن را با آب دهان مار يا استفراغش خمير كرده بودند به او گفتم: اين صله و پاداش است يا زكات يا صدقه كه اينها بر ما خاندان حرام است، گفت نه زكات است و نه صدقه بلكه هديه است. به او گفتم: زنان بچه مرده بر تو گريه كنند، آيا از طريق آيين خدا وارد شدهاي كه مرا بفريبي؟ دستگاه ادراكت به هم ريخته؟ يا ديوانه شدهاي؟ و يا هذيان ميگويي؟ به خدا سوگند كه اگر اقليمهاي هفتگانه با آنچه در زير آسمانها است به من بدهند كه خداوند را با گرفتن پوست جوي از دهان مورچهاي نافرماني كنم، هرگز نخواهم كرد. و اين دنياي شما از برگ جويدهاي كه در دهان ملخي باشد، نزد من خوارتر و بيارزشتر است علي را با نعمتهاي فناپذير و لذتهاي نابود شدني دنيا چه كار!! از به خواب رفتن عقل و لغزشهاي قبيح به خدا پناه ميبريم و از او ياري ميجوئيم»[2]
بنابراين براي پائين آمدن لذت گناه يا از راه ايمان به غيب و تصديق كلام خدا و معصومين ـ عليهم السّلام ـ كه صادقان تصديق شدهاند بايد تعبداً بپذيريم كه باطن گناه، آلودگي و آتش است و از آن بپرهيزيم يا بايد بر اثر مخالفت هواي نفس و طي طريق تقوي به جايي برسيم كه خود باطن گناه را ببينيم كه اين هم بدون طي طريق اوّل امكان پذير نيست.
و براي آگاهي بيشتر به اين كلام امير بيان توجه كنيم كه فرمود: «اذكروا انقطاع اللذّات و بقاء التبعات» (نهج البلاغه، حكمت، 425). بياد آريد قطع لذتها و بقاي مسئوليتهاي آن را، كه چگونه لذات دنيوي زود گذرند ولي آثار و تبعات آن دامنگير انسان است و بايد پاسخگو باشد. چه انسانهائي كه يك قدم پيروي نفس نمودند، و آبرو و حيثيّت آنها براي هميشه در دنيا هم ريخته شد و رسوائي آخرت بسي سختتر از دنيا است. ياد مرگ هم لذّت گناه را از انسان ميستاند كه رسول خدا فرمود: «اذكروا هادم اللذات، قيل ما هو: قال المرت.[3]» اشاره: توجه داشته باشيد كه آگاهي از عواقب و آثار سوء گناه بر روح و رفتار انسان ما را در ترك گناه ياري ميكند.3. لذت ترك گناه
- گناه، به سبب آن كه در مسير خواسته هاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني است، لذت بخش است. از اين روست كه بسياري از مردم به سوي گناه كشيده مي شوند و ترك گناه براي بسياري سخت دشوار است. با اين همه اگر انسان بداند كه با ترك گناه به چه لذتي بزرگ و ماندگارو پايدار مي رسد، شايد كم تر گرايش به گناه يابد. اميرمومنان علي(ع) مي فرمايد: ترك گناه سخت است ولي ترك بهشت سخت تر است؛(غررالحكم، ص 350) زيرا آن حضرت ارزش بهشت و لذت هاي پايدار و جاودانه اش را مي داند و مي شناسد؛ چرا كه بهشت نوشي بي نيشي است كه در لذت هاي دنيوي هرگز نمي توان آن را يافت؛ زيرا هر نوش دنيايي و شيريني آن با نيش و تلخي همراه است.
البته براي انسان ترك لذت نقد براي لذت نسيه سخت است؛ چرا كه باور مردمان بر اين است كه غوره نقد به از حلواي نسيه است؛ بنابراين اگر به جاي غوره ترش، شيريني اندك را بچشند، هرگز حاضر نمي شوند تا اين حلواي شيرين اندك را به حلواي شيرين بي پايان بدهند. از اين جاست كه امام صادق(ع) مي فرمايد: خوشا به حال كسي كه به خاطر موعودي كه آن را نديده دست از تمايلات و خواهش هاي حاضر بردارد.(وسايل الشيعه، ج 11، ص 244) اما اگر انسان بداند كه اين شكيبايي وصبر در برابر خواهش هاي نفساني چه پيامدها و بركاتي دارد، شايد اين گونه عمل نكند؛ زيرا بسا شكيبايي يك ساعت كه شادمادني درازي به دنبال دارد و بسا لذت يك ساعتي كه اندوهي دراز در پي خواهد داشت(مستدرك الوسايل، ج 2، ص 299) پس اگر انسان بخواهد حسابگرانه نيز بيانديشد مي بايست صبر كوتاه در دنيا را براي دست يابي به لذت بي پايان آخرت ترجيح دهد، تا خوشبختي و سعادت ابدي را درك كند. در حقيقت خوشبخت ترين مردم كسي است كه براي لذت باقي از لذت فاني دست بردارد(غررالحكم، ص 198)، ولي افسوس كه كم تر عاقل و خردمندي را مي توان يافت كه اين گونه محاسبه كند و چنين به حسابرسي دقيق دست يابد؛ زيرا بسياري از مردم به ظاهر دلبسته مي شوند و حسابرسي را براساس لذت هاي زودگذر قرار مي دهند و به جاي لذت پاينده عبادت به لذت كوتاه معصيت رو مي آورند. اين در حالي است كه هيچ عبادتي برتر و زيباتر از ترك شهوات و خواسته هاي نفساني نيست(غرر الحكم، ص 351)
- پيامبر گرامي(ص) مي فرمايد: هفت كس را خداوند در روزي كه سايه اي جز سايه او نيست، خود بر سرشان سايه مي افكند. يكي از آن هفت كس، مردي است كه زني زيبا و داراي حسب او را به خود مي خواهند و مرد بگويد كه از پروردگار جهانيان مي ترسم.(محجه البضياء، ج 5، ص 185) يعني كسي كه بر لذت كوتاه چشم پوشد و لذت بهشت رضوان را بخواهد، چنين شخصي حسابرسي عاقل و خردمند است.
- البته برخي مي گويند كه از اين لذت كوتاه بهره مي بريم و سپس توبه مي كنيم و پاك مي شويم چنان كه از مادر پاك و پاكيزه زاده شده ايم به طوري كه گويي اصلا گناهي انجام نداده ايم، ولي مي بايست دانست كه ترك گناه، آسان تر از درخواست توبه است، چه بسا ساعتي كه اندوهي دراز به همراه دارد.(وسايل الشيعه، ج 11، ص 451) به هر حال، ترك گناه آسان تر از درخواست توبه است(نهج البلاغه، صبحي الصالح ،ص 501)
براساس روايات، اگر انسان در ميان دو راهي انجام كار نيك و ترك گناه گرفتار آيد، دوري گزيدن از زشتي ها و بدي ها بهتر و سزاوارتر از انجام كار نيك است.(غررالحكم، ص 57)
- البته انسان هاي سالم و داراي فطرت پاك و خرد سليم ، گرايش به نيكي ها داشته و بر اساس همين گرايش ذاتي است كه از زشتي هاي گناه گريزان هستند؛ زيرا گناه جز زشتي چيزي نيست و انسان دوستدار زيبايي ها بدان گرايشي ندارد. از اين روست كه اميرمومنان در جايي ديگر مي فرمايد: هركس نيكي ها را دوست داشته باشد، از حرام ها دوري مي ورزد؛ زيرا حرام چيزي جز زشتي نيست كه انسان طالب نيكي هرگز به آن سو نمي رود.(بحارالانوار، ج 77، ص 419)
- به هر حال، انسان عاقل انساني است كه لذت را در ترك گناه مي جويد، چنان كه زيبايي ها را در ترك آن مي بيند و كار حرام را نه تنها به جهت بد بودن آن بلكه به سبب زشتي آن نيز ترك مي كند؛ زيرا براي اين افراد اگر چه عقل ايشان حكم مي كند كه اين كار بد است، دل و احساس ايشان نيز حكم مي كند كه اين كار زشت است. بنابراين، هم از نظر عقل و هم از نظر احساسات، گرايشي به گناه ندارند، زيرا آن را هم بد و هم زشت مي يابند. اين گونه است كه از ترك گناه، در همين دنيا نيز لذت مي برند، زيرا دوري از بدي ها و زشتي ها براي آنان لذت آفرين است.
- برخى گمان مى كنند كه لذت ها منحصر در همين لذت هاى حسى مشترك انسان و حيوان است و لذايذ تصورى عقلى يا وجود ندارند يا در مقايسه با لذت هاى حسى ناچيزند. البته چنان كه دانشمندان علم روانشناسى نيز گفته اند، لذايذ معنوى وجود داشته و نيز ميزان اثر گذارى بالاترى از لذايذ جسمى دارند، ولى فقط كسانى مى توانند به درك آن برسند كه روح و روان را از گناه و رذايل پاك كرده باشند. اين لذت به لذت ترك گناه تعبير مى شود.
اگر لذّت ترك لذت بدانى------------------------- دگر لذت نفس لذت نخوانى
سفرهاى علوى كند مرغ روحت ----------------------گر از چند آزمايش آن را پرانى
- تنها راه درك لذايذ معنوى ، ترك انس با دنيا و گناه و به جاى آن انس گرفتن با دعا و نماز و كمك به محرومين و مستضعفين است . بدترين جزا و عذابى كه خداوند براى گناهكار در نظر گرفته محروم شدن از حلاوت عبادت است .
- در حديث قدسى آمده است كه مردى به نزد موسى بن عمران عليه السلام آمد و گفت : به خدايت بگو من شخص گناه كارى هستم . چرا مرا عذاب نمى كند؟ خداوند فرمود: اى موسى ! به او بگو من بدترين بلا را بر سر تو آورده ام و تو را به بدترين عذاب دچار كرده ام (و تو نمى دانى ) و آن عذاب اين است كه شيرينى و حلاوت ياد و ذكر و مناجات مرا نمى چشى . نظير همين احاديث در داستان پيامبران در خصوص حضرت شعيب است كه مولوى آن را به نظم درآورده است :
آن يكى مى گفت در عهد شعيب ------------------كه خدا از من بسى ديدست عيب
چند ديد از من گناه و جرم ها-------------------- وز كرم يزدان نمى گيرد مرا
حق تعالى گفت در گوش شعيب -------------------در جواب او فصيح از راه غيب
چند گيرم و تو بى خبر------------------------- در سلاسل مانده اى پا تا به سر
- همچنين از امام صادق عليه السلام روايتى نقل شده است كه خلاصه روايت را صاحب كتاب«المراقبات » چنين آورده است :«هنگام نماز به قلبت نگاه كن ، اگر شيرينى عبادت را در آن مى يابى و دلت به مناجات با او شاد است ، بدان كه در تكبيرت راست گفته اى ، ولى اگر لذت مناجات را در خود نديده اى ، اين دليل بر آن است كه در تكبيرت دروغ گفته اى و دليل رانده شدن تو از درگاه خدا است.»
با توجه به مفاد اين حديث هر كس به راحتى مى تواند خود را بسنجد كه آيا به مقام ترك لذت گناه و درك لذت مناجات رسيده است يا خير؟يادي ازاردوگاه موصل 4 و چشم پوشي از گناه
- اردوگاه موصل 4 بود. عراقي ها در يكي از زندان ها فيلم مبتذل گذاشتند تا هم آزاده ها را اذيت كنند و هم اگر بتوانند به خيال خودشان، ايمان آنها را تضعيف كنند. همه آزادگان چشمهايشان را مي بندند تا آن فيلم مبتذل را نبينند. تا آن صحنه هاي مستهجن و مبتذل را نبينند. چرا كه ديدنش، هم موجب نارضايتي پروردگار است؛ هم از ايمان و از حيا و از نجابت انسان، ناخودآگاه و ناخواسته كم مي كند و تاثير بدي روي رفتار و افكار و اخلاق و ايمان خواهد داشت. رزمنده ها چشمهايشان را بسته بودند و عراقي ها با حرف زدن و با تهديد و هر چه كردند نتوانستند آنها را وادار به تماشا كنند. لذا با باتوم افتادند با جان اين آزدگان. و براي زمان طولاني آنها را به جرم تماشا نكردن آن فيلم مبتذل با باتوم زدند. به چشم بعضي از اينها آنقدر باتوم زدند كه از چشم هايشان خون جاري شد.
و در اين زمانه جوان ها دنبال جاي خلوت مي گردند تا در كمال آرامش بتوانند عكس مستهجن و فيلم مبتذل تماشا كنند. آنجا، چشمانشان پر ازخون مي شد چون نمي خواستند چشمشان را به گناه آلوده كنند؛ ولي ديگر چشم ها از گناه پر شده. گناه عادي شده، ديدن صحنه هاي مبتذل و غير اخلاقي و نگاه به نامحرم از فيلم گرفته تا عكس و تا شخص زنده عادي شده. قباحت گناه، از بين رفته. و براي هر گناهي توجيهي هست. كسي به قل للمومنون يغضوا ابصارهم و قل للمومنات يغضضن ابصارهن، توجهي نمي كند. ديگر خدا در اولويت نيست!... گناه كردن، حرف اول را مي زند. اين كجا و آن كجا. ببين تفاوت از كجاست تا به كجا ...كلامي هم ازآقاي شخ جعفر مجتهدي :
در ايام نوجواني كه به مدرسه ميرفتم در بين راه به فقرا كمك ميكردم. يك روز كه از مدرسه بر ميگشتم در بين راه پيرزني را ديدم كه مقداري اسباب و اثاثيه در دست دارد او از من خواهش كرد كه كمكش كنم و اثاثيه را به من داده و از جلو حركت كرد تا به منزلي رسيديم، سپس درب را باز كرده و وارد خانه شد.من نيز همراه او داخل شدم، كه ناگهان درب بسته شد و با چند دختر جوان روبرو شدم، آنها گفتند: شما به يوسف تبريز مشهور هستيد و ما از شما خواستههايي داريم كه اگر انجام ندهيد كوس رسوايي شما را خواهيم زد.
ايشان ميفرمودند:يك لحظه تأمل كرده و نگاهي به اطراف انداختم، ناگهان چشمم به پلههايي افتاد كه به بام منتهي ميشد، بلافاصله با سرعت به طرف پله دويده و به پشت بام رفتم، آنها هم به دنبال من به پشت بام آمدند.با اينكه ساختمان سه طبقه عظيمي بود و ديوارهاي بلندي داشت، با گفتن يك يا علي، بي درنگ از پشت بام خود را به داخل باغي كه جنب خانه قرار داشت پرتاب كردم. همينكه در حال سقوط بودم دو دست زير كف پاهايم قرار گرفت و مرا به آرامي پايين آورد. ايشان فرمودند: از آن موقع تا الان پاهايم را بر زمين نگذاشتهام و هنوز روي آن دستها راه ميروم...منبع براي مطالعه بيشتر:
1. قلب سليم، شهيد دستغيب، دار الكتاب الاسلاميه، ج 1، ص 267، تهران 1351.
2. مراحل اخلاق، آية الله جوادي آملي، مؤسسة اسراءپاورقي ها:
[1] . من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 11، الصدوق ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي، تهران مكتبة الصدوق، 1351 ـ 1353.
[2] . ترجمه آية الله مكارم شيرازي.
[3] . بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 6، ص 133، روايت 32، باب 4.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://akhlagh.porsemani.ir/content/%D8%AA%D9%82%D9%88%D9%8A%D8%AA-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%8A%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D8%AA%D8%B1%DA%A9-%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های اخلاق و عرفان سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت