جريان شناسي نفاق | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
جريان شناسي نفاق
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
جريان شناسي نفاق
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
ایمان و باور دینی
,
عوامل پیدایش نفاق
,
انگیزه های نفاق
,
پیامدهای نفاق
,
نفاق
پاسخ تفصیلی:
نفاق، پدیدهای است که در همه جوامع قابل پیگیری است. یکی از این عرصهها، عرصه نظری مباحث نفاق است در این زمینه، بررسی عوامل ظهور نفاق شایسته پژوهش است. بیتردید، طرح اینگونه مباحث از منظر دینی میتواند به تحکیم مبانی نظری مطالعات انقلاب اسلامی بینجامد. نفاق در صدر اسلام پديدهاي است كه از نگاه بسياري، معلول «ترس» و از ديد برخي ديگر، معلول عوامل متعدد و گوناگونی چون طمع، ترس، تعصب، اخلال و ايجاد انحراف در برنامه انبياست. لازمه اين اختلاف آن است كه در ديدگاه نخست، پيدايش نفاق، محدود به مدينه ميشود، ولی در ديدگاه دوم، وقوع آن در مكه پيش از هجرت نيز قابل فرض و اثبات است. تدبّر در آيات مربوط به منافقان، مؤيد ديدگاه اخير است.واژگان کلیدی
پيدايش نفاق، منافقان، آيات مكي و مدني، نفاق پيش از هجرت، انقلاب اسلامی، جريان نفاق.مقدمه
نفاق، پديدهاي شوم و بيماري بسيار خطرناكي است كه حيات هر انقلابي را از درون تهديد میکند. اين پديده، سابقهاي به درازاي تاريخ بشريت دارد و در نهضت آسماني انبيا، همواره بهصورت خطری جدي وجود داشته است. در دوران انقلاب اسلامی ایران نیز که کم و بیش حوادث صدر اسلام تکرار شده است، توجه به نوع تلقی و رویارویی پیامبر اسلام و نیز تحلیل و موضعگیری قران کریم، میتواند راهگشای حرکت انقلاب اسلامی باشد. رویکرد رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی نیز در تبیین و تحلیل جریانات انقلاب اسلامی مبتنی بر الهام از منابع اصیل دینی همچون قرآن و سنت نبوی بوده است. بر این اساس، به بررسی یکی از مباحث سیاسی مرتبط با جریان نفاق که در صدر اسلام رخ داده است، میپردازیم.
با ظهور اسلام و آغاز بعثت خاتم پيامبران، مسئله نفاق، مفهوم و جلوه تازهاي یافت تا آنجا كه در زمان نزول وحي، بيش از صد و پنجاه آيه درباره نفاق، منافقان و افشا کردن نيتهای پليد آنان نازل شد.
شناسايي اين جريان اعتقادي و بررسي عوامل مؤثر در شكلگيري آن در صدر اسلام، گامي مهم در جهت شناخت دوستان و دوستنمايان بهشمار میآید که ميتواند با زدودن غبار توهم يا ابهام از برخي چهرههاي معاصر بعثت، زمينهای براي تجديد نظر در بسياري از گرايشهاي فكري و باورهاي مذهبي فراهم آورد.
بررسی منابع روایی نشان میدهد که اصل مبحث نفاق دارای پیشینهای طولانی است، بهگونهای که در همان سدههای سوم و چهارم برخی را به جمعآوری روایاتی در این زمینه واداشته است ـ مانند صفة النفاق و ذمّ المنافقين، جعفر بن محمد الفرياني ( م 207 ـ 301هـ.ق) و صفة النفاق و نعت المنافقين من السنن الماثورة عن رسول الله، ابونعيم اصفهاني (م 334 ت 430 ق) ـ و در همان دوران، پرسشها و شبهاتی منشعب از این بحث اذهان جستجوگر را به خود مشغول میکرده است. در پاسخ به این پرسش که آیا نفاق در صدر اسلام تنها معلول ترس از قدرت مسلمانان مدینه است یا اینکه انگیزههای دیگری نیز در شکلگیری آن تاثیرگذار بوده است، شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه با نقل روایتی مفصل، گفتوگوی سعد بن عبدالله قمی (م301) با یکی از نواصب را درباره ایمان برخی صحابه مطرح میکند. در این مناظره، ناصبی با استناد به منتفی بودن فضای ترس کفار از مسلمانان در محیط مکه، وجود هرگونه نفاق در مسلمانان پیش از هجرت را غیرمعقول میپندارد. شیخ صدوق در ادامه همین روایت، وجود انگیزههای دیگری را برای نفاقورزی از امام زمان بازگو میکند. (شیخ صدوق، 1405هـ.ق: 454 ـ 463)
ما در اين نوشتار، پس از پژوهش در مفهوم لغوي و اصطلاحي واژه نفاق و ارائه برخي تقسيمات مستند به آيات قرآن، به بيان ديدگاههاي موجود درباره عامل شكلگيري اين پديده ميپردازيم و از منظري قرآني، انگيزههاي مؤثر در پيدايش نفاق و وجود برخی از آنها در مكه پيش از هجرت را اثبات ميكنيم.
واژهشناسي نفاق
1. معنای لغوی نفاق
کتابهای لغت مورد پژوهش، دو معناي نزديك به هم را از اصل و ريشه اين واژه گزارش ميدهد. معناي نخست آن، «راه زميني داراي خروجي» است كه اصل «نفق» دالّ بر آن است. معناي دوم نيز «گريزگاه لانه موش صحرايي است كه قسمتي از ديواره لانهاش را در سطح زمين نازك نموده، هنگام خطر با يك ضربه سر، آن لايه نازك را تخريب ميكند و از آن خارج ميشود» (ابنمنظور، 2005م: ج14، 326)
در اينجا توجه به دو نكته ضروري است:
1. با وجود آنكه لغتشناساني چون خليل بن احمد (الفراهيدي، 1409هـ.ق: ج5، 177) و ابن فارس، (ابن فارس، 1429هـ.ق: 1001) «نفاق» را فقط فعل «منافق» و به معناي «خروج پنهاني از ايمان» دانستهاند، ولی جوهري (جوهري، 1407هـ.ق: ج4، 1560) و ابن منظور، (ابن منظور، 2005م: ج14، 326) افزون بر بیان معناي اصطلاحي، استعمال اصلي و نخستين آن را نيز معنا کردهاند. ابن منظور ميگويد: «نفق اليربوع نفيقاً و نافق، موش صحرايي در گريزگاه پنهانياش وارد شد».
با توجه به گستره طرح مفهوم لغوی، اين سخن كه «در هيچيك از كتابهاي لغت مورد پژوهش، واژه نفاق و منافق كه فاعل آن است، معنا نشده، بلكه فقط تعريف اصطلاحي آن بیان شده است»، (میرزایی، سال چهارم: 123) درست به نظر نميرسد.
2. با اندکی تأمل در معاني به كار رفته در «نفق» و مشتقات آن، مانند «مردن و نابود شدن»، «سوراخ و تونل زمين»، «فقر و از بين رفتن مال»، «رونق يافتن بازار»، «پنهانكاري»، (ابن منظور، 2005م: ج14، 326) در مییابیم که در همه اين مشتقات، معناي واحدی به چشم میخورد. اين معنا كه در اصطلاح «نفاق» نيز ديده ميشود، «خروج» و به تعبير برخي «كاستي و خلأ» است. (همان: 124) بنابراين، اگر براي مردن، رونق يافتن بازار، فقر و نابودي مال و...، از اين ماده استفاده شده است بدان جهت است كه مردن به سبب «خروج» روح از بدن، رونق بازار با «خارج شدن» كالا از آنجا و فقر با «خروج» مال از حيطه تصرف، صورت ميگيرد. اين معنا را ابن فارس نيز در مقاييس اللغه بهعنوان «اصل واحد» براي همه مشتقات اين واژه احتمال داده است. (ابن فارس، 1429هـ.ق: 1001)
اگرچه اين مطلب را نيز بايد افزود كه در همه اين مشتقات اين واژه، بهویژه «نفاق»، نوعي پنهان كاري ديده ميشود.
2. کاربرد قرآني
واژه نفاق، با نزول قرآن، مفهومی نو و البته مرتبط و متناسب با معناي لغوي خود پيدا کرد؛ معنايي كه تا پيش از بعثت، در ميان عرب جاهلي رايج و شناخته شده نبود. ابن منظور درباره تغيير يافتن معناي اين واژه در قرآن میگويد: «نفاق اصطلاحي اسلامي است كه عرب با معناي مخصوص آن، يعني پنهان نمودن كفر و اظهار ايمان آشنا نبود، گرچه اصل اين واژه در لغت معروف بوده است». (ابن منظور، 2005م: ج14، 327)
راغب نيز کاربرد قرآنی نفاق را چنین تبیین میکند: «نفاق، وارد شدن در دين از يك سو و خارج شدن از آن از طرف ديگر است و بر اين معنا، اين قول خداوند اشاره دارد: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمْ الْفَاسِقُونَ (توبه: 67)». (راغب اصفهاني، 1412هـ.ق، 819)
مفسران هم در ادامه آيات و سورههای مدني، به تعريف اين واژه قرآني پرداخته و معنايي واحد را با اندک اختلاف در تعبير ارائه کردهاند. همچنین قرطبي در تفسير خود، منافق را در ادامه آيه: وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ... (بقره: 8)، اينگونه تعريف ميكند: «منافق، ظاهرش ايمان و درونش كفر است»، (قرطبي، 1364: ج1، 196) ولی نكته درخور توجه اين است كه در قرآن كريم با توجه به ترتيب نزول، نخستينبار واژه «منافق»، در سوره عنكبوت ـ كه سورهاي مكي است ـ به كار رفته است:
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِىَ فىِ اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَ لَئنِ جَاءَ نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فىِ صُدُورِ الْعَالَمِينَ، وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ. (عنکبوت: 10 و 11)
و از ميان مردم كسانياند كه ميگويند: به خدا ايمان آوردهايم و چون در [راه] خدا آزار كشند، آزمايش مردم را مانند عذاب خدا قرار ميدهند و اگر از جانب پروردگارت ياري رسد، حتماً خواهند گفت: ما با شما بوديم. آيا خدا به آنچه در دلهاي جهانيان است، داناتر نيست! و قطعاً خدا كساني را كه ايمان آوردهاند، ميشناسد و يقيناً منافقان را [نيز] ميشناسد.
مشابه اين تعريف، در برخي سورههای مدني نيز مشاهده ميشود، مانند:
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَ مَا هُم بِمُؤْمِنِين. (بقره: 8)
و برخي از مردم ميگويند: ما به خدا و روز بازپسين ايمان آوردهايم، ولي گروندگان [راستين] نیستند.
يا:
يَأَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يحَْزُنكَ الَّذِينَ يُسَرِعُونَ فىِ الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ ءَامَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَهادُواْ... (مائده: 41)
اي پيامبر! كساني كه در كفر شتاب ميورزند، تو را غمگين نسازند؛ [چه] از آنان كه با زبان خود گفتند ايمان آورديم و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود و چه از يهوديان... .
با تأمل در واژه قرآني نفاق سه مطلب روشن ميشود:
1. عناصر اصلي موجود در اصطلاح «نفاق»، دو چيز است: «اظهار» و «كتمان»؛ يعني منافق سكهاي دو رو است كه يك رويش، آشكار كردن ايمان و روي ديگرش، پنهان کردن كفر است. اهمیت اين دو عنصر اصلي به اندازهای است که بايد با هم در بررسي عوامل نفاق لحاظ شود.
2. گرچه صفت «ريا» در آيات قرآن جزو ویژگیها و مشخصات منافقان و در يك مورد، كفار شمرده شده است، ولی بايد گفت هيچ دليلي بر تساوي رابطه و ترادف میان «نفاق» و «ريا» وجود ندارد؛ زیرا صفت «ريا» ممكن است در انسان مؤمن هم يافت شود. شاهد اين سخن، قول خداوند در سوره انفال است كه مؤمنان را از هماننديشان با كفار در انجام اعمال غرورآميز و رياكارانه برحذر میدارد:
وَ لَا تَكُونُواْ كاَلَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِم بَطَرًا وَ رِئَاءَ النَّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ محُِيط. (انفال: 47)
و مانند كساني نباشيد كه از خانههايشان با حالت سرمستي و به صرف نمايش به مردم خارج شوند و [مردم را] از راه خدا بازمیداشتند و خدا به آنچه ميكنند، احاطه دارد.
شايد به همين خاطر است كه ابوهلال عسكري در الفروق اللغوية میان «ریا» و «نفاق» فرق ميگذارد و ميگويد: نفاق، آشكار نمودن ايمان و پنهان كردن كفر است... [اما] ريا، اظهار كار [نيك و] زيبا با انگيزه جلب تعريف و تمجيد مردم است، بدون آنكه هدفش رسيدن به ثواب الهي باشد» (عسکری، 412هـ.ق: 547)
بنابراین، بین مفهوم و تعریف «نفاق» و«ریا» تفاوت وجود دارد، اگرچه در برخی مصادیق مانند «منافق ریاکار»، اتحاد مصداقی پیدا میکنند.
3. نسبت کاربرد «نفاق» در آیات و روایات، عموم و خصوص مطلق است، به این معنا که در آیات قرآن، معنای آن محدود به «پنهان نمودن کفر و آشکار ساختن دروغین ایمان است»، حال آنکه این واژه در لسان روایات، توسعه معنایی پیدا کرده و در مصداقهای دیگری چون ریاکاری و دروغ گویی نیز به کار رفته است.
در روایتی از پیامبر اکرم فرمود: «مَنْ خالَفَتْ سَريرَتهٌ عَلانِيَتَه فَهُوَ مُنافق؛ کسی که باطنش با ظاهرش متفاوت باشد، منافق است.» (مجلسی، 1403هـ.ق: ج69، 207 و 208)
روایات دیگری نیز درباره تعریف منافق وجود دارد که با تامل در آنها میتوان به توسعه معنایی آن پی برد. این روایت ـ که مضمون آن در منابع فریقین نقل شده است ـ نمونه مناسبی برای این ادعاست:
عن أبي عبد الله قال : قال رسول الله: ثلاث من كنّ فيه كان منافقا وان صام وصلى وزعم أنه مسلم، من إذا ائتمن خان، وإذا حدث كذب، وإذا وعد أخلف...»
امام صادق فرمود: رسول خدا فرمود: سه ویژگی است که اگر در کسی باشد، منافق است، گرچه روزه بگیرد و نماز بخواند و گمان کند مسلمان است: هنگامی که امانتی به او سپرده میشود، خیانت کند، به هنگام سخن دروغ بگوید و آنگاه که وعده میدهد، تخلف کند... .
با دقت در مضمون اين دسته از روايات در مییابیم كه مقصود از نفاق، مطلق دورويي و رياكاري است، نه فقط مخصوص كتمان كفر و اظهار ايمان. نووي دراينباره میگويد: «عدهاي از علما اين حديث را از احاديث مشكل دانستهاند، زيرا خصلتهاي مطرح شده در روايت، در مسلماني كه هيچگونه شكي در اعتقاد خود ندارد نیز يافت میشود و [از طرفي بر اين مسئله] اجماع وجود دارد [که] آن مؤمن قلبي و لساني كه اين ويژگيها را داراست، نه كافر است و نه منافقي كه مخلد در آتش باشد». (نووی، 1421هـ.ق: ج1، 40)
وی در ادامه با تصرف و توسعه در معنای نفاق، اشکال را اینگونه برطرف میسازد:
«معنای حدیث آن است که این خصال، ویژگیهای نفاق است و دارنده این اوصاف، شبیه و متخلق به اخلاق منافقان است؛ چراکه آنان نیز چنین صفاتی دارند. بنابراین، نفاق [دراین حدیث،] آشکار نمودن خلاف آن چیزی است که در درون پنهان میدارد. این معنا را دارنده این اوصاف میتواند داشته باشد و در این صورت، نفاق وی نسبت به کسانی خواهد بود که با آنان سخنی گفته یا وعدهای داده یا امانتی نزد خود نگاه داشته و یا عهد و پیمانی بسته است، نه اینکه نفاقش نسبت به اصل دین و اسلام باشد تا نتیجهاش اظهار ایمان و کتمان کفر شود. [پس] مقصود پیامبر، منافقی که کفرش را پنهان میدارد و مخلد در آتش جهنم است، نمیباشد». (همان)
علامه مجلسی نیز با طرح پنج معنا برای نفاق، از جمله عمل نکردن به لوازم ایمان، حدیث را اینگونه معنا میکند: «گاهی نفاق اطلاق میشود بر کسی که ادعای ایمان میکند، اما به مقتضا و لوازم آن پایبند نیست و صفاتی را که مؤمن واقعی سزاوار است داشته باشد، در خود ایجاد نمیکند. بنابراین، چنین کسی، باطنش بر خلاف ظاهرش خواهد بود و شاید مقصود (از منافق در این حدیث) همین معنا باشد...» (مجلسی، 1403هـ.ق: ج69، 109)
نتیجه آنکه در مفهوم شناسی«نفاق» باید به تفاوت کاربرد و گستره معنایی آن در آیات و روایات توجه خاص داشت.
طبقهبندي طیفهای گوناگون اعتقادي براساس قرآن
با وجود آنكه در برخي سورههای مكي، مانند سوره عنكبوت و مدثر، به طور اجمال گروههاي اعتقادي دوران پيش از هجرت طبقهبندي شدهاند، ولي بايد گفت سوره بقره، نخستين سوره مدني است كه به تفصيل و با آياتي متصل به هم، به بيان مهمترين طيفهاي گوناگون اعتقادي در مدينه پس از هجرت میپردازد. اين سوره در آيات آغازين خود (2-20)، از وجود سه گروه در جامعه پيامبر خبر میدهد:
1. مؤمنان
منظور از این گروه، همان هدايتيافتگان و تقواپيشگاني است كه با ايمان و عمل، در زمره رستگاران قرار گرفتهاند. خداوند آنان را در چهار آيه توصيف میكند:ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدًى لِلْمُتّقينَ .الّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُون أُوْلَئكَ عَلىَ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون. (بقره: 2 ـ 5)
اين كتابي است كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدي نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است؛ آنان كه به غيب ايمان میآورند و نماز را بر پا میدارند و از آنچه به ايشان روزي دادهايم، انفاق میكنند و آنان كه بدانچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پيش از تو نازل شده است، ايمان مى آورند و به آخرت يقين دارند؛ آنهايند كه از هدايتى از جانب پروردگارشان برخوردارند و آنها همان رستگارانند.
2. كافران
آنان كساني هستند كه چون ايمان نياوردهاند، خداوند بر دلها و گوشهایشان مهر نهاده است. معرفي اين گروه تنها در دو آيه (6 ـ 7) صورت گرفته است:
إِنّ الّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ ءَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ. (بقره: 6)
در حقيقت كساني كه كفر ورزیدند، چه بيمشان دهي، چه بيمشان ندهي، برايشان يكسان است، [آنها] نخواهند گرويد.
3. منافقان
خداوند در سيزده آيه (8-20)، به معرفي اين گروه میپردازد كه در مقايسه با آيات قبل، بالاترين تعداد را تشكيل میدهند. منافقان همان كساني هستند كه ايمانشان بر زبان و كفرشان در نهان جاري است:
وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ وَ بِالْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ. (بقره: 8)
و برخي از مردم میگويند: ما به خداوند و روز بازپسين ايمان آوردهايم، ولي گروندگان [راستين]نيستند.
نفاق «فردي» و نفاق «سازماني»
آياتي كه از يك سو اقدامات خرابكارانه منافقان مانند تفرقهافكنی ميان مؤمنان، توطئهچيني براي ترور پيامبر و براندازي نظام و تحريك اهل كتاب براي نبرد با مسلمانان را افشا میكند و از سويي ديگر، پيامبر را به شدت عمل و اعمال خشونت در برابر آنان مأمور میسازد و حتي اين گروه را تهديد به سلب امنيت جانی میكند، بهخوبي نشان میدهد كه اينگونه نفاق، به صورت «جرياني سازمان يافته» اتفاق افتاده است، ولی با توجه به مدني بودن اين آيات، دو پرسش مهم مطرح میشود:
1. آيا شكلگيري نفاق، تنها در قالب یک برنامه و اتفاق سازماندهي شده بوده است يا اينكه نوع ديگر آن كه جنبه شخصي دارد و ما آن را «نفاق فردي» میناميم نيز از آيات قرآن دریافت میشود؟
2. آيا نفاق، سازماني محدود به دوران پس از هجرت است يا شامل محيط مكه پيش از هجرت نيز میشود؟
در پاسخ به پرسش نخست، بايد گفت افزون بر آياتي كه وجود سازماني فعال و جرياني پنهان و خطرناك در ميان جامعه اسلامي را به مؤمنان هشدار میدهد، موارد ديگري نيز به چشم میخورد كه میتوان به كمك آن، وجود نفاق فردي در مركز حكومت پيامبر را اثبات کرد؛ برای مثال، در سوره محمد آمده است:
وَ يَقُولُ الّذينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُمْ. (محمد: 20)
و كساني كه ايمان آوردهاند، میگويند: چرا سورهاي [درباره جهاد] نازل نمیشود؟ و اما چون سورهاي صريح نازل شد و در آن نام كارزار آمده، میبيني كه در دلهايشان مرضي هست؛ مانند كسي كه به حال بيهوشي مرگ افتاده، به تو مینگرند.
بسياري از مفسران سني، مانند طبري، قرطبي، ابن جوزي، فخر رازي، ابوحيان اندلسي، آلوسي، مقصود از في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ را نفاق دانسته و چنين بيان كردهاند كه این آيه درصدد توصيف منافقان و بیان نشانههای نفاق در ايشان است. (ابن عاشور، 1421هـ.ق: ج26، 89)
خداوند در اين سوره، موضع منافقان نسبت به دستور جهاد را با اسلوبي بديع و تعبيري بينظير به تصوير میكشد. و ترس و بهت زدگيشان را به محتضري تشبيه میكند كه ديدگانش تنها به يك سو خيره شده است. (آلوسی، 1415هـ.ق: ج13، 222)
چنين تصويرآفريني از حالات روحي منافقان و بيان مصداقي از نشانههای نفاقورزي آنان، نشانگر نوعي نفاق است كه جنبه فردي دارد، نه اقدامي سازمان يافته. شايد به همين خاطر است كه برخي مفسران، مقصود از «في قلوبهم مرض» را مؤمنان سست ايمان دانستهاند.
حسن حبنكه الميداني، با اشاره بهوجود نفاق فردي و سازماني به مقايسه آن دو میپردازد و مینويسد:
منافقي كه نسبت به منافع مسلمانان طمع دارد و يا بر جان و مال و اهل خود میترسد، شرارت و زيان آن كمتر از منافقي است كه نفاقش همراه با مكر پنهانی بر ضد اسلام و مسلمين است و با وسائل گوناگون براي ضرر رساندن به آنان، تباه نمودن دين و از بين بردن دولتشان، چارهانديشي میكند و بدتر از او، منافقي است كه سازمان نفاق را رهبري و مديريت میكند...» (حبنکه المیدانی، 1414هـ.ق: ج1، 73)
برای دریافتن پاسخ پرسش دوم، نیز بايد عوامل و انگيزههاي شكلگيري نفاق را بررسي کرد كه اينك به آن میپردازيم.
شكلگيري نفاق، معلول عامل يا عوامل؟
بسياري از مفسران، پاسخ به اين پرسش را كه آيا آغاز شكلگيري نفاق، پيش از هجرت بوده است يا پس از آن، با موضوع انگيزه يا عوامل پيدايش اين پديده در ارتباط دانستهاند. چگونگي بررسي اين موضوع و نوع نگرش به آن سبب شده است ديدگاههاي متفاوتي درباره زمان شكلگيري نفاق مطرح گردد، بهگونهای که گروهي آن را محدود به مدينه و شماری ديگر، وجود نفاق را در مكه پيش از هجرت نيز ممكن میدانند.
روشن است چنين بحثي فراتر از يك مسئله تاريخي است و نتيجه آن، به منظور دستیابی به یک مبنای مشخص در پژوهشهاي قرآني بهویژه تشخيص سورههای مكي و مدني و همچنين چگونگی داوري درباره صحابه پيامبر، بسيار مهم و تأثيرگذار خواهد بود.
ازاينرو، با طرح و نقد ديدگاههاي متفاوت درباره انگيزه يا دلایل شكلگيري نفاق در دوران بعثت با محوريت آيات قرآن، پاسخي مناسب براي پرسشهاي زیر ارائه میدهيم.
1. آيا نفاق فقط در مدينه بوده است يا اينكه در مكه نيز وجود داشته است؟
2. در صورت وجود نفاق در مكه، آيا شكل گيري آن پيش از هجرت بوده است يا پس از آن؟
3. آيا نفاق سازماني تنها در مدينه رخ داده است يا اينكه در مكه پيش از هجرت هم بوده است؟
ديدگاه نخست: ترس، عامل اصلي پديده نفاق
اگرچه بیشتر مفسران عامه بدون پرداختن به دلایل پيدايش نفاق، وجود آن را در مكه پيش از هجرت نفي کردهاند، ولی ازآنجاكه سياق بحث آنان و تأويل کردن آيات سوره مكي مشتمل بر مسئله نفاق در كتابهای تفسيرشان، حالت سازمان يافته نفاق را نشانه رفته است، میتوان دریافت كه از نگاه اين دسته، عامل عمده و اصلي پيدايش اين پديده، «ترس» است.
در میان مفسران، طبري، نخستين كسي است كه زمينه را براي اين ديدگاه فراهم کرد. (طبری، 1412هـ.ق: ج1، 90 و 91) و سپس ابن كثير آن را در قالب نظريهاي نو قرارداد و سبب شد مفسران پس از او براي نفي نفاق در مكه، به اين نظريه استدلال كنند. ابن كثير در رد وجود نفاق در مكه، به بررسي عامل شكلگيري اين پديده خطرناك و سير تاريخي آن میپردازد و میگويد:
«دليل آنكه اوصاف منافقان فقط در سوره مدني آمده، اين است كه مكه عاري از هرگونه نفاق بود، بلكه آنچه در مكه رخ داد، عكس نفاق بود. يعني برخي از مؤمنان مکه، با كراهت باطني، كفر خود را آشكار میكردند. هنگامي كه رسول خدا به مدينه هجرت نمود، با دو گروه روبهرو شد: اول انصار كه همان قبيله اوس و خزرج بودند و در دوران جاهليت مانند مشركان، بت میپرستيدند و ديگري، يهود كه بر آيين گذشتگان خود باقي مانده بودند. اينان خود سه قبيله بودند: بنيقينقاع (همپيمانان خزرج)، بنينضير و بنيقريظه (همپيمانان اوس). هنگامي كه پيامبر به مدينه آمد، دو قبيله اوس و خزرج ايمان آوردند، اما در ميان يهود، كسي جز عبد بن سلام ايمان نياورد. با اين حال، هنوز نفاق شكل نگرفته بود؛ زيرا مسلمانان تا آن زمان از قدرت و شوكتي كه دشمنان از آن بهراسند، برخوردار نشده بودند...». (ابن کثیر، 1419هـ.ق: ج1، 87)
طبق اين بيان، آنچه كه سبب پيدايش نفاق در مدينه شده است، ترس از قدرت و هيمنه مسلمانان است ازاينرو، ممكن نيست چنين عاملي در مكه پيش از هجرت وجود داشته باشد و اصولاً هيچ انگيزهاي براي نفاقورزي در اين دوره وجود ندارد. (ابن عاشور، 1421هـ.ق: ج27، 352)
آلوسي (آلوسی، 1415هـ.ق: ج15، 142) و سيد بن قطب (سید بن قطب، 1412هـ.ق: ج1، 31) از طرفداران اين ديدگاه هستند. برخي تفاسير شيعي، مانند تفسير نمونه (مكارم شيرازي، 1374: ج21، 446) و التفسير الاثري الجامع (معرفت، 1425هـ.ق: ج2، 37 و 38 و 41) نیز این نظريه را برگزیدهاند.
ديدگاه دوم: نفاق معلول عوامل متعدد
اين گروه بر خلاف دسته نخست كه عامل اصلي پديده نفاق را ترس از شوكت و قدرت مسلمانان میدانند، معقتد است عوامل گوناگوني در روي آوردن به نفاق مؤثر بوده است. حسن حبنكه الميداني ذيل عنوان «انگيزههاي نفاق»، چهار عامل را در شكلگيري اين پديده مؤثر میداند و سپس نمونههاي تاريخي هر يك را به تفصيل بيان میكند. اين عوامل از ديدگاه او عبارتند از: «طمع»، «ترس»، «مكر و نيرنگ بر ضد اسلام و مسلمانان» و «تعصب قومي و قبيلهاي». (حبنکه المیدانی، 1414هـ.ق: ج1، 66 و 67)
علامه طباطبایي نيز از آن دسته كساني است كه وجود عناصر متعدد را در پيدايش اين پديده دخيل میداند. وي دراينباره مینويسد:
... انگيزه و علت نفاق منحصر در ترس و پروا داشتن و يا به دست آوردن خير عاجل نيست؛ چون ممكن است كسي به اميد نفع و خير مؤجل و دراز مدت نفاق بورزد و ممكن است كسي به انگيزه تعصب و حميت نفاق بورزد و يا انگيزهاش اين باشد كه نسبت به كفر قبلي خود عادت داشته، دست برداشتن از عادت برايش مشكل باشد و همچنين ممكن است انگيزههاي ديگر باعث نفاق شود. و هيچ دليلی در دست نيست كه دلالت كند بر اينكه پاي اين انگيزهها در مورد هيچيك از مسلمانان مكه در كار نبوده... . (طباطبایی، 1374: ج20، 141)
نگارنده، ضمن تأييد ديدگاه دوم، بر اين باور است كه دقت در مضامين آيات، نه تنها تعدد عوامل را در پيدايش نفاق نشان میدهد، بلكه در پارهاي موارد، بر وجود برخي انگيزههاي نفاقورزي در مكه پيش از هجرت نیز دلالت میكند. ازاينرو، براي اثبات نظريه خود، به دسته بندي عوامل و انگيزههاي نفاق از ديدگاه آيات قرآن میپردازيم و هريك را بر اساس ترتيب نزول، بررسي میکنیم.
انگيزههاي پيدايش نفاق از ديدگاه قرآن كريم
با تدبر در آيات مربوط به منافقان، میتوان عوامل مؤثر در پيدايش نفاق را به شش مورد تقسيم کرد:
1. طمع
انگيزه دستيابي به منافع مادي و دنيوي، عامل بسيار مهمي براي پذیرفتن ظاهري اسلام و انتساب دروغين به گروه مسلمانان به شمار میرود. اين عامل، در قرآن كريم به دو شكل مطرح شده است:
الف) طمع به منافع دراز مدت
مقصود از این شکل، دورانديشي هوسآلود فرصتطلبان نسبت به آينده سياسي نهضت پيامبر و گسترش چشمگير آيين آن حضرت در ميان اقوام و ملل مختلف است. آنان با مشاهده نشانههای پيروزي و قدرتمندي مسلمانان در مكه و اندكي پيش از هجرت، زمينه را مناسب ديدند تا با پذيرش ظاهري اسلام، بعدها بتوانند در مواضع حساس قدرت نفوذ کنند و با رسيدن به منافع مادي، مقاصد كفرآميزشان را در نقاب دين، عملي سازند. چنين نفاقي كه با حالت سازماني آن همگوني كامل دارد، برخاسته از انگيزه طمعورزي است. وجود چنين انگيزهاي در مكه پيش از هجرت، از آيه دهم و يازدهم سوره عنكبوت بر میآید:
وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النّاسِ كَعَذابِ اللّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنّ إِنّا كُنّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِما في صُدُورِ الْعالَمينَ . وَ لَيَعْلَمَنّ اللّهُ الّذينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنّ الْمُنافِقينَ. (عنکبوت: 10 و 11)
و از ميان مردم كسانياند كه میگويند: به خدا ايمان آوردهايم و چون در [راه] آزار كشند، آزمايش مردم را مانند عذاب خدا قرار میدهند و اگر از جانب پروردگارت ياري رسد، حتماً خواهند گفت: ما با شما بوديم. آيا خدا به آنچه در دلهاي جهانيان است داناتر نيست!
پيش از استدلال به اين دو آيه، لازم است دو مطلب را يادآور شويم:
1. هر آيه يا سورهاي كه پيش از هجرت پيامبر به مدينه نازل شده، مكي و هر آيه يا سورهاي كه پس از ورود پيامبر به مدينه نازل شده باشد مدني نام دارد. اين تعريف مورد قبول مشهور قرآنپژوهان است. 2. ازآنجاكه در ميان روايات نقل شده از پيامبر، هيچگونه تصريحي به مكي يا مدني بودن سورههای قرآن نشده است و آنچه در اين زمينه وجود دارد، به صحابه يا تابيعن برمیگردد و از سويي ديگر، چينش آيات در سورهها بر اساس ترتيب نزول بوده است، ازاينرو، بايد وجود آيات استثنا را امري خلاف اصل و گزارشهای نقل شده در اينباره را غالباً متكي بر اجتهادات شخصي دانست. (معرفت، 1415هـ.ق: ج1، 137 و 138)
با توجه به اين دو مطلب، شیوه استدلال به اين دو آيه را بيان میكنيم:
سوره عنكبوت از جمله سورههایي است كه بر مكي بودن «مجموعه» آن، اتفاق نظر وجود دارد (سیوطی، 1376: ج1، 24 و 21ـ23) و بر اساس روايات ترتيب نزول، در رديف هشتاد و پنجمين سوره قرآن قرار میگيرد. (معرفت، 1415هـ.ق: ج1، 137) از سویی دیگر، ادعای مدنی بودن آیات دهم و یازدهم این سوره از سوی برخی مفسران به مکی بودن تمام سوره هیچ خدشهای وارد نمیکند؛ زیرا تنها دلیل آنها، حصر وجود نفاق در مدینه است که چنین ادعایی افزون بر آنکه نیازمند دلیل و اثبات است، لازمهاش التزام به وجود آیات استثنا در این سوره خواهد بود که چون فاقد پشتوانه روایی است، امری خلاف اصل بهشمار میآید. طنطاوی در این مورد مینویسد: «... روایات قابل اعتمادی در زمینه مدنی بودن برخی آیات این سوره وجود ندارد.» (طنطاوی، : ج11، 5)
نتیجه آنکه مطابق با مقتضای اصل «جمیع» آیات و مضامین، سوره، مکی و مربوط به اندکی پیش از هجرت خواهد بود. از میان کسانی که به مکی بودن تمام آیات این سوره تصریح کردهاند، میتوان فخررازی (فخررازی، 1418هـ.ق: ج25، 23)، قرطبی (قرطبی، 1364: ج14، 323) به نقل از عکرمه، ابن قتیبه (ابن قتیبه، : ج1، 87)، ابن عاشور (ابن عاشور، 1421هـ.ق: ج20، 126)، طنطاوی (طنطاوی، : ج11، 5)، دروزه (دروزه، 1383هـ.ق: ج5، 471 ـ 473) و سید قطب (سید بن قطب، 1412هـ.ق: ج5، 2718) را نام برد.
بنابراين، آيات و مضامين سوره، بدون استثنا مربوط به محيط مكه و اندكي پيش از هجرت خواهد بود.
خداوند دراين سوره، از طبقهاي نوظهور در مكه خبر میدهد كه با ديدن نشانههاي پيروزي مسلمانان، به ظاهر اسلام میآوردند و كفر خود را در دل پنهان میکردند. اين گروه كه با اسلام آوردن خود، به آينده سياسي و منافع مادي نهضت پيامبر امید داشتند، به صورت زباني، ايمان میآوردند تا بعدها بهانهاي براي بهرهمندي از چنين منافعي داشته باشند. لحن آيه بهخوبي نشان میدهد كه چنين ايماني تنها با انگيزه طمع قابل توجيه است، نه رغبت و اشتياق دروني.
ابن عاشور ذيل اين دو آيه مینويسد:
خداوند متعال نيت منافقان را در ايمان آوردنشان روشن ساخته است؛ اينكه آنان اظهار اسلام را وسيلهاي براي رسيدن به آنچه كه از پيروزي مسلمانان انتظار داشتند، قرار دادند؛ پس خودشان را در معرض فوائد و منافع چنين پيروزي میديدند. اين مطلب دليل بر آن است كه اين آيه، نزديك هجرت پيامبر از مكه پيش از هجرت نازل شده است؛ آن زماني كه مردم بيش از پيش مسلمان میشدند... . (ابن عاشور، 1421هـ.ق: ج20، 141)
سخن اين مفسر دلالت روشني بر تأثير انگيزه طمع در شكلگيري نفاق دارد و به صراحت وجود آن را در مكه پيش از هجرت اثبات میكند. براساس اين آيه، روحيه طمعورزي منافقان در اظهار ايمانشان را ثابت میکند و آن را انگيزه و علتي براي آشكار کردن اسلام آنان در برابر ديگر به شمار میآورد. (طبرسی، 1372: ج8، 431)
در پایان براي تکمیل استدلال خود، نكاتي از آيه را فهرستوار بیان میداریم:
1. به قرينه تقابل دو جمله «وَ لَيَعْلَمَنّ اللّهُ الّذينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنّ الْمُنافِقينَ» در مییابیم كه منظور، منافقاني هستند كه كفرشان را پنهان کردهاند (ابن عاشور، 1421هـ.ق: ج20، 141) نه افراد سست ايمان.
2. اين دو آيه را بايد مكي دانست؛ زيرا مشتمل بر شكنجه، فتنه و اذيت شدن در راه خداست و اين موارد بیشتر در مكه اتفاق افتاد، نه مدينه. (آلوسی، 1415هـ.ق: ج10، 305)
3. دليلي ندارد كه منظور از نصر در آيه شريفه، فتح و غنيمت در جنگ باشد، بلكه مقصود گشايشي است كه خداوند در امور بندگان خود ايجاد میكند. (طباطبایی، 1374: ج16، 158)
بنابراين، انگيزه طمع به منافع دراز مدت، نخستین عاملي است كه پيش از هجرت سبب پيدايش نفاق شده و قرآن از آن خبر داده است. اين عامل را بايد دلیل اساسي در شكلگيري نفاق سازماني قلمداد كرد.
ب. طمع به غنائم جنگي و منافع نقدي
سرازيري غنائم به سوي مسلمانان و بهرهمندي از متاع چنين سفره آمادهاي، انگيزه نيرومندي بود تا شماری را وادار كند به دروغ، اسلام خود را آشكار كنند تا از اين طريق خود را با ديگر مسلمانان سهيم و شريك سازند. خداوند از اين روحيه منافقان، اينگونه پرده برداشته است:
سَيَقُولُ الْمُخَلّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلى مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتّبِعْكُمْ يُريدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللّهِ قُلْ لَنْ تَتّبِعُونا كَذلِكُمْ قالَ اللّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ كانُوا لا يَفْقَهُونَ إِلاّ قَليلاً. (فتح: 15)
چون [به قصد] گرفتن غنائم روانه شديد، بهزودي بر جاي ماندگان خواهند گفت: بگذاريد ما [هم] به دنبال شما بياييم؛ [اين گونه] میخواهند دستور خدا را دگرگون كنند. بگو: هرگز از پي ما نخواهيد آمد؛ آري خدا از پيش درباره شما چنين فرموده. پس بهزودي خواهند گفت: [نه] بلكه بر ما رشك میبرديد؛ [نه چنين است،] بلكه جز اندكي درنمیيابند.
به اعتقاد بسياري از مفسران، اين آيه و آيات قبل و بعد، ناظر به فتح خيبر است كه پس از صلح حديبيه در سال هفتم هجري رخ داد. پيامبر در آن جنگ، مسلمانان شركتكننده در حديبيه را به فتح خيبر بشارت داد و تصريح کرد كه آنان تنها حق شركت در اين نبرد و استفاده از غنائم آن را دارند. هنگامي كه منافقان با قرائن، پيروزي قطعي پيامبر را در اين جنگ پيش بيني کردند، نزد ايشان آمدند و اجازه شركت در ميدان نبرد خواستند. وجود چنين روحيه طمع كارانهاي در ميان منافقان در سوره توبه آيه 42 نيز بیان شده است:
لوْ كانَ عَرَضًا قَريبًا وَ سَفَرًا قاصِدًا لاَتّبَعُوكَ وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشّقّةُ وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللّهُ يَعْلَمُ إِنّهُمْ لَكاذِبُونَ.
اگر مالي در دسترس و سفري [آسان و] كوتاه بود، قطعاً از پي تو میآمدند، ولي آن راه پرمشقت بر آنان دور مینمايد و بهزودي به خدا سوگند خواهند خورد كه اگر میتوانستيم، حتماً با شما بيرون میآمديم. [آنان با سوگند دروغ] خود را به هلاكت میافكنند و خدا میداند كه آنان سخت دروغ گويند.
در تفسیر قمی، به نقل از امام محمدباقر «عرضاً قریباً»، به غنیمت نزدیک و در دسترس معنا شده است. (قمی، 1367: ج1، 290)
پس با توجه به مدني بودن دو آيه مذكور و مسئله فتوحات و غنائم، میتوان گفت وجود اين نوع از طمعورزي، در مدينه قابل فرض است، نه مكه و نیز با هر دو نوع نفاق تناسب دارد.
2. ترس
خوف بر جان، مال و منافع مادي، انگيزه ديگري است كه افراد را از آشکار کردن كفر بازمیدارد و آنان را وادار به پذيرش ظاهري اسلام میكند. آياتي كه به ترس منافقان اشاره دارد، بسیار است كه میتوان آنها را در قالب این عنوانها دستهبندي كرد:
الف) ترس از مرگأَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السّماءِ فيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ مِنَ الصّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللّهُ مُحيطٌ بِالْكافِرينَ. (بقره: 19)
يا چون كساني كه در معرض رگباري از آسمان كه در آن تاريكيها و رعد و برقي است، [قرار گرفتهاند،] از [نهيب] آذرخش [و] بيم مرگ سر انگشتان خود را در گوشهايشان نهند، ولي خدا بر كافران احاطه دارد.
خداوند در اين آيه، با مثالي بديع، ترس منافقان از مرگ را به تصوير میكشد و نشان میدهد که محيط زندگي آنان، سراسر ترس، اضطراب، وحشت و نگراني است. در آيه 20 سوره محمد نيز به این عامل اشاره شده است.
ب) ترس از دست دادن مال
أَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحيفَ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ. (نور: 50)
آيا در دلهايشان بيماري است يا شك دارند يا از آن میترسند كه خدا و فرستادهاش بر آنان ستم ورزند؟ [نه]، بلكه خودشان ستمكارند.
در برخي روایات به نقل از امام صادق آمده است كه نزاعي مالي ميان حضرت علي و عثمان پيش آمد. پيشنهاد امام علي، طرح و حل دعوا نزد پيامبر بود، اما عبدالرحمن بن عوف، عثمان را از اين كار نهي کرد، به اين دليل كه علي پسرعموي پيامبر اكرم است و به يقين داوري به سود او تمام خواهد شد!
بنابر اين شان نزول، از آيه اينگونه برداشت میشود كه منافقان نگران از دست دادن اموالشان بودند. لذا همانطور كه براي حفظ مال خود داوري غير پيامبر را ترجيح میدهند با همين ملاك ممكن است اسلام را تنها در مرحله زبان و ظاهر اختيار كرده باشند.
ج. ترس از رسواییوَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنّهُمْ خُشُبٌ مُسَنّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللّهُ أَنّى يُؤْفَكُونَ. (منافقون: 4)
و چون آنان را ببيني، هيكلهايشان تو را به تعجب وامیدارد و چون سخن گويند، به گفتارشان گوش فرا دهي، گويي آنان شمعكهايي پشت بر ديوارند [كه پوك شده و درخور اعتماد نيستند]. هر فريادي را به زيان خويش میپندارند؛ خودشان دشمنند؛ از آنان بپرهيز. خدا بكشدشان تا كجا [از حقيقت] انحراف يافتهاند.
اين آيه، ترس منافقان را از رسوا شدنشان در جامعه اسلامي بیان میكند، بهگونهایكه هر فريادي را بر ضد خود میپندارند و به اصطلاح، از سايه خود نيز هراسانند! ازاينرو، چنين روحيهاي میتواند عامل مهمي براي اظهار دروغين اسلام آنها باشد تا خود را از هرگونه رسوايي در امان دارند. آيه 64 سوره توبه نيز به اين عامل اشاره کرده است.جمعبندي آيات مرتبط با انگيزه ترس نشان میدهد كه اين عامل با هر دو حالت نفاق فردي و سازماني تناسب دارد و نیز وجود انگيزه ترس از دست دادن مال با توجه به اصل آيندهنگری، در محيط مكه پيش از هجرت، دور از واقع نيست، اگرچه سازگاري اين عامل با تشكيل حكومت و قدرتمندي مسلمانان در مدينه، بيشتر محسوس است.
3. تعصب
پافشاري و اصرار بيدليل بر عقيدهای خاص، مانعي بزرگ در پذيرش حقيقت به حساب میآيد بهگونهایکه میتواند افراد داراي اين ويژگي را به نفاق دچار سازد. نمونه چنين تعصبي، مربوط به نفاقورزي برخي اهل كتاب (يهود) است كه براي ايجاد ترديد و تزلزل در مسلمانان، صبحگاهان به ظاهر ايمان میآوردند و در پايان روز، از اسلام برمیگشتند. خداوند درباره نقشه و عملكرد آنان میفرمايد:
وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالّذي أُنْزِلَ عَلَى الّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلّهُمْ يَرْجِعُونَ، وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دينَكُمْ قُلْ إِنّ الْهُدى هُدَى اللّهِ أَنْ يُؤْتى أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتيتُمْ أَوْ يُحاجّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليمٌ. (آلعمران: 72 و 73)
و جماعتي از اهل كتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شد ايمان بياوريد و در پايان روز انكار كنيد، شايد آنان از اسلام برگردند و [گفتند] جز به كسي كه دين شما را پيروي میكند، ايمان نياوريد؛ بگو: هدايت، هدايت خداست. مبادا به كسي نظير آنچه به شما داده شده، داده شود يا در پيشگاه پروردگارتان با شما محاجه كنند. بگو: اين تفضل به دست خداست؛ آن را به هر كسي كه بخواهد، میدهد و خداوند گشايشگر داناست.
از اين دو آيه بهخوبي بر میآید كه تعصب اهل كتاب نسبت به آيين خود، عامل مهمي برای نفاقورزیشان بوده و جريان سازمان يافتهای را به وجود آورده است. بودن چنين انگیزهاي در پيش از هجرت، بعيد نيست، اگرچه تنها دليل قرآني آن، مربوط به مدينه است.
به هر حال، افزون بر دو آيه مذكور، آيه 8 سوره منافقون و آيه 107 سوره توبه هم به تأثير اين انگيزه اشاره دارد.
4. سرگرداني و بي تفاوتي
ناتواني در تصميمگيري، نداشتن سمت و سويي خاص براي انتخاب موضع و بيهدفي در مسير زندگي، سبب سرگرداني و بيتفاوتي نسبت به حوادث سرنوشتساز میشود؛ روحيهاي كه سازگاري با همه عقايد ـ اعم از حق و باطل ـ را در پي دارد و نتيجهاش جز نفاق چيز ديگري نخواهد بود. اين عامل در سوره نساء اينگونه بيان شده است:
إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يخَُادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ إِذَا قَامُواْ إِلىَ الصَّلَوةِ قَامُواْ كُسَالىَ يُرَاءُونَ النَّاسَ وَ لَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا، مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً. (نساء: 142 و 143)
منافقان، با خدا نيرنگ مىكنند و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد و چون به نماز ايستند، با كسالت برخيزند، با مردم ريا مىكنند و خدا را جز اندكى ياد نمىكنند. ميان آن [دو گروه] دو دلند؛ نه با اينانند و نه با آنان و هر كه را خدا گمراه كند، هرگز راهي براي [نجات] او نخواهي يافت.
واژه «مذبذب» در اين آيه، اسم مفعول از ماده «ذبذب» به معناي صداي مخصوصی است كه به هنگام حركت دادن يك شيء آويزان، بر اثر برخورد با امواج هوا به گوش ميرسد. (مکارم شیرازی، 1374: ج4، 178) از اين تعبير بر میآید كه منافقان مانند يك جسم معلق و آويزان، فاقد برنامه و هدفند، بهگونهایکه مسير زندگیشان را بادهاي حوادث مشخص میكند. ازاينرو، سرگردان و بيتفاوتند.
اين عامل نيز بعيد نيست كه در اندكي پيش از هجرت درمكه وجود داشته باشد، هرچند دليل قرآني آن در سوره مدني مطرح شده است. همچنين اين عامل را بايد متناسب با نفاق فردي دانست.
5. اخلال و ايجاد انحراف در برنامه انبيا
از برخي آيات چنين برمیآيد كه همه پيامبران براي پيشبرد اهداف و اجراي برنامههايشان، با شياطين اخلال گر روبهرو بودهاند. خداوند دراينباره میفرمايد:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيّ إِلاّ إِذا تَمَنّى أَلْقَى الشّيْطانُ في أُمْنِيّتِهِ فَيَنْسَخُ اللّهُ ما يُلْقِي الشّيْطانُ ثُمّ يُحْكِمُ اللّهُ آياتِهِ وَ اللّهُ عَليمٌ حَكيمٌ لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشّيْطانُ فِتْنَةً لِلّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنّ الظّالِمينَ لَفي شِقاقٍ بَعيدٍ. (حج: 52 و 53)
و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبري را نفرستاديم، جز اينكه هرگاه چيزي تلاوت مینمود، شيطان در تلاوتش، القاي [شبهه] میكرد. پس خدا آنچه را شيطان القا میكرد، محو گردانيد. پس خدا آيات خود را استوار میساخت و خدا، داناي حكيم است. تا آنچه را كه شيطان القا میكند، براي كساني كه در دلهايشان بيماري است و [نيز] براي سنگدلان، آزمايشی گرداند و ستمگران در ستيزهای بس دور و درازند.
علامه مجلسی به نقل از سید مرتضی، با طرح دو احتمال در معنای واژه «تمنی»، مینویسد:«مقصود از تمنی، یا «تلاوت» است و یا «آرزوی قلبی». اگر منظور تلاوت باشد، معنای آیه اینگونه خواهد بود: پیامبرانی که پیش از تو فرستاده شدند، هرگاه پیامی [از جانب خدا] برای قوم خود میرساندند، مردم آن را تحریف مینمودند، مانند یهود نسبت به انبیاء خود. خداوند در این آیه، «القا» را به شیطان اسناد داده [است]؛ زیرا چنین کاری با وسوسه و فریب او انجام میشود...، اما اگر منظور، «آرزوی قلبی» باشد، معنای آیه اینگونه میشود: پیامبر هنگامی که بعضی امور را آرزو میکند، شیطان او را وسوسه مینماید و وی را به معاصی فرا میخواند، اما خدا نقشه شیطان را از بین میبرد و پیامبر را به مخالفت با شیطان و ترک شنیدن فریبهایش سوق میدهد.» (مجلسی، 1403هـ.ق: ج17، 65 و 66)
جامع این دو احتمال در بیان سید مرتضی آن است که تمام پيامبران براي اجراي برنامهها و هدفهايشان، پيوسته با اخلالگري شياطين روبهرو بودهاند که این القائات شیطانی به تعبیر آیه شریفه، وسيلهاي بود براي آزمايش عموم مردم بهویژه منافقان و سنگدلان.
نتيجه آنكه انبيا از همان آغاز با جريان سازمان يافته نفاق رو به رو بودهاند؛ چراكه اين گروه به پيروي از وسوسههاي شيطاني تلاش میکردند تا با توطئه و نيرنگ، در راه پيامبران مانع ايجاد كنند، ولی خدا عليم و حكيم است و شیوه خنثي کردن نقشههاي شوم آنان را بهخوبي میداند: «والله عليم حكيم».
با دقت در مضمون اين آيه، امكان وقوع نفاق سازماني در مكه پيش از هجرت قوّت میگيرد.
6. تفرقهافكني ميان مؤمنان:
استفاده از پوشش مذهب، بهترين روشي است كه میتوان آن را بر ضد مذهب به كار گرفت؛ زیرا زيان رساندن به اتحاد مسلمانان و پراكنده کردن صفوف يكپارچه آنان، تنها با اين روش امكانپذير است. منافقان با نقاب ايمان میکوشند تا با ضربهزدن به دین، اسلام را خدشهدار سازند و جامعه را بار دیگر به سوی عقايد كفرآميز بکشانند. بنابراين، تفرقهافكني بهعنوان هدفي آلي، انگيزهاي قوي براي نفاقورزي منافقان به شمار میآيد.
اين عامل در قرآن كريم اينگونه بازگو شده است:وَ الّذينَ اتّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا وَ كُفْرًا وَ تَفْريقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصادًا لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنّ إِنْ أَرَدْنا إِلاّ الْحُسْنى وَ اللّهُ يَشْهَدُ إِنّهُمْ لَكاذِبُونَ. (توبه: 107)
و آنهايي كه مسجدي اختيار كردند كه مايه زيان و كفر و پراكندگي ميان مؤمنان است و [نيز] كمينگاهي است براي كسي كه قبلاً با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود و سخت سوگند ياد میكنند كه جز نيكي قصدي نداشتيم، [ولي] خدا گواهي میدهد كه آنان قطعاًَ دروغگو هستند.
در اين آيه شريفه، ايجاد تفرقه، عاملي مهم براي شكل گيري نفاق محسوب شده است؛ عاملي كه به وضوح از وجود جرياني سازماندهي شده حكايت میكند،ولی اثبات آن در زمان پيش از هجرت، كمي مشكل به نظر میرسد.
نتيجه
بادقت در مضامين آياتي كه انگيزه و عوامل شكلگيري نفاق را بيان میكنند، چند مطلب اثبات میشود:
1. پيدايش نفاق، معلول عوامل متعدد است، نه يك علت منحصره.
2. انگيزههای نفاق در مكه پيش از هجرت نيز وجود داشته است.
3. نفاق «سازماني» اختصاص به مدينه ندارد و در مكه پيش از هجرت نيز وقوع يافته است.
4. در مدينه هر دو نوع نفاق «فردي» و «سازماني» وجود داشته است.
5. انگیزههای نفاقورزی به دو دسته قابل تقسیم است: برخی مربوط به عنصر کتمان کفر است، مانند عامل «ترس» و برخی نیز مربوط به رکن دیگر مفهوم نفاق، یعنی اظهار دروغین ایمان است، مانند عامل «طمع».
6. عوامل نفاق را بهگونهای دیگر نیز میتوان تقسیم کرد: برخی علت «فاعلی» برای این پدیده شومند، مانند «طمع» و «ترس» و برخی دیگر، علت «غایی» بهشمار میآیند، مانند «تفرقهافکنی میان مؤمنان» و «اخلال در برنامه انبیا».فهرست منابع و مآخذ
* قران کریم
1. آلوسى، سيد محمود، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، 1415هـ.ق.
2. ابن جزى غرناطى، محمد بن احمد، كتاب التسهيل لعلوم التنزيل، بيروت، شركت دار الارقم بن ابى الارقم، اول، 1416 هـ.ق.
3. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن على، زاد المسير فى علم التفسير، بيروت، دار الكتاب العربي، اول، 1422هـ.ق.
4. ابن عاشور محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، بیروت، مؤسسة الباریخ، اول، 1421.
5. ابن عطيه اندلسى، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، بيروت، دارالكتب العلميه، اول، 1422 هـ.ق.
6. ابن قتيبه، عبدالله بن مسلم، غريب القرآن، بیتا.
7. ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الكتب العلمية، منشورات محمدعلى بيضون، اول، 1419 هـ.ق.
8. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چهارم، 2005م.
9. احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر، بیتا.
10. احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، اول، 1429هـ.ق.
11. اندلسى، ابوحيان محمد بن يوسف، البحر المحيط فى التفسير، بيروت، دار الفكر، 1420هـ.ق.
12. البخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دار الفکر، 1424هـ.ق.
13. بيضاوى، عبدالله بن عمر، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، بيروت، دار احياء التراث العربى، اول، 1418 هـ.ق.
14. البیهقی، احمد بن حسین بن علی، السنن الکبری، بیروت، دار الفکر، بیتا.
15. الترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، بیروت، دارالفکر، دوم، 1403هـ.ق.
16. ثعالبى، عبدالرحمن بن محمد، جواهر الحسان فى تفسير القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربى، اول، 1418 هـ.ق.
17. الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، بیروت، دار العلم للملایین، چهارم، 1407هـ.ق.
18. حاكم نيشابوري، ابوعبدالله، المستدرك علي الصحيحين، بیروت، دار الفکر، اول، 1422هـ.ق.
19. حبنکه المیدانی، عبد الرحمن حسن، ظاهرةالنفاق، دمشق، دار الفلم، 1414هـ.ق.
20. الخطيب، عبدالكريم، التفسير القرآنى للقرآن، بیتا.
21. دروزة، محمد عزت، التفسير الحديث، قاهره، دار إحياء الكتب العربية، 1383 هـ.ق.
22. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دمشق ـ بیروت، دار العلم الدار الشامیه، اول، 1412هـ.ق.
23. زرقاني، عبدالعظیم، مناهل العرفان، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416.
24. زركشي، البرهان في علوم القرآن، بیروت، دارالمعرفه، 1415هـ.ق.
25. سجستانی، ابیداود سلیمان بن اشعث، سنن ابیداود، بیروت، دار الفکر، اول، 1410هـ.ق.
26. سیوطی، جلالالدین، الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق محمد ابراهیم، افست از چاپ قاهره، قم، انتشارات رضی، 1376.
27. شاذلي، سيد بن قطب بن ابراهيم، فى ظلال القرآن، بيروت ـ قاهره، دارالشروق، هفدهم، 1412 هـ.ق.
28. شیخ صدوق، الخصال، قم، منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، 1403هـ.ق.
29. شیخ طوسی، کمال الدین و تمام النعمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، 1405هـ.ق.
30. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، پنجم، 1374.
31. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، سوم، 1372.
32. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفه، اول، 1412هـ.ق.
33. طنطاوى، سيد محمد، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، بیتا.
34. طوسى، محمد بن حسن، التبيان فى تفسير القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربى.
35. عروسى حويزى، عبد على بن جمعه، تفسير نور الثقلين، قم، انتشارات اسماعيليان، چهارم، 1415 هـ.ق.
36. عسکری، ابوهلال، الفروق اللغویه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، اول، 1412 هـ.ق.
37. الفارسی، علی بن بلبان، صحیح ابن حبان، مؤسسه الرساله، دوم، 1414هـ.ق.
38. فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، سوم، 1420 هـ.ق.
39. الفراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، مؤسسه دار الهجره، دوم، 1409هـ.ق.
40. الفریابی، جعفر بن محمد بن الحسن، صفة المنافق، کویت، دار الخلفاء للکتاب الاسلامی، اول، 1405هـ.ق.
41. فيض كاشانى، ملا محسن، تفسير الصافى، تهران، انتشارات الصدر، دوم، 1415 هـ.ق.
42. قاسمى، محمد جمالالدين، محاسن التاويل، بيروت، دار الكتب العلميه، اول، 1418هـ.ق.
43. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، اول، 1364.
44. قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، قم، دار الكتاب، چهارم، 1367.
45. الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، سوم، 1388هـ.ق.
46. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، مؤسسه الوفاء، دوم، 1403هـ.ق.
47. معرفت، محمدهادي، التمهيد في علوم القرآن، قم، انتشارات اسلامی، دوم، 1415هـ.ق.
48. ــــــــــــــــــ ، التفسير الاثري الجامع، قم، مؤسسه التمهید، اول، 1425هـ.ق.
49. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، اول، 1374.
50. میرزایی، محمد، «پیدایش پدیده نفاق در اسلام از منظر قرآن»، مجله الهیات و حقوق، شماره 14، سال چهارم.
51. نسائی، احمد بن شعیب، سنن النسائی، بیروت، دار الفکر، اول، 1348هـ.ق.
52. النووی، یحیی بن شرف، شرح صحیح مسلم، بیروت، دار الفکر، اول، 1421هـ.ق.
53. النیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، بیروت، دار ابن حزم، اول، 1423هـ.ق.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://akhlagh.porsemani.ir/content/%D8%AC%D8%B1%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%8A-%D9%86%D9%81%D8%A7%D9%82
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های اخلاق و عرفان سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت