پاسخ تفصیلی:
منظور از انسان با شعور همان انسان عاقل است. بنابراين در پاسخ شما ويژگي هاي انسان عاقل آمده است.
هر كس اين نعمت بزرگ الهي –يعني عقل – را در زندگي خويش بكار گيرد , به سعادت دنيا و آخرت دست يافته است و آنها كه عقل را چراغ راه زندگي قرار نداده اند , بجز بدبختي و هلاكت نصيبي حاصلشان نخواهد شد .
عاقلان و خردمندان داراي نشانه هايي هستند كه با كمك گرفتن از آيات الهي و احاديث ائمه ي طاهرين ( عليهم السلام ) به ذكر برخي از آنها مي پردازيم .
1 – يكي از نشانه هاي بارز اهل خرد اينست كه , به پند و نصيحت ناصحان گوش فرا مي دهند . خداوند حكيم در قرآن كريمش مي فرمايد : وما يذكر الا اولوا الباب (3) كساني كه خود رأي و خودسر هستند و به حرف احدي به غير از خود توجه نمي كنند اين افراد , خردمند نيستند و عاقبتشان به جز دوزخ نخواهد بود : و قالوا لو كنا نسمع او نعقل ما كنا في اصحاب السعير (4) و گفتند : اگر مي شنيديم و تعقل مي كرديم از اصحاب دوزخ نبوديم .
2 – كسي كه عاقل است دين دار نيز هست .
امام علي ( عليه السلام ) فرمودند : ديندار نيست , كسي كه خردمند نباشد . (5) تنها عاقلان هستند كه به دستورات حضرت حق و انبياء و اوصيا ء آنها گوش فرا داده , به دنيا به چشم مزرعه اي براي آخرت مي نگرند و تنها به خوشي زودگذر دنيا دل خوش نمي دارند ؛ بلكه با كمك گرفتن از عقل خود , به فرامين شارع مقدس گوش جان مي دهند و اينان مؤمن حقيقي اند .
امام علي ( عليه السلام ) در حكمت 421 نهج البلاغه مي فرمايند : عقل تو را كفايت كند كه راه گمراهي را از رستگاري نشانت دهد . لذا مؤمنان با كمك گرفتن از عقل خويش راههاي گمراهي را شناخته و از آن فاصله مي گيرند و تنها در مسير صراط مستقيم گام بر مي دارند .
3 – عاقلان , كمال طلبند .
امام علي ( عليه السلام ) فرمودند : العاقل يطلب الكمال , الجاهل يطلب المال . (6) خردمند , جوياي كمال است و نادان , جوياي مال . عده اي از مردم تصور مي كنند هر كس با هر شرايطي به جمع كردن مال بپردازد و در فاصله ي زماني اندك صاحب اموال فراوان شود , او انسان عاقلي است ؛ در حالي كه در فرهنگ اسلامي به چنين كسي عاقل نمي گويند بلكه به فرموده ي امام علي ( عليه السلام ) عاقل آن كسي است كه بدنبال كمالات گشته و خود را به آنها ملبس مي كند . مثلا ً از بين علم و ثروت , عاقل كسب علم را انتخاب كرده , بجاي حرص در مال , نسبت به علم حريص است و به اندازه ي رفع نياز به كسب و كار مي پردازد و بجاي زراندوزي , اموال اضافي خود را صرف توليد و سودرساندن به جامعه و اعضاء آن مي كند .
4 – قول و كردار عاقل يكي است .
امام علي ( عليه السلام ) مي فرمايند : العاقل من صدق اقواله افعاله (7) خردمند كسي است كه كردارهايش گفتارهاي او را تصديق كند . عاقل اهل حرافي نيست بلكه پيش از گفتن براي ديگران , به آنچه مي داند و باور دارد عمل مي كند ؛ به بيان ديگر قول و عمل او هر دو داراي يك چهره اند !
5 – زبان عاقل در بند است .
امام علي ( عليه السلام ) : العاقل من عقل لسانه خردمند كسي است كه , زبان خود را در بند كشد .
بسياري از بدبختيها و مشكلات , از عدم كنترل زبان است ؛ چرا كه اكثر مردم قبل از اينكه خوب فكر كنند حرف مي زنند , به همين خاطر است كه بيشتر مردم از غالب گفته هايشان پشيمانند و اي كاش قضيه به همين جا ختم مي شد ؛ چه گرفتاريها , جدايي ها , كشمكش ها , و .... كه بخاطر عدم كنترل زبان , نصيب انسان مي شود .
6 – عاقل به نفس خود اعتماد نمي كند .
امام علي ( عليه السلام ) : العاقل من اتهم رأيه و لم يثق بكل ما تسول له نفسه (8) خردمند كسي است كه انديشه ي خود را متهم كند و به هر چيزي كه نفسش در نظر او مي آرايد اعتماد نكند .
عاقل اهل تشخيص تسويلات و آرايشهاي نفس است . او مي داند نفس , كار قبيح را زيبا و فعل زيبا را زشت جلوه مي دهد . عاقل مي داند دشمن ترين دشمنان او نفس اوست ؛ لذا اهل دقت و موشكافي در نفس خويش است و گول نفسش را نمي خورد .
7 – سينه ي عاقل صندوق اصرار اوست .
امام علي ( عليه السلام ) : صدر العاقل صندوق سره (9) رازها و اسرار عاقل درون سينه ي اوست و قفل محكمي بر صندوق سينه اش زده , تا احدي به آنها دست نيابد . چه بسيارند كساني كه به بهانه ي صميميت و يا رفاقت و .... اسرارشان را فاش مي كنند و در اندك زماني آبروي خود را با دست خويش بر باد مي دهند .
از ديگر نشانه هاي عاقل عبارتست از : تسليم قضاي الهي , بي رغبتي به دنيا , انديشيدن در هنگام خاموشي , ذكر و ياد خدا در وقت سخن گفتن و عبرت آموختن به هنگام نگريستن , اخلاص در عمل , تكيه كردن بر كار خود نه به آرزوي خويش , عدم افراط در وقت قدرت و از پاي ننشستن در وقت ناتواني , خوار نشمردن ديگران , رام بودن در پذيرش حق , پرهيز از گناهان و ...... (10)
بحث عقل و خصوصات عاقل بحثي است بسيار گسترده كه احاديث فراواني به ذكر و توصيف آن پرداخته است و ما جهت اختصار از نوشتن آنها خودداري كرديم .
مطالعه ي كتابهاي اصول كافي ( باب عقل و جهل ) و مصباح الشريعه ( باب عقل ) را به شما پرسشگر گرامي توصيه مي كنم
. 8 ـ آخرت طلبي.
قرآن مجيد، ترجيح آخرت را بر دنيا از نشانه هاي عاقلان دانسته، مي فرمايد: «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَفَلا تَعْقِلُونَ»؛ «زندگي دنيا، چيزي جز بازي و سرگرمي نيست و سراي آخرت، براي آنها كه پرهيزگارند، بهتر است! آيا نمي انديشيد؟»
(انعام/ ۳۲)تشبيه زندگي دنيا به بازي و سرگرمي از اين نظر است كه بازي ها و سرگرمي ها معمولاً كارهاي توخالي و بي اساسي هستند كه از متن زندگي حقيقي دورند؛ زيرا پس از پايان بازي، همه چيز به جاي خود باز مي گردد. در برابر بازيگران كودك منش، عاقلان وجود دارند؛ آنان به جاي دل خوش كردن به زندگي دنيا، به حياتي جاويدان و فناناپذير در جهاني وسيع تر و سطح بسيار بالاتر، مي انديشند؛ جهاني كه سر و كار آن با حقيقت است نه مجاز و با واقعيت است نه خيال؛ در جهاني كه نعمت هايش با درد و رنج آميخته نيست و سراسر، نعمتِ خالص است. (تفسير نمونه، ج ۵، ص ۲۰۸)8 ـ خداجويي.
يكي ديگر از ويژگي هاي عاقلان، خداجويي و خداطلبي است. آنان با انديشيدن در آيات و نشانه هاي پروردگار در نظام هستي، به وجود خدا و عظمتش پي مي برند. قرآن مجيد در اين باره مي فرمايد: «إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتي تَجْري فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْريفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»؛ «در آفرينش آسمان ها و زمين و آمد و شد شب و روز و كشتي هايي كه در دريا به سود مردم در حركتند و آبي كه خداوند از آسمان نازل كرده و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايي كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانه هايي است (از ذات پاك خدا و يگانگي او) براي مردمي كه عقل دارند و مي انديشند.» (بقره / ۱۶۴)اينان كساني هستند كه از نيروي خرد به درستي بهره مي گيرند و به ميانجي گري اين آيات به رحمت گسترده و دايمي خدا مي نگرند و مي دانند كه تنها خدا شايسته دوست داشتن است و تنها راه رستگاري، فرمانبرداري از فرمان هاي او و سر به سجده نهادن در برابر اوست و تنها او بايد به عنوان ولي و سرور پذيرفته شود.
كساني كه خردِ خود را به كار نمي اندازند، با وجود داشتن آن، از وجود اين خرد و عقل، بهره اي عائدشان نمي شود. اينان پروردگار خود را نمي شناسند، بدان سبب كه با نظري جامد و متحجّر به ظواهر جهان هستي مي نگرند و هيچ ژرف نگري در دلالت هاي اين ظواهر ندارند؛ از اين رو، اينان يا اصلاً ايمان ندارند يا اگر ايماني به خدا دارند بسيار سطحي است.
(تفسير هدايت، سيد محمدتقي مدرسي، ج ۱، ص ۲۸۸؛ تفيسر نمونه، ج ۱، ص ۵۶۲؛ تفسير نور، ج ۱، ص ۲۵۲)آيه ديگري كه خداجويي را نشانه انديشمندي مي داند آيه ۱۹۰ سوره آل عمران است. در اين آيه مي خوانيم: «إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ «؛ «مسلماً در آفرينش آسمان ها و زمين و آمد و رفتِ شب و روز، نشانه هاي (روشني) براي خردمندان است.» (آل عمران / ۱۹۰) ولي الألباب يا صاحبان خرد به تمام موجودات جهان با دقت مي نگرند و كوچك ترين پديده آنها را به وجود يك طرّاح و نقاش ماوراي مادّه راهنمايي مي كند. نقشه دلربايي كه در گوشه و كنار جهان آفرينش جلوه مي كند، آن چنان دل هاي صاحبان خرد را جلب مي كند كه افكارشان در هر حال، چه ايستاده يا نشسته يا در بستر آرميده در ياد آفريدگار است.
آنان در هر يك از پديده ها مي نگرند و درس تازه اي از خداشناسي مي آموزند و از طرح نقشه زيباي طبيعت به صانع آن پي مي برند كه دست تواناي خود را در اين صنعِ حيرت انگيز هرگز بيهوده به كار نبرده است؛ بلكه باور دارند خداي متعال به جهان تابيده، تا مثالي از بي همتايي خود را در آن صحنه نمايش دهد و خوان نعمتش را از هر سو براي هر ذرّه بگستراند تا تدبير عمومي آفرينش را در كوچك ترين پديده به كار برد و هر آفريده اي به قدر ظرفيّت خود بهره بردارد؛ ولي از صنع و گسترش خوان هستي خود بي نياز است.
(انوار درخشان، ج ۳، ص ۲۹۴)خداوند رحمان در ادامه آيه پيشين، ژرف انديشي در آفريده ها براي شناخت آفريدگار را نشانه خردورزان دانسته، عاقلان را اين گونه معرفي مي فرمايد: «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلي جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»؛ «همان ها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آن گاه كه بر پهلو خوابيده اند، ياد مي كنند و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مي انديشند (و مي گويند:) بارالها! اينها را بيهوده نيافريده اي! منزهي تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار.» (آل عمران / ۱۹۱) صاحب مغز و عقل كه ولايت را پذيرفته و صاحب مغز شده است، به سبب ولايت در هيچ حالي از ذكر خدا خالي نمي شود و اگر احياناً شيطان، ذكر خدا را از ياد او ببرد، دوباره خدا را ياد مي كند و در هر حالي استغفار مي كند، چه ايستاده و چه نشسته و بر پهلوهايشان (نيز به ياد خدايند)در برابر اين عده، نابخردان هستند كه با افتراي بر خدا و دنياجويي در برابر خداجويي و با دروغگويي، دنبال زندگي دو روزه دنيا هستند: «وَ لكِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ وَ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»؛ «ولي كساني كه كافر شدند، بر خدا دروغ مي بندند و بيشتر آنها نمي فهمند» (مائده / ۱۰۳)برخي مفسران درباره آيه ياد شده معتقدند خداوند تأكيد مي كند بيشتر كافران تعقل نمي كنند، بدان سبب است كه آنان به جاي حق طلبي و بكارگيري عقل در مسير بايسته و شايسته، به تقليد طريق گذشتگان راه مي پيمايند يا اكثر آنان از اوامر و دستورهاي الهي پيروي نمي كنند. پس آيه شريفه به اين مطلب اشاره دارد كه آنان با آنكه مي دانستند راهشان بيراهه و مسيرشان رو سوي ناكجا آباد است؛ ولي عشق به رياست آنان، مانع به كارگيري صحيح عقلشان بود.) تفسير اثنا عشري، ج ۳، ص ۱۹۱)
پيروز باشيد .
(1) علامه طباطبايي ( رضوان الله تعالي عليه ) ميزان الحمه / ج 8 / ص 3883
(2) ميزان الحكمه / ج 8 / ص 3877
(3) سوره ي بقره / 269
(4) سوره ملك / 10
(5) ميزان الحكمه / ج 8 / ص3881
(6) ميزان الحكمه / ج 8 / ص 3891
(7) ميزان الحكمه / ج 8 / ص 3891
(8) ميزان الحكمه / ج 8 / ص 3891