احكام خمس در قران | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
احكام خمس در قران
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
احكام خمس در قران
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
احکام در قرآن
,
اصطلاحنامه علوم قرآنی
پاسخ تفصیلی:
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَالْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (انفال-41) و بدانيد هر گونه غنيمتى به شما رسد خمس آن براى خدا و براى پيامبر و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه است، اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (با ايمان و بى ايمان يعنى روز جنگ بدر) نازل كرديم، ايمان آوردهايد، و خداوند بر هر چيزى قادر است.درپاسخ این سوال توجه به چند نکته لازم است
1.ادله وجوب خمس
نظريه فقهي, علما بيانكننده حكم شرعي است و به وسيله دليل, از منابع اصلي فقه استنباط ميشود. بنابراين, نظريه فقهي نتيجه استنباط است و فرق آن با حكم صادر شده از معصوم, همين است. استنباط يعني استخراج حكم فقهي از منابع آن به وسيله دليل. بنابراين, هر نظريه فقهي نيازمند دليل است, دليلي كه استناد آن نظريه را به منابع اصلي دين گواهي كند. منابع اصلي دين نيز چهار موردند: كتاب و سنت و اجماع و عقل, كه اجماع و عقل نيز به كتاب و سنت باز ميگردند, يعني كاشف از حكم كتاب و سنتاند كه در نتيجه, منابع اصلي دين در كتاب و سنت خلاصه ميشودولذاآنچه فقها بيان مى کنند، تنها بر اساس فهم آن ها از كتاب و سنت است .. باتوجه به این مطلب می توان برای وجوب خمس ولزوم پرداخت آن ازقران کریم وروایات ایمه(ع) که درواقع ترجمان کلام الهی است دلیل آورد.
الف) خمس درقران
«خمس» يكى از فريضههاى اسلامى است و قرآن مجيد آن را در كنار جهاد قرار داده و هر دو را از ريشه ايمان دانسته است ؛ چه اينكه نشانه صداقت ايمان، مبارزه با مال اندوزى و تطهير نفس است. قران کریم درآیه 41 سوره انفال می فرماید:«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَىْءٍ فَأنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ ، بدانيد كه هر چه غنيمت گرفتيد، يك پنجم آن براى خدا و رسول و از آن خويشاوندان (او) و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان است».براساس این ایه، تمام مذاهب اسلامى (شيعه و سنى) در اصل وجوب خمس، اتفاق نظر دارند. تنها اختلاف ميان آنان، موارد و مصارف آن است؛ لذا بيشتر اهل سنت بر اين باورند كه تنها به غنايم جنگى و گنج خمس تعلق مىگيرد.ر.ك: مغنيه، محمدجواد، الفقه على المذاهب الخمسة، ص 186 و خويى، سيدابوالقاسم، مستند العروة الوثقى، كتاب الخمس، ص 197. امّا فقيهان شيعى معتقدند: خمس در هفت چيز واجب است: 1. غنايم جنگى، 2. غواصى (اشيايى كه با فرورفتن در آب درياها به دست مىآيد)، 3. گنج، 4. معدن، 5. سود تجارت، 6. مال حلال مخلوط به حرام، 7. زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد. پنج قسم اول مورد اتفاق شيعه و دو قسم اخير نظر مشهور آنان مىباشد.
آنچه كه اكنون مورد بحث و پژوهش است، خمس سود و درآمد كسب مىباشد. خداوند متعال مىفرمايد: «و اعلموا انما غنمتم من شىء فان لله خمسه و للرسول و ...». اين آيه - كه به آيه خمس معروف است - به نظر فقيهان شيعى نه تنها بر وجوب خمس غنايم جنگى دلالت مىكند؛ بلكه شامل هر گونه درآمد كسب نيز مىباشد. واژه «غنيمت» از نظر لغت معناى گستردهاى دارد و به هرگونه درآمد و فايدهاى كه به انسان مىرسد، گفته مىشود.ر.ك: مجمع البحرين، لسان العرب، تاج العروس، ماده «غنم».
غنيمت جنگى و سود تجارت، هر دو غنيمت شمرده مىشوند و مشمول آيه مىگردند. البته هر چند شأن نزول آيه در مورد غنايم جنگى است، ولى اين سخن معروف است كه شأن نزول، هيچ گاه مخصص نيست و نمىتواند آيه را به آن محدود كند. و دانشمندان اهل سنت هم - كه خمس را در غير غنايم جنگى انكار نمودهاند - در اين آيه، مورد را تخصيص دهنده و محدود كننده ندانستهاند، در حالى كه آيه در غزوه بدر نازل شده، آن را شامل تمامى جنگها شمردهاند و اگر قرار بود مورد خاص، در آيه مخصص باشد، بايد آن را محدود به جنگ بدر بدانند.زبدة المقال، ص 5.
گذشته از همه اينها، در روايت معتبرى (معروف به صحيحه على بن مهزيار)، امام جوادعليه السلام غنيمت در آيه را به معناى گستردهاى در نظر گرفته و آن را به درآمد كسب تفسير نموده است. در بخشى از آن آمده است: «فاما الغنائم و الفوائد فهى واجبة عليهم فى كل عام قال الله تعالى: و اعلموا انما غنمتم من شىء فان لله خمسه...».وسائل الشيعه، ج 6، باب 8، ابواب ما يجب فيه الخمس، ح 5.
در اين حديث امامعليه السلام واژه «الفوائد» را در كنار «الغنائم» جاى داده و هر دو را مصداق آيه قلمداد نموده است و ترديدى نيست كه منظور از «فوايد» هر گونه سود و درآمدى است كه به انسان مىرسد. بنابراين از مجموع موارد و قراين ياد شده، به دست مىآيد كه خمس درآمد در قرآن، به صراحت از آن ياد شده و بر وجوب آن دلالت مىكند؛ به ويژه آنكه حضرتعليه السلام نيز از آن معناى وسيعى را دريافته و براى ما تبيين و تفسير كرده است. چنانچه كسى در تمام آنچه كه بيان شد، اشكال كند و آيه را در خمس غنايم جنگى منحصر كند، در پاسخ خواهيم گفت: به جز قرآن، روايات متعددى از ائمهعليهم السلام وارد شده است كه به خوبى بر وجوب خمس درآمد دلالت مىكند.ر.ك: وسائل الشيعه، ابواب ما يجب فيه الخمس و ابواب الانفال. و تمامى فقيهان شيعى نيز به آنها استناد جسته و در كتابهاى فقهى خود ذكر كردهاند. بنا براين اين آيه كه براى بيان وجوب خمس نازل گرديده، با تأكيداتى همراه است كه كاملاً اهميت خمس را مىرساند.ونمى توان گفت : خمس را چون يك بار مطرح كرده , پس درجهء وجوبش كمتر از درجهء وجوب زكات است زیرا حكم الهى و دستور و قانون خدا چه یك بار گفته شود و چه چند بار, در وجوب آن فرقى نیست
ب) خمس درروایات
روایات درمورد وجوب خمس فراوان است . ازباب مثال به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
حضرت باقر(ع) فرموده است: « لا يَحِلُّ لِاَحَدٍ أنْ يَشْتَرى مِنَ الْخُمْسِ شَيْئَاً حَتى يَصِلَ اِلَيْنا حَقَّنا، براى هيچ كس جايز نيست از مالى كه خمس به آن تعلق گرفته، چيزى بخرد ؛ مگر اينكه حق ما را به ما برساند». ( وسائل الشيعه، ج 6، باب 1، ح 4.):
- حضرت صادق(ع) فرمود: »من با این كه نیازمند نیستم، از شما درهم (خمس) را مىگیرم، به خاطر آن كه مىخواهم با دریافت خمس، مال شما را پاكیزه گردانم«.( وسایل الشیعه،ج 6، 338)
- امام باقر(ع) فرمود: »خمس بسیار مهم است. عمل نمىكند به آن مگر كسى كه قلبش با ايمان مورد آزمايش قرار گرفته باشد«.( همان، ص 350)
حضرت صادق(ع) فرمود: »خداوند صدقه (زكات) را بر ما حرام نموده و به جايش خمس را حلال فرموده است«.( همان،باب 29، از ابواب مستحققين زكات، حدیث 7)
پس مسئله خمس به عنوان يك واجب دينى در قرآن و حديث مطرح شده، آن هم به گونهاى كه كاملاً حكايت از عنايت شرع مقدس به اين واجب الهى دارد
-در مكاتبه امام رضا(ع) به يكى از يارانش آمده است: «اِنَّ اِخْراجَهُ (خمس ) مِفْتاحُ رِزْقِكُم و تَمْحيصُ ذُنُوبِكُم» ؛ «پرداخت خمس كليد جلب روزى و وسيله آمرزش گناهان است»: همان، ابواب الانفال، باب 3، ح 2.
ج) فلسفه وجوب خمس
1-. ترديدى نيست كه اسلام به صورت يك مكتب اخلاقى، فلسفى و يا اعتقادى محض ظهور نكرد؛ بلكه به عنوان يك آيين جامع - كه تمام نيازمندىهاى مادى و معنوى در آن پيشبينى شده - پا به عرصه ظهور گذاشت. از سوى ديگر، اين مكتب از همان عصر پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله با تأسيس حكومت همراه بود؛ در نتيجه براى اداره آن نياز به يك پشتوانه مالى غنى و منظم داشت كه بتواند در سايه تشكيل حكومت اسلامى از بينوايان، بيماران، بىسرپرستان، معلولان و يتيمان جامعه دستگيرى نمايد و اين خلأ اقتصادى را پر كند. خداوند متعال با نزول آيات زكات، دست يارى و رحمت بىپايانش را به كمك نبى اكرمصلى الله عليه وآله فرستاد و با واجب ساختن زكات، اين نقص و كاستى را برطرف كرد. اين فريضه الهى از مالياتهايى است كه در حقيقت جزو اموال عمومى جامعه اسلامى محسوب مىشود و نيز به غير بنى هاشم (سادات) اختصاص دارد و لذا مصارف آن عموماً موارد ياد شده است. ولى امامعليه السلام به عنوان رئيس حكومت نيز هزينههايى دارد كه بايد تأمين شود. او براى پيشبرد نظام اسلامى و اداره جامعه، به بودجه فراوانى نياز دارد. فريضه خمس براى تأمين اين منظور، بر متمكنان جامعه واجب گرديده است.
مكارم شيرازى، ناصر، يك صد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص 423 - 425 و تعليقات على العروة، كتاب الخمس، ص 392.
لذا در روايت از خمس به عنوان «وجه الاماره» ياد شده است. (ر.ك: وسائلالشيعه، ج 6، كتابالخمس، باب 2، ح 12 )
2-. خداوند متعال براى حفظ كرامت و عزت پيامبر اسلام، محل تأمين بودجه فقرا از بنىهاشم و منسوبان به آن حضرت را از خمس قرار داد و سهم آنان را قرين سهم خود و رسول فرمود تا زمينه تحقير نسبت به آنان را از بين ببرد؛ چون ممكن است برخى از مردم در پرداخت زكات به فقيران، يك نوع برترى براى خود و حقارتى نسبت به گيرنده احساس كنند. در حالى كه در پرداخت خمس و آنچه كه به عنوان «وجه الاماره» تلقى مىشود، قضيه عكس آن است و برترى براى گيرنده مىباشد.
ر.ك: وسائل الشيعه، ج 6، ابواب قسمة الخمس، باب 1، ح 4 و 8.
3-. خمس براى تأمين بودجه هر كار خيرى است كه امام بخواهد انجام دهد و براى هر موردى كه صلاح بداند، مصرف كند }«فما كان للّه فهو لرسوله يضعه حيث شاء»؛ «آنچه خاص خدا است، براى پيامبر اسلام است، هر جا صلاح بداند قرار مىدهد»:
همان، ابواب الانفال، باب 1، ح 12.
4-. خمس وسيلهاى براى رشد و كمال انسان محسوب مىشود. همچنان كه هر فرد با انجام دادن هر وظيفهاى، مرحلهاى از كمال را مىپيمايد؛ با اداى خمس به قصد قربت و بريدن از دنيا نيز وظيفهاش را انجام داده و خود را از گناهان پاك نموده و به سوى كمال ترقى مىكند. در مكاتبه امامرضاعليه السلام به يكى از يارانش آمده است: «ان اخراجه (خمس) مفتاح رزقكم و تمحيص ذنوبكم»؛ «پرداخت خمس كليد جلب روزى و وسيله آمرزش گناهان است»:
همان، ابواب الانفال، باب 3، ح 2
.
5-. تحقق احياى دين خدا و پياده كردن حكومت اسلامى - كه هدف اصلى اين مكتب است . در همان مكاتبه آمده است «انّ الخمس عوننا على ديننا»؛ «خمس، كمك ما در پياده كردن دين خداست»: همان، ابوابالانفال، باب 3، ح 2 نياز به بودجه مستقل و جداى از بودجه زكات دارد. خمس ثروت بسيار عظيمى براى تأمين هزينههاى يك انقلاب جهت رسيدن به حكومت عدل الهى است. «قدرت» موجوديت دينى تشيع و زنده ماندن اين مكتب در طول عصر حضور و غيبت، بر اساس خمس استوار بوده است و به اهلبيتعليهم السلام و علما - كه وارثان آنان هستند - اين توانايى را داد تا با فشار و اختناق دستگاه ظلم در راه خدا ايستادگى كنند.
درتفسیر نمونه پیرامون این موضوع در ذیل آیه 41 سوره انفال که در بالا بیان شد توضیحاتی دکر شده که در پاسخ به پرسش شما مفید است : موضوع مهمى كه در اين آيه بايد مورد بررسى دقيق قرار گيرد و در حقيقت قسمت عمده بحث در آن متمركز مىگردد، اين است كه لفظ غنيمت كه در آيه آمده است تنها شامل غنائم جنگى مىشود يا هر گونه در آمدى را در بر مىگيرد؟!.
در صورت اول آيه تنها خمس غنائم جنگى را بيان مىكند و براى خمس در ساير موضوعات بايد از سنت و اخبار و روايات صحيح و معتبر استفاده كرد و هيچ مانعى ندارد كه قرآن به قسمتى از حكم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره كند و قسمتهاى ديگرى در سنت بيان شود.
مثلا در قرآن مجيد نمازهاى پنجگانه روزانه صريحا آمده است، و همچنين به نمازهاى طواف كه از نمازهاى واجبه است اشاره شده، ولى از نماز آيات كه مورد اتفاق تمام مسلمانان اعم از شيعه و سنى است ذكرى به ميان نيامده است، و هيچكس را نمىيابيم كه بگويد چون نماز آيات در قرآن ذكر نشده و تنها در سنت پيامبر آمده نبايد به آن عمل كرد، و يا اينكه چون در قرآن به بعضى از غسلها اشاره شده و سخن از ديگر غسلها به ميان نيامده است بايد از آن صرف نظر كرد، اين منطقى است كه هيچ مسلمانى آن را نمىپذيرد.
بنا بر اين هيچ اشكالى ندارد كه قرآن تنها قسمتى از موارد خمس را بيان كرده باشد و بقيه را موكول به سنت نمايد و نظير اين مسئله در فقه اسلام بسيار زياد است.
ولى با اين حال بايد ببينيم كه غنيمت در لغت و در نظر عرف چه معنى مىدهد؟! آيا راستى منحصر به غنائم جنگى است و يا هر گونه در آمدى را شامل مىشود؟
آنچه از كتب لغت استفاده مىشود، اين است كه در ريشه معنى لغوى اين كلمه عنوان جنگ و آنچه از دشمن به دست مىآيد، نيفتاده است، بلكه هر در آمدى را شامل مىشود، به عنوان شاهد به چند قسمت از كتب معروف و مشهور لغت كه مورد استناد دانشمندان و ادباى عرب است اشاره مىكنيم:
در كتاب لسان العرب جلد دوازدهم مىخوانيم و الغنم الفوز بالشىء من غير مشقة ... و الغنم، الغنيمة و المغنم الفيء ... و فى الحديث الرهن لمن رهنه له غنمه و عليه غرمه، غنمه زيادته و نمائه و فاضل قيمته ... و غنم الشيء فاز به ...
: غنم يعنى دسترسى يافتن به چيزى بدون مشقت، و غنم و غنيمت و مغنم به معنى فىء است (فىء را نيز در لغت به معنى چيزهايى كه بدون زحمت به انسان مىرسد ذكر كردهاند ...)
و در حديث وارد شده كه گروگان در اختيار كسى است كه آن را به گرو گرفته، غنيمت و منافعش براى اوست و غرامت و زيانش نيز متوجه اوست و نيز غنم به معنى زيادى و نمو و اضافه قيمت است، و فلان چيز را به غنيمت گرفت يعنى به او دسترسى پيدا كرد.
و در كتاب تاج العروس جلد نهم مىخوانيم و الغنم الفوز بالشيء بلا مشقة: غنيمت آن است كه انسان بدون زحمت به چيزى دست يابد.
در كتاب قاموس نيز غنيمت بهمان معنى فوق ذكر شده است.
و در كتاب مفردات راغب مىخوانيم غنيمت از ريشه غنم به معنى گوسفند گرفته شده و سپس مىگويد ثم استعملوا فى كل مظفور به من جهة العدى و غيره يعنى: سپس در هر چيزى كه انسان از دشمن و يا غير دشمن به دست مىآورد به كار رفته است حتى كسانى كه يكى از معانى غنيمت را غنائم جنگى ذكر كردهاند انكار نمىكنند كه معنى اصلى آن معنى وسيعى است كه به هر گونه خيرى كه انسان بدون مشقت به آن دست يابد گفته مىشود.
در استعمالات معمولى نيز غنيمت در برابر غرامت ذكر مىشود، همان طور كه معنى غرامت معنى وسيعى است و هر گونه غرامت را شامل مىشود غنيمت نيز معنى وسيعى دارد و به هر گونه در آمد قابل ملاحظهاى گفته مىشود اين كلمه در نهج البلاغه در موارد زيادى به همين معنى آمده است، در خطبه 76 مىخوانيم اغتنم المهل: فرصتها و مهلتها را غنيمت بشماريد.
و در خطبه 120 مىفرمايد
من اخذها لحق و غنم
: كسى كه به آئين خدا عمل كند به سر منزل مقصود مىرسد و بهره مىبرد در نامه 53 به مالك اشتر مىفرمايد:
و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم
: در برابر مردم مصر همچون حيوان درندهاى مباش كه خوردن آنها را غنيمت و در آمدى براى خود فرض كنى.
و در نامه 45 به عثمان بن حنيف مىفرمايد:
فو اللَّه ما كنزت من دنياكم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا
: به خدا سوگند از دنياى شما طلايى نياندوختم و از غنائم و در آمدهاى آن اندوختهاى فراهم نكردم.
و در كلمات قصار، در جمله 331 مىفرمايد
ان اللَّه جعل الطاعة غنيمة الاكياس
: خداوند اطاعت را غنيمت و بهره هوشمندان قرار داده است.
و در نامه 41 مىخوانيم
و اغتنم من استقرضك فى حال غناك
: هر كس در حال بىنيازيت از تو قرضى بخواهد غنيمت بشمار.
و نظير اين تعبيرات بسيار فراوان است كه همگى نشان مىدهد غنيمت منحصر به غنائم جنگى نيست.
و اما مفسران:
بسيارى از مفسران كه در زمينه اين آيه به بحث پرداختهاند صريحا اعتراف كردهاند كه غنيمت در اصل معنى وسيعى دارد و شامل غنائم جنگى و غير آن و به طور كلى هر چيزى را كه انسان به دون مشقت فراوانى به آن دست يابد مىشود حتى آنها كه آيه را به خاطر فتواى فقهاى اهل تسنن مخصوص غنائم جنگى دانستهاند باز معترفند كه در معنى اصلى آن اين قيد وجود ندارد بلكه به خاطر قيام دليل ديگرى اين قيد را به آن زدهاند.
قرطبى مفسر معروف اهل تسنن در تفسير خود، ذيل آيه چنين مىنويسد غنيمت در لغت خيرى است كه فرد يا جماعتى با كوشش به دست مىآورند ...
و بدانكه اتفاق (علماى تسنن) بر اين است كه مراد از غنيمت در آيه (و اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ) اموالى است كه با قهر و غلبه در جنگ به مردم مىرسد، ولى بايد توجه داشت كه اين قيد همانطور كه گفتيم در معنى لغوى آن وجود ندارد، ولى در عرف شرع، اين قيد وارد شده است «1».
فخر رازى در تفسير خود تصريح مىكند كه: الغنم الفوز بالشيء غنيمت اين است كه انسان به چيزى دست يابد و پس از ذكر اين معنى وسيع از نظر لغت مىگويد: معنى شرعى غنيمت (به عقيده فقهاى اهل تسنن) همان غنائم جنگى است «1».
و نيز در تفسير المنار غنيمت را به معنى وسيع ذكر كرده و اختصاص به غنائم جنگى نداده اگر چه معتقد است بايد معنى وسيع آيه فوق را به خاطر قيد شرعى مقيد به غنائم جنگى كرد «2».
در تفسير روح المعانى نوشته آلوسى مفسر معروف سنى نيز چنين آمده است كه: غنم در اصل به معنى هر گونه سود و منفعت است .
در تفسير مجمع البيان نخست غنيمت را به معنى غنائم جنگ تفسير كرده، ولى به هنگام تشريح معنى آيه چنين مىگويد: قال اصحابنا ان الخمس واجب فى كل فائدة تحصل للانسان من المكاسب و ارباح التجارات، و فى الكنوز و المعادن و الغوص و غير ذلك مما هو مذكور فى الكتب و يمكن ان يستدل على ذلك بهذه الاية فان فى عرف اللغة يطلق على جميع ذلك اسم الغنم و الغنيمة «4» علماى شيعه معتقدند كه خمس در هر گونه فايدهاى كه براى انسان فراهم مىگردد واجب است اعم از اينكه از طريق كسب و تجارت باشد، يا از طريق گنج و معدن، و يا آنكه با غوص از دريا خارج كنند، و ساير امورى كه در كتب فقهى آمده است، و مىتوان از آيه بر اين مدعى استدلال كرد، زيرا در عرف لغت به تمام اينها غنيمت گفته مىشود.
شگفتآور اين كه بعضى از مغرضان كه گويا براى سمپاشى در افكار عمومى ماموريت خاصى دارند در كتابى كه در زمينه خمس نوشتهاند دست به تحريف رسوايى در عبارت تفسير مجمع البيان زده، قسمت اول گفتار او را كه متضمن تفسير غنيمت به غنائم جنگى است ذكر كرده ولى توضيحى را كه در باره عموميت معنى لغوى و معنى آيه در آخر بيان كرده است، به كلى ناديده گرفته و يك مطلب دروغين به اين مفسر بزرگ اسلامى نسبت دادهاند، مثل اينكه فكر مىكردهاند تفسير مجمع البيان تنها در دست خود آنها است و ديگرى آن را مطالعه نخواهد كرد، و عجيب اين است كه اين خيانت را تنها در اين مورد مرتكب نشده، بلكه در موارد ديگر نيز آنچه به سود بوده گرفته، و آنچه به زيان بوده است ناديده گرفتهاند.
در تفسير الميزان نيز با استناد به سخنان علماى لغت تصريح شده كه غنيمت هر گونه فايدهاى است كه از طريق تجارت يا كسب و كار و يا جنگ به دست انسان مىافتد و مورد نزول آيه گرچه غنائم جنگى است ولى مىدانيم كه هيچ گاه مورد عموميت مفهوم آيه را تخصيص نمىزند «1».
از مجموع آنچه گفته شد چنين نتيجه گرفته مىشود كه:
آيه غنيمت معنى وسيعى دارد و هر گونه در آمد و سود و منفعتى را شامل مىشود زيرا معنى لغوى اين لفظ عموميت دارد و دليل روشنى بر تخصيص آن در دست نيست.
تنها چيزى كه جمعى از مفسران اهل تسنن روى آن تكيه كردهاند اين است كه آيات قبل و بعد در زمينه جهاد وارد شده است و همين موضوع قرينه مىشود كه آيه غنيمت نيز اشاره به غنائم جنگى باشد.
در حالى كه مىدانيم شان نزولها و سياق عموميت آيه را تخصيص نمىزنند
و به عبارت روشنتر هيچ مانعى ندارد كه مفهوم آيه يك معنى كلى و عمومى باشد و در عين حال مورد نزول آيه غنائم جنگى كه يكى از موارد اين حكم كلى است بوده باشد و اينگونه احكام در قرآن و سنت فراوان است كه حكم كلى است و مصداق جزئى است:
مثلا در آيه 7 سوره حشر مىخوانيم ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا: هر چه پيامبر براى شما مىآورد بگيريد و هر چه از آن نهى مىكند خود دارى كنيد.
اين آيه يك حكم كلى در باره لزوم پيروى از فرمانهاى پيامبر ص بيان مىكند در حالى كه مورد نزول آن اموالى است كه از دشمنان بدون جنگ به دست مسلمانان مىافتد (و اصطلاحا به آن فىء گفته مىشود).
و نيز در آيه 233 سوره بقره يك قانون كلى به صورت لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها: هيچ كس بيش از آنچه قدرت دارد تكليف نمىشود بيان شده در حالى كه مورد آيه در باره اجرت زنان شيرده است و به پدر نوزاد دستور داده شده است به اندازه توانايى خود به آنها اجرت بدهد، ولى آيا ورود آيه در چنين مورد خاصى مىتواند جلو عموميت اين قانون (عدم تكليف به ما لا يطاق) را بگيرد؟! خلاصه اينكه: آيه در ضمن آيات جهاد وارد شده ولى مىگويد: هر در آمدى از هر موردى عايد شما شود كه يكى از آنها غنائم جنگى است خمس آن را بپردازيد مخصوصا ما موصوله و شيء كه دو كلمه عام و بدون هيچ گونه قيد و شرطند اين موضوع را تاييد مىكنند.
تفسير نمونه، ج7، ص: 176 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 3/100113020)
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.quran.porsemani.ir//node/3747
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های قرآن و حدیث سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت