در پاسخ به اين پرسش، ابتدا بايد به چند نكته توجه كرد:
يكم. معناى هدفهدف، يعنى «براى هر كار و فرمان و هر راهى، نقطهاى است كه به آن ختم مىشود». ژرف نگرى در اين نكته، ما را از خطاهاى بسيارى ايمنى مىبخشد. در طول تاريخ بشر، خطاكنندگان به معناىِ صحيح «هدف»، نينديشيده و يا آن را درنيافتهاند. از اين رو، به غلط آنچه را كه لازمه زندگى و يا از اجزاى حيات دنيايى بشر بوده و در مواردى ايدهآل براى بخشى از زندگى به حساب آمده است با هدف براى كل حيات تلقى كرده و براين اساس دچار زيان در زندگى يا شكستهاى روحى شدهاند.
در اين باب، مىتوان به كسانى اشاره كرد كه بهرهمندى از لذّتها و شهوتها را هدف دانستهاند! به هر حال اين تصوّر نادرست است؛ چرا كه آنچه جزء زندگى است، نمىتواند هدف آن باشد. براى چنين افرادى پس از پايان زندگى (حيات دنيوى)، رسيدن به هدف، هيچ تصويرى ندارد. به طور مثال كسانى كه رسيدن به مدارج عالى علمى را هدف زندگى خود دانستهاند، علاوه بر آنكه ممكن است در رسيدن به اين مطلوب، ناكام مانده و به دليل احساس شكست، ديد منفى و مأيوسانهاى نسبت به زندگى بيابند؛ در صورت موفقيت نيز، پس از پايان زندگى دنيوى، نيل به هدف براى آنان معنا نخواهد داشت. بنابراين بايد «زندگى» و «هدف از آن»، از يكديگر متمايز شوند و آنچه داخل در محدوده زندگى است، هدف زندگى تلقى نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگى، بايد مافوق حيات طبيعى قرار گيريم؛ تا سراغ آن را در حيات طبيعى و شئون آن نگيريم
براى آگاهى بيشتر: عبداللّه نصرى، تكاپوگر انديشهها (زندگى، آثار و انديشههاى استاد محمدتقى جعفرى)، ص 220..
دوم. درستى هدفروشن است كه عالمان و انديشمندان، هدفهاى متفاوتى براى زندگى ترسيم و ارائه كردهاند. امّا اين بدان معنا نيست كه همه اين نظرها و هدفها صحيح بوده و به ديگران درست شناسانده شده است. ضديّت و يا تناقض بسيارى از اين هدفها، نشانگر صحت اين مدعا است.
به عنوان مثال، بيمارى نياز فورى به دارويى خاص دارد. شما مىدانيد كه اين دارو تنها در يك داروخانه عرضه مىشود؛ ولى آنجا را نمىشناسيد. اكنون درمىيابيد كه دانستن نام و يافتن نشانى آنجا، تا چه حد ضرورى و جدى است؛ يعنى، همان قدر كه دانستن اين مشخصات مهم است، يافتن خيابان و نحوه رفتن به آنجا نيز اهميت دارد. بدون شك اگر نام و نشانى و چگونگى رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختيار شما قرار گيرد، لطمهاى جانسوز و جبرانناپذير براى بيمار در پى خواهد داشت.
در اولين قدم كاوش براى يافتن هدف زندگى و راه رسيدن به آن، پاى ما به زنگ خطرى برخورد مىكند كه براى هوشيارى و دقت بيشتر سودمند خواهد بود. اين زنگ به ما چنين مىگويد: «تنها يك بار اين راه را خواهى رفت و يك بار زندگى را تجربه خواهى كرد»! اين اخطار و گوشزد مهم و جدّى، ما را بر آن مىدارد كه با دقّتى متناسب با اهميت موضوع و موشكافى بسيار، به كاوش بپردازيم و ضريب اطمينان بالايى براى يافته خود، دست و پا كنيم.
پس شناخت هدف زندگى، كار آسانى نيست تا در توان ما يا امثال ما - كه خود براى اولين و آخرين بار از اين راه مىگذريم بگنجد. گويى بايد دستى از آستين غيب برآيد و با انگشت اشارهاى، هدف و سمت و سوى آن را به ما بنماياند.
خوشبختانه بايد بگوييم: اين دست برآمده و در تعيين هدف و چگونگى رسيدن به آن، كارى كارستان كرده است. خداوند بلندمرتبه، در حالى كه به همه جهان هستى احاطه دارد، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام مىداند و هدف زندگى و راه رسيدن به آن را به خوبى و پله پله به ما مىآموزد.
او در آيات قرآن، اين حقيقت را بازگفته است كه همه جهان هستى و از جمله انسان، به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامى امور و پايان زندگى، به سوى خداوند و از آنِ او است:
«وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»؛
لقمان (31)، آيه 22.؛ «و فرجام كارها به سوى او است» و
«إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»؛
آل عمران (3)، آيه 109.؛ «(همه) كارها به سوى خدا بازگردانده مىشود».
بر اين اساس هدف، فرجام و آرمانى كه اسلام براى بشر تصوير كرده، فقط «خدا» است و بس و اين غايتى است كه وراى آن هدف برترى تصورپذير نيست. آدمى به سوى خداوند در حركت است و در واقع تمامى جهان به سوى آن، در سيلان و جريانند و ما چه بخواهيم، چه نخواهيم و چه بدانيم و چه ندانيم، رو به سوى آن هدف و غايت داريم. اين هدف ماوراى زندگى و عالم مادى؛ بلكه محيط بر عوالم بالاتر و برتر است. بنابراين هدف از زيستن آدمى در اين دنيا، حركت، صعود و بازگشت به سوى خداوند است.
خداوند، چگونگى رسيدن به اين هدف و كيفيت اين بازگشت را روشن ساخته و رسالت تبيين آن را بر دوش پيامبران نهاده است. در واقع در پرتو پيروى از ايشان و عمل به هدايتها و تعاليم آنان، آدمى مىتواند به حقيقت انسانيت و قرب حضرت حق دست يازد:
« ... فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِى الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً * رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ ...»؛
طلاق (65)، آيه 10 و 11.؛ «پس اى خردمندانى كه ايمان آوردهايد! از خدا بترسيد؛ به راستى كه خدا سوى شما تذكارى فرو فرستاده است: پيامبرى كه آيات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مىكند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، از تاريكىها به سوى روشنايى بيرون برد».
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً * وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً»؛
احزاب (33)، آيه 45 و 46.؛ «اى پيامبر! ما تو را (به سِمت) گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم و دعوتكننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناك».
اين عبارات بيانگر اين حقيقت است كه بعثت پيامبران، براى دعوت به سوى حضرت حق است و آنان همچون چراغى تابناك، روشنگر راه آدمى در رسيدن به مقصود و هدف زندگىاند.
چون رسيد اندر سبا اين نور شرق | غلغلى افتاد در بلقيس و خلق |
روحهاى مرده جمله پر زدند | مردگان از گور تن سر بر زدند |
يكدگر را مژده مىدادند، هان | تك ندايى مىرسد از آسمان |
زان ندا دينها همى گردند گبز | شاخ و برگ دل همى گردند سبز |
از سليمان آن نفس چون نفخ صور | مردگان را وا رهانيد از قبور |
مثنوى معنوى، دفتر 4، ابيات 839 843.قرآن كريم، ايمان و عمل صالح را دو ركن اساسى و دو ره توشه مهم، براى رسيدن به هدف حقيقى و اصلى انسان در زندگى مىداند:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ * إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ»؛
تين (95)، آيات 4-6.؛ «بهراستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم. سپس او را به پستترين (مراتب) پستى بازگردانيديم؛ مگر كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند كه پاداشى بىمنّت خواهند داشت».
و
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»؛
عصر (103)، آيه 2 و 3.؛ «در حقيقت انسان دستخوش زيان است؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند».
بنابراين، بر اساس آيات قرآن چند امر روشن مىشود:
يكم. هدف برين زندگى، خارج از چند روزه زندگى اين دنيا قرار دارد و در سرانجام آن است، نه در متن آن.
دوم. هدف زندگى، رسيدن و بازگشت به حقيقت اصلى؛ يعنى، خداوند متعال است.
سوم. خداوند، چگونگى و كيفيت رسيدن به اين هدف را، به وسيله پيامبران الهى براى ما روشن ساخته است. او در كنار عقل - كه حجت درونى است و در راه رسيدن به هدف زندگى، ما را به كلياتى رهنمون مىكند انبيا و كتابهاى آسمانى را به منظور راهنمايى و معرفى جزئيات اين راه و مسير، فرستاده است.
چهارم. ايمان و عمل صالح، دو ركن اصلى و مهم براى نيل به هدف حقيقى زندگى تلقى شده است.
از همه اين مطالب روشن مىشود كه هدف زندگى براى دانشجو، كارگر، كارمند، پزشك، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در يك كلمه «انسان»، يكسان است و البته هر كس به اندازه ايمان و عمل صالح خود، مىتواند به هدف حقيقى زندگى دست يابد.
با اين نگاه به هدف زندگى، تلاش در جهت ايمان و عمل صالح، هر چند سخت؛ ولى بسيار لذت بخش است. رو به سوى خدا آوردن، بسيار آرام بخش و آميخته با انس و لطف است و نرسيدن به اين وصال، بسيار جانسوز است؛ چنان كه عبدالرحمان جامى در شرح دو بيت زير از مولانا جلال الدين رومى:
بشنو از نى چون حكايت مىكند | و زجدايىها شكايت مىكند |
كز نيستان تا مرا ببريدهاند | در نفيرم مرد و زن ناليدهاند |
چنين مىسرايد:
حبذا روزى كه پيش از روز و شب | فارغ از اندوه و آزاد از طرب |
متحد بوديم با شاه وجود | حكم غيريت به كلّى محو بود |
بود اعيانِ جهان بىچند و چون | ز امتياز علمى و عينى مصون |
نى به لوح علمشان نقش ثبوت | نى ز فيض خوان هستى خورده قوت |
نى ز حق ممتاز و نى از يكدگر | غرقه درياى وحدت سربهسر |
ناگهان در جنبش آمد بحر جود | جمله را در خود ز خود بىخود نمود |
امتياز علمى آمد در ميان | بىنشانى را نشانها شد عيان |
واجب و ممكن ز هم ممتاز شد | رسم و آيين دويى آغاز شد |
بعد از آن، يك موج ديگر زد محيط | سوى ساحل آمد ارواح بسيط |
موج ديگر زد پديد آمد از آن | برزخ جامع ميان جسم و جان |
پيش آن كز زمره اهل حق است | نام آن برزخ مثال مطلق است |
موج ديگر نيز در كار آمده | جسم و جسمانى پديدار آمده |
جسم هم گرديد طورا بعد طور | تا به نوع آخرش افتاده دور |
نوع آخر آدم است و آدمى | گشته محروم از مقام محرمى |
بر مراتب سرنگون كرده عبور | پايه پايه ز اصل خويش افتاده دور |
گر نگردد باز مسكين زين سفر | نيست از وى هيچكس مهجورتر |
نى كه آغاز حكايت مىكند | زين جداييها شكايت مىكند |
اميد آنكه خداوند همه انسانهاى حقيقتجو را در شناخت هدف زندگى و رسيدن به آن، يارى دهد و ما را از اهل معرفت و نوشندگان شراب وصل گرداند
براى آشنايى بيشتر با مباحث پيش گفته، كتابهاى ذيل خواندنى است:
الف. علامه سيدمحمدحسين، طباطبايى، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه، تحقيق و تعليقه از صادق لاريجانى، (تهران: الزهراء).
ب. محمد، شجاعى، مقالات، (تهران: سروش، ج 1).
ج. محمد تقى، جعفرى، فلسفه و هدف زندگى؛
د. همو، زندگى ايدهآل و ايدهآل زندگى؛
ه. عبداللّه، نصرى، انسان از ديدگاه اسلام؛
و. زين العابدين، قربانى، فلسفه و هدف زندگى؛
ز. مرتضى، مطهرى، هدف زندگى..