از نخستين روزها كه امام مهدى(عج) به امر الهى از ديدگان پنهان شده، اين سؤال مطرح گرديده كه چگونه كودك پنج ساله مى توانست امام بشود؟
ولى پاسخ آن را قرآن مى دهد و مولوى در نيم بيتى نيز پاسخ داده است: «كار نيكان را قياس از خود مگير» .
طراح شبهه تصور كرده است كه همه كودكان يكنواخت به دنيا مى آيند و بر همگان حكم واحدى را پياده كرده است.
قرآن از زبان حضرت مسيح در گهواره درباره خودش نقل مى كند كه فرمود:
( قال إنّى عبد الله آتانى الكتاب وجعلنى نبيّاً... ). [179]
«و من بنده خدا هستم، انجيل را به من داده و مرا پيامبر ساخته است...».
اين جمله ها را كودك شيرخوار به زبان مى آورد. روح او در آن روز به اندازه اى بزرگ و بزرگوار بود كه مى توانست اين سخنان را به ميان آورد و از نبوت فعلى خود گزارش دهد، آيا حق داريد به خدا اعتراض كنيد كه چگونه كودك شيرخوار، پيامبر شده است؟
گاهى تصور مى شود كه حضرت مسيح در آن دوران كودكى داراى چنين مقامى نبوده بلكه از آينده خود خبر مى دهد ولى اين نوع تأويلى است ممنوع، همه جمله ها به صورت فعل ماضى آغاز شده و مى فرمايد: ( آتانى الكتاب وجعلنى نبيّاً ) .
درباره حضرت يحيى قرآن مجيد مى فرمايد:
( وآتيناه الحكم صبيّاً ). [180]
«اى يحيى كتاب آسمانى را با نيرومندى بگير و ما در كودكى به او فرمان نبوت داديم».
درست است كه دوران شكوفايى عقل انسان، معمولاً حدّ و مرز خاصى دارد، ولى مى دانيم هميشه در انسانها افراد استثنايى وجود داشته اند. چه مانعى دارد كه خداوند، اين دوران را براى بعض از بندگانش به خاطر مصالحى فشرده تر كند، و در سال هاى كمترى خلاصه نمايد.
بنابراين، چه مانعى دارد كه حضرت مهدى(عج) از اين كودكان استثنايى باشد كه در دوران كودكى عقل او شكوفا و دستگاه فكرى او تكامل يافته باشد؟
در اين جا ما حديثى را از امام جواد(عليه السلام) نقل مى كنيم كه او هم از دوران كودكى به امامت رسيد.على بن اسباط مى گويد: به خدمت امام جواد(عليه السلام) رسيدم در حالى كه سنّ او كم بود. من درست به قامت او خيره شدم تا به ذهن خويش بسپارم به هنگامى كه به مصر باز مى گردم كم و كيف مطلب را براى ياران، نقل كنم. در اين فكر بودم كه ديدم امام جواد(عليه السلام) ، رو به سوى من كرد و گفت: اى على بن اسباط، خداوند كارى را كه در مسأله امامت كرده، همانند كارى است كه در نبوّت كرده است.
گاه مى فرمايد: ( وآتيناه الحكم صبيّاً ) يعنى در كودكى فرمان نبوت مى دهد و گاه درباره انسان ها مى فرمايد:
( حتى إذا بلغ أشدّه أربعين سنة ).
«هنگامى كه به حد بلوغ كامل عقل به چهل سال رسيد».
بنابراين همان گونه كه ممكن است خداوند، حكمت را به انسانى در كودكى بدهد و در قدرت اوست كه در چهل سالگى آن را به كسى بدهد. [181]
امّا چرا ظهور نمى كند؟ اين نه از ترس است، بلكه از نظر فراهم نشدن شرايط است، گاهى مى گويند شرايط در جمهورى اسلامى ايران فراهم است. اين هم يك نوع ناآگاهى از فلسفه غيبت است. او امام جهانيان است كه سرير عدالت در همه نقاط در انتظار اوست. بايد آمادگى براى پذيرش دعوت او در نوع افراد در غالب جاها وجود داشته باشد.
----------
[179] .مريم/ 20.
[180] . مريم/ 12.
[181] . نورالثقلين، ج3، ص 325.
منبع:
tohid.ir