خشونت اسلام؟! | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
خشونت اسلام؟!
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
خشونت اسلام؟!
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
دین اسلام (دامنه ادیان پیشرفته)
سوال:
شبهه اي زياد مي شنويم بين دانشجويان که از طرف ضد اسلاميون هست و آن اينکه اسلام گفته کافران را هر جا يافتيد بکشيد؟ زن را کتک بزنيد، بر کافران سخت بگيريد، قصاص کنيد، جهاد کنيد تا همه اصلاح شوند، بحث آيات اوليه سوره اسرا و ... . در صورت امکان لطف کنيد جواب اين شبهات رو بديد. سپس هدف اصلي اين شبهه اندازها يعني نشان دادن چهره خشني از اسلام را ارائه بديد و جواب بديد. ممنونم .
پاسخ تفصیلی:
برای دریافت پاسخ خود به این نکات توجه فرمایید :
1- این گونه تهمت ها به دین سعادت بخش و مترقی اسلام پیشینه و سابقه ای به قدمت خود این دین دارد و در عصر حاضر که عصر جاهلیت مدرن و جنایت ها و خشونت های پیچیده در زر ورق دمکراسی است این شبهات به اوج خود رسیده است و کسانی که بی پرده وقیح ترین جنایات را بی شرمانه انجام می دهند اسلام را به خشونت متهم می کنند .
2- در کتاب های فراوانی که توسط اهل فن و علمای خبیر دین تالیف شده به این شبهات مفصلا پاسخ داده شده است .
3-بديهي است که پاسخ تفصيلي و جزء به جزء همه موارد ياد شده در يک نامه امکان پذير نيست . از همين رو براي شناخت ديدگاه اسلام در باره جنگ و صلح چکيده اي از مقاله صلح و جنگ در اسلام تقديم مي گردد . اگر در اين مقاله دقت کنيد پاسخ عمده اين شبهات را خواهيد يافت. در رابطه با مساله زدن زن نيز پاسخي مستقل به دنبال مقاله ياد شده تقديم مي گردد.
صلح و جنگ در اسلام
در اين رابطه توجه به چند نكته ضرورى است
يك. اسلام و مبانى صلح بشري
صلح در اسلام مسألهاى اصيل و ريشهدار است و پيوندى ناگسستنى با طبيعت اسلام و نظريه عمومى و كلى آن درباره جهان و زندگى انسان دارد. اسلام دين همبستگى و وحدت و يگانگى بزرگ در سراسر جهان عظيم و پهناور است. آموزه توحيد، قرار داشتن همه هستى در تحت تدبير واحد و حكيمانه الهى، پيوند نسلى همه آدميان به يك پدر و مادر و اشتراك خانوادگى همه انسانها، حركت جهان و انسان به سوى غايت واحد الهى، وجود فطرت يگانه خداجو و كمالخواه در همه انسانها، استوارترين بنيادهاى نظرى صلح و همبستگى جهانى است
دو. قرآن، منشور صلح جهانى
چشمانداز كلى و راهبرد اساسى قرآن درباره صلح و هم زيستى را مىتوان در آيات زير جستجو نمود:
(1) قرآن مجيد به صراحت جنگافروزى را مذمت و منشأ آن را فساد و تباهى مىداند: «و چون حاكميت يابد (با جنگ و خونريزى)در راه فساد در زمين مىكوشد و زراعتها و چهارپايان را نابود مىسازد».«وَ اِذَا تَوَلَّى سَعَى فِى الاَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَ يُهْلِكُ الْحَرْثَ وَ الْنَّسْلَ وَ اللَّهُ لَايُحِبُّ الْفَسَادَ»، (بقره(2)، آيه 205)
2) قرآن بر آن است كه خداوند فرونشاننده آتش جنگ است: «هرگاه آتش جنگ برافروزند، خداوند آن را فرومىنشاند. آنان در زمين فساد مىگسترند، اما خدا فسادگران را دوست نمىدارد».«كُلَّمَا اَوْقَدُواْ نَاراً لِّلْحَرْبِ اَطْفَأهَا اللهُ وَ يَسْعَوْنَ فِى الْاَرْضِ فَسَاداً وَ اللهُ لَايُحِبُّ الْمُفْسِدِينْ»، (مائده(5) آيه 64).
3) قرآن به صلح و زندگى مسالمتآميز دعوت مىكند: «اى مؤمنان! همگى از در صلح و آشتى درآييد؛ و از«يَا اَيُّهَا الَّذِينَ اَمَنوُاْ ادْخُلُواْ فِى الْسِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الْشَّيْطَانِ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينْ»، (بقره (2)، آيه 208). گامهاى شيطانى پيروى نكنيد؛ كه او دشمن آشكار شماست».
قرآن همچنين اهل كتاب را به اصول مشترك كه بزرگترين بنياد و زير ساخت همزيستى مسالمتآميز است فرامىخواند: «بگو اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه بين ما و شما يكسان است؛ كه جز خداوند يكتا را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم؛ و كسى از ما، ديگرى را،«قُلْ يَا اَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَواْ اِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ اَلَّا نَعْبُدَ اِلَّا اللَّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً اَرْبَاباً مَنْ دُونِ اللَّه...»، (آلعمران (3)، آيه 64). جز خداى يگانه، به پروردگارى نپذيرد».
(4) قرآن هر گونه تعدى، تجاوز و ستمگرى را محكوم و از آن نهى مىنمايد: «تعدى و تجاوز نكنيد، زيرا«وَلَا تَعْتَدُوا اِنَّ اللَّهَ لَايُحِبُّ الْمُعْتَدِينْ»، (بقره (2)، آيه190 ؛ مائده (5)، آيه 87 ؛ و مشابه آن اعراف (7)، آيه 55). خداوند ستمپيشگان و تجاوزگران را دوست ندارد».
(5) قرآن هر گونه نابرابرى نژادى، قومى و ذاتى انسانها را، كه زمينه زيادهخواهى و تجاوزگرى است، نفى نموده و تنها ملاك برترى را درستكارى و پاسداشت فضيلتهاى اخلاقى و انسانى مىداند: «اى آدميان! ما شما را از يك مرد و زن آفريده و تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد؛ (اين امور ملاك امتياز نيست)، همانا گرامىترين شما نزد پروردگار پارساترين شماست، به درستى كه«يَا اَيُّهَا الْنَاسُ اِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَ اُنْثَى وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُواْ اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ اَتْقَيكُمْ اِنَّ اللهَ عَلِيمٌ خَبِيرْ»، حجرات (49)، آيه 13 خداوند دانا و آگاه است».
(6) قرآن تأكيد مىكند كه هرگاه گروهى از كفار واقعاً بىطرفى برگزيده و در پى مسالمت باشند، مسلمانان بر آنان سلطهاى نداشته و حق جنگيدن با آنها را ندارند. «پس اگر از شما كنارهگيرى كردند و با شما پيكار ننمودند، بلكه پيشنهاد صلح كردند، خداوند به شما اجازه نمىدهد كه متعرض آنان شويد».«فَاِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَ الْقَوْا اِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاْ»، نساء (4)، آيه 90
قرآن در جاى ديگر، ضمن تأكيد بر آمادگى دفاعى، به پيامبر(ص) دستور مىدهد كه اگر دشمنان به صلح گرايند از صلح و آشتى استقبال كند. «و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى؛ و بر «وَ اِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لهَاَ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ اِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمْ»، (انفال (8)، آيه 61 ؛ نيز بنگريد: خداوند توكل كن، كه او شنوا و داناست».بقره (2)، آيه 192 و 193
وَالْصُّلْحُ خَيْرٌ...»، (نساء (4)، آيه 128) اين آيه اگر چه در مورد روابط خانوادگى است اما قابل تعميم به همه حوزههاى روابط انسانى و از همينرو قرآن مجيد در موارد متعددى به ايجاد صلح و امنيت، وفاق و دوستى و همزيستى (7) قرآن صلح و صفا و صميميت را براى بشر مايه خير و نيكبختى مىداند: «صلح و آشتى بهتر است». مسالمتآميز فرمان مىدهدانفال (8)، آيه 1 ؛ حجرات (49)، آيات 9 و 10 و.... اجتماعى است.
(8) رويكرد اساسى قرآن نيكرفتارى با همنوعان است هر چند از كفار باشند، مشروط بر آنكه آنان نيز به اصول همزيستى مسالمتآميز پاىبند و متعهد باشند: «خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون«لَا يَنْهَاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِى الدِّين وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُم اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ اِلَيْهِمْ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينْ»، (ممتحنه (60)، آيه 8). نراندند نهى نمىكند؛ چرا كه خداوند عدالتپيشگان را دوست دارد».
(9) قرآن هرگونه فشار و اجبار در پذيرش دين و دعوت اسلامى را مردود انگاشته و به صراحت اعلام مىكند «هيچ اجبارى در دين نيست؛ زيرا«لاَ اِكْرَاهَ فِى الْدّينْ قَدْ تَبيَّنَ الْرُّشْدُ مِنَ الْغَيْ»، (بقره (2)، آيه 256). هدايت و رشد، از گمراهى روشن شده است».
«وَ مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينْ»، (نور(24)، آيه 54 ؛ عنكبوت(29)، آيه18 ؛ نيز بنگريد : آلعمران (3)، آيه 20 ؛ مائده (5)، آيه 92 و99 ؛ رعد (13)، در اين راستا پيامبر هيچ سلطه و قدرت اجبار و اكراهى ندارد. «پس تذكر ده كه تو فقط از ديدگاه قرآن وظيفه پيامبر(ص) ابلاغ پيام روشن الهى است. «بر پيامبر نيست مگر رساندن آشكار». تذكردهندهاى، تو سلطهگر برآيه 40 ؛ نحل (16)، آيه 35و82 ؛ ياسين (36)، آيه 17 ؛ شورى (42)، آيه 48 ؛ تغابن (64)، آيه 12آنان نيستى كه (بر ايمان) مجبورشان كنى».«فَذَكِّرْ اِنَمّا اَنتَ مُذَكِّرٌ. لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرْ»؛ غاشيه(88) آيه21و22
از آنچه گذشت به خوبى روشن مىشود كه: اولاً، در چشمانداز قرآن، صلح يك «قاعده» است، و جنگ «استثنا»؛ ثانياً، لشكركشى و نبرد در راه تحميل عقيده و اجبار در پذيرش دين در منطق قرآن مردود و بىاساس استسه. صلح در سنت پيامبرصلى الله عليه وآله
از ديگر امورى كه در آشنايى با چشمانداز اسلامى پيرامون مسأله جنگ و صلح مفيد و مؤثر مىباشد آشنايى با خلق و خوى پيامبر(ص) و سيره رفتارى آن حضرت است. آنچه آشكارا در آينه تاريخ مىتوان ديد اين است كه سماحت و گذشت، حسن خلق و معاشرت نيكو از بارزترين ويژگىهاى پيامبر بزرگوار اسلام بوده است.
قرآن مجيد شيوه رفتارى آن حضرت را چنين توصيف مىكند: «به راستى تو داراى اخلاقى عظيم و تحسينبرانگيز هستى»«وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمْ»، (قلم (68)، آيه 4).
در رابطه با دلسوزى و مهربانى انتهاناپذير حضرتش مىفرمايد: «به يقين براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه در رنج افتادن شما براى او دشوار است. به جِدّ خواستار هدايت شماست و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان مىباشد».«لَقَدْ جَائَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَئُوفٌ رَحِيمْ»، (توبه (9)، آيه 128).
از ديدگاه قرآن يكى از رموز اساسى گسترش اسلام وگرايش سريع و شديد همگانى به سوى آيين خاتم همان اخلاق نيكو و رفتار كريمانه پيامبر بوده است: «پس به بركت رحمت خداوند با آنان نرمخو آلعمران (3)، آيه 159 حضرتش در تمام عمر شريف خود هرگز به كسى دشنام نگفت، سخن بيهوده بر زبان نياورد، آه دردمندان را
و مهربان شدى و چنانچه تندخو و سختدل بودى هر آينه از گرد تو پراكنده مىشدند» مىشنيد، به فرياد اعتراضگران گوش فرامىداد، و هر اعتراضى را به نيكى پاسخ مىفرمود. سخن كسى را قطع نمىكرد. فكر آزاد را سركوب نمىكرد، اما خطاى در انديشه و كردار را با منطق استوار و بيانى شيرين و دلنشين روشن مىساخت. بر زخمهاى دلشكستگان مرهم مىنهاد. رقيقالقلب بود و از رنج ديگران آزرده خاطر مىگشت.«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لَنْ اَنْفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ...»، آل عمران (3)، آيه 159
او با دشمنان خويش نيز با سعهصدر و عطوفت برخورد مىنمود. سنت رفتارى پيامبر عظيمالشان اسلام گواه بر اين است كه، حضرت رسول اكرم(ص) و پيروان آن حضرت، حتى يك جنگ تجاوزگرانه . محمصانى صبحى، القانون و العلاقات الدوليه فى الاسلام، ص177، بيروت؛ دارالعلم 1392
نداشتهاند، بلكه همه جنگهاى پيامبر دفاعى محض و در پاسخ به تجاوزات و پيمانشكنىهاى دشمنان دين بوده است
سيد قطب مىنويسد: «حضرت محمد(ص) هيچ گاه نسبت به مردم راه ظلم را نمىپيمود، تنها خواستهاش از مردم اين بود كه گفتارش را بشنوند، كه اگر دلهايشان نرم و متمايل به خدا گرديد، ايمان بياورند. و چنانچه دلهايشان را قساوت فراگرفت و گمراهى بر آن چيره گرديد، كارشان موكول به خدا باشد. اما مردم آن طورىكه محمد(ص) با آنها سازش مىكرد، با وى سازش نداشتند و راه دعوت صلحجويانهاش را باز و آزاد نمىگذاشتند، و آزادى پيروانش را محترم نمىشمردند؛ به آنها اذيتها مىكردند و آنها را از خانه و وطنشان بيرون مىنمودند و هر كسى كه آنها را مىيافت، به قتل مىرساندند. بدون داشتن هيچگونه منطق قانعكنندهاى مانع دعوت و تبليغ آنها مىشدند و نمىگذاشتند منطق آنها به گوش همگان برسد. در اين وقت بود كه اسلام توسل به قوه قهريه را براى دفاع از مبدأ اساسى پيشرفتش، كه عبارت . از آزادى دعوت و عقيده است، جايز شمرد» سيد قطب، زير بناى صلح جهانى، ترجمه خسروشاهى و قربانى، ص57، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ اول، 1355
پيامبر با هر كس كه به او پيشنهاد صلح مىداد، پيمان صلح برقرار مىكرد و هر كس با او پيمانى مىبست با او نمىجنگيد، مگر آنكه آنان عهدشان را مىشكستند، و عليه مسلمين به نبرد پرداخته و يا با دشمنان حربى مسلمين همكارى مىكردند. از اين قبيل است جنگ با يهود بنىقريظه كه با حضرت پيمان بستند ولى ديرى نپاييد كه عهد خود را نقص نموده و با احزاب مختلف، در جنگ «خندق» عليه مسلمين وارد كارزار شدند.
شيخ جواد بلاغى مىنويسد: «قاعده اوليه نزد رسول خدا(ص) صلح بوده است، هرگاه كه كفار متمايل به صلح و مسالمت و زندگى طبيعى بودند با آنان مسالمتجويانه رفتار مىكرد، حتى با وجود آگاهى . آن حضرت به اينكه در صورت نبرد پيروز و غالب است»الركابى، الجهاد فى الاسلام ص44-43؛ دمشق، بيروت : دارالكلم الطيب، الطبقه الثانيه، 1418ه.ق ؛ حسينى، سيد ابراهيم، منع توسل به زور، ص97
بر خلاف تبليغات سوء دشمنان رشد و بالندگى اسلام بيش از هر چيز در گرو اخلاق فاضله و روش بشر دوستانه پيامبر بوده است، تا آنجا كه گفتهاند: «شمار كسانى كه پس از صلح حديبيه به اسلام نجفى، محمد حسين، نكتههايى از فقه روابط بينالملل، مجله فقه (كاوشى نو در فقه اسلامى) ص 8، قم : دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، شماره10، سال3، زمستان 1357.ق ؛ همان، ص 86. . گرويدهاند، بيش از همه كسانى است كه ظرف بيست سال پيش از آن مسلمان شده بودند»
در سيره پيامبر هيچ گاه اجبار در پذيرش دين مشاهده نگرديده است؛ حتى آن حضرت پيشنهاد برخى از انصار مسلمان در مورد الزام فرزندانشان براى پذيرش اسلام را رد كرده و در اين باره به آيه «لا...»بقره (2)، آيه 256استناد مىكردند .جهت آگاهى بيشتر نگا : مطهرى، مرتضى، جهاد، صص22-20، تهران : صدرا، چاپ ششم،1374
إِكْراهَ فِى الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ
گاندى رهبر استقلال هند مىنويسد: «عنف و اجبار در دين اسلام وجود ندارد. حيات شخصىنيكبين، نصراللَّه، اسلام از ديدگاه دانشمندان غرب، ص 55، درود، فارسيست، بيتا؛ به نقل از اسلامشناسى غرب، ص 36. پيامبر اسلام، به نوبه خود، نشانه و سرمشق بارزى براى رد فلسفه عنف و اجبار، در امر مذهب مىباشد»
جالب است دانسته شود كه «طبق مدارك معتبر تاريخى مجموع كشتهشدگان همه نگا : الطبقات، ج2؛ بحارالانوار، ج20 ؛ تاريخ طبرى، ج 3 ؛ مودودى ابوالاعلى، برنامه انقلاب اسلامى، ترجمه غلامرضا سعيدى، ص43، چاپ دوم. جنگهاى صدر اسلام حدود يك هزار و چند نفر از مجموع مسلمانان و كفار بوده است»
پروفسور حميداللَّه مىنويسد: «محمد(ص) بر بيش از يك ميليون ميل مربع حكومت مىكرد. اين مساحت، معادل تمام خاك اروپا منهاى روسيه بود و به طور قطع در آن روزها اين محوطه مسكن ميليونها جمعيت بود. در ضمن تسخير اين منطقه وسيع، يكصد و پنجاه نفر از افراد مخالف در ميدانهاى جنگ از بين رفته بودند و تلفات مسلمين، روىهمرفته براى مدت ده سال در هر ماه يك نفر شهيد بود. اين اندازه احترام به خون بشر در داستانهاى بشرى، امرى است بىنظيرچهار. مدارا در سيره مسلمين
سيره مسلمين و اعتراف غربىها
روش پيامبر(ص) تا حد زيادى توسط مسلمانان پس از آن حضرت مورد توجه بوده است. سماحت و بزرگوارى مسلمانان از چنان وضوحى برخوردار است كه انديشمندان غربى را به اعتراف و تحسين وا داشته است. آنچه در سيره مسلمين حايز اهميت است سه نكته اساسى است:
1. نبرد و فتوحات مسلمانان در زمان خلفاى راشدين نوعاً رهايىبخش و همراه با خواست وجهت آگاهى بيشتر نگا : مطهرى، مرتضى، خدمات متقابل اسلام و ايران، ج1، صص107-77، دفتر انتشارات اسلامى، بىنا. همكارى مردم سرزمينهاى فتح شده بوده است
ادوارد براون در اينباره مىنويسد: «رفتار ستمگرانه موبدان نسبت به پيروان ساير مذاهب و اديان سبب شد كه درباره آيين زرتشت و پادشاهانى كه از مظالم موبدان حمايت مىكردند حس بغض و كينه شديد در دل بسيارى از اتباع ايران برانگيخته شود و استيلاى عرب به منزله نجات و رهايى ايران از چنگال ظلم تلقى گردد»براون، ادوارد، تاريخ ادبيات ايران، ج1، ص299.
دكتر صاحبالزمانى نيز آورده است: «تودههاى مردم نه تنها در خود در برابر جهانبينى و ايدئولوژى ضد تبعيض طبقاتى در اسلام مقاومتى احساس نمىكردند، بلكه درست در آرمان آن همان چيزى را مىيافتند كه قرنها به بهاى آه و اشك و خون خريدار و جاننثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرنها در خود احساس مىكردند...»صاحبالزمانى، ناصرالدين، ديباچهاى بر رهبرى، ص255 ؛ مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ايران.
2. مسلمانان هيچ گاه به زور دعوت به اسلام نكرده و همواره اصل آزادى مذهبى را سرلوحه برنامههاى خود قرار دادهاند.
«آرنولد» مىنويسد: «از اين نمونههايى كه تاكنون ذكر كرديم كه همه از گذشت و سهلگيرى مسلمانهايى كه در قرن اول هجرى بر عربهاى مسيحى پيروز شده و تسلط داشتند، حكايت مىكرد و همچنان در نسلهاى بعدى جريان داشته است، مىتوانيم به طور قطع و اخلاص اين معنى را ادعا كنيم: اين قبائل مسيحى كه در مقابل اسلام گردن نهاده و معتقد به آن شدهاند، اين كار را روى اختيار و اراده آزاد انجام دادهاند، هيچگونه جبر و اكراهى در ميان نبوده است. و عربهاى مسيحى مذهب، كه هماكنون در ميان مسلمين زندگى آرنولد، سر ت.و. الدعوه الى الاسلام، ترجمه : حسن ابراهيم حسن، ص 51. شاهد اين تسامح و سهلگيرى هستند»
همو مىنويسد: «از پيوندهاى دوستى كه همواره ميان عربهاى مسلمان و مسيحى برقرار بوده و هست، ممكن است قضاوت كنيم كه زور و نيرو، هيچ گاه در گرويدن مردم به اسلام مؤثر نبوده است. محمد(ص) شخصاً پيمانهايى با بعضى از قبائل مسيحى بست و به عهده گرفت كه از آنها حمايت كند، و به آنها در اقامه شعائر دينى آزادى بخشيد، حتى حقوق و احترامى را كه رجال كليساها داشتهاند محترم شمرد. و همچنين، پيمانهايى نظير اين، بين پيروان و جانشينان پيغمبر(ص) با بعضى از هموطنانشان كه طبق آئين قديمى خود بت مىپرستيدند، موجود بوده است» همان، ص 48.
ولتر» مىگويد: «دين اسلام وجود خود را به فتوت و جوانمردىهاى بنيانگذارش مديون است، در صورتى كه مسيحيان با كمك شمشير و تل آتش آيين خود را به ديگران تحميل مىكنند. پروردگارا . كاش تمام ملتهاى اروپا، روش تركان مسلمان را سرمشق قرار مىدادند»خسروشاهى، فلسفه حقوق، ص 117 ؛ حسينى، سيد ابراهيم، منع توسل به زور، ص 115
3. مسلمانان هيچ گاه اصل همزيستى مسالمتآميز و رعايت اصول انسانى و احترام به ديگران را فرو ننهادند، و اين در حالى است كه غيرمسلمانان با آنان بر خلاف اين روش عمل مىنمودند.
روبرتسون مىنويسد: «هنگامىكه مسلمانان (در زمان خليفه دوم) بيتالمقدس را فتح كردند هيچگونه آزارى به مسيحيان نرساندند؛ ولى بر عكس هنگامى كه نصارا اين شهر را گرفتند با كمال بىرحمى مسلمانان را قتلعام كردند، و يهود نيز وقتى به آنجا آمدند، بىباكانه همه را سوزاندند».
همو مىگويد: «بايد اقرار كنم كه اين سازش و احترام متقابل به اديان را كه گوستاولوبون، تاريخ تمدن اسلام و غرب، ترجمه : سيد هاشم حسينى، صص147-142 (به نقل از : على ربانى گلپايگانى، تحليل و نقد پلوراليسم دينى، ص57 نشانه رحم و مروت انسانى است، ملتهاى مسيحى مذهب از مسلمانان ياد گرفتهاند»پنج. خشونت در عهدين
برخلاف آنچه از مسيحيت تبليغ مىشود در عهد عتيق كه كتاب مقدس مسيحيان و يهوديان است آموزههاى بسيار خشونتآميزى مشاهده مىشود كه نمونه آن را هرگز در نصوص اسلامى نمىتوان يافت از جمله در عهد عتيق آمده است:
«يهوه خداى ما عوج ملك باشان را نيز و تمامى قومش را به دست ما تسليم نمود. او را به حدى شكست داديم كه احدى از براى وى باقى نماند... و آنها را بالكل هلاك كرديم چنانكه با سيحون ملك حشبون كرده بوديم. هر شهر را با مردان و زنان و اطفال هلاك ساختيم و تمام بهايم و غنيمت تورات، سفر تثنيه، باب سوم، آيه7-4. نيز آمده است: «البته ساكنان شهرها را براى خود به غارت برديم...» آن شهر را به دم شمشير بكش و آن را با هر چه در آن است و بهايمش را به دم شمشير هلاك نما... و شهر .از ديدگاه اسلامى همه پيامبران الهى منادى صلح و عدالت و نيكفرجامى انسان بودهاند و هر جريانى به نام دين كه در تعارض با اين حركت باشد ناشى از تحريفات بشرى است. را با تمامى غنيمتش براى يهوه خدايت به آتش بالكل بسوزان»همان، باب سيزدهم، آيه17-13
در عهد جديد نيز از عيسى مسيح(ع) چنين آمده است:يعنى صلح و سلم را در سطح زمين منتشر و حاكم سازم. نيامدهام تا سلامتى بگذارم، بلكه شمشير را. زيرا كه آمدهام تا مرد را از پدر خود و دختر را از «گمان مبريد كه آمدهام تا سلامتى بر زمين بگذارم مادر خويش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم و دشمنان شخص اهل خانه او خواهند بود».انجيل متى، فصل 10، آيات 36-34شش. خشونت تاريخى مسيحيان غربى
چه نيكوست بدانيم كه پاسخ غرب در برابر نرمخويى و بردبارى مسلمانان جز كشتار بىرحمانه نبوده است. در تاريخ معاصر مىخوانيم: «... با وجود ارفاق و تساهلى كه مسلمين در اسپانيا و بعضى از ممالك مفتوحه روا مىداشتند، پس از چند قرن، در اثر عناد و تعصب كشيشها و تحريك افكار ملى و نژادى، جنجال و مخالفت شديدى عليه مسلمين در اسپانيا به وقوع پيوست و پيشوايان دين، به قتل پير و جوان، مرد و زن مسلمان فتوا دادند، تا اينكه فيليپ دوم به فرمان پاپ، به وضعى ناهنجار فرمان اخراج مسلمين را از سرزمين اسپانيا صادر نمود. ليكن قبل از آنكه مسلمين موفق به فرار شوند سه چهارم آنها به حكم كليسا در خاك و خون غلطيدند و كسانىكه جان خود را با هول و هراس از خطر مرگ نجات دادند بعدها به دستور محكمه تفتيش عقايد جملگى محكوم به اعدام شدند. بعد از فيليپ در دوران زمامدارى فرديناند شارل پنجم مسلمين در فشار و محدوديت نگا : راوندى، مرتضى، تاريخ تحولات اجتماعى، ج 2 ؛ عنان، محمد عبداللَّه، نهايهالاندلس، صص292-260، طبع قاهره ؛ سيد قطب، زيربناى صلح جهانى، ص 17. فراوان زيست مىكردند. در طول اين مدت قريب سه ميليون مسلمان از دم تيغ تعصب و جاهليت گذشتند...»هفت. مدارا و خشونت در دنياى حاضر
در عصر حاضر نيز در ميان پيروان اديان بزرگ مسلمانان بردبارترين آنان در برخورد با صاحبان ديگر اديان مىباشند، در حالىكه بزرگترين جنايات تاريخى از سوى سردمداران شعار صلح و امنيت و دموكراسى نسبت به مسلمانان انجام مىپذيرد. نمونههاى اين مسأله در بوسنى و هرزهگوين، فلسطين اشغالى، عراق، افغانستان و... مشاهده شده و مىشود.
دكتر سيد حسين نصر در اينباره مىنويسد: «... يهوديان، مسيحيان و مسلمانان در صلح و صفا و تسامحى چشمگير در اسپانياى زمان حاكميت مسلمانان در كنار هم زيستهاند... حتى همين امروز ميليونها مسيحى و نيز شمار كمى از يهوديان، زرتشتيان، بودائيان و هندوان، در گسترهاى از مغرب تا مالزى تحت حاكميت مسلمانان مشغول گذراندن زندگىاند. نه تنها بر آنها در مقام انسان، تسامح و مدارا روا داشته شده، بلكه بسياريشان در كشورهاى خود ثروتمندترين گروهها به شمار مىآيند، مانند قبطيان در مصر يا بوداييان چينى در مالزى. اين گروهها هرگز مشمول «تصفيه قومى» نشدهاند. در حالىكه، گذشته از جنايات دهشتناك آلمان نازى، مسلمانان و يهوديان در اسپانياى پس از 1942 يا تاتارها در روسيه تزارى و همين امروز نيز مسلمانان در بوسنى مورد . the Question of Intolerance.N asr, Sayyed Hossein, Metaphysical Roots of and Intolerance: An Islamic Interpretation From Philosophy of Religion and Tolerance
تصفيه قومى قرار گرفتهاند» . ترجمه هومن پناهنده، دو ماهنامه كيان، ش45،صص46-38
همو مىگويد: «عده زيادى درباره جهان اسلام چنان سخن مىگويند تو گويى اين جهان اسلام است كه ناو خود را در خليج مكزيك و به قصد تهديد آمريكا مستقر كرده است. حال آنكه اين ناو . آمريكاست كه بر خليجفارس و عمده منابع اقتصادى قاطبه ملل مسلمان در آن منطقه تسلط دارد»همان
زدن زن
آيه قرآن در اين باره چنين است: «... وَ اَللاَّتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اُهْجُرُوهُنَّ فِي اَلْمَضاجِعِ وَ اِضْرِبُوهُنَّ، فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً، إِنَّ اَللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيرا» (نساء، آيه 34). آيه ياد شده پس از آن كه اعلام مىدارد قوام زندگى زن؛ يعنى، مسؤوليت اداره و تأمين نيازهاى او بر عهده مرد است، دستوراتى را در رابطه با چگونگى برخورد با برخى از مشكلات در روابط زوجين بيان مىدارد. در اين رابطه نكاتى چند شايان توجه است: 1- دستورات صادره در اين آيه در مورد نشوز است و نشوز آن است كه زن در مقابل تكاليف اختصاصىاش؛ يعنى، تمكين و عفاف، بدون هيچ عذر موجهى سرپيچى نمايد. جالب اين است كه اگر زنى از انجام كارهاى خانه، بچهدارى و... سر باز زند، شرع مقدس هيچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده و حكم مزبور صرفاً اختصاص به مورد «نشوز» دارد؛ نه هر گونه نافرمانى از دستورات شوهر. 2- «نشوز» مسلماً امرى برخلاف حقوق مرد است و براى مقابله با آن، بهترين راه اين است كه قبل از مراجعه به ديگران، مشكل را در داخل خانه حل نمود؛ ولى اگر چنين چيزى ميسر نبود، نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن ديگران مىرسد كه در آيه بعد سالمترين راه آن عنوان شده است. 3- حل مسأله نشوز در داخل خانه نيز به اشكال مختلفى انجامپذير است و جالب اين است كه خداوند از ملايمترين راهها شروع نموده و در صورت تأثيرگذارى آن، مراتب بالاتر را اجازه نداده است. ازاينرو در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است. چنين روشى حكيمانهترين شيوه در حل مشكلات زوجين است؛ ليكن اگر زنى در برابر اندرزها و نصايح شوهر، سر تسليم فرود نياورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پايدارى ورزيد، چه بايد كرد؟ در اين جا نيز خداوند راه دومى را پيشنهاد نموده است كه از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمىرود و آن خوددارى از همبستر شدن با وى مىباشد. پس اگر مشكل حل شد، ديگر كسى حق پيمودن راه سوم را ندارد؛ اما اگر زن در چنين وضعيتى نيز سرسختى نشان داد و حاضر به تأمين حقوق طرف مقابل نگرديد چه بايد كرد؟ در اين رابطه چند راه قابل تصور است: الف) مرد حقوق خود را ناديده انگارد و در مقابل نشوز زن به كلى ساكت شود، هر چند ساليان دراز اين برنامه ادامه يابد. چنين چيزى براساس هيچ منطقى قابل الزام نيست و اختصاص به مرد هم ندارد؛ يعنى، در هيچ يك از نظامهاى حقوقى جهان، نمىتوان به صاحب حقى الزام كرد كه در برابر حقوق خود ساكت شود و دم نزند. بلى از نظر اخلاقى، آن هم در موارد خاصى مىتوان چنين توصيهاى نمود؛ ولى نبايد بين مسأله حقوقى و اخلاقى خلط كرد. از طرف ديگر نشوز زن تنها به ضرر شوهر نيست؛ بلكه غالباً تمام خانواده و چه بسا شخص زن نيز در اين رابطه آسيب بيند. ازاينرو بر مرد لازم است كه به عنوان مدير كانون خانواده، كنترل هدايتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد. ب) راه ديگر آن است كه مرد از هر طريق ممكن استيفاى حقوق نمايد. چنين چيزى را هرگز شارع اجازه نمىدهد و براى استيفاى حق روشهاى معينى وضع نموده است؛ زيرا محدود نساختن شيوههاى احقاق حق و اصلاح مشكل، موجب روا داشتن ستمهاى زيادى به زن مىشود و مفاسد و مظالم ديگرى به بار مىآورد. ج) راه سوم آن است كه مرد با مراجعه به ديگران - اعم از مراجع قضايى يا افراد ذىنفوذ ديگر - حقوق خود را استيفا كند، چنين چيزى اگر چه ممكن است حق مرد و ديگر اعضاى خانواده را تأمين كند، ولى با امكان حل مشكل در داخل خانه، بهتر است مسأله به بيرون كشيده نشود؛ زيرا ابراز خارجى مسائل داخل خانه، آسيبهاى فراوانى براى حيثيت خانواده به بار مىآورد. ازاينرو خداوند حكيم حل خارجى را به عنوان آخرين راه ممكن پيشنهاد مىكند. د) راه چهارم آن كه مرد اندكى قاطعانهتر از برخورد منفى عاطفى ياد شده، برخورد نمايد. در اين راستا قرآن مجيد به عنوان آخرين راه ممكن جهت حل مشكل در داخل منزل، مسأله «ضرب» را مطرح نموده است. البته در اين جا نيز مسأله حدودى دارد كه هرگز با آنچه در اذهان عمومى يا تبليغات مسموم مطرح مىشود، سازگارى ندارد. در رابطه با حد و چگونگى زدن، علامه مجلسى(ره) در بحار الانوار، ج 104، ص 58 روايتى از فقه الرضا(ع) نقل نموده است كه: ...والضرب بالسواك و شبهه ضرباً رفيقا .زدن بايد با وسايلى مانند مسواك و امثال آن باشد، آن هم با مدارا و ملايمت». روايت ياد شده به خوبى نشان مىدهد كه «ضرب» بايد در پايينترين حد ممكن باشد و نبايد اندك آسيبى بر بدن وارد كند. وسيلهاى كه در اين روايت اشاره شده چوبى بسيار نازك مانند سيگار و سبك و كم ضربه است و شيوه زدن نيز بايد ملايم و خفيف باشد به طورى كه حتى رنگ پوست اندك تغييرى نكند. نكته ديگرى كه از آيه شريفه به دست مىآيد اين است كه دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نبايد به آن مداومت بخشيد؛ زيرا به دنبال اين عمل دو واكنش احتمال مىرود: يكى آن كه زن به حقوق مرد وفادار شود. در اين صورت قرآن مىفرمايد: «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً؛ اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مداريد»؛ يعنى، اگر زن در برابر حقوقى كه بر آن پيمان بسته است، تسليم شد ديگر مقابله با وى ظلم و تجاوز است. واكنش احتمالى ديگر آن است كه هم چنان سرسختى نشان دهد و كانون خانواده را گرفتار تزلزل و بىثباتى نمايد. در اين رابطه در آيه بعد فرموده است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اَللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اَللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيرا؛ اگر خوف گسست در ميان آن دو يافتيد، پس حَكَمى از ناحيه مرد و حَكَمى از بستگان زن برگزينيد، اگر از پى آن خواستار صلاح باشند، خداوند بين آنان وفاق ايجاد خواهد كرد. همانا خداوند دانا و آگاه است». نكته جالب توجه اين است كه قرآن مجيد در آخرين مرحله، گشودن گره را به دست نزديكان و بستگان قرار مىدهد. حكمت اين حكم آن است كه در اين مرحله فقط پاى قانون و مراجع قانونى به ميان نمىآيد؛ بلكه ابتدا كار به نزديكان و خويشان سپرده مىشود، تا با برخوردهاى عاطفى و بررسىهاى عقلانى، حتىالامكان مشكل را با صفا و صميميت حل كنند و خداوند نيز وعده داده است كه در توفيق اصلاح با آنان، همراهى و همكارى كند و اين از لطايف احكام و دستورات نورانى قرآن است، تا مسأله با سلامت هر چه بيشتر روال خود را طى كند و براى اين كه حقى از هيچ يك از طرفين زايل نشود و تبعيضى رخ ندهد، فرموده است كه از هر جانب حكمى برگزيده شود و با رعايت حقوق و مصالح طرفين، مشكل را برطرف نمايند. خلاصه در اين حكم شرايط زير ديده مىشود: 1- اين حكم اختصاص به مورد سرپيچى زن از تكليف خود و حقوق مسلم مرد دارد؛ حقوقى كه زن با پيمان ازدواج، وفادارى خود را نسبت به آن متعهد شده است. 2- در راستاى حل مشكل در داخل خانه و خوددارى از بروز خارجى وضع شده است. 3- سومين مرحله، حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پيشين روا نيست. 4- حد آن نازلترين مرتبه ضرب است و نبايد موجب كمترين آسيبى بر بدن زن شود. 5- موقتى است؛ يعنى، چه داراى نتيجه مثبت باشد و چه منفى، بايد به زودى از آن دست كشيد. 6- از بند 2 حكمت وضع اين حكم روشن مىشود و با توجه به بندهاى 4 و 5 درمىيابيم كه اين مقدار ضرب با كيفيت اشاره شده هيچ تأثيرى در خفتن و آسيبرساندن به استعدادهاى زنان ندارد؛ بلكه آنچه موجب اخلال در توانايىهاى جسمى و فكرى زن مىشود، خروج از حدود ياد شده از نظر استمرار زمانى و به كارگيرى شيوههاى خشن و ظالمانه در اين رابطه است. براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- واژهنامه روانپزشكى و روانشناسى، ص 132هارولد كاپلان و بنيامين سادوك 2- واژهنامه روانپزشكىانجمن روانپزشكان آمريكا، ترجمه: مهرداد فيروز و خشايار بيگى 3- تفسير نمونه، ج 3، ص 373. در پايان شايان ذكر است كه ديدگاه كلى شارع نسبت به زدن همسر، نگرشى منفى است و نصوص زيادى در نهى از اين عمل وارد شده است. اين روايات همه در زمانى بيان شده كه خشونت عليه زنان از توهين و فحاشى گرفته تا ضرب و جرح و حتى قتل رواج داشت و اسلام آنها را تحريم و مستوجب مجازات فقهى و قضايى در دنيا و عذاب آخرت دانست. برخى از اين روايات عبارتند از: 1- پيامبر(ص) فرمود: «من در شگفتم از كسى كه زن خود را مىزند، در حالى كه خودش براى كتك خوردن، سزاوارتر است. زنانتان را مزنيد كه قصاص دارد». 2- و نيز فرمود: «زنان بر مرد كريم، غالب مىشوند و مرد لئيم، بر زنان مسلط مىگردد. من دوست دارم كريم مغلوب باشم نه لئيم غالب». 3- از امام صادق(ع) از پدرش روايت شده كه گفت: «وقتى با زنى ازدواج مىكنيد، احترامش كنيد. زن مايه آرامش شما است. زنان را آزار ندهيد و حقوق آنان را ضايع نكنيد». 4- پيامبر(ص) فرمود: «هر مردى كه بر بد اخلاقى همسرش صبر كند، خدا اجر داوود(ع) را به او مىدهد و به هر زنى كه بر بداخلاقى مردش صبر كند، همچون اجر آسيه - كه با فرعون، كنار آمد - عطا مىكند». 5- حضرت محمد(ص) فرمود: «زنان را نزنيد و تقبيح مكنيد». 6- حضرت على(ع) فرمود: «در هر حال با زنت مدارا كن و با او به نيكى رفتار نماى تا زندگى لبريز از صفا و صميميت باشد». 7- آخرين چيزى كه به وقت وفات، از رسول خدا(ص) شنيدند - كه در زير زبان همى گفت، سه سخن بود: «نماز بر پاى داريد و مراقب حقوق بردگان باشيد و ستم نكنيد واللَّه اللَّه درباره زنان، كه در دست شمايند. با زنانتان، نيكو زندگى كنيد و حريم آنان را نگاه داريد». 8- و رسول خدا(ص)، خشم و توهين زنان را تحمل مىكرد. روزى زن عمر جواب وى را به خشم، باز داد. عمر گفت: يالكعاء، جواب باز مىدهى؟ گفت: آرى كه رسول(ص) از تو بهتر است؛ زيرا زنان، وى را جواب باز مىدهند و او تحمل مىكند. 9- يك روز، زنى به خشم، دست فراسينه رسول خدا(ص) زد. مادر وى با وى درشتى كرد كه: چرا كردى؟ رسول خدا گفت: بگذار بيش از اين نيز كنند و من درگذرم. (احاديث به نقل از بولتن انديشه، ويژه «زن»، ص 350)
جهت مطالعه بيشتر ر.ك: 1- زن در آئينه جلال و جمال، جوادي آملي، ص 388 تا 393 2- زن در تاريخ و انديشه اسلامي، دكتر فتاحي زاده، ص 76 تا 83 3- تفسير نمونه، ج 3، ص 474
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//content/%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%9F
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت