واقعيت اين است كه مساله انسان مساله رسيدن به كمال اختياري است كه عاليترين مدارج كمال امكاني را شامل مي شود و از كمالات فرشتگان هم برتر مي شود. كمال اختياري نيز اقتضائات خود را دارد .
يعني بايد قوه و استعدادي باشد كه با تلاش و جهاد به فعليت برسد. و اگر خدا بخواهد از اول و بدون حركت و تلاش اختياري همه كمالات را به انسان بدهد يعني بايد همه چيز را از اول بالفعل كند و هيچ قوه و استعدادي براي شدن و صيرورت اختياري در انسان قرار ندهد , همچنانكه ملايك اينگونه اند و در آنان قوه و استعداد نيست و داراي فعليت محضند.
اين نيز دقيقا به اين معني است كه خدا انسان را نيافريند و به آفرينش ملايك اكتفا كند. در حالي كه كمال و فياضيت مطلق الهي ايجاب مي كند كه هر ممكن الوجودي را هست گرداند و از هيچ ممكني فيض خود را دريغ ندارد و محروم از هستي اش نگرداند , چه رسد انسان كه گل سر سبد آفرينش است و به جهت دارا بودن اختيار و كمالات اختياري بالا ترين رتبه را در مخلوقات مي تواند به دست آورد و شايستگي مقام خليفه اللهي و معلم ملايك بودن را دارد.
در حديث آمد كه خلاق مجيد | خلق عالم را سه گونه آفريد |
يك گروه را جمله عقل و علم و جود | آن فرشته است و نداند جز سجود |
نيست اندر عنصرش حرص و هوا | نور مطلق زنده از عشق خدا |
يك گروه ديگر از دانش تهى | همچو حيوان از علف در فربهى |
او نبيند جز كه اصطبل و علف | از شقاوت مانده است و از شرف |
و آن سوم هست آدميزاد و بشر | از فرشته نيمى و نيمش ز خر |
نيم خر خود مايل سفلى بود | نيم ديگر مايل علوى شود |
تا كدامين غالب آيد در نبرد | زين دوگانه تا كدامين برد نرد |
مولوى ؛ اين شعر بر گرفته از حديث اميرالمؤمنين است (وسائل الشيعه ، ج 11، ص 164)براساس آنچه گذشت روشن مىشود كه كمالات اختيارى در ميان مخلوقات، رتبهاى فراتر از كمالات غيراكتسابى دارد. بنابراين اگر انسان صالح در ميان مخلوقات، از همه حتى فرشتگان بالاتر رفته و خداوند همه جهان را در خدمت آدمى قرار داده است؛ براى اين است كه او به كمالاتى برتر (كمالات اختيارى و اكتسابى) دست مىيازد و يكجا دادن همه كمالات، به معناى نفى كمالات اختيارى است؛ چنين چيزى مستلزم تغيير ماهيت انسان به صورت موجوداتى شبيه فرشتگان مىباشد و موجب ايجاد تحول اساسى در نظام دنياست، به طورى كه دنيا بدون فراز و نشيب و گونههاى مختلف انسانى خواهد بود. و مستلزم ايجاد دگرگونى در نظام آخرت نيز مىباشد و مواقف قيامت معنايى نخواهد داشت.
در اين صورت نيازى به آفرينش موجودى به نام انسان نبود بلكه فرشتگان از قبل بودند در حالى كه امتياز انسان آن است كه در ميان اين همه فراز و نشيبهاى دنيا و قدرت انتخاب خوبىها و بدىها، مسير خويش را طى كند و استحقاق پاداش و يا مجازات را به دست آورد.