پاسخ تفصیلی:
مسئله خير و شر يكي از مباحث مهم فلسفي و كلامي است . اكنون به اندازه اي كه باعث طولاني شدن كلام و ملالت نشود, چند نكته را عرض مي كنيم : الف ) خير به چيزي گفته مي شود كه هماهنگ با وجود ما و مايه پيشرفت تكامل ماست . در مقابل شر چيزي است كه ناهماهنگ با وجود ما باشد و مايه عقب ماندگي و انحطاط گردد. ب ) خير و شر بر سه گونه است : خير مطلق , شر مطلق , خير و شر نسبي ; خير مطلق آن است كه هيچ جنبه منفي نداشته باشد و شر, عكس آن ; يعني هيچ جنبه مثبت ندارد, خير و شر نسبي بين آن دو است . ج ) از ديدگاه يك خداپرست , از اين اقسام كه بر شمرديم , دو قسم امكان وجود دارد: يكي خير محض و ديگري آنچه خيرش بيشتر است ; اما آنچه شر محض يا شرش بيشتر از خير باشد, امكان وجود آن از سوي خداوند نيست , چون خداوند حكيم است و از حكيم , كار قبيح تحقق پيدا نمي كند. معروف ميان فلاسفه و دانشمندان اين است كه شر در تحليل نهايي بازگشت به امر عدمي مي كند و امر وجودي كه سرچشمه أا عدم است . شايد نخستين كسي كه اين نظريه را ابراز داشت , افلاطون بود بنابراين خير, چيزي جز وجود نيست , از اين رو خلقت و آفرينش خدا به موجودات تعلق گرفته , نه عدم ها. د ) اگر در بعض روايات خداوند به عنوان خالق شر و خير ذكر شده (مثل آن چه از امام صادق (ع ) نقل شد كه : الخير و الشر كله من الله ) مقصود شرهاي نسبي است , كه به امر وجودي بر مي گردد ; مثل حيوانات موذي , كه گرچه از نظر ما (افراد ظاهربين ) شر و بد هستند, ولي منافعي دارند ولو اينكه آن منافع از نظر ما مخفي است . در روايتي آمده است اگر مارها و عقرب ها و حيوانات گزنده نبود كه سموم هوا را جذب كنند, هيچ موجودي , زنده روي زمين باقي نمي ماند. و يا مثلا" باران از نظر منافعي كه براي انسان و حيات همه موجودات دارد, خير است , گرچه از نظر آن كسي كه ضرري به خانه او مي رسد, شر محسوب مي شود. مرحوم خواجه نصيرالدين طوسي كه استاد الفلاسفه است , به نقل از مرحوم علامه مجلسي (ره ) در »مرآت العقول « در شرح اين روايات فرموده است منظور از شر اموري است كه با طبع انسان سازش ندارد, هر چند داراي مصلحت است , چون شر دو معني دارد: چيزي كه ملايم و هماهنگ با طبايع نيست , مانند حيوانات موذي , و چيزي كه موجب فساد است و در آن مصلحتي وجود ندارد. آنچه از خدا نفي مي شود, قسم دوم است . ه ) لذا بعضي گفته اند ما در عالم , بد مطلق نداريم و هر چه كه لباس وجود و هستي پوشيده , به نحوي خير دارد ولو بر ما پوشيده باشد. ملاي رومي در مثنوي گفته است : پس بد مطلق نباشد در جهان ==بد به نسبت باشد اين را هم بدان ==زهر مار آن مار را باشد حيات ==نسبتش با آدمي باشد ممات == (مدرك اين مطالب كتاب تفسير پيام قرآن , جلد 4 است , كه براي اطلاع بيشتر مي توانيد به آن كتاب مراجعه كنيد.)
درباره زلزله اگر چه به دنبال عوامل طبيعي خاص خودش مي باشد و از وقوع آن گريزي نيست و همگي بايد احساس هم دردي كنيم و بدون فرافكني به كمك رساني و حل مشكلات اقدام كنيم.اما پيامها و پيامدهاي فراتري را مي تواند به دنبال داشته باشد.از آنجمله:
1. عزم ملي براي آباداني مناطق با رعايت استانداردهاي لازم
2. تجلي باشكوه حمايت ها در سطح كشور و در عرصه بين المللي و رشد روحيه نوع دوستي
3. به خود آمدن همگان و تامل در زندگي دنيا و عبرت گرفتن از آن (اگر چه در در تصادفات و حوادث روزانه روحيه همكاري و امدادرساني و عبرت گيري وجود دارد. اما در حوادث بزرگ تاثير گذاري در سطح كل جامعه و حتي سطح جهان دارد.)پيش خواهد آمد.از اين نگاه حوادث هر چه بزرگتر باشد تاثير گذاري بيشتري خواهد داشت البته تشخيص بزرگي حادثه و شدت تاثير آن نسبي است به طور مثال در جامعه اي كه ضريب ايمني بالاست اگر در يك حادثه 20نفر تلفات داشته باشد در همه دستگاههاي تبليغاتي مطرح مي شود و همه را تحت تاثير قرار مي دهد. بنابراين هيچ گونه كوتاهي و سستي در برنامه ريزي و عدم آمادگي با حوادث غير مترقبه قابل قبول نيست.
4. به طور كلي همه بلاها از نظر تربيتي و آخرتي نسبت به افراد سه گونه است: «ان البلاء للظالم ادب ،و للمومن امتحان و لانبياءدرجه و للاولياءكرامه»بلا و گرفتاري براي ظالمان به خويش و جامعه يك نوع ادب و مكافات عمل است و براي مومنان وسيله اي براي امتحان و نشان دادن پايداري بر ايمان است و براي انبياءدرجه و مرتبه اي در نزد خداوند است و براي اولياءوسيله براي رسيدن به كرامات است.(بحار ج 67 ص 235) بنابراين با يك تحليل واقع بينانه و بدون فرافكني و اتهام به افراد يا اعتراض به خدا از حوادث اين چنين بايد عبرت بيش از پيش گرفت و در سطح «فرشي»و «عرشي» از پيامها و پيامدهاي آن بهره گرفت.