پاسخ تفصیلی:
تعصب و عصبيت، به معناي حمايت و دفاع کردن است. در علم اخلاق : «عصبيت يكي از اخلاق باطنه نفسانيه است كه آثار آن مدافعه و حمايت كردن از خويشاوندان و مطلق متعلّقان است، چه تعلّق ديني و مذهبي و مسلكي باشد يا تعلق وطني و آب و خاك يا غيره آن، مثل تعلق شغلي و ...»(امام خميني چهل حديث نشر مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1376، ص 145) از ديدگاه آموزههاي اسلامي تعصب به دو بخش تقسيم ميشود:
1.تعصب مذموم و ناپسند
اگر حمايت همه جانبه از خود يا متعلقات خود، به گونه اي باشد كه او را از درك حقيقت و رسيدن به واقعيات دور كند و تنها معيار انسان در حمايت و دفاع از چيزي، حب و بغض نفساني باشد ـ نه معيارهاي منطقي و ديني ـ چنين تعصبي، مذموم و ناپسند بوده و قرآن مجيد از آن به عنوان تعصب جاهلانه نام برده است .شدت علاقه به افراد و آيين خاص و بغض و دشمني با دسته اي و آيين ديگر، و نيز سودجويي و رياست طلبي و نداشتن تقواي لازم، از ريشههاي چنين تعصبي به حساب ميآيد.
2 . تعصب ممدوح و پسنديده
در صورتي كه حمايت انسان و تعصب او، فقط به جهت دفاع از حق بوده و هيچ گونه حب و بغض نفساني نداشته باشد، چنين تعصبي ممدوح بوده و از بهترين صفات كمال انساني و اخلاق پيامبران و اولياي الهي به حساب مي آيد. امام خميني در اين رابطه مي فرمايد: «دو علامت آن اين است كه حق با هر طرف هست، از آن طرف حمايت كند؛ گرچه از متعلقان او نباشد، بلكه از دشمنان او باشد. چنين شخصي از حمايت كنندگان ....حقيقت و در زمره طرفداران فضيلت و حاميان مدينه فاضله به شمار آيد و عضو صالح جامعه و مصلح مفاسد جمعيت است» در روايتي از رسول خدا(ص) آمده است: «تعصب حرام آن است كه خويشان و نزديكان را كارهاي ناروا و ستم كمك نمايي»(کنزالعمال، ج 3، ص 509 ) ولي «چنانچه كسي از قوم و عشيره خود بدون ارتكاب به خلاف دفاع کند بهترين انسان ها است».( التاج، ج 5، ص 42) امام علي(ع) ضمن تقبيح تعصبات باطل ميفرمايد: « فليكن تعصبكم لمكارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الامور »؛ نهج البلاغه، خطبة 39، ص 123 «تعصب شما بايد در صفات شايسته و كارهاي نيك و پسنديده باشد.»
در مقام تمجيداز حضرت ابراهيم ( ع ) وارد شده است :
و كان رجلا غيورا لله 4
امام زين العابدين ( ع ) مى فرمايد:
موسى ( ع )از خداوند مى خواهد كسانى را كه از نعمت سايه نشينى عرض پروردگار برخور دارند, معرفى كند. خداوند عده اى را مى شمرد,از جمله :
والذين يغضبون لمحارمى اذا استحلت ... 5
كسانى كه در برابر شكستن حدود و محرمات من به شدت به خشم مى آيند.
خداوند, در مواردى براى ايجاد غيرت و حساسيت در برابر منكرات و حفظ ارزشها درافراد, صحنه اى از مظلوميتها را ترسيم مى كند:
مالكم لاتقاتلون فى سبيل الله والمستضعفين من الرجال والنساء والولدان الذين يقولون ربنااخرجنا من هذه القريه الظالم اهلها ... 6
چرا در راه خدا و به خاطر مردان و زنان و كودكان ناتوانى كه مى گويند:اى پروردگار ما, ما راازاين قريه ستمكاران بيرون آور... نمى جنگيد؟
علامه طباطبايى در ذيل اين شريفه مى نويسد:
اين آيه شريفه , با ياد خدا, مسلمانان پاك دل را به قيام در راه خدا فرا مى خوانداما كسانى كه اين مرحله آنان را كفايت نمى كند غيرت و تعصب آنان را با يادآورى صحنه هاى مظلوميت خويشاوندان بر مى انگيزد 7 .
نقطه مقابل انسان غيور,انسان بى تفاوت , سازشكار و مسامحه گرى است كه بيش از هر چيز, به راحتى و رفاه خود مى انديشد و باانگيزه هاى مختلف نفسانى , سعى در شانه خالى كردن از دستورات دينى و زندگى كردن عافيت طلبانه دارد.
على ( ع ) پس از بيان درجات و مراتب مختلف حساسيت انسانها در برابر منكرات , به نكوهش ازافراد بى تفاوت در برابر منكر پرداخته واز آنان به مردگانى كه در ميان انسانها زندگى مى كنند ياد مى كنند:
فذلك ميت الاحياء 8 .
طبيعى است كه رنج و عذاب اخروى نيز درانتظاراين افراداست .
مرز شناخت
انسان غيور و حساس راازانسان بى تفاوت و سازشكار, در دو موضع مى توان شناخت :
1. در برابر حوادث و مشكلات بزرگ و به هنگام بروز خطرات سهمگين ,انسان مسامحه كار, در تلاش است كه خود رااز مهلكه برهاند و باانواع بهانه هاى شرعى و عرفى , تكليف رااز خويش ساقط كند ولى انسان غيرتمند, تحمل نمى كند و به استقبال خطر مى رود و دراين راه از بذل جان و مال و آبروى خود دريغ نمى كند.
2. در برابر بدعتها و گناهان كوچك , كه به چشم نوع مردم ,اندك جلوه مى كند. چه بساانسانها كه غضب خداوند را فقط در گناهان بزرگ مى جويند واز كنار بدعتها و گناهان كوچك به سادگى گذشته و به نظرشان حقير مى آيد, ولى انسان غيرتمند, حساس است و كوچكترين انحراف در آئينه قلبش منعكس مى شود و واكنش نشان مى دهد. در يك كلمه , در كار خداوند با پيمان شكنان معامله نمى كند.
سيره پيشوايان
تاريخ اسلام , شاهد جلوه صحنه هاى بى شمارى از حساسيت مذهبى پيامبر اسلام (ص ) وائمه معصومين ( ع )است .افتخار پيامبر به شركت در پيمان [حلف الفضول] و به عبارت ديگر پيمان دفاع از مظلومان , كه آن را با بهترين نعمتهاى دنيوى معاوضه نمى كند, نشان دهنده غيرت و حساسيت آن بزرگوار, در برابر منكر و حفظ ارزشهاى انسانى است . در همين راستا, از عوامل مهم , وقوع جنگ در راه حميت دينى و دفاع از نواميس مسلمانان از غزوه بنى قينقاع مى تواند نام برد 9 .
على ( ع ) نيز در عين حالى كه به مخالفان شخصى و فكرى خود, ميدان مى داداما در آن جا كه كيان اسلام و عزت مسلمانان ,اما در آن جا كه كيان اسلام و عزت مسلمانان , در خطر بود و يا حدى از حدوداسلام , به خاطر مى افتاد, بر مى آشفتند واز خود حساسيت فوق العاده نشان مى دادند. آن حضرت , در برابر حفظ حدودالهى و بيت المال بسيار سختگير بودند, به گونه اى كه ياران نزديكش را به هنگام تخلف از قوانين الهى كيفر مى داد 10 و يا گردنبندى كه دخترش از بيت المال به عاريت گرفته بود, از وى ستانده و به بيت المال بر مى گرداند. حساسيت آن حضرت , در دفاع از مظلوم به گونه اى است كه حتى از مرزهاى عقيدتى فراتر مى رود واز ستمى كه بر زنى يهودى توسط سپاهيان معاويه رفته به خروش مى آيد و مى فرمايد:
اگرانسان مسلمانان ازاندوه و تاسف جان دهد, جاىملامت نيست 11 .
فرزندان آن بزرگوار نيز, غيرتمند و مدافع اسلام بودند و تمامى آنان تا پاى جان در حفظ و حراست ازارزشهاى اسلامى ايستادگى كردند واسوه غيور مردان تاريخ اسلام شدند كه دراين ميان امام خمينى ,از بهترين شاگردان مكتب اسلام و صديق ترين و پيرو و پيامبر وائمه معصومين ( ع ) بوده است .
سرتاسر زندگى امام خمينى , جلوه گاه حساسيتهاى دينى است . غيرت دينى آن بزرگوار, در ميان همه خصال از برجستگى خاصى برخوردار بود. آن جا كه امرى ازامور دين به خطر مى افتاد و يا دورنماى بدعتى رااحساس مى كرد, به خروش مى آمد و براى جلوگيرى از آن , قد بر مى افراشت . سخن مى گفت , مى نوشت , فرياد مى كشيد و مسلمانان را به يارى مى طلبيد.اين حساسيت برخاسته از عمق آگاهى و عشق به دين وارزشهاى دينى او بود.
او, بااين كه نسبت به دشمنان شخصى گذشت داشت وازاشتباهات دوستان چشم پوشى مى كرد,افتراها واهانتهاى بدخواهان را به چيزى نمى گرفت و با كسانى كه از روى ناآگاهى كافرش خواندند, مدارا مى كرد, ولى در برابر حفظ دين وارزشهاى آن , حساسيت فوق العاده داشت , قلبش در غم از كف رفتن عالمان دينى مى شكست 12 واز غربت اسلام و بى سرپرستى مسلمين مداوم در تشويش بود. بر سر مسايل مكتبى ,اهل معامله نبود. زندگى آن بزرگوار سرشاراز نمونه هايى است كه بيانگر غيرت دينى آن حضرت است كه به ذكر نمونه هائى از آن مى پردازيم :
1. دفاع از كيان اسلام
نگاهى گذرا به سخنان و آثار امام ,از آغاز تاانجام , ما راازاستدلال بى نياز مى كند. در روزگاران غربت اسلام , كه قلم به دستان مزدور, هجوم همه جانبه را در راستاى انهدام اسلام آغاز كرده بودند,امام در مقابل آنان , به تنهايى قدعلم كرد و با كنار گذاشتن درس و تحقيق , به دفاع برخاست . با نوشتن كتاب كشف الاسرار, رخنه هايى را كه سرآغاز هجوم به شريعت بود, سد كرد. با اين كار, به ساير مدافعان اسلام , شجاعت بخشيد.
در صحنه ديگر, رژيم دست نشانده پهلوى , بعداز رحلت آيه الله بروجردى , به پندار خود, زمينه را آماده يافت و خودش را براى مبارزه بااسلام و كنار گذاشتن احكام آن , آماده مى كرد. دراولين گام , در مهرماه 1341, لايحه اى به تصويب هيات وزيران رساند. در آن لايحه , قيد اسلام و سوگند به قرآن , ملغى شده بود.اين كار, كه مى رفت سرآغاز براى مبارزه علنى بااسلام محسوب شود, موجب جريحه دار شدن قلوب عموم مردم و جامعه روحانيت گرديد. ترس و وحشت حاكم , نفسها را در سينه ها حبس كرد و بسيارى رااز مخالفت بازداشت ولى غيرت دينى و حساسيت امام راحل در برابر منكر, وى را واداشت تا مخالفت خود را بااين لايحه شوم اعلام دارد.اين فرياد برخاسته از حساسيت مقدس دينى , به ديگران نيز جرات بخشيد. آن فرزانه و ياران باوفا, تا عقب نشينى رژيم ازاين قانون ضدالهى غيرتمندانه پاى فشردند .
رايحه اى از آن حساسيت و غيرت مقدس در تلگراف امام به نخست وزير وقت به مشام مى رسد:
[در تعطيل طولانى مجلس ديده مى شود كه دولت اقداماتى را در نظر دارد كه مخالف شرع مقدس و مباين صريح قانون اساسى است ...الغاء شرط اسلام ازانتخاب كننده وانتخاب شونده و تبديل قسم به قرآن مجيد را به كتب آسمانى , تخلف از قانون مذكوراست و خطرهاى بزرگى را براى اسلام واستقلال مملكت دارد] 13 ...
در تلگرافى ديگر:
[ اين جانب , مجددا به شما نصيحت مى كنم كه به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسى گردن نهيد واز عواقب وخيم تخلف از قرآن واحكام علماى ملت و زعماى مسلمين و تخلف از قانون بترسيد. والا علماى اسلام درباره شماازاظهار عقيده خوددارى نخواهند كرد] 14 .
2. مخالفت صريح باتغيير تاريخ
در سال 54, به دنبال سركوبى قيام روحانيت قم , در 15 خرداد, شاه مساله را جدى تلقى كرد. دراين راستا, با تغيير تاريخ هجرى به تاريخ قبل ازاسلام , به حركت ضداسلامى خود, شتاب بيشترى بخشيد. در شهريور 54, شاه , در مراسم افتتاح مجلس ,از ورود فرهنگ اسلامى به ايران , به عنوان هجوم خارجى و ره آوردانحطاط و ضعف و زبونى ياد كرد و خواستار جاى گزينى فرهنگ و تاريخ ايران به جاى آن گرديد. مجلس فرمايشى , تغيير تاريخ را تصويب كرد. 15اين اقدام هولناك با مخالفت شديد حضرت امام روبه رو شد و آن را تحريم كردند.
[كارشناسان كه مى خواهند مخازن ما بى مانع به غارت ببرند, براى تضعيف اسلام و محواسلام , آن نغمه شوم , تغيير مبداء تاريخ را ساز كردند.اين تغيير,از جنايات بزرگى است كه دراين عصر به دست اين دودمان كثيف واقع شد. بر عموم ملت است كه بااستعمال اين تاريخ جنايتكار, مخالفت كنند و چون اين تغيير, هتك اسلام و مقدمه محواسم آن است , خداى نخواسته ,استعمال آن بر عموم حرام و پشتيبانى از ستمكار و ظالم و مخالفت بااسلام عدالتخواه است] 16 .
3. دفاع از حريم پيامبر واهل بيت
بعد ديگراز غيرت و حساسيت امام , نسبت به پيامبر(ص ) واهل بيت آن حضرت جلوه گراست . علاقه امام به اهل بيت وصف ناشدنى است . عشق او به خاندان رسالت زبان زد خاص و عام بود. همه نزديكان امام ,اين رااز ويژگيهاى آن حضرت به شمار آورده اند.
او كه در سهمگين ترين مصائب و بلايا,از جمله مرگ فرزند جوان و دانشمندش , مثل كوه استوار بود و حتى اشكى بر گونه هاى مباركش جارى نشد, ولى در عزاى سالاى شهيدان و ذكر مصيبت اهل بيت ( ع ) شديدا گريه مى كرد.
بااين كه دنيا و تبليغات روى گريه امام تفسيرهاى مختلف مى كردند, اماامام باكى نداشت كه حتى تصوير غمگينانه او و گريه ها و ناله هاى جانسوزاو براى ابى عبدالله , در معرض ديد همگان قرار بگيرد. 17 به همين مقدار, در دفاع از پيامبر(ص ) واهل بيت حساس بود. هيچ گاه , به كسى اجازه نمى داد كه نسبت به پيامبر و خاندان او, كوچكترين اهانتى نمايند. نمونه هاى عينى در زندگى حضرتش بسياراست ,از جمله :
[در جلسه اى امام وعده اى از روحانيت طلاب حضور داشتند.امام نزديك سماور نشسته بود. شخصى سخنى را بر زبان راند كه مشعر به توهين , به مقام ائمه ( ع ) بود.امام چنان برآشفت كه سماور را برداشت و به طرف گوينده پرتاب كرد] 18 .
حساسيت امام در زمان ما نسبت به دفاع از مقام شامخ ائمه محتاج بيان نيست . موضع گيرى امام در برابر توهين به فاطمه زهرا( ع ) و پى گيرى آن 19 و يا در برابر مساله سلمان رشدى بر همگان روشن است .
امام , در جريان سلمان رشدى , تا مرز رودرويى بااستكبار غرب پيش رفتند و در ضمن فتواى تاريخى خود,از همه مسلمانان غيور, دعوت به قيام عليه اين توطئه استكبارى نمودند:
[به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مى رسانم كه مولف كتاب آيات شيطانى كه عليه السلام و پيامبر و قرآن , تنظيم و نشر شده است , همچنين ناشرين مطلع از محتواى آن , محكوم به اعدام مى باشند.از مسلمانان غيور مى خواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند سريعا آنها رااعدام نمايند تا ديگر كسى جرات نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هركس دراين راه كشته شود شهيداست] 20 .
4. حساسيت نسبت به عزت و شوكت مسلمانان
از موضوعات ديگرى كه امام , همواره نسبت به آن حساس بوده اند, تجاوز به حيثيت اسلامى و خدشه دار شدن عزت مسلمانان است . قلب شريفش , همواره در پى عزت مسلمانان مى تپيد.او, همواره , با بيان عظمت گذشته مسلمين و ذلت كنونى , آنان را به بازگشت به قرن و به كف آوردن عظمت ديرينه فرا مى خواند.ازاين كه مى ديد, كفار و طواغيت در عزتند و با مسلمانان و حاكمان كشورهاى اسلامى , همچون بردگان رفتار مى شود, رنج مى برد و به خروش مى آمد:
[ شاه بله قربان گو بود. و من اين را مكرر گفته ام واز بس متاثرم باز هم پيش شما عرض مى كنم كه : من وقتى عكس شاه را پهلوى جانسون ديدم كه جانسون عينكش را برداشته وازاين طرف دارد چشمايش آن طور نگاه مى كند و به او نگاه نمى كند واو آن طرف ميز,او سرجاى خودش ايستاده بود, ... مثل يك بچه مكتبى كه ايستاده پيش معلمش ... من همچو متاثر شدم كه ما, در چه حالى هستيم كه اين اول شخصى مملكت ما, به اصطلاح , هست] 21 .
نمونه ديگر, قضيه ذلت بار كاپيتولاسيون است . رژيم شاه , در سال 43, پس ازاعمال خشونتهاى فراوان , چنين پنداشت كه صداها در گلو بريده شده و ديگر كسى را ياراى اعتراض به برنامه هايش نخواهد بود. در نتيجه به اين انديشه افتاد كه امتيازات بيشترى را به آمريكاييان بدهد. در اين راستا, در مجلس , طرح كاپيتولاسيون مطرح شد, بدين قرار:
تمام مستشاران نظامى آمريكا با كارمندان فنى وادارى با همه وابستگان آنان , درايران , مصونيت دارند و مقامات قضايى ايران , حق رسيدگى به جرايم آنان را نخواهند داشت .
اين امتياز ذلت بار و سلطه آفرين , خشم امام را برانگيخت .امام , با خطابه اى مهيج و كوبنده مردم را به قيام و مخالفت بااين قانون ذلت بار فراخواند: انالله وانااليه راجعون . من تاثرات قلبى خودم را نمى توانم اظهار كنم . قلب من در فشاراست .اين چند روزى كه مسائل اخيرايران را شنيده ام , خوابم كم شده گريه حضار ناراحت هستم . قلبم در فشاراست . با تاثرات قلبى , روز شمارى مى كنم كه چه وقت مرگ من پيش بيايد.ايران ديگر عيد ندارد. عيدايران را عزا كردند... ما را فروختند و باز هم چراغانى كردند. قانونى در مجلس بردند... كه تمام مستشاران نظامى آمريكا با خانواده هايشان , با كارمندان فنى شان , با كارمندان اداراتشان , با خدمه شان ,... هر جنايتى كه درايران بكنند مصون هستند,اگر يك خادم آمريكايى ... مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور كند, زير پا منكوب كند, پليس ايران حق ندارد جلوى او را بگيرد 22 ...
اين خطابه تاريخى و كوبنده به خوبى بيانگر غيرت دينى آن بزرگوار است كه همانند جدش , مردن را بر چنين زندگى ذلت بار ترجيح مى دهد.
5. حفظ حدودالهى
در نظرامام فرقى بين اصول اساسى اسلام و فروع و جزئيات آن نبوده و مراتب حساسيت امام نسبت به حفظ همه ضوابط و شرائط شريعت يكسان است و در برابر همه آنها متعبد و تسليم بود. قلبش از كوچكترين انحراف اجتماعى , منكرات و خدشه در حكمى الهى به تپش مى افتاد و سريعا, در صدد جلوگيرى بر مى آمد. مخالفت شديد آن حضرت در برابر حركتهاى ضد لايحه قصاص ,از طرف جناحهاى منحرف , نمونه اى از :حساسيت آن حضرت در حفظ حدودالهى است
[من دو تااعلاميه از جبهه ملى , كه دعوت به راهپيمايى كرده است ديدم . در يكى ازاين دواعلاميه , جزوانگيزه هايى كه براى راه پيمايى قرار دادند, لايحه قصاص است ... تعبيرابن بود: لايحه غيرانسانى ... يعنى چه ؟ يعنى در مقابل نص قرآن كريم راهپيمايى كنند! شما را دعوت به قيام واستقامت ... مى كنند در مقابل قرآن كريم ... ضرورى مسلمين ... من عجالتا كارى ندارم كه آيا دولت آقاى رجائى يك دولت فعال است يا نه ...اما راهپيمائى در مقابل اسلام ... مقابل حكم ضرروى اسلام ... را چه جور تعبير كنيم ؟ بسيار غفلت مى خواهد... كه اين گروههايى كه با هم ائتلاف مى خواهد... كه اين گروههايى كه با هم ائتلاف كردند واين جبهه ملى , كه برضداسلام مى خواهد راهپيمايى راه بيندازند و مسلمانان هم ... بنشينند و تماشا كنند كه بر ضداسلام مقاله بنويسد و سب اسلام را بكنند جبهه ملى ازامروز محكوم به ارتداداست ... بله ,اگر آمدند...اعلام كنند كه از ما نبوده از آنها هم مى پذيريم .اسلام در رحمتش بازاست] 23 .
6 دفاع از روحانيت.
روحانيان از ديرباز,اصيل ترين مدافع اسلام و مسلمانان بوده و هستند. در تمام مواقعى كه اسلام , مورد تهديد قرار گرفته و يا بلاداسلامى مورد هجوم بيگانگان واقع شده اند, روحانيان پيشاپيش مردم سينه سپر كرده و به استقبال خطرها و حوادث شتافته اند. شركت علماء, فضلاء و طلاب در جنگ تحميلى و دفاع مقدس , نمونه اى از آن است . بدين جهت , دشمنان اسلام همواره براين بوده اند كه اين مانع را از راه خويش بردارند و يا لااقل با مخدوش كردن چهره آنان ,از نفوذ و قدرت معنويشان بكاهند .
امام همواره مدافع روحانيت متعهد بود و هميشه نسبت به حفظ كيان , آبرو و عظمت عالمان در تشويش .از بزرگان بااحترام ياد مى كرد و نسبت . در غم از كف رفتن عالمى همچون برادرى شفيق مى گريست . و در برابر كسانى كه هتك حرمت روحانيت را در سر مى پروراندند به شدت برخورد مى كرد. به تعبير آيه الله اراكى :
[در فوت مرحوم آقاى محمدتقى خوانسارى ... من از هيچ كس نديدم ,اين قدرى كه آقاى خمينى گريه مى كرد, گريه كند. شانه هايش بالا و پايين مى رفت چنان اشك مى ريخت كه من ازاولادش چنان اشك مى ريخت كه من از اولادش چنان گريه اى نديدم . خيلى بكاءاست آقاى خمينى . هيچ نسبتى با هم نداشتند... فقط عرق دينى داشت .اين مرد دينى است , سر تا پا حاضر است . حتى براى كشته شدن هم حاضراست] 24 .
امام در پاسخ به عده اى از جوانان كه نسبت به شيوه مبارزاتى عده اى از علماى پيش دچار شبهه بودند, پس ازاشاره به مبارزات ميرزاى شيرازى و ميرزا محمدتقى شيرازى فرمودند:
[تمام ممالك اسلامى , مرهون اين طايفه روحانيت هستند.اينهايند كه تا به حال استقلال ممالك اسلامى را حفظ كرده اند.اين ذخاير هستند كه هميشه با نصايح خود, مردم سركش را خاموش كرده اند. در عين حال روزى كه ببيننداسلام در معرض خطراست تا حدامكان كوشش مى كننداگر با نشر مطالب شد, با گفتگو شد... فبها واگر نشد, ناچار هستند قيام و اقدام كنند] 25 .
در برابر كسانى كه قصد تضعيف اين پايگاه مقدس را داشتند, به شدت عكس العمل نشان مى دهد و براى جوابگويى به ياوه گوئيهاى كتاب اسرار هزارساله درسها را تعطيل مى كند در مقابل تبليغات ضدروحانيت رژيم شاه رودر رو مى ايستد وى مى گويد:
[ اگر نفوذ روحانيون باشد نمى گذارداين ملت اسيرانگليس ... باشد, اسير آمريكا...باشد.اگر نفوذ روحانيون باشد, نمى گذارد كه اسرائيل قبضه كنداقتصادايران رالله اگر نفوذ روحانيون باشد نمى گذارد كه اينها سر خود, يك همچنين قرضه بزرگى را به گردن ملت بگذارند.اگر نفوذ روحانيون باشد نمى گذارداين هرج و مرجى كه در بيت المال هست , بشود] 26 .
به گفته آيه الله بهاءالدينى :
[احترام و تجليل از روحانيت از طرف ايشان , سابقه اى طولانى دارد. كسى قادر نبوداهانتى به روحانيت بكند. شصت سال پيش , كه امام حدود 25,26 سال داشت , يك همچنين وضعى داشت . من خودم شاهد بودم كه كسى را كه به روحانيت اهانت كرداز فيضيه بيرون كرد] 27 .
از سوى ديگر, در راستاى صيانت حوزه هاى علميه ,امام با چهره هايى كه با نفوذ به درون اين مجموعه به آن ضربه مى زند و با نزديك شدن به رژيم شاه و زراندوزان و دنياطالبان , آبروى روحانيت را لكه دار مى كردند, به شدت برخورد مى كرد و همواره خواستار شناسايى و طرداين مفسدان از ميان روحانيت مى گرديد :
اميداست كه علماى اعلام و مراجع بزرگ اسلام ,از خيانت و نفوذ اجانب و عمال استعمار به حوزه هاى علميه و جامعه روحانيت جلوگيرى به عمل آورند وايادى مخالفين را كه در سلك روحانيت قرار دارند واسلام و روحانيت را به سقوط وانحطاط تهديد مى كنند, طرد و رسوا سازند و اجازه ندهند مشتى فريب خورده و دنيا طلب ,استقلال هزار ساله شيعه را دستخوش اميال واغراض مخالفين اسلام و مزدوران استعمار قرار دهند. 28
در جاى ديگر در رابطه با آخوندهاى دربارى و وعاظ السلاطين مى فرمايد:
بايد جوان هاى ما عمامه اينها را بردارند. عمامه اين آخوندهايى كه به نام فقهاى اسلام , به اسم علماى اسلام ,اين طور مفسده در جامعه مسلمين ايجاد مى كنند, بايد برداشته شود... جوانهاى غيور ما در ايران , موظف هستند كه نگذارنداين نوع آخوندها (جل جلاله گويا) معمم در جوامع ظاهر شوند...اين لباس شريف است , نبايد بر تن هر كس باشد29.
7. همدردى با محرومان و مستضعفان
امام با آن كه شجاع و با صلابت بود, قلبى رئوف داشت .از رنج و محنت محرومان در غم بود. با مستمندان همدردى مى كرد و در زمان تمكن و قدرت به دستگيرى آنان مى شتافت . در تمام و يااكثر سخنرانيهاى امام مسايل مستضعفان مطرح بود و هميشه مورد توجه حضرتش قرار داشتند. اين حمايتها, نه از موضعى مقطعى و يا دستاويزى براى رسيدن به قدرت و يا حفظ آن است , كه از غيرت و حساسيت دينى آن بزرگوار سرچشمه مى گرفت واز چشمه [درحماءبينهم] سيراب مى شد.او, به عنوان يك مسلمان غيرتمند, محروميت و بيچارگى مسلمانان را نمى توانست تحمل كند.
[خدا مى داند كه من گاهى وقتها كه به فكر مى افتم كه ... زمستان آتيه چه خواهد شد, خوب , ناراحت هستم . ما ناراحت هستيم ...اينها... آيا نان دارند, ندارند؟امسال هم كه وضع خواربار خوب نيست ... چه خواهد شد؟اين زمستان سياه به اين ملت فقير و بدبخت] 30 .
8. تمجيداز غيرتمندان
امام خمينى ,افزون براين كه خود غيور بود,ازافراد غيرتمند نيز ستايش به عمل مى آورد.ايشان به دفعات از شيهد سيدحسن مدرس , به عظمت نامبرده واز شهادمت و غيرتمندى آن شهيد بزرگوار, ستايش نموده است .
آيةالله حسين نورى ،در مصاحبه با مجله ، قضيه اى رانقل مى كنند كه شاهد بر اين مدعاست:
[ اولين جلسه افتتاحيه مجلس شوراى اسلامى بود, قرار شد, پس از پيايان جلسه , بعداز ظهر همان روز در مدرسه فيضيه قم نيز جلسه اى باشد. مطالعه مدرسه فيضيه به اين امراختصاص داده شده بود. آن روز, جمعيت زيادى از نمايندگان و غيرنمايندگان در آن جلسه حضور داشتند. بنا شد آقاى مهندس بازرگان صحبت كند.ايشان , در ضمن صحبت , به گونه اى تحقيرآميز,از دخالت روحانيون در سياست انتقاد كرد. يكى از نمايندگان ازانتهاى مجلس بلند شد و فرياد زد: گوش دادن به اين سخنان حرام و خلاف شرع است واز شدت عصبانيت خواست ناطق را كت بزند كه مانعش شدند. فرداى آن روز, من تهران خدمت امام رسيدم و جريان مدرسه فيضيه را به عرض ايشان رساندم , ناراحت شدند ولى وقتى عكس العمل آن نماينده را به ايشان گفتم ,امام خوشحال شدند و دوبار پرسيدند كه : آن آقا كى بود؟ آن آقا كى بود؟ عرض كردم آقا سيدحسين موسوى تبريزى . ايشان فرمودند:احسن وازايشان تمجيد كردند] 31 .
انقلاب اسلامى , پيروزى ارزشها بود. پيروزى فضيلتهايى كه ره آورد سالها مبارزه و تبعيد صالحان و به خون غلطيدن هزاران شهيد بوده است . حفظ واجراء شعائراسلامى , در سرلوحه برنامه ها واهداف امام , رحمه الله عليه , قرار داشت .اعلاى كلمه توحيد, عزت مسلمانان ,استقلال , دفاع از محرومان , رشد نيروهاى مومن , دور كردن فرصت طلبان از پستهاى كليدى جامعه و... ازارزشهايى بود كه امام بر پاسدارى از آنها حساس بودند.اساسا, رمز پيروزى و بقاى نهضت را در گرو حفظ آنها مى دانستند.او, يك تار موى پابرهنگان را بر كاخ نشينان ترجيح مى داد. رضايت مستضعفان را بر خشنودى مستكبران بر مى گزيد و پوزه مستكبران را در صحنه هاى مختلف به خاك ماليد و بر آرزوهاى پليدشان تخم ياس پاشيد.اما تشويش او در حفظ اين دستاوردها و آرمانها بودازاين روى در وصيتنامه تاريخى خود, به وارثان انقلاب ,اكيدا توصيه مى كند كه قهرمانانه ازارزشها پاس بدارند.
رهروى راه وادامه خط شريف آن بزرگ ,ايجاب مى كند ما همچون او, در برابراين ارزشها حساس بوده و دست در دست هم ارزشهاى انقلاب را مو به مو جامه عمل پوشيم . مبادا غفلت ها و هوسها, موجب شود كه دستاوردهايى كه خداوند به دست آن امام عزيز به ماارزانى فرمود, به خاطر بى تفاوتيها و مسامحه كاريها و خداى ناكرده سازشكاريهااز كف در رود و آرمانها و شعائراسلامى به بوته فراموشى سپرده شود.