شجره ممنوعه | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
شجره ممنوعه
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
شجره ممنوعه
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
هبوط آدم
,
داستان هبوط
,
شجره ممنوعه
اعلام و شخصیت ها :
حضرت آدم علیه السلام, -
سوال:
آيا خوردن از ميوه شجره ممنوعه توسط حضرت آدم يك بهانه بود براي هبوط وي به زمين؟ اگر بلي پس وسوسه شيطان ديگر معني نمي دهد و اگر خير پس موضوع تكليف بني آدم چه مي شود؟
پاسخ تفصیلی:
داستان هبوط حضرت آدم به زمين يکي از رازهاي آفرينش است و عقل بشري بدون استمداد از امري ماورايي قادر به پرده زدايي از آن و درکش نمي باشد. آيات قرآن به ما از اراده اي خبر مي دهد که به خلق موجودي به عنوان خليفه و جانشين خداوند در کره خاکي تعلق گرفته است. او بايد در صورتي مادي در عالمي جسماني وظيفه و مسوليتش را به سرانجام رساند. موجودي که با اختيار و توانايي هاي خود قرار است دنيا و آخرتش را بنا سازد و سرانجام به منزلگاه ابدي و شايسته خويش درآيد. در اين مسير ، دشمن ديرينش نيز به او معرفي مي گردد تا خود را از دسيسه هايش ايمن سازد و دشمني اش به وي صدمه نرساند.
داستان هبوط آدم ، در واقع ، سير حرکتي انسان از مبدائي نامحدود به سرايي محدود است. او بايد در اين حرکت که از پيشگاه آفريدگار هستي آغاز مي گردد رفته رفته به سوي عالم ماده حرکت نمايد و کم کم رنگ اين جهاني به خود گيرد تا بتواند در آن وارد گردد. او با خوردن ميوه اي که امر به دوري از آن شده بود نفس خود را شناخت که چون رها گردد او را به تباهي خواهد کشاند و در مقام اصلاح آن او بايد طمع و مزه توبيخ و تکليف را دريافت دارد که لازمه خلوص و پاکي طلاي باطنش گداخته گشتن به داغ تکليف و مجازات است. انسان چون معجوني از خلقت حيواني و فرشته خويي است امکان ميل و گرايش بسوي جنبه حيواني در او وجود دراد و همين ميل وي به وسوسه هاي شيطان بود که از سويي موجب گشت تا چهره واقعي دشمنش را به وضوح ببيند و از سويي ديگر با بعد ديگر وجودي خويش آشنا گردد که چون اين دو دست به دست هم دهند او را به باطلاقي دهشتبار مي افکنند. شيطان نيز با اختيار و اراده خويش انسان را به سوي خواسته خود سوق داد تا بار ديگر دشمني اش را با پاکي ها و خوبي ها اعلام دارد.
امر به هبوط در واقع آخرين سلسله اين ميسر براي ورود به عالم خاکي و پذيرش مسئوليتي الهي بود وظيفه اي که او بايد با تلاش به دوش مي کشيد و سختي اش را به جان مي خريد تا دست آخر نظاره گر تلاش و يا سستي اش گردد.
مطالب قابل توجه در اين باره
1ـ در مورد بهشت آدم (ع) سه نظر عمده وجود دارد عده اي معتقدند که آن بهشت ، بهشت اخروي بوده و عده اي ديگر گفته اند آن بهشت ، باغي از باغات همین دنيای مادّی بوده است ؛ و عده ی سومي معتقدند آن بهشت، بهشت برزخي بوده. قول اول به نظر ضعيف مي رسد چون اگر کسي وارد بهشت اخروي شود ديگر از آن خارج نخواهد شد و شيطان را هم در آن راه نيست. قول دوم نيز بعيد است که درست باشد چون اوّلاً برخی از اوصافي که براي بهشت آدم(ع) در قرآن آمده است با باغهاي دنيوي سازگار نيست.بهشت مذکور بهشتي بوده است که در آن گرسنگي و تشنگي و گرما و سرما نبوده است.(ر.ک:سوره طه / 118 و 119 ) ثانیاً بنا به آنچه از روایات استفاده می شود ، هبوط از بهشت برای حضرت آدم(ع) بسیار ناگوار بوده است. لذا مدام از آن یاد می کرده و آرزوی آن را داشته است.
در حالی که حضرت آدم (ع) پیامبر خدا بود ؛ و از پیامبر خدا بعید است به خاطر از دست دادن باغی دنیایی ــ هر چند بسیار زیبا ــ این همه ابراز اندوه کند ؛ تا آنجا که گفته اند آن حضرت در فراق بهشت بسیار گریه می کرد و اندک می خندید. افراد مومنی که مادون انبیاء هستند منزّه از این هستند که دل در گرو زیبایی های دنیا داشته باشند چه رسد به انبیاء(ع). بنا بر این ، به نظر می رسد که این بهشت ، بهشت عالم برزخ بوده است. در روایات نیز به کرّات گفته شده که این بهشت ، بهشت دنیایی بوده است نه بهشت اخروی ؛ ولی از این روایات نمی توان استفاده نمود که آن بهشت ، باغی از باغهای دنیا مادّی بوده است ؛ چون در بسیاری از آیات و روایات ، کلمه دنیا ، در مقابل آخرت قرار گرفته و به مجموع عالم برزخ و عالم مادّه اطلاق شده است. چرا که انسان بعد از مردن ، ارتباط خود را به طور کامل از دنیا قطع نمی کند ؛ بلکه همچنان نتایج اعمال افراد متوفی و خیراتی که دیگران برای وی می کنند به او می رسد. همچنین طبق روایات ، افراد متوفی با اجازه مأمورین الهی به عالم مادّه رفت و آمد کرده ، و از بازماندگان خود دیدن می کنند. بنا بر این ، عالم برزخ ، مثل عالم آخرت ، کاملاً از دنیا منفک نیست ؛ لذا کلمه دنیا در بسیاری از آیات و روایات به صورت اعمّ به کار رفته و شامل عالم مادّه و عالم برزخ است. پس اینکه اهل بیت (ع) گفته اند بهشت حضرت آدم ، بهشت دنیایی بوده است ، منافاتی با این ندارد که آن را بهشت برزخی بدانیم. وقتی حضرات معصومین(ع) می گفته اند آن بهشت ، بهشت دنیایی بوده ، در واقع اخروی بودن آن را نفی می کرده اند. قرینه این ادّعا آن است که در برخی از این روایات تصریح شده که آن بهشت ، بهشت اخروی نبوده بلکه دنیوی بوده است ؛ و سخنی از بهشت برزخی به میان نیامده است. یعنی اگر می خواستند بفرمایند آن بهشت ، باغی مادّی بوده است ، در آن صورت باید برزخی بودن آن را هم نفی می نمودند ؛ در حالی که نفی نکرده اند. همچنین طبق روایات خروج از بهشت برزخی امکان پذیر است. چون روایات رجعت که فراوان هم هستند تصریح دارند که در زمان ظهور قائم آل محمّد( عج) عدّه ای از اهل بهشت برای یاری آن حضرت خواهند آمد.
2ـ خطای حضرت آدم گناه شرعی نبود. و آن حضرت معصیتی مرتکب نشده بود ، بلکه کاری را کرده بود که اثر وضعی آن هبوط به دنیا و به زحمت افتادن او بود. خداوند متعال آنها را از خوردن درخت ممنوعه منع کرده بود چون خوردن از این درخت موجب می شد که تناسب وجودی خود را با بهشت برزخی از دست بدهند. لذا وقتی از آن درخت خوردند عوراتشان برای آنها آشکار شد.« فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبين. ــــ و به اين ترتيب، آنها را با فريب(از مقامشان) فرودآورد. و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، اندامشان[ عورتشان] بر آنها آشكار شد؛ و شروع كردند به قرار دادن برگهاى(درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را نداد داد كه: «آيا شما را از آن درخت نهى نكردم؟! و نگفتم كه شيطان براى شما دشمن آشكارى است.»( الأعراف : 22)
در قرآن کریم علّت اصلی خروج آدم و حوا از بهشت را نه خوردن از درخت منهیّه بلکه آشکار شدن عورات آنها معرّفی نموده است ، که خود همین امر معلول خوردن از درخت منهیّه بوده است. امّا اینکه چرا ظهور عورات آنها باعث خروج آنها از بهشت شد؟ در آیات و روایات توضیح چندانی درباره آن داده نشده است. مفسرین نیز احتمالات گوناگونی درباره آن داده اند از جمله این که گفته اند آن دو بزرگوار تا آن زمان از اعضاء و قوای جنسی خود بی خبر بودند ؛ لذا شیطان آنها را با فریب تشویق به خوردن از درخت ممنوعه کرد تا به این سبب لباس بهشتی آنها فرو ریزد و اعضاء جنسی آنها آشکار شود. و شاید خوردن از این درخت باعث شده که آن دو ، از مرتبه وجودی خویش تنزّل کرده و به مرز عالم مادّه نزدیکتر شوند ؛ و همین امر باعث شده است که آنها به اعضاء دنیایی خود واقف شوند. چون موجودات هر چه به مراتب پایین تر وجود تنزّل می کنند کثرت در آنها قویتر شده و اجزاء و اعضاء بیشتری پیدا می کنند. این احتمال را با آیه فوق الذکر (اعراف/22) می توان تقویت نمود. در آیه شریفه از تعبیر « وَ ناداهُما رَبُّهُما » استفاده می شود که آن دو در اثر خوردن از درخت ممنوعه از مرتبه قرب الهی دور شده اند. و حقیقت دور شدن از خدا تنزّل رتبه وجودی است. لذا طبق تعبیر فوق خداوند متعال آنها را ندا داد ؛ و ندا در جایی است که مخاطب دور باشد ؛ این در حالی است که هنگام امر به ورود حضرت آدم (ع) در بهشت سخنی از ندا نیست. همچنین در هنگام ورود آنها در بهشت خداوند متعال از تعبیر « وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَة » استفاده نمود ؛ در حالی که در آیه فوق الذکر ، از تعبیر « تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ » استفاده نمود. لذا به نظر می رسد که آنها بعد از خوردن از آن درخت از آن دور افتاده بودند. یعنی از مراتب بالای بهشت برزخی به مراتب مادون آن تنزّل یافته بودند. البته این دلایل برای اثبات این احتمال کافی نیستند ؛ ولی این احتمال را در مقابل سایر احتمالات تقویت می کنند.
حاصل مطلب این که حضرت آدم با خوردن از آن درخت ، گناه شرعی نکرد چون آن عالم ، عالم تشریع نبود. لکن اثر وضعی و تکوینی خوردن از آن درخت سقوط از رتبه برزخی به عالم مادّه بود.
3ـ ولی باز این سوال باقی است که آیا خدا نمی توانست آدم را عفو کند ؛ به این معنی که اثر وضعی خوردن درخت ممنوعه را بردارد؟ جواب این است که اوّلاً خداوند متعال عالم را بر اساس نظام علّی و معلولی آفریده است. لذا هر علّتی معلول خاصّ خود را دارد ؛ معلول خوردن درخت ممنوعه نیز از هبوط در دنیا بود. اگر بنا شود که خداوند متعال قوانین علّی و معلولی را که خود آفریده است ، با حکومت علّت برتری به هم بزند حتماً باید مصلحت عظیمتری در کار باشد ؛ و الّا این کار خدا خلاف حکمت می شود. و اگر در این کار مصلحتی بود حتماً خدا این کار را می کرد ؛ چون طبق براهین فلسفی هر چه برای خدا ممکن باشد و قبلیّت قابل هم تامّ باشد ، صدور آن امر از خدا حتمی است. پس اگر خدا اثر وضعی کار حضرت آدم را برطرف نکرده است ، معلوم می شود که این کار فاقد مصلحت لازم بوده است. بلکه بر عکس اگر خدا چنین کاری را انجام می داد مصالح عظیمی از بین می رفت. چون اگر حضرت آدم و حوّا (ع) به دنیا هبوط نمی کردند ، اوّلاً فرزندان آنها هیچگاه پا به عالم وجود نمی گذاشتند ؛ چون در عالم برزخ زاد و ولد وجود ندارد. تولید مثل به معنای دنیایی آن ، از احکام خاصّ عالم مادّه است. لذا تا این دو بزرگوار در بهشت بودند ، فرزندی نداشتند. ثانیاً از بهشت ابدی آخرت که بسیار عظیمتر از بهشت برزخی است محروم می ماندند.
چون بهشت وعده داده شده در قرآن کریم (بهشت آخرت )، بهشت اعتقادات و اعمال است ؛ لذا این بهشت در سایه ایمان اختیاری و عمل به تکلیف به دست می آید. اگر حضرت آدم (ع) در بهشت برزخی می ماند ، هیچگاه به آن بهشت ابدی راه نمی یافت ؛ چون عالم برزخ عالم تکلیف و تشریع نیست ؛ لذا نهی خدا از خوردن درخت ممنوعه نیز نهی شرعی نبود. کما اینکه خطای حضرت آدم نیز خطا و گناه شرعی نبود. اوّلین احکام دینی و شرعی برای بشر بعد از هبوط به زمین نازل شد ؛ لذا خداوند متعال فرمود:« قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى. ـــ (خداوند) فرمود: هر دو از آن(بهشت) فرود آييد، در حالى كه دشمن يكديگر خواهيد بود. ولى هر گاه هدايت من به سراغ شما آيد ، هر كس از هدايت من پيروى كند، نه گمراه مىشود، و نه در رنج خواهد بود.»( طه/123)
رشد استعدادهای خاصّ انسانی منوط به تحمّل سختیها و خوشیها دنیاست.
خدای تعالی می فرماید:«هر انسانى طعم مرگ را مىچشد! و شما را با بديها و خوبيها آزمايش مىكنيم ؛ و سرانجام بسوى ما بازگردانده مىشويد »( الأنبياء : 35 )وجود شیطان نیز در روند رشد استعدادهای انسانی مؤثّر است. لذا خداوند متعال با اینکه می توانست او را هلاک کند چنین نکرد ؛ چون دشمنی او برای رشد انسان مفید بود. شیطان حریف قدری است که انسانهای طالب مقام قهرمانی ، که مقامی فوق مقام ملائک است ، از کشتی گرفتن با او ابایی ندارند. چون می دانند که تا با این حریف قدر کشتی نگیرند استعدادهای آنها رشد نمی کند. سختیهای دنیا نیز به منزله تمرینهای ورزشی هستند که استعدادهای بشر را رشد می دهند ؛ در این میان ، انبیاء و ائمه (ع) قهرمانهایی بلا منازعند که نقش مربیگری بشر را بر عهده دارند.
4ـ خدا بزرگترین عفوّ کنندگان است ؛ لذا در قرآن کریم به فروانی از عفو و بخشش خود یاد کرده است. اگر عفوّ خدا نبود هیچ موجودی استحقاق نجات را نداشت ؛ چون حتّی یک لحظه غفلت از خدا نیز کافی است تا خدا آن موجود را گرفتار عذاب خود کند ؛ ولی خدا بسیاری از خطاها را نادیده می گیرد. خداوند متعال می فرماید:« وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ . ـــــ هر مصيبتى که به شما اصابت می کند حاصل دست خودتان است ، و بسيارى را نيز عفو مىكند »(الشورى : 30) امّا عفو خدا را نباید با عفو بشر یکی دانست. عفو و بخشش در انسان ، باعث تکامل و رشد وجودی اوست. لذا خداوند متعال انسان را توصیه به عفو و گذشت می کند تا در سایه این عفو و بخشش روح او به تکامل و تعالی برسد. خداوند متعال احکام اجتماعی را بیان نموده است تا نظام اجتماع از گزند آسیب انسانهایی که میل به طغیان دارند حفظ شود. برای مثال حکم قصاص برای آن است که افراد جانی و آنها که برای زندگی دیگران ارزش قائل نیستند از ترس قصاص شدن ، جرأت قتل دیگران را نداشته باشند.
لذا حیات اجتماعی بشر در گرو این است که این احکام معتبر دانسته شوند. به همین دلیل ، در کشورهایی که حکم قصاص وجود دارد ، آمار قتل پایینتر از دیگر کشورهاست. از اینرو خداوند متعال فرمود:« وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون . ـــ و براى شما در قصاص ، حيات و زندگى است ، اى صاحبان خِرد.باشد که شما تقوا پيشه كنيد »( البقرة : 179) امّا استیفای حقّ شخصی خود بر طبق این گونه قوانین اجتماعی اسلام ، باعث رشد روحی خاصّی در شخص صاحب حقّ نمی شود ؛ مگر آنجا که استیفای حقّ شخصی خود ، به خاطر خدا باشد . در حالی که عفوّ و گذشت موجب رشد روحی بوده و مستلزم غلبه بر خواست نفس است. البته باید توجّه داشت که عفو و بخشش در همه جا ، درست نیست. عفوّ همواره باید از موضع قدرت باشد ؛ یعنی عفو وقتی باعث رشد روحی می شود که شخص صاحب حقّ ، قدرت گرفتن حقّ خود را داشته باشد ؛ ولی به خاطر خدا از حقّ شخصی خود صرف نظر کند. امّا آنجا که شخص از روی ترس یا طمع ، تن به عفو و بخشش می دهد ، کار او ارزش معنوی نداشته ، بلکه خود ضدّ ارزش است. همچنین عفوّ باید همراه با مصلحت باشد. اگر عفو و بخشش باعث مفسده باشد ، در آن صورت نیز ارزشی نخواهد داشت. برای مثال عفو نمودن جنایتکاری که به هیچ وجه دست از جنایت نمی کشد نه تنها ارزش نیست بلکه ضدّ ارزش است.
بر خلاف انسان ، خداوند متعال غنیّ محض بوده و خودش از عفو دیگران هیچ نفعی نمی برد. و عفو او ، فقط و فقط به نفع مخلوقات است. و از آنجایی که خدا حکیم است تا مصلحتی در عفو یک شخص نباشد خدا او را عفو نمی کند.
باید توجّه داشت که عفو بنده گناهکار همواره به نفع او نیست ؛ بلکه گاهی عفو ، مانع رشد و تکامل او می شود ؛ لذا اگر عفو بنده به ضرر او باشد و او را از تکامل باز دارد خداوند متعال او را عفو نمی کند. برای مثال اگر کسی چندین سال نماز نخوانده و حال توبه کرده و شروع به نماز خواندن کرده است ، خداوند متعال ، گناه او را عفو نموده و از مجازات او در می گذرد ، ولی قضای نماز را از برنمی دارد ؛ چون نماز عامل رشد است ؛ و برداشتن قضای نماز ، به معنی محروم کردن شخص از این عامل رشد است. لذا اگر خداوند متعال نمی گذاشت که حضرت آدم (ع) به دنیا هبوط کند ، در واقع راه تکامل او را بسته بود. همچنین این کار باعث می شد که از او نسلی پدید نیاید.
5ـ شاید در اینجا این سوال پیش آید که چرا خداوند متعال حضرت آدم را از راه خوردن درخت منهیّه به زمین آورد؟ خداوند متعال قبل از آنکه که حضرت آدم را بیافریند خود خبر داده بود که می خواهد خلیفه ای برای خود در زمین قرار دهد. اگر خدا می خواست آدم در زمین باشد پس چرا او را در بهشت قرار داد و از بهشت وارد دنیا کرد؟
در این کار خداوند متعال حکمتهای فراوانی وجود دارد که به چند مورد آن اشاره می شود.
الف. خداوند متعال آدم را در بهشت قرار داد تا مزّه بهشت را به او بچشاند ، تا بعد از هبوط به زمین ، همچنان مشتاق بهشت باشد ؛ و مشغول دنیا نگردد ؛ لذا حضرت آدم بعد از هبوط هیچگاه فریفته ی دنیا نشد. خداوند متعال این کار را با تمام انبیاء و ائمه (ع) می کند ؛ یعنی نبی و امامی نیست که از طفولیّت دید برزخی او باز نباشد ؛ لذا انبیاء و ائمه(ع) هیچگاه فریفته ی دنیا نمی شوند.
ب. چون حضرت آدم (ع) اوّلین انسان بود لذا اطلاعی از تکلیف و عداوت و فریب و دروغ امثال اینها نداشت. لذا خداوند متعال او را خارج از محدوده ی تکلیف شریعی قرار داده و تکلیفی ارشادی به وی نمود ، تا از این طریق معنی تکلیف ، وسوسه ، دروغ ، فریب ، محرومیّت در اثر ترک طاعت و امثال آنها را عملاً به او آموزش دهد. لذا در روایات آمده است که حضرت آدم(ع) فریب شیطان را خورد چون نمی دانست که ممکن است کسی قسم دروغ یاد کند. لذا شیطان قسم خورد که خیر خواه اوست ؛ و او باور نمود. امّا چرا این آموزش در زمین واقع نشد؟ دلیلش این بود که حضرت آدم (ع) به محض اینکه پایش به زمین می رسید مکلّف می شد ؛ چون تمام شرایط تکلیف را داشت جز در عالم مادّه بودن را ؛ و اگر در زمین خطا می کرد خطایش گناه شرعی محسوب می شد ؛ در حالی که انبیا باید معصوم از گناه باشند تا گفتار و کردار و امضائشان حجّت شرعی و الهی تلقّی گردد.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
متکلمان و سایر شخصیت ها :
حضرت آدم(ع)
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/4780
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت