خلقت عالم بواسطه ائمه | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
خلقت عالم بواسطه ائمه
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
خلقت عالم بواسطه ائمه
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
خلقت عالم
,
ویژگی های امام
,
خلق ( ایجاد )
,
عالم ( امکانی )
سوال:
آيا اصل آفرينش به واسطه پيامبران و ائمه(ع) است و به جز اين امر نمي تواند باشد؟
پاسخ تفصیلی:
1ـ از نگاه حكما ، خداوند متعال علّت تامّه ي عالم هستي است و با وجود علّت تامّه ، وجود معلول حتمي و اجتناب ناپذير است . همچنين همانطور كه معلول در اصل وجود خود بند به علّت تامّه ي خود بوده بنده ي آن است ، در چگونگي وجودش نيز تابع وجود علّت تامّه ي خويش مي باشد. لذا نظام خلقت غير از اينكه هست نمي توانست باشد و غیر از این روندی که طی نموده نمی توانست طی نماید. فرض عالم خلقت ، متفاوت با آنچه كه هست ، مساوي است با فرض تغيير در ذات خدا ؛ كه امري است محال ؛ چون تغيير ، علامت حدوث بوده با واجب الوجود بودن نمي سازد.
حكما بر همين مبنا گفته اند:عالم خلقت و چگونگي آن ، لازمه ي ذات خدا و اقتضاي ذات اوست و چون رابطه ي علّي و معلولي ، رابطه اي محكم ، ضروري و خلل ناپذير است لذا نظام موجود ، محكمترين و استوارترين نظام مفروض بوده مستحكمتر از آن ذاتاً ممكن نيست ؛ لذا نظام هستي نظامي محكم و حكيمانه و خالق آن نيز حكيم است.
همچنين از آن جهت كه ذات باري تعالي كمال مطلق است ، عالم خلقت نيز كاملترين معلول ممكن مي باشد ؛ لذا نظام موجود نظام اكمل است و كاملتر از آن فرض ندارد. همچنين خداوند متعال حسن و جمال مطلق است لذا معلول او (عالم خلقت ) نيز زيباترين نظام ممكن بوده نظام احسن است و زيباتر از آن فرض ندارد.
2ـ مساله ي تقدّم وجودي نور پيامبر اكرم (ص) بر جميع ممكنات عقيده اي صرفاً فلسفی یا عرفانی یا شيعي نيست بلكه روايات اين مساله در كتب اهل سنّت نيز به فراواني موجود مي باشد. لذا اين عقيده مشرك بين شيعه و اهل سنّت است. به چند نمونه از اين روايات كه بزرگان اهل سنّت در كتابهايشان نقل نموده اند اشاره مي شود.
نبي اكرم (ص) فرمود: «كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين ـــ من نبي بودم آنگاه كه آدم بين آب و خاك بود. » (مفاتيح الغيب، فخر رازى ، ج6، ص: 525 )
از آن حضرت پرسيده شده: « متى كنت نبيا قال: كنت نبيا و آدم بين الروح و الجسد ــــ از كي نبي شدي؟ فرمودند: من نبي بودن آنگاه كه آدم بين روح و جسد بود.» (المستدرك ، حاكم نيشابوري ، ج2 ، ص 609)
و فرمودند: « اوّل ما خلق اللَّه نورى ـــ اوّل چيزي كه خدا آفريد نور من بود.» و فرمودند: « أوّل ما خلق اللّه روحى ــــ اوّل چيزي كه خدا آفريد روح من بود. » (ينابيع الموده ، قندوزي حنفي ، ج1 ، ص45)
پيامبر (ص) فرمودند:« إني عند اللّه لخاتم النبيين و إن آدم لمنجدل في طينته. ـــ من در نزد خدا خاتم النبيين بودن در حالي كه آدم افتاده در طينت خود بود.» (مسند احمد بن حنبل ، ج4 ، 127)
نبي اكرم(ص) فرمودند: « كان الناس من شجر شتى ، و كنت انا و على من شجرة واحدة. ـــــ مردم همه از درخت ديگري هستند ولي من و علي از درخت واحدي هستيم.» (لسان الميزان ، ابن حجر ، ج3 ، ص180)
و فرمودند: « خلقت من نور الله عز و جل و خلق أهل بيتي من نوري، و خلق محبّوهم من نورهم، و سائر الناس في النار ــــ من از نور خدا آفريده شده ام و اهل بيت من از من خلقت يافته اند و دوستداران آنها نيز از نور ايشان آفرينش يافته اند و ساير مردم در آتشند.» (ينابيع الموده ، قندوزي حنفي ، ج1 ، ص46)
3ـ مساله ي خلقت بزرگترين سرّ الهي و سرّ الاسرار است لذا چه در آيات و چه در روايات به گونه اي بيان شده كه جز خواصّ ، كسي به كنه آن راه نمي يابد. بخصوص در قرآن كريم كه مورد قبول و استفاده عموم مسلمين در سطوح مختلف مي باشد اين مساله با خفاي بيشتري بيان گرديده است ؛ ولي در روايات كه در حقيقت تفاسير آيات مي باشند اين مساله تا حدودي بسط يافته تر مطرح شده است.
ــ آيات دالّ بر تقدّم وجودي نبي اكرم و اهل بيتش (ع) بر جميع ممكنات.
« قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدينَ ـــــ بگو:« اگر براى [خداىِ] رحمان فرزندى بود، خود من نخستين پرستندگان بودم. » (الزخرف : 81 )
يعني اگر خدا معاذ الله فرزندي داشت ، فرزند او نيز بايد پرستيده مي شد و چون نبي اكرم (ص) در دار هستي اوّل مخلوق و اوّل پرستنده ي خدا مي باشد لذا اگر خدا معاذ الله فرزندي مي داشت آن حضرت قبل از همه او را پرستش مي نمود و نخستين پرستنده ي او مي شد ؛ لكن پيامبر (ص) جز خداي يگانه را نپرستيد ؛ پس معلوم مي شود كه خدا فرزندي ندارد. در اين استدلال كه خداوند متعال بر فرزند نداشتن خود نموده است به طور ضمني بر مخلوق اوّل بودن و نخستين پرستشگر بودن نبي اكرم (ص) نيز اشاره نموده است ؛ لكن اگر ائمه (ع) پرده از اين مطلب مخفي شده در آيه بر نمي داشتند معلوم نبود كسي بتواند متوجّه آن شود.
خداوند متعال فرمايد: « اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ ــــ خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشهاى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مىشود. نزديك است كه روغنش- هر چند بدان آتشى نرسيده باشد- روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مىكند، و اين مثلها را خدا براى مردم مىزند و خدا به هر چيزى داناست. » (النور : 35 )
خداوند متعال فرموده است خدا نور آسمانها و زمين است آنگاه براي نور خود مثلي ذكر نموده كه فهم اين مثل به حقيقت از عهده ي غير خواصّ خارج است.
« جابر بن عبد الله الأنصاري وارد مسجد كوفه شدم در حالي كه أمير المؤمنين (صلوات الله و سلامه عليه) چيزي مي نوشت در حالي كه تبسّمي بر لب داشت ؛ گفتم : يا أمير المؤمنين، چيزي تو را به خنده واداشته؟ فرمودند: عجب دارم از كسي كه اين آيه را قرائت مي كند و آن را آنگونه كه شايسته است در نمي يابد. گفتم كدام آيه يا أمير المؤمنين؟ فرمودند: قول خداي تعالى كه : اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ ؛ مشكاة (طاقچه) محمد (صلى الله عليه و آله) است ؛ فِيها مِصْباحٌ ، و منم آن مصباح (چراغ) ؛ فِي زُجاجَةٍ ؛ و زجاجة (شيشه ي چراغ) حسن و حسين مي باشند ؛ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ و او علي بن الحسين است ؛ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ محمد بن علي است ؛ زَيْتُونَةٍ ، جعفر بن محمد باشد ؛ لا شَرْقِيَّةٍ ، موسى بن جعفر بُوَد ؛ وَ لا غَرْبِيَّةٍ ، علي بن موسى است ؛ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ محمد بن علي باشد ؛ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ علي بن محمد است ؛ نُورٌ عَلى نُورٍ ، حسن ابن علي باشد؛ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ ؛ قائم ما مهدي است وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ. » (البرهان فى تفسير القرآن، ج4، ص: 72)
زماني كه ابليس بر آدم سجده نكرد خداوند متعال فرمود: «... يا إِبْليسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالينَ ــــــ اى ابليس، چه چيز تو را مانع شد تا براى چيزى كه به دو دست خويش آفريده ام سجده آورى؟ آيا تكبّر نمودى يا از عالي مقامان بودي؟» (ص : 75 )
از اين آيه ي شريفه بر مي آيد كه تنها دو گروه بر آدم (ع) سجده نكردند ، مستكبرين و آنان كه عالي مقام بودند ؛ لذا با اين سوال فهماند كه ابليس از عالي مقامان نبود پس به يقين از سر استكبار و عصيان سجده نكرده است. حال سوال اين است كه اين عالي مقامان چه كساني هستند ؛ به يقين اينان ملائك نيستند چون طبق آيات قرآن كريم ، همه ي ملائك مأمور به سجده بودند لذا منظور از عالين كساني هستند كه برتر از ملائك و برتر از آدم (ع) مي باشند.
ابو سعيد خدري گويد: نزد رسول الله ـ صلى الله عليه و آله ـ نشسته بوديم در اين هنگام مردي رو به حضرت نموده گفت: يا رسول الله مرا خبر ده از قولخداي عزّ و جلّ به ابليس كه « أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ » ؛ يا رسول الله چه كساني هستند اينان كه برتر از ملائك مقرّب مي باشند؟ رسول الله (ص) فرمودند : ايشان من و علي و فاطمة و حسن و حسين هستيم ، ما در سراپرده هاي عرش تسبيح خدا مي كرديم و ملائك به تسبيح ما تسبيح مي گفتند ، دو هزار سال قبل از خلقت آدم . پس چون خدا آدم را آفريد امر نمود ملائك را كه بر او سجده نمايند و ملائك مأمور به سجده نشدند مگر به خاطر ما پس ملائك همگي سجده كردند مگر ابليس كه از سجده خود سر باز زد. پس خداوند تبارك و تعالى فرمود : يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ.» (البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص: 684 )
آيات ديگري نيز وجود دارند كه در آنها اين حقيقت بيان شده است لكن خفاي حقيقت در آن آيات بيشتر بوده ، استنباط اين حقيقت از آنها نيازمند معونه علمي افزونتري است ، لذا از ذكرشان صرف نظر مي شود.
4ـ امّا روایاتی که ناظر به نحوه خلقت موجودات هستند بسیار فراوان می باشند که برخی از آنها ذکر و در ادامه توضیحاتی مختصر عرض خواهد شد ؛ چرا که ورود عمقی به این گونه مطالب نیازمند داشتن معلومات فلسفی و عرفانی بالایی است
1ـ « جابر بن عبد اللَّه نقل كرده كه به پيامبر اكرم (ص) گفتم اوّل چيزى كه خداوند آفريد چه بود؟ فرمود نور پيامبرت كه از آن تمام خير و خوبيها را آفريد ؛ بعد آن نور را در مقام قرب خود هر چه خواست نگه داشت ، سپس به چند قسمت تقسيم نمود ، از يك قسمت عرش و از ديگرى كرسى و حاملين عرش و خزنه ی كرسى را آفرید و قسمت چهارم را در مقام حبّ قرار داد تا موقعى كه خواست ؛ آنگاه آن را به چند قسمت تقسيم نمود ؛ از يك قسمت قلم و از قسمت ديگر لوح و از قسمت ديگر بهشت را آفريد و قسمت چهارم را در مقام خوف نگه داشت تا زمانى كه مي خواست سپس آن به چند قسمت تقسيم نمود و ملائكه را از يك قسمت و خورشيد را از قسمت ديگر و ماه و ستارگان را از قسمت سوم آفرید و قسمت چهارم را در مقام رجاء قرار داد تا هنگامى كه مي خواست آنگاه آن را چهار قسمت كرد ؛ عقل را از يك قسمت ، علم و حلم را از قسمت ديگر و عصمت و توفيق را از قسمت سوم آفرید و قسمت چهارم را در مقام حياء قرار داد تا موقعى كه مي خواست سپس با ديده ی هيبت بر او نگريست ؛ آن نور به صورت قطرات درآمد و يك صد و بيست و چهار هزار قطره شد كه از هر قطرهاى روح پيامبر و رسولى را آفريد سپس ارواح انبيا تنفسی كردند و از تنفس آنها ارواح اوليا و شهداء و صالحين را آفريد.» ( بحار الأنوار ، ج25، ص 22)
2ـ « حضرت باقر عليه السّلام فرمودند: خداوند يكتا در وحدانيت خويش بود ، آنگاه تكلّم به كلمهاى كرد كه آن کلمه نورى شد ؛ از آن نور محمّد و علي و عترتش را آفريد ؛ بعد تكلّم به كلمه ی ديگرى كرد كه به صورت روحى درآمد ؛ آن روح را در نور قرار داد و ساكن بدنهاى ما گردانيد به همين جهت ما روح اللَّه و كلمه ی او هستيم به وسيله ما از خلق خود در حجاب قرار گرفت . پيوسته در سايه ی عرش سبز و خرّم مشغول به تسبيح و تقديس بوديم ، آن زمان كه نه خورشيد و نه ماه بود و نه چشمى که به آن زده شود. سپس شيعيان ما را آفريد و شيعه را به اين نام ناميدهاند چون از شعاع نور ما آفريده شدهاند.» (بحار الأنوار ، ج25، ص24)
3ـ « حضرت باقر عليه السّلام فرمود: ای جابر! خدا بود در حالى كه هيچ چيز با او نبود نه معلوم و نه مجهول اوّلين موجودى كه آفريد محمّد مصطفى عليه السّلام بود. ما اهل بيت را هم با او از نور خود و عظمتش آفريد و به صورت سايهاى سبز در مقابل خود نگه داشت آن موقع كه آسمان و زمين و شب و روز و خورشيد و ماه وجود نداشت. نور ما از نور پروردگارمان جدا شد ، همانند جدا شدن پرتو خورشيد از خورشيد. ما او را تسبيح و تقديس و ستايش می كرديم و عبادتى واقعى می نموديم. بعد خدا اراده نمود كه مكان را بيافريند آن را آفريد و بر مكان نوشت لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و علي امير المؤمنين و وصى او است. به وسيله علي پيامبر را تأييد و نصرت دادم.سپس عرش را آفريد و بر سرادق عرش همان جملات را نوشت.آنگاه آسمانها را آفريد و بر اطراف آن همين كلمات را نوشت. بعد بهشت و جهنم را آفريد و بر آنها نيز همين جملات را نوشت. سپس ملائكه را آفريد و آنها را ساكن آسمان گردانيد. آنگاه خداوند خود را به آنها معرفى نمود و از آنها پيمان به ربوبيّت براى خود و نبوّت براى حضرت محمّد و ولايت براى علي عليه السّلام گرفت. ملائكه از اين پيمان مضطرب شدند. خداوند بر آنها خشم گرفت و فیض دیدار خود را از آنان گرفت. ملائكه هفت سال پناهنده به عرش شدند و از خدا تقاضا می كردند آنها را از خشم خود پناه دهد و اقرار به پيمان خود می كردند و تقاضاى رضا مىنمودند. خدا بواسطه همين اقرار آنها از آنان راضى شد و آنها را به خاطر این اقرار ساكن آسمان گردانيد و به خدمت خويش اختصاص داد و براى عبادت آنها را انتخاب نمود. آنگاه خداوند به انوار ما دستور داد كه تسبيح كنند و از تسبيح ما آنها (ملائکه) تسبيح نمودند. اگر تسبيح ما نبود آنها نمی دانستند چگونه خدا را تسبيح كنند و چگونه تقديس نمايند.آنگاه خداوند هوا را آفريد و بر آن نوشت: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ علي امير المؤمنين وصى او است بوسيله علي او را تأييد كردم و نصرت نمودم . سپس جنّ را آفريد و آنها را ساكن هوا نمود و از ايشان پيمان گرفت براى خود به ربوبيّت و براى محمّد (ص) به نبوّت و براى علي به ولايت. هر كه اقرار نمود اكنون اقرار دارد و هر كه انكار كرد اينك انكار دارد. اوّلين كسى كه انكار نمود ابليس بود ، خدا او را لعنت كرد پس كار او منتهى به شقاوت گرديد.
بعد خداوند انوار ما را امر كرد که تسبيح نمايند پس جنيان بواسطه تسبيح ما تسبيح كردند و الّا نمی دانستند چگونه تسبيح كنند. بعد خداوند زمين را آفريد و در اطراف آن نوشت: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ علي امير المؤمنين و وصى اوست كه پيامبر را بوسيله او تأييد و نصرت كردم به همين جهت آسمانها بدون پايه پا بر جا است و زمين استوار است . سپس خداوند آدم را آفريد از پهن دشت زمين. قيافهاش را آراست و در او از روح خود دميد آنگاه ذريّه او را از نهادش خارج كرد و از ايشان پيمان گرفت به ربوبيت خود و نبوت محمّد و ولايت علي ؛ هر كه خواست اقرار كرد و هر كه خواست انكار نمود. ما اوّلين گروهى بوديم كه به اين اقرار نموديم آنگاه به محمّد صلى اللَّه عليه و آله فرمود به عزّت و جلال و مقام والايم سوگند كه اگر تو و علي و عترت هادى و مهدى و راهنمايت نبودید بهشت و جهنم و مكان و زمين و آسمان و ملائكه و هيچ موجودى را نمىآفريدم كه مرا بپرستند. يا محمّد تو دوست و حبيب و صفىّ و برگزيده ی خلق من و محبوبترين آنها در نزد منى و اوّلين كسى هستى كه او را از ميان مخلوق خود امتياز بخشيدم، سپس بعد از تو صديق امير المؤمنين علي وصىّ تو را كه بوسيله او تو را نصرت و تأييد نمودم و او را دستاويز محكم و روشنى بخش دوستان و چراغ راهنما قرار دادم پس از او اين راهنمايان هدايت يافته را بواسطه شما آفريدم . شما برگزيدگان خلق هستيد ؛ شما را وسيله آمرزش و بازخواست قرار دادم هر چيز نابودشونده است به جز وجه من و شما وجه من هستید كه نابود نمی شويد و هلاك نمی گرديد و هر كه شما را دوست بدارد نابود نمی شود. هر كه پيش من بيايد با محبّت ديگرى گمراه است و عمر خود را به هدر داده است. شما برگزيدگان خلق و حامل اسرار و گنجينه ی علم من و سرور اهل آسمانها و اهل زمين هستيد. آنگاه خداوند سايبانى از ابر و ملائكه بر زمين فرستاد و انوار ما اهل بيت را با آن فرستاد و به صورت نور در مقابل خود قرار داد او را تسبيح می كرديم در زمين همان طور كه در آسمان تسبيح مىنموديم و تقديس می كرديم و در زمين او را می پرستيديم همانطورى كه در آسمان مىپرستيديم.
وقتى خداوند اراده اخراج ذريّه ی آدم كرد براى گرفتن پيمان ، اين نور را در آن راه داد آنگاه ذريه ی او را از نهادش خارج كرد در حالی که لبيك می گفتند. ما خدا را تسبيح كرديم و بواسطه تسبيح ما آنها تسبيح نمودند و الّا نمی دانستند چگونه تسبيح كنند. آنگاه خداوند براى پيمان گرفتن به ربوبيّت خود خویش را به آنها معرّفى نمود. وقتى فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم ؟ ما اوّلين كسى بوديم كه آرى گفتيم. سپس پيمان گرفت برای محمّد به نبوت و براى علي به ولايت و هر كه خواست اقرار كرد و هر كه خواست انكار نمود. پس ما اولين مخلوق خدا و اولين پرستنده و تسبيح كننده ی او بوديم. ما سبب آفرينش و موجب تسبيح و عبادت ملائكه و انسانها بوديم و بوسيله ما خدا شناخته شد و به یگانگی پرستش گرديد و بواسطه ما گرامى شد هر كس از مخلوقات مقامى يافت. ما سبب پاداش پاداش گيران و كيفر تبهكاران هستيم. سپس اين آيه را تلاوت نمود: « وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ» و آيه ديگر : « قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ.»
پيامبر اكرم اولين كسى است كه خدا را پرستش كرده و اول كسى است كه منكر فرزند يا شريك داشتن خدا شده و ما پس از پيامبر اكرم قرار داريم.
سپس نور ما را در صلب آدم عليه السّلام قرار داد پيوسته اين نور از صلب و رحمها منتقل می گرديد به صلب و رحمى ديگر ؛ از هر صلبى كه منتقل می شد كاملاً آشكار بود كه اين نور ديگر از او منتقل شده و در صلب ديگر كه قرار می گرفت آثار شرافت نور در او آشكار می شد تا بالاخره به صلب عبد المطلب رسيد و به رحم فاطمه مادر عبد اللَّه منتقل شد در اين هنگام به دو قسمت تقسيم گرديد: يك قسمت در عبد اللَّه قرار گرفت و قسمت ديگر در ابو طالب ؛ اين است تفسير آيه قرآن: « وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ» كه منظور اصلاب پيامبران و رحمهاى زنان ايشان است بدين طريق خداوند ما را در اصلاب و ارحام پدران و مادران از زمان آدم سریان داد.» ( بحار الأنوار ، ج25، ص 18)
توضیح اجمالی:
اوّل حقیقتی که از ذات خداوندي ظاهر شد ، نور وجود بود که سرتاسر عالم را روشن ساخته است و بدون وجود هیچ موجودی ظهور نخواهد داشت ؛ لذا از آن حقیقت وجودی تعبیر به نور خدا شد. این حقیقت ، مرتبه ، مرتبه تنزّل یافت و در هر مرتبه به صورتهایی چون عرش و کرسی و هفت آسمان و ملائک و ... ظاهر شد ؛ و از جمله به صورت آدم در آمد. لذا آدم (ع) حامل آن نور وجود بود و ظهور این حقیقت در او بیش از همه ی موجودات بود ؛ لذا او خلیفة الله شد و بعد از او هر که حامل حدّ بالایی از این نور بود به نبوّت و وصایت می رسید. امّا در بین موجودات عالم هیچ موجودی نیست که با آن نور وجود اتّحاد تامّ و کامل داشته باشد جز چهارده معصوم. لذا از این نور واحد که سرتاسر عالم را پر نموده تعبیر می شود به نور چهارده معصوم. البته فهم دقیق و عمیق این حقیقت برای کسانی که طریقه ی برهان عقلی و منازل باطن را نپیموده و با نور وجود آشنا نشده اند در حدّ بالایش ممکن نیست ، اگر چه هر کس به مقدار خود بویی از این احادیث شریف استشمام می کند.
لذا اينكه فرمودند چهارده معصوم قبل از همه ی موجودات خلق شده اند منظور آن وجود ساري و نوري است كه اين چهارده تن به واسطه ي اتّصال تامّشان با آن حقيقت ، خود را مقدّم بر كلّ موجودات معرّفي نموده اند ؛ و البته مراد از تقدّم در اينجا تقدّم وجودي و رتبي است نه تقدّم زماني ؛ چون زمان تنها اختصاص به عالم مادّه دارد و وجود مادّي و زماني حضرت آدم (ع) قبل از همه ي انسانها آفريده شده است ؛ امّا در همان زمان كه آدم آفريده مي شد آن حقيقت نوري حضور داشت و اساساً فيض وجود از طريق او به آدم رسيد.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//node/4707
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت