پاسخ تفصیلی:
در پاسخ به این پرسش بايد توجه نمود که :
1-کافران مورد اشاره در اين آيه کافران مکابر هستند يعني کساني که عناد و سرپيچي از حق در عين دارا بودن علم و عمد دارند، نه همه کافران حتي عناصر جاهل و قاصر . بنابر اين از آيه فوق نتيجه اي که گرفته ايد به دست نمي آيد .
2- امكان تخلف از فرمان هاي الهي و دور شدن از هدف خلقت , لازمه اختيار و آزادي انسان است و انسان براي رسيدن به آن كمال مطلوب , بايد مختار و آزاد باشد. اعطاي اختيار به انسان , براي رسيدن نوع انسان به كمال مطلوب است ; گرچه در اين بين , برخي از انسان ها با اين اختيار از هدف خلقت خود دور شوند. وجود چنين انسان هاي گمراهي , باعث نمي شود اصل اعطاي اختيار به انسان , خلاف مصلحت باشد و يا آفرينش نوع انسان عبث و بيهوده شمرده شود یعنی اگر انسان با اختيار خود, در خلاف مسير هدف خلقت حركت كند, باز خلقت او عبث و بيهوده نيست (ر.ك : الميزان , ج 18, ص 419) .
3- خداوند انسان كافر يا گنه كار را كافر و گنه كار نيافريده است , بلكه فاعل مباشر و انتخاب كننده كفر و گناه , خود انسان است نه خدا. او به انسان قدرت و اختيار داد كه با توان ارتكاب گناه , راه هدايت را بپيمايد, نه اين كه گناه كند. ولي اين انسان است كه گاهي گناه را بر هدايت ترجيح مي دهد. پس زماني كه انساني مرتكب گناه مي شود و از هدف خلقتش دور مي گردد, از خدا نبايد سوال كرد كه چرا اين انسان را آفريدي ؟ بلكه از آن انسان بايد پرسيد: چرا از كمال مطلوب خود دورشدي ؟
4- چنين نيست كه فقط انساني شايسته آفريده شدن است كه همه كمالات مطلوب انسان را تحصيل كند و نيز چنين نيست كه فقط انساني , هدف از آفرينش را تحصيل كرده باشد كه به بالاترين پله تكامل راه يافته است ; بلكه اولين پله اي كه انسان با اختيار خود به سوي تكامل مي يابد بخشي از هدف آفرينش انسان را محقق كرده است ; زيرا ديگر موجودات از پيمودن اين پله عاجزند. اگر چنين مي بود , فقط انسان هاي كامل (انبيا و امامان معصوم ) شايسته خلقت بودند. آنان - ودر راس ايشان پيامبر اكرم (ص ) - هدف آفرينش انسان را به تمام معنا مجسم كرده اند. معناي روايت »لولاك لما خلقت الافلاك ; اگر تو نبودي جهان را نمي آفريدم . (بحارالانوار, ج 16, ص 406) نيز همين نكته است .(ر.ك : الميزان , ج 10, ص 157)
5- وجود انسان هاي گنه كار و گمراه , خود مايه امتحان و آزمايش ديگران است . از اين جهت , وجود آنها در راستاي تامين هدف خلقت انسان مفيد است . همان گونه كه وجود نفس اماره در درون انسان و شيطان وسوسه كننده در بيرون , براي ايجاد فضاي امتحان - در جهت تائمين هدف خلقت - لازم است . پس آفرينش چنين انسان هايي , به دور از هدف خلقت انسان نيست .
در اينجا تذكرچند مطلب مفيد است :
1- نبايد گمان شود كه اين نكته بدان معنا است كه خداوند اين انسان هاي گمراه را وادار و مجبور به گناه مي كند , تا مايه آزمايش ديگران باشند; بلكه آنان با اختيار خود گناه مي كنند و بدين ترتيب مايه امتحان ديگران مي شوند.
2- ارتكاب گناه براي خود گنهكار نيز مايه امتحان است و گاه موجب انتباه و بيداري مي شود. زماني كه انسان گنه كار سقوط خود را از تكامل احساس كند; توبه كرده , به سوي خدا باز مي گردد. توبه و بازگشت به سوي خدا - تا زماني كه انسان اختياري دارد - هرگز به روي او بسته نيست .
3- وجود انسان گنه كار براي آزمايش و امتحان ديگران , هدف عرضي براي آفرينش او, و آنچه در قسمت قبل گذشت , هدف ذاتي در آفرينش او است . بنابراين آفرينش انسان گنه كار , هم داراي هدف بالعرض است و هم داراي هدف بالذات .
4- موضع گيري قرآن در اين باره , قاطع و روشن است . خداوند از يك سو مي فرمايد: »اگر شما و هر كه روي زمين است همگي كافر شويد, بي گمان خدا بي نياز ستوده است (ابراهيم , آيه 8) . و از سوي ديگر ايمان غيراختياري انسان ها را نمي خواهد: اگر پروردگارت مي خواست , قطعا هر كه در زمين است , همه آنها, يكسره ايمان مي آوردند. آيا تو مردم را ناگزير مي كني كه ايمان بياورند (يونس , آيه 99)و نيز مي فرمايد: »اگر خدا مي خواست , آنان را ]به اجبار[ بر هدايت جمع مي كرد«, (انعام , آيه 35).
از اين آيات به دست مي آيد كه گرچه اراده و خواست تشريعي خداوند, ايمان آوردن همه بندگان است ; اما اراده و خواست تكويني او, اين نيست كه همه آنها به اجبار ايمان آورند; بلكه آنها را آزاد گذاشته است كه با اراده خود پذيراي ايمان باشند.