آيات و روايات، گوياى اين حقيقت است كه حركت و تكامل در برزخ و عوالم بالاتر از برزخ نيز وجود دارد، حتى خود انتقال از عالم برزخ به عالم حشر، به جاى خود، يك تحوّل تكاملى و سرفصلى از حركت كلى تكامل است؛ چرا كه با تحقّق مرگ برزخى (نفخ صور اول)، ارواح از نظام برزخ به نظام بالاتر و نخستين عالم از عوالم حشر، وارد مىگردند و از نظام برزخى رها مىگردند. اين انتقال خود در حركت صعودى به سوى حضرت حق، يك تحوّل تكاملى بزرگ براى روح است. روح با اين تحوّل و اين سرفصل، هم در مرتبه بالاترى، چهره اصلى خود را يافته و هم از مرتبه نازله برزخى خود، به مرتبه عالىتر ارتقا مىيابد.یکی از ابعاد مهم و اساسی این تکامل بعد معرفتی آن است, یعنی در مقاطع مختلف با رفع حجابها , تعلقات و آلودگیها درجه معرفت انسان به خدا بالا تر میرود.
همچنين پس از ورود روح به عالم اول از عوالم قيامت و پيوند آن با بدن، منازل، مواقف و سرفصلهايى در پيش روى انسان قرار مىگيرد كه هر يك به جاى خود يك تحوّل بزرگ تكاملى در بازگشت او به سوى خداوند است؛ زيرا با هر انتقالى، انسان به صورت اصلى خود نزديكتر شده و به كمالات از دست رفته خود در هنگام سير نزولى، بار ديگر نايل مىگردد. به تدريج سعه وجودى خود را مىيابد و متناسب با عالم قرب مىشود. علاوه بر آنكه در هر كدام از اين عوالم هم بعد از ورود به آن -به مقتضاى نظام خاص آن حركت و تكامل داشته و در هر عالمى، كمالات جديدى را كسب مىكند.
آيات و روايات فراوانى هست كه گوياى حركت و تكامل در حشر و عوالم پس از آن و مواقف آنها است. به دليل مجال اندك تنها به چند نمونه از آيات اشاره كرده و اهل تأمل را به دقت و تفكر در آنها توصيه مىكنيم:
1.
«إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»؛
آل عمران (3)، آيه 77.؛ «كسانى كه عهد و پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مىفروشند، آنان را در آخرت [از سعادتهاى اخروى] بهرهاى نيست و خداى [متعال] روز قيامت با آنان سخن نمىگويد و به [نظر رحمت به] ايشان نمىنگرد و پاكشان نمىگرداند و عذابى دردناك خواهند داشت».
عبارت «و پاكشان نمىگرداند» در اين آيه، مفهوم خاصى دارد و بيانگر اين حقيقت است كه انسانهايى كه در صراط مستقيم «عبوديت» بوده و مورد نظر حق مىباشند، در حشر و مواقف و عوالم آن، مشمول تزكيه حضرتحق بوده و خداوند آنان را از آلودگىها پاك مىسازد. آنها را از آنچه كه روى چهره اصلىشان قرار گرفته و از بسيارى از حقايق محجوبشان كرده است، تزكيه و تطهير مىكند. اما اين تزكيه الهى، شامل آن دسته از انسانها كه در صراط عبوديت قرار نگرفته و با خداوند به مخالفت برخاستهاند، نخواهد بود.
از طرفى، تزكيه خداى متعال، همان تكميل و كامل ساختن روح آدمى است؛ چرا كه انسان در زندگى دنيوى، در ظاهر امر، داراى يك سلسله عقايد بوده و براساس آنها، روش و سلوك عملى خاصى داشته است. اما در باطن امر، روح آدمى در نتيجه همين عقايد و اعمال، داراى حركت خاصى است كه آن حركت، اگر در سلوك عبوديت و صراط مستقيم باشد، روح را به تدريج پاك مىكند و در مدارج كمال پيش مىبرد. اين حركت باطنى، همان تزكيه الهى است كه در روح آدمى تحت سلوك ظاهرى دينى انجام مىگيرد. اين تطهير، روح را از حجابها، تعلقها، رنگها و هرچه كه بر روح در تنزلش از موطن اصلى، عارض گشته، نجات داده و آزاد مىگرداند. در حقيقت يك حركت تكاملى براى روح هست و حركت روح جز با تزكيه نيست؛ اين تزكيه در زندگى دنيوى تحت سلوك دينى انجام مىگيرد و در قيامت به مقتضاى احكام خاص همان عالم انجام خواهد گرفت. پس اين آيه به روشنى مىگويد: تزكيه در عالم قيامت هست؛ يعنى، حركت تكاملى در عالم حشر وجود دارد.
2.
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»؛
بقره (2)، آيه 174.؛ «حقيقت اين است كه كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده، پنهان مىدارند و بدان بهاى ناچيزى به دست مىآورند؛ آنان جز آتش در شكمهاى خويش فرو نبرند و خداوند روز قيامت با آنان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذاب دردناكى خواهند داشت».
مفهوم اين آيه مانند آيه پيشين آن است كه تزكيه در قيامت، شامل كسانى نمىشود كه احكام خدا را فروخته و در مقابل پول و رياست، از حكم خدا درمىگذرند.
3.
«إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ * وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ»؛
حج (22)، آيه 23 و 24.؛ «حقيقت اين است كه خداوند كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، در باغها و [بهشتهايى] كه از زير [درختهاى] آن نهرها روان است، در آورده [و داخل مىگرداند ]در آنجا با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مىشوند و لباسشان در آنجا از حرير [و پرنيان ]است. [پس از قرار گرفتن در چنين وضعيتى ]هدايت مىشوند به گفتار پاك [و پاكيزه] و به سوى راه خداى ستوده [و حميد ]هدايت مىگردند».
اين آيه به حقايقى اشاره دارد كه براى ارباب ذوق، مسحور كننده است. اين گفتار و سخن پاكيزه چيست؟ از ابن عباس نقل شده است: هدايت مىشوند به اينكه در بهشت به هر جا كه نگاه مىكنند، مىگويند:
«لااله الا اللَّه». اما چه گفتنى و چه تبعات و آثارى كه پس از اين گفتن و خواندن مىآيد؟ فقط اهلش مىدانند و بس. از ابن زيد نقل شده كه به اين گفتار پاكيزه،
«اللَّه اكبر» را نيز اضافه كرده است
بحارالانوار، ج 8، ص 91.؛ يعنى، اهل بهشت مداوم
«اللَّه اكبر» مىگويند و پيش مىروند. رسولاكرمصلى الله عليه وآله وسلم شاهد جمالحق بود و هرچه پيش مىرفت و بيشتر مىرسيد، مىفرمود:
«اللَّهاكبر»، باز بيشتر مىديد و مىيافت كه نمىتوان خداوند را توصيف كرد و مىفرمود:
«اللَّهاكبر».
من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق | چار تكبير زدم يكسره بر هرچه كه هست |
همچنين آيه فوق اشاره دارد كه بهشتيان پس از قرار گرفتن در بهشت، به سخن پاكيزه و صراط ستوده، هدايت مىشوند. پس معلوم مىشود كه در آنجا راه به خصوصى شروع مىگردد و سير تكاملى در قيامت ادامه دارد.
اينكه از عوالم بالاتر، خبرهايى به آدمى مىدهند و از بهشت، جهنم، عذاب و نعمت يادآور مىشوند، ولى تصوير چنين مسائلى براى ما مشكل است؛ نشانگر اين حقيقت است كه ما صلاحيت درك آن نظامها را هنوز نداريم و بايد با حركت و تكامل، قابليت ظرفيت ادراك و مشاهده آن عوالم را بيابيم.
در روايتى وارد شده است: «در بهشت درختهايى است كه بر آنها زنگهايى از نقره قرار دارد؛ هنگامى كه بهشتيان مىخواهند و اراده مىكنند سماعى داشته باشند، خداوند نسيمى را از تحت عرش برمىانگيزد تا به آن درختان بوزد و زنگها به حركت درآيند؛ با صداهايى كه اگر اهل دنيا آن صداها را بشنوند از طرب مىميرند»
بحارالانوار، ج 8، ص 196، ح 183.
.
اين درختها چيست؟ آيا شجره طوبى است -كه اصلش در منزل علىعليه السلام است
همان، ح 185. يا درختى ديگر؟ اين زنگها چه زنگى است و آن صداها چه صدايى و آن خواندنها چه خواندنهايى؟! گويا خواندنها و آهنگها نيز در آنجا طورى است كه آدمى را به سوى خدا مىبرد؛ نه مانند خواندنهاى دنيوى كه انسان را از خدا دور مىكند. هرچه هست اگر به گوش اهل دنيا برسد، به دليل نداشتن ظرفيت، مىميرند و قالب تهى مىكنند. پس بايد حركت، تحوّل و تكاملى وجود داشته باشد تا بر اثر آن، ظرفيت ادراك و پذيرش آن حقايق بالا و والا را در عوالم حشر بيابيم.
پس معلوم مىشود كه تكامل در قيامت براى كسانى كه راه توحيد، ايمان و طريق عبوديت را طى مىكنند؛ غير از راه افرادى است كه راه انحرافى و ضلالت را در مقابل دارند.
ادامه راه انحراف و گمراهى كفر و شرك، به صورت تكاملى نيست؛ بلكه به اين صورت است كه صورتهاى باطنى راه باطل و يا راههاى باطل و ضلالت، به ترتيب عوالم ظاهر گشته و رفته رفته هر چه بيشتر به ورطه هلاكت و جهنم فرو مىافتند.
آياتى كه بر رانده شدن مجرمان به سوى جهنم دلالت دارد، ناظر به همين واقعيت است؛ مانند:
1.
«وَ قالُوا يا وَيْلَنا هذا يَوْمُ الدِّينِ هذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحِيمِ»؛
صافات (37)، آيات 20 - 23.؛ «[و اهل ضلالت ]مىگويند: اى واى بر [حال ]ما! اين روز جزا است؛ اين است همان روزى كه آن را تكذيب مىكرديد [سپس خطاب مىآيد به سوى ملائكه ]كسانى را كه ستم كردهاند با همرديفانشان و آنچه كه غير از خدا پرستيدهاند، گردآوريد [و جمع كنيد ]و به سوى راه [يا راهى كه به]جهنم [منتهى مىشود ]رهبرىشان كنيد».
اين آيه با صراحت بيان مىكند بعد از حشر و جمع شدن منحرفان، آنان راه پيش گرفته در دنيا و برزخ را دنبال مىكنند! پس معلوم است حركت در هر نظامى، ادامه دارد و براى اهل ضلالت، اين حركت به صورت فرو رفتن در عمق و باطن ضلالت -كه اثرش جهنم و جهنمها است بروز مىكند.
2.
«فَإِنَّهُمْ لآكِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ»؛
همان، آيات 66 - 68.؛ «پس دوزخيان حتماً از آن [ميوههاى درخت زقوم كه از قعر آتش سوزان مىرويد ]مىخورند و شكمها را از آن پر مىكنند. سپس ايشان را بر سر آن، آميغى از آب جوشان است؛ آن گاه بازگشتشان بىگمان به سوى دوزخ و جهنم است».
«شجره زقوم»، درختى است كه ريشهاش از اصل جهنم روييده و شاخه و برگش تا اين نظام دنيوى كشيده شده است. عمل، فكر، صفت و عقيده بد، گرفتن شاخهاى از اين درخت است كه انسان را پيش مىبرد تا به اصل و ريشه آن -كه در عمق جهنم است مىكشاند. صاحبان اين اعمال، دائم از ميوههاى اين درخت تغذيه و شكمهاى خود را از آن پر مىكنند تا براى پيش رفتن در قدمهاى بعدى، آماده شوند. اين مسئله مرحله به مرحله ادامه دارد تا به جهنم -كه ريشه درخت زقوم در آنجا قرار دارد رسيده و در عمق آن فرو روند. آيا اين جز حركت اهل ضلالت، چيز ديگرى است؟ خداوند متعال اين حقيقت را با الفاظ دنيوى براى من و شما بيان كرده است تا ما با شعاعى از حقايق و احكام عوالم ديگر، آگاه شويم؛ وگرنه آن قدر حقايق و قوانين و آثار آن عوالم ژرف و عميق است كه نه ما ظرفيت درك آن را داريم و نه الفاظ توان بيان آنها را دارند. اين آيه، به خوبى بيان مىكند كه جهنميان و گمراهان در اول حشر، در اوايل راهى قرار گرفته و پيش مىروند كه تا عمق جهنم ادامه دارد و اين دلالت بر حركت و چگونگى آن در نظامهاى بالا و بالاتر دارد.
بنابر آنچه گذشت سير تكاملي انسان مي تواندتا ابد ادامه يابد اماهمواره انسان ممكن الوجود است وانقلاب ممكن بالذات به واجب بالذات محال است.