پاسخ تفصیلی:
بدون شك در اين دنيا نيز انسان نياز به دين دارد و عقل و تجربه بشري اگر چه بسيار مفيد و لازمند اما كافي براي تأمين نيازهاي بشر نيستند. دين هم در حوزه نيازهاي فردي و روانشناختي انسان كاربرد دارد و هم در عرصه اجتماع و مناسبات انساني و همه در رابطه با طبيعت. افزون بر آن با توجه به يكپارچگي نظام هستي و پيوند دنيا و آخرت انسان بايد دنياي خود را ناظر به زندگي جاويد تنظيم كند و در اين زمينه چيزي جز دين حق الهي نمي تواند راهنماي انسان باشد. در اين زمينه برخي از كاركردهاي اجتماعي دين تقديم مي گردد.
جهت آگاهي بيشتر كتاب مجموعه پرسش ها و پاسخ هاي دانشجويي، ج 6، نشر معارف را مطالعه نماييد.
كاركردهاى اجتماعى دين
جامعه سالم؛ وجود جامعه سالم، حسن روابط و مناسبات اجتماعى انسان در گرو امورى است از جمله:
1. جهتگيرى به سمت اهداف، ايدهآلها و معيارهاى تكاملى، پيش برنده و بشر دوستانه
2. وجود قوانين جامع، دقيق و عادلانه
3. رعايت عملى عدالت و اجراى قوانين؛ قناعت به حقوق خود و رعايت حقوق ديگران
4. پاى بندى به تعهدات و پيمان ها
5. پاسداشت اصول اخلاقى، حسن تعاون و همدردى با يكديگر
به قول شاعر:
خللپذير بود هر بنا كه مىبينى
مگر بناى محبت كه خالى از خلل است
6. انسجام اجتماعى و حسن اعتماد متقابل
دين پشتوانه اخلاق اجتماعى
يكى از نقشهاى بنيادين دين در اجتماع پشتوانه اخلاق اجتماعى است. از نگاه استاد مطهرى اخلاق منهاى خدا، دين و ايمان هم چون اسكناس بدون پشتوانه و استدلال بدون منطق است.(1) ايشان در اين باره »ژرژبيدو« رهبر سوسياليستهاى فرانسه و از مدافعان و امضاء كنندگان اعلاميه حقوق بشر را مثال مى آورد كه وقتى سخن از استقلال الجزاير به ميان آمد شديدا با آن مخالفت كرد و جزء سازمانهاى آدمكش در برابر آزادى خواهان الجزايرى قرار گرفت.(2) بنابراين بدون خدا و دين، معنويت و اخلاق سرابى بيش نيست. به قول داستايوفسكى، اگر خدا )دين( نباشد همه چيز مباح است.(3) ريشه همه اينها يك چيز است و آن فاصله گرفتن سياست و نظام مديريت جامعه از خدا و دين. خداسرسلسله معنويات است و هم پاداش دهنده كارهاى خوب. احساسات نوع پرستانه كه خود امرى معنوى است، وقتى در انسان ظهور و بروز مىكند كه انسان در جهان، معنويتى قائل باشد. يعنى وقتى كه انسان به خدايى معتقد باشد مىتواند انسانها را دوست داشته باشد، اين احساسات نوع دوستانه دور او ظهور و بروز داشته باشد. اعتقاد مذهبى پشوانه مبانى اخلاقى است. آن كسى كه مىگويد اخلاق از مقوله زيبايى است، و زيبايى را هم زيبايى معقول و معنوى مىداند )بايد توجه داشته باشد كه( اساساً تا ما به يك حقيقت و زيبايى مطلق معقول و معنوى به نام خدا قائل نباشيم نمىتوانيم به يك زيبايى معنوى ديگر معتقد باشيم، يعنى زيبايى معنوى روح يا زيبايى معنوى فعل، آن وقت معنى پيدا مىكند كه ما به خدايى اعتقاد داشته باشيم. اگر خدايى نباشد اين معنى ندارد كه فعل فقط در دنيا خوب و زيبا باشد؛ و اساساً فعل زيبا يعنى فعل خدايى، فعلى كه گوئى پرتوى از نور خدا در آن هست.
پارهاى از كاركردهاى اخلاقى - اجتماعى دين عبارت است از:
1. استوار ساختن ميثاقها و پيمان ها
احترام به عهد و پيمان يكى از اركان جنبه انسانى تمدن است. اين نقش را همواره مذهب بر عهده داشته است و هنوز كه هنوز است جانشينى پيدا نكرده است. »ويل دورانت« در كتاب درسهاى تاريخ مىنويسد:
»مذهب... به مدد شعائر خود ميثاقهاى بشرى را به صورت روابط با مهابت انسان و خدا درآورد و از اين راه استحكام و ثبات به وجود آورده است«.(4)
2. ايجاد انسجام و همبستگى اجتماعى
رابرتسون اسميت بر آن است كه دين دو كاركرد دارد: يكى تنظيم رفتار فردى براى خير همگان و ديگرى برانگيختن اساس اشتراك و وحدت اجتماعى. او مناسك دينى را وحدتزا و تحكيم بخش اشتراك اجتماعى مىداند.(5)
اميل دوركيم نيز نقش حياتى دين را ايجاد همبستگى و انسجام اجتماعى مىداند. او مىگويد: »مناسك دين براى كاركرد درست زندگى اخلاقى ما، همان اندازه ضرورت دارند كه خوراك براى حفظ زندگى جسمانى ما لازم است؛ زيرا از طريق همين مناسك گروه خود را تاييد و حفظ مىكند.(6) برخى از كارويژههاى دين در راستاى ايجاد انسجام و همبستگى اجتماعى عبارت است از:
1-2. انگيزش محبت و عواطف انسانى.(7)
2-2. بسط شخصيت و مقابله با خودخواهى و طغيانگرىهاى نفس انسان.(8)
3-2. رفع اختلاف،(9) فراموشاندن بدىها و تصفيه كدورتها.(10)
4-2. تعهد آفرينى و ايجاد احساس مسئوليت.(11)
استاد مطهرى در اين باره مىنويسد: »تأثير مهم دين و نقش دين در اجتماع اين است كه نوعى انقلاب فكرى و وجدانى به وجود مىآورد كه عواطف و احساسات و هدفها و ايده آلها و معيارها دگرگون مىشود و جهان بينى عوض مىشود. آدمى خود را داراى رسالت احساس مىكند؛ زندگى اجتماعى جهت خاص پيدا مىكند و جهت ديگر غير از جهت زندگى فردى )را( درك مىكند، نوع دلبستگى عوض مىشود«.(12)
عدالت و قانون
دين بزرگترين پشتوانه اجراى عدالت و قانون است. منتسكيو مىنويسد: »مذهب مىتواند هنگامى كه تمام قوانين كشورى و سياسى ناتوان و قاصر است، مُمِدّ تشكيلات و قوانين سياسى باشد. جايگاه عدالت در دين چنان ارجمند است كه قرآن دراين باره مىفرمايد: »لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ «(13).
براساس آيه بالا برقرارى عدالت اجتماعى يكى از اهداف مهم بعثت انبياء و انزال كتاب آسمانى است.
كارويژههاى عدالت مدار دين
1. بينش و انگيزش
نقش دين و پيامبران در نحوه نگرش به عدالت و انگيزش نسبت به آن نقش بديع و انحصارى است و با ديدگاه فيلسوفان و ديگر مصلحان اجتماعى تفاوت بنيادين دارد:
1-1. در بعد نظرى با ارائه جهانبينى عدالتنگر عدالت بشرى را به عنوان جزئى ازكل عدالت جهانى مىشناساند، نه اين كه اين جهان را آكنده از جور و ستم و ناموس آن را تنازع بقاء دانسته و عدالت را به ناچار تنها براى تأمين منافع خود لازم شمرد. از طرف ديگر دين آينده بشريت و حركت تاريخى بشر را به سمت برقرارى عدالت فراگير و جهان گستر معرفى مىكند.(14)
1-2. در بعد عاطفى و انگيزش عدالت را امرى مطلوب، پركشش، جاذبهدار و مطبوع و دلپذير مىسازد.(15)
2. قوانين عادلانه
مطمئنترين منبع قوانين عادلانه براى بشر قوانين دينى و الهى است. قانون عدالت، هرگز از انسان اسير شهوات و خودخواهى انتظار نمىرود. علم و تكنولوژى نيز نه تنها انسان را به عدالت نزديك نساخته، بلكه بر اثراسارت آن در دست انسانهايى كه خود اسير شهوات و هواهاى نفسانى خويشند جهان را در توحشى مدرن قرار داده است.
ژوزوئه دو كاسترو مىگويد: »جهان در حالى كه علم و صنعت پيشرفت كرده است، سياست جهان دوران توحش را طى مىكند«.(16)
ژان ژاك روسو مىنويسد: »براى كشف بهترين قوانينى كه مناسب ملل است، يك عقل كل لازم است كه ناظر به تمام شهوات انسانى باشد؛ ولى خودش هيچ حس نكند ] فاقد گرايش شهوانى باشد[. هيچ گونه وابستگى با طبيعت نداشته باشد؛ اما آن را به خوبى بشناسد. مصلحت آن بستگى به ما نداشته؛ ولى به بهروزى ما كمك كند. پس فقط خدايان مىتوانند آن طور كه بايد و شايد به مردم قانون عرضه دارند«(17).
آنچه گذشت، تحليل مسئله از منظر برون دينى و به عبارت ديگر نگاه برون متنى است. از ديگر سو با مرورى كوتاه بر قوانين اسلامى و آيات قرآن، روشن مىگردد كه اسلام دينى جامع و همه سونگر است كه تمام ابعاد زندگى انسان را در نظر گرفته است. اين دين، همان گونه كه مردم را به عبادت و يكتاپرستى دعوت مىكند و دستورات اخلاقى و مربوط به خودسازى فردى دارد؛ احكام و دستوراتى در مورد مسائل حكومتى، سياسى، اقتصادى، اجتماعى، قضايى، فرهنگى، تربيتى و ... دارا است.
ادوارد گيبون(18) مىنويسد: » ... قرآن دستور عمومى و قانون اساسى مسلمين است. كه شامل مجموعه قوانين دينى، اجتماعى، مدنى، تجارى، نظامى، قضايى، جنايى و جزايى است.
همين مجموعه قوانين از تكاليف زندگى روزانه گرفته تا تشريفات دينى؛ از تزكيه نفس تا حفظ بدن و بهداشت؛ از حقوق عمومى تا حقوق فردى؛ از منافع فردى تا منافع عمومى؛ از اخلاقيات تا جنايات و از عذاب مكافات اين جهان تا عذاب و مكافات جهان آينده همه را در بر دارد«(19).
3. مبارزات آزادىبخش
نقش دين و پيامبران در مبارزه با استبدادها و اختناق هاو درگيرى با مظاهر طغيان، از اساسىترين نقش هاست. قرآن در داستانهاى خود درگيرىهاى پيامبران را با مظاهر استبداد مكرر يادآورى مىكند و در برخى آيات خود تصريح مىكند طبقهاى كه با پيامبران همواره در ستيز بودهاند، اين طبقه بودهاند.(20)
4. استقرار نظم عادلانه
از زمان نوح )ع( هر پيامبرى كه آمده است و نظم مذهبى موجود را به هم ريخته، به نظم اجتماعى توجه داشته و در پى اصلاح بوده است.(21) استاد مطهرى در معناى آيه 25 سوره حديد مىگويد: يعنى بر هم زدن يك نظم فاسد موجود و استقرار يك نظم عادلانه مطلوب، هدف همه رسالتها و نبوتها بوده، فقط اين امر در اسلام ختميه محرزتر و مشخصتر است.(22)
-----------------
پي نوشت ها:
1) شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ج 4، ص 123، قم و تهران، صدرا، چاپ دوم، 1382
2) همان، امدادهاى غيبى در زندگى بشر، ص 43، قم و تهران، صدرا، چاپ هفتم، 1374
3) همان، تعليم و تربيت در اسلام، ص 118، قم و تهران، صدرا، چاپ بيست و پنجم، 1374
4) شهيد مطهرى، وحى و نبوت، ص 27، قم و تهران، صدرا، چاپ پنجم، 1374
5) بنگريد: ملكم هميلتون، جامعهشناسى دين، ترجمه محسن ثلاثى، ص 170، چاپ اول، 1377
6) همان، ص 179
7) شهيد مطهرى، يادداشتههاى ج 4، ص 123
8) همان، ص 123
9) جوادى آملى، انتظار بشر از دين، ص 52، قم، اسراء، چاپ اول، 1380
10) شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص 157
11) شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص 132-141
12) همان، ص 123 و 124
13) حديد (57)، آيه 25.
14) بنگريد: همان، تكامل اجتماعى انسان، قم و تهران، صدرا
15) جهت مطامعه بيشتر بنگريد: شهيد مطهرى، يادداشته، ج 4، صص 174-177
16) همان، ص 123
17) ژان ژاك، روسو، قرارداد اجتماعى، ترجمه منوچهر كيا، )تهران: انتشارات گنجينه، چاپ دوم 1352)، ص 48.
81) Edward Gibbon.
19) جان، ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمدصلى الله عليه وآله و قرآن، ترجمه غلامرضا سعيدى، )قم: دارالتبليغ اسلامى، بىچا، بىتا(، ص 99 - 98.
20) همان، وحى و نبوت، ص 28
21) مرتضى مطهرى، پيرامون انقلاب اسلامى، ص 128
22) همان
كار ويژههاى معرفتى دين كه از جاى ديگر به چنگ نمىآيد نیز عبارتند از:
يك. پاسخ به پرسشهاى بنيادين؛
مهمترين كاركرد معرفتى دين پاسخ به اساسىترين پرسش انسان يعنى »راز هستن« است. هر انسانى افزون بر حاجات مادى مانند خوراك، پوشاك، آسايش و رفاه، نيازمندىهاى ديگرى دارد كه بسيار با اهميتتر از آنهاست. از جمله دريافت پاسخى مناسب به پرسش از راز وجود است. هر انسان هوشيارى در هر عصر و زمان، متعلق به هر نژاد و مليت و در هر وضعى از نظر پايگاه اجتماعى، سطح معلومات، و... پرسشهايى دراين باره دارد كه بدون دريافت پاسخى اعتمادپذير هرگز قرار و آرام نخواهد داشت. عمدهترين اين پرسشها عبارتند از:
1. از كجا آمدهام؟ اولين پرسش انسان اين است كه انسان و جهان چگونه و توسط چه عاملى پديد آمدهاند؟ آيا جهان آفريدگار حكيم و دانا دارد يا نه؟
2. آمدنم بهر چه بود؟ آيا آفرينش انسان و جهان هدفمند و در پى تدبير و عاقبتنگرى بوده يا بىهدف و عبث.
3. به كجا مىروم آخر؟ جهان رو به كدامين سو دارد، فرجام جهان و انسان چيست و چه سرنوشتى فرا روى آنهاست؟
پرسش نخست به گذشته و پيشينه عالم و آدم نظر دارد؛ پرسش دوم گذشته را به آينده مىپيوندد و پرسش سوم وضع حال را بر مىرسد و نقش آن را در آينده پى مىگيرد. اين پرسش در بردارنده پرسشهاى ديگرى است، از جمله:
1.3. آيا حيات انسان محدود به همين چند روز دنياست و با مرگ پايان مىپذيرد يا گسترهاى فراخ و جاودان دارد مرگ چيزى جز پيدايش يك تحول و گذر از مرحلهاى به مرحله ديگر نيست؟
2.3. آيا انسان موجودى مجبور و محكوم سرنوشت است و همه چيز بدون دخالت نقش و اراده او تعيين شده، يا خود معمار شخصيت و سرنوشت خويش است و با تكيه بر بينشها، خصلتها و كنشهاى اختيارى خود مىتواند خوب و بد سرنوشت را رقم زند؟
4. چه بايد بكنيم؟ اگر انسان داراى حيات جاودان و نويسنده كتاب سرنوشت خويش است چه بايد بكند؛ چگونه خود و آيندهاش را بسازد تا فرشته خوشبختى را در آغوش گيرد؟ راه سعادت چيست و هر يك از بينشها، خصلتها و كنشهاى آدمى دقيقاً چه تأثيرى در نيك و بد سرنوشت او دارند؟
5. چه كسانى و چگونه در اين راه پرپيچ خم راهنما و مددكار انسان مىباشند؟
پاسخ دقيق، جامع، معتبر، بهنگام و همه فهم اين پرسشها را تنها از طريق دين حق مىتوان انتظار داشت. پاسخ اين پرسشها در بخش نظرى »جهان بينى« خوانده مىشود و در بخش عملى شريعت يا ايدئولوژى.
سرجمع اهم آموزههاى دين دراين عرصه عبارت است از:
1. خداشناسى؛ اسماء حسنى و اوصاف ذاتى و فعلى خداوند و رابطه او با جهان و انسان.
2. هستىشناسى؛ مشتمل بر پيشينه جهان، عوالم هستى و درجات و مراتب آن، سنتهاى حاكم بر هستى، فرجام جهان.
3. انسانشناسى، ابعاد و مراتب وجود آدمى، استعدادها، توانشها و گرايشهاى او.
4. فرجامشناسى، غايت جهان و انسان؛ چگونگى حيات جاودان و عوامل مؤثر در آن.
5. راه شناسى؛ نماياندن راه سعادت و همه عوامل موثر در آن، نيز بيان موانع راه و چگونگى فراز آمدن در برابر آنها.
5. راهنماشناسى؛ معرفى راهنمايان طريق و امدادگران آن.
دو. تجربه دينى
انسان افزون بر تجربههاى حسى با گونه ديگرى تجربه روبروست كه از رابطه با موجودى مقدس، متعالى و فرامادى هم چون خدا، فرشتگان و رابطه جهان كثرت و ممكنات با وحدت مطلق به دست مىآيد. در توضيح تجربه دينى بيانهاى متفاوت و متنوعى وجود دارد. برخى آن را »تجربه خدا«، »تجربه امر متعالى«، »احساس كشف يا شهود باطنى خداوند« و »تجلى خدا بر خود«، و يا »ظهور و خودنمايى خداوند در چيزى يا كارى« دانستهاند. بعضى نيز معناى عامترى از تجربه دينى به دست دادهاند. در نگاه دوم تجربه دينى عبارت است از هر گونه احساس، حال، مشاهده و دريافت شخصى از ماوراى طبيعت كه موجب تنبه و توجه به آن عالم شود. تجربه دينى گونههاى مختلفى دارد از جمله:
1. تجارب تفسيرى(1)
2. تجارب شبه حسى(2)
3. تجارب وحيانى(3)
4. تجارب احياگر(4)
5. تجارب مينوى(5) )ادراك امر قدسى و جلال و عظمت الهى(
6. تجارب عرفانى(6)
هريك از گونههاى تجربه دينى ويژگىهاى خود را دارند؛ برخى از تجارب ياد شده نيز مصاديق مشتركى دارند(7).
تجربههاى دينى وجوه اشتراك و تفاوتهايى با تجربههاى حسى دارند.
الف. وجه اشتراك آن دو اين است كه هر دو بر سه ركن استوارند:
1. تجربهگر )مُدرِك(
2. متلعق تجربه )مُدرَك(
3.فرايند ادراك )تجلى مُدرَك بر مُدرِك(
ب. در وجه افتراق و تمايز تجربه دينى از تجربه حسى گفته شده است:
1. تجربه حسى همگانى است؛ اما تجربه دينى خصوصى و ويژه است.
2. تجربه حسى هميشگى است؛ اما تجربه دينى نادر و ديرياب است.
3. تجربه حسى اكتسابى است؛ اما تجربه دين آمدنى و افاضى است.
4. تجربه حسى با واسطه صورتها و مفاهيم است؛ اما تجربه دينى بى واسطه و مستقيم.
5. تجربه حسى انتقال ياب و آزمونپذير است؛ اما تجربه دينى انتقالناپذير و آزمون گريز است.
6. متعلق تجربه حسى امور مادى است؛ اما تجربه دينى داراى متعلق قدسى است. همچنين تجربه دينى آميزههاى مادى و حسى است و انسا نرا با امر متعالى مواجه مىكند.(8)
برخى از ديگر ويژگىهاى تجربه دينى در نگاه انديشمندان عبارت است از:
1. همراه با قداست و هيبت و رازآلودگى است.
2. جذبه و فنا يا ايجاد توجه به خدا و انصراف از غيراو.
3. تعهدآور و التزام بخش است.
4. بعد غايى دارد و در تجربهگر توانايى شگفت آورى ايجاد مىكند.
5. شناختارى است و تجربهگر را به رشتهاى از واقعيات و حقايق شناختى نائل مىسازد.
دين و تجربه دينى
دين از چند سو در رابطه با تجربههاى دينى به يارى انسان مىشتابد از جمله:
1. انگيزش؛
دين با معرفى خدا و ديگر حقايق فرامادى و تبيين رابطه نزديك و تنگاتنگ انسان با آنها، غفلتزدايى و عطف توجه انسان به امور متعالى، بيشترين زمينههاى روانى و انگيزه دريافت تجربه معنوى و عرفانى را فراهم مىآورد.
2. پرورش استعداد؛
تزكيه و تهذيب نفس يكى از مهمترين عوامل زمينهساز و پرورشدهنده استعداد درك فيوضات الهى و كسب تجربههاى دينى است. آموزههاى عبادى و اخلاقى دين مهمترين عامل پرورش و شكوفاسازى اين استعداد روحانى و معنوى است. دين مهمترين شكوفاگر دريافت تجربههاى دينى و آموزنده راه دريافت آنها است.
3. بيان و تفسير تجربه؛
تجربههاى دينى - برخلاف تجربه حسى- عمدتاً گرفتار تنگناى زبانى است. آنچه را كه عارف با شهود و علم حضورى خود دريافت كرده نمىتواند از طريق واژهها و مفاهيم بيان و يا تفسير و تعبير كند و از همين رو گرفتار شطحيات و زبانى كفر آلود مىشود. از جمله خدمات دين در اين عرصه آن است كه با زبانى همگانى مشهودات عارفانه را بازگو مىكند و ما را با تعبير و تفسير صحيح آنها آشنا مىسازد و تا حد زيادى از تنگناى زبانى مىرهاند.
4. سنجه تمايز تجربهها
تجربههاى دينى و مكاشفات عرفانى به لحاظ بى واسطه و مستقيم بودن معمولا از خطا و اجمال و ابهام پيراسته و ارزش شناختارى بالايى دارند. در عين حال اين گونه تجريبات مراتب و مراحل و وجوه مختلفى دارند. هر كسى درخور استعداد نفس ممكن است به مرتبهاى از مراتب يا وجهى از وجوه آن حقيقت متعالى و اسمى از اسماء جمال و جلال حق نائل آيد. به طور كلى عارفان كشف و شهود را به دو دسته تقسيم كردهاند: كشف صورى و كشف معنوى. كشف صورى از طريق حواس پنجگانه و در عالم مثال صورت مىگيرد. اين گونه تجربهها برخلاف كشف معنوى- پيراسته از خطا و اجمال و مصون از دخالت شياطين نيست و از همين رو نيازمند سنجههايى براى تمايز تجربه حقيقى از تجربه پندارى است.(9) دين و عقل دو مرجع مطمئن و كارساز است. عارف با ارائه دريافتهاى خود به آموزههاى دين و عقل مىتواند بر صحت مشهود يقين حاصل كند.(10)
سه. دين و علم
دين حق از چند سو به يارى دانش مىشتابد و در رشد و شكوفايى و سمت و سو دهى به آن مؤثر است:
1. انگيزش؛ دين حق يكى از مهمترين عوامل انگيزش در تحقيقات علمى است.
از نظر اسلام مراكز علمى محراب عبادت به شمار مىروند و لحظهاى تفكر و انديشه از چهل سال عبادت ارزندهتر و دانشاندوزى دانشوران از خون شهيدان برتر است. بىجهت نيست كه اينشتين مىگويد: »حس دينى قوىترين و شريفترين سرچشمه )شاه فنر( تحقيقات علمى است«.(11)
2. جهت دهى؛ ويليام جيمز بر آن است كه: »دين هميشه نشانههايى از چيزهايى داده است كه عقل و علم بشر هرگز به آنجا راه نداشته است، اما همين نشانهها سبب شده كه عقل و علم به تحقيق پردازد و بالاخره به كشفياتى نائل گردد«.(12)
پرسش 2 . از نظر روانشناختى دين چه فوايدى دارد؟
از نظر روانشناختى دين كاركردها و ثمرات بسيارى براى انسان دارد. در ميان دانشهاى جديد هيچ يك مانند روانشناختى نقاب از رازهاى شگفت دين و ديندارى برنكشيده و لزوم اجتنابناپذير آن را به طور ملموس روشن نساخته است. پارهاى از كاركردهاى دين و دين ورزى در اين عرصه عبارتند از:
1. معنا بخشيدن به حيات(13)
از مهمترين كاركردهاى اساسى دين تبيين معناى زندگى است. هر انسانى از خود مىپرسد كه اين زندگى براى چيست؟ درد و رنج و مرگ و ميرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آيا جهان ارزش زيستن دارد يا نه؟ يافتن پاسخى صحيح در برابر اين پرسشهاى بنيادين زندگىساز است و ناكامى در برابر آن زندگى سوز. دين با تبيين جاودانگى، حكمت و هدفمندى هستى و جهت گيرى رو به خير و كمال و تعالى آن، در پرتو تدبير خداوند حكيم و رحمان و رحيم، خرد پذيرترين و دلپسندترين معنا از حيات انسان و جهان را به دست مىدهد. كارل يوستاويونگ(14) در اهميت اين مسأله مىنويسد: »در ميان همه بيمارانى كه در نيمه دوم حياتم با آنها مواجه بودهام، يكى هم نبوده كه مشكلش در آخرين وهله، چيزى جز مشكل يافتن يك نگرش نسبت به حيات باشد. با اطمينان مىتوان گفت كه همه آنان از آن رو احساس بيمارى مىكردهاند كه چيزى را كه اديان زنده هر عصر، به پيروان خود، عرضه مىدارند، از دست دادهاند و هيچ يك از آنان قبل از يافتن بينش دينى خود، شفاى واقعى نيافته است«.(15)
ويكتور فرانكل(16) نيز قدرت دين را عقيده به »اَبَر معنى«(17) مىداند، يعنى دين بهترين معنى براى زندگى كردن است.(18)
برخى از جامعه شناسان نيز برآنند كه گوهر دين واكنش در برابر تهديد به بىمعنايى در زندگى بشر و تلاش در جهت نگريستن به جهان به مثابه حقيقى معنادار است.(19)
پارهاى از بروندادهاى روانشناختى تفسير دينى حيات عبارت است از:
1.1. احساس خوش بينى و رضايت
2.1. مطبوع سازى زندگى در مجموعه هستى
3.1. ايجاد اميدوارى
4.1. مسئوليت پذيرى
5.1. نشاط و حركت
آموزههاى دينى نگرش فرد به نظام هستى و قوانين آن را خوشبيانه مىسازد.(20)
از نظر استاد مطهرى فرد باايمان در كشف هستى هم چون شهروند كشورى است كه قوانين و تشكيلات و نظامات آن را صحيح و عادلانه مىداند و به حسن نيت كارگزاران آن ايمان دارد. لاجرم:
اولاً، زندگى براى او مطبوع و دلپذير مىشود.
ثانياً، زمينههاى ترقى و تعالى را براى خود و ديگران فراهم مىبيند و روح »اميدوارى« در او پديد مىآيد.
ثالثاً، اگر چيزى موجب عقب ماندگى او شود آن را جز كم كارى و بى تجربگى و مسئوليت گريزى خود و امثال خود نمىداند. او همچنين پارهاى از رنجها و دشوارىها را زمينه ترقى و تكامل خود مىداند. اين انديشه به طور طبيعى شخص را به غيرت مىآورد و با »خوش بينى« و »اميدوارى« به حركت و جنبش در جهت اصلاح خود وا مىدارد و از دشوارىها استقبال مىكند. در مقابل فرد بىايمان شهروندى رامى ماند كه قوانين، تشكيلات و كارگزاران كشورش را فاسد مىداند و از قبول آنها هم چارهاى ندارد. درون چنين فردى انباشته از عقدهها و كنيهها است. او هرگز به فكر اصلاح خود نمىافتد، از جهان لذت نمىبرد و هستى براى او زندانى هولناك است كه يا بايد از چنگ آن بگريزد و يا با رنج و سختى آن را تحمل كند. زبان حال او در جهان اين است كه:
در كف شير نر خونخوارهاى
غير تسليم و رضا كو چارهاى
از اين رو قرآن مجيد مىفرمايد: »وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً«(21).
با توجه به آنچه گذشت مىتوان تاثير معناى دينى حيات بر روان و كنش فرد را به شكل زير ترسيم كرد:
معناى دينى حيات -< خوش بينى -< مطبوع سازى زندگى -< اميدوارى - < مسؤوليت پذيرى -< جنبش و حركت اصلاحى
2. بهداشت، سلامت و آرامش روان
يكى از نيازهاى مهم انسان سلامت و آرامش روان است. در دنياى كنونى عليرغم پيشرفتهاى خيرهكننده علمى و تكنولوژيكى بشر روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگى و ناآرامى بيش از پيش بر انسان چيره شده و حاجت به آرامش روحى و روانى بيشتر احساس مىشود. نقش دين در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفى حايز اهميت است. در اين باره تحقيقات انجام شده توسط روان شناسان قابل توجه است:
الف. ديندارى و تحمل فشارهاى روانى
تحقيقات انجام شده نشان مىدهد انگارههاى دينى نقش مؤثرى در تسكين آلام روحى، كاهش اضطراب و تحمل فشارهاى روانى دارند و افراد مذهبى از ناراحتى روانى بسيار كمترى رنج مىبرند.(22)
ب. ديندارى و افسردگى
براساس تحقيقات بين دين و افسردگى است، استرس و اضطراب نسبت معكوس وجود دارد.(23) اين مسأله در عصر حاضر مورد توجه بسيارى از روانشناسان و انديشمندان است.
ويلر(24) بر آن است كه فرد مذهبى از طريق اعتقادات دينى بر مشكلات چيره مىشود و از طريق اعمال مذهبى و شركت در مراسم دينى به شبكه وسيع حمايتهاى اجتماعى متصل مىشود. ميدور(25) نيز اظهار مىدارد كه وابستگى دينى چون بديل ديگر متغيرهاى مؤثر بر سلامت روان مانند وضعيت اقتصادى و حمايتهاى اجتماعى عمل مىكند و منجر به كاهش شيوع افسردگى مىشود.(26)
ج. بررسىها گواه بر آن است كه بين ديندارى و بزهكارى رابطه منفى وجود دارد و رفتارهاى مذهبى مىتواند بين اين دو تمايز افكند.(27)
د. ديندارى و كاهش مصرف الكل و مواد مخدر
براساس تحقيقات انجام شده توسط ادلف(28)، اسمارت،(29) اوتار،(30) ديويدز،(31) افراد مذهبى از مواد مخدر استفاده نمىكنند و يا بسيار كم مصرف مىكنند. از نظر لوچ(32) و هيوز(33) به ويژه در ميان عناصر مذهبى اصولگرايان كمتر از همه به مواد مخدر گرايش دارند و هر اندازه ايمان دينى فرد قوىتر باشد احتمال استفاده از مواد مخدر و الكل در او كمتر يا مساوى با صفر است.(34)
ه. ديندارى و خودكشى و خودسوزى
تحقيقات نشان مىدهد خودكشى دركسانى كه در مراسم دينى شركت مىكنند نسبتى بسيار كمتر از ديگران دارد. كامستاك(35) و پاتريچ(36) دريك بررسى نشان دادند احتمال خودكشى در افرادى كه به عبادتگاهها نمىروند چهار برابر بيش از شركتكنندگان در محافل دينى است.(37) هم پژوهشها نشان مىدهد يكى از علل مهم خودسوزى ضعيف بودن اعتقادات مذهبى بوده است.
يك بررسى كه در كشور اردن توسط داراكه(1992) (38) انجام شده است نشان مىدهد كه تعداد خودكشى در ماه رمضان در مقايسه با ماههاى ديگر سال كاهش قابل توجهى را نشان مىدهد.(39)
و. ديندارى، رضايت از ازدواج و كاهش طلاق
براساس مطالعات انجام شده مذهب مهمترين عامل پاىبندى به خانواده، رضايت از ازدواج(40) و كاهش طلاق است و اين مسأله عامل مهمى در بهداشت روانى خانوادهها به شمار مىرود. تحقيقات نشان داده است مردانى كه همسرانشان را طلاق داده و يا از آنها جدا شدهاند ده برابر پيش از ديگران در معرض ابتلا به بيمارىهاى روانى هستند.(41)
3. سازگارسازى جهان درون و برون؛ كاهش رنج ها
بهره ديگرى كه از تفسير دينى حيات بر مىخيزد »ايجاد سازگارى بين جهان درون و برون« و لاجرم كاهش رنجها و ناراحتىها است.
بدون شك در مواردى بين خواستهها و تمايلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوتهايى مشاهده مىشود. گاه اين تفاوتها به گونهاى است كه شرايط خارجى براى انسان رنج آفرين و ملالانگيز است. اين تفاوتها مىتواند به گونههاى مختلف باشد مثل:
1. تفاوت بين خواستههاى ما و نظام تكوين، مانند: شرور و آفاتى چون مرگ و ميرها، سيل، زلزله، نقض عضو، بيمارى و...
2. بين تمايلات ما و واقعيات اجتماعى مثل: حاكميت نظام استبدادى و...
از طرف ديگر در مواردى واقعيات خارجى به سهولت و در شرايطى كه ما در آن قرار داريم تغييرپذير است؛ در چنين وضعيتى انسانها به طور معمول در جهت تغيير جهان خارج به سود تمايلات خود مىكوشند؛ اما گاه جهان خارج اصلا تغيير پذيرنيست، يا در شرايط مورد نظر شخص دگرگون نمىشود؛ و يا تغيير آن مستلزم هزينههايى تحملناپذير و نامعقول است. در اين موارد بهترين راه سازگارسازى درون با خارج است و دين نيرومندترين عامل آشتى دهنده اين دو جهان است. دين با تفسيرى كه از جهان و ناملايمات و رنجهاى آدمى در آن مىدهد، نه تنها ناسازگارى آن دو را از ميان بر مىدارد؛ بلكه با دادن نقش عبادى به تحمل دشوارىها و اين كه بزرگترين اولياى الهى چشنده تلخترين رنجهايند شيرينترين رابطه را بين آن دو ايجاد مىكند؛ به طورى كه انسان مؤمن مىگويد: »زير شمشير غمش رقص كنان بايد رفت«، از همين رو »اليسون« بهترين راه مقابله با مشكلات تغييرناپذير را مقابله مذهبى مىداند.(42)
اين كه حضرت اباعبدالله الحسين )ع( در سرزمين سوزان كربلاء و ديدن آن همه رنج و مصيبت و زخمهاى بسيار بر جان و توان خويش فرمود: »رضا الله رضانا اهل البيت« و زينب كبرى پس از تحمل آن همه دشوارى طاقت فرسا مىفرمايد: »ما رأينا الا الجميل« عالىترين نمايش شكوه ايمان در سازگارى جهان درون و برون و شيرين نمودن رنج و سختى در جهت مقاصد و اهداف بلند الهى و انسانى است. بدين ترتيب نه تنها رنج انسان كاهش مىيابد، بلكه در مواردى شيرين و دلپذير مىشود و اين جز در سايه دين و ايمان دينى امكانپذير نيست.
4. هدف بخشى و ايدهال پرورى
يكى از مهمترين كاركردهاى دين ارائه ايدهآل و آرمان مطلوب است. ايدهآل اصل يا موضوعى است كه مورد گرايش انسان قرار گيرد و هدف تلاشها و كوششهاى او باشد. ايدهآل موجب شكلگيرى نوع انتخاب آدمى است. شخص به طور آگاهانه يا ناخودآگاه همه پديدهها را با آن مىسنجد و ارزشداورى مىكند. ايده آل از مختصات زندگى بشرى و از عناصر اساسى آن است. انسان زمانى مىتواند از يك زندگى حقيقى برخوردار باشد كه آگاهانه براى خود ايده آل و آرمان انتخاب كند. انسانها در طول تاريخ ايدهآلهايى چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زيبايى، دانش و... انتخاب كردهاند ليكن بهترين ايده آل آن است كه داراى شرايط زير باشد:
1.4. منطقى باشد.
2.4. قابل وصول باشد.
3.4. تمايلات سودجويانه و خودخواهانه و من طبيعى آدمى را كنترل كند.
4.4. در انسان چنان كششى ايجاد كند كه از درون به سوى هدف اعلاى حيات حركت كند.
چنين آرمانى تنها از دين حق و معناى دينى حيات بر مىخيزد.(43)
5. پاسخ به احساس تنهايى
يكى از رنجهاى بشر كه در جهان صنعتى و پيدايش كلان شهرها به شدت رو به تزايد نهاده است مساله احساس تنهايى است. منظور از احساس تنهايى در اين جا تنهايى فيزيكى يعنى جدايى از ديگران نيست؛ بلكه گونههاى ديگرى هم چون ناتوانى ديگران در پاسخدهى به برخى از نيازهاى انسان، عدم درك ديگران از شخص و يا سرگرمى ديگران به كار خود و جستجوى منافع خويش و عدم توجه عميق، جدى، خيرخواهانه و ديگر خواهانه در جهت تأمين خواستهها و نيازهاى شخص است.(44)
به عبارت ديگر انسان در اين دنيا خود را در ميان انبوه مردمانى مىيابد كه همواره در بند خودخواهىهاى خويشند و حتى اگر اعمالى به ظاهر نيك و مفيد به حال ديگرى انجام مىدهند عمدتاً آميخته به انواع درخواستها، گرايشها و خودخواهىهاى ظاهر و پنهان است و كسى صد در صد به خاطر »من« كارى براى »من« انجام نمىدهد. اما در نگرش دينى انسان هيچگاه تنها نيست. خدا همواره با اوست »وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ«(45) نسبت به انسان رؤوف و مهربان است »أَنَّ اللَّهَ بالناس له رَؤُفٌ رَحِيمٌ«(46) نيازهاى انسان را مىداند، در رفع آنها تواناست، به يارى انسان مىشتابد و دعاى او را اجابت مىكند، و در اين جهت هيچ خواسته، نياز و تقاضايى ندارد. »ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ. إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ«(47) ؛ »من ]در برابر نعمت آفرينش و هدايت[ از آنان روزى نمىجويم و نمىخواهم كه مرا طعامى بخشند، همانا خداوند بسيار روزى دهنده و داراى قدرت متين و استوار است«.
6. تقويت قدرت كنترل غرايز
از جمله خطراتى كه همواره جامعه بشرى را مورد تهديد قرار داده و در عصرقدرت و تكنولوژى خطراتى صد افزون براى بشريت به بار آورده لجام گسيختگى غرايز، خودخواهىها و تمايلات سركش نفسانى است.اين پديده شوم نه تنها از جانب علم و دانش و فلسفههاى بشرى مهارشدنى نيست، بلكه اربابان قدرت و دانش را نيز به اسارت خود در آورده و علم و تكنولوژى را نيز در اين جهت، استخدام كرده است.
مولوى رومى در اين باره مىگويد:
اى شهان كشتيم ما خصم برون
مانده خصمى زان بتر اندر درون
كشتن آن كار عقل و هوش نيست
شير باطن سخره خرگوش نيست
قدرتى خواهم ز حق دريا شكاف
تا به ناخن بركنم اين كوه قاف
آن عامل نيرومندى كه انسان را از اسارت هواهاى نفسانى آزاد ساخته و قدرت رويارويى با طغيانهاى زندگى سوز نفس اماره را مىبخشد، ايمان استوار دينى است.
داستايوفسكى مىگويد: »اگر خدا )دين( نباشد همه چيز مباح است«.(48) يعنى غير از خداباورى و ايمان مذهبى هيچ عامل ديگرى توان بازدارندگى از اعمال ضداخلاقى، بيمارى بى عدالتى، تجاوز و فساد و تباهى و رام كردن نفس اماره و سركش آدمى را ندارد.(49)
7. ديگر كاركردها
افزون بر آنچه گذشت كاركردهاى روان شناختى،(50) فراروانشناختى،(51) روان تنى(52) و جسمانى ديگرى براى دين ذكرشده كه به ذكر عناوين آنها بسنده نموده و خواننده عزيز ر ابه مطالعه و جستجوى بيشتر در اين زمينه فرا مىخوانيم:
1. بهداشت و سلامت جسمانى، طول عمر، پايدارى در فعاليتهاى فيزيكى، تقويت سيستم ايمنى و دفاعى بدن، تسريع در بهبودى و كوتاه كردن دوران درمان(53).
2. ايجاد خضوع، تعبد و تسليم در جهانى آكنده از سرگردانى و تعارضات فكرى.(54)
3. عشق و محبت، پاسخ به غرايز فرامادى بشر و ايجاد لذتهاى فراجسمانى،(55) تصفيه غمها و جذب شادىها.(56)
4. كاهش اضطراب، ترسها و وحشتها؛ به ويژه ترس از مرگ.(57)
5. افزايش قدرت كنترل و مديريت ذهن )سايكو سايبرنيتك((58) و تصويرسازى ذهنى.(59)
6. هويت بخشى، انسجام و تعادل شخصيت،(60) رهايش از آشفتگى و هماهنگسازى افكار و احساسات.(61)
7. اميدبخشى، شجاعت آفرينى و افزايش قدرت پايدارى در برابر دشمنان و زورمندان.(62)
8. بهداشت و سلامت روح و حقيقت برين وجود آدمى.(63)
9. ايجاد وقار و سنگينى و دورى از جلفى و سبكى.(64)
10. كاهش عمليات جنسى.(65)
...................( Anotates ).................
1) Interpertive Experience.
2) quasi-sensory Experience.
3) Relevatory Experience.
4) Regenerative Experience.
5) Numinaus Experience.
6) Mystical.
7) جهت آگاهى بيشتر بنگريد: شاكرين، حميد رضا، براهين اثبات خدا، در نقدى بر شبهات جان هاسپرز، فصل دوم )برهان تجربه دينى(، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، 1385.
8) تفاوتهاى ديگرى نيز در اين باره ذكر شده است. جهت آگاهى بيشتر بنگريد: همان.
9) جهت آگاهى بيشتر بنگريد: محمدتقى فعالىتجربه دينى و مكاشفه عرفانى، ص 218-230، تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، 1379.
10) مسأله كاركردهاى دين در عرصه دانش را در پرسش؟؟؟/////؟؟؟ پى مىگيريم.
11) شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص 200.
12) همو، مجموعه آثار، ج 3، ص 336، تهران، قم: صدرا، چاپ دهم، 1382.
13) اين مسأله اساساً مقولهاى معرفتى است، از اين رو در بحث از كاركردهاى معرفتى دين تحت عنوان »پاسخ به پرسشهاى بنيادين« بررسى شد، ليكن به لحاظ كاركردهاى مهم روانشناختى آن در اينجا نيز به آن اشاره مىشود.
41) karl Gustave Jung.
15) پيتر آلستون، ملتون بيكر، محمد لگنهاوزن، دين و چشم اندازهاى نو، ترجمه غلامحسين توكلى، ص 163، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، بوستان كتاب قم، 1376.
61) Victor Frunkle.
71) Superlogo.
18) جهت آگاهى بيشتر بنگريد: مجموعه مقالات اولين همايش نقش دين در بهداشت روان، ص 164-167، قم، نويد اسلام، چاپ اول، 1377.
19) ملكم هميلتون، جامعهشناسى دين، ترجمه محسن ثلاثى، ص 179، تهران، تبيان، چاپ اول، 1377.
20) خوشبينى داراى گونههاى مختلف مثبت و منفى است. جهت آگاهى بيشتر بنگريد:
21) طه (20)، آيه 124.
22) see linden thal j.j , meyers, T.K, Pepper M.P., Stern M.S.1470 Mental stutus and. Religious. Beharon. Journal for the scietific study of Religion, 143-144.
See also: Stark, R.)1471( Psyclopa thology andReli: gious Commitment Review of Religious Resaearch, 12, 165- 176
see also: Cgrtner. J. Larson, D, B. Allen G. Religious Commitments and mental Health: A Review Of the Empirical literature, Jornal: Rsychology and theology. 62.6.41
نيز بنگريد: اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص 245، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
32) see: pressman .P.Lyons, J.S., Larsin, D.B. and. Starnin, J.J )1990( Religious belief, Depression, and Ambulation Stutus in eldery woman with Broken Hips. American Journd Psychatiry, 147- 758-766.
42) Willer.
52) Meador.
26) جهت آگاهى بيشتر بنگريد:
الف. دكتراحمدعلى نوربالا، شواهد پژوهشى در رابطه بين وابستگى مذهبى و افسردگى )مقاله( اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، ج 1، ص 17-20 قم، معارف، چاپ اول، 1382.
ب. دكتر قربانعلى اسداللهى، رابطه اعتقادات مذهبى در درمان بيمارىهاى افسردگى )مقاله( نقش دين در بهداشت روان )مجموعه مقالاتص 41-47، قم، نويد اسلام، چاپ اول، 1377.
72) see: Gartner,J. Larson, D.B., Allen, G. )1991(. Religious commitments and mental Health: A Review of the Empirical Literature, Joural Psychology and Theology, 19,6-26.
82) Adlof.
92) Smart.
03) Autar.
13) Dauids.
23) Loch.
33) Hughes.
43) Adal, E,M. Smart,R.G )1485( Drug use and Rse and Religious affiliation, Feelings, British journal of Addiction.
نيز بنگريد: اسلام و بهداشت روان مجموعه مقالات( ج 2، ص 23، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
53) Comstock.
63) Partridge.
73) Comstock, G.r Partidge, K.B. )1472( Church Ahendance and Health. Tournal of Chronic Disease. 25.665.672.
83) Darakeh.
نيز بنگريد: اسلام و بهداشت روان، ج 1، ص 237-243.
39) دكتر محمد قهرمانى و...، بررسى تأثير روزه دارى بر وضعيت سلامت روانى )مقاله( نقش دين در بهداشت روان، ج1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
04) see Glenn N.D. Weaver. C.N )1987( Multivariate, Multisurvey study Of Marriage, 40,267-282
see also: Sporawski. M.j,Houghson M.J.)1987( preceriptons for Happy marriage Adjustment and Satisfaction of Couples married so or more yearly, family coordinator, 27, 321, 327.
41) بنگريد:
الف. دكتر باقر غبارى بناب، مطالعاتى در قلمرو مشترك دين و روانشناسى )مقاله(، ص 100، حوزه و دانشگاه )فصلنامه(، شماره 29، زمستان 80.
ب. دكتر محمد قهرمانى، و... بررسى تأثير روزه دارى بر وضعيت سلامت روانى )مقاله(، دين و بهداشت روان، ج 1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
42) بنگريد: دكتر على نقى فقيهى، بهداشت و سلامت روان در آيينه علم و دين، ص 85، قم، حيات سبز، 1384، چاپ اول.
43) جهت آگاهى بيشتر در اين زمينه بنگريد: دكتر عبدالله نصرى، فلسفه آفرينش، ص 49 - 73، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
44) بنگريد: جوادى آملى، انتظار بشر از دين، ص 46 و 47، قم، اسراء، چاپ اول، 1380.
45) حديد (57)، آيه 4.
46) بقره (2)، آيه 143 ؛ حج (22)، آيه 65.
47) ذاريات (51)، آيه 56-58.
48) مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، تهران و قم: صدرا، 1368.
49) بنگريد:
الف. همو، حكمتها و اندرزها، ص 3.
ب. همو، امدادها و غيبى در زندگى بشر، ص 86.
05) Psyehologic.
15) Parapsychologic.
25) Psy chosomcetic.
53) بنگريد:
الف. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات اولين همايش بين المللى »نقش دين دربهداشت روان«، ج 1، ص 28 و 187 - 153، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
ب. همان، ج 2، ص 27.
ج. پت كورى، بازگشت به دعا در آستانه هزاره سوم، ترجمه عزيزالله صوفى سياوش.
54) بنگريد:
الف. ويليام جيمز، دين و روان، ترجمه مهدى قائنى و...
ب. شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص 196، قم و تهران، صدرا، چاپ دوم، 1382.
55) بنگريد:
الف. همان، ص 158 و 159.
ب. همان، ج 7، ص 15-19.
ج. همو، امدادهاى غيبى در زندگى بشر، ص 39، قم: صدرا، چاپ هفتم، 1374.
56) مجموعه مقالات اولين همايش دين در بهداشت روان، ص 167، قم، نويد اسلام، چاپ اول، 1377.
57) بنگريد: شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص 122.
85) Psychocyberentic.
59) اسلام و بهداشت روان )مجموعه مقالات(، ج 1، ص 177 - 161.
60) بنگريد: مجموعه مقالات اولين همايش نقش دين در بهداشت روان، ص 165، قم، نويد اسلام، چاپ اول، 1377.
61) شهيد مطهرى، حكمتها و اندرزها، ص 47.
62) همو، يادداشتها، ج 4، ص 123 و 158-159.
63) همان، ص 154.
64) بنگريد:
الف. ويليام جيمز، دين و ران، ترجمه مهدى قائنى.
ب. شهيد مطهرى، همان، ص 169.
65) مجموعه مقالات اولين همايش نقش دين در بهداشت روان، ص 167.