پاسخ تفصیلی:
قطعا مسيحيت اصيل (دين حضرت عيسي (ع ) ديني توحيدي است و از شرك و تثليث مبرا است ; مسيحيت به جاي مانده - چه قبل از اسلام و چه پس از آن - آلوده به انديشه تثليث بوده است . مسيحيت , از يك سو خداوند را واحد مي داند و از سوي ديگر, براي ذات او سه ((اقنوم )) (جلوه وجود) قائل است : 1- خداي پدر, كه خالق جهان است , 2- خداي پسر, كه همان مسيح است , 3- خداي روح القدس , كه خداي فعال است و در دل هاي بندگان حيات مي دمد. مسيحيت پس از اسلام , سعي كرده است خود را از شرك و تثليث پاك و پيراسته معرفي كند و براي سه گانگي - در عين يگانگي خدا - توجيهاتي بياورد. اما اين توجيهات هرگز شرك را از عقايد آنان نزدوده است . بخشي از اين توجيهات , به يگانگي ذات و سه گانگي در خاصيت و آثار اشاره دارد و بخشي از آنها, وحدت را در وحدت هر يك از سه خدا مي داند و... از آنجا كه اين توجيهات راه به جايي نمي برد; در نهايت مي گويند: راز سه گانگي خداوند, با عقل توجيه نمي شود و قابل فهم نيست . با الفاظ بشري نيز قابل بيان نيست و فقط بايد به آن ايمان آورد. اما اين ادعا (غيرقابل توجيه عقلي بودن تثليث ) در كنار اعتراف به وحدانيت خداوند, زماني مي تواند شائبه شرك را بزدايد كه اعتراف به وحدانيت خداوند. به معناي وحدانيت او در الوهيت , خالقيت , ربوبيت و... باشد; به گونه اي كه هيچ موجود ديگري - به طور مستقل از خداوند يكتا - الوهيت , خالقيت و ربوبيت نداشته باشد. در حالي كه مسيحيت هرگز حاضر نيست الوهيت مستقل خدايان سه گانه خويش را انكار كند. گرچه برخي از متفكران مسيحي , اين توجيه را پذيرفته و سه اقنوم را مظاهر يك خدا مي دانند. اما اين توجيه هرگز از سوي ارباب كليسا پذيرفته نشده است و در واقع عقيده اين متفكران , خارج از عقيده عام مسيحيت است .
براي مطالعه بيشتر ر.ك :
- اسلام شناسي , دين تطبيقي , دكتر منوچهر خدايار محبي , انتشارات توس
- كلام مسيحي , توماس ميشل , حسين توفيقي , مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب
- تحقيقي در دين مسيحي , جلال الدين آشتياني , نشر نقاش
- سر التثليث و التوحيد, قمص فليمون الانبا بيشوي , دار نوبار
- مقارنه الاديان (المسيحيه ) احمد شلبي , مكتبه لنهضه المصريه
- حقيقت مسيحيت , موئسسه در راه حق
طبق آيه 30 توبه، و 116 مائده، و 73 مائده عقيده تثليث باطل است. در اين آيات خداوند متعال معتقدين به تثليث و كساني را كه مسيح را پسر خدا يا خداي پسر مي دانند كافر دانسته است.
از طرف دیگردر عين حال كه در اناجيل اين گونه تعابير است، تعابيري نيز وجود دارد كه عيسي را بنده خدا معرفي مي كند. مثلا عيسي گفت:«نزد پدر خود و پدر شما و خداي خود و خداي شما مي روم». (يوحنّا 20:17) هم چنين در اناجيل ذكر شده كه حضرت عیسی(ع) عبادت مي كرد؛ و معني ندارد كه خدا عبادت كند.
به نظر مي رسد كه واژه «پسر خدا» يك واژه ی تشريفي است و بيانگر تقرّب شخص به خداست كه مشابه آن در قرآن نيز وجود دارد. مثلا در مورد حضرت عيسي(ع) فرموده است و «روح منه» (نسا، 171) (عيسي روحي است ازخدا) يا در مورد آدم فرمود: « .... و نفخت فيه من روحی ». (حجر، 29) (...و از روح خودم در او دميدم) كه عوام خيال مي كنند خدا روح دارد و از روح خودش در آدم دميده است. در حالي كه «روحی» يعني روحي كه منتسب به من است و در نزد من مقرّب است. مثل واژه «بيتي» يا «عبادي» همان طور كه در مورد كلمه «روحي» در قرآن برداشت هاي غلطي شده است در مورد واژه ی «پسر خدا» هم، مسيحيان برداشت غلطي كرده اند.
امّا واژه «تثليث» در اناجيل هرگز نيامده است