پاسخ تفصیلی:
در پاسخ به پرسش مذکور به چند نکته اشاره مي شود:
1. حرکت و تکامل مربوط به جسم يا امور جسماني است. مجرد از آن جهت که مجرد است، فاقد حرکت و تغيير است.
نفس انسان داراي دو جنبه و دو بعد است؛ در يک بعد، متعلق به بدن است و آن را تدبير مي کند، از اين جهت نفس انسان مرتبط بدن و وابسته به آن است. نفس از اين جهت متأثر از بدن و تغييرات جسماني است و از اين حيث داراي تکامل و تحول است.
نفس آدمي يک بعد مجرد و غير متعلق به بدن و جسم نيز دارد و آن همان مرتبه عقلاني و تکامل يافته نفس است که کارهاي خود را بدون دخالت جسم و بدن انجام مي دهد.
بنابراين، نفس انسان از جهت وجود تعلقي خود با بدن مرتبط است، داراي حرکت و تکامل جوهري است و از جهت مرتبه عالي نفس که همان مرتبه عقلاني و ملکوتي است، نفس، مجرد از ماده و جسمانيات است و تکامل و تحولي ندارد.
2. نفس انسان به لحاظ ساختار وجودي، در بود پيدايش «جسماني الحدوث» و در استمرار وجودش «روحاني البقاء» است. به اين معني که نفس انسان تا زماني که در دنياي رحم است داراي حيات گياهي بوده و خواص و آثار گياهي دارد.
پس از خروج از دنياي ظلماني رحم، به تکامل خود ادامه داده و واجد حيات حيواني مي شود به گونه اي که علاوه بر خواص و آثار گياهي- که همان تغذيه، توليد، و رشد است- داراي خواص نفس حيواني مي شود يعني ادراک و حرکت ارادي.
پس از مرحله نفس حيواني، به تکامل جوهري خود ادامه داده و به مرحله نفس انساني مي رسد يعني علاوه بر کمالات نفس نباتي، نفس حيواني، واجد کمالات نفس انساني که همان تعقل و تکفر است، مي گردد. خو نفس انساني داراي مراتب و مراحل بي نهايت است تا به کمال مطلوب خود که فناء في الله است، نايل گردد.براي روشن شدن جواب اين سؤال ذكر چند نكته ضروري است:
1. حيات رستاخيز و قيامت با حيات دنيوي تفاوت جوهري داشته و قابل مقايسه نبوده و قوانين و قواعد هر يك را نمي توان بصورت كلي به ديگري تعميم داد و بصورت كلي حكم كرد كه هرچه در دنيا ارزش محسوب مي شود مثل تحصيل كمال از راه انجام افعال اختياري در قيامت هم همينگونه است چنانكه در اين جهان حركت و تغيير است ولي آن جهان ثبات, در اين جهان موت و حيات بهم آميخته است بخلاف قيامت كه حيات محض است و تفاوتهاي ديگر كه در اين رابطه مي توانيد به مجموع آثار استاد مطهري جلد 1, ص220 مراجعه فرماييد. البته اين نكته بدان معنا نيست كه هيچ وجه اشتراك و پيوندي بين اين دو جهان نيست بلكه فرض اين است كه نمي توان بنحو كلي قواعد يكي را به ديگري سرايت داد.
2. عالم پس از مرگ دو مرحله دارد:
الف- از زمان مرگ تا قيامت كه بعنوان عالم برزخ محسوب مي شود.
ب- قيامت كه ممكن است حكم اينها از جهت تكامل متفاوت باشد.
3. تكامل اقسامي دارد و منحصر به يك قسم نيست و ممكن است بعضي از وجوه تكامل در رابطه با انسان در قيامت قبول و بعضي اقسام نفي شود.
الف- تكاملي كه از راه اعمال اختياري به تدريج براي انسان حاصل مي شود با عمل به آنچه عقل به صورت قطعي حكم به لزوم انجام آنها و مدخليت آنها در تكامل و سعادت انسان دارد و شرك آنچه عقل بصورت جزمي حكم به قبح و لزوم شرك آن مي كند و همينطور عمل به شريعت كه از جانب شارع مقدس بصورت اوامر و نواهي بيان شده كه با عمل اختياري انسان به اين دستورات يعني انجام واجبات و ترك محرمات انسان به تدريج و مرحله به مرحله تقرب به حق و تكامل پيدا مي كند بشرط اينكه با اعمال بد و شرك و كفر آنها را حبط نكند.
ب- تكاملي كه در نتيجه اعمال اختياري است كه انسان قبلا انجام داده كه آثار آن اعمال الان مستمر و باقي است ولو اينكه شخص الان ديگر آن فعل را انجام نمي دهد يا حتي قادر به انجام آن نيست مثل اينكه يك مؤسسه خيريه ساخته كه انجام خير در آن استمرار دارد.
ج- تكاملي كه در نتيجه افعال اختياري است كه انسان قبلا انجام داده ولو آثار آن فعل استمرار نداشته باشد.
د- تكاملي كه بر اثر پالايش در نتيجه ديدن عذابها براي فرد حاصل مي شود.
ه- حركت جوهري كل عالم هستي بسوي فعليت و تجرد محض يعني چنانچه حق مبدا كل عالم است هم چنين او هدفي است كه مجموع جهان با همه اجزا و شرائط بسوي او رهسپار است و موجودات جهان از همان اصلي كه پديد آمده اند به همان باز مي گردند.
جزءها را رويها سوي كل است بلبلان را عشق با روي گل است
آنچه از دريا به دريا مي رود از همانجا كامد آنجا مي رود
بعد از اين مقدمه با توجه به نكات ذكر شده به اصل پاسخ مي پردازيم و پاسخ اين است كه با توجه به آيات و روايات تكامل در مراحل پس از مرگ چه برزخ و چه قيامت قطعي است و اينگونه نيست كه بهشتيان در جا بزنند بلكه در پرتو عنايات الهي و الطاف رباني روز به روز به ساحت قدس ربوبي نزديك مي شوند. لكن نكته مهم اين است كه تكامل در آنجا مثل تكامل در اين دنيا نيست كه در پرتو تكليف و طاعت و عبادت و ... باشد چون اساسا آنجا دار تكليف نيست و نكته اساسي همين تفاوت نحوه تكامل در آخرت با تكامل در دنيا است (در زمينه تفاوتهاي جهان آخرت و دنيا مي توانيد به مجموعه آثار استاد مطهري جلد 1, ص 217 به بعد مراجعه فرماييد.) لذا به تبيين حكم اقسام تكامل در قيامت مي پردازيم.
اما قسم اول تكامل كه به تدريج از راه اعمال اختياري مستقيما براي انسان حاصل مي شود كه معلق و منوط به تكليف است در برزخ و قيامت معنا ندارد چون برزخ و قيامت زمان تكليف نيست بلكه زمان ديدن نتيجه عمل به تكاليف در دنيا است رابطه دنيا با آخرت از اين جهت رابطه زمان كشت و برداشت است: الدنيا مزرعه الاخره[كنوز الحقايق- مناوي- باب دال] و به همين سبب در روايات تأكيد به اين نكته شده كه روزقيامت روز عمل نيست بلكه روز حساب و زمان عمل دنياست چنانچه علي(ع) مي فرمايد: « ان اليوم عمل و لاحساب و غدا حساب و لا عمل»: امروز كار است و محاسبه نيست و فردا(قيامت) محاسبه است و كار نيست [نهج البلاغه 187]. و اگر كسي بگويد پس در اين زمان قيامت, مسأله تكامل من چه مي شود مانند دانش آموزي است كه سر جلسه امتحان كه وقت ديدن نتيجه و حساب است بگوييد من مي خواهم الان تحصيل علم و كمال كنم استاد مطهري مي فرمايد در اينجا امكان تغيير سرنوشت از طرف خود انسان به وسيله تغيير مسير حركت و جهت عمل هست و در آنجا نيست[مجموعه آْثار جلد 2 ص 520, استاد مطهري]
اما تكامل قسم دوم كه در نتيجه يك عمل اختياري كه شخص قبلا كه در دنيا بوده انجام داده و آثار آن فعل هنوز مستمر است. مستفاد از روايات بسيار زياد اين است كه اين قسم تكامل در برزخ به يقين متصور است يعني كسي كه يك سنت خوبي به جا گذاشته مادام كه بعد از مرگ شخص, به آن سنت عمل مي شود اجرش براي او بوده و باعث تكامل شخص در برزخ مي شود. چنانچه اگر يك سنت سيئه برجاي گذاشته باشد باعث تنزل مقام شخص مي شود چنانچه در يک روايت که متفق عليه بين شيعه و سني است از پيامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمودند کسي که سنت نيکويي در بين مردم بگذارد و براي اوست ثواب تمام افرادي که به آن سنت عمل کرده اند و کسي که سنت سيئه اي و ناپسندي در بين مردم بگذارد براي اوست گناه تمام افرادي که به آن سنت عمل کرده اند [امالي شيخ صدوق ص 306] و البته اين قسم از تکامل در قيامت معنا ندارد, چون بعد از نفخ صور اول ديگر هيچ انساني در صحنه دنيا موجود نيست که عملي انجام دهد تا باعث تکامل يا تنزل مبدع آن شود.
3. تکاملي که در نتيجه افعال اختياري است که انسان در زمان حيات انجام داده ولو اينکه مانند صورت قبلي که سنت حسنه اي بنا گذاشته که ديگران عمل مي کنند نباشد, بلکه اين تکامل نتيجه جبري همان عمل است که انجام داده که بعضي بزرگان اينرا تشبيه مي کنند به مانند درخت پر باري که انسان يک بار غرس نموده و لکن مرتبا جوانه مي زند, يا مانند يک سفينه فضايي که براي خروج از محيط جاذبه نياز به نيروي عظيم دارد ولي بعد از خروج از اين ميدان بدون احتياج به نيروي محرک تا ابد به سير خود ادامه مي دهد, چنانچه در سوره نساء مي فرمايد: اما آنان که به خدا گرويدند و به او تمسک جستند به زودي خدا آنان را در رحمت و فضلي از جانب خويش در آورد و ايشان را به سوي خود به راهي راست هدايت مي کند. [نساء 175]. مفاد اين آيه شريفه آن است که مؤمنان پس از قرار گرفتن در بهشت دوباره به راه و مسيري که به سوي خدا مي رود هدايت مي شوند که البته اين حركت تکاملي و قرب الي الله_ و يا نعوذ بالله سير تنزلي و استدراج در نتيجه اعمالي است که در دنيا انجام داده اند و چنانچه از پيامبر اکرم حديث پر معنايي درباره بهشتيان نقل شده که هدايايي از سوي خداوند بزرگ در اوقاتي که در دنيا نماز مي خواندند به آنها مي رسد و فرشتگان به آنها سلام و درود مي فرستد. [تفسير روح المعاني جلد 16 ص 103] که يقينا اين هدايا و صلوات ملائکه باعث تکامل درجه بهشتيان است.
که مستفاد از اين آيه و روايت و آيات و روايات متعدد ديگر اين است که اين نوع از تکامل يا تنزل در قيامت وجود دارد. و اين نتيجه قهري و تکويني عمل اختياري در دنياست و نتيجه خوب يا بد که اضطرارا و قهرا براي انجام يک فعل اختياري به انسان مي رسد منافاتي با اختيار ندارد. ذالک بما قدمت ايديکم , اين نتايج همان است که دستهاي شما پيش فرستاد. [آل عمران 182]
اين قسم از تکامل هم در برزخ وجود دارد و هم در قيامت، جهت مطالعه در رابطه با اين نحوه از تکامل در قيامت مي توانيد به پيام قرآن، آيت الله مکارم شيرازي، جلد 6 و معاد شناسي علامه تهراني مراجعه بفرماييد.
د. اين نوع چهارم از تکامل را حضرت امام در مطالب بسيار ارزشمندشان در رابطه با معاد که در اثري بنام معاد از ديدگاه امام خميني منتشر شده مطرح فرموده اند.
ايشان با پذيرش اصل تكامل در عوالم سه گانه- دنيا, برزخ و قيامت- به تبيين تفاوت تكامل در دنيا و آخرت پرداخته, مي فرمايند: « ان الترقي في البرزخ و الدار الاخره ليس من سنخ الترقي في الدنيا ... ترقي و تكامل در برزخ و سراي آخرت از سنخ ترقي دنيوي نيست ... » زيرا آنچه در برزخها واقع مي شود با افكندن كدورات و اعراض جسماني بوسيله فشار قبر و شكنجه هاست.[معاد از ديدگاه امام خميني, ص371].
مراد ايشان از اين نوع تكامل در برزخ و قيامت اين است كه شخص با ديدن عذاب بعضي گناهان پالايش روحي پيدا كرده و تكامل مي يابد. چنانچه در بحث عوامل اصلاح در برزخ و قيامت مي فرمايند: اگر به اين فشارها و زحمت و ذلت و عذابهاي برزخي و قبري رفع كدورتهاي نفساني شد در قيامت به سعادت مي رسد. اگر خداي نخواسته ريشه اخلاق فاسده و ظلمات و كدورتهاي نفسانيه به كلي زائل نشد در اهوال و عذابهاي روز قيامت و مواقف پنجاه گانه آن واقع شود و در تحت فشارها و عذابهاي بيشتري واقع گردد تا بلكه امر به عذاب سخت جهنم منتهي نشود و اگر در اين مواقع هولناك نيز نور فطرت غلبه نكرد كار منتهي به جهنم شود پس در عذابهاي گوناگون جهنم او را در طبقات آن محبوس كنند تا غل و غش از باطن نفس و فطرت پاك شود و طلاي خالص فطرت الله- كه لايق دار كرامت حق است -پيدا شود[همان , ص 5-373] و مطالب عميق ديگري نيز در اين رابطه دارند كه شما دانشجوي عزيز را سفارش به مطالعه دقيق اين اثر مي كنيم.
اما قسم آخر از تكامل كه اختصاص به انسان ندارد و مرتبط به كل عالم هستي است بحثي است مفصل با مقدمات فلسفي خاص كه در اين رابطه مي توانيم علاوه بر منابع فوق به رساله انسان از آغاز تا انجام از علامه طباطبايي با تعليقات صادق لاريجاني مراجعه فرماييد.
خلاصه مطلب اين شد كه يقينا در عوالم برزخ و قيامت تكامل وجود دارد لكن چون آن عوالم ماهيتا با اين عالم متفاوت هستند نحوه تكامل در آنها متفاوت با تكامل در اين دنياست.
در رابطه با تكامل در آخرت بايد توجه داشت؛ حقايق جهان هستي، تنها به آنچه در دنيا ديده شده خلاصه نمي شود، بلکه آنچه مناسب با شأن انسان است دستيابي به مقام خلافت الهي و تجلي صفات جمال و جلال الهي براي اوست که در مراتب عالي بهشت مانند بهشت رضوان تحقق يافتني است.
بنا بر آيه «يوم تبلي السرائر» تنها به آشکار شدن، پنهاني هاي اين دنيا اشاره دارد و علوم تجربي و اقتصادي و سياسي تنها براي حل مشکلات روزمره اين دنيا کاربرد دارد و بيشتر اينها براي آسايش بدن انسان و بستر سازي براي امنيت او فراهم مي شود. اما آنچه سير معقول او شکل مي دهد و لذت واقعي را براي او در پي دارد فراتر از اين امکانات است. نعمت هاي آسايش بهشت نيز گوشه اي از لذت هاي آن است اما لذت و بهجت اصلي در ملاقات با اولياي خدا، بهره مندي از جمال حق هست که بايد ديد و چشيد و بدانيم خداوندي که دنياي محدود و آميخته با سختي ها را اينگونه زيبا و نشاط آور و بدون ملال آفريد. به طور يقين بهشت را که بسيار وسيع و به دور از هرگونه محدوديت و رنج آفريده، از هرگونه ملال زدگي به دور است. براي توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي کنيم؛
آيات و روايات گوياي اين حقيقت است كه حركت و تكامل در عوالم بالاتر از برزخ نيز وجود دارد حتي خود انتقال از عالم برزخ به عالم حشر و اولين عالم از عوالم حشر، يك تحول تكاملي و سرفصلي از حركت كلي تكامل مي باشد.
خداوند متعال مي فرمايد: «كساني كه عهد و پيمان خدا و سوگندهاي خود را به بهاي ناچيزي مي فروشند, آنان را در آخرت ]از سعادت هاي اخروي [ بهره اي نيست و خداي ]متعال [ روز قيامت با آنان سخن نمي گويد و به ]نظر رحمت به [ ايشان نمي نگرد و ]آنها را[ پاكشان نمي گرداند و عذابي دردناك خواهند داشت )), (آل عمران / 77). جمله ي ((و پاكشان نمي گرداند)) در اين آيه مفهوم خاصي دارد, اين جمله حكايتگر اين حقيقت است كه انسان هايي كه در صراط مستقيم عبوديت بوده و مورد نظر حق مي باشند, در حشر و در مواقف و عوالم آن مشمول تزكيه حضرت حق بوده و خداوند آنها را از ناپاكي ها پاك ساخته و آنها را از آنچه كه روي چهره اصلي اشان قرار گرفته و از بسياري از حقايق محجوبشان كرده تزكيه و تطهير مي كند اما اين تزكيه الهي شامل آن دسته از انسان ها كه در صراط عبوديت قرار نگرفته و با خداوند به مخالفت برخاسته اند, نخواهد گشت.
از طرفي , تزكيه خداي متعال همان تكميل و كامل ساختن روح آدمي است چرا كه انسان در زندگي دنيوي در ظاهر امر داراي يك سلسله عقايد بوده و براساس آن عقايد, روش و سلوك عملي خاصي خواهد داشت , اما, در باطن امر, روح آدمي در نتيجه همين عقايد و اعمال حركت خاصي داشته , كه آن حركت , اگر در سلوك عبوديت و صراط مستقيم باشد, روح را از آنچه بايد پاك گردد, به تدريج پاك گردانيده و در مدارج كمال پيش مي برد. اين حركت باطني همان تزكيه الهي است كه در روح آدمي تحت سلوك ظاهري ديني انجام مي گيرد. اين تطهير, روح را از حجابها, تعلق ها و رنگ ها و هر چه كه بر روح در تنزلش از موطن اصلي , عارض گشته , نجات داده و آزاد مي گرداند و در حقيقت يك حركت تكاملي است براي روح و حركت روح هم جز با تزكيه نمي باشد چه اين تزكيه در زندگي دنيوي تحت سلوك ديني انجام گيرد و چه در قيامت به مقتضاي احكام خاص همان عالم و عوالم آن . پس اين آيه به روشني ميگويد كه تزكيه در عالم قيامت هست يعني حركت تكاملي در عالم حشر وجود دارد.
2. حقيقت اين است كه كساني كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده , پنهان مي دارند و بدان بهاي ناچيزي به دست مي آورند, آنان جز آتش در شكم هاي خويش فرو نبرند و خدا روز قيامت با آنان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذاب دردناكي خواهند داشت )), (بقره / 174). مفهوم اين آيه مانند آيه سابق آن است كه تزكيه در قيامت شامل كساني كه احكام خدا را فروخته و در مقابل پول و رياست از حكم خدا درمي گذرند, نخواهد گشت و تزكيه - كه تطهير و پاك ساختن است - همان حركت مي باشد. زيرا موجود متحركي كه در مسيري پيش مي رود نقايص , حجابها, پرده ها, رنگ ها و معايب را كنار زده و خود را از آن آلودگي ها و تعلق ها پاك مي سازد. پس حركت در قيامت وجود دارد.
3. و اما آنان كه به خدا گرويدند و به او تمسك جستند به زودي ]خدا[ آنان را در جوار رحمت و فضلي از جانب خويش درآورد و ايشان را به سوي خود, به راهي راست هدايت كند)),(نساء / 175). اين آيه با لحن خاصي صراحت دارد كه پس از رسيدن به بهشت و قرار گرفتن در آن , مؤمنان دوباره به راه و مسيري كه به سوي خدا مي رود هدايت مي شوند . پس خداوند بهشتيان را به راهي كه لقاء بالاتر, بهتر, جامع تر و كامل تر است , پيش مي برد; يعني حتي در بهشت نزديك شدن بيشتر و خدا را بهتر ديدن نيز وجود دارد و تازه اصل حركت براساس حب و اشتياق و لقاء حق آغاز مي گردد, بنابراين حركت و تكامل در عالم حشر وجود دارد.
4 - حقيقت اين است كه خداوند كساني را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند در باغ ها و ]بهشت هايي [ كه از زير ]درختان [ آن نهرها روان است , در آورده ]و داخل مي گرداند[ در آن جا با دستبندهايي از طلا و مرواريد آراسته مي شوند و لباسشان در آن جا از حرير ]و پرنيان [ است ]پس از قرار گرفتن در چنين وضعيتي [ هدايت مي شوند به گفتار پاك ]و پاكيزه [ و به سوي راه خداي ستوده ]و حميد[ هدايت مي گردند)), (حج / 23 - 24). اين آيه به حقايقي اشاره دارد كه براي ارباب ذوق ديوانه كننده است . اين گفتار و سخن پاكيزه چيست ؟ از ابن عباس نقل شده كه هدايت مي شوند به شهادت اين كه در بهشت به هر جا كه نگاه مي كنند مي گويد: ((لااله الا الله)). اما چه گفتني و چه تبعات و آثاري كه پس از اين گفتن و خواندن مي آيد؟ فقط اهلش مي دانند و بس , از ابن زيد نقل شده كه به اين گفتار پاكيزه ((الله اكبر)) را نيز اضافه كرده است , (بحارالانوار, ج 8, ص 91) كه اهل بهشت مداوم ((الله اكبر)) مي گويند, و پيش مي روند.
حضرت رسول اكرم (ص ) شاهد جمال حق بود و هر چه پيش مي رفت و بيشتر مي رسيد, مي فرمود: ((الله اكبر)), باز بيشتر مي ديد و مي يافت كه نمي توان خداوند را توصيف كرد و مي فرمود: ((الله اكبر)).
من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق چار تكبير زدم يكسره بر هر چه كه هست
همچنين آيه ي فوق اشاره دارد كه بهشتيان پس از قرار گرفتن در بهشت , به سخن پاكيزه و صراط حميد هدايت مي شوند, پس معلوم مي شود كه تازه در آن جا راه به خصوصي شروع مي گردد و راهي كه حركت در آن نباشد راه نيست , اين آيه مي گويد: خداوند با اسم ((حميد)) خود مؤمنان و مشتاقان را مي برد به آن جا كه بايد ببرد. پس حركت در عوالم حشر وجود دارد و سير تكاملي در آن جا ادامه دارد. كساني كه منكر حركت و تكامل در عالم حشراند اين آيات را چگونه معنا و تحليل مي كنند؟!! يك دسته از آيات قرآن از بهشت خوبان ياد مي كند و از قيامت و عوالم بعدي افراد صالح مانند انبياء سخن مي گويد كه آنان را در آن عوالم مشمول مغفرت مي گرداند. اما اين مغفرت چيست ؟ غفراني كه مثلا به سراغ ابراهيم در عوالم حشر مي آيد آيا به معني بخشايش گناه و معصيت است ؟ قطعا تطهير از معصيت و گناه نيست چرا كه انبياء معصوم اند و پاكيزه از گناهان , بلكه مقصود آن است كه خداوند متعال آنچه كه در حضرت ابراهيم (ع ) مانع لقاء بهتر است , با غفرانش از ميان مي برد تا آن طور كه مي خواهد ابراهيم به لقاء حق نايل شود.
در روايتي وارد شده است كه : ((در بهشت درختهايي است كه بر آنها زنگ هايي از نقره قراردارد, هنگامي كه بهشتيان مي خواهند و اراده مي كنند كه سماعي داشته باشند, خداوند نسيمي را از تحت عرش برمي انگيزد تا به آن درختان بوزد و زنگ ها به حركت درآيند با صداهايي كه اگر اهل دنيا آن صداها را بشنوند از طرب مي ميرند عجيب است , (بحارالانوار, ج 8, ص 196, روايت 183). اين درختان چيستند؟ آيا شجره طوبي است - كه اصلش در منزل علي (ع ) مي باشد, (همان , روايت 185) - يا شجره ديگر؟ اين زنگ ها چه زنگي هستند و آن صداها چه صدايي و آن خواندن ها چه خواندن هايي ; گويا خواندن ها و آهنگ ها هم در آن جا طوري است كه آدمي را به سوي خدا مي برد نه مانند خواندن هاي دنيوي كه انسان را از خدا دور مي كند. ولي هر چه هست اگر به گوش اهل دنيا برسد به دليل نداشتن ظرفيت مي ميرند و قالب تهي مي كنند. پس بايد حركت , تحول و تكاملي وجود داشته باشد تا بر اثر آن , ظرفيت ادراك و پذيرش آن حقايق بالا و والا را در عوالم حشر بيابيم . با توجه به آنچه كه در تكامل حشري گفته شد معلوم مي شود كه تكامل در قيامت براي كساني كه راه توحيد, ايمان و طريق عبوديت را طي مي كنند غير از راه افرادي است كه راه انحرافي و ضلالت را در مقابل دارند. به بيان ديگر, ادامه داشتن راه ضلالت مانند ادامه داشتن راه صراط مستقيم در عوالم بالاتر و والاتر نيست . يعني انسان موحد و الهي با سلوك در صراط مستقيم و در عوالم بالا, از نقايص وجودي , معايب , كمبودها, رنگ ها, تعلق ها و حجاب ها به تدريج پاك شده و چهره اصلي انساني را يافته و متناسب عالم قرب مي گردد و در واقع راه توحيدي برزخي و راه هاي توحيدي عوالم پس از برزخ در عين اين كه باطن راه توحيدي و عبودي دنيوي است , تكاملي بوده و تكميل كننده و تطهير كننده انسان است ; يعني , با ادامه حركت در عوالم بالاتر مرحله به مرحله كاستي ها و كمبودها را جا گذاشته و كمالات جديدي را كسب كرده و لايق ورود به عالم و عوالم والاتر مي گردد تا آن جا كه به مقام فنا و بقاء بالله برسد. اما ادامه راه ضلالت و انحراف و راه كفر و شرك به صورت تكاملي نبوده بلكه به اين صورت است كه صورت هاي باطني راه باطل و يا راه هاي باطل و ضلالت به ترتيب عوالم ظاهر گشته و به تدريج اصل چهره باطني و حقيقي آنها ظاهر مي شود تا روز لقاء پروردگار, كه در آن روز و در آن عالم , صورت اصلي اين راه كه طريقي است به سوي غضب حق و آتش جهنم و عذاب هاي دايمي , در برابر انسان منحرف ظاهر شده و آدم گمراه خود را در آن مي يابد. به بيان ديگر, مسيري كه اينها پيش گرفته اند سير قهقرايي داشته و در واقع سير تكاملي به آن معني كه اهل هدايت متكامل مي شوند نيست , بلكه پيشرفت اينها به معني پيش رفتن به عمق و باطن راهي است كه پيش گرفته اند, چرا كه ضلالت , بطوني دارد كه باطن آخر آن روبرو گشتن با اسماء غضب الهي است . انساني كه در حيات دنيوي در طريق ضلالت و انحراف حركت مي كند و پيش مي رود, در باطن امر, لحظه به لحظه به بطن اين ضلالت پيش مي رود تا آن جا كه با اسماء غضب و طرد حق مواجه مي گردد. مثلا كسي كه در اين دنيا گناهي كرده يا با حضرت حق عناد و لجاجت دارد; يعني , با اوامر حضرت حق مخالفت مي كند, اين طغيان و مقابله در اين دنيا پشت حجاب است و انسان در حيات دنيوي از اين باطن محجوب مي باشد. وقتي حجاب يا حجاب ها مرحله به مرحله كنار رفت , آنچه در نهايت به ظهور و بروز مي رسد مواجه با خداوند قهار است , يعني خدايي كه هر چه در مقابلش به عنوان مقابله كننده بايستد, او را طرد, لعن و خرد مي كند. پس پيشرفت و حركت اهل ضلال , در عمق و باطن ضلالت پيش رفتن و مواجه گشتن با اسماء غضب , طرد, لعن و ردالهي است . آياتي كه دلالت مي كند بر هدايت شدن مجرمان در روز قيامت به راه جهنم , ناظر به همين واقعيت است . يعني , طريق جهنم كه منتهي به جهنم مي شود و منحرفان در قيامت به آن هدايت مي شوند, صورت اصلي و باطني همان راه ضلالت دنيوي است كه در قيامت ظاهر مي شود, به آيات ذيل توجه كنيد:
1. و اهل ضلالت [ مي گويند: اي واي بر ]حال [ ما! اين روز جزاست , اين است همان روزي كه آن را تكذيب مي كرديد ]سپس خطاب مي آيد به سوي ملائكه [ كساني را كه ستم كرده اند با هم رديفانشان و آنچه غير از خدا پرستيده اند, گردآوريد ]و جمع كنيد[ و به سوي راه ]يا راهي كه به [ جهنم ]منتهي مي شود[ رهبري شان كنيد)), (صافات / 20 - 23).
اين آيه با صراحت بيان مي كند بعد از حشر و جمع شدن منحرفان , تازه آنها به دنبال راه پيش گرفته در دنيا و برزخ پيش مي روند. پس معلوم است كه حركت در هر نظامي ادامه دارد و براي اهل ضلالت , اين حركت به صورت فرو رفتن در عمق و باطن ضلالت - كه اثرش جهنم و جهنم هاست - بروز مي كند.
2. پس دوزخيان حتما از آن ]ميوه هاي درخت زقوم كه از قعر آتش سوزان مي رويد[ مي خورند و شكم ها را از آن پر مي كنند سپس ايشان را بر سر آن , آميغي از آب جوشان است , آنگاه بازگشتشان بي گمان به سوي دوزخ و جهنم است )), (صافات / 66 - 68).
شجره زقوم , شجره اي است كه ريشه اش از اصل جهنم روييده و شاخه و برگش تا اين نظام دنيوي كشيده شده است , عمل بد, فكر بد, صفت بد و عقيده بد هر يك گرفتن شاخه اي از اين درخت است كه انسان را پيش مي برد تا به اصل و ريشه آن كه در عمق جهنم است مي كشاند. دائم از ميوه هاي اين درخت تغذيه مي كنند و شكم هاي خود را از آن پر مي كنند تا آماده شوند براي پيش رفتن در قدم هاي بعدي و اين مرحله به مرحله ادامه دارد تا به جهنم كه ريشه درخت زقوم در آنجاست رسيده و در عمق آن فرو روند آيا اين جز حركت اهل ضلالت چيز ديگري است ؟ خداوند متعال اين حقيقت را با الفاظ دنيوي براي من و شما بيان كرده است تا ما با شعاعي از حقايق و احكام عوالم ديگر آگاه شويم و الا آن قدر حقايق و قوانين و آثار آن عوالم ژرف و عميق است كه نه ما ظرفيت درك آن را داريم و نه الفاظ توان بيان آنها رادارند. هم ما قاصر و هم الفاظ قاصر. به هر حال اين آيه به خوبي بيان مي كند كه جهنميان و گمراهان در اول حشر در اوائل راهي قرار مي گيرند و پيش مي روند كه تا عمق جهنم ادامه دارد و اين دلالت بر حركت و چگونگي آن در نظام هاي بالا و بالاتر دارد.
3. [آن كس كه] دوزخ پيش روي اوست و به او آبي چركين نوشانده مي شود آن را جرعه جرعه مي نوشد و نمي تواند آن را فرو برد و مرگ از هر جانبي به سويش مي آيد ولي نمي ميرد و عذابي سنگين به دنبال دارد)), (ابراهيم / 16 - 17).
اين آيه به روشني گوياي اين حقيقت است كه جهنمي ها به تدريج آن آب سوزان را مي خورند تا تغذيه شوند و براي پيش رفتن آماده گردند, مي خورند و پيش مي روند, پشت سر هم مي خورند, تمام شدني نيست و در عين حال گوارا هم نيست , در عين اين كه نادم , پشيمان و منزجرند و به سوي عذاب غليظ و عميق و شديد پيش مي روند. پس معلوم مي شود كه سير ادامه داشته و اهل ضلالت رفته رفته به عمق لجاجت و انحراف پيش مي روند. از خداوند متعال با دلي سوزناك و چشمي اشكبار بخواهيم كه ما را در زمره موحدان و مؤمنان و مخلصان قرار دهد تا در راه هدايت قرار گرفته و با سير تكاملي , لايق ورود به عالم قرب و ديدار جمال حق شويم نه از اهل ضلالت و گمراهي كه جز حرمان و خسران چيزي ديگري عايدشان نخواهد گشت , (قيام قيامت , استاد محمد شجاعي , مبحث تكامل حشري ).
جز تو پيش كي برآرد بنده دست هم دعا و هم اجابت از تو است
هم ز اول تو دهي ميل دعا تو دهي آخر دعاها را جزا
اول و آخر تويي ما در ميان هيچ هيچي كه نيايد در بيان
(مثنوي / 4/3499 - 3501)